جامع الاحكام

مشخصات كتاب

سرشناسه : صافي گلپايگاني، لطف الله، 1298 -

عنوان و نام پديدآور : جامع الاحكام/ لطف الله صافي گلپايگاني.

مشخصات نشر : قم: دفتر تنظيم و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ علي صافي گلپايگاني، 138 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : دوره 978-600-5105-63-6 : ؛ 16000 ريال : ج.1 964-6197-25-6 : ؛ 16000 ريال : ج.2 964-6197-25-6 : ؛ ج.2 978-600-5105-64-3 :

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد دوم، 1385.

يادداشت : چاپ قبلي: موسسه انتشارات حضرت معصومه سلام الله عليها، 1418ق. = 1378.

يادداشت : چاپ چهارم.

يادداشت : ج.1 (چاپ چهارم: تابستان 1385).

يادداشت : ج.2 (چاپ ؟: 1392) (فيپا).

موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه

موضوع : فتوا هاي شيعه -- قرن 14

شناسه افزوده : دفتر آيت الله العظمي حاج شيخ علي صافي گلپايگاني

رده بندي كنگره : BP183/9 /ص24ج2 1380ي

رده بندي ديويي : 297/3422

شماره كتابشناسي ملي : 1172047

جلد اول

[مقدمه ناشر]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

قال اللّه تعالى:

فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ*[1] خداى حكيم انسان را بى هدف و رها و بدون برنامه مشخص در زندگى فردى و اجتماعى نيافريده است و با توجه به اين نكته كه دين براى هر يك از رخدادها و پديده هاى زندگى فردى و اجتماعى موضع و حكم مشخصى دارد عقل حكم مى كند كه بايد موضع دين را در هر يك از آنها بدست آورد.

اما آيا هر كس با هر اندازه پشتوانه علمى و هر مقدار آگاهى از مبانى دين مى تواند به اين مهم نايل آيد؟

بنابراين راه بدست آوردن نظرات دين چه در اصول و چه در فروع، مراجعه به منبع قرآن و عترت پيامبر (ص) است، و در زمان غيبت امام معصوم (ع) بنابر آنچه در توقيع شريف آمده است بايد به حاملان علوم اهل

بيت (ع) و روات احاديث مراجعه نمود.

«و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة أحاديثنا»[2]

روش و سيره عقلاء در هر علمى پرسش از دانشمندان و كارشناسان همان علم بوده و هست و اين روش در عمل مورد تأييد و امضاء شارع نيز قرار گرفته است.

ارجاع ائمه (ع) پرسش كنندگان را به اصحاب ثقات، نظير: يونس بن عبد الرحمن، ابان بن تغلب، ابا بصير و زكريا بن آدم، تثبيت اين روش عقلائى است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 6

پديده هاى جديد و مسائل روزافزون به مقتضاى آيه شريفه: «فاسئلوا أهل الذكر»، ما را وادار به مراجعه و پرسش از فقهاء و دانشمندان دين شناس براى بدست آوردن موضع دين و شرع مى نمايد.

اين روش در عصرهاى متمادى جارى بوده و برخى از اين سؤال و جوابها در مجموعه هاى نفيسى گردآورى و به زيور طبع مزين گشته است از آن جمله مى توان: رسائل شريف مرتضى، جامع الشتات ميرزاى قمى، سؤال و جواب صاحب عروه و ... را نام برد.

بنابراين كتاب «جامع الاحكام» را مى توان در زمره اين آثار بشمار آورد. اين كتاب حاوى گزيده اى از استفتائاتى است كه طى سه سال از نقاط مختلف ايران و ساير كشورهاى جهان به محضر مرجع عاليقدر حضرت آيت اللّه العظمى صافى- دامت بركاته- ارسال گرديده، و تماماً توسط معظم له پاسخ داده شده است، و اين مؤسسه به مناسبت ميلاد مسعود ولى اللّه الاعظم امام زمان ارواح العالمين له الفداء آن را به زيور طبع آراسته مى گرداند.

با در نظر گرفتن كثرت و تنوع سؤالات كه در ابواب مختلف فقهى در عبادات و معاملات و مسائل اجتماعى و رشته هاى گوناگون علوم اسلامى مانند: تفسير، كلام، اصول

عقائد، دراية الحديث و اصول فقه، شده است، اين مجموعه نفيس در چهار مجلد حروف چينى و آماده چاپ گرديده است. جلد اول و دوم حاوى سؤال و جواب در زمينه احكام و جلد سوم مشتمل بر سؤالاتى در رشته هاى مختلف علوم اسلامى و جلد چهارم استفتائات عربى مى باشد.

در خاتمه از تمام كسانى كه در تنظيم اين اثر ارزشمند صميمانه همكارى نموده اند تشكر و اميد است چاپ اين مجموعه مرضى خداوند جَلَّ وَ عَلى و مقبول درگاه ملازمان آستان فرشته پاسبان حضرت بقية اللّه ارواحنا له الفداء قرار گيرد.

بمنه و كرمه

نيمه شعبان 1418 ه. ق

مؤسسه انتشارات حضرت معصومه (س)

جامع الاحكام، ج 1، ص: 7

احكام تقليد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 9

احكام تقليد

وجوب تقليد

س 1
اشاره

- عمل بدون تقليد آيا مطلقاً باطل است يا بطلانش در صورتى است كه مطابق با تقليد صحيح نباشد؟

ج

- عمل بدون تقليد در صورتى محكوم به صحت است كه مطابق با فتواى مجتهدى كه فعلًا وظيفه تقليد از اوست.

س 2
اشاره

- مسائلى كه انسان غالباً احتياج دارد بايد ياد بگيرد حال مراد از احتياج احتياج فعلى است يا شأنى؟

ج

- مقصود اينست كه: مسائلى را كه مورد ابتلاء مى باشد كه اگر ياد نگيرد در مخالفت تكليف واقع مى شود ياد بگيرد. و اللّه العالم.

س 3
اشاره

- جوانان مسلمانى كه به واسطه گرايش به مسائل روشنفكرى تقليد از مجتهدين را قبول ندارند، اعمالشان بدون تقليد چگونه است؟

ج

- عمل بى تقليد محكوم به بطلان است مگر اينكه مطابق با فتواى مجتهدى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 10

كه فعلًا وظيفه آنها تقليد از او است باشد و در مورد عبادات با قصد قربت انجام گرفته باشد.

س 4
اشاره

- اين جانب 27 سال سن دارم، طى اين دوران از شخص بخصوصى تقليد نكرده ام، البته به تمام مسائل طورى عمل كرده ام كه مطمئنم وظيفه خود را انجام داده ام، علّت اينكه تا به حال از شخص بخصوصى تقليد نكرده ام اينست كه معتقدم علما در بسيارى از مسائل توافق نظر دارند و در موارد اختلاف هم بايد تحقيق و تفحص كرد كه حق با كداميك است، با اين كار تنها به فكر و عقيده يك نفر بخصوص متكى نخواهيم بود.

اين طرز فكر از موقعى در من ايجاد شد كه داستان پيامبرى حضرت ابراهيم را در سوره انعام خواندم، ايشان هر بار پديده اى را خداى خود اعلام مى كنند و با افول آن مى گويند اين خداى من نمى تواند باشد و ... و در نهايت آن افول ناپذير پايدار را به عنوان پروردگار جهان برمى گزينند. آيا توجه به همين داستان نمى تواند براى ما حجّت باشد كه ما به جاى تقليد از علماى مختلف، در زمانهاى مختلف (در صورت فوت آنها) دستورات نزديك به يقين آنها را الگوى عمل قرار دهيم؟

ج

- علماء همچنانكه در بسيارى از مسائل فرعى اتفاق نظر دارند در بعضى از مسائل نيز اختلاف نظر دارند بنابراين، روش مذكور، مبرئ ذمّه نيست و داستان حضرت ابراهيم عليه السلام ربطى به مسأله تقليد ندارد بلكه مربوط به اصول دين است كه بر هر فردى لازم است كه به آن معتقد شود، علاوه بر اينكه آن حضرت براى الزام بت پرستان و بطلان عقيده آنها از اين طريق وارد شد تا كاملًا فساد عقيده آنها را ثابت نمايد نه اينكه خودش ابتداءً به چيزى معتقد بود و بعد به چيز

ديگر، وشما با اين روش حكم خدا را نمى توانيد بطور يقين- كه براى شما عند اللّه حجت باشد- بدست آوريد و بهر حال وظيفه در مسائل مورد اختلاف تقليد از مجتهد اعلم زنده است. و اللّه العالم.

س 5
اشاره

- آيا تقليد از مجتهد جامع الشرائط مى بايست با اجازه وى باشد؟

ج

- اجازه لازم نيست. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 11

تقليد از مجتهد

س 6
اشاره

- تقليد از كداميك صحيح است: اعلم عادل يا اعدل عالم؟

ج

- اعلم عادل مقدّم است.

س 7
اشاره

- اگر كسى بزرگِ خانه اى باشد و از مرجعى تقليد كند آيا ميتواند اهل خويش را هم تكليف نمايد كه از او تبعيّت نموده و از مرجع منتخب او تقليد نمايند؟

ج

- هر كس در مسأله تقليد بايد بتكليف شرعى خود عمل كند و اجبار ديگران به تقليد صحيح نيست.

س 8
اشاره

- كسانى كه تازه بالغ ميشوند و على رغم تحقيق و بررسى و سؤال از اهل خبره، به نتيجه مشخصى نمى رسند تكليف چنين افرادى چيست؟

ج

- اگر اعلميت يكى از فقهاء براى چنين اشخاصى محرز نشده باشد و نيز هيچ يك محتمل الاعلمية هم نباشند مخيرند از هر كسى كه واجد شرائط تقليد باشد تقليد كنند.

س 9
اشاره

- اگر در صورت تقليد از مرجعى معلوم گردد كه مرجع ديگر اعلم است مى توان به او رجوع كرد يا خير؟

ج

- در صورت مفروضه بنابر احتياط واجب در مسائل اختلافى به اعلم رجوع نمايد.

س 10
اشاره

- اگر مرجعى كه شخصى از وى تقليد مى كند فوت نمايد اين مرجع در زمان حيات خود تصريح به اجتهاد و عدالت فردى نموده آيا اين تصريح ملزم مقلد او مى باشد كه از ايشان تقليد نمايد؟

ج

- اين تصريح بيش از شهادت بر اجتهاد نيست و موجب الزام شرعى مقلّد او بر تقليد چنين فردى نيست چنانكه شهادت بر اعلميت او هم نيست بلى اگر از قول مرجعى كه داشته علم به اجتهاد يا اعلميت شخصى پيدا كند آن علم حجّت است به هر حال اجتهاد و اعلميّت به علم يا بيّنه غير معارض و يا شياع بشرحى كه در رسائل عمليه است ثابت مى شود. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 12

س 11
اشاره

- كسانى كه بعد از بلوغ بدون موازين مقرر در انتخاب مرجع اعلم، از كسى تقليد نموده اند اكنون چه وظيفه اى دارند؟

ج

- در فرض سؤال فعلًا، بايد از اهل خبره تحقيق كنند پس اگر اعلميّت يكى از مجتهدين حىّ براى آنها ثابت شد و يا احتمال اعلميت يكى از آنها را معيناً بدهند بايد از معلوم الاعلميه يا محتمل الاعلميه تقليد كنند و اگر نه علم به اعلميت و نه احتمال آن هيچ يك نبود مخيرند در تقليد از هر يك از آنها.

س 12
اشاره

- اگر شخصى از مجتهدى تقليد مى كند كه براى مسائل شرعى و ارسال حقوق دسترسى بوى ندارد مى تواند به مجتهدى كه در سطح اوست و دسترسى بوى دارد عدول نمايد؟

ج

- چنانچه تقليد محقق شده باشد عدول به مساوى اشكال دارد.

تبعيض در تقليد

س 13
اشاره

- اگر چند عالم زنده در يك سطح باشند (از نظر شخص مقلد پس از تحقيق) آيا شخص مى تواند مسائلى را از يكى و مسائل ديگر را از ديگرى و مسائل سومى را نيز از سومى تقليد كند؟

ج

- مانعى ندارد.

س 14
اشاره

- در فرض عدم تشخيص اعلم تبعيض در تقليد از مجتهدين جامع الشرائط بنحوى كه ساده ترين فتوا را انتخاب نمايد جايز است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال تقليد و انتخاب فتواى سهل در بين فتاوى بلا اشكال است. البته بعد از انتخاب و عمل به آن ديگر نمى تواند در آن مسأله از ديگرى خلاف آن را تقليد كند مگر اينكه اعلم باشد. يا فتواى او موافق با احتياط باشد و اللّه العالم.

س 15
اشاره

- اگر مجتهدين در فقاهت مساوى باشند و به فتوى همه ايشان بقاء بر تقليد ميت جايز باشد آيا بنده مى توانم در مسائل احتياطى رجوع به چند نفر از اين آقايان بكنم. مثلًا در يك مسأله به يكى از ايشان و در مسأله ديگر به ديگرى رجوع كنم؟

ج

- اتفاق فتواى ايشان مجوز بقاء بر تقليد ميت است نه تبعيض در تقليد،

جامع الاحكام، ج 1، ص: 13

كه در صورت تساوى آنها در فقاهت، بشرط عدم علم اجمالى بمخالفت واقع، جايز است.

س 16
اشاره

- آيا يك نفر مى تواند از دو مجتهد تقليد كند مثلًا در مسائل حج از يك مجتهد و در بقيه مسائل از مجتهدى ديگرى؟

ج

- اگر دو مجتهد اعلم از ديگران و مساوى با يكديگرند مانع ندارد. و اللّه العالم.

س 17
اشاره

- آيا مى شود بعضى از مسائل را از مرجع قبلى تقليد نمود؟

ج

- اگر از مجتهد ميّت رجوع به مجتهد حى نكرده باشد ميتواند در بعض مسائل به تقليد ميت باقى بماند و در بعض ديگر رجوع به مجتهد زنده نمايد. بلى اگر مجتهد ميت اعلم از مجتهد زنده باشد احتياط در تمام مسائل بقاء بر تقليد ميت است. و اللّه العالم.

عدول از مجتهدى به مجتهد ديگر

س 18
اشاره

- آيا از مجتهدى مى توان به مجتهد مساوى او عدول نمود؟

ج

- احوط در خصوص مسائلى كه ياد گرفته ترك عدول به مساوى است.

س 19
اشاره

- قبلًا مقلّد مرجعى بوده و حال مقلّد ديگرى است. مورد ابتلا را در رساله مرجع دوّم نيافته است آيا مى تواند فقط همان مسأله اى را كه يافت نشده به مرجع اولى رجوع و بعد از تقليد آن مسائل باز به دومى برگردد (هر دو مرجع زنده مى باشند)؟

ج

- اگر مرجع اولى اعلم است بنابر احتياط واجب نميتواند و لو در يك مسأله مقلّد غير اعلم باشد مگر در مسائل احتياطى كه ميتواند احتياط نكند و مراجعه به فالاعلم كند و اگر هر دو مجتهد مساوى هستند مخيّر است از هركدام تقليد كند يا در بعضى از يكى و در بعضى از ديگرى، لكن در مسائلى كه بر طبق تقليد يكى عمل كرده يا ملتزم به عمل شده هر چند عمل نكرده باشد بنا بر احتياط نميتواند در آن مسائل، از ديگرى كه مساوى با اوست تقليد كند. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 14

بقا بر تقليد ميّت

س 20
اشاره

- بقاء بر تقليد ميت جائز است يا خير؟

ج

- در مسائلى كه بفتواى مجتهدى كه در حال حياتش عمل كرده يا ياد گرفته بقصد عمل اگر در آن مسائل بعد از مردن مجتهد بفتواى مجتهد زنده رفتار نكرده باشد مى تواند باقى بماند بلكه جواز بقاء بر تقليد ميت در سائر مسائل هم بعيد نيست ولى اگر مجتهد ميّتى كه از او تقليد مى كرده اعلم از حىّ باشد بنابر احتياط واجب بايد بر تقليد او باقى بماند.

س 21
اشاره

- اينكه فرموده ايد اگر مجتهد سابق اعلم بوده بقاء بر تقليد واجب است آيا ميزان علم فعلى به اعلميت است گرچه در زمان حيات او را اعلم نمى دانسته است؟

ج

- ميزان اين ستكه فعلًا ميت را اعلم از حى بداند و بقاء بنابر احتياط واجب است.

س 22
اشاره

- در توضيح المسائل فرموده ايد احوط بقاء بر تقليد اعلم متوفى است آيا راهى براى عدم بقاء هست؟

ج

- اگر علم به اعلميت ميت داشته باشد مى تواند با رجوع به مجتهدى كه اين احتياط را ندارد از مجتهد مورد نظر كه او را جائز التقليد مى داند تقليد نمايد. و اللّه العالم.

س 23
اشاره

- آيا در بقاء بر تقليد ميت رجوع به حىّ اعلم لازم است؟ در فرض لزوم آيا در صورتى كه بقاء مورد اتفاق فقهاء عصر باشد نيز رجوع به حىّ اعلم لازم است؟

ج

- لازم است به حىّ اعلم مراجعه شود. بلى چنانچه همه فقهاء در خصوص مسأله و حدود و خصوصيات آن نظر متفق داشته باشند رجوع به حى اعلم در اين مورد لازم نيست. و اللّه العالم.

س 24
اشاره

- اگر ده نفر از فقهاء وقت به جواز بقاء فتوى بدهند آيا مى تواند به فتوى آن ده نفر بدون تعيين، بر تقليد باقى بماند يا خير؟

ج

- اگر اعلميّت در آنها محصور باشد و همه بدون قيد و شرط به جواز بقاء فتوى داشته باشند بدون تعيين كافى است

جامع الاحكام، ج 1، ص: 15

س 25
اشاره

- اگر مجتهد متوفّى در مسأله اى احتياط واجب داشته باشد آيا وجوب يا جواز بقاء بر تقليد شامل آن ميشود يا اختصاص به فتوا دارد؟

ج

- مسأله بقاء بر تقليد شامل موارد احتياط وجوبى نمى شود.

س 26
اشاره

- اگر شخصى مجتهدش فوت نمايد و در مسأله بقاء بر تقليد از ميت به مجتهد زنده رجوع نمايد و مجتهد زنده نيز پس از چندى فوت نمايد، حال بنا بر بقاء بايد از كدام ميت تقليد كند؟

ج

- در فرض سؤال با تقليد از حى مى تواند به تقليد مجتهد اوّل باقى بماند و بقاء بر تقليد مجتهد دوم كه در مسأله بقاء از او تقليد كرده در صورتى مفهوم دارد كه نظر او در اين مسأله از نظر مجتهد حى اوسع باشد بلى اگر بعد از مجتهد اول در بعض مسائل از مجتهد دوم تقليد كرده و مجتهد دوم از اوّل اعلم يا مساوى با او بوده در آن مسائل به تقليد او باقى بماند و در مسأله فروع ديگرى نيز هست كه چون زياد مورد ابتلاء نيست به همين مقدار اكتفاء شد.

س 27
اشاره

- در عروه در بحث تقليد مسأله يك: اذا اقلّد مجتهداً ثم مات فقلّد غيره ثمّ مات فقلد من يقول بوجوب البقاء على تقليد الميّت او جوازه فهل يبقى على تقليد المجتهد الاول او الثانى؟ الاظهر الثانى و الأحوط مراعات الاحتياط بنده اينطور مى فهمم اگر تقليد كرديم از مجتهدى مثل مرحوم آيت اللّه العظمى خوئى و ايشان فوت شدند پس از ايشان تقليد مرحوم آيت اللّه العظمى گلپايگانى نموديم ايشان هم فوت شدند پس از ايشان از مجتهد زنده اى تقليد كرديم كه قائل به وجوب بقاء يا جواز بقاء است بر تقليد مجتهد اول باقى باشيم يا بر فتواى مجتهد دوم نظر صاحب عروه اين است كه مى فرمايد الاظهر الثانى يعنى فتوا مى دهند كه بر تقليد مجتهد دوم (كه آيت اللّه العظمى گلپايگانى است) باقى باشيد البته احتياط مستحب مراعات احتياط است خواهشمندم فتواى خود را در اين مسأله بيان فرمائيد و اگر كسى تا بحال از اول تكليفش از 6 مجتهد تقليد كرده و فعلًا به حضرتعالى رجوع

كرده باقى بر مجتهد چندم باشد؟

ج

- حقير اگر ميت اعلم از حى باشد بقاء را بنابر احتياط لازم مى دانم بنابراين اگر آخرين مجتهدى كه از او تقليد مى كرده اعلم از سابقين بر او و از حى بوده بقاء بر تقليد او بى اشكال است و اگر مجتهد قبل از او اعلم بوده و مجتهد بعد اعلم از حى بوده

جامع الاحكام، ج 1، ص: 16

در فتواى اين دو مجتهد عمل به احتياط نمايد اين در صورتى است كه مجتهد حى بقاء را به تفصيل مذكور احتياطاً لازم بداند ولى اگر جزماً واجب بداند بايد به تقليد هر كدام كه اعلم است باقى بماند و اگر مجتهد حى بقا را جايز مى داند ظاهر اين است كه اگر بخواهد باقى بماند به تقليد آخرى باقى بماند و در صورت اول و همچنين دوم فروع ديگر نيز هست كه مجال تفصيلش نيست.

س 28
اشاره

- كسانى كه در حال تميز قبل از بلوغ از مجتهدى تقليد كرده اند بهر دليل و پس از رحلت مرجعشان بالغ شده اند مى توانند باقى به تقليد او باشند و اصالة الصّحة درباره طفل جارى است يا خير؟

ج

- در صورت علم به اينكه تقليد او در حال تميز و قبل از بلوغ، از آن مجتهد صحيح بوده جواز بقاء بر آن تقليد بعيد نيست. و لكن اصالة الصحة نسبت به عمل قبل از بلوغ خواه تقليد باشد يا عمل ديگر جارى نيست.

س 29
اشاره

- شخصى پس از رسيدن به سنّ تكليف، در ميان دو مرجع تقليد (زيد و عمرو)، زيد را اعلم تشخيص داده و از وى تقليد نموده، ولى پس از فوت هر دو مرجع تقليد به اين نتيجه رسيده كه تشخيص وى در آن زمان صحيح نبوده و عمرو اعلم بوده است، مستدعى است بفرمائيد بر فرض وجوب تقليد از مجتهد ميّت اعلم، تقليد از زيد واجب است يا تقليد از عمرو (در صورتى كه مقلد در زمان حيات عمرو، از زيد تقليد نموده است)؟

ج

- در فرض سؤال بمجتهد حىّ رجوع نمايد و طبق نظر حىّ عمل نمايد.

س 30
اشاره

- بعد از فوت مرجع تقليدم مدتى فاصله شده تا اينكه رجوع كردم به مجتهد حى و عملم را طبق رساله اولى انجام دادم آيا به تكليف خود عمل كرده ام يا خير؟

ج

- اگر فقط در مسأله جواز بقاء به مجتهد حى رجوع كرده ايد نسبت به اعمالى كه طبق فتواى مجتهد اول انجام داده ايد به وظيفه عمل نموده ايد.

س 31
اشاره

- اين جانب مقلد حضرت آيه اللّه العظمى گلپايگانى- رحمة اللّه عليه- هستم با توجه به اينكه مى بايست در مسأله بقاء بر تقليد بنابر نظر مرجع اعلم زمان عمل شود و با وجود مقدارى تفحص هنوز نتوانسته ام به اعلميت كسى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 17

يقين پيدا نمايم خواهشمندم تكليف شرعى حقير را بيان فرمائيد؟

ج

- در فرض مذكور چنانچه همه آقايانى كه طرف شبهه اعلميت هستند بقاء بر تقليد ميّت را جايز بدانند بقاء بر تقليد حضرت آيه اللّه العظمى گلپايگانى قدس سرّه الشريف جايز است.

س 32
اشاره

- استفتائات جديد كه از مراجع تقليد سؤال شده و جواب كتباً با مهر داده شده در صورتى كه در رساله ها و استفتائات امام خمينى نباشد و مورد ابتلاء و نياز مقلدين ايشان باشد مى توانند عمل نمايند؟

ج

- در اينگونه مسائل بايد با رعايت مسائل تقليد به فتواى مجتهد حى جائز التقليد عمل نمايند. و اللّه العالم.

س 33
اشاره

- در مسائلى كه حضرت آيت اللّه گلپايگانى احتياط مى كردند بنده رجوع به حضرت آيت اللّه اراكى مى كردم حال در اين زمان هر دو به رحمت ايزدى پيوسته اند چه بايد كرد؟

ج

- در مسائلى كه به مرحوم آيت اللَّه آقاى اراكى قدس سرّه رجوع نموده ايد مى توانيد به تقليد ايشان باقى بمانيد.

س 34
اشاره

- اگر كسى از مجتهدى تقليد مى كرده ايشان فوت مى كنند بفتواى مجتهدى ديگر باقى ميماند بر مجتهد اول بعداً او هم فوت كرده اكنون بفتواى حضرتعالى مى خواهند باقى باشد آيا بفتواى مجتهد اول باقى باشد يا به فتواى مجتهد دوم و نيز كسى از مجتهدى تقليد مى كرده اند از دنيا رفته و تا بحال به 4 مجتهد رجوع كرده اكنون بفتواى حضرتعالى باقى بر مجتهد اول باشد يا چهارم؟

ج

- در فرض سؤال كه بفتواى مجتهد دوم بفتواى مجتهد اول باقى مانده است در غير مسأله بقا مى تواند به تقليد مجتهد اول باشد و اگر اعلم از حى باشد احتياط بقا بر تقليد او است و بر فرض دوم هم اگر بفتواى مجتهد دوم و سوم و چهارم باقى بر فتواى مجتهد اول بوده حكم همان است كه در فرض اول بيان شد و اگر از هر يك از آنها به مجتهد بعد عدول كرده است فعلا اگر بخواهد باقى بماند بايد به تقليد مجتهد چهارم باقى بماند و در صورتى كه در بين سه نفر اول يك نفر اعلم باشد در هر مسأله اى كه فتواى او موافق با احتياط باشد بنابر احتياط به فتواى او عمل نمايد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 18

س 35
اشاره

- اين جانب از ابتداء مكلف شدن مقلد حضرت آية اللّه گلپايگانى قدس اللّه نفسه الزكيه بودم بعد از رحلت آن بزرگوار نيت نمودم كه از حضرت آية اللّه اراكى رضوان اللّه تعالى عليه تقليد نمايم و بيش از يك مسأله از فتاوى آن مرجع كه آن هم نماز جمعه مى باشد عمل ننموده ام و در رساله حضرت آية اللّه بقاء بر ميت را جايز مرقوم فرموده ايد آيا ممكن است كه اين يك مسأله را از مرحوم آية اللّه اراكى و بقيه مسائل شرعيّه را كما فى السابق از مرجع تقليد قبلى آية اللّه گلپايگانى تقليد نمايم يا خير؟

ج

- در فرض سؤال در غير مسأله نماز جمعه بقاء بر تقليد مرحوم آية اللّه العظمى گلپايگانى مانعى ندارد و همچنين در مسأله نماز جمعه بقاء بر تقليد مرحوم آية الله العظمى اراكى اشكالى ندارد.

س 36
اشاره

- اگر شخصى از مجتهدى كه تخميس مؤونه را بعد از خروج از حاجت مطلقاً يا در صورت فروش واجب بداند تقليد كرده و بعد از فوت او به مجتهدى عدول نموده كه اين تخميس را واجب نمى دانسته حال پس از فوت مجتهد دوم به فرض اين كه مجتهد اول از دوم اعلم بوده يا با شك در اعلميت او از دوم بنا بر اين كه بقاء بر تقليد ميّت با اعلميت ميّت از حىّ را احتياطاً لازم مى دانيد تكليفش نسبت به تخميس اين مورد چيست؟

ج

- اگر علم به اعلميت مجتهد اول از دوم و از مجتهد حىّ دارد احتياط تخميس مال مذكور است و با شك در اعلميت اول از دوم و سوم و اعلميت دوم از سوم تخميس واجب نيست.

س 37
اشاره

- فردى از مجتهدى تقليد مى كرده و پس از رحلت ايشان در مسأله بقاء بر تقليد ميت به مجتهد حىّ رجوع كرده و در بقيه مسائل به فتواى مجتهد اول باقى مانده اكنون كه مجتهد دوم هم رحلت نموده آيا چنين فردى مى تواند در مسأله «كثيرالسفر» به فتواى مجتهد دوم عمل كند و در بقيه مسائل به تقليد مجتهد اول باقى باشد يا خير؟

ج

- اگر فقط در مسأله بقاء، به مرجع بعدى رجوع كرده رجوع به او در سائر مسائل

جامع الاحكام، ج 1، ص: 19

بعد از فوت او مجزى نيست و بايد در مسأله بقاء بر تقليد از مجتهد اوّل، به مجتهد حى رجوع كند.

س 38
اشاره

- كسانى كه با اجازه مرحوم آيت اللّه العظمى گلپايگانى بر فتاواى مرحوم آيت اللّه العظمى آقاى خمينى (ره) باقى مانده اند و بعد با اجازه مرحوم آيت اللّه العظمى اراكى آن بقاء را ادامه داده اند الان چه تكليفى دارند؟

ج

- به نظر حقير فعلًا هم بقاء بر تقليد مرحوم آيت اللّه العظمى آقاى خمينى (ره) جايز است.

س 39
اشاره

- شخصى مقلد حضرت امام بوده بعد از آيت اللّه خوئى و سپس از آيت اللّه گلپايگانى و بعد از آيت اللّه اراكى- رضوان اللّه تعالى عليهم- تقليد نموده با توجه به اين كه هر يك از آقايان بقاء بر تقليد ميت را جايز مى دانستند بر تقليد از مجتهد قبلى باقى مانده در حال حاضر تكليف او چيست؟ آيا مى تواند به فتواى همه آنها عمل كند؟

ج

- اگر فقط در مسأله بقاء از سه مجتهد بعدى تقليد كرده نمى تواند از اين سه مجتهد تقليد كند.

س 40
اشاره

- شخصى مقلّد مرحوم حضرت آيت اللّه العظمى گلپايگانى (رضوان اللّه تعالى عليه) بوده بعد رجوع كرده به حضرت آيت اللّه العظمى اراكى (رض) و بعد از ايشان رجوع بحضرت عالى كرده خلاصه باقى بر تقليد مى باشد سؤال اين ستكه باقى بر تقليد كدام از اين دو بزرگوار باشد؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه شخص مذكور بعد از درگذشت مرحوم آية اللّه گلپايگانى، در مسأله بقاء بر تقليد ميت رجوع به مرحوم آية اللّه اراكى نموده بعد از درگذشت آية اللّه اراكى چنانچه به حقير رجوع نموده ميتواند باقى بر تقليد از مرحوم آية اللّه گلپايگانى باشد بلى اگر بعد از مرحوم آقاى گلپايگانى مقلد آقاى اراكى شده و باقى بر تقليد آقاى گلپايگانى نمانده ميتواند باقى بر تقليد آقاى اراكى باشد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 20

س 41
اشاره

- كسانى كه فرضاً از آية اللّه العظمى خوئى تقليد مى كرده اند يا از حضرت امام و پس از رحلت مرجعشان مسأله بقاء را از آية اللّه العظمى گلپايگانى تقليد كرده اند با مسائل جديد، يا تنها در مسأله بقاء، در صورتى كه بقاء بر تقليد واجب يا جايز باشد به كدام يك از مراجع قبلى باقى باشد به اوّلى يا دوّمى و در صورت بيش از دو نفر چه كند؟

ج

- در فرض سؤال مى تواند به اوّلى باقى باشد مگر در مسائلى كه به دوّمى رجوع كرده بوده.

س 42
اشاره

- يكى از دوستانم مقلد آية اللّه گلپايگانى بوده است و بعد از فوت ايشان به آيت اللّه اراكى رجوع كرده اند (در كل مسائل) آيا مى توانند به شما در كل مسائل رجوع كنند؟

ج

- اگر مرجع تقليد سابق را اعلم بداند احتياط واجب باقى ماندن بر تقليد او است و اگر مرجع زنده را اعلم بداند رجوع به او واجب است و اگر مساوى بداند در بقاء و عدم بقاء مختار است.

س 43
اشاره

- شخصى مقلد مرحوم آيت اللّه بروجردى (رض) بوده پس از فوت ايشان به مرحوم آيت اللّه شاهرودى (رض) رجوع نموده و چون بقاء بر تقليد را آن مرحوم جايز نمى دانسته به مرحوم آيت اللّه خوئى (رض) رجوع كرده پس از رحلت آن مرحوم مدتى بقاء بر تقليد و سپس به مرحوم آيت اللّه گلپايگانى (رض) مراجعه نموده است. اكنون متوجه شده كه بايد در مسأله بقاء بر تقليد ميّت مراجعه بحى نموده و با فرض اينكه مجتهد حى بقاء را جايز مى داند بفرماييد تقليد وى از آيت اللّه بروجردى (رض) تا كنون چه حكمى دارد و در آينده وظيفه او چيست و مى تواند باقى بر تقليد حضرت آيت اللّه گلپايگانى بماند يا خير؟

ج

- در صورتى كه فقط در مسأله بقاء به مرحوم آية اللّه العظمى خوئى و آية اللّه العظمى گلپايگانى (رض) مراجعه كرده ايد فعلًا هم بقاء بر تقليد مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى مانعى ندارد و چنانچه در همه مسائل به مرحوم آيت اللّه العظمى گلپايگانى (رض) رجوع كرده ايد فعلًا بقاء بر ايشان مانعى ندارد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 21

مسائل متفرقه تقليد

س 44
اشاره

- آيا براى مراجع تقليد شرايطى علاوه بر آنچه كه در رساله هاى عمليه قيد شده است از جمله موافقت و همراهى با اساس نظام جمهورى اسلامى لازم است يا خير؟

ج

- اساس جمهورى اسلامى حاكميّت احكام اسلام است و اين معنائى نيست كه شخص مسلمان با آن موافقت نداشته باشد و انتظار همه همين است كه احكام اسلام حاكميّت پيدا كند و شرائط مجتهد جامع الشرائط و مرجع تقليد همان است كه در رساله هاى عمليه مذكور است. و اللّه العالم.

س 45
اشاره

- كسانى كه باقى بفتواى مجتهد ميت هستند جوازاً يا وجوباً در مسأله پرداخت سهم سادات كه به فتواى ميت مانند سهم امام عليه السلام اجازه مرجع تقليد لازم داشته ميتوانند اين مسأله را بفتواى مرجع حى عمل كنند؟

ج

- در فرض مذكور با بقاء بر تقليد ميّت كه اجازه مجتهد يا مرجع تقليد را لازم ميدانسته فعلًا بايد با اجازه مجتهد يا مرجعى كه به او در مسأله بقاء رجوع كرده سهم سادات عظام را بپردازد.

س 46
اشاره

- در رساله فرموده ايد كسى كه وصيت مى كند لازم نيست بالغ باشد حتّى ده سال داشته باشد كافى است حال اين ده ساله در مسأله اختلافى به فتواى كدام مجتهد عمل كند با اينكه بالغ نشده و تقليد بر او واجب نيست؟

ج

- در نفوذ وصيّت طفل ده ساله تقليد او از مجتهد شرط نيست بلى وصى و وارث او در اين مسأله طبق فتواى مجتهدى كه از او تقليد مى نمايند عمل مى كنند و اللّه العالم.

س 47
اشاره

- نظر حضرتعالى درباره ولايت فقيه چيست؟

ج

- به نظر حقير ولايت فقيه جامع الشرائط در زمان غيبت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف فى الجمله ثابت و مسلّم است و تفصيل آن در رساله «ولاية الفقهاء في عصر الغيبة» بيان گرديد. و اللّه العالم.

س 48
اشاره

- فرق بين حكم و فتوى چيست؟

ج

- فتوى عبارت از بيان حكم كلى است كه مجتهد آن را از كتاب و سنت

جامع الاحكام، ج 1، ص: 22

استفاده كرده ولى حكم انشاء و دستورى است در موضوع خاص جزئى كه مجتهد جامع الشرائط صادر مى كند. و اللّه العالم.

س 49
اشاره

- حكم حاكم را تا چه حد نافذ مى دانيد؟

ج

- حكم مجتهد جامع الشرائط نافذ است و بر همه عمل بآن لازم است مگر آنكه كسى اشتباه و خطاى او را در مبانى حكم بداند و بطور كلّى نفوذ حكم او در مواردى است كه اگر مكلف خودش هم عالم بآن شود، مكلّف بعمل بمضمون آن حكم مى باشد.

س 50
اشاره

- نظر شما در مورد حدّ اطاعت از مرجع تقليد چيست؟

ج

- فتاواى مرجع تقليد براى مقلّد واجب العمل است و اگر در موردى حكم كند آن هم واجب العمل است.

س 51
اشاره

- عمل به استفتاى يك مجتهد آيا تنها براى مقلدينش عمل بوظيفه است يا سايرين هم مى توانند به استناد استفتاى او عمل كنند؟

ج

- فقط براى مقلّدين خود آن مجتهد حجت است.

س 52
اشاره

- براى شخص محتاط آيا داخل كردن فتاوى فقهاء گذشته هم لازم است؟

ج

- بلى براى رعايت احتياط كامل بايد فتاوى علماء جامع الشرائط تقليد در گذشته نيز ملاحظه شود. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 23

احكام طهارت

اشاره

جامع الاحكام، ج 1، ص: 25

طهارت

اسامى متبركه

س 53
اشاره

- آيا در كلماتى مثل «بسمه تعالى» يا «هو» و يا كلمات فارسى مانند «خدا» و غيره، اجتناب از دست زدن بدون وضو به آن لازم است و حكم اسماء جلاله را دارد يا خير؟

ج

- مسّ نام خداوند متعال بهر لغتى كه باشد بدون طهارت از حدث جائز نيست و نسبت به ضميرى كه به خداوند برمى گردد نيز احتياط ترك است.

س 54
اشاره

- آيه و يا كلمه اى از قران مثل اللّه نوشته شد و بقصد قرآنيت هم نوشته شده بعد طورى اللّه قيچى شده فقط كه يك سوم از الف اللّه مانده اگر به اين يك سوم از الف بدون وضو دست زده شود حرامست يا نه و اصلًا قيچى كردن بدون قصد بى احترامى چه صورت دارد و اگر اللّه را بقصد ننويسد حكم بالا را دارد يا نه؟

ج

- در مورد سؤال بدون وضوء احتياط در ترك مسح حروف باقى مانده است

جامع الاحكام، ج 1، ص: 26

و قيچى كردن اگر صدق اهانت كند اشكال دارد و كلمه اللّه بقصد قرآنيت نوشته شود يا غير قرآنيت حكمش يكى است. و اللّه العالم.

س 55
اشاره

- اگر قرآن نجس شود و بدانيم در صورت آب كشيدن خراب مى شود چه بايد كرد؟

ج

- بايد آن را آب كشيد اگر چه موجب محو كلمات آن شود. و اللّه العالم.

س 56
اشاره

- چند ورق قرآن و اسم اللّه ريخته شده در يك ظرف آب و جوهر قرآن نوشته شده در آب ظرف حل شده آيا دست زدن بدون وضو به آب ظرف حرام است يا نه و آيا نوشتن «اللّه» روى دست شخص بدون وضوء جايز است؟

ج

- دست بى وضو زدن به آن آب اشكال ندارد و ولى نوشتن كلمه اللّه به بدن شخص بى وضو اشكال دارد.

و اللّه العالم.

س 57
اشاره

- آيا قرآنى كه قابل استفاده نيست و كهنه شده را مى توانيم دفن كنيم يا بسوزانيم؟

ج

- در محل پاكى كه معرض هتك نباشد دفن كنند و سوزاندن آن حرام است.

س 58
اشاره

- لفظ جلاله اللّه يا آيه قرآن روى سنگ هاى قبر نوشته شده عابر هم روى آنها قدم مى گذارد اجازه مى دهيد آنها را بدون اجازه صاحب آنها كه دست رسى به آنها ممكن نيست محو نمائيم؟

ج

- اگر معرض اهانت باشد و دسترسى به صاحبان قبور نباشد پاك كردن آنها واجب است.

س 59
اشاره

- آيا حكاكى آيات كلام اللّه مجيد بر روى سنگهاى مزار جايز است يا خير؟

ج

- در صورتى كه سنگ مزار در معرض زير پا قرار گرفتن و توهين باشد نبايد آيات قرآنى و اسم جلاله و اسامى مقدّسه بر آن حك شود. و اللّه العالم.

س 60
اشاره

- اگر در آيه حكاكى شده كلمه مبارك اللّه را حذف و يا پاك كنند كفايت مى كند يا بايد همه آيه حذف شود؟

ج

- پاك كردن اسم جلاله اثرى در حكم بقيه آيه ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 27

س 61
اشاره

- در صورتى كه بايد كلمه مباركه اللّه و يا همه كلمات آيه پاك شود اين امر بر عهده چه كسى است؟

ج

- پا گذاشتن و توهين بر آن نوشته ها حرام است و پاك كردن آنها بر هر كسى كه متمكن باشد لازم است.

و اللّه العالم.

س 62
اشاره

- آيا مسئولين گورستان مى توانند از حكاكى آيات مبارك كلام اللّه جلوگيرى نموده و يا آنهايى را كه قبلًا حك شده پاك كنند؟

ج

- لازم است مسئولين گورستان به اشخاص تذكّر دهند كه اسامى مقدسه و آيات قرآنى را در سنگهائى كه ممكن است زير پا واقع شوند ننويسند. و اللّه العالم.

س 63
اشاره

- آيه قرآن مانند بسم اللّه الرحمن الرحيم را آهن برى كرده اند سايه آيه بر زمين يا ديوار نمودار است دست زدن بدون وضو به سايه آيه چه صورت دارد؟

ج

- اشكال ندارد.

س 64
اشاره

- در عصر حاضر معمول شده كه مردان بدن خود را خال كوبى مى كنند و بعضى افراد حتى اسامى ائمه عليهم السلام را نيز در بدن خود خال مى كوبند. اولًا بيان فرمائيد اصل عمل خالكوبى چگونه است و ثانياً اگر بعد از خال كوبى شخص جنب شود حكم مسأله چه خواهد بود؟

ج

- خال كوبى اگر براى غرض عقلائى مثل درمان باشد جايز است و در غير اين صورت چون فى الجمله مضر است حكم بجواز محلّ تأمّل است ولى عدم طهارت براى شخص مذكور اشكال ندارد بلى آنچه با خال نوشته شده مس آن با فرض صدق مسّ در حال عدم طهارت حرام است. و اللّه العالم.

س 65
اشاره

- نوارهائى كه آيات قرآن در آنها ضبط شده اگر احياناً مورد حريق قرار بگيرد يا در بالوعه (فاضلاب) بيفتد حفظ آن از سوختن و خارج كردن آن از بالوعه لازم است يا خير؟

ج

- بعيد نيست كه چون در نظر عرف توهين محسوب مى شود حفظ آن از سوختن و خارج كردن از بالوعه لازم باشد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 28

س 66
اشاره

- آيا كلماتى نظير «اللّه»، «بسمه تعالى»، «هو الحكيم» و ... اگر به زبان خارجى بطور مثال به زبان انگليسى نوشته شود، جزء اسماء متبركه مى باشند يا نه؟

ج

- احكام اسامى متبركه بر آنها مترتب است و بايد احترام آنها رعايت شود. و اللّه العالم.

س 67
اشاره

- مستدعى است نظر مبارك را در مورد چاپ لفظ جلاله، بعض آيات قرآن كريم و اسامى معصومين عليهم الصلاة و السلام روى جا كليدى بيان بفرماييد.

ج

- اصل چاپ و نوشتن اين كلمات مباركه بر روى جا كليدى يا اشياء ديگرى كه شخص همراه خود دارد اشكال ندارد فقط بايد دارندگان اين اشياء محترمه رعايت قداست و احترام آنها را بنمايند و به طور بى احترامى و توهين آميز از آن استفاده نكنند. و اللّه العالم.

س 68
اشاره

- فروش روزنامه و مجلّات كه گاهى به يقين در آنها اسماء مباركه حقتعالى و ائمه معصومين عليهم السلام يا مضامين و آيات قرآنى نوشته و چاپ شده است، بعنوان كاغذ بلا استفاده و با عدم آگاهى از چگونگى مصرف توسط خريدار چه حكمى دارد؟ آيا تحقيق اينكه اين اوراق كه فروخته مى شود در چه محلّى (مثلًا جهت بسته بندى پوشاك يا ميوه و تبديل به پاكت) مصرف خواهد شد لازم است؟

ج

- در مورد سؤال، روزنامه و هر ورقى كه مشتمل بر آيات قرآنى و اسامى متبركه انبياء و ائمه عليهم السلام باشد دور ريختن آنها بطورى كه زيردست و پا بيفتد و باعث اهانت بشود حرام است و همچنين اگر در اختيار كسانى قرار دهند چه بعنوان فروش و يا غير فروش كه مى دانند نحوه استفاده موجب توهين است اشكال دارد و در صورت شك در نحوه استفاده آنها فروش آن اشكال ندارد و تحقيق لازم نيست.

س 69
اشاره

- با توجه به وسعت و تعداد اسماء متبركه در روزنامه و ساير نامه ها و كاغذهاى باطله دور ريختن آنها چه حكمى دارد؟

ج

- دور ريختن آنها با اشتمال بر اسامى متبركه و آيات قرآنى اشكال دارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 29

س 70
اشاره

- آيا نشستن بر روى روزنامه هائى كه احتمالًا ممكن است آيات و احاديث بر روى آنها نوشته باشد چه صورتى دارد؟

ج

- اگر بدانيد آيات و احاديث بر روى آن ها نوشته شده نشستن بر روى آنها جايز نيست.

احكام آبها

س 71
اشاره

- آبى كه كمتر از كر باشد و نجس شود بمجرد اتصال با كر و يا آب جارى پاك مى شود و يا امتزاج لازم است؟

ج

- امتزاج لازم است همانطور كه در رساله مرقوم است.

س 72
اشاره

- آب مضاف حتى اگر به اندازه يك رودخانه باشد (گل آلود) حكمش چيست؟

ج

- مجرّد گل آلود بودن موجب مضاف بودن آب نيست بلى اگر طورى باشد كه بآن آب گفته نشود مضاف است و در فرض سؤال كه خيلى زياد است اگر يك قسمت از آن با نجس برخورد كند نجس شدن قسمت ديگر محل تأمل است.

س 73
اشاره

- اگر به واسطه بمب هاى باران زا ايجاد ابر و باران نمايند در طهارت همان حكم باران طبيعى را دارد يا خير؟

ج

- مورد اشكال است.

س 74
اشاره

- مستدعى است بيان فرمائيد كه اولًا پس آبهاى تصفيه شده فاضلاب منازل كه اثرى از نجاست همراه ندارد حكمشان از جهت نجاست و طهارت چگونه است؟

اگر نجس است از چه طريقى پاك مى شود؟

ج

- در صورت نجس بودن تصفيه آن را پاك نميكند بايد بوسيله آب جارى و يا كر و يا باران تطهير شود با شرائطى كه در رساله عمليه ذكر شده.

س 75
اشاره

- اگر از پس آبهاى تصفيه شده فاضلاب منازل براى مشروب نمودن سبزيجات و پرورش آبزيان نظير ماهى و ميگو بهره بردارى شود، در اين صورت

جامع الاحكام، ج 1، ص: 30

استفاده از محصولات بعمل آمده چگونه است؟

ج

- استفاده از آب مذكور در كشاورزى و پرورش آبزيان اشكال ندارد.

س 76
اشاره

- مردم محله اى در كوچه اى داراى جوى باريكى هستند و آب هاى حمّام و حياط منازل اين محله به جوى مى رود و آنهايى كه بچه كوچك دارند نجاسات بچه را در حمّام يا حياط مى شويند آيا اين گناه است و باعث ضمان است (در ضمن آب در اين جوى خيلى كم جريان دارد).

ج

- اگر اين كار موجب اذيّت ديگران بشود گناه دارد و اگر در فاضلاب ها خون يا بول يا هر چيز نجسى وجود داشته باشد آن جوى نجس مى شود بلى اگر آب جارى يا كر به مقدارى كه فاضلاب نجس، رنگ يا بو يا طعم آن را تغيير ندهد جريان داشته باشد جوى نجس نمى شود. و اللّه العالم.

آب كشيدن و تطهير چيزهاى نجس

س 77
اشاره

- كيفيت پاك شدن چرم و چوب نجس با فرض عدم استحاله را بيان فرمائيد.

ج

- بوسيله آب ظاهر چرم متنجس و چوب پاك مى شود. و اللّه العالم.

س 78
اشاره

- كيفيت تطهير موكت نجس كه به زمين چسبيده را بيان فرمائيد.

ج

- بعد از زوال عين نجاست آن را بوسيله شلنگ متصل به آب لوله كشى تطهير نمايند و پس از تطهير لازم نيست غساله آن گرفته شود.

س 79
اشاره

- اگر بول و نجاست بچه به قالى و از آن به سيمان كف اتاقهاى آپارتمان برسد آيا با آب كشيدن سطحى سيمان نجاست بر طرف مى گردد يا خير (با توجه به اينكه آب تا حدودى از سيمان عبور مى كند)؟

ج

- ظاهر آن پاك مى شود ولى باطن آن كه بواسطه نفوذ رطوبت نجس نجس شده است بمجرد رسيدن رطوبت آب پاك نمى شود.

س 80
اشاره

- ماشينهاى لباسشوئى تمام اتوماتيكى كه لباسها را پس از شستشو با مواد شوينده سه الى پنج مرتبه با آب قليل آبكشى مينمايد، با توجه به اينكه در هنگام شستشوى اوليه، كف متنجس را با توجه به حجيم بودن آن به قسمتهائى از

جامع الاحكام، ج 1، ص: 31

درب شيشه اى و لاستيك دور آن ميرساند در صورتى كه هنگام آبكشى آب به قسمتهاى مورد نظر نمى رسد آيا البسه از نظر شرعى پاك ميشود در صورتى كه جواب منفى باشد چگونه بايد عمل كرد؟

ج

- اگر بدانيد قسمتهائى از شيشه يا لاستيك اطراف درب بوسيله آب قليل پاك نميشود و ترشحات آن به لباسهاى داخل ماشين مى رسد موجب تنجيس لباسها ميگردد و بايد آنها را در خارج ماشين تطهير نمائيد.

س 81
اشاره

- من در منزلى زندگى مى كنم كه شخصى در اين منزل رفت و آمد داشت و تصور مى كردم ايشان كافر و نجس است. اما پس از تحقيق متوجه شدم كه ايشان كافر نيست. ولى متأسفانه طى مدتى كه من تصور مى كردم ايشان نجس است و كافر، ديگر خودم را موظف به رعايت طهارت و پرهيز از نجس كردن اشياء نمى دانستم زيرا ايشان را نجاستى سيّار مى دانستم كه همه چيز و همه جا را نجس كرده و فكر مى كردم ديگر بر من واجب نيست از نجس كردن اشياء پرهيز كنم. مثلًا وقتى دستم خون مى آمد بدون اينكه دستم را بشويم به در، ديوار، تلويزيون، يخچال، همه چيز و همه جا مى زدم.

اكنون كه دانسته ام آن شخص نه كافر بوده و نه نجس متأسفانه نه تنها مشكلم حل نشده بلكه در حال حاضر خودم را در خانه اى مى بينم كه همه چيز و همه جايش نجس است من خودم با دست خودم آنها را با نجاست واقعى نجس كرده ام.

آيا از غذاى تهيه شده در اين خانه كه نجس است بخورم؟ و نمازم را بدون طهارت كه باطل مى شود بخوانم؟ و با ديگران معاشرت كنم تا اين نجاست را انتقال بدهم؟ يا اينكه وسايل خانه را در حد توان تطهير كنم؟

ج

- اولًا در بسيارى از اشياء و اثاث منزل مثل فرش و در و ديوار و وسائل، غير از خوراك و نوشيدن شرط استفاده طهارت نيست ثانياً تطهير چيزى كه شك داريد عين آن نجس شده يا نه لازم نيست و محكوم بطهارت است و ملاقى شبهه محصوره تا چه رسد به غير محصوره محكوم بنجاست نيست مى توانيد ظرفهائى

را كه يقين داريد نجس شده بشوئيد و غذائى را كه يقين نداريد ظرف آن نجس بوده نيز

جامع الاحكام، ج 1، ص: 32

مى توانيد بخوريد خلاصه در حكم به نجاست بشرحى كه در رساله نوشته شده علم و يقين لازم است و با عدم علم هر چيزى را شك داشته باشد نجس شده محكوم بپاكى است و در موارد شك احتياط لازم نيست خود را به زحمت و حرج نياندازيد.

س 82
اشاره

- اگر لباس يا ظرفى را شخص وسواسى چند بار آب بريزد اشكال دارد؟

ج

- در آب كر يا با آب جارى يك مرتبه شستن كافى است و وسواسى نبايد به شك خود اعتناء كند و مثل متعارف مردم عمل نمايد.

س 83
اشاره

- آيا حائض بعد از بيرون آمدن از توالت بايد دستهايش را غسل دهد يا آب كشيدن تنها كافى است؟

ج

- اگر دستش به نجاستى مانند خون يا غير آن آلوده نشده شستن لازم نيست و اگر آلوده شده بشويد و در هر دو صورت غسل ندارد.

س 84
اشاره

- اگر بخواهيم چيز نجس را آب بكشيم و در آن مانعى از آب ببينم كه ندانيم قبل از نجس شدن بوده يا بعد تكليف چيست؟

ج

- در صورت مذكور مانع را بر طرف نمائيد و آن چيز را بشوئيد.

س 85
اشاره

- كسى كه طريقه طهارت با آب قليل را نمى دانسته و بعداً متوجه شد كه طهارت او صحيح نبوده آيا نمازهايى كه خوانده بايد قضا نمايد يا خير؟

ج

- اگر يقين دارد به خاطر ندانستن مسأله وضوى او از جهت نجس بودن مواضع وضو باطل بوده بايد آن نمازها را قضا كند و همچنين اگر يقين دارد از جهت مذكوره با لباس يا بدن نجس نماز خوانده بايد به احتياط لازم آن نمازها را قضا كند. و اللّه العالم.

س 86
اشاره

- اگر لباسى آلوده به خون حيض يا خون هاى ديگر باشد و بعد از شستن آن لباس رنگ خون بر آن بماند آيا اين رنگ نجس مى باشد يا خير؟

ج

- اگر عين خون زايل شده و فقط رنگ خون مانده با آب كشيدن پاك مى شود و در اين جهت تفاوتى بين خون حيض و غير آن نيست. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 33

س 87
اشاره

- آب اوّل كه مرد براى تطهير مخرج بول مى ريزد چنانچه مسير طرف راست عورت را طى ولى آب مرتبه دوم به مسير طرف چپ عورت برود آيا هر دو مسير پاك است يا يك بار ديگر آب بر هركدام از اين مسيرها برساند؟

ج

- در فرض سؤال يك مرتبه ديگر به هر يك از دو مسير آب بريزد. و الله العالم.

س 88
اشاره

- آبى كه در هنگام طهارت به بدن مى پاشد آيا پاك است يا نجس؟ اگر اين آب بر روى دستشويى و بعد به بدن بپاشد حكم چيست؟ اگر ندانيم به چه صورت آب پاشيده حكم مسأله چيست؟

ج

- در مورد سؤال، اگر تطهير بوسيله شلنگ كه متصل به آب لوله كشى كه حكم آب جارى را دارد و آبى كه به بدن مى پاشد مشتمل بر اجزاء نجس نباشد پاك است و اگر تطهير با آب قليل باشد از ترشّحات آن اجتناب نمائيد و آبى كه از دستشوئى ترشح ميكند اگر دستشوئى نجس شده و آبى كه بآن ميريزد و ترشح ميكند متصل بكرّ نباشد اجتناب كنيد و اگر ندانيد به چه صورت پاشيده محكوم بطهارت است.

وضو

س 89
اشاره

- هنگام مسح سر اگر دست به پيشانى برسد آيا وضوء اشكال دارد؟

ج

- با آن قسمت از دست كه به آب صورت رسيده مسح پا را نكشد. و اللّه العالم.

س 90
اشاره

- شستن بار سوم در وضو حرام است آيا مبطل وضو نيز هست؟

ج

- اگر دست چپ را سه بار بشويد چون ميخواهد بعد از شستن مسح سر و پاها را با دستها بكشد و آبى كه در دستها مانده آب خارج از وضو محسوب مى شود وضو هم باطل است.

س 91
اشاره

- آيا هنگام وضو گرفتن لب هم بايد شسته شود و اگر لب چرب باشد اشكال دارد؟

ج

- بلى لب هم بايد شسته شود ولى اگر چربى كم باشد بطورى كه عرفاً مانع محسوب نشود اشكال ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 34

س 92
اشاره

- نقّاشانى كه امكان تفحص زياد براى رفع حاجب از تمام اعضاء وضو ندارند و بعد از مدتى مشاهده رنگ روى عضوى مى نمايند تكليف امور عبادى آنها چيست؟

ج

- بايد بر اعضاى وضو و غسل چيزى كه جرميت دارد و مانع از رسيدن آب به اعضاء است نباشد و الّا وضو و غسل صحيح نيست. بلى اگر ازاله رنگ يا هر مانع ديگرى ممكن نباشد مگر به مجروح شدن عضو در اين صورت حكم جبيره دارد كه در توضيح المسائل مذكور است. و اللّه العالم.

س 93
اشاره

- جوهر خودكار مانع از رسيدن آب به پوست بدن است يا نه؟

ج

- چنانچه جرميّت داشته باشد مانع است.

س 94
اشاره

- بعضى ها مى گويند اگر بيش از هفت قدم راه رفتيد و بعد سر را مسح كشيديد اين وضو باطل است آيا اين سخن صحيح است يا نه؟

ج

- اگر انسان شستن وضوئى را تمام كرده باشد و قبل از مسح سر، راه برود چنانچه به مقدارى كه عرفاً پى درپى بودن وضو محفوظ باشد وضو صحيح است و اندازه معيّنى براى راه رفتن نيست. و اللّه العالم.

س 95
اشاره

- هنگام وضو گرفتن براى يكى از نمازهاى پنج گانه مسح را فراموش كرده ام (نمى دانم كداميك بوده) تكليف چيست؟

ج

- در فرض سؤال، يك نماز صبح و يك نماز مغرب و يك نماز چهار ركعتى بدون تعيين ظهر يا عصر يا عشاء بخوانيد و اگر نماز ظهر و عصر را با يك وضو ميخوانيد، دو نماز چهار ركعتى لازم است.

س 96
اشاره

- هنگام وضو اگر احياناً و يا عمداً دست طورى قرار گرفت كه آب وضو به طرف آرنج سرازير شود اشكالى در وضو ايجاد مى كند يا خير؟

ج

- اشكال ندارد. و اللّه العالم.

س 97
اشاره

- هنگام وضو كه بايد صورت و دستها را از بالا به پايين شست اگر كسى سهواً دستش از پايين به بالا رفت و يا افقى شست آيا وضويش اشكال دارد؟

ج

- سهواً دست به طرف بالا برود اشكال ندارد و مجموعاً بايد در نظر عرف

جامع الاحكام، ج 1، ص: 35

شستن، از بالا به پايين صدق كند هرچند گاهى افقى دست بكشد. و اللّه العالم.

س 98
اشاره

- آيا در همه دست كشيدنها در وضو، بايد از ابتداى بالا دست كشيد و اگر كسى مثلًا از وسط دست كشيد در عين حال كه بالا را شسته است آيا اشكال دارد در حالى كه از اسفل به اعلى را نشسته است؟

ج

- بعد از شستن هر قسمتى مى تواند از بعد آن قسمت، وضو را ادامه دهد بنابراين در فرض سؤال دست كشيدن از وسط مانع ندارد. و اللّه العالم.

س 99
اشاره

- در اماكن عمومى مواجه مى شويم با اشخاصى كه موقع شستن دست و صورت چه به نيت وضو و چه غير وضو، بارانى از آب بر اطرافيان خويش كه در حال انجام وضو هستند (و مسلماً بايد شستن اول و دوم را رعايت و مسلماً از آب خارج از وضو اجتناب كنند) مى پاشند آيا وضوى اين اطرافيان صحيح است؟

ج

- اگر اطرافيان وضوى خودشان را با نيت مجموع آبى كه در دست آنها است چه آبى كه خودشان مى ريزند و چه آبى كه از وضوى ديگرى ترشح كرده ادامه دهند اشكال ندارد.

س 100
اشاره

- اگر در هنگام وضو گرفتن براى جلوگيرى از اسراف در وضو در ظرف آب ريخته و با آن آب وضو بگيريم. در حالى كه اطراف ظرف را قبل از وضو بشوييم آيا ترى (خيسى) آب دور ظرف وضو را باطل مى كند با توجه به اينكه هنگام وضو گرفتن ظرف آب را با دست راست يا چپ بلند مى كنيم.

ج

- ترى مذكور وضو را باطل نمى كند. و اللّه العالم.

س 101
اشاره

- معلولينى كه دست يا پاى آنان مصنوعى است هنگام وضو گرفتن و غسل كردن و مواضع سجده بر زمين گذاشتن چه تكليفى دارند؟

ج

- شستن دست و پاى مصنوعى در وضو و غسل لازم نيست و همچنين گذاشتن انگشت پاى مصنوعى و يا كف دست مصنوعى بر زمين در حال سجده لازم نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 36

س 102
اشاره

- با كفش يا نعلين مغصوب وضو گرفتن اشكال دارد يا خير؟

ج

- اشكال ندارد.

س 103
اشاره

- اگر انسان منزلى را خريدارى كرده باشد و تقاضاى وصل آب و برق را داده باشد ولى براى او وصل نكرده باشند و او با انشعاب از آب و برق همسايه استفاده كند آيا اين آب و برق مشكلاتى براى نماز و روزه او ايجاد نمى كند؟

ج

- اگر مسئولين امر اجازه دهند اشكال ندارد.

س 104
اشاره

- استفاده از آب قنات و آبى كه صاحبانش مجهول ميباشند براى گرفتن وضو و شستن فرش و غيره چگونه است؟

ج

- وضو گرفتن از قناتهاى بزرگ اگر چه انسان نداند كه صاحبان آنها راضى هستند، اشكال ندارد، ولى شستن فرش و استفاده هائى نظير آن مشكل است مگر آنكه بحسب مرسوم محلّ اينگونه استفاده ها معمول باشد و منعى هم از مالك نرسيده باشد.

س 105
اشاره

- اگر شخصى كه موى سرش ريخته بخواهد باصطلاح امروزه موى سرش را ترميم كند و بعبارت ديگر روى سرش مو بكارد در اين صورت حكم وضوء و غسلش چگونه خواهد بود؟

ج

- اگر كاشتن مو بنحوى باشد كه مو به بدن متّصل ميشود و رشد ميكند مانند موى طبيعى در اين صورت غسل و وضو هر دو صحيح است ولى چنانچه مو، روى حاجبى بافته شده باشد و يا آن را بوسيله چسب و غير ذلك بسر بچسبانند جايز نيست و در صورت چسباندن اگر قابل كندن نباشد بايد علاوه بر وضو و غسل جبيره اى تيمم بدل از غسل يا وضو نيز بنمايد.

س 106
اشاره

- آيا زدن مقدارى كرم به صورت و دست براى وضو اشكال دارد؟ از كجا مى توان فهميد كه اين كرم مانع از رسيدن آب به پوست است يا نه؟

ج

- اگر مانع رسيدن آب به بشره نباشد اشكال ندارد و تشخيص آن با عرف است.

س 107
اشاره

- اگر قبل از دخول وقت نماز براى نماز وضوء بگيرد، صحيح است؟

جامع الاحكام، ج 1، ص: 37

در صورتى كه صحيح باشد فرقى بين اينكه وقت نزديك باشد يا نه هست يا خير؟

ج

- اگر وقت نماز نزديك است ميتواند بعنوان تهيّؤ براى نماز وضو بگيرد و اگر خيلى قبل از وقت است وضو را بعنوان بودن بر حال طهارت بگيرد و در هر دو صورت ميتواند با آن وضو نماز واجب يا مستحب را بخواند. و اللّه العالم.

غسل

[مسائلى در باره غسل
س 108
اشاره

- شخصى تاكنون غسلش را چنين انجام مى داده (اول طرف راست بعد طرف چپ بعد سر و گردن) تكليف نماز و روزه ها و همچنين حج او با اين نحوه غسل چيست؟

ج

- نمازهائى كه شخص مذكور با اين حال خوانده قضا ولى قضاء روزه واجب نيست كند و حج او نيز باطل است و احرام او باقى است و بايد با اعمال عمره مفرده از احرام خارج شود. و الله العالم.

س 109
اشاره

- در مورد غسل وقتى به نيت غسل زير شير مى ايستيم هر قسمت را چند بار بايد غسل دهيم؟ آيا دست كشيدن لازم است يا خير؟

ج

- هر قسمت را يك بار بشويد كافى است و دست كشيدن لازم نيست يعنى وقتى به نيت مثلًا سر و گردن غسل مى كنيد بايد آب بهمه جاى سر و گردن برسد وقتى بهمه جا رسيد غسل سر و گردن تمام شده و همينطور طرف راست و طرف چپ.

س 110
اشاره

- كسانى كه بدنى چرب دارند و بدنشان چربى ترشح مى كند مخصوصاً صورت كه چربى زيادى ترشح مى كند آيا وجود اين چربى در بدن در وضو و غسل اشكالى به وجود مى آورد يا خير؟

ج

- اگر چربى بدن به طور متعارف باشد و مانع رسيدن آب به پوست نشود به وضو و غسل ضرر ندارد. و اللّه العالم.

س 111
اشاره

- كسى كه در ماه مبارك رمضان چند غسل نموده مثلًا يك غسل را در پانزدهم و يكى را در بيستم و غسل سوم را در بيست و پنجم كرده باشد و بعد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 38

يقين كند كه يكى از اين غسلها باطل بوده لطفاً وظيفه اين شخص را نسبت به نماز و روزه بيان فرمائيد.

ج

- روزه هاى شخص مذكور محكوم بصحت است و نسبت به نمازها آن مقدار را كه يقين تفصيلى دارد بدون طهارت انجام داده بايد قضا كند يعنى ملاحظه نمايد در صورت بطلان غسل اول چند روز نماز قضا بعهده او آمده و در صورت بطلان غسل دوم چند روز و در صورت بطلان غسل سوم چند روز و هر كدام كمتر بود همان مقدار را قضا كند و اگر بعد از غسل سوم موقعى توجه ببطلان يكى از اغسال پيدا كرده كه هنوز هيچ نمازى با آن نخوانده چيزى بر او نيست، فقط براى نمازهاى بعد غسل بجاآورد.

س 112
اشاره

جامع الاحكام ؛ ج 1 ؛ ص38

با غسل مستحبى مثل غسل جمعه مى توان نماز خواند؟

ج

- غير از غسل جنابت براى نماز خواندن با اغسال ديگر وضو لازم است.

س 113
اشاره

- آيا به همان ترتيب گفته شده در رساله مى شود غسل را زير دوش انجام داد يا بايد حتماً كاسه كاسه روى خودمان بريزيم؟

ج

- غسل زير دوش كه فعلًا در حمّامها معمول است صحيح و بى اشكال است.

س 114
اشاره

- در پادگان هفته اى يك بار بيشتر امكان رفتن به حمّام را نداريم و به همين خاطر امكان غسل كردن برايم نيست براى انجام فريضه نماز چه بايد بكنم؟

ج

- اگر مجبور به خدمت در آنجا هستيد و واقعاً دسترسى به آب نداريد با تيمّم نماز بخوانيد و صحيح است.

و اللّه العالم.

س 115
اشاره

- اگر مانند فردى كه از ادرار خود نمى تواند جلوگيرى كند مرتب جنابت براى او حاصل شود وظيفه او براى نماز و غسل چيست؟

ج

- جنابت موجب غسل است و در فرض سؤال در هر دفعه كه ميتواند غسل كند بايد براى نمازها غسل كند و هر وقت غسل ممكن نباشد بايد تيمّم بدل از غسل كند. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 39

س 116
اشاره

- آيا براى غسل مى توان با وسيله اى راه ادرار را مسدود نموده و غسل جبيره اى انجام داد؟

ج

- خروج ادرار ضرر بغسل نميزند با همان حال غسل كنيد و صحيح است لكن بايد بعد از غسل براى خواندن نماز و امثال آن وضو هم بگيريد و اگر در موقع وضو هم ادرار خارج ميشود چنانچه مسدود نمودن محل ادرار در حين وضو ضرر ندارد موقع وضو آنجا را مسدود كنيد و اگر ضرر دارد با همان حال وضو بگيريد و بعد از وضو تيمم هم بنمائيد لكن اگر مواقعى هست كه ادرار خارج نميشود وضو را در آن موقع بگيريد و در اين صورت احتياج به تيمم ندارد و لازم است بتوضيح المسائل از مسأله 313 ببعد هم مراجعه نمائيد.

غسل جنابت
س 117
اشاره

- اگر ندانيم كه فرد جنب چه كسى است و خود نيز جنب باشيم و نماز بخوانيم و بعد از مدتى كه نماز خوانديم معنى جنابت و فرد جنب را بفهميم آيا بايد تمام نمازهايمان را دوباره به جاى آوريم؟

ج

- هر مقدار نماز كه يقين داريد در حال جنابت خوانده ايد هر چند در آن موقع معنى جنابت را نمى دانسته ايد بايد پس از انجام غسل جنابت قضا نماييد. و الله العالم.

س 118
اشاره

- در غسل جنابت آيا همان نيت اول براى هر سه قسمت كافى است يا آنكه براى هر قسمت بايد نيت جداگانه داشت؟

ج

- همين مقدار كه توجّه داريد، سر و گردن و طرف راست و طرف چپ را به جهت غسل جنابت به ترتيب شستشو مى دهيد كافى است. و اللّه العالم.

س 119
اشاره

- آيا فرد جنبى كه غسل جنابت را به خاطر عذر بيمارى نمى تواند انجام دهد، آيا با تيمم بدل از غسل، مى تواند تا موقعى كه عذرش در انجام دادن غسل برطرف نشده، در مساجد تردّد نمايد؟

ج

- بلى در فرض سؤال تا مدتى كه عذر او باقى است مى تواند امور مشروطه به طهارت از حدث اكبر را انجام دهد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 40

س 120
اشاره

- در رساله عمليه آمده است: آبى كه از شخص مريض خارج شود همين كه با شهوت خارج شده باشد حكم منى را دارد، منظور از مريض، چه نوع مرضى است؟

ج

- منظور مريضى است كه مرض او از جهنده بودن منى مانع باشد.

س 121
اشاره

- فردى بى دستور پزشك نوعى داروى اعصاب مصرف مى كند كه در اثر مصرف آن در دفع ادرار اختلال پيش مى آيد و نيز در طول مدت مصرف احتلامى صورت نمى گيرد. ليكن پس از دفع ادرار يا ضمن آن مايع سفيد رنگ رقيقى دفع مى شود. اين مايع چه حكمى دارد.

ج

- اگر شك دارد منى است يا نه حكم منى را ندارد و اگر مايع با شهوت و لو بدون جستن بيرون آيد، در مورد شخص مذكور كه مريض است محكوم به منى بوده است البته احتياط آن است كه براى نماز وضو هم بگيرد.

س 122
اشاره

- اگر مكانى يا اشيايى آلوده به عرق جنب از حرام باشد آيا اگر به آنها با دست مرطوب دست بزنيم براى نماز مسأله اى ايجاد مى كند يا نه اگر اشكال دارد اگر كسى قدرت آن را نداشت كه كلّيه آن اشياء را بشويد تكليف او چيست؟

ج

- بنظر اين جانب عرق جنب از حرام پاك است ولى مادامى كه رطوبت آن باقى است نماز صحيح نيست بعد از خشكيدن اگر دست مرطوبى به محلّى كه عرق آن خشك شده برسد اشكال ندارد و نماز با رطوبت جديد محكوم به صحت است و محل پاك است و احتياج به شستن ندارد. و اللّه العالم.

س 123
اشاره

- اگر هنگام معاشقه زن و مرد؛ بدون اينكه آميزش و دخول انجام گيرد، با تحريكات جسمى و روانى، زن به اوج لذت برسد و همان حالاتى كه بعد از آميزش معمولًا در زنان روى مى دهد مانند سستى بدن و ... پديد آيد، آيا زن در اين حالت جنب تلقى شده و غسل جنابت بر او لازم خواهد بود يا خير؟

ج

- چنانچه در حالت مذكور منى از او خارج شود جنب شده و غسل جنابت بر او لازم ميشود.

س 124
اشاره

- مدت يك سال است ازدواج كرده ام بعد از نزديكى با شوهرم و انجام غسل، در موقع نماز صبح ترشحاتى از من خارج مى شود كه فكر مى كنم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 41

مربوط به خودم نباشد آيا مجدداً بايد غسل به جا آورم يا خير و آيا اين ترشحات نجس است يا نه؟

ج

- اگر مى دانيد ترشحات مذكور بول نيست و يقين به منى بودن آن هم نداريد محكوم بطهارت است و غسل ندارد و اگر يقين به منى بودن آن داريد ولى مردد است بين منى مرد و منى خودتان نجس است ولى غسل واجب نيست.

س 125
اشاره

- در بعضى مواقع كه صحنه هايى شهوت انگيز مى بينم (مثل عكسهاى برهنه) مايعى لزج از من خارج مى شود مى خواستم ببينم آيا اين مايع پاك است يا نه؟ (با استبراء يا بدون استبراء) اگر نجس است آيا تمام بدن نجس مى شود يا فقط محل نجاست؟ (منظورم مسأله اى در توضيح المسائل است كه در حالتى خاص عرق جنابت را نجس مى داند).

اگر نجس است آيا جنابت است كه غسل بخواهد يا اينكه فقط بايد محل نجاست را تطهير كرد؟

(و آيا مى شود مواقعى جنابت باشد و مواقعى غير از آن).

ج

- در مورد سؤال اگر مايع لزج مذكور علامت منى نداشته باشد و بعد از استبراء باشد و احتمال اينكه بول باشد منتفى باشد پاك است و غسل هم لازم ندارد حتى وضو و غسل را هم باطل نميكند ولى اگر استبراء نكرده باشيد و يا احتمال بدهيد كه مايع مذكور بول باشد مايع مذكور محكوم به نجاست و مبطل وضو است و اگر علامت منى در آن باشد موجب غسل است ولى عرق آن نجس نيست.

س 126
اشاره

- اگر كه در طى ماه رطوبتى از رحم خارج شود در حالى كه بعضى از نشانه هاى منى را داشته با اين حال بدون غسل روزه گرفته و نماز خوانده. نماز و روزه اش صحيح است؟

ج

- اگر يقين داشته كه رطوبت خارج شده منى است بايد غسل كند و نمازهائى را كه با آن حال خوانده قضا كند و نسبت به روزه اگر با علم به منى بودن اين را هم مى دانسته كه نبايد با حال جنابت صبح كند غسل نكرده و روزه گرفته بايد قضاى روزه ها را نيز بگيرد و كفاره هم دارد ولى اگر شك دارد كه رطوبت خارج شده منى است يا رطوبت ديگر نمازها و روزه ها صحيح است و نسبت به تشخيص منى در صورت شك به مسأله شماره 352 توضيح المسائل مراجعه نمائيد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 42

غسلهاى بانوان
س 127
اشاره

- در صورتى كه استحاضه كثيره است و شخص از نظر جسمى توانايى سه مرتبه غسل در شبانه روز را ندارد (مبتلا به كمردرد و پادرد مى باشد) آيا مى تواند براى نماز بجاى غسل استحاضه، تيمم بدل از غسل كند؟ و همچنين براى روزه مى تواند تيمم كند؟ و آيا قضاى روزه هاى اين چند روز را بايد بگيرد؟

ج

- اگر توانائى هيچ يك از سه غسل را ندارد براى نماز و روزه بجاى هر غسل تيمم بدل از غسل نمايد و در اين صورت اگر با تيمم بدل از غسل نماز و روزه را انجام داده روزه و نماز او قضا ندارد.

س 128
اشاره

- در رابطه با استحاضه قليله اگر شخصى بعد از نماز صبح پاك شد آيا براى نماز ظهر بايد يك وضو و براى نماز عصر هم يك وضوى ديگر بگيرد و همچنين براى نماز مغرب و عشا؟

ج

- پس از پاك شدن يك وضو براى نماز ظهر و عصر او كافى است.

س 129
اشاره

- زنى ادعا دارد كه هر ماه فقط يك روز يا كمتر و يا كمى بيشتر (كمتر از سه روز) خون مى بيند و هميشه اينطور بوده است آيا باز استحاضه است يا حكم ديگرى دارد.

ج

- استحاضه است.

س 130
اشاره

- رحم زنى را طى يك عمل برداشتند خونى كه بعدها مى بيند محكوم به چيست؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه خون مذكور اوصاف خون حيض را داشته باشد و در سائر شرائط هم مانند حيض باشد مثلا از سه روز كمتر نباشد شرعاً حكم حيض را دارد.

س 131
اشاره

- زنى است كه 50 سال او تمام شده است ولى هنوز در هر ماه هفت الى ده روز خونى از او خارج مى شود كه از نظر ظاهر تفاوتى با خون حيض او ندارد آيا اين خون را بايد حيض حساب كرد يا استحاضه؟

ج

- در فرض سؤال اگر زن سيده نباشد بايد با آن خون معامله استحاضه بنمايد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 43

و اگر سيده است تا پايان 60 سالگى آن خون حيض و آن زن احكام حائض را دارد.

س 132
اشاره

- آيا زن حائض و نفساء مى تواند در حال عادت خود بيشتر از هفت آيه از قرآن مجيد و يا زيارت عاشورا بخواند ولى بكلمات دست نزند.

ج

- بلى جائز است و فقط قرائت آيات سجده چهار سوره (سوره سجده و فصلت و النجم و العلق) بر زن حائض جائز نيست بلكه احتياط مستحب اينست كه سائر آيات اين چهار سوره را نيز قرائت نكند چنانكه قرائت بيش از هفت آيه از آيات ديگر قرآن كراهت دارد و در بيشتر از هفتاد آيه كراهت بيشتر است خواندن زيارت عاشورا و ادعيه مثل مواقع ديگر مستحب است.

س 133
اشاره

- زن حامل در حال حمل گاهى يك لكّه خون مى بيند و باز ممكن است ده روز بعد هم لكه اى ببيند تكليف آن زن چيست؟

ج

- اگر فقط بصورت مرقوم لك مى بيند و خون هم در باطن قطع ميشود هر دو لك حكم استحاضه دارد.

س 134
اشاره

- آيا زنى كه زايمان مى كند غسل 20 روزه يا 40 روزه دارد يا خير؟ و بعد از اينكه بچه بدنيا آمد آيا بايد آن را غسل دهيم يا خير؟

ج

- وقتى كه زن زايمان كرد از همان لحظه نفاس او شروع مى شود پس اگر قبل از روز دهم يا روز دهم زايمان، خون قطع شد يعنى مثلًا سه روز يا بيشتر و يا حدّ اكثر ده روز خون ديد همه اش نفاس است و بايد غسل نفاس كند و اگر خون ادامه داشت تا از ده روز گذشت، به تعداد روزهاى عادت ماهانه اش نفاس است و زائد بر آن استحاضه مثلًا اگر عادت ماهانه اش هفت روز بوده و خون از ده روز گذشته بايد بمحض گذشتن روز دهم غسل نفاس و غسل استحاضه كند و ضمناً بچه كه بدنيا مى آيد غسل ندارد ولى شستن او در صورتى كه ضرر نداشته باشد مستحب است.

س 135
اشاره

- آيا زنى كه قرص ضد باردارى مى خورد كه در ماه مبارك رمضان حائض نشود اگر دو يا سه روز خون در باطن باشد و بيرون نيايد آيا روزه بگيرد يا خير؟

ج

- در حكم به حيض شدن شرط است كه خون از داخل بيرون بيايد هر چند كم باشد در اين صورت اگر بعد از آن تا سه روز در باطن باقى باشد كه اگر پنبه اى مثلًا داخل كند خونى ميشود حكم حيض را دارد، و در كمتر از سه روز حكم حيض

جامع الاحكام، ج 1، ص: 44

نيست اما اگر خون در داخل از محلّ خود حركت كند ولى بيرون نيايد و تا سه روز بهمين حال باقى باشد احتياط لازم اينست كه نماز و روزه اش مثل زن پاك انجام دهد و كارهائى را كه بر حائض حرام است ترك نمايد.

تيمم

س 136
اشاره

- اگر كسى يك دست دارد و ميخواهد تيمم كند با يك دست چگونه به پيشانى بكشد عرضى يا طولى چون با يك دست تمام پيشانى را نميتوان دست كشيد و براى به پشت دست كشيدن چه كند؟

ج

- كسى كه فقط يك دست دارد با همان يك دست پيشانى را مسح كند و بهر نحو دست را به پيشانى بكشد مانعى ندارد و نسبت به دست هم پشت دست را به زمين بكشد بجاى مسح كافى است.

س 137
اشاره

- آيا دخول در مسجد براى كسى كه تيمم بدل از غسل جنابت نموده جايز است؟

ج

- اگر تيمم بجهت عذرى غير از تنگى وقت باشد ورود متيمم مذكور با بقاء عذر به مسجد مانعى ندارد.

و اللّه العالم.

س 138
اشاره

- كسى كه در تنگى وقت قبل از اذان صبح در شبهاى ماه مبارك تيمّم كند آيا شرعاً مى تواند با آن يك تيمّم كه كرده است نماز بخواند و يا بايد يك تيمّم ديگرى را هم بنمايد؟

ج

- اگر عذر، تنگى وقت باشد باين معنى كه چنانچه بخواهد غسل كند صبح ميشود بايد بعد از اينكه صبح شد براى نماز غسل كند و چنانچه آب نبود يك تيمم ديگر بكند و اگر عذرش در تيمم قبل از صبح، عدم وجود آب باشد و اين نبود آب تا طلوع آفتاب ادامه داشته همان تيمم قبل از صبح كافى است و تيمم ديگر لازم ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 45

نجاسات

س 139
اشاره

- متنجّس چندم و بعد از آن ديگر نجس نمى كند؟

ج

- بنظر حقير متنجّس منجّس است و فرقى بين تعدّد واسطه و عدم تعدّد آن نيست.

س 140
اشاره

- شخصى بوسيله ضربه اى كه بدستش خورده خون مرده و بيرون نيامده بعد از يك هفته دستش را داخل سركه اى كرده ديده سوراخ شده آيا سركه نجس است يا نه؟

ج

- اگر خون ظاهر باشد، سركه نجس شده و اگر گوشت كوبيده شده پاك است.

س 141
اشاره

- رطوبتى كه بعضى اوقات در مخرج غائط مشاهده ميشود نجس مى باشد يا خير؟

ج

- اگر رنگ و بوى نجاست نداشته باشد و اجزاء نجاست نيز با آن نباشد پاك است.

س 142
اشاره

- اين جانب در اثر ناراحتى غده پروستات حالت سلس البول پيدا كرده ام و هر بار پس از ادرار نمودن و چند بار استبراء باز چند قطره ادرار خارج مى شود و سپس قطع مى گردد بنده پنبه يا مشما روى آلت قرار مى دهم و قبل از فريضه نماز تطهير مى كنم اما متأسفانه دستگاه ادرارى بنده نسبت به آب نيز حساسيت زياد دارد و دوباره قطرات ادرار خارج مى گردد اين حالت در زمان غسل نيز وجود دارد يعنى هنگامى كه بنده غسل مى كنم كاملًا بى اختيار قطراتى خارج مى گردد براى مسأله طهارت نماز خواندن راه حل چيست؟ براى غسل كردن چطور؟

ج

- از جهت مسأله طهارت، بهمان نحوى كه در سؤال نوشته ايد عمل نمائيد و خروج بول ضررى به صحت غسل نميزند.

س 143
اشاره

- آيا مدفوع حيوانات حلال گوشت (مثل گاو و گوسفند) نجس است يا نه؟

ج

- پاك است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 46

س 144
اشاره

- اخيراً عدّه اى از علاقه مندان به كشور موجبات صدور پشم خرگوش (آنقوره) كه بازار پررونقى در خارج دارد اقدام به پرورش خرگوش و توسعه آن نموده وعده ديگرى نيز در اين راه اقدام خواهند نمود منتها شايع است كه فضله خرگوش نجس است و پشم آنقوره اگر در لباس باشد نماز ندارد و آن هم نجس است استدعا دارد نظر مبارك در اين مورد ذيلًا اعلام گردد موجب تشكر خواهدشد.

ج

- خرگوش حرام گوشت است و فضله آن نجس است و پشم آن اگر به لباس و يا بدن مصلّى باشد نماز باطل است ولى پشم آن نجس نيست و خريدوفروش پشم يا پوست آن اگر ذبح شرعى بشود مانند پوست روباه جهت منافع محلّله اشكال ندارد. و اللّه العالم.

س 145
اشاره

- آيا سگ تر و مرطوب كه با لباس ما برخورد كند و همچنين با پوزه تر و نفس مرطوب، لباس ما نجس مى شود؟

ج

- اجزاء بدن سگ و لو موى آن باشد نجس است ولى نفس آن نجس نيست.

س 146
اشاره

- گربه هاى اهلى كه در خانه ها هستند و غفلتاً دهان به لبنيات (شير و ماست) بزنند آيا آن را نجس مى كند يا نه؟

ج

- آب دهن گربه پاك است. و اللّه العالم.

س 147
اشاره

- آيا اسفالت خيابان باعث پاك شدن كف كفش و طاير ماشين مى شود با توجه به اينكه آسفالتها نوعاً خاكى هستند و تركيبى از سنگ و ريگ با قير مى باشد.

ج

- اسفالت مطهر نيست و مجرد خاكى بودن و يا مخلوط بودن آن با ريگ كافى نيست. و اللّه العالم.

س 148
اشاره

- اگر كسى از مرجعى تقليد ميكرد كه چيزى را نجس نمى دانسته و مدتى اين شخص استفاده مى كرد و اجتناب نمى كرد بعد از وفات او از مجتهد ديگرى تقليد مى كند كه آن چيز را نجس مى داند آيا الآن بايد اشياء قبلى را تطهير بكند يا خير؟

ج

- در صورت تقليد از كسى كه چيزى را نجس مى داند بايد چيزهائى كه با آن

جامع الاحكام، ج 1، ص: 47

نجس با رطوبت ملاقات كرده تطهير نمايد.

س 149
اشاره

- كيف و كمربند و كفش هاى چرمى كه از بلاد كفر وارد مى شود از جهت طهارت و خريدوفروش و همراه بودن در نماز چه صورت دارد؟

ج

- احتياط واجب اجتناب از چرم مذكور است. و اللّه العالم.

الكل صنعتى

س 150
اشاره

- الكل سفيد- و الكل صنعتى از نظر مصرف زخمهاى روى جلد پوست بدن و تزريقات چه صورت دارد هنگام نماز شستشو شود يا با همان حال مى شود نماز خواند؟

ج

- اگر علم به اينكه از مسكر مايع ساخته شده نداشته باشيد اشكال ندارد و هرچند شستن آن براى نماز مطابق با احتياط است.

س 151
اشاره

- الكلهاى سفيد طبى رايج در بازار جهت تزريقات آيا قابل شرب است يا خير؟

ج

- اگر مسكر باشد و يا براى بدن ضرر داشته باشد حرام است.

س 152
اشاره

- الكل و ادكلن و غيره كه نجاستشان ثابت نيست چه حكمى دارد همچنين استفاده از آنها؟

ج

- اگر مشكوك باشد كه از مسكر مايع بالاصاله گرفته شده يا نه محكوم به طهارت است.

س 153
اشاره

- غذاها يا مايعاتى كه بطور طبيعى مقدارى از آن را الكل تشكيل مى دهد مانند سركه كه در حدود يك الى سه چهار درصد الكل دارند مصرف اين نوع غذاها و مايعات چه حكمى دارد؟

ج

- چيزى كه مايع مسكر نباشد و يا مايع مسكر مخلوط آن نشده و با نجس و يا متنجّس ديگر هم ملاقات نكرده باشد محكوم بطهارت است و مجرّد وجود درصدى از الكل طبق تجزيه و آزمايش در بعضى از غذاها مانند سركه موجب نجاست آن نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 48

غسل مس ميّت

س 154
اشاره

- شخص نابالغى كه مس ميت كرده براى صحت نمازش قبل از بلوغ بايد غسل مس ميت نمايد يا لازم نيست؟

ج

- در فرض سؤال صحت نماز او موقوف به غسل مس ميت است. و الله العالم.

س 155
اشاره

- شهيدى كه در عمليات مرصاد بشهادت رسيده است آيا كسى دست ببدن آن شهيد بزند بر اين شخص غسل واجب است يا خير؟ و ضمناً اين شخص تا بحال غسل نكرده است آيا نماز و روزه اش صحيح است يا خير؟

ج

- شهيد در معركه غسل ندارد و دست زدن به او هم موجب غسل مس ميت نمى شود و اگر در خارج از معركه بشهادت رسيده باشد هرچند از اثر جراحاتى باشد كه در معركه باو رسيده غسل دارد و با دست زدن به او غسل مس ميّت واجب مى شود و در صورت واجب شدن غسل مس ميّت روزه ها تمام صحيح است و نمازها هم از آن موقعى كه غسل جنابت كرده هرچند غسل مس ميت در نظرش نبوده صحيح است ولى بايد نمازهائى را كه تا قبل از انجام غسل جنابت بجا آورده قضا كند.

س 156
اشاره

- آيا مس ميت وضو را باطل مى كند؟

ج

- بنابر احتياط مس ميت مبطل وضو است. و اللّه العالم.

س 157
اشاره

- مسّ ميّت كافر غسل لازم دارد؟

ج

- بلى با مسّ بدن كافر، غسل مسّ ميّت لازم مى شود. و اللّه العالم.

س 158
اشاره

- اگر ميّتى را به جهت عذرى مثل شكستگى يا سوختگى و مانند آنها نتوانند غسل دهند و بدل از غسل تيمم داده باشند آيا بر مسّ كننده واجب است غسل مسّ ميت كند يا نه؟

ج

- در مورد سؤال، غسل مسّ ميّت واجب نيست ولى تيمم دهنده بايد غسل مس ميّت بنمايد.

س 159
اشاره

- تيم پزشكى در صورت سكته قلبى تنفسى بيماران، موظف بانجام

جامع الاحكام، ج 1، ص: 49

عمليات احياء بيماران بمدت نيم ساعت حد اقل، مى باشد، آيا در صورتى كه عمل پزشكان نتيجه بخش نباشد غُسل مس ميت بر افرادى كه در اين حال با بيمار در تماس مى باشند واجب است يا خير؟

ج

- غسل مس ميت در صورتى واجب مى شود كه تمام بدن ميت سرد شده باشد پس اگر هنوز تمام بدن سرد نشده چنانچه عضوى از انسان به موضع سرد شده هم برسد غسل ندارد.

س 160
اشاره

- آيا با مسح (لمس) خون جامد شده انسان كه در جنازه موجود است، غسل مسّ ميّت واجب مى شود يا نه؟ براى اينكه جنازه خشك نشود به داخل آن ماده اى بنام (فرمالين) تزريق مى كنند آيا با لمس اين ماده كه هنگام تشريح از بدن آن خارج مى شود، غسل واجب مى شود يا نه؟

ج

- در مورد هر دو سؤال اگر بدن ميّت مس نشده لمس خون جامد يا ماده مذكور، غسل واجب نيست.

س 161
اشاره

- آيا غسل جمعه مجزى از غسل مسّ ميّت هست يا نه؟

ج

- غسل جمعه مجزى از غسل مسّ ميت نيست فقط غسل جنابت مجزى است هرچند غفلت از غسل مس ميّت داشته باشد.

غسل ميّت

س 162
اشاره

- در شهرهاى بزرگ مثل تهران كه تراكم جمعيت در آنها بيشتر است همه روزه عده كثيرى فوت مى شوند و با محدوديتى كه غسالخانه ها دارند حتى گاهى سبب مى شود جنازه ها چند روز در نوبت براى غسل نگهدارى شوند اگر دستگاهى ساخته شود كه خود دستگاه همه كارهاى غسل را انجام بدهد و يا اينكه با زدن كليد برق براى هر قسمت از بدن ميت دستگاه كارها را انجام بدهد آيا اين نحوه غسل از نظر شرع مقدس اسلام كفايت از غسل ميت مى كند يا نه؟

ج

- در فرض سؤال بايد هر يك از غسلهاى سه گانه ميت به مباشرت غسل دهنده انجام شود و استفاده از وسايل برقى براى باز كردن شير آب و يا جابجائى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 50

جسد اشكال ندارد اما اگر دستگاه خود كار باشد كه مباشرت غسل دهنده در آن نباشد هر چند در يك غسل يا يك عضو هم باشد غسل صحيح نيست.

س 163
اشاره

- اگر براى زن مثل پيدا نشود كه او را غسل دهد و مردانى كه به او محرمند نباشند مردان اجنبى مى توانند او را غسل دهند؟

ج

- در فرض سؤال غسل ساقط است اگر چه احتياط اين است كه با امكان غسل بدون نظر، غير مماثل او را غسل دهد.

س 164
اشاره

- در حال غسل ميت اگر چنانچه ظرفى كه با آن آب سدر و كافور روى ميّت ميريزند با بدن ميت برخورد كند آيا بايد آن ظرف را آب كشيد و مجدداً داخل ظرف كافور و سدر زد يا نه؟

ج

- بايد ظرف مذكور آب كشيده شود سپس با آن ظرف از ظرف كافور و سدر آب كافور و سدر برداشته شود.

س 165
اشاره

- كسى كه ميت را غسل مى دهد اگر به عورت ميت نگاه نكند ولى دست او هنگام غسل به عورتين ميت بخورد و آنها را بشويد بدون دستكش و بدون پارچه آيا اشكال دارد يا خير؟

ج

- اشكال دارد.

س 166
اشاره

- اگر ميّت دندان مصنوعى داشته باشد و بيرون آوردن آن اسباب مجروح شدن ميت شود ماندن دندان در دهان ميت چه حكمى دارد؟

ج

- در فرض سؤال بيرون آوردن دندان لازم نيست بلكه در صورتى كه مستلزم مجروح شدن اطراف دهن ميت شود جايز نيست. و اللّه العالم.

نماز ميّت

س 167
اشاره

- نماز ميّت بايد متصل به تدفين باشد يا منفصل هم مانعى ندارد؟

ج

- نماز ميت بايد قبل از دفن ميّت باشد و لازم نيست متصل به دفن باشد. و اللّه العالم.

س 168
اشاره

- در نماز بر ميّت اگر ادعيه مأثورة مقدم و مؤخر خوانده شود مثلًا بعد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 51

از تكبير اوّل دعاى سوم، و بعد از تكبير سوم دعاى اوّل خوانده شود، در صورتهاى زير چه حكمى دارد؟

در بين نماز متوجّه شوند.) بعد از نماز بر ميّت متوجه شوند.

بعد از دفن ميّت متوجه شوند؟

ج

- در هر سه مورد عدم وجوب اعاده نماز بعيد نيست ولى احتياط باعاده نماز ترك نشود، البته در صورتى كه ميّت دفن شده بقبر او نماز خوانده شود.

س 169
اشاره

- شخصى گاهى نماز ميّت مى خواند اعراب را دقّت نمى كند ولى خودش متوجه نيست آيا نماز باطل است يا نه و نمازهايى كه تا حال خوانده ولى شك دارد كه اعراب را اشتباه خوانده يا نه براى اين نمازها چه كار كند؟

ج

- در هر موردى كه معلوم شود غلط خوانده بايد نماز ميت دوباره خوانده شود. و اللّه العالم.

س 170
اشاره

- در روستائى كه مرسوم است براى تجهيز ميت مردم به مشاركت يكديگر اقدام مى كنند و جمعى معيّن و غير معيّن مشغول غسل شده و يك نفر خاصّ نماز ميت را مى خواند آيا غسل دهندگان و يا آنكه نماز مى خواند بازبايستى از ولى ميت اذن بگيرد- يا اينكه چون اين كيفيت رسم شده احتياج به اذن نيست؟

ج

- بعيد نيست اكتفاء به دلالت ظاهر حال اولياء ميت بر رضاى آنها باقدام ديگران، بلى اگر ولىّ ميّت عالم به حكم اعتبار اذن او در اقدام ديگران نباشد احوط استيذان از او است اگر چه علم برضاى او داشته باشند.

س 171
اشاره

- اگر ولىّ نمازخوان نبود و كس ديگرى خواست نماز بخواند- يا ايام دهه محرم يا ماه مبارك بود و روحانى براى تبليغ آمده بود- آيا آنها احتياج به اذن گرفتن دارند؟

ج

- اگر سيره محلّى بر اقامه نماز از طرف روحانى باشد و ميّت را براى نماز بر آن بگذارند كه روحانى بر آن نماز بخواند مثل شاهد حال دلالت بر اذن ولى دارد.

س 172
اشاره

- اگر يكى از اولياء ميت در محل نباشند و يك روز يا دو روز و گاهى بيشتر طول مى كشد تا مراجعت نمايند وظيفه چيست آيا بايستى صبر كنند

جامع الاحكام، ج 1، ص: 52

يا اينكه ميت را تجهيز كنند؟

ج

- در فرض سؤال از بقيه اذن بگيرند.

س 173
اشاره

- نماز خواندن بر ميت در قبرستان جايز است يا خير؟

ج

- جايز است.

دفن ميّت

س 174
اشاره

- دخترى 5 يا 6 ماهه از مادر سقط شده و والدين واقف به مسائل شرع نبوده لذا، بدون غسل و كفن او را در پارچه اى پيچيده و دفن كرده اند و اكنون 3 سال از اين جريان مى گذرد تكليف آنان چيست؟

ج

- در مورد سؤال كه سه سال است از دفن گذشته فعلًا تكليفى نداريد. و اللّه العالم.

س 175
اشاره

- اگر از ميّت فقط دست و يا پا مانده باشد در دفن بايد رعايت قبله شود يا هر جور مى شود دفن كرد؟

ج

- در فرض سؤال وجوب مراعات قبله معلوم نيست گرچه خوب است بهمان نحوى كه دست و پا در دفن بدن واقع مى شود بهمان نحو قرار دهند.

س 176
اشاره

- ميّت را قرار است به مشاهد مشرفه نقل دهند ولى او را در زمين دفن نمى كنند بلكه او را در بنائى مى گذارند و روى او بنا مى كنند جايز است يا خير؟

ج

- واجب است ميت را در زمين دفن كنند و ميّت را روى زمين گذاشتن و با بناء او را پوشاندن جايز نيست.

س 177
اشاره

- شخصى را در زمين دفن مى كنند كه بعد به مشهد مقدس منتقل كنند بعد از يك سال و نيم آن جسد را در آوردند بوى تعفن مى داد كفن از بين رفته كفن را عوض كردند و به مشهد بردند آيا اين كار جايز است يا خير؟

ج

- در صورت مرقوم با احتمال عرفى بقاء تعفن، نبش قبر معرض هتك است و جايز واقع نشده است ولى دفن آن در مشهد مقدس بى اشكال واقع شده است.

س 178
اشاره

- مادر اين جانب حدود 10 روز قبل برحمت ايزدى پيوست درحالى كه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 53

بارها گفته بود مرا بهشت زهرا دفن نكنيد نزد برادرم در على بن جعفر ببريد لكن در آن شرايط غير عادى او را در بهشت زهرا به صورت امانت سپرديم اما در آنجا او را دفن نمودند آيا مى توانيم او را به قم انتقال دهيم؟

ج

- بطور كلى اگر وصيت كرده باشد كه در مكان خاصى مثل قم او را دفن نمايند اگر خلاف وصيت عمل شده باشد و در محل ديگر دفن كرده باشد در صورتى كه نبش موجب هتك ميت نشود بايد نبش نمايند و طبق وصيت عمل كنند.

مراسم ترحيم و يادبود

س 179
اشاره

- زنهائى كه گيسوان خودشان را در مصيبت قيچى كنند يا ببرند كفّاره بر آنها واجب مى شود اگر براى اصلاح كردن يا زينت دادن اين عمل را انجام دهند كفّاره تعلق مى گيرد يا نه؟

ج

- قيچى و اصلاح مو جهت زينت كفّاره ندارد.

س 180
اشاره

- پولهايى كه براى برگزارى مراسم ترحيم خرج شده است از كجا تأمين شود آيا از اصل تركه يا از ثلث (اطعام كرايه اتوبوس چاپ اعلاميه ترحيم- خرج مسجد محل برگزارى مراسم- مزد و انعام افراد خدمت كننده در مراسم ترحيم از قبيل: قارى قرآن موزّع قرآن- چاى ريز- آشپز- نوحه خوان- سخنران و ...).

ج

- اگر متوفّى وصيت كرده كه مراسم ترحيم برگزار كنند بايد از ثلث تأمين شود ولى اگر در اين خصوص چيزى نگفته و براى ثلث مصارف ديگرى تعيين نموده كبار ورثه مى توانند از اموال خودشان مصرف كنند و چنانچه ميّت صغير داشته باشد نمى توانند از مال صغير خرج كنند.

س 181
اشاره

- حجله هائى كه براى اموات مى گذارند و گلهاى طبيعى كه روى جنازه و قبر مى ريزند آيا مصداق تبذير مال هست يا وجه شرعى دارد؟

ج

- آنچه مسلّم است اين ستكه اگر وجوهى كه در اين راه ها مصرف مى شود صرف خيرات و دادن صدقه براى ميّت شود از جهات متعدد مستحسن و مستحب و موجب انتفاع ميّت است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 54

س 182
اشاره

- آيا درست است يك نفر كه يكى از بستگانش فوت مى نمايد زير ديون ديگران واقع شود و مبلغى را از شخصى قرض نمايد و ناچار شود زياده از آن مبلغ را به عنوان ربا به قرض دهنده بپردازد تا در نظر مردم محترم شود؟ مستدعى است راهنمائى فرمائيد.

ج

- قرض ربوى حرام و از گناهان كبيره است آنچه كه براى ميت نفع دارد خيرات و مبرات است و در درجه اول اداء ديون او مثل خمس و زكات و بدهكاريهاى او به اشخاص و كفارات و مظالم و حج نيابتى براى او اگر در ذمه داشته باشد كه اين امور در صورتى كه ميت مديون آنها باشد همه از اصل تركه او برداشته مى شود و همچنين قضاء نماز و روزه او و بعد هم خيرات مستحبه مثل صدقه و احسان بفقراء و امور خيريه ديگر و اگر وصيت كرده بايد به وصيت او تا مقدار ثلث تركه او عمل شود و در زائد بر ثلث هم اگر كبار ورثه عمل نمايند احسان به او است و راجع به مراسم معموله جهت عزاى اموات و عروسيها و مجالس ضيافت و ميهمانيها مقتضى است از مخارج سنگين كه صاحبان عزاء يا عروسى از تحمل آن بزحمت و حرج مى افتند و غالباً رجحان شرعى ندارد خوددارى نمايند و سيره و روش حضرت رسول اكرم (ص) و ائمه طاهرين عليهم السلام و راهنمائيهاى اخلاقى اسلامى را سرمشق قرار دهند و به اقتصاد عمل نمايند و حتى كسانى كه اهل تمكن و توانائى مالى هستند نيز مناسب است در اين قبيل مراسم ميانه روى را مراعات نمايند تا كسانى

كه متمكن نيستند بملاحظه عرف معمول گرفتار قرض و زحمت نشوند و مخصوصاً اگر اين مراسم براى رقابت و همچشمى هاى دنيائى باشد هرگز موجب اجر براى زنده و مرده نخواهد شد و حال همان شخص را خواهد داشت كه بر حسب بعضى اخبار در زمان حضرت امير المؤمنين سلام اللّه عليه براى رقابت و اظهار رياست نه براى خدا و اطعام فقرا سيصد شتر قربانى كرد و حضرت خوردن گوشت آنها را بر مردم تحريم نمود و احدى از آنها نخورد خداوند متعال همه را موفق به پيروى از دستورات اخلاقى اهل بيت سلام اللّه عليهم بنمايد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 55

احكام بلوغ

جامع الاحكام، ج 1، ص: 57

احكام بلوغ

س 183

اشاره

- با توجه به اينكه بعضى سن بلوغ دختر را 13 سالگى اعلام كرده اند لطفاً نظر خود را در اين مورد بيان فرمائيد؟

ج

- بنظر اين جانب بلوغ دختر با گذشت نه سال قمرى از حين تولد او حاصل مى شود.

س 184

اشاره

- در چه سنى پسران به بلوغ مى رسند؟

ج

- شرائط بلوغ براى پسران يكى از سه چيز است 1- پايان 15 سال قمرى 2- محتلم شدن و خروج منى از شخص 3- روئيده شدن موهاى درشت در قسمت زير ناف.

س 185

اشاره

- حد بلوغ و حد رشد چيست؟

ج

- از لحاظ سن حد بلوغ مذكر پايان 15 سال و مؤنث 9 سال است و حدّ رشد در اشخاص نسبت به امور مختلف است و اجمالًا رشد نسبت به امرى يعنى بطور متعارف صلاح و فساد آن امر را درك كند. و اللّه العالم

س 186

اشاره

- چرا سن معين شده (سن تكليف) دختران و پسران فرق مى كند.

ج

- بر حسب روايات فرق بين زمان بلوغ دختران و پسران است البته در

جامع الاحكام، ج 1، ص: 58

حكمت اين فرق نكات متعددى گفته شده است كه بيشتر مربوط بوضع جسمانى زن و مرد است اما در احكام خدا، ما حق چون و چرا نداريم و فرق بين آنها را از احكام خدا كه خالق هر دو و عالم به همه جهات و مصالح هر دو است مى فهميم و تسليم هر دو هستيم همانطور كه در حديث است مردم مانند بيمارند و خداوند متعال مثل طبيب تكليف بيمار براى رسيدن به صحت و سلامتى عمل به دستور طبيب است هر چند طبيب دستورهايش نسبت به مبتلايان به يك نوع بيمارى يكنواخت و يكسان نباشد.

س 187

اشاره

- آيا هيچ رابطه اى بين بلوغ و رشد هست يا خير؟

ج

- غالباً در پسرها رشد و بلوغ با هم حاصل مى شود و در دخترها با رسيدن بسن بلوغ رشد حاصل نمى شود به هرحال چنين نيست كه هر بالغى رشيد باشد يا هر رشيدى بالغ باشد بلى رشيد نابالغ مكلف بتكاليف شرعى نمى باشد. و اللّه العالم

س 188

اشاره

- آيا كسى كه بالغ شد رشيد هم هست و آيا كسى حكم رشد او از دادگاه صادر شده است لزوماً بالغ هم هست يا خير؟

ج

- مسأله رشد و عدم رشد در صورتى در دادگاه قابل طرح و مورد حكم قاضى واقع ميشود كه بلوغ شخص بسن يا بامارات شرعى ديگر ثابت باشد. و اللّه العالم

س 189

اشاره

- من در يكى از ماههاى رمضان سالهاى گذشته چند روز از روزه هاى خود را خورده ام و مطمئن نيستم كه در آن زمان به سن تكليف رسيده بوده ام يا نه البته اگر بخواهم از سال قمرى حساب كنم و چون تاريخ تولد ثبت شده در شناسنامه من با تاريخ حقيقى مطابقت ندارد و من نمى توانم حساب كنم كه به سن تكليف رسيده بودم يا نه تكليف من چيست؟

ج

- با اينكه تاريخ قمرى ولادت خود را نمى دانيد و تاريخ شمسى آن را هم نميدانيد تكليفى بر شما نيست بلى اگر تاريخ شمسى را ميدانيد طبق تفاوت شمسى با قمرى تاريخ قمرى را معين نمائيد و با اينكه مى دانيد شناسنامه تاريخ حقيقى نيست شناسنامه ميزان نيست. و اللّه العالم.

س 190

اشاره

- اگر متوجه شود كه مدتى از بلوغ او گذشته و نماز و روزه اش را در

جامع الاحكام، ج 1، ص: 59

اين مدت بطور كامل انجام نداده آيا بايد قضا كند و در روزه كفاره لازم است يا خير؟

ج

- بايد آنچه از نماز و روزه صحيح انجام نداده قضاء كند. اما نسبت به كفاره اگر تقصيرى در بين نباشد كفاره ندارد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 61

احكام نماز

اشاره

جامع الاحكام، ج 1، ص: 63

نماز

اذان

س 191
اشاره

- مؤذن نماز جمعه در موقع اذان ظهر وقتى كه اذان بلند چه از طريق بلندگو يا بدون بلندگو مى گويد و روبروى نمازگزاران قرار گرفته است اگر نمازگزاران در مسجد نشسته اند و آماده براى خطبه هاى نماز جمعه هستند هر قسمتى از اذان را كه مى شنوند بلافاصله دسته جمعى با صداى معمولى بگويند و اين كار تا آخر اذان ادامه داشته باشد آيا اين عمل مستحب است و ثوابى دارد يا نه؟

ج

- بلند حكايت كردن فصول اذان اشكال ندارد و خصوصاً در فصول آن كه مشتمل بر ذكر اللَّه است رجحان دارد ولى بقصد ورود و خصوصيت چون دليلى بر آن در نظر نيست جايز نيست چنانكه بلند گفتن آن به هيئت اجتماعى نيز به نيت ورود جايز نيست و بدون نيّت ورود نيز چون به صورت برنامه دينى ارائه مى شود اولى ترك است بطور كلى سزاوار است مؤمنين در همه برنامه هاى دينى به آنچه از

جامع الاحكام، ج 1، ص: 64

دين رسيده است اكتفا نمايند و سليقه ها و استحسانات شخصى را ترك كنند مبادا چيزهائى كه در دين نيست به تدريج وارد دين شود و از دين شمرده شود.

وقت نماز

س 192
اشاره

- با توجه به اين كه اذان صبح را با افزودن دقايقى (7 تا 10 دقيقه) به ساعت شرعى مى گويند آيا اشكال شرعى ندارد؟

ج

- به طور كلى اذان مؤذن مورد وثوق و عارف به وقت براى هر محل معتبر و مورد اعتماد است و تا مؤذن شروع به اذان نكرده باشد و از طرق شرعى ديگر نيز احراز دخول وقت نشده باشد در روزه امساك از اكل و شرب واجب نيست و با شروع به اذان امساك واجب است چنانكه شروع به نماز نيز جايز است مع ذالك احتياط آن است كه در روزه مقدار كمى زودتر از اذان خوددارى از اكل و شرب كند و حكم اذان راديو هر شهر و محل نيز در اعتبار دائر مدار اين است كه مؤذن را مشخص به صفت وثوق و معرفت كامل وقت بشناسند و الا اگر بطور شرعى دخول وقت را احراز ننمايند خواندن نماز مجزى نيست.

س 193
اشاره

- آيا حكم ليالى مقمره با ليالى ديگر فرق دارد؟

ج

- فرق ندارد. و اللّه العالم.

س 194
اشاره

- نسبت به تعيين نصف شب شرعى راه دقيق و مشخص كدام است؟

ج

- جهت وقت نماز عشاء بنابر احتياط شب را از مغرب تا اذان صبح حساب كنيد. و اللّه العالم.

س 195
اشاره

- آيا بعد از طلوع آفتاب تا قبل از اذان ظهر مى شود نماز قضا خواند يا خير؟

ج

- مانعى ندارد.

قبله

س 196
اشاره

- اكنون كه علم پيشرفت كرده است و بشر با سفينه به فضا مى رود در

جامع الاحكام، ج 1، ص: 65

آنجا براى نماز به چه سمتى بايد ايستاد، و آيا مكانى در روى زمين وجود دارد كه قبله نداشته باشد؟

ج

- در روى زمين مكانى كه قبله نداشته باشد نيست و چون محاذى كعبه معظّمه هر چه به طرف بالا برود قبله محسوب مى شود بنابراين بايد در فضا، نمازگزار بطرف محاذى كعبه نماز بخواند.

س 197
اشاره

- انحراف تعمّدى از جهت دقيق قبله در نماز تا چند درجه مجاز است؟

(توضيح اينكه اين شركت در حال طراحى مسجدى براى سپاه پاسداران است، آيا مى تواند اين مسجد را با 4 درجه انحراف از قبله قرار دهد، اما به نمازگزاران اعلام شود كه مسجد رو به قبله است)؟

ج

- انحراف عمدى از قبله اگر كم باشد مثل چهار درجه كه عرفاً شخص رو به قبله شمرده شود اشكال ندارد و صدق حالت استقبال در نظر عرف كافى است، بناء مسجد نيز با اين انحراف كم عرفاً رو به قبله است ولى چون مفهوم اعلام رو به قبله بودن مسجد صورت تدقيقى و حقيقى استقبال است و علاوه معرض اين است كه بعض نمازگزاران به گمان دقّت و مراعات استقبال حقيقى در تعيين قبله مسجد با انحراف جزئى از قبله مسجد كه على الفرض تدقيقى و حقيقى نيست از حدّ استقبال عرفى معتبر خارج شوند اين اعلام كه خلاف واقع است و مفهوم كذب دارد جايز نيست.

لباس نمازگزار

س 198
اشاره

- لباس هايم نجس مى باشد و عوض كردن آن براى من امكان پذير نيست چگونه نماز بخوانم؟

ج

- چنانچه بتوانيد با يك لنگ و يا چيزى شبيه به آن كه بشود عورتين را مستور كند نماز بخوانيد بايد اين كار را بكنيد و اگر ممكن نشود با يك لباس نجس كه عورتين را بپوشاند نماز بخوانيد و لباس نجس ديگرى در حال نماز بر تن شما نباشد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 66

س 199
اشاره

- موى خرگوش همراه با لباس نمازگزار چه حكمى دارد؟ و اگر اشكال داشته باشد تكليف نمازهاى خوانده شده به اين كيفيت چيست؟

ج

- خرگوش حرام گوشت است اگر نمازگزار عمداً با موى خرگوش نماز بخواند نمازش باطل است و لو اينكه جاهل به حكم باشد و نمازهايى را كه عمداً با كيفيت مذكور خوانده بايد قضا كند. و اللّه العالم.

مكان نمازگزار

س 200
اشاره

- در خانه اى كه نسق زراعى بوده- زمين مربوط به اصلاحات ارضى رژيم سابق است كه از زارع خريدارى شده- ميتوان ساكن شد و خواندن نماز در خانه مذكور صحيح است يا خير؟

ج

- اگر عرفاً محتمل باشد كه يد شخصى كه فعلًا زمين در يد او است يد مشروع و غير غاصبانه باشد تصرف غير ذى اليد با اذن ذى اليد در آن جايز است و اما شخص ذى اليد كه عالم بوضع زمين است بايد طبق علم خود عمل كند.

س 201
اشاره

- براى اجاره خانه مؤجر مبلغى وجه نقد بعنوان قرض الحسنه و مبلغى هم ماهيانه مال الاجاره از مستأجر دريافت ميكند سكونت در آن خانه مجاز، و خواندن نماز درست است يا خير؟

ج

- اگر نحوه اجاره اينطور بوده كه مؤجر خانه را به مستأجر به مال الاجاره معين و مدّت معلوم اجاره دهد و در ضمن عقد اجاره شرط كند كه مستأجر مبلغ معيّنى هم به او قرض الحسنه بدهد صحيح است و در اين صورت نماز خواندن در آنجا هم جايز است.

س 202
اشاره

- نماز خواندن در محلّى كه تار و موسيقى استعمال مى كنند چه حكمى دارد؟

ج

- اگر مجلس معصيت صدق كند مثلًا داخل يك اطاق باشد اشكال دارد ولى اگر در جائى نماز بخواند كه صداى موسيقى شنيده ميشود و نمازگزار خارج از مجلس موسيقى باشد و قصد گوش دادن نداشته باشد هرچند قهراً بشنود اشكال ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 67

س 203
اشاره

- زمينى را كه سالهاى قبل تحت تصرف افراد بهائى بوده و بوسيله سازمان زمين شهرى مصادره شده است به مسجد تبديل نموده اند آيا نماز خواندن در آن صحيح است يا نه؟

ج

- در مورد سؤال چنانكه آن بهائى زمين مذكور را بعد از بهائى شدن مالك بوده و سپس توسط حكومت اسلامى مصادره شده تصرف و نماز خواندن در آن زمين اشكال ندارد.

س 204
اشاره

- اگر بدانيم كه مكانى از پول مجهول المالك توسط شخصى احداث شده و مجبور به ماندن در آن مكان هستيم حكم نماز خواندن و تصرفاتى كه در اين پول مى شود چيست؟

ج

- اگر منظور اينست كه شخص مذكور، آن مكان را با پول مجهول المالك براى خودش احداث كرده و بعد تحت اختيار ديگران گذاشته در اين صورت چنانچه زمين و مصالح را با معامله كلى و ذمّه اى تهيه نموده تصرف براى ساكنين در آن اشكال ندارد ولى اگر با معامله عين بعين تهيه كرده جواز تصرف منوط باجازه حاكم شرع جامع الشرائط است.

تكبيرة الاحرام

س 205
اشاره

- آيا جهر و اخفات تكبيرة الاحرام تابع نمازهاى جهريّه و اخفاتيّه است و يا اينكه در تمام نمازهاى يوميّه نمازگزار مخيّر بين جهر و اخفات تكبيرة الاحرام است و آيا در نماز جماعت چه حكمى دارد؟ آيا عدم رعايت جهر و اخفات تكبيرة الاحرام سهواً چه صورت دارد؟

ج

- در نماز جماعت براى امام جهر مستحب است چه در نمازهاى جهريه و چه در اخفاتيه و مأموم بهتر است اخفات كند و در نمازهاى فرادى حكم ساير اذكار را دارد كه مصلّى مختار است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 68

س 206
اشاره

- اگر انسان در اثر سرگيجه در حال گفتن تكبيرة الاحرام، بى اختيار حركت كند، با توجه به اين كه گفتن تكبيرة الاحرام در حالت آرامش و سكون مستلزم تكرار چندين باره آن مى باشد آيا اين تكرار لازم است؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه شخص مذكور متمكن است كه تكبيرة الاحرام را در حال استقرار بدن بگويد و براى او مشكل نباشد بايد در حال استقرار بدن بگويد و لو به تكرار، بلى اگر حركت كم باشد بطورى كه استقرار صدق كند اشكال ندارد و نبايد تكرار كند.

قيام

س 207
اشاره

- شخصى نماز را ايستاده بجا مى آورد ولى در ركعت آخر در اثر كمردرد، پادرد يا به علت ديگر مى نشيند نماز را نشسته تمام مى كند آيا اعاده لازم دارد يا خير؟

ج

- در صورتى كه عاجز از قيام بوده مجزى است و اعاده لازم نيست. و الله العالم.

س 208
اشاره

- توضيح دهيد كه بعد از خواندن حمد و سوره يا بعد از قنوت آيا مى توان بلافاصله به ركوع رفت يا بقدر يك ثانيه بايد صبر كرد؟

ج

- بعد از تمام شدن سوره كه تماماً در حال قيام خوانده شده باشد صبر كردن لازم نيست مى تواند فوراً به ركوع برود و همچنين بعد از قنوت. و اللّه العالم.

قرائت

س 209
اشاره

- در نماز اگر در جمله «اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم» بين «الشيطان و الرجيم» كلمه لعين را نيز اضافه كند اشكال دارد؟

ج

- اضافه كردن «اللّعين» اشكال ندارد. و اللّه العالم.

س 210
اشاره

- شخصى وفات يافته و از جوانى ايشان نمازهاى خود را با قرائت

جامع الاحكام، ج 1، ص: 69

سوره حمد با اختلاف با ساير قرائات مى خوانده اند به اين صورت كه:

به جاى «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، «صراط مَن انعمت عليهم» و به جاى «وَ لَا الضَّالِّينَ»، «و غير الضالين» مى خوانده اند ايشان در آن زمان توجه به مسائل شرعيه داشته و مقيد بوده اند و اين نوع قرائت را مقبول و مبرى ذمه مى دانستند،

1- آيا چنين قرائتى وجود دارد؟

2- در صورت وجود چنين قرائتى خواندن نماز با آن مجزى و مبرء الذمه است يا نه؟

3- در صورت عدم كفايت اين قرائت از نماز تكليف ورثه اين شخص چيست؟ با توجه به اينكه ايشان در اين مورد وصيتى نداشته اند.

ج

- قرائت قرآن كريم بر حسب روايات و اتفاق فقهاء عظام رضوان اللّه عليهم طبق قراءات معروفه و مشهوره در عصر حضرات ائمه طاهرين عليهم السّلام كافى و مجزى است كه معروفترين و مشهورترين آنها قرائت ده نفر است كه قرائت هفت نفر آنها شهرت و تداول بيشتر داشته و ميتوان اقتصار بر قرائت اين هفت نفر را موافق با احتياط و قدر متيقّن دانست، و قرائت (من انعمت) و (غير الضّالين) از هيچ يك از اين هفت نفر نقل نشده و از قرائات مشهوره نيست و منحصراً قرائت عمر بن الخطاب و عبد الله بن زبير بوده و مع ذلك در بين اهل سنت نيز معمول بها نشده و با اينكه قرائت عمر است از قرائات متروكه است. و روايتى كه در تفسير على بن ابراهيم است بقرينه روايات ديگر كه همين قرائت مشهور را كه مصاحف همه مطابق با

آن است تأييد مينمايند قابل حمل بر تقيه است و به هرحال استقرار سيره شيعه اهل بيت عليهم السّلام خلفاً عن سلف بر همين قرائت مشهور دليل بر عدم جواز اين قراءات شاذه است و بنابراين نهايت امر اين است كه شخص مذكور معذور است و انشاء اللّه تعالى معاقب نباشد ولى اعمالش مجزى و امتثال و اطاعت امر نيست و ظاهراً ورثه و ولد اكبر او كه بايد قضاى نمازهاى فوت شده از والد را بجا آورد در مثل اين صورت مكلف بقضاء نمازهاى او نيست بلى اگر اصل نماز از او فوت شده باشد قضاء آن بعهده ولد اكبر است مع ذلك اگر تبرّعاً قضاء نمازهاى او را بجا آورند يا استيجار نمايند خير و احسان بميت خواهد بود. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 70

س 211
اشاره

- اگر كسى در ركعت سوم نماز مشغول حمد و سوره شد و در وسط سوره يا پايان آن ملتفت شود چه بايد بكند.

ج

- در فرض سؤال، تسبيحات اربعه را بخواند.

س 212
اشاره

- شخص مكلف از روى جهل به حكم سه سال تمام نمازها را- چه ركعت اول و دوم و چه ركعات سوم و چهارم- با تسبيحات خوانده است نمازها را قضا نمايد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال بنابر احتياط واجب نمازهائى كه بصورت مذكور در سؤال خوانده قضاء نمايد. و اللّه العالم.

س 213
اشاره

- آيا در تلاوت قرآن مع القواعد فتحه و كسره و ضمّه لهجه هم واجب است آيا بدون لهجه اشكال دارد؟

ج

- بايد كلمات به عربى صحيح تلفظ شود و ضمه و فتحه و كسره آخر هر كلمه در صورتى كه وقف بر آن نشده باشد ظاهر شود. و اللّه العالم.

س 214
اشاره

- در خواندن تسبيحات به خاطر ندانستن مسأله بجاى گفتن «... و لا اله إلّا الله ...» مى گفتم «... و لا اله إنَّ الله ...» تكليف اين جانب در مورد نمازهاى گذشته ام چيست؟

ج

- در مورد سؤال نمازهائى كه به نحو مذكور خوانده ايد بايد قضاء نمائيد.

س 215
اشاره

- آيا در نماز ظهر و عصر علاوه بر حمد و سوره بايد تسبيحات اربعه و اذكار ديگر را نيز بايد آهسته بخواند؟

ج

- در فرض سؤال تسبيحات اربعه هم مانند حمد و سوره آهسته خوانده مى شود و در بقيه اذكار انسان مختار است آهسته بخواند يا بلند.

س 216
اشاره

- خواندن نماز از روى كتاب در نمازهاى واجب و مستحب چه حكمى دارد؟

ج

- اگر حافظ حمد و سوره باشد قرائت از روى قرآن كريم در نمازهاى واجب خلاف احتياط است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 71

س 217
اشاره

- آيا نمازهايى كه سالها با مخارج غلط حروف خوانده شده، بعد از تصحيح بايد اعاده شود يا خير؟

ج

- اگر بطورى بوده كه به نظر عرف عرب غلط محسوب مى شده بايد اعاده و قضاء كند.

س 218
اشاره

- آيا اگر كسى در نماز تجويد را رعايت نكند مثلًا در سوره توحيد نون يكن را اظهار كند نماز او چه حكمى دارد آيا باطل است؟

ج

- خلاف احتياط است ولى موجب بطلان نماز نيست.

س 219
اشاره

- تلفظ صحيح حرف ضاد چگونه است و در صورت مشكل بودن وظيفه چيست؟

ج

- در تلفظ ضاد بايد پهلوى زبان به دندانهاى پهلو بخورد ولى اگر طورى ادا كند كه در نظر اهل لسان عربى صحيح باشد كافى است.

س 220
اشاره

- نمازهاى يوميّه را من نمى توانم عربى بخوانم و نمى شود ياد بگيرم آيا مى شود با زبانهاى اسپانيولى و آمريكائى و غيره خواند يا نه حتماً بايد عربى باشد؟

ج

- فرض اينكه شخص نتواند قرائت و اذكار واجب نماز را فرابگيرد، بسيار نادر است و نوع مردم مى توانند ياد بگيرند لذا بر هر كس واجب است حمد و سوره و اذكار نماز را بهمان الفاظ عربى ياد بگيرد بلى اگر كسى در تنگى وقت بخواهد نماز بخواند مثل شخصى كه در تنگى وقت مسلمان شده باشد و فرصت براى فراگرفتن نباشد بايد اگر ممكن است به تلقين ديگرى همان الفاظ عربى را بخواند و اگر ممكن نيست و ترجمه آن الفاظ را بزبان ديگر مى داند ترجمه آن را بخواند به هر حال ياد گرفتن الفاظ عربى نماز واجب است و ترك آن گناه و موجب استحقاق عقاب است.

س 221
اشاره

- اگر كسى اطلاع نداشته كه بايد قرائت را صحيح بخواند و نمى دانسته قرائت او اشتباه است و كسى هم به او نگفته و تا حال قرائت را غلط خوانده است آيا نمازهاى قبلى را بايد قضا نمايد يا نه؟

ج

- بايد نمازهايى را كه جهلًا با قرائت صحيح نخوانده قضا كند. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 72

س 222
اشاره

- كسى كه نماز جمعه نخواند و مى خواهد نماز ظهر بخواند آيا قرائت را بايد با جهر بخواند يا اخفات و آيا اصلًا جهر جايز است يا نه؟

ج

- مستحب است قرائت نماز ظهر روز جمعه را جهراً بخوانند. و اللّه العالم.

س 223
اشاره

- در خواندن حمد و سوره نماز عرفاً صدا بايد تا چه اندازه باشد تا اشكالى در نماز بوجود نيايد؟

ج

- در مواردى كه بايد جهراً خوانده شود موقعى كه كلمات را ادا مى كند صداى او بايد جوهر داشته باشد.

و اللّه العالم.

قنوت

س 224
الف)
اشاره

در قنوت نمازهاى واجب مى شود به صورت فارسى دعا كرد؟

جامع الاحكام ؛ ج 1 ؛ ص72

ج- الف)

وظيفه قنوتى انجام نمى شود ولى مبطل نماز نيست.

س- ب)
اشاره

شخصى از اول تكليف تا حدود هفت سال در قنوت نمازش «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ الحسنة» مى خوانده است و الف و لام در حسنة آخر اضافه مى كرده و خيال مى كرده صحيح مى خواند آيا نمازهايش باطل و قضا دارد يا نه؟

ج- ب)

در فرض سؤال، نمازهائى كه خوانده صحيح است و قضا لازم نيست.

س- ج)
اشاره

آيا در ذكر قنوت رعايت اعراب و تجويد لازم است يا نه؟ تا چه حدّ؟

ج- ج)

رعايت تجويد واجب نيست لكن بايد بنحو صحيح خوانده شود.

س 225
اشاره

-

الف)
اشاره

در صورتى كه قنوت را فراموش كند آيا قابل تدارك است يا نه؟

ج- الف)

بلى بعد از ركوع مى تواند تدارك نمايد.

س- ب)
اشاره

در صورتى كه عمداً قنوت را ترك كند مى تواند بعداً به جاى آورد؟

ج- ب)

با فرض ترك عمدى، قنوت قابل تدارك نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 73

سجده و ركوع

س 226
اشاره

- در نماز يوميه در ركوع يا سجود يك مرتبه مى گويم سبحان اللَّه نماز درست است يا خير؟

ج

- يك مرتبه سبحان اللَّه كافى نيست نمازهائى كه به صورت مذكور خوانده ايد قضا نمائيد. ولى در تنگى وقت و حال ناچارى يك سبحان اللَّه كافى است.

س 227
اشاره

- اگر كسى در نماز به جاى ذكر ركوع و سجده بر اثر بى سوادى و ندانستن و تعليم غلط صلوات بفرستد نماز صحيح است؟ و در صورت صحيح نبودن آيا بايد قضاء آن را بجاآورد؟

ج

- در مورد سؤال بايد نمازها را قضا كند. و اللّه العالم.

س 228
اشاره

- آيا صلوات جزء اذكار است؟

ج

- بلى جزء اذكار است ولى در محلى كه ذكر خاصّى براى آن معين شده مثل ركوع و سجود و ركعت سوم و چهارم اكتفاء بصلوات جايز نيست و بايد همان ذكر خاص خوانده شود.

س 229
اشاره

- مى توان در ركوع و سجود جاى تسبيح صلوات بگويد؟

ج

- در ركوع و سجود نميتوان به آن اكتفاء نمود.

س 230
اشاره

- بعضى ها بعد از ذكر واجب سجده مى گويند «وَ عَجِلْ فرجهم و احشرنا معهم و الْعَنْ اعدائهم) آيا گفتن اين ذكر و جملات در نماز جايز است يا نه؟

ج

- اگر گفتن جملات مذكوره مورد داشته باشد مثلًا بعد از صلوات گفته شود و به قصد ورود نباشد اشكال ندارد. و اللّه العالم.

س 231
اشاره

- اگر اشتباهاً ذكر ركوع «سبحان ربى العظيم و بحمده» را در سجده گفته يا بر عكس «سبحان ربى الاعلى و بحمده» را در ركوع گفته آيا نمازش اشكال دارد؟

ج

- اشكال ندارد.

س 232
اشاره

- اگر در حال ذكر سجده انگشت ابهام پا را عمداً حركت دهد نمازش

جامع الاحكام، ج 1، ص: 74

چه صورتى دارد؟

ج

- اشكال دارد و پس از اعاده ذكر و اتمام صلاة نماز را احتياطاً اعاده نمايد. و الله العالم.

س 233
اشاره

- اگر در حالت رفتن به سجده پيشانى نمازگزار سهواً به مهر بخورد و بعد سر را مقدار كمى بردارد و دوباره با آرامش كامل بر مهر بگذارد اشكال ايجاد مى كند يا خير؟

ج

- در مورد سؤال اگر به اختيار سر را بر دارد و دوباره به مهر بگذارد دو سجده محسوب است ولى اگر بدون اختيار پيشانى به محل سجده بخورد و بلند شود سجده محسوب نمى شود دوباره كه سجده را با آرامش انجام دهد صحيح است. و اللّه العالم.

س 234
اشاره

- اگر در بين نماز محلّ سجده گاه (مهر) با جوشى كه روى پيشانى تركيده نجس شود همان لحظه تكليف در نماز چيست؟

ج

- اگر خون تنها باشد و كمتر از درهم و مقدارى از پيشانى كه نجس نشده بر روى مقدارى از مهر كه نجس نشده قرار بگيرد بطورى كه مسماى سجده بعمل بيايد نماز صحيح است.

س 235
اشاره

- سجده و تيمّم بر شيشه و موزائيك چه حكمى دارد؟

ج

- سجده و تيمّم بر شيشه صحيح نيست و اما نسبت به موزائيك كه مخلوط از سيمان و سنگ ريزه است چنانچه بين سنگهاى آن فاصله نباشد سجده و تيمم بر آن اشكال ندارد چون در واقع تيمم و سجده به سنگ است ولى اگر پودر سيمان باعث فاصله بين سنگهاى موزائيك بشود تيمم صحيح نيست ولى سجده در صورتى كه مقدارى از پيشانى كه صدق سجده كند بر سنگهاى آن واقع شود صحيح است. و الله العالم.

س 236
اشاره

- شخصى نماز مى خواند چه ادا چه قضا ولى بين دو سجده خوب نمى نشيند آيا نمازش باطل است يا نه؟

ج

- بلى بين سجدتين نشستن با طمأنينه لازم است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 75

س 237
اشاره

- در آنجا كه نمازگزار ناچار است اگر لباسش از پنبه و كتان باشد بايد به آن سجده كند آيا اگر جانمازى يا گليم زير پايش از پنبه باشد مى تواند به آنها سجده نمايد يا اينكه در اين صورت نيز بايد به پشت دست سجده كند؟

ج

- در فرض سؤال بايد به جانماز و يا گليم كه از پنبه است سجده كند.

س 238
اشاره

- شخصى مدتى هنگام نماز در سجده دستها را روى زمين نگذاشته آيا نمازهايش صحيح است؟

ج

- اگر مى توانسته كف دستها را به زمين بگذارد و نگذاشته بايد قضاء كند. و اللّه العالم.

س 239
اشاره

- مشاهده، شنيدن و يا ديدن از طريق نوار كاست و ويدئو و يا استماع از طريق پخش مستقيم راديو و تلويزيون و نوشتن آياتى كه داراى سجده واجب مى باشند چه حكمى دارد؟

ج

- مشاهده آيات سجده و يا نوشتن آنها موجب وجوب سجده نمى شود. ولى استماع آن از طريق نوار يا پخش غير مستقيم راديو و تلويزيون، باحتياط واجب موجب وجوب سجده است و استماع از طريق پخش مستقيم آنها موجب وجوب سجده است. و اللّه العالم.

س 240
اشاره

- آيا سجده براى غير خدا جائز است؟

ج

- جائز نيست.

س 241
اشاره

- آيا سجده در مقابل قبر امامان و امام زادگان جائز است؟

ج

- جائز نيست مگر اينكه سجده شكر باشد يعنى بخاطر اينكه خداوند او را موفّق به زيارت قبر امام عليه السلام نموده سجده براى خداوند متعال بجهت شكر بجا آورد.

س 242
اشاره

- آيا سجده بعنوان سجده شكر و يا سجده تعظيم و غيره در مقابل قبور امامان و امام زادگان جائز است؟

ج

- سجده شكر بنحوى كه در جواب سؤال قبل گفته شد اشكال ندارد.

س 243
اشاره

- در صورتى كه اين سجده موجب وهن مذهب گردد يا عده اى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 76

تصور كنند كه سجده براى امام (ع) يا امام زادگان انجام گرفته جائز است؟

ج

- چون موارد مختلف است بستگى بمورد دارد پس اگر طورى باشد كه موجب وهن مذهب باشد جائز نيست.

س 244
اشاره

- بوسيدن زمين در مقابل حرم و عتبه مقدسه چه حكمى دارد؟

ج

- بوسيدن عتبه كه عنوان سجده ندارد اشكال ندارد.

س 245
اشاره

- در صورتى كه اگر توده مردم تفاوت بين بوسيدن و سجده كردن نگذارند اين بوسيدن چه حكمى دارد؟

ج

- توده مردم بين سجده و بوسيدن فرق ميگذارند.

تشهد و سلام

س 246
اشاره

- نمازگزار در حين نماز در ركعت دوم كه تشهد را قرائت مى كند قبل از صلوات قيام مى كند آيا نماز باطل مى گردد و آيا صلوات تشهد ركن نماز است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اگر سهواً قبل از تمام شدن صلوات تشهد قيام كرده و در حال قيام متذكّر شده برگردد و (منسى) فراموش شده را انجام دهد و بعد به ساير وظائف خود عمل كند نماز صحيح است و اگر بعد از ركوع متوجّه شده برنگردد و نماز را تمام كند بعد قضاء فراموش شده را بجا آورد و دو سجده سهو نيز بجا آورد.

س 247
اشاره

- كسى كه در سلام نماز هم ذكر «السلام علينا ...» و هم ذكر «السلام عليكم ...» را بگويد كدام يك را بايد به نيت خارج شدن از نماز بگويد؟

ج

- نيت خارج شدن از نماز بسلام واجب نيست و «السلام علينا ...» را چه به نيت خارج شدن از نماز يا بدون نيّت بگويد احتياط واجب اين است كه «السلام عليكم ...» را هم بگويد و اكتفاء به «السلام عليكم ...» بدون «السلام علينا ...» جايز است.

احكام نماز

س 248
اشاره

- نمازگزار بلا فاصله بعد از گفتن «اللّه أكبر» به ركوع يا بعد از برخاستن

جامع الاحكام، ج 1، ص: 77

از ركوع به سجده مى رود آيا قيام هاى قبل و بعد از ركوع را انجام داده؟

ج

- بعد از سر برداشتن از ركوع طمأنينه و آرام گرفتن بدن در حال قيام لازم است و ركوع بعد از گفتن الله اگر در حال قيام و طمأنينه بدون فاصله صحيح است.

س 249
اشاره

- بلند خواندن ذكر ركوع و سجود و تشهد و سلام و قنوت در نماز ظهر و عصر چه صورتى دارد؟

ج

- اشكال ندارد.

س 250
اشاره

- نماز ظهرين را خوانده بعد متوجّه مى شود كه نماز ظهر بجهتى از جهات باطل بوده آيا اعاده ظهر كافى است يا هر دو نماز را بايد بخواند؟ همچنين نسبت به عشائين.

ج

- در فرض مذكور تنها ظهر را اعاده كند و همينطور نسبت به عشائين. و الله العالم.

س 251
اشاره

- اگر كسى سهواً نماز مغرب را در سفر دو ركعت بجا آورد آيا نماز او صحيح است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، نماز او صحيح نيست بايد دوباره نماز مغرب را سه ركعت بخواند.

س 252
اشاره

- تكلم سهواً در نماز به چيزهائى كه ذكر خدا محسوب مى شود و همچنين سهواً نام پيغمبران يا امام معصوم (ع) را بردن، سجده سهو دارد يا خير؟

ج

- تكلم سهوى به ذكر خدا اشكال ندارد و لكن ذكر نام پيامبران و ائمه و لو سهواً سجده سهو دارد.

س 253
اشاره

- آيا بستن چشم در حين قرائت حمد و سوره و اذكار نماز به خاطر حصول حضور ذهن بيشتر بازهم مكروه است؟

ج

- در فرض سؤال، كراهت معلوم نيست. و اللّه العالم.

س 254
اشاره

- در نماز واجب اگر تلفن زنگ زد يا درب منزل را زدند و كسى داخل منزل نيست شكستن نماز واجب چه صورت دارد؟

ج

- در فرض سؤال شكستن نماز جايز نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 78

س 255
اشاره

- اگر شخصى در نماز عطسه كرد و سهواً گفت الحمد للّه رب العالمين اين مبطل نماز است اگر عمداً بگويد چطور آيا ذكر محسوب مى شود و مبطل نيست؟

ج

- سهواً مبطل نيست بلكه عمداً هم اگر بگويد اشكال ندارد.

س 256
اشاره

- در نماز هنگام عطسه كردن آخر عطسه چندين حرف توليد مى گردد آيا مبطل نماز است يا نه؟

ج

- اگر بى اختيار عطسه زده و چند حرف در اثر عطسه توليد شده اشكال ندارد.

س 257
اشاره

- اگر در نماز شك كنيم كه باد از شكم خارج شده يعنى شك كنيم در همان هنگام نماز وضوى ما باطل شده حكم چه مى باشد؟

ج

- شك در خروج باد موجب بطلان نمى شود. و اللّه العالم.

س 258
اشاره

- اگر انسان در نماز خون دماغ شد آيا نمازش باطل است؟

ج

- خود خون دماغ شدن موجب بطلان نماز نيست ولى از جهت نجس بودن آن مقدار خونى كه به بدن يا لباس رسيده اگر كمتر از مقدار تقريباً يك بند انگشت باشد نماز صحيح است و اگر بيشتر باشد، بايد نماز را قطع كند و بعد از تطهير بخواند و اين در وسعت وقت است اما اگر وقت تنگ باشد با همان حال بخواند و نمازش صحيح است.

س 259
اشاره

- نماز خواندن با دستكش و كفش چه حكمى دارد؟

ج

- با دستكش اشكال ندارد و كفش هم اگر در سجده مانع قرار گرفتن انگشت بزرگ پا بر زمين نباشد- مانند بعضى از دمپائى ها- مانعى ندارد و الّا جايز نيست. و اللّه العالم.

س 260
اشاره

- پسرى دارم نه ساله، در حدود چهار پنج سالگى نسبت به نماز خيلى علاقه مند بود، مدّتى است چندان علاقه اى نشان نمى دهد و نمى خواهد نماز بخواند. گاهى با تشويق و ترغيب و ملايمت مى خواند. پدرش عقيده دارند مطابق روايات پسر بايد از هفت سالگى حتماً نماز بخواند و مى توان او را براى اين امر،

جامع الاحكام، ج 1، ص: 79

حتى كتك زد. لذا با فشار و اجبار او را وادار به نماز خواندن مى كند. خواهشمندم در اين مورد نظر خود را مرحمت فرمائيد.

ج

- در حديث راجع به تمرين و عادت دادن فرزندان به نماز وارد شده است كه «مروهم بسبع و اضربوهم بتسع» يعنى آنها را در هفت سالگى به نماز امر كنيد و در نه سالگى بزنيد، امّا مقصود از اين حديث شريف اين نيست كه با امكان وادارى طفل به نماز بالطف و مهربانى و ملايمت و تشويق مثل دادن جايزه هاى مناسب، او را كتك بزنيد، بلكه بايد مطابق درك و فهم و ذهنيّات او از نماز، جاذبه هاى خوب به طفل نشان داد كه خودش رغبت به نماز پيدا كند مسلماً وضع محيط خانه، مدرسه، معلم و معاشرين بچه، و رفت و آمدهاى خانوادگى همه در ترغيب طفل به نماز و آداب و اخلاق خوب، مؤثّر است. در مورد معلم گفته اند:

درس معلّم ار بود زمزمه محبّتى

جمعه بمكتب آورد طفل گريز پاى را

در احاديث شريفه است (اطرفوا اهاليكم فى يوم الجمعة بشى ء من الفاكهة كى يفرحوا بالجمعة) يعنى: در روزهاى جمعه براى اهل منزل و خانواده از ميوه ها (و هر چيز كه تحفه است) تحفه ببريد تا به روز جمعه فرحناك و علاقمند باشند

و در تربيت اولاد بايد انواع تدبيرهاى لازم را بكار گرفت و آهسته آهسته و بتدريج جلو رفت نه تندى اعمال كرد و نه كندى و مسامحه نمود. مسأله كتك زدن و تأديب مناسب، آن هم نه شديد، در بعض موارد، و در صورتى كه از همه امكانات ملاطفت آميز استفاده شده و اثر نكرده باشد، بحكم (آخر الدواء الكى) لازم مى شود مع ذلك اگر بصورتى كه اثر سوء باشد و طفل بلجاجت و مقاومت وادار شود نبايد بآن متوسّل شد، غرض اين ستكه طفل تربيت اسلامى و انسانى پيدا نمايد، و براى اين منظور پدر و مادر بايد از لطائف و دقائق تربيتى مناسب استفاده كنند خصوصاً كه تربيت طفل كار بسيار لطيف و دقيق است بايد ظرافتها و لطافتهائى كه لازم است همه بكار گرفته شود لازم بتذكر است كه از عوامل سوء تربيت، اختلاف پدر و مادر در كيفيت تربيت فرزند است كه اگر مثلًا مادر به پدر در برابر فرزند اعتراض كند كه چرا او را زده است بسيار اثر سوء و منفى خواهد داشت، همه اين نكات را هم مادر وهم پدر در نظر بگيرند.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 80

احكام شك و خلل در نماز

س 261
اشاره

- شخصى در حال نماز شك مى كند كه ركعت آخر ظهر است يا اول عصر تكليفش چيست آيا حكم وسعت و ضيق وقت متفاوت است؟

ج

- در فرض سؤال بايد بنا بگذارد كه ركعت آخر ظهر است بلى در ضيق وقت كه اگر بخواهد نماز را تمام كند يك ركعت از عصر را در وقت مختص آن درك نمى كند، بايد اين نماز را قطع كند و نماز عصر را بخواند.

و اللّه العالم.

س 262
اشاره

- اگر كسى در تعداد سجده ها شك كند و هر چه فكر كند يادش نيايد تكليف چيست؟

ج

- اگر محل سجده نگذشته بايد بجا آورد.

س 263
اشاره

- اگر شخصى كثير الشك شود در اينكه اين نماز چهار ركعتى كه خوانده ام نماز ظهر است يا عصر و طبق قرائن و مظنّه اى كه احياناً حاصل مى شود از گذشتن وقت و غيره بعدها معلوم مى شود كه نماز عصر است و ظهر را قبلًا خوانده بفرمائيد اگر آن شواهد و قرائن حاصل نشود و در همان حالت شك باقى بماند تكليف چيست؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه در خصوص اينكه نماز چهار ركعتى كه خوانده نماز ظهر است يا عصر كثير الشك باشد يعنى مكرراً اين شك براى او حد اقل در سه نوبت حاصل شود بنا بگذارد بر اينكه عصر است و نماز ظهر را قبلًا خوانده ولى اگر در ساير موارد كثير الشك باشد و در اين مورد اتفاقاً شك كند بايد يك نماز چهار ركعتى بقصد ما فى الذّمة يعنى بدون نيّت ظهر يا عصر بخواند. و الله العالم.

س 264
اشاره

- امام نماز چهار ركعتى مى خواند مأموم نماز مغرب، در حال ايستاده مأموم را شك گرفته نمى داند 3 ركعت خوانده يا چهار ركعت شك مأموم چطور مى باشد؟

ج

- در مورد سؤال مأموم صبر كند تا امام ركوع و سجود خود را بجاآورد تا بعد از سجده دوّم تكليف روشن مى شود و در اين حالت قربة الى اللّه ذكر بگويد پس اگر تشهد گفت مأموم بدون ركوع و سجود بنشيند و تشهد بخواند و نماز خود را تمام كند و دو سجده سهو هم بجا آورد و اگر امام برخاست نماز مأموم فرادى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 81

مى شود و بطور فرادى ركوع و سجود را بجاآورد و نماز خود را تمام كند. و الله العالم.

س 265
اشاره

- گاهى اوقات شكى از قبيل خارج شدن باد از معده و شك در درست گرفتن وضو و شك در درست گفتن تكبيره الاحرام پيش مى آيد وظيفه انسان چيست؟

ج

- در موقعى كه شك در خروج باد ميكند بشك خود اعتنا نكند و نسبت به وضو و تكبيرة الاحرام چنانچه نحوه وضوء صحيح و تكبير صحيح را مى داند اگر بعد از تمام كردن وضوء شك كند درست بوده يا نه محكوم به صحت است و بعد از تكبير هم محكوم بصحت است.

س 266
اشاره

- بعد از اتمام نماز اگر تكليف سجده سهو بود و نمازگزار از قبله رو برگرداند تكليف چيست؟

ج

- هر وقت متوجه شد انجام دهد.

س 267
اشاره

- بعد از تشهد سجده سهو آيا هر سه سلام را بايد گفت يا فقط سلام آخر را؟

ج

- سلام آخر كافى است. و اللّه العالم.

س 268
اشاره

- در اثر ندانستن مسأله نماز احتياط را با سوره خوانده بعد فهميده كه بايد بدون سوره خوانده شود آيا نمازهايش صحيح است يا اعاده و قضا دارد؟

ج

- نمازهايش صحيح است.

س 269
اشاره

- در مورد شك وسواسى در نماز توضيحاتى بيان فرمائيد.

ج

- در مورد شك در نماز كسى كه وسواسى است و شك بسيار مى كند به هر طرف شك كه صحيح است بنا بگذارد مثلًا اگر شك ميكند كه يك سجده كرده ام، يا دو سجده بگويد دو سجده كرده ام يا دو ركعت بجا آورده ام يا سه، ركعت، اگر نماز صبح است بگويد دو ركعت، و در نمازهاى ديگر بگويد سه ركعت اگر شك ميكند كه ركوع بجا آورده ام يا نه بگويد بجا آورده ام خلاصه در همه موارد به اين صورت

جامع الاحكام، ج 1، ص: 82

عمل نمائيد بى جهت كار را بر خودتان مشكل نكنيد دين آسان است و با راحتى تكاليف آن انجام ميشود.

س 270
اشاره

- وجوب سجده سهو، براى قيام كامل است يا نيمه قيام؟

ج

- براى قيام نيمه تمام هم احتياطاً سجده سهو انجام دهد ولى وجوب آن معلوم نيست.

س 271
اشاره

- آيا كثير الشك در شك سوّم نبايد به شك خود اعتناء كند يا در شكّ چهارم يا بايد احتياط كند؟

ج

- اگر براى انسان حالتى پيدا شود كه نتواند سه نماز پشت سر هم بدون شك بخواند كثير الشكّ است پس در فرض سؤال در شك چهارم نبايد اعتنا كند.

س 272
اشاره

- اگر در ركعت احتياط كسى محدث شد، اعاده ركعت احتياط كافيست يا بايد نماز را اعاده كند؟

ج

- در فرض سؤال پس از تحصيل طهارت احتياطاً نماز احتياط را اعاده نمايد و بايد اصل نماز را هم اعاده كند. و اللّه العالم.

س 273
اشاره

- شك در تعداد لعن و سلام زيارت عاشورا يا در سوره قدر نماز ليلة الدفن و امثال اينها خصوصاً در صورت اجاره چه كند؟

ج

- در موارد مفروضه بنا را بر اقل بگذارد و عمل را تكميل كند.

نماز قضا

س 274
اشاره

- نظر مبارك در مسأله مضايقه و مواسعه چيست؟

ج

- بنظر اين جانب وجوب اتيان قضاء صلاة فوت شده از مكلّف، فوريّت ندارد بلكه وقت آن موسّع است (ما دام العمر) البته بايد منجر به مسامحه و تهاون در اداء تكليف نشود.

س 275
اشاره

- زنى تا سن 44 سالگى از اينكه غسلهاى واجبش را صحيح انجام داده است يا نه بى اطلاع بوده است، تكليف او در قبال نمازها و روزه هايى كه انجام داده است چيست؟

ج

- اگر معلوم باشد كه غسلهايش صحيح نبوده بايد قضاى نمازها را بجاآورد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 83

ولى قضاى روزه ها واجب نيست.

س 276
اشاره

- نماز قضا بر ذمّه دارم ولى چه مقدار و از كدام نماز يوميه است نميدانم لطفاً بفرمائيد چكنم و در صورت فوت چه بايد كرد آيا ورثه ام مسئولند يا خير؟

ج

- به هر مقدار كه يقين داريد نماز از شما قضاء شده انجام دهيد و حكم مسأله در پسر بزرگتر نسبت به قضاء نماز والدين همين است و اما نسبت باينكه نميدانيد از كدام نوع نماز قضا شده بايد احتياط كنيد.

س 277
اشاره

- اشخاصى كه در اثر تصادف و يا بيمارى ديگر و يا قبل از عمل جراحى آنان را بيهوش مى كنند و مدّتى در حال بيهوشى بسر مى برند نسبت به نمازهاى فوت شده حكم مغمى عليه را دارند يا نه؟

ج

- حكم مغمى عليه را دارند.

س 278
اشاره

- حدود چهار سال است كه به سن تكليف رسيده ام و متوجه شده ام كه بسيارى از مسائل در باب مكان و طرز وضو و نماز را رعايت نكرده ام و تعداد اين نمازها را هم نمى دانم آيا قضاى آنها واجب است؟ و اگر بايد قضاى آنها را بجا آورد به چه ترتيب؟

ج

- در فرض سؤال هر مقدار از نمازها را يقين داريد فاقد شرايط بوده قضا كنيد و نسبت به زائد بر آن مقدار تكليف يقينى نداريد مثلا اگر مى دانيد نمازهاى فاقد شرايط از بيست نماز كمتر نبود بهمان اكتفا كنيد هر چند احتمال بدهيد كه بيشتر بوده.

س 279
اشاره

- شخصى نماز عشاء را عمداً نخوانده باشد غير از قضا حكم ديگرى هم دارد يا نه؟

ج

- شخص مذكور، معصيت كبيره نموده و واجب است نماز را قضا كند. و الله العالم.

س 280
اشاره

- كسى كه در موقعى كه سالم بود، نماز از او فوت شده آيا بعداً مى تواند نشسته قضاى نماز فوت شده را بخواند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه سالم است و مى خواهد قضا را نشسته بخواند

جامع الاحكام، ج 1، ص: 84

صحيح نيست و بايد ايستاده بخواند و اگر فعلًا نمى تواند ايستاده بخواند بنابر احتياط واجب بايد قضا را تأخير بيندازد تا رفع عذر شود و ايستاده بخواند مگر اينكه بداند عذرش تا آخر عمر باقى است يا خوف داشته باشد كه به طور ناگهانى بميرد. و اللّه العالم.

س 281
اشاره

- كسى كه در موقع مريضى كه در حال نشسته يا در حال خوابيده نماز به عهده او بوده و قضا شده بعداً كه بهبودى حاصل كرد مى تواند در حال نشسته قضا كند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، بايد قضاى نمازها را در حال ايستاده بجا آورد و نشسته مجزى نيست. و اللّه العالم.

س 282
اشاره

- تكليف فردى كه مدتى قضاى نماز بر گردن دارد، ليكن ميزان دقيق آن را نمى داند، چيست؟

ج

- هر مقدارى كه يقين دارد نمازهاى فوت شده كمتر از آن مقدار نبوده قضا كند و احتياط آن است كه به مقدارى قضا كند كه يقين داشته باشد بيشتر از آن فوت نشده ولى رعايت اين احتياط واجب نيست. و اللّه العالم.

س 283
اشاره

- فردى دو سال نماز قضا بر عهده دارد آيا براى هر روز بايد ترتيب نمازهاى يوميه را رعايت كند؟

ج

- مى تواند اول قضاى نمازهاى صبح را بخواند و مى تواند اول قضاى نمازهاى مغرب را و يا قضاى نمازهاى ظهر را، لكن بايد طورى بخواند كه نماز عصر بعد از نماز ظهر و نماز عشا بعد از مغرب واقع شود مثلًا يك ماه قضاى نماز ظهر بخواند بعد از آن يك ماه قضاى عصر يا مثلًا يك ماه نماز قضاى مغرب و بعد از آن يك ماه نماز قضاى عشاء.

نماز قضاى پدر و مادر

س 284
اشاره

- قضاى نماز و روزه فوت شده مادر بعهده فرزند بزرگ است يا نه؟

ج

- بلى بنابر احتياط لازم بعهده اوست.

س 285
اشاره

- پدر و مادرى كه قدرت بر تصحيح نماز خود از نظر قرائت ندارند

جامع الاحكام، ج 1، ص: 85

قضاى آن بر پسر بزرگتر واجب است يا نه؟

ج

- اگر به جهت عدم قدرت، معذور از تصحيح نمازشان بوده اند قضا آن بر پسر بزرگ واجب نيست يعنى نمازشان قضا ندارد تا بر پسر بزرگ واجب باشد. و الله العالم.

س 286
اشاره

- اگر پدر و مادر انسان از دنيا بروند و نمى داند كه نماز قضا دارند يا نه و تا دم مرگ نيز نماز خوانده اند امّا نتوانسته اند نمازشان را درست كنند تكليف پسر بزرگتر چيست؟

ج

- اگر پسر بزرگ يقين دارد كه نمازشان صحيح نبوده بايد قضاى آن را بجا آورد و يا كسى را اجير كند كه او بخواند و اگر نميداند و يا شك در صحت نماز آنها دارد چيزى بر او نيست.

س 287
اشاره

- شخصى دائماً اقامه نماز مى نمود و اهل تدين بودند امّا بعلت عدم سواد احتمال خطا و اشتباه و اشكال در نماز ايشان مى رفت با توجه به اينكه همه ورّاث راضى هستند از ماترك او نماز استجارى بخرند اوّلًا لازم است يا نه؟

ج

- در صورت شك در صحت نمازهاى او مى توانيد حمل بر صحت نمائيد و اگر يقين به باطل بودن آن داريد بر پسر بزرگتر قضاء آن واجب است و اگر همه آن را تبرّعاً استيجار نمايند جائز است و اگر هم يقين به باطل بودن نمازهايش نداريد و بخواهيد احتياطاً هر مقدار نماز براى او استيجار نمائيد خير و احسان است ولى واجب نيست.

س 288
اشاره

- مادرم چند وقتى است كه فوت نموده و بنده پسر بزرگ ايشان مى باشم لازم به توضيح است كه ايشان در زمان حياتش قادر به يادگيرى و عمل كردن به مسائل شرعى از جمله نماز و غيره نبود بطورى كه اگر تعداد روزهاى هفته يا ماه را از ايشان مى پرسيدند نمى توانست جواب صحيح بدهد با توجه به موارد فوق بر بنده كه پسر ارشد مى باشم آيا لازم است واجبات شرعى مثل نماز و روزه ايشان را بصورت قضا بجا آورم يا خير؟

ج

- اگر مادر در زمان حيات تشخيص وقت نماز را نمى داده و يا از ياد گرفتن نماز و روزه عاجز بوده است ولى در حد ممكن نماز را بجا مى آورده است نسبت به

جامع الاحكام، ج 1، ص: 86

قضاى نماز و روزه ايشان تكليفى نداريد و در غير اين صورت بنا بر احتياط قضاى نماز و روزه او را بجا آوريد.

س 289
اشاره

- شخصى مدت چند سال فلج شده و بيشتر در حال استراحت بوده و افرادى كه به عيادت او مى رفتند و سلام مى كردند براى احوال پرسى صورت خود را حركت مى داده و اكثر اين مدت نماز نخوانده است، اكنون مرحوم شده است آيا قضاء نمازهاى او بر وراث يا پسر بزرگتر واجب است يا نه؟

ج

- در فرض سؤال اگر حواس و ادراك او بمقدارى بوده كه اوقات نماز را تشخيص ميداده هرچند قدرت بر تكلم هم نداشته بر پسر بزرگتر واجب است نمازهاى فوت شده او را قضا كند ولى اگر با همان حالى كه داشته بر حسب تكليف و توانائى خود نماز خوانده باشد بر پسر بزرگتر او چيزى نيست.

س 290
اشاره

- پدرى در حدود پنجاه سال است كه نه نماز خوانده و نه روزه گرفته است و پسر بزرگ آشكارا باو اعلام مى كند من از حالا براى تو مى گويم كه بعد از مردنت قضاء نماز و روزه ات را انجام نخواهم داد آيا پسر بزرگ بعد از فوت پدرش مى تواند بگفته خودش عمل نمايد يا نه؟

ج

- در مورد سؤال بنابر احتياط واجب پسر بزرگ بايد نماز و روزه پدر را قضا كند و يا استيجار كند.

س 291
اشاره

- پسر بزرگ كه خودش نماز و روزه قضا دارد آيا بايد اول قضاى نماز و روزه خودش را بجا بياورد يا نماز و روزه قضاى پدر را؟

ج

- مختار است هر كدام را اوّل انجام دهد صحيح است.

س 292
اشاره

- نماز و روزه قضاى پدر كه بر گردن پسر بزرگ است آيا به شرط وصيت پدر واجب است يا اين كه بدون وصيت پدر هم واجب است؟

ج

- بدون وصيت پدر هم بر عهده پسر بزرگ است.

نماز استيجارى

س 293
اشاره

- آيا طفل مميزى كه قرائتش صحيح است مى تواند نماز و روزه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 87

استيجارى را قبول كند؟

(حد اقل براى والدين).

ج

- احتياط واجب عدم استيجار صبى مميز است ولى اگر براى والدين خود نماز و روزه تبرعاً بجا آورد و صحيح انجام دهد مجزى است. و اللّه العالم.

س 294
اشاره

- اگر در نماز استيجارى شرط مستحبات نشود و اساساً دربند آن هم نيستند تنها منظورشان نوعاً برائت ذمه ميّت است مى تواند بدون مستحبات بخواند، يا با حدّ اقل مستحبات، يا مطابق معمول؟

ج

- بايد بر طبق معمول انجام شود و استيجار- هر چند بدون اشتراط مستحبات باشد- از نمازى كه بدون مستحبات متعارفه- كه نوع مردم آن را انجام مى دهند- خالى باشد، منصرف است.

س 295
اشاره

- شخصى به خاطر اينكه آب براى چشمش ضرر دارد با تيمم نماز مى خواند. ايشان حدود 13 سال و بيشتر نماز استيجارى خوانده و اسامى اشخاص را نوشته امّا اكنون آن اشخاص زنده اند يا مرده نمى داند حكم اين نمازهاى خوانده شده چيست و هم اكنون مبلغى پول تهيه كرده تا بدهد دو مرتبه آن نمازها را ديگران بخوانند چه حكمى مى فرمائيد؟

ج

- در فرض سؤال، كه وظيفه شخص مذكور از غير جهت ضيق وقت نماز، با تيمم بوده نمازهاى استيجارى كه خوانده صحيح است و ذمّه كسانى كه براى آنها نماز خوانده برى ميشود و اما نسبت به استحقاق اجرت، اگر اجيركننده نمى دانسته كه موجر (كسى كه نماز استيجارى مى خواند) نماز را با تيمم خواهد خواند مشكل است و احتياط اينست پولى كه گرفته به صاحبانش و يا ورثه آنها برگرداند و اگر نميشناسد از طرف آنها صدقه بدهد. و الله العالم.

س 296
اشاره

- شخصى از 3 نفر نماز استيجارى گرفته از هر كدام چهار، پنج ماه باقى مانده در اثر گرفتارى و تأخير نام نشانى اينها را فراموش كرده در اين صورت تكليف اين شخص چيست و چه جور نيت بكند؟

ج

- در فرض سؤال ميتواند نيت نمازها را به ترتيب گرفتن اجرت و مانند آن قرار دهد و نسيان اسم آنها ضرر ندارد و دانستن اسم شرط صحت نماز نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 88

س 297
اشاره

- شخصى از شخص ديگر نماز استيجارى گرفته و آن شخص بدون قيد به اين شخص اجاره داده است. آيا اين شخص مستأجر مى تواند نماز استيجارى را به شخص ديگر به نفع خودش اجاره دهد. مثلًا خودش 2500 ريال گرفته بود و به شخص ديگر 2000 بدهد آيا بدون اجازه موجر اول مى تواند به شخص ديگر اجازه دهد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، اجير اوّل نمى تواند بدون اجازه اجيركننده آن را به ديگرى بدهد مگر آنكه اجاره مطلق و منصرف به مباشرت شخص اجير نباشد و يا اجيركننده اجازه بدهد و در هر دو صورت نبايد آن را به مقدار كمتر به ديگرى بدهد مگر اينكه مقدارى از آن را خود اجير اوّل بجا آورد باشد. و اللّه العالم.

نماز جماعت

احراز عدالت امام جماعت
س 298
اشاره

- امام جماعتى عدم صلاحيتش از جهت عدالت قبلًا محرز بوده و فعلًا بخاطر ارتباط كمتر با او گمان مى رود كه صفات گذشته اش را ترك كرده باشد از نظر اقتدا كردن به او آيا يقين قبلى ملاك است يا گمان فعلى؟ همچنين در عدالتى كه براى امام جماعت شرط است امور سياسى و غيره هم دخيل است؟

ج

- در فرض سؤال گمان مجوّز اقتدا نيست بايد حجت شرعى براى عدالت قائم شود و نسبت بمعنى عدالت به مسأله شماره- 2- توضيح المسائل مراجعه نمائيد. و اللّه العالم.

س 299
اشاره

- شخصى با اينكه در عدالت امام جماعت شك دارد يا اصلًا او را عادل نمى داند ولى براى نماز به او اقتدا مى كند و دوباره همان نماز را منفرداً مى خواند اين عمل شرك در عبادت حساب مى شود يا خير؟

ج

- عمل مذكور شركت محسوب نميشود ولى بدون عذر اين عمل را انجام ندهيد.

س 300
اشاره

- روحانيونى از طرف مراجع مختلف تقليد يا از طريق ارگانهاى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 89

دولتى مثلًا سازمان تبليغات اسلامى يا اعزام مبلغ و ... به روستاها و بخشهاى مختلف براى مدت موقت مثلًا يك شب جمعه يا براى چند ماه تابستان و ... اعزام مى شوند و مؤمنين نسبت به صلاحيت و عدالت آنها هيچ گونه اطلاعى ندارند وظيفه مأمومين را در اين مواقع چيست؟

ج

- بطور كلى بنظر مأموم امام جماعت بايد واجد شرائط باشد كه از جمله آن عدالت است بنابراين چنانچه از اعزام روحانى توسط دفتر مراجع يا مركز خاصى، اشخاص علم به صلاحيت و عدالت او پيدا مى كنند مى توانند اقتدا نمايند، و در غير اين صورت اقتداء جايز نيست.

س 301
اشاره

- آيا كسى كه گناه كبيره انجام داده مى تواند امام جماعت مردم شود و اگر شخصى از گناه او اطلاع داشته باشد مى تواند به او اقتدا نمايد يا خير؟

ج

- شخص مذكور تا توبه نكرده عادل نيست و امام جماعت بايد عادل باشد و كسى كه اطلاع از گناه كبيره او داشته باشد تا يقين به توبه و عدالت او پيدا نكند نمى تواند اقتدا نمايد ولى نبايد گناه او را بديگران بگويد و نيز بايد صدور گناه كبيره از او قطعى باشد و خود او در صورتى كه توبه كرده و حال عدالت يافته مى تواند پيشنماز باشد.

س 302
اشاره

- در صورتى كه عده زيادى (حدود 20 نفر) آشكارا به امام جماعت اقتدا نكنند آيا نشان دهنده عدم عدالت امام نيست؟

ج

- اگر مقصود ترتيب آثار فسق امام جماعت بواسطه عدم اقتداء آن اشخاص باشد بحسب موارد و اشخاص مختلف است و اگر مقصود جواز عمل آن اشخاص باشد اگر تفسيق عملى امام جماعت بر آن صادق باشد جايز نيست.

س 303
اشاره

- امام جماعتى به صورت شوخى گاهى دروغ مى گويد مثلًا سيبى در دست دارد و همه ببيند اما به شوخى مى گويد سيبى در دست من نيست آيا چنين دروغى باعث سلب عدالت امام جماعت مى شود؟

ج

- اگر معلوم است شوخى مى كند دروغ حرام نيست.

س 304
اشاره

- شخصى والدينش بهائى بوده و خودش تا ساليانى بعد از بلوغ بهائى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 90

بوده امّا بعداً توبه مى كند و حتّى عادل هم مى شود آيا شخص مذكور مى تواند امام جماعت بشود؟

ج

- در صورتى كه عدالت او به طريق شرعى احراز بشود اقتداء به او مانعى ندارد.

س 305
اشاره

- آيا اقتدا كردن به افرادى كه با نظام مقدس جمهورى اسلامى مخالف مى باشند و يا با ولايت فقيه يا با مصداقش مخالفند جايز است يا نه؟

ج

- با حاكميت اسلام و اجراء احكام اسلام هيچ مسلمانى مخالف نيست و اگر بعضى اشتباهاتى يا ايراداتى داشته باشند ممكن است موردى باشد، يا در بعض حدود و مرزهاى ولايت نظرات فقهى داشته باشند كه در كل اگر مغرضانه نباشد و اشتباه محض يا اجتهاد و رأى باشد مخل به عدالت نمى شود.

امامت غير روحانى
س 306
اشاره

- در بعضى از مساجد شهر ما افراد غير معمّم اقامه جماعت مى كنند در صورتى كه امام جماعت معمّم در مساجد ديگر اقامه جماعت مى نمايند آيا با دسترسى به روحانى مى شود به غير روحانى اقتدا كرد؟

ج

- با وجود روحانى واجد شرائط اولى اقامه جماعت توسط روحانى است.

س 307
اشاره

- اقتدا به عادل جامع شرايط امامت كه روحانى و معمّم نباشد چه حكمى دارد؟

ج

- اشكال ندارد ولى مناسب تر است با وجود معمّم جامع الشرائط معمّم امامت كند.

امامت ناقص العضو
س 308
اشاره

- اين جانب روحانى جانباز هستم كه در جنگ تحميلى عراق عليه ايران از ناحيه پاى چپ زير زانو قطع پا شده ام. آيا اجازه مى فرماييد به عنوان امام جماعت، مأمومين به اين جانب اقتدا نمايند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، امامت ننماييد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 91

س 309
اشاره

- نظر جنابعالى در مورد اقتدا به كسى كه چهار انگشت و مقدار زيادى از كف دستش قطع شده چيست؟ و اگر امام، نماز جماعت را با امام مذكور صحيح مى داند و مأمومين مقلّد مجتهدى باشند كه امامت ذوى الاعذار را جايز نمى داند چه حكمى دارد؟ آيا حقير در اين مسأله مى توانم به ديگرى رجوع كنم يا خير؟

ج

- به نظر حقير اقتدا به امام معذور جايز نيست ولى امامت او بمأمومينى كه اقتداء به معذور را جايز مى دانند اشكال ندارد و رعايت و احراز شرايط امام و صحت اقتدا با مأموم است و رجوع از مجتهدى به مجتهد ديگر در صورتى جايز است كه هر دو مساوى باشند يا مجتهدى كه از او تقليد مى كند در مسأله فتوى نداشته باشد و به احتياط نظر داده باشد.

س 310
اشاره

- كسانى كه مقطوع اليد و يا مقطوع الرجل شده اند در صورتى كه بقيه شرايط امامت جماعت را دارا مى باشند آيا مى توانند امامت كنند يا خير؟

ج

- بنابر احتياط واجب اشخاص مذكور نمى توانند امامت كنند. و اللّه العالم.

س 311
اشاره

- امامت جماعت براى كسى كه فاقد عضوى از بدنش است چه حكمى دارد؟

ج

- اگر امام جماعت فاقد يكى از مواضع هفتگانه اى كه از شخص سالم در موقع سجده كردن بايد روى زمين قرار بگيرد باشد امامت او اشكال دارد. والله العالم

امامت زن
س 312
اشاره

- با توجه به طرح اقامه نماز جماعت در مدارس، بمنظور اقامه فريضه جماعت در آموزشگاههاى دخترانه با كمبود امام جماعت روحانى مواجهيم، از سوى ديگر برخى از خواهران مؤمنه در مورد امامت زن اشكال دارند. لذا خواهشمند است با پاسخ به استفتاء ذيل ما را در رفع اين معضل يارى فرماييد.

آيا امامت زن در نماز جماعت بانوان جايز است يا خير؟

ج

- بنظر اين جانب امامت زن در غير نماز ميت براى مأمومين زن كراهت دارد.

س 313
اشاره

- خواندن نماز جماعت در صورتى كه هم امام و هم مأموم زن باشد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 92

چه حكمى دارد؟

ج

- اشكال ندارد ولى مكروه است. و اللّه العالم.

امام راتب
س 314
اشاره

- امام راتب به چه كسى گفته ميشود؟

چه كسى مى تواند امام راتب را نصب و يا عزل نمايد؟

سازمان «رسيدگى به امور مساجد» كه با حكم از سوى ولى فقيه در حال حاضر وجود دارد، آيا مى تواند امام راتب را نصب و يا «عزل» نمايد؟

اگر عده اى از مردم مسجدى، امام راتب را قبول نداشتند آيا اين دليل كافى و وافى براى عزل امام راتب مى باشد؟

آيا اگر مسئول يا مسئولين عزل امام راتب، دليلى بر سلب عدالت وى نداشته باشند مى توانند وى را عزل نمايند؟

ج

- «جواب كليه سؤالات فوق»

در صحت نماز و هم چنين اقامه جماعت اذن از كسى شرط نيست مأمومين هركس را واجد شرائط امام جماعت شناختند ميتوانند باو اقتدا كنند و امامت جماعت از مناصب انتصابى- كه بدون نصب من له النصب حاصل نمى شود- نيست و لذا عزل هم در آن جارى نيست و امام راتب معنايش امام ثابتى است كه بطور متعارف در مسجد اقامه جماعت مينمايد و اولى از ديگران بامامت است و مزاحمت با او به منع او از امامت جايز نيست بلكه بعضى از بزرگان بنابر احتياط واجب تقديم ديگران را بر او جايز نميدانند هرچند واجد بعض جهات مرجّحه باشند مع ذلك بنظر حقير ترك اقتداء باو و اقتدا بديگرى بلحاظ بعض جهات مرجّحه بصورتى كه عنوان هتك و تفسيق امام راتب را نداشته باشد جايز است و چنانچه بعض مأمومين امام راتب را عادل ندانند نبايد به او اقتدا كنند ولى منع امامت او بر سايرين كه او را عادل ميدانند جايز نيست بلى در بعض موارد مثل اينكه پيشنماز فساد عقيده داشته باشد و معرض فساد

و اضلال مردم باشد، مجتهد جامع الشرائط ميتواند بلكه واجب است او را از امامت منع نمايد چنانكه ميتواند بر اساس اين جهات حتى بعضى مأمومين را نيز از حضور در مسجد و ارتباط با ديگران ممنوع سازد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 93

س 315
اشاره

- احتراماً در مواردى كه مسجد امام جماعت راتب دارد و ساليان متمادى است با كمال سلامت و رعايت حرمتها و احترام متقابل ميان مأمومين و امام جماعت راتب، اقامه نماز جماعت انجام مى گيرد و ممكن است به هر بهانه اى گروهى كم و يا زياد بيايند و براى اقامه جماعت مانع فراهم نمايند و اغتشاش بوجود آورند اگر با اقامه نماز فرادى تفسيق و سوء ظن در ذهن افراد غير مطلع بوجود آورند آيا نمازشان صحيح است؟

ج

- مقتضى است برادران ايمانى رعايت شئون يكديگر را بنحو احسن بنمايند و در نماز جماعت كه يكى از بافضيلت ترين عبادات است از امورى كه موجب تفرّق و زمينه ساز بدبينى و تبعات ديگر است جداً خوددارى كنند و اين عمل مقدس را آلوده به اغراض غير عبادى ننمايند و اگر خواندن نماز فرادى در حين انعقاد جماعت ظهور در تفسيق امام جماعت داشته باشد اشكال دارد.

متابعت از امام جماعت
س 316
اشاره

- شخصى در جماعت عوض قنوت به ركوع مى رود و بعنوان متابعت به قنوت برنمى گردد (چه عمداً و چه بخاطر جهل به مسأله) در اين صورت نماز او به جماعت صحيح است يا بايد نيّت فرادى نمايد؟

ج

- در فرض سؤال جماعت صحيح است گرچه عدم متابعت عمدى معصيت است. و اللّه العالم.

س 317
اشاره

- شخصى در نماز جماعت از ركعت اول با امام جماعت مشغول نماز شد و در ركعت سوم خيال مى كند امام حمد و سوره مى خواند ولى يكباره متوجه مى شود كه امام جماعت به ركوع رفته است او هم كه فرصت هيچ چيزى را نداشته به ركوع مى رود. آيا نماز اين شخص صحيح است يا بايد دوباره بخواند؟

ج

- در مورد سؤال كه قبل از ركوع متوجه شده و تسبيحات اربعه را نخوانده بركوع رفته نماز او باطل است بايد دوباره بخواند.

س 318
اشاره

- اگر مأمومين در قنوت يا ذكر ركوع يا ذكر سجده با لحن دلنشين امام جماعت هماهنگ شده به صورتى كه صداى جمع خوانى از جماعت شنيده

جامع الاحكام، ج 1، ص: 94

شود، آيا اين كار مبطل نماز است؟

ج

- اگر مأموم اذكار نماز را طورى بگويد كه صداى او را امام جماعت بشنود كراهت دارد. و اللّه العالم.

س 319
اشاره

- وقتى كه انسان در نماز جماعت يك ركعت از امام عقب است موقعى كه امام در ركعت سوم است و تسبيحات مى خواند، وظيفه مأموم در خواندن حمد و سوره چيست؟ آيا بلند بخواند يا آهسته؟

ج

- آهسته بخواند.

س 320
اشاره

- اگر امام جماعت در سوره آيه اى را جابجا بخواند در صورتى كه انسان مى داند وظيفه چيست؟

ج

- اگر امام جماعت سهواً آيه اى را غلط بخواند و امكان تذكر باو نباشد مأموم شخصاً آن آيه را بنحو صحيح بخواند.

س 321
اشاره

- اگر امام جماعت سهواً بعضى از آيات سوره را نخواند وظيفه مأمومين چيست؟

ج

- اگر مأمومين حين خواندن سوره متوجّه شوند بايد همان مقدار را كه امام جماعت نخوانده خودشان بخوانند و الّا نماز مأمومين باطل است. و اللّه العالم.

س 322
اشاره

- آيا اقتدا به امام جماعتى كه در حركت حروف دعا و يا آيه قرآن كه بعنوان دعا در قنوت يا سجده مى خواند دچار اشتباه مى شود صحيح است؟

ج

- اگر اشتباه در اذكار مستحبى باشد اشكال ندارد.

س 323
اشاره

- آيا اقتدا به امام جماعتى كه شك در صحت قرائت او داريم جايز است يا نه؟

ج

- بايد بالوجدان و يا با اصالة الصحة صحيح بودن قرائت امام محرز شود. و اللّه العالم.

س 324
اشاره

- اگر مأموم در حال ركوع رفتن امام، به امام اقتدا كند نه زمانى كه امام به ركوع رفته يا در حال قيام است آيا جماعت منعقد مى شود يا نه؟

ج

- در ركعت اول و دوم اشكال ندارد و در ركعت سوم و چهارم محل اشكال است احوط اتمام و اعاده

جامع الاحكام، ج 1، ص: 95

است. و اللّه العالم.

س 325
اشاره

- اگر در نماز جماعت جلسه استراحت را فراموش كند آيا برگشتن خلاف متابعت نيست و بايد قصد فرادى نمايد؟

ج

- در فرض سؤال جلسه استراحت در ركعت اوّل و سوم بنابر احتياط واجب است. در ركعت سوم احتياطاً بنشيند و جلسه استراحت را تدارك نمايد و به امام ملحق شود ولى در ركعت اوّل احتياطاً بنشيند و تدارك كند و اگر موجب شود قسمتى از قرائت را با امام درك نكند بقصد فرادى نماز را تمام كند و اگر احتياطاً هم اصل نماز را اعاده كند خوب است.

اختلاف امام و مأموم
س 326
اشاره

- افرادى به مدّت طولانى نماز جماعتى خوانده اند كه آن نماز جماعت از نظر حضرتعالى صحيح نيست (امام و مأموم هر دو كثير السفر ولى يكى كامل و ديگرى شكسته خوانده، چون هر كدام از مرجع تقليد جداگانه اى تقليد مى كنند)، عدم صحّت نماز جماعتى كه اين گونه برگزار مى گردد به چه معناست؟ آيا بطلان و عدم كفايت است و بايد نمازهاى گذشته قضا شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال نماز امام صحيح است و قضا ندارد ولى مأموم بايد اگر خلاف وظيفه منفرد عمل كرده قضاى آن نمازها را به جا آورد. و اللّه العالم.

س 327
اشاره

- اقتدا به امام جماعتى كه فتواى مرجع تقليدش با مرجع تقليدِ مأموم در نماز مسافر متفاوت است صحيح است يا خير؟

ج

- اقتداء به او در نماز صبح و مغرب اشكال ندارد ولى در نمازهاى چهار ركعتى مأموم بايد احراز كند كه در اين نمازى كه اقتداء مى كند اختلاف نظر وجود نداشته باشد. و اللّه العالم.

س 328
اشاره

- حكم نمازى كه امام جماعت نماز قضا، و مأمومين نماز اداء به او اقتدا مى كنند چگونه است؟ و اگر امام جماعت نماز قضاى ديگرى را بخواند، چطور؟

ج

- اگر نماز قضاء امام نماز قضاء يقينى و لو براى ديگرى باشد اقتداء بلامانع

جامع الاحكام، ج 1، ص: 96

است ولى اگر نماز قضاء احتياطى باشد چه از خودش و چه از ديگرى اقتداء اشكال دارد. و اللّه العالم.

س 329
اشاره

- اگر امام و مأموم در احكام طهارة با هم اختلاف داشته باشند مثلًا امام نماز با غسل جمعه را جائز مى داند و صحيح ولى مأموم صحيح نمى داند.

ج

- در فرض سؤال اقتداء جائز نيست.

س 330
اشاره

- اگر اختلاف امام و مأموم در اصل جواز اقتداء باشد مثلًا امام به فتواى مجتهد خود دو بار جماعت را جائز مى داند ولى مأموم خير؟

ج

- در فرض مذكور مأموم به نمازى كه دوباره امام ميخواند نميتواند اقتداء كند.

اگر اختلاف امام و مأموم در وجوب سوره باشد كه امام واجب نمى داند ولى مأموم واجب مى داند؟

ج- در فرض سؤال در صورتى كه امام سوره را نخواند مأموم نميتواند اقتداء كند.

س 331
اشاره

- اگر اختلاف در بقيه نماز باشد (مثلًا تسبيحات اربعه باشد)؟

ج

- حكم صور قبلى را دارد

س 332
اشاره

- اگر امام مقلد كسى است كه فرادى كردن نماز را در جماعت جائز مى داند ولى مأموم خير؟

ج

- در فرض سؤال اقتداء اشكال ندارد.

صفوف جماعت
س 333
اشاره

- در مسجد جامع نماز منعقد مى شود در صف دهم يا كمتر جائى ديوارى كشيده شد به ارتفاع تقريباً چهل سانت عرض آن 15 سانت بطول چهار متر براى مرد كه صف جلو بغل ديوار و صف پشت ديوار كه فاصله اش از يك گام معمولى كمتر باشد آيا حائل حساب مى شود يا خير؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه مأمومين در حال جلوس صف جلوتر از خود را مى بينند و فاصله بين محلّ سجده آنها با محلّ ايستادن صف جلو از يك گام كمتر است جماعت اشكال ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 97

س 334
اشاره

- بنده مقلد مرجعى بودم كه مى گفت نماز جماعت كسى كه پشت ستون باشد از طرف راست يا چپ اتصال داشته باشد صحيح است و اگر صفوف تا درب مسجد برسد نماز افرادى كه مقابل درب هستند صحيح ولى كسانى كه دو طرف درب هستند اشكال دارد. الآن مقلد مرجعى هستم كه مى گويد اشكال ندارد آيا بايد نمازهاى گذشته خود را اعاده نمايم؟

جامع الاحكام ؛ ج 1 ؛ ص97

ج

- با رجوع به مرجع فعلى در اين مسأله اعاده و قضا لازم نيست. و اللّه العالم.

س 335
اشاره

- ستونهاى آهنى در مساجد زياد است آيا براى صفهاى جلوى نماز جماعت مانعى دارد يا خير چون اكثراً بيست سانت يا بيست و پنج سانت است؟

ج

- مانع نيست.

س 336
اشاره

- خانمها در پشت پرده كمى از امام جماعت عقب بايستند صحيح است يا بايد بقدرى عقب تر باشند كه محل سجده آنها عقب تر از قدمهاى پيشنماز باشد.

ج

- كمى از امام جماعت عقب بايستند كافى است.

س 337
اشاره

- اگر در نماز جماعت كه زنها پشت پرده نماز مى خوانند در وسط نماز بسبب پاره شدن طناب يا هر سبب ديگر پرده بيافتد و در نتيجه زنان و مردان بدون پرده در يك صف قرار بگيرند وظيفه چيست؟

ج

- اشكال ندارد.

س 338
اشاره

- از عروه جلد اول فى شرائط الجماعة مسأله 22 لا يضر الفصل بالصبى المميّز ما لم يعلم بطلان صلاته اينطور مى فهمم كه اگر بچه مميز غير بالغ وسيله اتصال باشد مثلًا در صف اول سه يا چهار بچه باشند تا وقتى كه علم به بطلان نماز آنها نداريم اتصال حاصل و جماعت صحيح است مرحوم آيت اللَّه گلپايگانى حاشيه دارند بدين مضمون مشكل بل الظاهر لزوم العلم بالصحة ما لم يبلغ، فتواى حضرتعالى چيست؟

ج

- در مورد سؤال، نظر اين جانب با نظر مرحوم آيت اللَّه العظمى گلپايگانى ره موافق است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 98

س 339
اشاره

- حايلى كه بايد بين مردان و زنان در حال نماز باشد اگر در نماز جماعت آن حايل ديوار سى سانتى يا بيشتر باشد چه طور است آيا اتصال زنان از پشت ديوار صحيح است يا نه؟

ج

- اگر منظور اين است كه ارتفاع ديوار سى سانت است نماز جماعت آنها اشكال ندارد و اگر منظور اين است كه عرض ديوار سى سانت و يا بيشتر است در اين صورت هم در صورت صدق محلّ واحد براى جماعت و فهميدن خانمها موقع ركوع و سجود امام جماعت را، جماعت اشكال ندارد.

احكام متفرقه نماز جماعت
س 340
اشاره

- مؤمنى مى پرسيد كه من وقتى كه نماز خود را فرادى مى خوانم حضور قلب و خشوع بهتر دارم اما در نماز جماعت آن حضور قلب برايم پيدا نمى شود با اين حال نماز خود را با جماعت بخوانم يا بطور فرادى؟

ج

- نماز را بجماعت بخواند و از فضيلت عظيم آن خود را محروم ننمايد و اگر كسى در نماز توفيق حضور قلب و خشوع داشته باشد چون منشأ آن توجه بعظمت خداوند است در جماعت هم اين حالت حاصل مى شود، بلى ممكن است ابتداءً چون عادت نكرده آن حال را پيدا نكند ولى تدريجاً محقق مى شود انشاء اللّه. و اللّه العالم.

س 341
اشاره

- در زمان انعقاد جماعت، منفرداً نماز خواندن چطور است و قبل از شروع نماز و يا بين صلاتين اگر موجب توهين به امام جماعت شود چطور است در امام جماعت مشكوك العدالة تكليف چيست؟

ج

- در محلى كه نماز جماعت منعقد است چنانچه فرادى خواندن ظهور در تفسيق امام جماعت داشته باشد نبايد در آنجا نماز فرادى خوانده شود.

س 342
اشاره

- موقع اقامه نماز جماعت كسانى هستند كه در جماعت شركت نكرده به صحبت مى پردازند و نمازشان را فرادى مى خوانند باين جهت باعث اختلاف مى شوند آيا نماز اين افراد صحيح است يا خير؟

ج

- در محلى كه نماز جماعت اقامه شده چنانچه فرادى نماز خواندن ظهور در

جامع الاحكام، ج 1، ص: 99

تفسيق امام جماعت داشته باشد نماز فرادى جائز نيست و باطل است.

س 343
اشاره

- اگر كسى در اول وقت وارد مسجد شود، و در حالى كه نماز جماعت بپاشده باشد به واسطه عذرى نماز را فرادى بخواند، آيا نمازش صحيح است؟

ج

- اگر فرادى خواندن نماز در نظر كسانى كه آنجا نماز جماعت مى خوانند انتزاع تفسيق امام جماعت نشود اشكال ندارد. و اللّه العالم.

س 344
اشاره

- امام جماعت تا چند نوبت مى تواند نماز يوميه را به جماعت بخواند و تا چند نوبت مى تواند نماز عيد را به جماعت بخواند؟

ج

- تا دو نوبت در نمازهاى يوميّه ولى در نماز عيد مشروعيت تكرار آن معلوم نيست. و اللّه العالم.

س 345
اشاره

- آيا امام جماعت مى تواند نماز قضاى ميّت (كه حتمى بوده نه احتياطى) را تبرّعاً بخواند و يا اجرت گرفته باشد و ديگران به او اقتداء كنند؟

ج

- در صورتى كه نماز قضاء يقينى به ذمّه باشد مانعى ندارد.

س 346
اشاره

- آيا نماز جماعت را بيش از يك مرتبه مى شود خواند يا خير و آيا نيت آن چگونه است؟

ج

- اگر امام جماعت براى عدّه اى نماز جماعت بخواند جايز است يك بار ديگر همان نماز را براى عدّه ديگرى بخواند و زائد بر آن محلّ اشكال است.

س 347
اشاره

- نظر حضرتعالى در مورد مصافحه بعد از نماز جماعت چيست؟ آيا اين كار بدعت است؟

ج

- مصافحه بعد از نماز اگر بقصد ورود نباشد اشكال ندارد.

س 348
اشاره

- آيا برپا كردن دو نماز جماعت در مسجدى كه يك امام جماعت معين دارد جايز است يا خير؟

ج

- اگر موجب توهين و يا عناوين محرم ديگر شود اشكال دارد. و اللّه العالم.

س 349
اشاره

- آيا نيت جماعت براى امام جماعت لازم است يا نه؟

ج

- نيّت جماعت براى امام جماعت شرط صحت نماز خود او و يا مأمومين نيست بلكه شرط ثواب جماعت بردن اوست. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 100

س 350
اشاره

- امام جماعت در وسط نماز عشاء وقتى تشهد را خواند براى تسبيحات اربعه بلند شد، بعد فهميد كه مسافر است بايد نمازش را شكسته بخواند (مأمومين هم مى دانستند كه امام مسافر است) ولى نمازش را تمام خواند آيا نماز مأمومين باطل است يا نه؟

ج

- در فرض مذكور كه امام بعد از تشهد فهميده باشد كه مسافر است و نماز را عمداً يا سهواً تمام خوانده باشد نماز مأمومين با او اشكال ندارد فقط ركعت سوم و چهارم آنها بطور قهرى فرادى واقع مى شود ونيت ادامه اقتدا كه بواسطه جهل بحكم بوده مضرّ بصحت نماز آنها نيست بلى اگر در ركعت سوم و چهارم بگمان صحت اقتدا جهت متابعت ركنى را زياد كرده باشند بايد نماز را اعاده نمايند.

نماز جمعه

س 351
اشاره

- حكم نماز جمعه در زمان غيبت حضرت ولى عصر (ارواح العالمين له الفداء) چگونه است؟

ج

- به نظر حقير در زمان غيبت در صورت خواندن نماز جمعه احتياط واجب خواندن ظهر است ولى نظر به اينكه در حال حاضر خلوت ماندن نماز جمعه موجب ضعف مؤمنين در حفظ مواضع اسلامى است در حدّى كه شوكت اين مراسم محفوظ بماند مؤمنين شركت نمايند.

س 352
اشاره

- وقت شروع نماز جمعه از اول زوال است تا چه موقع؟

ج

- وقت نماز جمعه از اوّل زوال است تا مدت زمانى كه مكلّف با تحصيل شرائط بدون عجله آن را بتواند انجام دهد.

س 353
اشاره

- آيا خواندن نماز ظهر بعد از امام جمعه لازم است؟

ج

- شركت در اقامه نماز جمعه بسيار خوب است ولى بنظر اين جانب نماز جمعه بنابر احتياط واجب كفايت از ظهر نمى كند. و اللّه العالم.

س 354
اشاره

- شركت كنندگان در نماز جمعه نماز ظهر از آنها ساقط است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، بنابر احتياط واجب بايد نماز ظهر را هم بخوانند و چنانچه امام جمعه اكتفا به نماز جمعه كند بايد نماز ظهر و عصر را خودشان بخوانند و رجاءً اقتدا جايز است ولى نبايد به آن اكتفا شود.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 101

س 355
اشاره

- بنابر فتوى مرحوم آيت اللّه گلپايگانى قدس سرّه نماز جمعه كفايت از نماز ظهر نمى كند و مقلدين بايد نماز ظهر را بنابر احتياط واجب بخوانند همچنين در صورتى اقتداء به نماز عصر درست است كه امام نماز ظهر خود را بجا آورد حال آيا بايد مأمومين در صف جلو (بطورى كه صف تشكيل شود) نيز بلند شوند و نماز ظهر را بخوانند تا نماز عصر مأمومين در صف بعد صحيح باشد؟

ج

- بلى اگر كسى بخواهد طبق احتياطى كه مرحوم آيت اللّه گلپايگانى قدس سره فرموده اند عمل كند بايد در اين جهت نيز رعايت احتياط بنمايد اگر مأمومين صف جلو نماز ظهر را احتياطاً ميخوانند در نماز عصر اقتدا بى اشكال است و اگر به مرجعى رجوع كرده كه خواندن نماز ظهر را لازم نميداند نمازش اگر چه صف جلو نماز ظهر را نخوانند بى اشكال است.

س 356
اشاره

- در هندوستان كاركنان اداره ها از جهت اينكه دولت غير اسلامى است و براى خصوص نماز جمعه تعطيل نمى كند نمى توانند در وقت شرعى در نماز جمعه شركت نمايند، شركت نكردن آنها جائز است؟ آيا مى توانند بعد از تعطيل اداره يك ساعت و نيم بعد از ظهر اقامه جمعه نمايند؟

ج

- در صورت اقامه نماز جمعه بايد اوّل وقت خوانده شود و يك ساعت و نيم بعد از ظهر وقت نماز جمعه مى گذرد و بنظر اين جانب نماز جمعه در غيبت امام زمان أرواحنا فداه واجب نيست و كفايت از ظهر نمى كند.

س 357
اشاره

- امام جمعه مى تواند مسافر باشد يا نه، در جائى كه بى احترامى به نماز جمعه نباشد و خلاصه نز ديك نماز جمعه نباشد آيا مى توان نماز ظهر و عصر را با جماعت خواند يا بايد صبر كرد؟

ج

- امامت نماز جمعه براى مسافر محلّ اشكال است و نسبت بتأخير نماز ظهر و عصر تا تمام شدن نماز جمعه اولى رعايت اين جهت است لكن واجب نيست. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 102

س 358
اشاره

- با توجّه به اين كه تعدادى از ائمّه محترم جمعه شهرستان ها، در قم ساكن مى باشند و روزهاى جمعه جهت برگزارى نماز جمعه، به محلّى كه وطن آنها نيست مراجعه نموده و نماز عصر خود را با توجّه به فتواى مرجع تقليد خود كامل مى خوانند، اگر نظر مرجع تقليدِ مأمومين خلافِ نظر مرجع تقليد امام باشد، آيا اقتدا در اين صورت صحيح است؟

ج

- در فرض سؤال، اقتداء صحيح نيست. و اللّه العالم.

س 359
اشاره

- شركت در نماز جماعت و نماز جمعه اى كه در عدالت امام شك دارم جهت تقيه از اداره متبوعه چه حكمى دارد؟

ج

- اين مورد از موارد تقيه كه موجب اكتفاء به عمل تقيه اى مى شود نيست، اگر بطور صورى نماز خوانده ايد بايد خودتان نماز را فرادى يا با جماعت صحيح بخوانيد. و اللّه العالم.

س 360
اشاره

- سوره هاى و الضحى و الم نشرح، فيل و ايلاف كه در نماز حكم سوره واحده را دارند آيا در غير نماز مثل خطبه جمعه هم اين چنين است؟

ج

- در غير نماز اين حكم را ندارند.

س 361
اشاره

- خريدوفروش در روز جمعه مكروه است يا مباح؟ مسافرت در روز جمعه مكروه است يا مباح؟

ج

- معامله در وقت اقامه نماز جمعه و مسافرت قبل از اداء آن مكروه است.

س 362
اشاره

- استدعا مى شود تعيين ساعت كنيد خطبه نماز جمعه را و خود نماز جمعه از اوّل ظهر شرعى چقدر بايد بكشد چقدر از ظهر بگذرد نماز جمعه ساقط است تا تمام بشود چقدر بايد از ظهر بگذرد كه اگر از آن وقت گذشت نماز جمعه ساقط است اگر امام جمعه اى اعتناء نكرد بعد از تعيين وقت نماز جمعه خواند مردم مسأله را نميدانند امام جمعه معصيت كرده يا نه؟

ج

- اوّل وقت نماز جمعه زوال شمس است و هرگاه زمانى بگذرد كه در آن مقدار از زمان، مكلّف تمكن داشت كه تحصيل شرائط نمايد مانند طهارت و اجتماع و غير اينها بحسب عادت مردم با رفاهيت بدون سستى و بدون تعجيل، وقت آن تمام شده و چون اين امور بحسب موارد و اشخاص، متفاوت است نميتوان آن را با

جامع الاحكام، ج 1، ص: 103

ساعت معيّن كرد يادآورى مى شود بنظر اين جانب در عصر غيبت، بنابر احتياط واجب نماز جمعه مجزى از نماز ظهر نيست و كسى كه آن را مى خواند باحتياط واجب بايد ظهر را بخواند را نيز بخواند. و الله العالم

س 363
اشاره

- امام در نماز جمعه ركوع را دو مرتبه انجام بدهد يا مأموم دو مرتبه اشتباهاً انجام دهد نماز باطل است يا اضافه ركوع مأموم در جمعه مثل نماز جمعه است.

ج

- اگر امام ركوع را دو مرتبه انجام دهد و يا مأموم عمداً يا اشتباهاً دو مرتبه انجام دهد، نماز جمعه باطل است بلى اگر مأموم سر از ركوع بردارد و ببيند هنوز امام در ركوع است و بقصد تبعيّت مجدّداً به ركوع رود و امام را در ركوع درك كند اشكال ندارد. والله العالم

نماز آيات

س 364
اشاره

- گاهى از راديو و تلوزيون اعلام مى كنند در يكى از كشورهاى عربى خسوف و كسوف رخ داده آيا براى ما كه در ايران هستيم نماز آيات واجب است؟

ج

- واجب نيست. و اللّه العالم.

س 365
اشاره

- اگر شخصى در حال مسافرت با هواپيما گرفتگى ماه يا خورشيد را مشاهده نمايد آيا نماز آيات به اين شخص واجب مى شود يا خير؟

ج

- واجب است.

س 366
اشاره

- اگر به شخصى كه با هواپيما مسافرت مى كند اطلاع بدهند كه در محاذى حركت شما زلزله بوقوع پيوسته، اگر از اين مخابره براى شخص يقين حاصل شود نماز آيات در فرض سؤال واجب مى شود يا خير؟

ج

- واجب نمى شود.

س 367
اشاره

- اگر زنى حائض باشد و ماه يا خورشيد بگيرد آيا بايد بعد از پاك شدن نماز آيات بخواند يا نه؟

ج

- بر زنى كه در حال كسوف و خسوف و يا زلزله حائض يا نفساء است نماز

جامع الاحكام، ج 1، ص: 104

آيات واجب نيست بلى مستحب است بعد از پاك شدن آن را بخواند ولى بنابر احتياط در گرفتن ماه و خورشيد نيّت اداء و قضا نكند و در زلزله نيت ادا كند.

س 368
اشاره

- در نماز آيات، همه ركوعها قيام قبل از ركوع و قيام بعد از ركوع دارد يا فقط در مورد ركوع آخر هر ركعت واجب است؟

ج

- قيام متصل بركوع براى تمام ركوعها واجب است.

نماز مستحبى

س 369
اشاره

- رفتن زنان براى نماز عيد چه صورت دارد براى تشييع جنازه چه صورت دارد؟

ج

- اولى بلكه احوط آنست كه زنها در نماز عيد شركت نكنند مگر پيرزنها و تشييع جنازه براى زنها كراهت دارد. و الله العالم

س 370
اشاره

- در نماز غفيله بعد از حمد كه به جاى سوره «و ذا النون إذ ذهب» يا در ركعت دوّم كه به جاى سوره «و عنده مفاتح الغيب» خوانده مى شود آيا قبل از اين دو آيه كلمه طيّبه «بسم اللّه الرحمن الرحيم» بايد گفت يا نه؟

ج

- لازم نيست. و اللّه العالم.

س 371
اشاره

- وقت نماز غفيله را با ساعت بفرمائيد چه موقع است و اگر دير شد مى شود خواند يا نه؟

ج

- وقت آن بحسب فصول سال كم و زياد مى شود بطور كلى بايد بين نماز مغرب و عشاء خوانده شود و جايز است آن را بعنوان نافله نماز مغرب بخواند و در اين صورت وقت آن بمقدار وقت نماز مغرب امتداد دارد و بهتر است كه بقصد رجاء بخواند

س 372
اشاره

- آيا دعا در نمازهاى نافله و نماز وتر و غفيله بزبان فارسى جايز است يا خير؟

ج

- جايز است ولى خواندن دعاهائى كه از اهل بيت عليهم السلام رسيده از جهات متعدد راجح است و فضيلت دارد و سزاوار نيست شخص خود را از فيض

جامع الاحكام، ج 1، ص: 105

خواندن آن دعاهاى عالية المضامين محروم سازد.

س 373
اشاره

- نماز اوّل ماه را مى شود قبل از آفتاب خواند يا نه؟

ج

- خواندن نماز اوّل ماه از اوّل طلوع آفتاب تا مغرب قطعاً بلااشكال است و بعيد نيست قبل از طلوع آفتاب هم صحيح باشد و در اين صورت بهتر است بقصد رجاء بخواند. و الله العالم

س 374
اشاره

- هنگام زيارت حضرت معصومه عليها السلام دو ركعت نماز زيارت را به چه عنوان بخواند؟ (چون مى گويند براى ائمه وارد شده است).

ج

- نماز را بعنوان يك دستور از طرف شرع كه در اين مورد وارد شده باشد نخواند بلكه نيّت كند دو ركعت نماز ميخوانم قربة الى اللّه و ثواب آن را هديه به حضرت معصومه (ع) نمايد.

س 375
اشاره

- زيارت را كه بقصد خود و نيابت ديگران مى خواند آيا نمازش را نيز مى تواند بهمين قصد بخواند؟ و نيز نماز طواف مستحبى را كه بقصد خود و نيابت ديگران مى خواند.

ج

- اگر براى خود مى خواند نمازش را هم بهمين قصد بخواند و اگر به نيابت ديگران است نمازش را هم بهمان قصد بخواند و قصد خود و نيابت از ديگران در يك عمل چه در زيارت و چه در نماز محل اشكال است بلى اگر قصد نيابت نكند و نيتش اين باشد كه ثواب اين زيارت يا نماز براى خود و ديگران باشد اشكال ندارد.

س 376
اشاره

- آيا در نافله بعد از حمد اگر بخواهد سوره اى بخواند بايد يك سوره كامل بخواند يا بعض آن را هم مى شود خواند؟

ج

- مى تواند اكتفا به بعض سوره بنمايد ولى در نمازهاى مستحبى كه در آداب آن سوره خاصى وارد شده بايد آن سوره را تا آخر بخواند. و اللّه العالم.

س 377
اشاره

- آيا در سفر همه نوافل غير از نماز شب ساقط است و يا اينكه نماز غفيله و وتيره را مى توان خواند؟

ج

- در سفر نوافل ظهر و عصر ساقط است و بقيه نوافل ساقط نيست و فقط احتياط اين است كه نافله عشاء و وتيره بقصد رجاء بجا آورده شود بنابراين نافله

جامع الاحكام، ج 1، ص: 106

مغرب و صبح و شب و غفيله ساقط نيستند. و اللّه العالم.

نماز مسافر

قصد مسافرت
س 378
اشاره

- شخصى از اول قصد مسافت نداشت، اول قصد سه كيلومتر داشت بعد از آن گفت برويم تا هشت كيلومتر و هكذا تا رسيد به 25 كيلومتر، نماز اين شخص در ذهاب تمام است سؤال اينكه اگر در 25 كيلومترى دو شب ماند در مدتى كه مانده و در برگشت نمازش چگونه است؟

ج

- در فرض سؤال در آن دو شب نمازش تمام است و در برگشت نيز چون برگشت هشت فرسخ شرعى نيست نماز تمام است.

س 379
اشاره

- شخص بيهوشى كه در حال بيهوشى به تهران برده مى شود و معلوم است كه از شرايط قصر قصد مسافت شرعى در حين خروج از وطن مى باشد. اگر اين شخص بمجرد رسيدن به تهران بهوش بيايد و پنج روز بيشتر قصد ماندن در تهران را نداشته باشد نماز خود را در تهران و برگشتن به وطن قصر بخواند يا تمام؟

ج

- در مورد مسأله بايد نمازهايش را در تهران تمام بخواند و در بازگشت به وطنش كه على الفرض بحد مسافت شرعيه است چون انشاء سفر مى نمايد نمازش قصر است.

وطن دوم
س 380
اشاره

- آيا انسان مى تواند بيشتر از دو وطن اخذ كند؟

ج

- بلى مى تواند. و اللّه العالم.

س 381
اشاره

- مى گويند اگر كسى در شهرى مقيم شد و قصد توطن نداشته اگر مدّت مديدى بماند كه صدق كند عرفاً اهل آن بلد است نماز او تمام است سؤال اينكه از چه موقع نماز را تمام بخواند از همان اوّل يا بعد از گذشتن آن مدّت كه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 107

عرفاً صدق كند و چه مدت بايد بگذرد چند ماه يا چند سال؟

ج

- حدّ معينى چند ماه يا چند سال ندارد ميزان اين است كه بمقدارى توقف كند كه در نظر عرف صدق وطن كند يعنى مردمى كه از وضع او باخبرند بگويند اين شخص وطنش اينجا شده است.

س 382
اشاره

- آيا حوزه براى طلبه اى كه قصد اقامت مثلًا پنج سال را دارد حكم وطن حساب مى شود؟

ج

- در صورتى كه مدت توقف شما در آن شهر معين باشد حكم وطن ندارد.

اعراض از وطن
س 383
اشاره

- اعراض با قصد محقق مى شود و يا به اعراض قهرى هم محقق مى شود؟

ج

- باعراض قهرى نيز محقّق مى شود. و اللّه العالم.

س 384
اشاره

- كسى از وطن اصلى خود اعراض كرده ولى آنجا ملك دارد وقتى كه به آنجا مى رود نمازش تمام است يا شكسته؟

ج

- با فرض اعراض حكم مسافر دارد. و اللّه العالم.

س 385
اشاره

- كسى از وطن اصلى اعراض نكرده و پدر و مادرش آنجا زندگى مى كنند و سالى چند مرتبه به آنجا مى رود وظيفه اش نسبت به نماز و روزه چيست؟

ج

- با فرض عدم اعراض و لو قهرى نماز تمام و روزه صحيح است. و الله العالم.

س 386
اشاره

- كسى از وطن اصلى خود اعراض نكرده ولى هر سال نمى تواند به آنجا برود وقتى كه به آنجا مى رود و كمتر از ده روز مى ماند وظيفه اش نسبت به نماز و روزه چيست؟

ج

- با فرض عدم اعراض و لو قهرى نماز تمام و روزه صحيح است. و الله العالم.

س 387
اشاره

- اين جانب حدود 22 سال است از وطن اصلى به اصفهان آمده ام و

جامع الاحكام، ج 1، ص: 108

اميد دارم كه اگر بازنشسته شدم برگردم وطن و آنجا زندگى خود را ادامه دهم آيا در حال حاضر نمازم در وطن تمام است يا شكسته؟ و آيا مى توانم در اطراف وطن 10 تا 20 كيلومترى نمازم را تمام بخوانم يا نه؟

ج

- در فرض سؤال كه از وطن اصلى اعراض نكرده ايد نماز شما در وطن تمام و روزه صحيح است و اگر از وطن 10 يا 20 كيلومتر برويد و قصد مسافت شرعى نداشته باشيد نماز را تمام بخوانيد.

س 388
اشاره

- شخصى 30 سال خدمت خود را در استخدام يكى از وزارتخانه ها در يكى از شهرها كه وطن او نيست و قصد توطن هم نكرده مى گذراند و بعد از اتمام 30 سال بر مى گردد به شهر خود، در طول استخدام در آن شهر نماز و روزه اش چگونه است آيا هميشه بايد قصد اقامه ده روز كند يا خير؟

ج

- در شهر محلّ خدمت حكم مسافر دارد.

س 389
اشاره

- پسر از خانه پدر جدا شده است. پدر در تهران زندگى مى كند پسر در قم زندگى مى كند اگر پسر در ماه رمضان به منزل پدر كه در تهران است برود نماز و روزه اش تمام است يا نه؟ و همچنين اگر پدر به منزل پسر برود نماز و روزه اش شكسته است يا نه؟

ج

- اگر پسر از وطن سابق خود (تهران) اعراض كرده باشد فعلًا كه به خانه پدرى ميرود حكم مسافر را دارد و همچنين است حكم پدر كه بخانه فرزند ميرود.

س 390
اشاره

- كسى 2 خانه دارد يكى در روستا و يكى در قم ساكن دائمى قم مى باشد تصميم جدّى نگرفته كه ديگر روستا نمى روم ترك علقه هم نكرده، برود روستا نماز اين شخص شكسته است يا تمام؟

ج

- اگر تصميم جدّى به اعراض از روستائى كه قبلًا وطن او بوده نگرفته نماز و روزه او در روستاى مذكور تمام و صحيح است. و اللّه العالم.

س 391
اشاره

- اين جانب در اداره پست ميلاجرد انجام وظيفه مى نمودم و از اهالى آنجا مى باشم و در آن محل خانه و باغ دارم و مدت چهار سال است كه به مرا اراك انتقال داده اند اين جانب نمازم را در اراك تمام مى خوانم و موقعى كه به ميلاجرد مى روم 2 روز و يا 3 روز اقامت مى كنم و آنجا هم نمازم را تمام

جامع الاحكام، ج 1، ص: 109

مى خوانم آيا عمل اين جانب صحيح است؟

ج

- در مورد سؤال تا موقعى كه از ميلاجرد كه وطن فعلى شما است اعراض نكرده باشيد حكم وطن باقى است نماز شما در آنجا و لو دو روز يا يك روز مى مانيد تمام و روزه صحيح است و اما در اراك چنانچه قصد توطن كرده ايد حكم وطن دارد ولى اگر قصد توطن نكرده ايد در صورتى كه قصد اقامه ده روز نداشته باشيد نماز شكسته است و روزه صحيح نيست ولى در صورتى كه وضع شغلى و رفت و آمد شما به اراك طورى است كه در اراك ده روز نمى مانيد و در بين ده روز از آنجا به وطن رفت و آمد داريد بايد نماز را تمام بخوانيد و روزه را بگيريد، بلى اگر گاهى اتفاقاً در وطن با قصد يا بى قصد و يا در اراك با قصد ده روز بمانيد در سفر اول بعد از آن نماز را شكسته بخوانيد و روزه نگيريد.

تبعيت همسر و فرزند در سفر
س 392
اشاره

- دخترى كه خانه شوهر مى رود اگر خارج از مسافت شرعى باشد در شب اول كه خانه شوهر وارد مى شود و قبل از 10 روز برمى گردد نماز او چه حكمى دارد؟ آيا دختر به مجرد ورود به خانه شوهر وطن او حساب مى شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال به مجرد ورود به خانه شوهر وطن محسوب نمى شود، بنابراين در مدت توقف كمتر از ده روز، نماز شكسته است. و اللّه العالم.

س 393
اشاره

- اگر دخترى كه شوهر رفته است به خانه پدر و برادر خودش برود نماز قصر است يا تمام؟

ج

- اگر خانه پدر و برادر در وطن شوهر نباشد نماز زن قصر است.

س 394
اشاره

- معقوده دائمى كه با وطن شوهرش مسافت شرعى فاصله است و هنوز عروسى نشده مكرّر به وطن شوهر رفت و آمد دارد بدون قصد اقامه، تكليف نماز و روزه اش بين راه و در وطن شوهرش چيست؟ و همچنين شوهرش كه چه بسا كثير السفر هم هست ولى اين رفت و آمدها بخاطر ملاقات يكديگر است تكليف نماز و روزه اش چيست؟

ج

- در فرض سؤال قبل از انتقال عروس بوطن شوهر بعنوان عروسى و ماندن

جامع الاحكام، ج 1، ص: 110

در نزد شوهر وطن شوهر براى زوجه حكم وطن ندارد و مجرّد رفت و آمد جهت ديدن موجب تمام خواندن نماز در مسافرت نمى شود و همچنين است حكم نسبت به شوهر.

س 395
اشاره

- زنى كه ازدواج مى كند و از وطن اصلى خود به شهر ديگرى مى رود و در عرض سال چند مرتبه براى ديدن ارحام به وطن اصليش بازمى گردد نماز و روزه او چه حكمى دارد؟

ج

- در فرض سؤال كه زن بنا دارد در وطن شوهر همراه با شوهر زندگى كند اعراض قهرى از وطن خود اوست در بازگشت به وطن جهت صله ارحام حكم مسافر را دارد.

س 396
اشاره

- آيا تابع بودن زن از شوهر تا چه حدّ مى باشد مثلًا اگر شوهرش گاهى در وطن اصليش يك شب و دو شب مى ماند و همسرش را با خودش ميبرد آيا وظيفه زن نسبت به نماز و روزه چيست؟

ج

- اگر سابقاً در وطن شوهر همراه او زندگى كرده است فعلًا هم كه به وطن شوهر مى رود نماز تمام و روزه او صحيح است و الا وطن قبلى شوهر كه فعلًا شوهر در غير آنجا زندگى ميكند براى زوجه او حكم وطن ندارد.

س 397
اشاره

- شوهر از مشهد و همسرش از بشرويه است زوجين براى زيارت و احوالپرسى به مشهد مى آيند آيا تكليف اين زن براى نماز و روزه اش چيست درحالى كه از وطن اصلى پدرى خود اعراض نكرده است؟

ج

- در فرض سؤال كه زن هنوز بوطن همسرش (مشهد مقدس) منتقل نشده و بطور موقت براى زيارت رفته است در وطن همسرش حكم مسافر را دارد كه اگر قصد اقامه ده روز ننمايد بايد نماز را شكسته بخواند و روزه اش صحيح نيست هرچند تكليف شوهرش اتمام نماز و گرفتن روزه است.

س 398
اشاره

- تكليف فرزندان اين خانواده براى نماز و روزه در بشرويه چيست؟ بخصوص كه بخاطر وجود پدر بزرگ و مادر بزرگشان و اقوام آنان در اين شهر اقامت در آن را دوست مى دارند؟

ج

- در صورتى كه خود فرزندان فعلًا در زندگى مستقل نشده باشند و همراه پدر

جامع الاحكام، ج 1، ص: 111

و مادر هستند در بشرويه حكم مسافر را دارند.

س 399
اشاره

- دخترى را پس از ازدواج بشهر ديگرى مى برند و در آنجا ساكن مى شود و اگر با شوهرش بشهر خودش (يعنى زادگاه پيش پدر و مادرش) مى آيد با توجه باينكه تابع شوهر است مثل شوهرش حكم مسافر دارد يا نه؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه زوجه بنا دارد با شوهر خود در شهر شوهرش زندگى نمايد معنى اين اعراض قهرى از زادگاه خود مى باشد. بنابراين زوجه مذكوره در زادگاه خود حكم مسافر دارد مگر اينكه قصد اقامه ده روز بنمايد يا متردّداً يك ماه در آنجا مانده باشد.

س 400
اشاره

- زن وقتى كه با شوهر خانه پدر شوهرش مى رود آيا نمازش قصر است يا تمام چون شوهر اعراض نكرده است همچنين زن وقتى كه مى رود براى ديدن پدر و مادرش كه منزل آنها جاى اول نيست رفته اند در شهر ديگر آيا نماز زن تمام يا قصر است؟

ج

- در هر دو صورت نماز زن قصر است.

س 401
اشاره

- اين جانب متولد تهران هستم ولى پس از 5 سال به شهرستان نجف آباد آمديم و به مدت چند سال آنجا زندگى مى كردم. وقتى ازدواج كردم نيز به مدت 3 سال در نجف آباد بودم ولى در حال حاضر ساكن اصفهان هستم و در اصفهان زندگى مى كنم با اين حال كه محلّ كار همسرم در نجف آباد و خانه پدرى و خانه پدر شوهرم نيز در نجف آباد مى باشد. حال مى خواهم ببينم حكم نماز و روزه هاى من در اين دو وطن (نجف آباد و اصفهان) چگونه است؟

ج

- اگر نجف آباد را به عنوان وطن اتخاذ كرده بوديد و از آنجا و لو بتبع شوهر اعراض نكرده ايد فعلًا هم نماز شما در آنجا تمام و روزه صحيح است. و اگر اصفهان را نيز براى خود وطن قرار داده ايد، نماز شما در آنجا هم تمام و روزه صحيح است. و اللّه العالم.

س 402
اشاره

- اين جانب وطن پدر و مادريم و محل ولادتم در 90 كيلومترى اصفهان است كه منزل مسكونى هم در آن محلّ دارم و از آن محلّ اعراض نكرده ام و هفت فرزند دارم كه در تهران متولد شده اند كه چهار نفر آنها ازدواج

جامع الاحكام، ج 1، ص: 112

كرده اند و سه نفر آنها در منزل حقير هستند و شوهر نكرده اند هر زمانى كه به آن محلّ ميرويم و چند روزى آنجا هستيم آيا نماز فرزندانم قصر يا تمام است؟ و آيا فرق مى باشد بين فرزندانى كه ازدواج كرده اند و يا ازدواج نكرده اند. (و اكنون هم ساكن تهران هستم).

ج

- در فرض سؤال، چنانچه فرزندانى كه هنوز در منزل هستند صغيرند و همراه شما به وطنتان مى آيند وطن آنها محسوب مى شود و اگر كبير هستند و نيز آنها كه ازدواج كرده اند اگر قبل از بلوغ همراه شما به آنجا رفت و آمد داشته و بعد از بلوغ اعراض نكرده اند باين معنى كه بناگذارى بر عدم سكونت در آن محل ننموده اند و در ضمن هر سال براى ماندن در آنجا به آن محلّ ميروند كه عرفاً گفته شود آنجا را ترك نكرده اند حكم وطنيت باقى است ولى اگر در صورتى كه آنجا را ترك كرده اند و براى انجام كارى مثل رسيدگى به وضع منزل يا صله رحم مى روند حكم وطن را ندارد.

قصد اقامت
س 403
اشاره

- آيا خارج شدن از حدّ ترخص مُضر به قصد اقامه مى باشد يا خير؟

ج

- اگر از اوّل قصد داشته كه در بين ده روز از محل اقامه خارج شود نمازش قصر است.

س 404
اشاره

- پس از قصد اقامت ده روز و خواندن نماز چهار ركعتى تصميم گرفتم فقط سه روز توقف نمايم در همان حال متوجه شدم نمازى كه خواندم (بخاطر عدم طهارت لباس) باطل بود، آيا در اين سه روز نماز شكسته است يا تمام؟

ج

- در فرض سؤال قصد اقامه محقق نشده سه روزى كه بنا داريد بمانيد نماز شكسته است. والله العالم

س 405
اشاره

- روحانى اعزامى از قم وارد روستايى شده و قصد اقامه ده روز كرده و بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى (يا بعد از 3 الى 4 روز) آيا مى تواند به روستاهاى اطراف رفت و آمد كند؟

(روستاهاى همسايه با روستاى مركزى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 113

حد اقل 4 كيلومتر فاصله دارد كه رفت و برگشت 8 كيلومتر مى شود).

ج

- در مورد سؤال، چنانچه از اول قصد رفتن به روستاهاى اطراف را نداشته و بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتى اين قصد پيدا شده مضر به اقامه نيست و در همه آنها نماز تمام است بلى در دفعه آخر اگر از روستاهاى اطراف بقصد قم حركت مى كند و از روستاى محل اقامه عبور ميكند كه آن روستا در مسير او محسوب ميشود از همانجا مسافر محسوب مى شود كه بين راه و روستاى محل اقامه تا قم نمازش قصر است مگر اينكه بخواهد در آن روستاى محل اقامه مدتى هر چند كمتر از ده روز باشد بماند و بعد به قم سفر كند در اين صورت نمازش در روستاهاى اطراف و روستاى محل اقامه تمام است.

س 406
اشاره

- اين جانب طلبه اى هستم همه ساله به يكى از روستاهاى شهرستان خمين در ايّام تبليغى جهت تبليغ دعوت مى شوم و روستاى ديگرى در مجاورت آن هست كه از بيرون مركز دهستان تا ابتداى آن روستا 4 كيلومتر فاصله دارد، مزرعه آنها در جوار هم و در ساعات ساكت صداى برنامه هاى مساجد بطور كامل شنيده و همچنين ديوار ساختمان ها ديده مى شوند لذا با توجه به اينكه وطنم نيست آيا مى توانم امامت جماعت و مجالس وعظ هر دو روستا را تقبل نمايم؟

ج

- در فرض سؤال كه محلّ تبليغ با روستاى مورد ذكر دو محل است و از ابتدا قصد رفتن به هر دو محل داريد قصد اقامه محقق نميشود بلى بعد از اقامه ده روز در محلّى اگر به محلّ ديگر كه بين آن دو مسافت شرعى نيست رفت و آمد كند ضررى به اقامه نمى زند مگر اينكه انشاء سفر جديد بشود.

س 407
اشاره

- اگر انسان در محلى براى تبليغ در ماه محرم قصد اقامه براى ده روز كند در ميان اين ده روز به اطراف آن محل (يعنى در باغ و بستان زراعت هايشان و زمين هايشان و صحراهاى روستا) مى رود آيا به قصد اقامه ضرر مى زند يا خير؟

ج

- رفت و آمد در بساطين و صحراهاى محلّ اقامه كه متصل به محلّ و نزديك است ضرر به قصد اقامه نمى زند. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 114

س 408
اشاره

- اگر شخصى در سفر در مكانى معين قصد ده روز نمايد و پس از ده روز بخواهد بعد از ظهر به وطن خود بازگشته و قبل از ظهر فردا به همان مكانى كه قصد ده روز كرده بازگردد آيا دوباره بايستى قصد ده روز مجدد نمايد؟

ج

- بلى در فرض سؤال اگر بخواهد در مكان مفروض نماز را تمام بخواند بايد مجدّداً قصد ده روز كند.

احكام دائم السفر و سفر شغلى
س 409
اشاره

- ملاك دائم السفر بودن چيست؟ همچنين تكليف معلمين و محصلينى كه هفته اى يك بار به شهر يا روستاى خود مسافرت مى كنند چيست؟

ج

- دائم السفر يعنى كسى كه بدون توقف ده روز در يكجا (وطن و يا غير وطن) مسافرت كند و معلم و يا محصّل كه شغل او در سفر است و هر هفته به شهر يا روستاى خود برمى گردد نماز او تمام و روزه او صحيح است.

و اللّه العالم.

س 410
اشاره

- فرق بين من شغله السفر و من شغله فى السفر چيست؟ آيا احكام مسافر بر هر دو مترتب است؟

ج

- من شغله السفر مانند راننده و من شغله فى السفر مانند كسى كه از وطنش تا محل كارش بقدر مسافت شرعى است و درآمد و رفت است بطورى كه در هيچ كدام ده روز متوالى نمى ماند و هيچ كدام حكم مسافر را ندارند و نمازشان تمام و روزه آنها صحيح است. و اللّه العالم.

س 411
اشاره

- نماز كسى كه محلّ كارش از خانه بيش از حد تعيين شده فاصله دارد چگونه است؟

ج

- در مورد سؤال كه فاصله بيشتر از مسافت شرعى است چنانچه شغلش حدود چهار ماه و بيشتر ادامه خواهد داشت نماز او تمام و روزه اش صحيح است.

دانش آموزان و محصلين و معلمين
س 412
اشاره

- كليه اساتيد دانشگاه كه هفته اى دو روز از تهران به اصفهان براى تدريس مى آيند حكم نماز و روزه آنها چيست؟

ج

- افرادى كه شغلشان مثل معلمى يا استادى يا مأموريت يا دانشجوئى يا

جامع الاحكام، ج 1، ص: 115

خريد جنس يا كارگرى يا كشاورزى يا تجارت يا تبليغ و امثال اينهاست اگر در مدت طولانى مثل پنج شش ماه و بيشتر براى اين شغلها بصورت همه روزه يا هر هفته يك روز يا بيشتر يا هر ده روز يك بار سفر مينمايند و سفرشان حد اقل ذهاباً و اياباً هشت فرسخ باشد روزه آنها صحيح و نمازشان تمام است.

س 413
اشاره

- معلّمى كه در هفته پنج يا شش روز به مسافت شرعى مى رود، شب و روز جمعه خانه مى آيد نماز او تمام است آيا در راه رفت و برگشت نيز وظيفه او تمام است؟

ج

- بلى در بين راه رفت و برگشت نيز تمام است. و اللّه العالم.

س 414
اشاره

- كسى كه براى درس خواندن هفته اى يك يا دو بار به بيش از مسافت شرعى سفر ميكند، آيا دائم السفر محسوب مى شود؟

ج

- در صورتى كه مدتى طولانى مانند چهار ماه و بيشتر اين وضع را داشته باشد نمازش تمام و روزه اش صحيح است.

س 415
اشاره

- اگر شخصى براى تحصيل از وطن خود به شهر ديگرى برود نماز و روزه اش چگونه است و اگر هفته اى يك مرتبه به وطن خود برود نماز و روزه اش چگونه است؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه فاصله وطنش با محلّ تحصيل به مقدار مسافت شرعى باشد در صورت اوّل كه در محلّ تحصيل، ده روز يا بيشتر پشت سرهم مى ماند نمازش تمام و روزه اش صحيح است بلى هر وقت كه قصد ده روز نكند نماز شكسته است و در صورت دوّم چنانچه همه هفته به وطن بر مى گردد در وطن و بين راه و محل تحصيل، نماز تمام و روزه صحيح است و اگر اتفاقاً در وطن يا محلّ تحصيل ده روز توقف كرد تفصيلى دارد كه در توضيح المسائل مسأله 1321 و 1322 مذكور است مراجعه نماييد. و اللّه العالم.

س 416
اشاره

- ما در يك دبيرستان شبانه روزى مشغول تحصيل هستيم فاصله محلّ سكونتمان تا محل تحصيلمان بيشتر از هشت فرسخ است و در طول سال تحصيلى همه هفته از روز شنبه تا روز پنج شنبه در محلّ تحصيل و از ظهر پنج شنبه تا صبح شنبه در محل سكونتمان مى باشيم وضعيت نماز و روزه ما در محل

جامع الاحكام، ج 1، ص: 116

تحصيل و بين راه محل تحصيل و محلّ سكونت چگونه است؟

و بطور كلى آيا سفر براى تحصيل علم سفر شغل يا مقدمه شغل محسوب مى شود يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، نماز شما در محلّ تحصيل و محلّ سكونت و بين راه تمام و روزه صحيح است بلى چنانچه ده روز در وطن مطلقاً و در غير وطن با تصميم قبلى بمانيد در سفر اوّل نماز شكسته است و روزه صحيح نيست و از سفر دوم دوباره نماز تمام و روزه صحيح است، و اگر در غير وطن بدون تصميم قبلى و بر حسب اتفاق ده روز بمانيد در سفر اوّل بعد از آن ده روز هم شكسته و هم تمام بخوانيد.

س 417
اشاره

- دانش آموزان اين دبيرستان در طول سال تحصيلى در اين دبيرستان شبانه روزى زندگى مى كنند و عموماً هر هفته به وطن خود مراجعت نموده و ايام تعطيلى را در آنجا مى گذرانند. با توجه به بعد مسافت اين دانش آموزان با محيط اصلى زندگانيشان بفرماييد انجام فرايض دينى مشارٌ اليهم اعم از نماز و روزه چگونه مى باشد؟

ج

- دانش آموزانى كه فاصله محلّ تحصيل آنها با وطنشان حد اقل، چهار فرسخ شرعى است چنانچه در محلّ تحصيل يا در وطن، ده روز متوالى توقف نمى كنند نمازشان در هر دو جا و در بين راه تمام و روزه هم صحيح است بلى اگر اتفاقاً ده روز متوالى در وطن توقف كردند چه از اول قصد توقف داشته باشند و چه بدون قصد بايد در سفر اول بعد از ده روز نماز را شكسته بخوانند و بعد مجدداً تمام مى خوانند و بعد از اين اگر اتفاقاً در غير وطن ده روز توقف كردند در صورتى كه از اول قصد توقف ده روز را داشته باشند ولى اگر بدون قصد توقف ده روز، توقفشان به ده روز كشيده شده بايد احتياطاً در سفر اوّل بعد از اين ده روز نماز را هم شكسته بخوانند و هم تمام و روزه را بگيرند و قضاى آن را هم بگيرند و در سفرهاى بعدى مجدداً نماز را تمام بخوانند و روزه هم صحيح است. و دانش آموزانى كه فاصله بين وطن و محلّ تحصيل آنها كمتر از چهار فرسخ است در هر حال نمازشان تمام و روزه صحيح است. و اللّه العالم.

س 418
اشاره

- حكم نماز و روزه دانشجويانى كه به صورت نامرتب و نامعلوم بين

جامع الاحكام، ج 1، ص: 117

شهر خود و محل تحصيل رفت و آمد مى كنند به طورى كه در محل تحصيل گاهى يكى دو روز و گاهى مثلًا چهل روز و يا كمتر مى مانند و در شهرهاى اصلى خويش نيز به همين ترتيب گاهى در تعطيلات مثلًا سى روز و گاهى هم فقط تعطيلات آخر هفته را

مى مانند و بعضى از اوقات نيز در محل تحصيل تنها يك روز براى امتحان و يا ساير امور درسى مى مانند، چيست؟

ج

- با فرض اينكه وضع رفت و آمد ايشان مرتب نيست كه اغلب بين شهر خود و محل تحصيل هر هفته يا در بين هر ده روز در رفت و آمد نيستند، حكم مسافر را دارند كه بايد در بين راه و محل تحصيل با عدم قصد اقامه ده روز يا عدم توقف سى روز بدون قصد، نماز را قصر خوانده و روزه نگيرند و اگر وضع آمد و شد آنها بصورتى است كه اغلب بطور مرتب همه هفته يا در بين ده روز آمد و شد به محل تحصيل دارند مثل اينكه آخر ايام هفته بوطن مى روند وظيفه ايشان اتمام نماز و گرفتن روزه است و در اين صورت اگر اتفاقاً يا بجهت تعطيلى دانشگاه ده روز و بيشتر با قصد در محل تحصيل يا ده روز در وطن چه با قصد و چه بى قصد بمانند در سفر اول بعد از آن نمازشان قصر و وظيفه ترك روزه است.

س 419
اشاره

- اين جانب براى تحصيل در دانشگاه و نيز فراگيرى دروس حوزوى از اصفهان به قم آمده ام و هر چند وقت يك بار به اصفهان مراجعت مى كنم مثلًا هر دو هفته يك بار، آيا قم هم وطن بنده حساب مى شود يا خير؟ حكم نماز و روزه چگونه است؟

ج

- در فرض مسأله اگر موقتاً و در مدّت تحصيل در قم مى مانيد وطن محسوب نمى شود و با قصد اقامه ده روز نماز تمام و روزه صحيح است.

سربازان و نيروهاى مسلح
س 420
اشاره

- سربازى هستم كه در غير وطن خودم مشغول خدمت هستم و در طول خدمت وظيفه ام رانندگى است هم رانندگى داخل شهر را انجام مى دهم و هم مأموريتى كه پيش بيايد خارج از شهر بيش از حد ترخص رانندگى مى كنم حالا وظيفه من در طول خدمت نسبت به نماز و روزه ام چگونه است؟

ج

- اگر خدمت به نحو مذكور حد اقل تا چهار ماه ادامه دارد و طورى است كه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 118

ده روز پشت سرهم در شهر نمى مانيد نماز تمام و روزه صحيح است. و اللّه العالم.

س 421
اشاره

- نماز سربازى كه محلّ سربازيش از خانه بيش از حد تعيين شده فاصله دارد چگونه است؟ و نيز در محلّ آموزش كه 2 ماه است اگر نماز را شكسته بخواند به دليل اينكه تصميم ماندن و يا مدّت آن مشخص نيست چه حكمى دارد؟

ج

- اگر سرباز مرتباً به محل سربازى ميرود و به وطن برمى گردد و طورى است كه ده روز پشت سرهم در وطن يا محل سربازى نميماند نمازش تمام و روزه اش صحيح است و الا حكم مسافر را دارد بلى هر وقت در محل سربازى قصد ده روز اقامه كند نمازش تمام است و نسبت به محلّ آموزش چنانچه معلوم نباشد كه ده روز پشت سرهم ميماند يا نه نماز شكسته است بلى اگر با همين حال باقى باشد تا سى روز، از روز سى و يكم بايد نماز را تمام بخواند مگر اينكه در اثناء سى روز به وطن برود و مجدداً برگردد كه نماز شكسته است.

س 422
اشاره

- اگر شغلى در داخل پادگان داشته باشم و هر چند روز يك بار بيشتر از 4 كيلومتر از آن محل دور شويم و بعد از ظهر و يا مدت طولانى (چند ساعت) به پادگان برگردم نماز را چگونه به جاى آورم آيا مى توان با توجه به اينكه مطمئن هستم كه بيش از 10 روز به اين طريق در پادگان هستم نماز را تمام بخوانم و اگر در مدت اقامت بيش از ده روز در پادگان هر چند روز يك بار بيشتر از 23 كيلومتر از آن محل دور شده و بعد از چند ساعت به پادگان برگردم. از خداوند متعال براى شما و تمامى خدمتگزاران واقعى به اسلام طول عمر و سلامتى روزافزون خواهانم.

ج

- چنانچه راننده پادگان شويد و بنحو مذكور در سؤال در شهرها رفت و آمد نماييد و معلوم باشد كه حد اقل تا چهار ماه اين شغل ادامه دارد نماز تمام و روزه صحيح است و اگر شغل شما در داخل پادگان باشد در صورتى كه مطمئن باشيد ده روز متوالى در آنجا مى مانيد و با اين اطمينان يك نماز چهار ركعتى بخوانيد بعد از آن، دور شدن از پادگان به مقدار كمتر از مسافت شرعى ضرر ندارد و نماز تمام است و اگر مسافرت به 23 كيلومتر و بيشتر در هر چند روز حد اقل تا چهار ماه ادامه داشته باشد در اين صورت هم نماز تمام است بشرط اينكه ده روز پى درپى، در

جامع الاحكام، ج 1، ص: 119

پادگان نمانيد ان شاء اللَّه تعالى موفق به انجام فرايض و تكاليف دينى باشيد تعهد شما به احكام دين و وظايف مذهبى

مورد تقدير است ان شاء اللَّه تعالى شما و سائر برادرانى كه در پادگان انجام وظيفه مى نمايند در ظل عنايات حضرت بقية اللَّه ارواح العالمين له الفداء موفق و سعادتمند باشيد و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته. و اللَّه العالم.

س 423
اشاره

- پاسدار هستم محل كار من تا وطنم بيش از چهار فرسخ است اگر بخواهم اوّل هفته بيايم محلّ كارم و آخر هفته برگردم يا وسط هفته برگردم به وطنم نماز و روزه ام چگونه است؟

ج

- چنانچه بنا داريد حد اقل چهار ماه به نحو مذكور آمد و رفت داشته باشيد نماز تمام و روزه صحيح است.

و اللّه العالم.

س 424
اشاره

- اين جانب پاسدار هستم در نيروى دريايى سپاه، محلّ كار من تا وطنم بيش از چهار فرسخ است و كار من طورى است كه حالت شيفتى دارد به اين معنى كه هفت روز يا ده روز در محلّ كار هستم و در بين اين چند روز ممكن است يا حتماً مأموريت دريايى براى من پيش بيايد كه بيشتر از چهار فرسخ در دريا بايد بروم و بعداً به همين مقدار هفت يا ده روز در حال استراحت هستم در اين صورت نماز و روزه من چگونه است؟

ج

- در فرض سؤال اگر هميشه 7 روز در محل كار و 7 روز در وطن مى مانيد نماز تمام و روزه صحيح است و اگر هميشه ده روز مى مانيد نماز در محل كار شكسته است و روزه صحيح نيست مگر اينكه قصد اقامت ده روز داشته باشيد. و الله العالم.

س 425
اشاره

- تعدادى از برادران پاسدار تيپ مستقل 48 فتح استان كهكيلويه و بوير احمد وطن اصليشان شهر ياسوج مى باشد و با محلّ كارشان 165 كيلومتر فاصله دارد و در شهر گچساران اسكان داده شده اند با اينكه محلّ اسكان تا محلّ كار 18 كيلومتر مى باشد با توجه به اينكه وضعيّت شغلى در يك مكان ثابت نيست و هر چند مدّت ممكن است تغيير يابد نماز و روزه آنها چه حكمى دارد؟

ج

- در فرض سؤال در محلّ كار و اسكان و نيز در ساير مسافرت هاى شغلى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 120

نماز تمام و روزه صحيح است.

و اللّه العالم.

س 426
اشاره

- پرسنل يكى از يگانهاى نظامى از نيروهاى هوائى ارتش جمهورى اسلامى ايران هفته اى يك بار جهت خريد از حدّ ترخص خارج مى شوند تكليف نماز و روزه آنان چيست؟

ج

- در فرض سؤال كه جهت خريد از حدّ ترخص خارج مى شوند چنانچه جزء خدمت و شغل آنها باشد نمازشان تمام و روزه شان صحيح است و اگر براى احتياجات شخصى خود هر هفته خارج مى شوند نمازشان قصر است و روزه هم صحيح نيست. و اللّه العالم.

رانندگان و ملوانان
س 427
اشاره

- كسى كه قصد دارد راننده بشود و به مسافرت مى رود در رابطه با رانندگى و آنها كه كمك راننده هستند در سفر اوّل حكم نماز و روزه آنها چيست؟

ج

- در سفر اوّل كه مدتش طولانى نيست نماز آنها قصر است و روزه آنها صحيح نيست.

س 428
اشاره

- راننده اى كه شغلش مسافربرى است (البته رفت و برگشت همه روزه كمتر از حدّ مسافت شرعى است) با انجام چه مقدار سفر شغلى در مسيرى كه رفت و برگشت آن تا سرحدّ مسافت شرعى يا بيشتر از آن است، نمازهاى وى تمام و روزه هايش صحيح مى شود؟

ج

- اگر راننده مذكور، در مدت كمتر از ده روز حدّ اقل يك مرتبه مسافرت به مقدار مسافت شرعى داشته باشد و مسافرت در حدّ مسافت شرعى به نحوى كه گفته شد ادامه داشته باشد نمازش تمام است. و الله العالم

س 429
اشاره

- مهاجر جنگ تحميلى مى باشم و در محلى نزديك شهر كه حدوداً 18 يا 19 كيلومتر فاصله دارد زندگى مى كنم و شغلم هميشه در سفر مى باشد و يا به عبارت ديگر برنامه كارى من ايجاب مى كند كه هميشه در سفر باشم كه 2 روز بيشتر در 7 يا 8 روز در خانه نمى مانم بعضى وقتها مسافرت باربرى بين ايران و امارات متحده و گاهى بين ايران و كويت و گاهى بين شهرهاى ايران مسافرت

جامع الاحكام، ج 1، ص: 121

مى كنم. آيا دائم السفر بحساب مى آيم يا خير؟ و اگر همراه سفر كارى بزيارت قوم و خويشى كه در آن شهر زندگى مى كند و يا از تهران به قم بروم نماز و روزه ام چه حكمى دارد. و اگر سفرى غير محدوده اى كه ذكر كردم براى من پيش آيد در آن صورت نماز و روزه ام چه حكمى پيدا مى كند مثلًا سفر براى تنظيم پرونده به آبادان و يا اروند كنار بروم كه براى ساختن خانه در موطن اصلى باشد. در طى راه و مسافت نماز و روزه ام چه حكمى پيدا مى كند؟

ج

- در فرض مسأله تكليف شما در سفر و محلّ سكونت و بين راه گرفتن روزه و تمام خواندن نماز است، بلى در هر مورد كه براى غير شغل خود مسافرت ميكنيد حكم مسافر را داريد. و الله العالم.

س 430
اشاره

- اگر كسى كارش ملوانى است و لنج آنها در بندر عباس و خانه آنها در آبادان است، رفت آمد او بين آبادان و بندر عباس كه جزء شغل او و از توابع شغل او مى باشد آيا در رفت و برگشت بين بندر عباس و آبادان نماز او تمام است و روزه دارد يا نه؟

ج

- بلى نماز او در بين راه وطن و محل كار تمام و روزه صحيح است.

س 431
اشاره

- شخصى كارش ملوانى است در لنجى كه از بندر خرمشهر به كويت مى رود، كار آنها بردن بار مى باشد اين شخص بعد از برگشت، به موتور لنج ديگرى مى رود و به ماهيگيرى در مسافت شرعيّه مشغول مى شود آيا اين شغل ديگرى است كه بايد در سفر اوّل نماز را شكسته بخواند يا اينكه ادامه همان سفر قبلى است؟

ج

- شغل ديگرى است پس اگر بنا دارد حد اقل تا چهار ماه بدون اينكه ده روز پى درپى در جائى توقف كند اين كار را ادامه دهد در سفر اوّل نماز شكسته و در سفرهاى بعد تمام است.

س 432
اشاره

- اگر در فرض قبلى با همان موتور لنج باشد و لنج خود را عوض نكند ولى كار آنها از باركشى به ماهيگيرى عوض شد آيا اين موجب تغيير شغل است كه در سفر اول شروع به كار دوم، نماز شكسته و بعد تمام است يا اينكه ادامه سفر اولى است؟

ج

- چنانچه در مسأله قبلى گفته شد اين شغل ديگرى است و در اين جهت فرقى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 122

نميكند كه با موتور لنج خودش برود يا ديگرى.

س 433
اشاره

- شخصى در شركت نفت كار مى كند 15 روز در كار و 15 روز در خانه مى باشد ضمناً كار او در 15 روز در كشتى يدك كشى در اسكله بندر بوشهر است و منزل او در آبادان آيا اگر 15 روز در خانه بود و بعد به سركار رفت بمدت 15 روز نماز و روزه او چگونه است؟ (چون بعد از ده روز اگر در خانه ماند سفر اوّل شكسته است و حال آنكه اين شخص 15 روز در كار است و كلًا يك سفر است چون نه به خانه مى آيد و نه از بندر بوشهر جاى ديگرى مى رود).

س 434- اگر در فرض بالا يك سفر تصنّعى در بين 15 روز به محلّ كار خود برود و برگردد كفايت مى كند در عدم صدق بقاء ده روز در خانه يا خير؟

س 435- اگر در فرض بالا آن شخص با كشتى يدك كش به اسكله هاى ديگر مى رود و به بوشهر بر مى گردد آيا با اين فرض تعدّد اسفار مى شود يا خير؟

س 436- در فرض قبل اگر از اوّل مى دانست به اسكله هاى متعدد خواهند رفت با علم به اين مطلب آيا همه يك سفر است يا تعدد اسفار صدق مى كند.

اگر نمى دانست مسأله چگونه است؟

ج

- شخص مذكور نمازش در سفر شكسته است و دائم السفر محسوب نميشود چون على الفرض 15 روز در وطن ميماند، بلى اگر در بين 15 روز استراحت يك مسافرت به مسافت شرعى و لو در غير شغل بنمايد نماز او تمام و روزه صحيح است.

كارمندان و كارگران و كسبه
س 437
اشاره

- كاركنان ادارات و مانند آن كه وطن يا محلّ اقامت (سكونت) آنها جائى، و محلّ كار آنها جاى ديگرى است و هر روزه (مگر ايام تعطيل) قطع مسافت مينمايند آيا نمازشان تمام و روزه دارند يا خير؟ و اگر افراد فوق الذكر يك هفته در محل كار و يك هفته براى استراحت در منزل باشند چه حكمى دارند؟

ج

- اگر چندين ماه همه هفته قطع مسافت شرعيه را مينمايند نمازشان تمام و

جامع الاحكام، ج 1، ص: 123

روزه شان صحيح است چه همه روزه رفت و آمد كنند چه يك هفته در منزل و يك هفته در محلّ كار باشند و ده روز در منزل چه با قصد چه بى قصد يا در محلّ كار با قصد نمانند.

س 438
اشاره

- كارمندى كه به دستور مافوق مقيد است سه روز در يك شهرستان كار كند با فاصله 130 كيلومتر، سه روز ديگر هفته را در شهرستان ديگر انجام وظيفه نمايد نمازش را قصر بخواند يا تمام؟

ج

- در فرض سؤال بايد نمازش را تمام بخواند.

س 439
اشاره

- شخصى محلّ كارش در اصفهان است هفته اى پنج روز در محلّ كار است و دو روز برمى گردد به وطن در يزد هفته ديگر پنج روز در محل كار است و دو روز در قم مى ماند كه مسافر است نماز و روزه اين شخص در محل كار حكمش چيست؟

ج

- در مورد سؤال نماز و روزه شخص مذكور در وطن و محل كار و در بين راه و محل كار و وطن تمام و صحيح است ولى در دو روز مسافرت به قم كه جهت شغل نيست نماز شكسته است و روزه صحيح نيست.

س 440
اشاره

- كسى شغلش كاسبى است فقط هفتگى مى رود 4 روز مى ماند نماز و روزه اين شخص چطور مى باشد؟

ج

- اگر هر هفته جهت شغل مى رود و برمى گردد نماز او تمام و روزه صحيح است. و اللّه العالم.

س 441
اشاره

- افرادى مدت 5 الى 15 سال و بيشتر در يك شركت كار مى كنند بعضى از آنها محلّ كار و سكونتشان در كنار يكديگر مى باشد. و بعضى از آنها فاصله محل سكونتشان تا محلّ كار كمتر از حد شرعى مى باشد و بعضى از آنها محلّ كار و سكونت بيشتر از 8 فرسخ است حكم نماز و روزه آنها را بيان فرمائيد.؟

ج

- كسانى كه محلّ كار و سكونت آنها يكى است نمازشان تمام و روزه صحيح است مگر اينكه از آنجا به جاى ديگر سفر به مقدار مسافت شرعى و خارج از شغل بنمايد و وقتى برگشت، نخواهد 10 روز پى درپى در محل كار بماند كه در

جامع الاحكام، ج 1، ص: 124

آن موقع شكسته است و نيز افرادى كه فاصله محلّ كار و سكونت آنها كمتر از چهار فرسخ است پس از تحقق اقامه در محل سكونت نمازشان در محل كار نيز تمام است و نسبت به گروه سوّم به مسأله 1325 توضيح المسائل مراجعه فرماييد. و الله العالم.

س 442
اشاره

- شخصى مقلّد مرحوم آيت اللّه العظمى گلپايگانى بوده و مدت 6 سال در 25 كيلومترى محل زندگيش كار مى كرده (روز مى رفت و شب برمى گشت) روزه مى گرفت آيا روزه هايش را بايد قضاء نمايد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، نمازها و روزه هاى شخص مذكور، صحيح بوده و قضا ندارد، و اللّه العالم

س 443
اشاره

- افرادى در محل كار با قصد 10 روز مى مانند ولى به علت پيش آمدى قبل از 10 روز مسافرت مى كنند وظيفه آنها نسبت به نماز و روزه چيست؟

ج

- در فرض سؤال اگر مسافرتى كه پيش آمده بحدّ مسافت شرعى است نماز او در اين مسافرت شكسته است ولى نمازهائى كه در محلّ كار با قصد ده روز تمام خوانده صحيح است و بعد از برگشت به محلّ كار چنانچه مجدداً قصد ده روز اقامت نداشته باشد نماز او در محلّ كار نيز شكسته است، بلى اگر مسافرت مذكور كمتر از مسافت شرعى باشد در اين مسافرت و در مراجعت به محل اقامه نماز تمام است. و الله العالم

س 444
اشاره

- در فرض قبل اگر محل كار محل آسايش آنها است و از آنجا به مسافت و غير مسافت سفر مى كنند چه وظيفه اى دارند؟

ج

- با عدم قصد اقامه ده روز در يك محلّ نماز شكسته است. و اللّه العالم.

س 445
اشاره

- و اگر از اول قصد اقامه 10 روز دارند ولى در ضمن آن مى دانند كه ممكن است براى آنها مأموريتى تا حدّ مسافت شرعى پيش آيد؟

ج

- اگر از اوّل مى داند و يا حتّى احتمال عقلايى مى دهد كه در ضمن 10 روز، مأموريتى به محلّ ديگر و لو كمتر از مسافت شرعى باشد براى او پيش مى آيد قصد اقامه او محقّق نمى شود بايد نماز را شكسته بخواند. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 125

س 446
اشاره

- اين جانب مدت بيست سال است كه در شركت ملى حفارى نفت مشغول بكار مى باشم در طول ماه پس از 14 روز متوالى كار، 14 روز متوالى استراحت و مرخصى دارم. با اين تناوب طبق ضوابط شركت در پى حفر چاه نفت در خارج از شهرها فعاليت مى نمايم و به فراخور حجم كار مدت اتمام حفارى چاهها مختلف و در نتيجه محل كارم متغيّر خواهد بود بطورى كه گاهى سه ماه و گاهى يك سال عمليات حفارى در يك منطقه طول مى كشد نظر به اينكه خانواده ام در شهر و به فاصله دهها كيلومتر دور از محلّ كارم زندگى مى كنند و پس از پايان هر 14 روز كار به محل زندگى خانواده ام مراجعت مى كنم و پس از 14 روز استراحت دوباره براى يك دوره 14 روز به محل كار بر مى گردم مرقوم فرمائيد حكم نماز و روزه اين جانب در محلّ كار و همچنين در مدت مسافرت از منزل تا محلّ كار و يا بالعكس كه گاهى از يك روز هم بيشتر مى شود چگونه خواهد بود؟

ضمناً در يك سال يك ماه مرخصى دارم در پايان مرخصى كه به سركار مى روم در مسير راه و سركار وضعيت نماز و روزه چگونه است؟

و در بعضى از مواقع قبل از شروع عمليات حفارى ميدانيم كه كمتر از ده روز در

يك مكان براى كار متوقف مى شويم و عمليات حفارى را انجام ميدهم در اين صورت حكم نماز و روزه ام چگونه خواهد بود؟

ج

- در مورد سؤال، كه چهارده روز در محلّ زندگى ميمانيد و چهارده روز در محلّ كار حكم دائم السفر نداريد يعنى هر وقت فاصله محلّ كار با محلّ سكونت بقدر مسافت شرعى باشد در بين راه حكم مسافر را داريد يعنى نماز شكسته است و روزه صحيح نيست و اما در محل كار با اينكه قصد ماندن ده روز و بيشتر داريد نماز تمام و روزه صحيح است و الّا نماز قصر و روزه هم صحيح نيست و از اينجا حكم مسافرت بعد از دو ران مرخّصى و نيز مواقعى كه عمليّات حفّارى كمتر از ده روز طول ميكشد هم معلوم شد كه در هر دو مورد نماز شكسته است و روزه صحيح نيست.

س 447
اشاره

- شخصى در كرج مقيم است و همه روزه در چهار فرسخى كرج در كارخانه اى مشغول به كار مى باشد اگر اين شخص اتفاقاً در تهران كار داشته باشد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 126

و باين قصد مسافرت نمايد. نماز و روزه او قصر است يا تمام؟

ج

- در فرض مذكور اگر از كارخانه تا تهران چهار فرسخ نباشد بايد نماز را تمام بخواند و روزه را بگيرد.

مسائل متفرقه نماز مسافر
س 448
اشاره

- اول وقت در وطن مثلًا اصفهان حاضر بودم و نماز نخواندم و مسافرت به قم كردم در بين راه هم فراموش كردم و نماز ظهر و عصر قضا شد در برگشتن از قم به اصفهان اول ظهر در قم بودم نماز نخواندم بعداً هم كه باصفهان رسيدم فراموش كردم و نماز نخواندم قضاى اين نمازها را چگونه بايد بجاآورد؟

ج

- در فرض اول بايد قضاى نماز را شكسته بخوانيد و در فرض دوم تمام.

س 449
اشاره

- شخصى از نظر قصر و اتمام وظيفه اش جمع است و با نيت قصر داخل نماز شده ولى سهواً بركعت سوم برخاسته و پس از ركوع ركعت سوم متذكر شده است آيا مى تواند آن را به نيت تمام چهار ركعت تمام كند و بعداً قصراً بخواند يا اينكه نماز باطل است و آن را بهم زند و از نو نماز را از سر بگيرد. و اگر چنين شخصى بعد از تمام شدن چهار ركعت متذكر شود چگونه است؟

ج

- در فرض سؤال در هر دو صورت، احتياط اعاده نماز است.

جامع الاحكام ؛ ج 1 ؛ ص126

س 450
اشاره

- شخصى روحانى و امام جماعت يكى از مساجد شهر مى باشد و ضمناً عضو هيئت امناء يكى از امام زاده ها است كه حدود سى و شش كيلومتر با شهر فاصله دارد و هر هفته روزهاى جمعه براى رسيدگى به بعضى از امور امام زاده مزبور صبح مى رود و عصر بر مى گردد بيان فرماييد كه نمازهاى او در وقت رفتن به آن امام زاده قصر است يا تمام با مسافرت كردن يك روز در هفته به آن امام زاده دائم السفر محسوب مى شود يا خير؟

ج

- ظاهر عدم ترتّب حكم من شغله السفر أو شغله فى السفر بر اين شخص است زيرا رفتن براى رسيدگى به امور امام زاده- مثل رفتن همه هفته براى زيارت يا

جامع الاحكام، ج 1، ص: 127

نظافت آنجا به قصد قربت و كسب ثواب- عرفاً شغل و كار او محسوب نيست. و الله العالم.

س 451
اشاره

- حكم نماز و روزه در سفرى كه براى شركت در يك مسابقه ورزشى انجام مى شود، چيست؟

ج

- اگر سفر حرام باشد مثل اينكه براى مسابقه بكس يا مسابقه در شطرنج باشد سفر معصيت است و نماز در آن تمام است و روزه را بايد بگيرد و الّا تكليفش قصر نماز و افطار روزه است.

س 452
اشاره

- آيا تهران بلاد كبيره است در صورتى كه جواب مثبت باشد حكم آن چيست؟

ج

- بلاد كبيره با بلاد صغيره در حكم اقامه در آن وطى مسافت در داخل آن فرقى ندارند باين معنى كه قصد اقامه ده روز در تمام شهر گرچه در محلّ واحد نباشد براى وجوب اتمام نماز كافى است وطى مسافت شرعى داخل آن موجب ترتب حكم سفر نيست.

س 453
اشاره

- از دربند تا تجريش و تهران و حضرت عبد العظيم و بهشت زهرا متصل است از شمال به جنوب و از شرق به غرب متجاوز از 30 كيلومتر ساختمان متصل است آيا اين مسافت را اگر برود و برگردد از شمال بجنوب يا از شرق بغرب نماز او قصر ميشود يا تمام است و روزه او صحيح است يا باطل؟

ج

- هر جا كه تهران محسوب شود حكمش همان است كه در سؤال قبلى گفته شد و هر جا كه محلّ جدائى بوده مانند تجريش و شهر رى و بهشت زهرا كه با مرور زمان به تهران متصل شده محل جداگانه محسوب ميشود و بايد ميزان مسافت شرعى در آن ملاحظه شود.

س 454
اشاره

- اگر از شهرى مانند تهران بمسافرت برود يا از سفر برگردد حدّ ترخص را بايد از كجا حساب كند از ساختمانهاى آخر شهر يا از محله اى كه در آن زندگى ميكنند؟

ج

- در فرض سؤال، حدّ ترخّص از آخرين خانه هاى شهر محاسبه شود.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 128

س 455
اشاره

- مسافرى كه در تهران قصد 10 روز اقامه كرده، ميتواند به شمال و جنوب و شرق و غرب تهران برود، و ضررى به قصد اقامه او وارد ميشود يا نه؟

ج

- با فرض اينكه جاهائى كه ميرود از تهران محسوب شود نه مانند تجريش و غيره كه حكم آن قبلًا گفته شد شخص مذكور نمازش تمام است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 129

احكام روزه

اشاره

جامع الاحكام، ج 1، ص: 131

روزه

رؤيت هلال- ثبوت ماه

س 456
اشاره

- آيا با محاسبات منجمين، ماه ثابت مى شود- مخصوصاً وقتى كه آنها امروز نسبت به زمان گذشته امكانات خيلى دقيق و مجهّز در اختيار دارند و اصرار مى ورزند كه نتائج دستگاه هاى علمى امروز قابل انكار نمى باشد.

ج

- پيشگوئى منجّمين بنفسه حجّت شرعيّه نيست، بلى اگر براى هر كس موجب علم به صحّت محاسبه شود، بايد به علمى كه از گفته منجّم حاصل شده عمل نمايد.

س 457
اشاره

- آيا تطوق و بلند بودن هلال را، دليل بر شب دوم مى دانيد؟

ج

- بلند بودن ماه و تطوق آن، دليل شرعى بر شب دوم نيست.

س 458
اشاره

- اختلافات مربوط به تعيين اوقات و ازمنه چگونه مرتفع مى گردد؟ آيا امروز واقعاً همان روزى است كه تقاويم بيان داشته اند؟ درحالى كه شيعه و

جامع الاحكام، ج 1، ص: 132

سنى در اين امر مختلف القول هستند.

ج

- تعيين ايام از جهت اينكه اوّل ماه است و يا چند روز از فلان ماه گذشته با رؤيت هلال در اول ماه يا گذشتن سى روز از رؤيت هلال ماه قبل ثابت ميشود و همچنين با بيّنه شرعى و يقين خود مكلّف.

س 459
اشاره

- اگر ماه رمضان در شهرى ديده شود، در شهرها ديگرى كه افق آنها يكسان و يا دو ساعت فرق دارند اول ماه ثابت مى شود يا نه؟

ج

- اكتفا، به رؤيت ماه در يك بلد براى ساير بلاد بعيد نيست.

س 460
اشاره

- اگر ماه در كشورهاى شرقى رؤيت شود آيا براى كشورهاى غربى خود بخود ثابت مى شود يا خير؟

ج

- بطور كلى در هر نقطه از زمين كه ماه رؤيت شود براى هر نقطه ديگر كه بعداً روز مى شود آن روز، روز اول ماه است.

س 461
اشاره

- آن طور كه از توضيح المسائل و كتاب هداية العباد حضرتعالى استفاده مى شود حضرتعالى در طريق ثبوت هلال اتحاد افق را شرط نمى دانيد بنابراين آيا ما مى توانيم مثلًا به راديو عربستان اعتماد كنيم و اگر فردا را اول ماه يا روز عيد فطر اعلام كرد ما هم روزه بگيريم يا افطار كنيم در هر صورت وظيفه ما چيست؟ سؤال ديگر اينكه در ذيل عنوان طريق ثبوت هلال در كتابة هداية العباد حضرتعالى پيرامون همين مسأله فرموديد كه سزاوار است كه احتياط ترك نشود، رعايت احتياط در صورت اعلام اينكه فردا عيد فطر است چگونه ميسر است.

ج

- همانطورى كه در توضيح المسائل و هداية العباد ذكر شده بنظر اين جانب رؤيت هلال در بلدى نسبت به بلاد ديگر نيز بعيد نيست كافى باشد البته ثبوت رؤيت بايد بعلم و يا بيّنه شرعى باشد و احتياط باين حاصل ميشود كه مكلف در آن روز بمقدار مسافت شرعى مسافرت بنمايد و روزه خود را در مسافرت افطار نمايد.

س 462
اشاره

- بعضى از مراجع عظام، در رؤيت هلال در شهرى شرط كفايت آن در شهر ديگر را، اتحاد افق مى دانند تفاوت افق چه قدر باشد كافى از رؤيت در شهر ديگر نيست؟

ج

- بنظر حقير رؤيت هلال اگر به يكى از راههائى كه در رساله هاى عمليّه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 133

مذكور است ثابت شود، براى همه نقاطى كه روزشان بعد از آن است كفايت مى كند.

س 463
اشاره

- در ماه مبارك رمضان اگر در شهر غزنى افغانستان ماه ديده نشود ولى راديو جمهورى اسلامى ايران اعلام كند كه ماه ديده شده و ثابت هم شود آيا مردم آنجا مى توانند عيد بگيرند يا نه؟

و مردمى كه از چند مجتهد تقليد دارند مى توانند در مسأله رؤيت هلال به فتواى مجتهد واحد عمل كنند يا خير؟

ج

- بنظر حقير بعيد نيست، رؤيت هلال در هر نقطه اى، براى نقاط ديگر كه در ساعت رؤيت هلال در آن شب يا روز باشد كافى باشد يعنى روز بعد از آن روز يا شب براى آنها روز اوّل ماه است ولى بنظر آقايانى كه توافق افق را در كفايت رؤيت هلال براى بلد ديگر معتبر ميدانند، بايد اين جهت مراعات شود و مقلد هر مرجعى طبق فتواى مرجع خود عمل بنمايد.

س 464
اشاره

- در شهرى كه اكثريّت با اهل سنت مى باشند و شيعه ها در اقليّت هستند، در عيد قربان و عيد فطر قطع بخلاف نداشته باشيم مى توانيم با آنها عيد بگيريم و اگر در نجف اشرف ماه را ديده باشند و 29 روز روزه گرفته اند ولى در استانبول ديده نشده و سنى ها سى روز روزه مى گيرند و يك روز بعد از نجف عيد بگيرند وظيفه ما شيعه ها چيست؟

ج

- در فرض مزبور اشكالى پيش نمى آيد فقط از تظاهر بخوردن روزه و اقامه نماز عيد بجماعت خوددارى شود و اگر تقيه و حفظ وحدت اقتضا بكند روز عيد آنها نماز عيد بخوانند.

مبطلات روزه

س 465
اشاره

- اگر كسى در ماه مبارك رمضان، از خواب بيدار شود و بعد متوجه بشود كه از وقت اذان گذشته است آيا روزه اين فرد صحيح است؟

ج

- بلى صحيح است.

س 466
اشاره

- كيفيت روزه شخص كاهل نماز، كه در انجام نمازهاى واجبش، كوتاهى كرده چيست؟

ج

- روزه، واجب ديگرى است و شخص مذكور به جهت كاهل نماز بودن، معصيت كار است، ولى اگر روزه گرفته روزه او صحيح است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 134

س 467
اشاره

- آيا اگر در ماه مبارك رمضان، قرآن را بطرز غلطى بخوانيم، ضررى متوجه روزه مى شود؟

(عدم تلفظ صحيح كلمات)

ج

- اگر عمداً آيات را غلط نخواند، اشكال ندارد و رعايت تجويد در قرائت قرآن واجب نيست.

س 468
اشاره

- مستدعى است حكم شرع مقدس را در مورد اشخاصى كه كارشان غواصى در اعماق آبهاست نسبت به صوم و صلاة بيان فرماييد.

ج

- زير آب رفتن با لباس غواصى بنابر احتياط واجب مبطل صوم است ولى اگر شخص داخل زير دريائى كه شبيه اطاق است و ملاصق بدن نيست زير آب برود روزه باطل نمى شود و نسبت به نماز، كسى كه با لباس غواصى زير آب است اگر نمى تواند خارج شود و نماز بخواند و يا وقت تنگ است با همان حال مقدارى كه مى تواند قرائت و ساير اذكار را بخواند و ركوع و سجود را به ايماء و اشاره انجام دهد و به احتياط واجب بعد هم قضاء آن نماز را بخواند. و اللّه العالم.

س 469
اشاره

- كشيدن سيگار و استعمال قليان آيا مبطل روزه هست؟

ج

- بنابر احتياط واجب، روزه دار نبايد دود سيگار يا قليان را بحلق برساند.

س 470
اشاره

- كشيدن ترياك براى شخص معتاد، در ماه مبارك رمضان، مبطل روزه مى باشد؟

ج

- احتياط واجب در ترك آن است، چه براى معتاد و چه غير.

س 471
اشاره

- آيا كشيدن سيگار، بصورتى كه دود آن را فرو نبرند، روزه را باطل مى كند؟

ج

- اگر دود آن را فرو نبرند روزه را باطل نمى كند، ولى تظاهر به آن در اين صورت، مناسب نيست و باحترام ماه مبارك ترك شود.

س 472
اشاره

- زدن آمپول مقوّى يا پنى سيلين براى روزه دار جايز است يا خير؟

ج

- اشكال ندارد و فرقى بين اقسام آمپولها نيست، ولى احتياط مستحب در ترك است.

س 473
اشاره

- آيا شخص روزه دار در ماه مبارك رمضان، مى تواند سُرم يا آمپول،

جامع الاحكام، ج 1، ص: 135

تزريق كند؟

ج

- احتياط مستحب آن است كه از استعمال آمپول و سرم خوددارى كند و اگر لازم شد و تزريق كرد روزه اش باطل نميشود.

س 474
اشاره

- اگر كسى در ماه مبارك رمضان، قبل از اذان صبح، از خواب بيدار شود و در خواب محتلم شده باشد و امكان غسل كردن را نداشته باشد، حكم روزه اين فرد چه مى شود؟

ج

- در فرض سؤال اگر متمكن از غسل قبل از اذان صبح نباشد، تيمم بدل از غسل كند و روزه بگيرد.

س 475
اشاره

- شخصى در ماه رمضان با خودبازى مى كند ولى منى بيرون نمى آيد و علائم جنب هم در او نيست بعد از ساعتى بول مى كند مايعى سفيد رنگ خارج مى شود شك دارد منى هست يا نه روزه او باطل است يا نه در صورت بطلان كفاره دارد يا نه؟

ج

- اگر كارى با خود كند كه بر حسب عادت موجب انزال منى مى شود، هر چند منى انزال نشود، روزه اش باطل است، ولى در فرض مذكور وجوب كفّاره معلوم نيست. و اللّه العالم.

س 476
اشاره

- كسى كه نمى دانسته استمناء روزه را باطل مى كند و حتى يك گناه كبيره است، اگر اين عمل را انجام دهد آيا روزه او باطل است؟ اگر باطل است كفّاره دارد يا خير؟ اگر دارد مقدار آن چقدر است؟

ج

- در فرض سؤال، بايد قضاى روزه را بگيرد ولى كفّاره ندارد، بلى اگر جاهل مقصّر باشد، باين معنى كه در موقع ارتكاب عمل، احتمال حرمت بدهد و سؤال نكند و يا بداند استمناء حرام و معصيت است، هرچند نداند كه روزه را باطل مى كند و در روز ماه رمضان انجام دهد، كفّاره جمع دارد، كه در توضيح المسائل مسأله شماره 1674 ذكر شده است.

س 477
اشاره

- اگر شخصى در كلاس درس بوده ناگهان متوجه گرديد كه لاى دندان غذائى است و خود را مقدارى كنترل نموده به اين اميد كه در پايان درس آن را بيرون ريزد، ولى احتمال قوى مى دهد كه در كلاس درس همراه با آب وارد حلق

جامع الاحكام، ج 1، ص: 136

شده باشد آيا روزه باطل مى شود يا اين شخص معذور مى باشد؟

ج

- در فرض سؤال مجرّد وجود غذا در لاى دندان و يا در داخل آب دهن تا پائين نرود، مبطل روزه نيست، البته بايد شخص مذكور بهر نحوى، از رفتن غذا به معده ممانعت نمايد و احتمال پائين رفتن غذا موجب بطلان روزه نيست.

كفاره روزه

س 478
اشاره

- كفّاره روزه يك ماه، با نان چقدر است؟ با برنج چقدر است؟

ج

- كفّاره افطار غير عمدى، براى هر روز يك چارك طعام مانند گندم و برنج است و اگر بخواهد نان بدهد، براى هر روز يك كيلو بدهد.

س 479
اشاره

- آيا مى توان پول كفّاره را به فقير داد. و به او گفته شود طعامى كه روزانه مى خورى قصد كفّاره كن يا لازم است فقير از همين پول طعام بگيرد.

ج

- در فرض سؤال، فقير بايد با همين پول، براى دهنده آن طعام بخرد و به وكالت از طرف او طعام را به عنوان كفّاره بردارد. و اللّه العالم.

س 480
اشاره

- كسى كه از خصال كفارات اطعام را برگزيده و يا از بابت كفاره و فديه يك مدّ طعام بايد بدهد يا فطره عيد فطر را مى دهد آيا مجزى است كه از نانوائيهاى كشور نان خريدارى كند و به مستحقين بدهد يا نه با آنكه مى دانيم كه دولت به نانوائيها سوبسيد ميدهد و يك كيلو نان كه در نانوائى به سيزده تومان مى دهند، اگر آزاد خريدارى شود شايد در حدود چهل تومان باشد؟

ج

- در فرض سؤال، خريدن نان از نانوائى و به عنوان كفّاره يا فطره دادن مانع ندارد.

س 481
اشاره

- در باب كفاره روزه آيا مى شود بمقدار پول گندم، يا برنج به فقير داد؟

ج

- پرداخت كفاره بنحو مذكور در سؤال مجزى نيست. بايد همان گندم را بدهد و يا برنج و يا اجناس ديگرى كه در باب كفارات مذكور است. و اللّه العالم.

س 482
اشاره

- زنى مريض بوده و ماه رمضان روزه نگرفته و مرض او تا سال بعد ادامه داشته است و كفاره بر عهده او آمده ولى از خود پولى ندارد آيا كفاره زن بر عهده شوهر واجب است يا نه؟

ج

- كفّاره زن بر شوهر واجب نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 137

س 483
اشاره

- تكليف شخصى كه چندين كفّاره جمع بر گردن دارد، ليكن فعلًا نه وسع مالى دارد كه اطعام فقرا بدهد و نه توان جسمى دارد كه چندين ماه روزه بگيرد، در حال حاضر چيست؟ (در اين مورد نيز ميزان دقيق در دست نيست) آيا چنين فردى از گرفتن روزه مستحبى محروم است؟

ج

- به مسأله شماره 1669 توضيح المسائل مراجعه نماييد و اگر چنين شخصى قدرت بر روزه گرفتن ندارد، قهراً قدرت بر روزه مستحبى هم ندارد مگر اينكه مثلًا قدرت بر دو و سه روز، روزه گرفتن دارد ولى چون روزه كفّاره بايد سى و يك روز آن پشت سر هم باشد، قدرت بر آن نداشته باشد، كه در اين صورت اگر روزه قضا نداشته باشد روزه مستحبى اشكال ندارد. و اللّه العالم.

س 484
اشاره

- اگر كسى در ماه مبارك رمضان عمداً افطار به حرام كند و قبل از اداء كفّاره روزه فوت نمايد در صورت وصيّت به بجا آوردن و انجام كفّاره روزه و يا در صورت عدم وصيّت اگر ولىّ متوفى بخواهد استيجار صوم كند، و يا خودش بخواهد عمل بوصيّت كند تتابع در بجا آوردن روزه در دو فرض سؤال واجب است يا خير؟

ج

- در هر دو فرض تتابع واجب است.

س 485
اشاره

- اين جانب داراى سنگ كليه مى باشم و قبلًا نيز هر دو كليه هايم را عمل جراحى نموده ام و دكتر متخصص گفته است روزه نبايد بگيريد و آب و مايعات زياد بخوريد، اگر اين جانب فقط آب بخورم و چيز ديگرى نخورم روزه ام درست است يا خير، و تا كنون نيز حقير اينگونه عمل نموده ام؟

ج

- در فرض مسأله كه روزه گرفتن براى شما ضرر دارد و بايد در اثناء روز از مايعات استفاده نمائيد، روزه بر شما واجب نيست و براى هر روز يك مدّ طعام (تقريباً هفتصد و پنجاه گرم) به فقير غير سيد در رمضان آينده كفاره بدهيد.

س 486
اشاره

- اگر در ماه مبارك رمضان بى سحرى بمانيم و مريض هم باشيم و در روز قبل از اينكه چيزى بخوريم با زن خود جماع كرديم چه حكمى دارد؟

ج

- در صورتى كه مرض مجوّز افطار نداشته ايد در فرض سؤال كفاره واجب است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 138

س 487
اشاره

- ملاك مريض كه روزه ماه رمضان از وى ساقط است، چيست؟

ج

- اگر بداند روزه براى او مضرّ است يا مظنه ضرر داشته باشد و يا احتمال عقلايى بدهد كه مضر باشد به طورى كه از آن احتمال، خوف ضرر حاصل شود، روزه واجب نيست و بعد بايد قضاى آن را بگيرد بلى اگر مرض تا رمضان سال بعد طول بكشد قضا هم ساقط است، فقط بايد كفّاره مدّ بدهد. و اللّه العالم.

س 488
اشاره

- اگر شخصى در ماه مبارك رمضان به مسافرت برود و قصد ده روز نمايد، در بين اين ده روز آيا مى تواند در بلاد كبيره بيش از 4 فرسخ از منزل خود دور شود؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه تمام مسافتى را كه طى ميكند در داخل شهر باشد، اشكال ندارد.

س 489
اشاره

- كفّاره روزه رمضان و كفّاره حنث نذر، قسم و عهد آيا از اصل مال ميت بايد داده شود يا از ثلث اگر به آن وصيّت كرده باشد؟

ج

- اگر وصيت كرده كه اينها را از ثلث بدهند از ثلث برداشته مى شود و در غير اين صورت از اصل مال برداشته مى شود.

س 490
اشاره

- شخصى به حدّ بلوغ رسيده است امّا ندانسته در ماه مبارك رمضان با اينكه روزه است (نعوذ باللّه) عمل منافى عفت انجام داده حالا كه اين شخص بعد از گذشت چند سال، حكم حرام بودن اين عمل را دانسته نمى داند كه آيا بايد كفاره جمع دهد يا اصلًا كفاره بدهد يا نه و روزه اش چگونه است، خواهشمند است حكم اين شخص را بيان فرمائيد و بفرمائيد اين چند سال كه گذشته، روزه او كه باطل شده، چه حكمى دارد؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه حرام بودن عمل را نمى دانسته و در جهل خود هم مقصّر نبوده فقط قضاى آن روزه ها واجب است و چون در انجام قضا تأخير نموده، براى هر روز 10 سير طعام مانند گندم يا آرد بعنوان كفاره تأخير قضا به فقير غير سيّد بدهد و اگر حرام بودن عمل را مى دانسته هر چند وجوب كفاره را نمى دانسته و يا اينكه در جهل بمسأله مقصّر بوده علاوه بر آنچه گفته شد كفاره عمد هم بر او واجب است و تفصيل آن در توضيح المسائل مسأله 1669 مذكور است مراجعه نمائيد.

س 491
اشاره

- دخترى در سن 9 سالگى از روى نادانى روزه خود را در ماه رمضان

جامع الاحكام، ج 1، ص: 139

افطار مى نمايد آيا كفاره تعلق مى گيرد؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه 9 سال قمرى را تمام كرده و توانايى روزه گرفتن را دارد و با اينكه مى داند روزه خوردن براى او حرام شده است، روزه را مى خورد كفاره دارد هرچند نداند كه روزه خوردن علاوه بر حرمت كفاره هم دارد. و اللّه العالم.

روزه قضا

س 492
اشاره

- مسافر در سفر نماز تمام خوانده، روزه را هم گرفته بعداً فهميد كه بايد نماز را شكسته و روزه را افطار نمايد. آيا نماز و روزه قبلى وى درست است يا احتياج به اعاده دارد؟

ج

- نماز و روزه اش صحيح است احتياج به قضاء ندارد.

س 493
اشاره

- چند روز روزه ماه مبارك رمضان، از چند سال، بر ذمه دارم، و در ضمن نمى دانم از هر سال چند روزى بوده تكليف چيست؟

ج

- در فرض مسأله مى توانيد بمقدارى كه يقيناً كمتر از آن مقدار نبوده اكتفاء نمائيد و اگر مقدارى روزه قضاء بگيريد كه بدانيد قطعاً بيشتر از آن بر ذمه شما نيست احوط است.

س 494
اشاره

- نمى دانم چندساله بودم شك دارم حدود 14 الى 15 سالگى نماز نخوانده ام عمداً و روزه خوارى هم كرده ام بفرمائيد چه حكمى دارد وظيفه من در قبال اين اعمال انجام نشده چيست؟

ج

- هر مقدار از نماز و روزه خود را كه يقين داريد در حال بلوغ ترك كرده ايد بايد قضا نمائيد و براى تأخير قضاى روزه كفاره غير عمد بايد بدهيد و چنانچه افطار روزه بدون عذر و عمدى بوده بايد براى هر روز كفاره عمد هم بدهيد.

س 495
اشاره

- آيا كسى كه روزه قضا در ذمه دارد مى تواند روزه نذرى بگيرد؟ در صورتى كه نذر كرده باشد تكليف او چيست؟

ج

- كسى كه روزه قضا بر ذمّه دارد ميتواند نذر كند كه روزه بگيرد و صحيح است.

س 496
اشاره

- بنده شش سال است كه به سن تكليف رسيده ام يعنى 6 ماه رمضان بر من گذشته كه مى بايست روزه مى گرفتم، چهار سال اخير را روزه گرفته ام تماماً،

جامع الاحكام، ج 1، ص: 140

تماما 2 سال ابتدائى را نمى دانستم كه به تكليف رسيده ام، بعدها فهميدم كه قبل از 15 سالگى مكلف بوده ام از اينرو بعضى از روزهاى اين دو ماه مبارك رمضان را روزه گرفته و بعضى ديگر را كه حدوداً از هر دو ماه مبارك 30 روز مى شود روزه نگرفته ام تكليف بنده در برابر قضاى اين روزه ها چيست؟

ج

- در فرض سؤال روزه هاى فوت شده را قضا نمائيد، و براى هر كدام يك مدّ طعام كفاره بدهيد و اگر التفات بوجوب صوم نداشته ايد و غافل از سؤال كردن بوده ايد كفاره عمد واجب نيست.

س 497
اشاره

- شخصى 42 ساله تاكنون روزه نگرفته و گفته داراى 15 عائله بوده و براى تلاش و اداره خانواده ام در گرما و سرما كار مى كردم طاقت نداشتم روزه بگيرم. عذر شرعى هم نداشته خواهشمند است نظر مبارك را بيان فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال چنانچه شخص مذكور، بدون عذر شرعى روزه نگرفته، بايد كفّاره بدهد و نيز قضاى روزه هائى كه نگرفته انجام دهد و اگر با عذر شرعى روزه نگرفته كفاره عمد ندارد و اما نسبت بقضاى موردى كه با عذر افطار كرده موارد مختلف است مورد محلّ ابتلاء را بنويسيد تا جواب داده شود.

س 498
اشاره

- اگر دخترى كه 9 سالگى روزه بر او واجب شده است؛ بنا به گفته والدين كه توان گرفتن همه روزه ها را نداشته، چند روزه از روزهاى واجب را نگرفته باشد (و تمام روزه هاى نگرفته را نيز نداند) و اكنون نيز نداند كه آيا در زمان توان آن روزه ها را داشته است يا نه و اطرافيان هم ندانند تكليف او چيست؟

ج

- در فرض سؤال، هر مقدار را يقين دارد كه كمتر از آن نبوده قضا كند.

س 499
اشاره

- اين حقير در سنوات ماضيه سه سال در ماه مبارك رمضان در فصل تابستان و در گرماى طاقت فرسا و در شرايطى كه گرفتن روزه دشوار بود مشغول درو، جمع آورى زراعت و محصول بودم، لذا به اكراه بدون ميل و رغبت از فضايل ماه مبارك محروم ماندم و روزه را افطار كردم كه در ماههاى بعد قضاى آن را نمودم آيا برى الذّمة شده ام يا نه؟

ج

- در مورد سؤال جمع آورى محصول مجوّز افطار روزه رمضان نيست، براى هر روزه اى كه افطار كرده ايد علاوه بر قضاى آن روزه، كفّاره عمد بشرحى كه در توضيح المسائل مذكور است بايد ادا نمائيد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 141

كسانى كه به واسطه بيمارى نمى توانند روزه بگيرند

س 500
اشاره

- آيا احتمال ضرر و بيمارى مجوزى براى افطار مى باشد يا اطمينان به ضرر و بيمارى لازم است؟ ميزان در مقدار ضرر چيست؟

ج

- خوف ضرر مجوز بلكه موجب افطار است و اطمينان لازم نيست و نسبت به مقدار آن كافى است كه عرف عقلاء اثر مترتب بر روزه را ضرر محسوب دارند. و اللّه العالم.

س 501
اشاره

- كسى كه مريض بوده مدت چند سال نتوانسته روزه بگيرد، اگر صحت پيدا كرد آيا آخرين سال را روزه بگيرد و آن مدت را كه نتوانسته روزه بگيرد كفّاره بدهد و اگر توان پرداخت كفّاره را نداشته بايستى استغفار نمايد؟ و يا اگر بعداً متمكن شد بايستى كفّاره روزه آخرين سال را بدهد يا سالهاى گذشته را هم بپردازد؟

ج

- در مورد سؤال بنابر احتياط واجب بايستى كفاره سالهاى گذشته را هم بپردازد.

س 502
اشاره

- خانمى از 27 سالگى به بعد بر اثر بيمارى قادر به گرفتن روزه نبوده است حال تكليف او چيست؟

ج

- در فرض سؤال، قضاى روزه ها لازم نيست لكن براى هر روز يك چارك طعام مانند گندم و آرد به فقير غير سيّد بعنوان كفّاره بدهد.

س 503
اشاره

- اين جانب سه ماه روزه ماه مبارك رمضان بدهكار مى باشم ولى بعلت بيمارى كليه و دستور پزشك نمى توانم تا آخر عمر روزه بگيرم حكم روزه هاى قضاء چگونه است و آن را اگر عمداً افطار كرده باشم چه حكمى دارد و اگر بخاطر عذر شرعى بوده چه حكمى دارد؟

ج

- در صورتى كه شخصى بواسطه مرضى معذور از گرفتن روزه باشد نبايد روزه بگيرد و چنانچه تا ماه رمضان بعد بيمارى او ادامه داشت و نتوانست قضاء روزه ها را بگيرد قضاء هم از او ساقط است فقط بايد براى هر روز يك مدّ (ده سير) طعام مثل گندم كفاره به فقرا بدهد و اگر بدون عذر عمداً روزه را افطار كرده كفاره عمد و قضاء بر او واجب ميشود و تفصيل مسأله را در توضيح المسائل ملاحظه نمائيد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 142

س 504
اشاره

- دخترى 9 ساله مى باشد و توان روزه گرفتن ندارد آيا وقتى كه توان پيدا كرد قضاى روزهاى گذشته واجب است يا نه؟

ج

- در صورتى كه روزه موجب حرج يا بيمارى شود گرفتن جائز نيست فعلًا بمقدارى كه ميتواند از روزه بگيرد و بقيه را در طول سال به تدريج قضاء نمايد.

س 505
اشاره

- اين جانب متولد 1343 كه تا سال 70 هجرى شمسى در سلامت بوده و بعلت مسافرت و عذر شرعى بعد از بلوغ تا سال 70 روى هم نود روز (سه ماه) از روزهاى ماه مبارك رمضان را نتوانسته ام بگيرم بنابراين از سال 70 هجرى شمسى بدليل بيمارى كليوى و دستور پزشك بر منع روزه گرفتن تا آخر عمر از گرفتن روزه معذورم.

خواهشمندم حكم روزه هاى قضائى كه در روزهاى سلامتى به علت عذر شرعى (مسافرت) نگرفته ام بيان بفرمائيد؟

ج

- كفاره روزه هائى كه قضاء آنها را تا رمضان بعد نگرفته ايد بپردازيد (براى هر روز يك مد طعام) و چنانچه در تمام عمر از گرفتن آن عاجز باشيد وصيت كنيد بعد از شما قضاء آنها را بگيرند.

س 506
اشاره

- اگر روزه موجب چشم درد نمى باشد ولى سوى چشم كم مى شود آيا كسى كه به اين بيمارى مبتلا است بايد روزه بگيرد يا نه؟

ج

- اگر بطور موقت باشد كه بعد از روزه بر طرف ميشود مجوز افطار نيست ولى اگر روزه موجب شود كه نور چشم براى هميشه كم شود روزه واجب نيست.

س 507
اشاره

- شخصى در ماه رمضان مريض بوده روزه نگرفته- بعد از ماه رمضان هم مريض بوده- و اوّل ذى القعده فوت كرد و در حيات خود كفاره ماه رمضان را كه روزى 750 گرم باشد اطعام نداده، حالا كفّاره بر عهده كيست آيا از اصل مال برداشت شود يا نه و يا اينكه بر پسر بزرگ قضا واجب است يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، اگر از اوّل ماه رمضان تا وقت فوت مريض بوده قضا و كفّاره ندارد و اگر در ماه رمضان مريض نبوده و عمداً روزه نگرفته و بعد از ماه رمضان مريض شده بايد كفاره عمد از اصل مال برداشته شود و قضا هم دارد و اگر در ماه رمضان مسافر بوده و باين جهت روزه نگرفته و بعد از ماه هم مريض شده تا فوت كرده كفاره ندارد ولى قضاء دارد و در تمام صور قضاء بعهده پسر بزرگ است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 143

س 508
اشاره

- اين جانب از سال هاى قبل روزه بدهكارم. كفّاره هاى آنها را پرداخته ام ولى هنوز موفق به گرفتن آن روزه ها نشده ام. مى خواهم ببينم آيا اگر روزه از سال قبل نيز بدهكار باشم و براى اينكه نخواهم كفّاره آن را بدهم و خود روزه ها را تا آمدن ماه رمضان امسال بگيرم. آيا اين روزه هايى كه مى گيرم به جاى روزه هاى سال قبل محسوب شده يا بجاى روزه هاى سال هاى ما قبل آن كه كفاره هايش را پرداخته ام؟

ج

- نيّت هر كدام از روزه هاى قضا را بنماييد همان روزه محسوب مى شود. و اللّه العالم.

س 509
اشاره

- شخصى سالها قادر به روزه گرفتن نبوده تا آخر عمر هم نتوانست روزه بگيرد و همه ساله كفّاره صوم را پرداخت نموده است. آيا قضاى روزه به گردن چنين شخصى هست يا خير؟

شخص مذكور وصيّت هم كرده است چهل سال روزه براى او بدهند تكليف ورّاث و وصى او چيست؟

ج

- در فرض سؤال قضاى روزه ايّامى كه مريض بوده بر او واجب نيست، لكن چنانچه وصيّت او زائد بر ثلث نيست و احتمال مى دهند كه قبل از بيمارى روزه بذمّه او بوده، عمل به وصيّت واجب است. و اللّه العالم.

س 510
اشاره

- آيا زن حامله اى كه نمى تواند روزه بگيرد و روزه هايش را مى خورد، براى اداى روزه هاى نگرفته بايد دو كفّاره بپردازد يا خير؟

ج

- براى افطار روزه يك كفّاره بپردازد و اگر تا رمضان آينده موفق به گرفتن قضا نشد كفاره تأخير هم لازم است. و اللّه العالم.

س 511
اشاره

- در رساله حضرت عالى مسأله 1730 چنين آمده اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نمايد، بايد روزه خود را تمام كند و در صورتى كه شب نيت سفر كرده باشد احتياطاً قضاى آن را بجا آورد سؤال اين است كه اين احتياط واجب است يا مستحب

ج

- اين احتياط مستحبى است.

س 512
اشاره

- روزه زنانى كه در ماه مبارك رمضان براى جلوگيرى از عادت ماهانه از قرص استفاده مى نمايند صحيح است يا خير؟

ج

- اگر عادت نشوند روزه آنها صحيح است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 144

اعتكاف

س 513
اشاره

- در عمل اعتكاف رفتن به حياط مسجد، آبدارخانه، دفتر مسجد و ديگر قسمت ها و نيز صحبت كردن و خنديدن چه حكمى دارد؟

ج

- خروج از مسجد بدون ضرورت عرفى، براى معتكف جائز نيست ولى صحبت كردن و خنديدن مانعى ندارد.

س 514
اشاره

- اعتكاف در مسجد مقدس جمكران جايز (صحيح) است يا خير؟

ج

- مسجد جمكران در حال حاضر، از مساجد جامع محسوب است و اعتكاف در آن صحيح است. و اللّه العالم.

س 515
اشاره

- آيا معتكف مى تواند براى شركت در دروس حوزه از مسجد خارج شود؟

ج

- نمى تواند. و اللّه العالم.

س 516
اشاره

- شخصى براى درك فضيلت اعتكاف در مشهد مقدس بعد از رسيدن به مشهد بدون قصد اقامت نذر كرده سه روز روزه بگيرد آيا چنين نذرى صحيح است؟

ج

- حكم به صحت چنين نذرى مشكل است و احتياط در ترك آن است. و الله العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 145

احكام زكات

اشاره

جامع الاحكام، ج 1، ص: 147

زكات

زكات غلات

س 517
اشاره

- شخصى با علم به اينكه گندم و يا جو، زكاتش پرداخت نشده، بعنوان عامل فروش و يا عامل حمل با كاميون، اجرت فروش و يا كرايه حمل مى گيرد، آيا زكات به ذمّه عامل فروش و يا به ذمّه عامل حمل، مى آيد يا نه؟

ج

- ظاهر اين است كه عين مال زكوى كه زكاتش ادا نشده تحت يد هر كسى قرار بگيرد هر چند حامل يا عامل فروش باشد ضامن زكات است و مسأله تعاقب ايادى در اينجا نيز جارى است. و الله العالم.

س 518
اشاره

- ملكى كه به رعيّت، اجاره داده مى شود، زكات زراعت آن به عهده مالك است يا رعيّت و آيا رضايت زارع و عدم رضايت او موجب تفاوت در حكم مى شود يا نه؟

ج

- زكات به عهده مستأجر است كه در اين فرض زارع است و رضايت و عدم رضايت او معتبر نيست. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 148

س 519
اشاره

- زارعى از ابتداء، زكات گندم يا جو را نداده، فعلًا مقدار زيادى زكات

بايد بدهد، كه از نظر وضع مالى اداء آن براى او مشكل است، آيا مى تواند كمتر از مقدار يقينى، زكات بدهد يا لازم است تمام مقدار يقينى را بپردازد؟

ج

- بايد تمام مقدار يقينى را اداء نمايد. و اللّه العالم.

س 520
اشاره

- محصولاتى مانند گندم كه بوسيله آب موتور از چاه عميق مشروب شده، از نظر زكات حكم آب قنات را دارد يا دلو را؟

ج

- در فرض مسأله حكم دلو را دارد.

س 521
اشاره

- تخمى كه زكات آن را داده اند، در سالهاى بعد، مى توانند همان مقدارى كه در سال قبل زكات آن را پرداخته اند، از محصول بردارند و زكات آن را ندهند يا اينكه بايد در سالهاى بعد، زكات آن مقدار تخم را بدهند؟

ج

- بلى ميتوانند. و پرداخت مجدد زكاة آن لازم نيست.

س 522
اشاره

- بعضى از اقسام انگورها، قابل كشمش شدن نمى باشد و اگر هم خشك شود، كشمش آن قابل استفاده نيست و هيچ ارزشى ندارد، بفرمائيد اينگونه انگور زكات دارد يا نه؟

ج

- زكات ندارد.

س 523
اشاره

- محصول زراعتى كه به وسيله چاه عميق موتورى آبيارى شده، زكاتش را از چند بايد محاسبه نمود؟

ج

- زكات آن بيست يك است. و اللّه العالم.

س 524
اشاره

- املاك زن و مادر كه در دست شوهر و فرزند است با املاك خود مخلوط و زراعت مى كنند و زن يا مادر، دخالتى در املاك خود ندارند، آيا غلّه هر كدام بايد به حدّ نصاب برسد يا مجموع زراعت روى هم حساب مى شود؟

ج

- اگر بذر زراعت از مال پسر يا شوهر است غلّه متعلق به اوست و به زن يا مادر ارتباط ندارد، بلى اگر بذر از مال هر يك از شوهر، همسر، پسر و مادر بوده به نسبت سهم آنها از بذر، نصاب سهم خودشان معيار است.

و اللّه العالم.

س 525
اشاره

- غلّات اربعه كه از ملك ثلث و يا وقفى به دست مى آيد و به

جامع الاحكام، ج 1، ص: 149

حدّنصاب برسد، زكات دارد يا نه؟

ج

- اگر مثل وقف بر اولاد باشد كه زراعت ملك آنها باشد، سهم هر كه به حدّ نصاب برسد، زكات دارد. و اللّه العالم.

س 526
اشاره

- اگر انگور را قبل از كشمش شدن بفروشد در صورتى كه كشمش آن به حدّ نصاب مى رسد، آيا زكات واجب است يا نه؟

ج

- بلى واجب است.

س 527
اشاره

- مخارجى را كه براى گندم، جو و انگور كرده است، اعم از شخم، تخم و خريد تراكتور و وسايل كشاورزى ديگر حتى مخارج مقدماتى آنها را مى توان از حاصل كسر نمود يا نه؟

ج

- در مقام احتساب نصاب، احوط اين است مخارج را كه از عين زكوى داده مى شود كسر كرد و بقيّه مخارج مشروعه بعد از احتساب نصاب از مجموع برداشت شود يا در مقابل اشيائى كه براى سنوات بعد هم مورد استفاده است مانند تراكتور، و وسائل ديگر كشاورزى بمقدارى برداشت شود كه برابر با استفاده از آن در آن سال باشد و بعبارت ديگر قيمت توزيع بين سنوات استفاده از آن شود، چنانكه اگر تراكتور و وسائل ديگر در زراعات ديگر هم مورد استفاده واقع شود بايد آن را هم ملاحظه كرد. و اللّه العالم.

س 528
اشاره

- شخصى زكات گندم بدهكار است و از طرفى هم مقروض ميباشد، قدرت پرداخت بدهى را ندارد و يك دستگاه تراكتور هم دارد كه اگر براى پرداخت بدهى هايش آن را بفروشد، وام او كه تقريباً مساوى است با قيمت تراكتور، پرداخت مى شود ولى پس از فروش تراكتور عائله اش در مضيقه زندگى قرار مى گيرند، خواهشمند است بفرمائيد آيا بايد زكات بدهد يا خير؟

ج

- گندمى كه به آن زكات تعلق گرفته، اگر موجود است زكات آن مقدم بر ديون ديگر است و اگر مال مذكور را خرج كرده و زكات آن به ذمه اش منتقل شده حكم ساير ديون را دارد كه هر وقت متمكّن شد بايد اداء كند، و اگر بنحوى باشد كه مثل فروش تراكتور در فرض مسأله، موجب وقوع در عسر و حرج و معارض با عسر و حرج دائن نباشد جواز تأخير اداء دين و زكات بعيد نيست. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 150

س 529
اشاره

- گندم يا جو، يا پولى كه به ميراب داده مى شود، تا آب به زراعت برساند مى توان از حاصل كسر نمود و سپس ملاحظه نصاب كرد يا نه؟

ج

- احتياط اينست كه در ملاحظه نصاب، فقط مخارجى را كه از عين مال زكوى پرداخت ميشود، كسر شود.

و اللّه العالم.

س 530
اشاره

- قيمت وقتى كه تخم را براى زراعت پاشيده مى تواند جزء مخارج حساب كند يا نه؟

ج

- مى تواند آن را جزء مخارج حساب كند. و اللّه العالم.

س 531
اشاره

- گندم را چيده و در خرمن جمع نموده ايم، آيا مى شود مخارج كارگرانى را كه مزد گرفته اند، از گندم كسر نمائيم و بعد زكات بدهيم يا خير؟

ج

- احتياط اين است كه در ملاحظه نصاب فقط مخارجى را كه از عين مال زكوى پرداخت مى شود كسر شود. و اللّه العالم.

س 532
اشاره

- الف: فرض سؤال اينكه 200 من، گندم برداشت نمودم، كه 70 من آن را براى هزينه هاى كشت نمودن، هزينه هاى جمع آورى، اجاره املاك به مالك، كرايه تراكتور، تخم بذر مورد كشت، مخارج تعميرات قنات و كود شيميايى و غيره كه بايد هزينه هاى مصرف شده را از گندم برداشت نمايم، در نتيجه پس از برداشت هزينه فقط 130 من باقيمانده، كه از حدّ نصاب (144 من) كمتر باقيمانده آيا از اين گندم بايد زكات داده شود يا معاف است؟ (هر يك من 6 كيلو فرض شده).

ب: هزينه هائى كه براى كشت و برداشت زراعت گندم خرج شده و بايد از گندم كسر شود، تمامش متعلّق به خود گندم است يا متعلق به كاه گندم هم مى شود؟

ج

- الف: اگر هزينه هاى مذكور حسب المعمول از عين گندم داده ميشود 130 من باقيمانده زكات ندارد و الّا بايد زكات آن را بدهد. و اللّه العالم.

ج- ب: مخارج به نسبت ارزش كاه بين گندم و كاه تقسيط مى شود، مثلًا اگر گندم پانصد تومان و كاه صد تومان ارزش دارد يك پنجم مخارج متعلق به كاه است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 151

س 533
اشاره

- آيا استهلاك تراكتور، و موتور آب، ماشين سوارى و غيره، يا مزد موتورچى، آبگير و شيار از نظر حضرتعالى جزء مخارج است يا خير؟

ج

- اگر منظور مخارج زكات است بلى موارد مذكور جزء مخارج است لكن مخارجى را كه معمول است از خود زراعت گندم يا جو ميدهند از حاصل كسر كند، اگر باقى مانده به حدّ نصاب رسيد زكات دارد و مخارجى را كه معمولًا پول ميدهند كسر نميشود، يعنى بايد ملاحظه كنند، اگر حاصل قبل از كسر مخارج به مقدار نصاب باشد زكات تعلّق مى گيرد ولى به خود آن مخارج زكات تعلق نمى گيرد، و اگر منظور مخارج سرمايه و تعلّق يا عدم تعلّق خمس است در اين صورت مخارج مذكور كسر مى شود.

س 534
اشاره

- گندم و جو كه به حدّ نصاب رسيده، كاه آنها چه حكمى دارد؟ آيا بر كاه هم زكات تعلّق ميگيرد؟ و يا از مخارج صرف شده براى كشت گندم و جو كسر مى شود؟

ج

- كاه زكات ندارد ولى مخارج زراعت بالنسبه به كاه هم تقسيط مى شود.

س 535
اشاره

- شخصى بطور مثال مقدار 200 من گندم برداشت مينمايد كه مقدار 100 من آن را از اصل گندم يا بقيمت روز، مبلغ آن را براى هزينه هاى مصرفى از قبيل مرمّت قنات، كرايه تراكتور، خرمن كوبى، شخم زمين و خريد كود شيميائى و كارگر و غير آنها بايد برداشته و براى هزينه هاى مصرف شده پرداخت نمايد، در نتيجه 100 من، از گندم برداشته شده كاهش يافته و فقط مقدار عايدى 100 من باقى مانده كه از حدّ نصاب 144 من، كاهش يافته آيا مشمول دادن زكات ميشود يا خير؟

ج

- اگر معمول باشد كه بابت مخارج مذكور پول بدهند، در فرض سؤال، بنابر احتياط لازم، بايد زكات 100 من باقى مانده را بدهد، و اگر معمول باشد كه از خود زراعت بدهند، زكاة مقدار باقى مانده كه كمتر از حدّنصاب است واجب نيست.

زكات حيوان (چهارپايان)

س 536
اشاره

- شخصى حدود 450 رأس گوسفند دارد، كه شش ماه از سال علف صحرا را مى خورند و شش ماه ديگر همراه با علوفه صحرا علوفه دستى نيز به

جامع الاحكام، ج 1، ص: 152

گوسفندان مى دهد (از قبيل يونجه خشك شده و جو) خواهشمند است معلوم فرمائيد به اينگونه گوسفندان زكات تعلّق مى گيرد يا نه، خمس چطور؟

ج

- گوسفندان مورد سؤال زكات ندارند ولى خمس دارند. و اللّه العالم.

س 537
اشاره

- حضرت عالى در رساله مسأله 1916 فرموده ايد: زكات گوسفند دو شرط ديگر هم دارد، شرط دوم آنكه در تمام سال از علف بيابان بچرند حال براى فرار از زكات، زمين را 20 روز اجاره كند يا خود صاحب زمين مجانى بدهد و يا در مقابل يك بره بدهد و يا با صاحب زمين تبانى كنند صاحب زمين چيزى از صاحب گوسفند نگيرد، آيا بازهم زكات واجب است يا نه؟

ج

- واجب نيست. و اللّه العالم.

زكات طلا

س 538
اشاره

- آيا سكّه هاى قديم از قبيل پهلوى و پوند انگليسى و غيره جزء سكّه هاى رائج است و زكات به آنها تعلق ميگيرد يا خير؟ در صورتى كه همان سكّه هاى قديم بصورت دست بند يا خلخال باشد و سالهاى قبل استفاده زينت از آنها شده، باز زكات به آنها تعلق مى گيرد يا خير؟

ج

- سكّه هاى مذكوره رواج معامله اى ندارند زكات به آنها تعلّق نمى گيرد. و الله العالم.

س 539
اشاره

- اگر كسى در سالهاى گذشته طلاى مسكوك داشته و به حدّ نصاب هم بوده و ليكن تا به حال زكات آنها را نداده الآن پانزده مثقال آن چقدر زكات دارد؟

ج

- اگر مقدار طلا پانزده مثقال صيرفى بوده، فعلًا زكات آن را بدهد كافى است و اگر بيشتر بوده حكم ديگرى دارد. و اللّه العالم.

س 540
اشاره

- طلائيست مسكوك كه مقدار آن بيش از حدّ نصاب مى باشد، و چندين سال است زكات آن داده نشده، آيا نسبت به تأخير در پرداخت زكات سنوات گذشته، اشتغال ذمّه است يا فقط معصيت كرده و با پرداخت زكات فعلى تدارك مى شود و اگر از چهل دينار يك دينار را كه بايد بدهد در صورتى كه به

جامع الاحكام، ج 1، ص: 153

پول رائج، به قيمت درآورده و پرداخت نمود و آن يك دينار در ملك او باقى ماند، بازهم نصاب زكات نسبت به چهل دينار باقى است يا نه و بعد از پرداخت زكات اگر در سالهاى بعد، بقيّه طلا كه باز هم بيش از حدّ نصاب است باقى مانده مجدّداً مشمول حكم زكات مى شود يا نه؟

ج

- اگر از مقدار نصاب اوّل بيشتر نبود، فعلًا همان زكات نصاب اوّل را بدهد، و اگر بيشتر بود و به حدّنصاب دوّم نرسيده، بايد به مقدار هرچند سال بر او گذشته بقدرى زكات بدهد كه از نصاب اوّل ساقط شود، و اگر به نصاب دوّم رسيد به همين نحو ملاحظه نمايد، و اگر زكات طلا را از عين آن نداد مادامى كه در حدّ نصاب باقى است همه ساله بايد زكات آن پرداخت شود. ضمناً لازم به تذكر است كه زكات به طلاى مسكوك رائج تعلق مى گيرد و مسكوكيت تنها موجب تعلق زكات نيست و حكم ساير اموال را دارد كه بايد تخميس شود.

س 541
اشاره

- به سكّه هاى طلائى كه به عنوان هديه به شخصى داده اند، زكات تعلق ميگيرد؟ و در صورت شمول زكات، آيا مى توان آن را به حساب دولت واريز نمود و از ماليات دولتى محاسبه نمود يا نه؟

ج

- در صورتى كه داراى شرائط زكات باشد، بايد زكات آن را بپردازد و ماليات بابت زكات محسوب نميشود. و اللّه العالم.

س 542
اشاره

- جوانى هستم كه بواسطه بيمارى مادرزادى قادر به حركت نمى باشم و در كنار خانواده زندگى مى نمايم، در حدود يك سال است پولهاى خود را تبديل به سكّه نموده ام تا وقت گران شدن آنها را فروخته درآمدى از آن راه داشته باشم، لطفاً بفرمائيد اگر به حدّ نصاب برسد زكات به آن تعلق ميگيرد يا نه، و آيا چنين معامله اى از نظر شرع چه صورتى دارد؟

ج

- زكات ندارد، و معامله مورد سؤال اشكال ندارد، زيرا زكات در طلاى مسكوك رائج است. و اللّه العالم.

س 543
اشاره

- مقدارى طلا در طى سال زوج به زوجه مى دهد، آيا زكات دارد يا خير؟

ج

- زكات، به طلاى مسكوك رائج كه مانند اسكناس رواج بازارى داشته باشد، تعلّق ميگيرد و طلاى غير مسكوك و يا مسكوك غير رائج متعلّق زكات نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 154

س 544
اشاره

- طلايى كه بعنوان سرمايه كسب و كار ميباشد، به آن زكات تعلق ميگيرد يا خير؟

ج

- زكات ندارد.

مصرف زكات

س 545
اشاره

- پولى كه براى وجوه شرعيّه جدا و تعيين شده، مى توان آن را مصرف نمود و با پول ديگر عوض كرد؟

ج

- تبديل زكات اموال و فطره بعد از جدا كردن، بنابر احتياط واجب جائز نيست ولى وجوه ديگر با جدا كردن متعين و مجزّا نمى شود. و اللّه العالم.

س 546
اشاره

- مستأجرى كه از پرداختن وجه اجاره به صاحب خانه امتناع مى ورزد و اظهار فقر مينمايد، اگر در بررسى معلوم شود كه توانائى پرداخت نداشته، اكنون هم فوت شده، صاحب ملك مى تواند بدهى او را از واجبات شرعيّه خود در سالهاى آينده، محاسبه نمايد و ذمّه مستأجر به اين وسيله آزاد گردد، (درحالى كه دسترس به ورّاث ايشان هم نداشته باشد)؟

ج

- اگر فقير بمقدار بدهى خود تركه نداشته باشد، محاسبه از بابت زكات مانعى ندارد و در غير اين فرض مشكل است. و اللّه العالم.

س 547
اشاره

- شخصى مدتها از زكات بخصوص زكات فطره، بدون اينكه فقير باشد استفاده نموده فعلًا متوجه شده كه زكات مخصوص فقراء است، فعلًا تكليف او چيست؟ مبالغى يا اجناسى را كه در حال حاضر از زكات دارد به فقراء بدهد يا به صاحبش يا به مجتهد؟ و آنچه را به مصرف رسانده مديون است يا خير؟

ج

- با فرض عدم فقر ضامن است، بايد به صاحبانش برگرداند، و يا با اجازه آنها به نيّت زكات فطره به فقراء غير سيّد بدهد، و اگر آنها را نمى شناسد با اجازه مجتهد جامع الشرائط، از طرف صاحبانش به نيّت زكات فطره به فقير غير سيّد بدهد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 155

س 548
اشاره

- افرادى فقير به استناد اينكه بچه را مى خواهيم به مدرسه يا دبيرستان بفرستيم بودجه نداريم، تقاضاى كمك مى نمايند، از وجوه بريه زكات، سهم سادات و احياناً سهم امام (ع) كمك كردن براى نفقه موارد مذكور چه صورت دارد؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه اطمينان به استحقاق آنان داشته باشند، مى توانند در صورت سيّد بودن، از سهم سادات و الّا از زكات كمك كنند و از سهم مبارك امام (ع) منوط باجازه فقيه جامع الشرائط است. و اللّه العالم.

س 549
اشاره

- آيا انسان مى تواند وجهى را به مستحقّ بدهد با اين نيّت كه اگر زكات به ذمّه اش هست، زكات و اگر مظالم بر عهده اش باشد مظالم محسوب شود يا نه؟

ج

- اگر هم زكات و هم مظالم بر ذمه دارد بايد تعيين نمايد، و اگر علم اجمالى دارد كه يا زكات يا مظالم بر عهده دارد، ظاهراً بقصد ما في الذمه بدهد كافى است. و اللّه العالم.

س 550
اشاره

- آيا انسان مى تواند مقدار زكاتى كه بر ذمّه دارد، جهت عروسى به پسر خود بدهد؟

ج

- اگر پسر متمكّن نباشد، بمقدار مخارج ازدواج او مانعى ندارد. و اللّه العالم.

س 551
اشاره

- آيا زكات فرزند به پدر و مادرش ميرسد يا نه؟

ج

- نميرسد، مگر آنكه نياز به چيزى داشته باشند كه رفع آن بر فرزند واجب نباشد مثل اينكه پدر، زنى غير از مادر آن فرزند داشته باشد و متمكن از مخارج او نباشد. و اللّه العالم.

س 552
اشاره

- آيا انسان مى تواند به ربيبه خود كه خرج او را عهده دار شده است، از زكات خود در هزينه زندگى و رفع حوائج او بپردازد؟

ج

- اگر ربيبه فقير و مستحق شرعى باشد ميتواند زكات خود را به او بپردازد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 156

س 553
اشاره

- شخصى كه زكات بايد بپردازد، اگر فرزند يا دامادش يا يكى از بستگانش طلبه باشد، مى تواند به صورت هديه لوازم خانه و يا كتاب مورد نياز او را خريده و از زكات خود محاسبه نمايد يا نه؟

ج

- اداء زكات به دامادش اگر مستحق باشد جائز است و به فرزندى كه فقير است براى مخارج لازم او كه غير از نفقه واجب بر پدر باشد جائز است ولى احتياط اينست كه زكات اگر از غلّات يا از انعام است عين يا قيمت آن ادا شود.

س 554
اشاره

- حضرتعالى در مسأله 1957 توضيح المسائل فرموده ايد: اگر پسر به كتابهاى علمى و دينى احتياج داشته باشد، پدر مى تواند براى خريدن آنها به او زكات بدهد. حال مى خواستيم بدانيم كه اگر دانش آموز دبيرستانى و يا دانشجوى دانشگاهى، به كتابهاى علمى نظير رياضيات، فيزيك، شيمى، مكانيك و غيره احتياج داشته باشد يعنى اين كتابها فقط علمى باشند آيا در اينگونه موارد پسر مى تواند از پدر خودش زكات براى خريدن كتابهايى كه احتياج دارد دريافت كند؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه دانش آموز فقير باشد، پدر مى تواند از زكات خود به فرزندش بدهد، كه فرزند صرف خريد كتاب نمايد، چون تهيه كتاب جهت دانش آموز، جزء نفقه واجبه بر پدر نيست.

س 555
اشاره

- احتراماً نظر به اينكه ما، در روستايى از روستاهاى استهبان زندگى مى كنيم كه آن روستا فاقد مدارس راهنمائى پسرانه، و دخترانه و ابتدايى و همچنين خانه بهداشت و ديگر امكانات فرهنگى و بهداشتى مى باشد لذا چون بيشتر مردم روستا به كار كشاورزى اشتغال دارند، و هر ساله مقاديرى جهت زكات پرداخت مى كنند، و با توجه به اينكه آن روستا فاقد مدارس راهنمائى و ابتدائى است خواهشمنداست بيان بفرمائيد كه ما مى توانيم اين زكات را جهت ساخت مدارس روستاى خود خرج نمائيم يا اينكه فقط بايد به فقرا داده شود، چون در اين مورد بعضى از افراد مخالفت مى كنند و مى گويند كه زكات اختصاص به فقرا داده شده و در راههاى ديگر نمى توان مصرف كرد، آيا مى توان زكات را جمع آورى نمود و به اندازه فقراى محل داد و باقى را خرج امور خيريه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 157

داد يا خير؟ يا اينكه از محل خارج و به فقراى محل ديگر داده شود؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه بودجه دولتى جهت تأمين مخارج موارد مذكور در سؤال موجود نيست، مؤمنين مى توانند زكات مال خود را، در موارد مذكوره مصرف نمايند، البته تأمين مخارج فقرا را در اولويّت قرار دهند.

س 556
اشاره

- اگر فقير در منطقه مخارج سالش تأمين نشود، پرداخت زكات مال و فطره براى مساجد و مدارس دينى واجب است يا فقرا؟

ج

- پرداخت زكات مال، هم به فقراء و هم صرف آن در بناء و تعمير مساجد و مدارس دينى جائز است و در زكات فطره احتياط در دادن آن به فقير است. و الله العالم.

س 557
اشاره

- آيا زكات را در محل مى توان جمع آورى و در كارهاى خيريه صرف كرد؟

ج

- صرف زكات مال در امور خيريه اى كه در شرع مقدّس از امور خيريه محسوب شود از سهم سبيل اللّه مانع ندارد و جمع آورى آن هم در اين صورت اشكال ندارد.

س 558
اشاره

- استدعا داريم نظر مبارك را در رابطه با مصرف زكات راجع به تعمير و تبديل حمام خزينه عمومى روستا به دوش، بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال چنانچه حمّام مذكور، ملك كسى نيست و براى استفاده عموم ساخته شده و متبرّعى كه مخارج تعمير و تبديل آن را تحمل كند نيست، صرف زكات از سهم سبيل اللّه در مورد سؤال مانع ندارد.

س 559
اشاره

- در روستاى ما غسّال خانه اى وجود دارد گاهى اوقات اشخاصى كه فوت ميكنند، بعلت عدم آمادگى قبلى براى كفن دچار مشكل مى شوند.

سؤال ما اين است، براى آمادگى غسّال خانه

1- آيا مى شود از پول زكات، شخص يا اشخاصى، چند طاقه پارچه بخرند و در غسال خانه براى همه مسلمين قرار دهند؟

2- از بدهكارى خمس ميشود پارچه كفنى براى غسالخانه خريد يا نه؟

جامع الاحكام، ج 1، ص: 158

3- به عنوان هديه به مسلمين، ميشود كفنى خريد در آنجا گذاشت يا نه؟

ج

- اشخاص خود، هرچه براى اين موضوع اهداء كنند خير است و صرف آن طبق نظر هديه كنندگان براى غنى و فقير بى اشكال است، امّا از زكات فقط بايد به مصرف كفن فقرا برسد.

از سهم سادات عظام جائز نيست و از سهم مبارك امام (ع) و موكول به اذن مجتهد جامع الشرائط است.

زكات فطره

س 560
اشاره

- اينكه به فقير اقلّ از يك صاع، از فطريه نمى شود داد؟ آيا مى شود يك صاع و نيم يا دو صاع نيم و يا يك صاع و ربع داد يا نه؟

ج

- احتياط آن است كه صاع تمام بدهند، يا يك صاع و يا دو صاع و يا سه صاع.

س 561
اشاره

- اگر پول فطريه كنار گذاشته شود و به خرد كردن پول نياز باشد آيا مى توانم بوسيله آن پول، پول خودم را خرد كنم، به جاى آن، پول ديگرى بگذارم؟

ج

- بعد از جدا كردن فطره هر چند پول باشد، نميتوانيد آن را عوض كنيد هر چند به خرد كردن پول نياز داشته باشيد.

س 562
اشاره

- در رساله در باب زكات فطره، مسأله 2019 فرموده ايد: انسان اگر به عيالش از مال حرام بدهد بايد زكات فطره آنان را از مال حلال بدهد، بدنبال همين فتوا بين مردم صحبت است، كسى كه خمس نمى دهد يعنى حساب سال ندارد، اول بايد خمس آن مقدار را بدهد، تا يقين كند كه از مال حلال داده است؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه بخواهد از عين مالى كه به آن خمس تعلق گرفته زكات فطره بدهد، بايد اوّل خمس آن مال را بدهد، ولى اگر كسى كه حساب سال ندارد، از مالى كه به آن خمس تعلق نگرفته زكات فطره بدهد اشكال ندارد.

س 563
اشاره

- زكات فطره رزمندگان اسلام و سربازان نظام جمهورى اسلامى كه مخارج آنها را دولت يا مردم مى دهند، در ماه مبارك رمضان به عهده چه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 159

كسى است؟

ج

- هر كدام متمكّن باشند بنابر احتياط خودشان اداء كنند.

س 564
اشاره

- اگر انسان شب عيد فطر مهمان داشته باشد، صبح بفهمد كه عيد بوده، آيا فطره آنها بر او واجب است يا نه؟ در صورتى كه موقع غروب آمده باشند، و همچنين اگر موقع غروب بيايد و چيزى نخورد آيا بازهم فطره او بر صاحب خانه است؟

ج

جامع الاحكام ؛ ج 1 ؛ ص159

اگر قبل از غروب آمده اند، بايد فطره آنها را بدهد اگر چه عيد بودن را صبح فهميده باشد و كسى كه قبل از مغرب آنجا بوده، هر چند چيزى نخورد، احتياط آنست كه فطره او را نيز بدهد. و اللّه العالم.

س 565
اشاره

- نوه ام شب عيد فطر، در خانه ام بوده و افطار كرد، فطريه او بر عهده من بود آيا پدر او هم بايد فطريه او را بدهد يا نه؟

ج

- در فرض مذكور، فطره بر پدر او واجب نيست.

س 566
اشاره

- شب عيد فطر قبل از غروب، فقيرى در خانه ما را زد، ما هم مقدارى نان و خرما جهت خوراكى به او داديم، ولى وارد خانه نشد آيا فطريه او بر گردن ما مى باشد يا نه؟

ج

- فطره فقير مذكور بر صاحبخانه واجب نيست.

س 567
اشاره

- اگر در يك شهر، حوزه اى طلاب فقيرى داشته باشد كه شهريه شان بقدر كافى نباشد، و در شهر عدّه اى ديگر از عموم مردم فقير باشند، كداميك براى كمك از زكات فطره و صدقات و نذور مطلقه، استحقاق بيشترى دارند؟

ج

- نسبت به زكات فطره، مستحب است خويشان فقير خود را بر ديگران مقدم بدارد و بعد همسايگان فقير را و بعد اهل علم را، ولى اگر ديگران با تساوى در فقر و اضطرار از جهتى برترى داشته باشند مستحب است آنها را مقدم بدارد، و نسبت به صدقات و نذور مطلقه فرقى نميكند، مگر اينكه احتياج بعضى بيشتر از بعض ديگر باشد، كه در اين صورت فرد محتاج اولويت دارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 160

س 568
اشاره

- اگر جهت زكات فطره، گندم يا قيمت آن جدا شد آيا مى شود آن را عوض كرد بجاى آن خرما يا برنج و غيره داد يا نه؟

ج

- تبديل آن، بعد از جدا كردن جائز نيست.

س 569
اشاره

- در يكى از روستاهاى ميهن اسلامى مان مسجدى فاقد فرش است از طرفى نيازهاى جنبى ديگرى نيز براى اين مسجد پيش مى آيد از قبيل: خريد نفت، بخارى، پول برق، خريد پرده و خريد لامپ، آيا مردم اين روستا ميتوانند زكات و زكات فطره براى خريد ما يحتاج فوق، براى مسجد بپردازند يا خير؟

ج

- خريد اشياء مذكور در صورت حاجت داشتن مسجد به آنها، از زكات مال مانعى ندارد ولى زكات فطره بنابر احتياط واجب بايد به فقير داده شود.

س 570
اشاره

- با وجود فقير در محل، آيا فطره را به كميته امداد امام خمينى مى توان تحويل داد؟

ج

- باحتياط واجب مصرف زكات فطره، فقراء شيعه اثنا عشرى هستند و دهنده فطره بايد قطع به برائت ذمه پيدا كند.

س 571
اشاره

- زكات فطره را مى توان براى حمّام عمومى خرج كرد؟

ج

- بنظر حقير احتياط لازم اينست كه به فقراء شيعه اثنا عشرى پرداخت شود.

س 572
اشاره

- دخترى است مسكين نيازمند امّا نماز نمى خواند، و حجاب درستى ندارد آيا حضرتعالى مجاز مى دانيد مظالم عباد، صدقات و زكات فطره رمضان به او بدهند يا خير؟

ج

- بنا بر احتياط واجب نمى توانند وجوه مذكوره را به او بدهند.

س 573
اشاره

- كسى كه از خصال كفّارات اطعام را برگزيده و يا از بابت كفّاره و فديه يك مدّ طعام بايد بدهد يا فطره عيد فطر را ميدهد، آيا مجزى است كه از نانوائيهاى كشور، نان خريدارى كند و به مستحقين بدهد يا نه؟ (در حالى كه بين قيمت و دولتى و آزاد آن تفاوت بسيارى است).

ج

- در فرض سؤال، خريدن نان از نانوائى و به عنوان كفاره يا فطره دادن مانع ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 161

س 574
اشاره

- بابت فطريه و صدقات مبلغى موجود است آيا اجازه مى فرماييد مبلغ مذكور در مخارج مسجد منظور شود و صرف گردد؟

ج

- در فرض سؤال فطريه و صدقات را نمى شود بنابر احتياط واجب صرف مخارج مسجد كرد، بلى اگر فقير غير سيّد بگيرد و بدهد براى مخارج مسجد اشكالى ندارد.

رد مظالم

س 575
اشاره

- رد مظالم چيست و آيا مى توان آن را به حساب كميته امداد و يا هلال احمر و يا به خزانه دولت واريز نمود؟

ج

- اداء حقوق مالى را كه شناسائى ذى حق ممكن نباشد مظالم مى گويند كه بنابر احتياط واجب بايد با اجازه فقيه جامع الشرائط به نيازمندان غير سيد داده شود. و اللّه العالم.

س 576
اشاره

- اجازه مى فرمائيد مظالم براى فقرا و مساجد و مدارس مصرف شود با توجه به نياز مبرم ملت افغانستان؟

ج

- مظالم بايد به فقير غير سيد پرداخت شود. و اللّه العالم.

س 577
اشاره

- آيا جايز است شخصى از بابت رد مظالم مبلغى را در راه هاى خير و فى سبيل اللّه مثل پل سازى و غيره بدهد؟

ج

- مصرف مظالم، فقراء شيعه غير سيّد هستند و صرف آن در امور خيريه مانند پل سازى و يا مسجد و نظائر اينها جايز نيست. و اللّه العالم.

مسائل متفرقه زكات

س 578
اشاره

- تقريباً چهل يا پنجاه سال از سنّ شخصى مى گذرد، در اين مدت كم و بيش زكات داده، ولى يقين ندارد، كه تمام آنچه را كه تعلّق گرفته، داده باشد، اكنون مى خواهند خود را برى ء الذّمة نمايد، چه اندازه از مالش را اخراج كند؟

ج

- اگر بخواهد علم به برائت ذمّه پيدا كند، احتياطاً حدّ اكثرى را كه احتمال ميدهد از بابت زكات بدهكار است ادا نمايد ولى مراعات اين احتياط واجب نيست

جامع الاحكام، ج 1، ص: 162

و بمقدارى كه يقين به اشتغال ذمّه دارد، اگر ادا نموده يا فعلًا ادا نمايد كافى است. و اللّه العالم.

س 579
اشاره

- در هندوستان از چيزهاى زراعى كه زكات شامل آنها است فقط گندم را مى توان نام برد و اغلب در اين گونه جاها برنج و غيره مثل نيشكر مى كارند. آيا در اين گونه چيزهايى، كه اغلب قابل استفاده است به جز گندم زكات واجب است يا نه؟ سرمايه اى كه كاركنان دولتى از دولت بدست مى آورند و نيز تجّار در سرمايه شان زكات واجب است يا خير؟

ج

- اشيائى كه زكات به آنها تعلق مى گيرد، همان نه چيزى است كه در رسائل عمليه ذكر شده و در غير آنها زكات واجب نيست.

س 580
اشاره

- صدقه بر سيّد حرام است آيا صدقه سيّد بر سيّد جايز است يا نه؟

ج

- صدقه سيّد بر سيّد حرام نيست و در صدقه مستحب اگر چه دهنده سيّد نباشد نيز بر سيّد حرام نيست.

س 581
اشاره

- آيا در محصولات كشاورزى جديد مانند برنج، كيوى، پسته و زعفران هم بايد زكات بدهند؟

ج

- زكات در اشياء مذكور در سؤال، واجب نيست.

س 582
اشاره

- ما يقين داريم بيشتر كشاورزان، شايد 90% آنها گندمهاى خود را بسيلوها تحويل ميدهند و اهل زكات دادن نيستند و سيلو هم بصورت آرد درآورده، توسط شوراى آرد و نان به نانواها تحويل و آنها نيز بعد از پخت به مردم ارائه ميدهند، حالا آيا اين مردم بدهكار به فقرا هستند يا نه و آيا مطلبى كه در احاديث باب 32 استبصار ج 2 مربوط به خمس است: (لتطيب ولادتهم و ليزكوا أولادهم) شامل اين مردم مى گردد يا نه؟

ج

- كلّ گندمهاى مذكور مختلط نميشود و علم به اينكه در نانى كه بدست ميرسد زكات باشد حاصل نميشود و به هر حال باب زكات غير از باب خمس است، كسى كه در باب خمس بگويد كه در ذمّه من انتقل عنه خمس باقى مى ماند و من انتقل اليه اشتغال ذمه پيدا نميكند در باب زكات نميگويد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 163

س 583
اشاره

- اگر شخصى مؤونه سالش را نتواند فراهم نمايد و به عسرت بگذراند، يا قرض دارد و نتواند قرضش را اداء كند و مقدارى زكات هم بر او واجب شده، بايد زكات را بدهد يا لازم نيست؟

ج

- بلى بايد زكات را بدهد. و اللّه العالم.

س 584
اشاره

- زنى كه سيّده است و داراى چند بچه يتيم غير سيّد است و سرپرست اطفال يتيم است، زكات به يتيم ها جز از طريق مادرشان ميسر نيست آيا مى تواند زكات واجب را بگيرد و به مصرف يتيم ها برساند؟

ج

- با اذن فقيه بى اشكال است ضمناً به خود آن علويه كه على الفرض فقيره است، پرداخت سهم سادات بى اشكال است.

س 585
اشاره

- در روستاى ما عده زيادى شغلشان كشاورزى است و بيشتر زمين آنان وقفى است كه بعضى ها اجاره اوقاف را مى پردازند و بعض ها هم به عللى نمى پردازند و اكثريت اهل اين روستا زكات مالشان را نميدهند. سؤال ما اين است.

1- آيا دادن اجاره بها به اوقاف كفايت از دادن زكات مى كند يا نه؟

2- آنهائى كه زكات نميدهند اگر اصلًا زكات را قبول نداشته باشند چه حكمى دارند؟

3- آنهائى كه زكات نمى دهند اموالشان مانند غذايشان پاك است يا نجس؟

4- با فروختن همين گندم و غيره كه زكات آن را نداده اند بابت شيربهاى عقد پول پرداخت ميكنند و لباس مى خرند لباس ها و عقدها چه حكمى دارد؟

5- اگر شما دستور بدهيد كه زكات بدهند و آنها هم قبول كردند آيا اجازه ميدهيد زكاتها در همين روستا خرج شود يا نه؟

ج

- زكات يكى از فروع دين و منكر آن با علم به اين كه دستور اسلام و پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله- است، نجس و كافر است و تصرّف در زمين وقفى بدون پرداخت اجاره به متولّى شرعى غصب و حرام است و پرداخت اجاره موقوفه زكات محسوب نمى شود، مؤمنينى كه زكات ميدهند مجازند در همان روستاى خود در مواردى كه شرعاً جائز است زكات مصرف شود، خرج كنند موفق باشيد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 165

احكام خمس

جامع الاحكام، ج 1، ص: 167

خمس

احكام خمس

س 586
اشاره

- آيا پرداخت وجوهى تحت عنوان عشريه بجاى خُمس صحيح بوده و ريشه اسلامى دارد؟

ج

- گرفتن و پرداختن عُشريه بجاى خمس اصل شرعى ندارد و كفايت از اداء خمس نمى كند و عمل به چنين برنامه اى حرام و بدعت است.

س 587
اشاره

- بفتواى حضرت عالى تعلق خمس به مال التجاره و سرمايه و سائر موارد به نحو اشاعه است يا از قبيل حق يا غير اين دو؟

ج

- بنظر اين جانب تعلق خمس به نحو اشاعه است. و اللّه العالم.

س 588
اشاره

- پدرى كه به علت كهولت سن اداره املاك و مسير درآمد را به پسرش واگذار مى كند و در اداء واجبات مالى مثل خمس از خود سلب مسئوليّت مى كند آيا مسئوليّت از او سلب مى شود؟

ج

- مجرد گفتن پدر كه من از خود سلب مسئوليّت كردم مادام كه فرزندان

جامع الاحكام، ج 1، ص: 168

خمس را نپرداخته اند باعث سلب مسئوليّت نمى شود بلكه واجب است در صورت تعلّق خمس آن را اداء كند.

س 589
اشاره

- آيا اسكناس متعلق زكات و خمس مى شود؟

ج

- خمس به آن تعلق ميگريد ولى زكات ندارد.

س 590
اشاره

- مراد از سرمايه چيست؟ و خمس آن بايد به قيمت خريد باشد يا به قيمت روز؟

ج

- سرمايه آن كالا يا پولى است كه در دست بازرگان و كاسب قرار دارد و با آن جهت امرار معاش يا تحصيل سود و دادوستد معامله مينمايد و عين آن ثابت نيست و تبديل و تعويض مى شود اين سرمايه كه به آن راس المال هم گفته مى شود (اگر از اموالى نباشد كه خمس به آنها تعلق نمى گيرد) باعتبار قيمت و ماليتى كه دارد خمسش ادا ميشود سپس در آخر هر سال كسبى و تجارتى اگر قيمتش زيادتر شده باشد آن زيادتى فايده است و به آن خمس تعلق ميگيرد و 45 آن اگر كنار گذارده نشود بر سرمايه اضافه مى شود و سال ديگر به مازاد بر كل خمس تعلق مى گيرد و همينطور در سنوات بعد و اگر كنار گذارده شود بر سرمايه كسب و تجارت چيزى افزوده نميشود و احكام خاص خود را دارد، و امّا اشيايى كه وسيله كسب و تحصيل درآمدند ولى عيناً مورد دادوستد و معامله قرار نمى گيرند مثل ماشين كرايه اى يا خانه و دكان اجاره اى يا كارخانه يا محل كسب يا تراكتور و امثال اينها و همچنين ابزار و وسايل تجارت و كار به اين معنى سرمايه محسوب نميشود كه در آخر هر سال به ترقى قيمت آنها خمس تعلق بگيرد و همين قدر كه يك بار خمس آنها ادا شود كفايت مى كند بلى اگر اتفاقاً آنها را بقيمت بيشتر از قيمت تخميس شده فروخت زيادتى جزء فايده سال فروش است اگر تا پايان سال صرف مؤونه نشود بايد خمس آن ادا شود.

و الله العالم

س 591
اشاره

- مواد غذايى مثل برنج و روغن و حبوبات و غير آنها كه از سال خمسى اضافه مى ماند و خمس به آنها تعلّق مى گيرد، به چه قيمتى بايد حساب شود به قيمت آزاد يا به قيمت دولتى؟

ج

- در فرض سؤال، اگر عين اين اشياء ربح و فائده بوده مثل محصول مزرعه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 169

شخص باشد به قيمت فعلى بايد خمس آنها ادا شود و الّا اگر آنها را بذمه خريدارى كرده و از فوايد قيمت آنها را پرداخت كرده اداء خمس پولى كه پرداخت كرده كافى است و اگر از قيمت روز خريد تنزّل پيدا كرده تخميس آن به قيمت فعلى كافى است. و اللّه العالم.

س 592
اشاره

- پرداخت خمس بر طبق قيمت خريد كفايت مى كند يا بايد بر اساس قيمت فعلى باشد؟

ج

- نسبت به سرمايه بايد قيمت فعلى ملاحظه شود و قيمت خريد كافى نيست ولى نسبت به ابزار كسب مثل تراكتور از اشيائى كه نگاهدارى آنها براى مبادله و استفاده از ترقى قيمت آنها نيست اگر آنها را به ذمه خريدارى كرده و از عوائد نقداً يا باقساط پرداخته همان پولى كه پرداخته كافى است.

س 593
اشاره

- دولت در قبال تخريب منازل و نخيل در جنگ تحميلى مبالغى ميدهد كه حدّ اعلاى خسارت تخريب كلّى منازل 850 هزار تومان و خسارت هر نخل تلف شده هزار تومان ميباشد در خيلى موارد اصل منزل به قيمت خيلى كمتر خريده شده و نخل در اصل قبل از جنگ به قيمتى خيلى كمتر خريده شده يا كاشته شده و قيمت فعلى آن بيش از قيمتى است كه دولت مى دهد آيا مبلغى را كه دولت مى دهد و از اصل قيمت بيشتر مى باشد و از قيمت فعلى كمتر است زائد بر قيمت اصلى جزء ارباح است كه خمس دارد يا آنكه به قيمت فعلى محاسبه شود كه خمس نداشته باشد؟

ج

- زائد بر قيمت اصلى از ارباح است لكن پولى كه نسبت به منازل مسكونى داده مى شود چنانچه قبل از گذشتن سال بر آن بمصرف تهيه منزل يا مؤونه ديگر برسد خمس ندارد و نسبت به نخيل اگر مورد نخلستانى است كه سرمايه مى باشد چنانچه قبلًا خمس نخلستان داده شده بمقدار قيمت اصلى خمس ندارد و زائد بر آن را هم اگر قبل از گذشتن سال بمصرف مؤونه برساند خمس ندارد و الّا بايد خمس زائد را بدهد.

س 594
اشاره

- اگر سر سال خمسى رسيد و برنج يا حبوبات زياد آمد به نرخ

جامع الاحكام، ج 1، ص: 170

خريدارى شده كه آن روز ارزان تر بوده حساب كند يا به نرخ فعلى؟

ج

- اگر آن را به عين عوائد نخريده و بذمه خريده و از عوائد پول آن را داده تخميس همان پول كافى است.

الله العالم.

س 595
اشاره

- آيا از نظر حضرت عالى خمس بين حقوق بگير يا كاسب فرق دارد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال وجوب خمس با تحقق شرائط آن فرقى بين كاسب و حقوق بگير نيست. و اللّه العالم.

س 596
اشاره

- كسانى كه سال خمس نداشته اند و اكنون بخواهند سال قرار دهند سرمايه و املاكى كه خريده اند به قيمت خريد ميتوانند خمس آنها را بدهند يا به قيمت روز بايد خمس آن را بدهند؟

ج

- سرمايه را بايد بقيمت روز حساب كنند و نسبت به املاك و اشيايى كه براى استرباح خريدارى نشده اگر بعين عوائد خريدارى نشده تخميس بقيمت خريد كافى است.

س 597
اشاره

- آيا مى شود نسبت به تك تك درآمدها احتساب سال مالى جداگانه باشد يا مجموعه آنها يك تاريخ حساب بايد داشته باشند و در اين صورت كسى كه مثلًا ديروز حقوق معوقه چند ماه خود را دريافت كرده و امروز سال خمسى او فرا رسيده آيا بايد اينها را مشمول خمس بداند؟

ج

- براى شغلهاى متفاوت تعيين سال جداگانه مانعى ندارد و لكن چون نگهدارى حساب سود هر معامله مشكل است براى درآمد ماهيانه و شغل واحد يك سال قرار دهيد و تمام درآمدهاى قبل از سال كه صرف مؤونه نشده مشمول خمس مى گردد.

س 598
اشاره

- اگر مقدارى از پول بانك مخمس و مقدارى غير مخمّس باشد آيا مى توان به نيت غير مخمس پولش را بگيرد و تا به اندازه پول مخمس برسد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال احتياطاً آنچه را دريافت ميكند از مجموع هر دو وجه محسوب دارد و خمس بقيه را به نسبت بپردازد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 171

س 599
اشاره

- شخصى باغى خريده به مبلغ يك ميليون تومان براى تفريح خانواده، آيا اين باغ جزء مؤونه است يا بايد خمس بدهد؟

ج

- صرف جهت تفريح بودن عرفاً مؤونه محسوب نمى شود لذا بايد خمس آن را بدهد.

س 600
اشاره

- كسى كه تا كنون اصلًا خمس نداده، براى دادن خمس چگونه بايد عمل كند، آيا خمس تمام وسايل و لوازم ضرورى (موتورسيكلت- ماشين، يخچال- خانه و غيره) را نيز بدهد؟ و اگر بايد بدهد همان قيمت خريد را بدهد يا خمس قيمت فعلى را؟

ج

- اگر محتمل باشد كه آنچه را براى مؤونه مورد حاجت از عوائد بين سال خريده اداء خمس آنها واجب نيست و اگر از عوائدى كه سال بر آن گذشته خريده باشد در صورتى كه به عين آن خريده باشد نه در ذمه و مجتهد آن معامله را اجازه كند خمس آن شي ء متعلق به ارباب خمس است. و اللّه العالم.

س 601
اشاره

- اگر شخصى ديه مورث خود را گرفته و سال بر آن گذشته آيا خمس بايد بدهد يا نه؟

ج

- ديه خمس ندارد.

س 602
اشاره

- شخصى براى خودش قبرى بخرد و مدّت چند سال بگذرد، خمس چه سال را بايد پرداخت كند؟

ج

- در موردى كه خريد قبر صحيح بوده اداء خمس آن بقيمت خريدارى شده كافى است. و اللّه العالم.

سال خمسى و خمس سرمايه

س 603
اشاره

- آيا براى تعيين سال جهت خمس، سال شمسى بهتر است و يا قمرى؟

ج

- هر يك را ميتوانيد تعيين كنيد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 172

س 604
اشاره

- شخصى در آخر سال بابت خمس چند چك مى دهد كه به تدريج در سال آينده وصول گردد، آيا اين كار صحيح است؟

ج

- در فرض سؤال، اگر مبلغى را كه بعنوان خمس ميدهد با ولىّ خمس دستگردان نمايد و از سرمايه كسر كند و ما بقى را سرمايه خود حساب كند و در سال بعد آنچه بر مبلغ ما بقى اضافه شده تخميس كند مانع ندارد.

س 605
اشاره

- وضع كارى بنده طورى است كه نمى توانم كليه اجناس را در اول سال به جهت تكه تكه بودن قيمت گذارى كنم بفرمائيد چگونه سرمايه ام را تخميس نمايم؟

ج

- شما مى توانيد در سال خمسى حد اكثرى را كه ممكن است خمس به شما تعلّق گرفته باشد به حدس معلوم كنيد و وكالةً از طرف حقير دستگردان نمائيد بعد كه محاسبه دقيق كرديد طبق آن محاسبه خمس را بپردازيد.

س 606
اشاره

- شخصى سر سالش فرا رسيده است حساب مى كند و خمس مالش را مى دهد مبلغ پولى كه در طول همين سال كار كرده الان كه موقع حساب است به دستش نيامده دو ماه مثلًا بعد از حساب مى گيرد از كار كرد سال قبل آيا به حساب كاركرد سال قبلى بايد خمس بدهد يا اينكه سال جديد كه به دستش رسيد به حساب سالى جديد محسوب نمايد كه اگر زائد آمد خمس آن بدهد؟

ج

- در فرض سؤال مبلغ مذكور ربح سال قبل محسوب است بعد از وصول بايد خمس آن داده شود. و اللّه العالم.

س 607
اشاره

- زنى به منظور كمك به همسر خود در بيستم اسفند ماه كه ده روز به سال خمسى همسر مانده حدود بيست هزار تومان مواد خوراكى مى خرد و بمنزل مى آورد تا شوهر و فرزندانش استفاده كنند، آيا بر اين مواد خوراكى خمس تعلق مى گيرد يا خير؟ و اگر تعلق بگيرد زن بايد محاسبه كند يا مرد؟

ج

- اگر بر پول آن خوراكى، نزد خود زن خمس تعلّق نگرفته يعنى سال بر آن نگذشته و پيش از گذشتن سال بر آن مصرف مى شود خمس به آن تعلّق نمى گيرد.

س 608
اشاره

- شخصى داراى سال خمسى مى باشد در هنگام محاسبه خمس سال مقدارى پول دارد كه مى داند چه زمانى آن را بدست آورده است؛ آيا مى تواند آن

جامع الاحكام، ج 1، ص: 173

پول را در محاسبه خمس به حساب نياورد و بعد از گذشت يك سال از موقع كسب خمس آن را حساب كند؟

ج

- اگر پول مذكور از عوائدى است كه تدريجاً بدست مى آيد مانند درآمد كسبه بازار و غيره، بايد آن را موقع سال خمسى بحساب بياورد هر چند بر خصوص آن پول سال نگذشته باشد، ولى اگر از غير كاسبى و اتفاقاً بدست آمده باشد مى تواند خمس آن را تا يك سال تأخير بيندازد. و اللّه العالم.

س 609
اشاره

- سرمايه اى كه در بين سال بدستم رسيده اوّل فروردين مثلًا يك ميليون بدستم رسيد و سال خمسى اين حقير آخر اسفند ماه ميباشد آيا ميتوانم تا پايان اسفند ماه با اين پول توليد در آمد كنم بدون دادن خمس يا اينكه در شروع معاملات بايد خمس آن را كنار بگذارم اگر چه تا موعد سال خمسم چند ماهى فرصت هست؟

ج

- در مورد سؤال قبل از رسيدن سال خمسى اداء خمس آن واجب نيست.

س 610
اشاره

- آيا عمل كسانى كه قبل از رسيدن سال براى فرار از خمس اموال خود را مى بخشند صحيح است يا خير؟

ج

- اگر بخشش آنها در حدّ شأن آنها باشد اشكال ندارد.

س 611
اشاره

- اگر كسى پولى را براى خريد جنس ضرورى كنار بگذارد و قبل از خريد تاريخ حساب سالش برسد آيا بايد خمس اين پول را بدهد يا خير؟

ج

- بلى خمس آن واجب است.

س 612
اشاره

- اگر شخصى پولى داشته باشد كه بر آن سال گذشته يا نگذشته باشد، و براى اينكه پولش كم ارزش نشود آن را تبديل به زمين يا جنس ديگرى كه مورد نيازش نيست مى كند وضعيت خمس آن چگونه است آيا به قيمت فعلى يا قيمت خريد بايد تخميس شود؟

ج

- در صورتى كه براى استفاده از ترقى قيمت آن را خريدارى كرده خمس قيمت فعلى را بدهد. و اللّه العالم.

س 613
اشاره

- كارگر و كارمند و حقوق بگيرى كه براى حساب وجوهات سال نگه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 174

مى دارد اگر فعلًا صد هزار تومان مخمس شده سر سال داشته باشد در بين سال پنجاه هزار تومان آن را به مصرف برساند سر سال بعد مى تواند از در آمد سال پنجاه هزار تومان مصرف شده را جبران كند كه صد هزار تومان سال قبل تكميل شود و اگر پولى زياد آمد خمس آن را بدهد يا اينكه سال بعد ميزان پنجاه هزار تومان مخمس شده مى باشد؟

ج

- در فرض سؤال پنجاه تومان مصرف شده را نمى توانند از درآمد سال جبران كنند.

س 614
اشاره

- كسانى كه معامله مى كنند اگر سرمايه آنها كلّاً خرج شود و سر سال خمسى آنها به اندازه همان سرمايه پول بدست آورده باشند، آيا مى توانند جاى سرمايه بگذارند يا بايد خمس آن را بدهند؟ افرادى كه معامله نمى كنند چطور؟

ج

- در فرض سؤال، كسانى كه معامله نمى كنند بايد خمس درآمد جديد را بدهند ولى آنها كه با سرمايه معامله مى كنند چنانچه سرمايه خرج شود و قبل از سال خمسى از درآمد جديد سرمايه را جبران نمايند خمس ندارد.

و اللّه العالم.

س 615
اشاره

- آيا پولى كه يك بار خمس آن پرداخت شده و در بين سال با پول خمس داده نشده مخلوط شده در آخر سال مبلغى موجود است بايد خمس پولى كه باقيمانده پرداخت شود يا خير؟

ج

- مبلغ موجود آخر سال بايد به نسبت تخميس شود به اين معنى كه اگر مقدار پول مخمس بمقدار پول مخلوط شده باشد خمس نصف موجودى را بايد داد و نصف ديگر را بابت پول مخمس حساب نمود كه خمس ندارد.

س 616
اشاره

- اگر قالى در خانه بافته شود و كرك و پود و ديگر لوازم آن را از پول تخميس شده تهيه نمايند چنانچه بافتنش چند سال وقت بگيرد، آيا به پولى كه از فروش قالى بدست مى آيد خمس تعلّق ميگيرد؟ و آيا ميتوان از پول فروش قالى مبلغ اوليّه تخميس شده را جدا كرده مجدّداً بعنوان پول تخميس شده كرك و غيره خريدارى كرد؟

ج

- در مورد سؤال بمقدارى كه براى خريد كرك و پود و غيره كه از پول مخمس پرداخت شده خمس تعلق نمى گيرد و زائد بر آن مقدار اگر در سالى كه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 175

بحسب متعارف فرش بفروش مى رسد صرف مؤونه بشود آن نيز خمس ندارد ولى اگر سال فروش فرش آن زائد و يا هر مقدارى از آن صرف مؤونه نشود و سال بر آن بگذرد خمس دارد. و اللّه العالم.

س 617
اشاره

- شش سال پيش مبلغى را در بانك به حساب خود واريز كرده ام و تا حالا به آن پول كارى نداشته ام و هنوز همان پول در بانك است مى خواستم ببينم چگونه بايد خمس آن را حساب كنم؟ اگر به فرض چند بار از آن پول استفاده مى كردم آن وقت حكم چگونه بود؟

ج

- اگر مبلغ مذكور از درآمد سال بوده بهر مقدار آن كه سال گذشته خمس دارد.

س 618
اشاره

- دولت در هر ماه از هر كارمند حدود هشتاد تومان بعنوان بيمه عمر مى گيرد و پس از فوت اين كارمند مبلغ دويست هزار تومان يا بيشتر نقداً و يكجا، به وارث متوفى مى دهد آيا وارث بايد اين مبلغ را تخميس كند؟

ج

- ظاهر اين ستكه اگر در بين سال صرف مؤونه شود تخميس آن لازم نيست.

س 619
اشاره

- اگر اين جانب مبلغ 40 هزار تومان پول داشته باشم و 40 هزار تومان هم چك جهت هزينه تحصيلى داشته باشم آيا بازهم در سر سال شرعى خمس تعلّق مى گيرد؟

ج

- اگر مبلغ چهل هزار تومانى كه داريد سال بر آن نگذشته و قبل از رسيدن سال خمسى مصرف هزينه تحصيل و يا مؤونه ديگر بشود خمس ندارد ولى اگر قبل از اينكه مصرف هزينه تحصيل و سائر مخارج بشود سال بر آن بگذرد خمس دارد.

س 620
اشاره

- اگر سال شرعى پرداخت خمس به عللى بگذرد و در وقت ديگرى حساب شود آيا اشكال دارد؟

ج

- بايد اداء خمس از سر سال خمسى تأخير نيفتد و در صورت تأخير ارباح حاصل بعد از سر سال خمسى در محاسبه سال بعد ملاحظه ميشود.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 176

خمس مالى كه انسان به كسى قرض داده

س 621
اشاره

- مطالباتى كه بعد از گذشت سال مالى وصول مى گردد را اجازه مى فرمائيد در سال آينده حساب شود؟

ج

- در فرض سؤال موقع حساب سال آن را به حساب بياورد و هر وقت وصول شد بپردازد. و اللّه العالم.

س 622
اشاره

- كارمند دولت هستم و مقدارى پول از بابت حقوق و مزايا بر عهده دولت است بايد بپردازد و به عللى از جمله عدم توانايى يا مشكلات ادارى پرداخت نمى شود بعد از گذشت دو سال پرداخت مى شود مبلغ مزبور جزو در آمد سال محسوب ميگردد يا بر اساس اينكه مربوط به دين گذشته است و سال بر او گذشته خمس دارد؟

ج

- در فرض سؤال بعيد نيست مبلغ مذكور جزء درآمد سال وصول محسوب گردد. و اللّه العالم.

خمس طلا

س 623
اشاره

- طلائى كه بانوان جهت زينت خريدارى مى كنند آيا به آن خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج

- طلا جهت زينت در حد شأن خمس ندارد.

س 624
اشاره

- طلايى كه مرد براى زن خود مى خرد، آيا بايد خمسش را بدهد؟

ج

- اگر زائد بر شأنش نباشد خمس ندارد. و اللّه العالم.

س 625
اشاره

- اگر زنى طلاى زينتى خود را كه بدان نيز احتياج دارد براى رفع نيازمنديها و مؤونه زندگى بفروشد و در سال مصرف كند: اولًا آيا متعلق خمس است يا نه؟ ثانياً چنانچه پولش تا پايان سال به مصرف نرسيد و ماند براى سال ديگر آيا خمس دارد يا خير؟ ثالثاً و در هر صورت اگر سالهاى بعد چون نياز به زينت دارد اگر مرد بخواهد دو مرتبه از درآمد كار، طلائى براى عيال خود بخرد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 177

بايد خمس آن را بدهد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال: زينت آلات فروخته شده چنانچه در سال فروش صرف مؤونه بشود خمس ندارد. و اگر در سال فروش صرف مؤونه نشود زائد بر قيمت خريد خمس دارد. و زينت آلاتى كه دوباره شخص براى عيال خود ميخرد اگر زائد بر شأنش نباشد خمس ندارد. و اللّه العالم.

س 626
اشاره

- طلائى كه زينت زن است اگر يك سال يا دو سال از آن براى زينت استفاده نكند آيا خمس و زكات بآن تعلق ميگيرد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال طلاى مذكور زكات ندارد و نسبت به خمس، چنانچه عدم استفاده بجهت اين باشد كه از محلّ احتياج خارج شده تا آن را نفروخته خمس واجب نيست و هر وقت فروخته شد ترقى قيمت آن از قيمت خريد از عوائد سال فروش است كه اگر بمصرف مؤونه رسيد خمس ندارد و الّا خمس مقدار زائد بر قيمت خريد واجب است. و اللّه العالم.

س 627
اشاره

- شخصى كه شغلش طلافروشى است، سرمايه وى بصورت طلاى شمش يا سكّه مسكوك يا طلاهاى زينتى از قبيل گوشواره، انگشترى، سينه ريز و غيره مى باشد اگر مقدارى از سكّه ها همچنان بماند و سال بر او بگذرد، نسبت به پرداخت خمس و زكات تكليف او چيست؟

ج

- بايد خمس مجموع در آمد خود را پس از كسر مؤونه سال بپردازد. و الله العالم.

س 628
اشاره

- آيا به سكه طلا (بهار آزادى) كه در خانه دارم غير از طلاى زن و فرزند خود، خمس تعلق مى گيرد؟

ج

- حكم سائر ارباح را دارد و خمس دارد.

خمس هديه

س 629
اشاره

- آيا به هبات خمس تعلق مى گيرد؟

ج

- بنظر اين جانب هبه با سائر درآمدها فرقى ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 178

س 630
اشاره

- منظور از بخشش كم كه مورد تعلّق خمس نيست چه مقدار است؟ آيا نسبت به افراد متفاوت است يا خير؟

ج

- بخشش كم و زياد اگر تا پايان سال صرف مؤونه نشود حكمش واحد است. و اللّه العالم.

س 631
اشاره

- آيا به هديه يا جايزه اى كه به افراد داده مى شود، خمس تعلّق مى گيرد يا خير؟

ج

- اگر تا پايان سال صرف مؤونه نشود خمس دارد. و اللّه العالم.

س 632
اشاره

- دو نفر با يكديگر قرار مى گذارند، كه براى فرار از خمس درآمدهاى خود را به يكديگر ببخشند حكم مسأله بيان فرمائيد.

ج

- اگر قصد جدّى در بخشش داشته باشند و اين بخشش و هبه بطور متعارف در شأن آنها باشد اشكالى ندارد. و اللّه العالم.

س 633
اشاره

- اگر پدر يا مادرى بمناسبتهاى مختلف به فرزند بالغ خود مبلغى مثلًا دو هزار تومان ببخشد، كه در پايان سال به پانزده هزار تومان برسد، آيا خمس به آن تعلق مى گيرد يا خير؟

ج

- به آن خمس تعلق ميگيرد. و اللّه العالم.

س 634
اشاره

- دانش آموزي كه پدرش فوت نموده ماهيانه اى كه از مادرش مى گرفته جمع آورى نموده و بمبلغ هفتصد تومان رسيده آن را به برادرش قرض داده و يك سال هم بر آن گذشته و قرار است پس از مدتى آن پول را دوباره به خودش برگردانند مورد تعلق خمس قرار ميگيرد يا نه؟

ج

- اگر هديه بوده خمس دارد. و اللّه العالم.

س 635
اشاره

- در عروسى هديه هائى كه فاميل به اين جانب داده اند آيا مشمول خمس مى گردند يا نه؟

ج

- اگر مؤونه محسوب نشود و سال بر آن بگذرد خمس دارد. و اللّه العالم.

س 636
اشاره

- شخصى يك دستگاه ماشين خاور بفرزندش مى بخشد تكليف خمس او را بيان فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال، اگر ماشين را از درآمد بين سال خريده و در همان سال

جامع الاحكام، ج 1، ص: 179

بفرزندش بخشيده پرداخت خمس آن بر عهده پدر نيست و بفرزند نيز در صورتى كه عين يا قيمت آن ماشين را در همان سال ببخشد و در مصرف مؤونه و احتياجات شخصى قرار دهد خمس تعلق نميگيرد بلى اگر تا پايان سال آن ماشين مورد حاجت شخصى فرزند نشد يا آن را سرمايه كسب قرار داد خمس عين يا قيمت آن را بايد بدهد و چنانچه شخص مرقوم ماشين را بذمه خريده و از عوائد غير مخمس سالهاى قبل وجه آن را پرداخته باشد خمس آن وجه بر ذمه او باقى است و بايد بپردازد.

س 637
اشاره

- آيا عيدى و پاداشى كه دولت به كارمندان مى دهد و به صورت پول نقد و يا سكه طلا مى باشد خمس دارد يا نه؟

ج

- عيدى و پاداش حكم حقوق ماهيانه را دارد اگر در عرض سال صرف مؤونه شود خمس ندارد. و اللّه العالم.

س 638
اشاره

- شخصى براى خود سال شرعى دارد اگر فرد ديگرى در وسط سال مبلغى بعنوان كمك مالى بصورت هديه، به او ببخشد در صورت فرارسيدن سال شرعى مبلغ مذكور ما زاد بر مؤونه باشد، آيا مانند درآمدهاى ديگر مشمول خمس مى شود يا خير؟

ج

- مشمول خمس است.

س 639
اشاره

- يك باب مغازه سالها پيش از شوهر به زن مؤمنه خودش هبه شده است و حال اين زن مؤمنه مغازه را فروخته است و بنا دارد منزلى بخرد، اين خانم حساب سال دارد و مغازه اى را كه فروخته، قرار است پولش را پس از حساب سال تحويلش دهند، در چنين وضعيتى آيا خمس تعلق مى گيرد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه زوجه در رأس سال اول هبه مغازه، خمس آن را نداده و تا حال هم ادا نكرده بايد خمس قيمت فعلى مغازه را پرداخت نمايد خواه پول آن را پس از حساب سال يا در بين سال دريافت نمايد ارتباطى به سال خمسى آن پيدا نمى كند.

س 640
اشاره

- خانمها معمولًا بر اساس احتياج به لباس، مقدارى پارچه مى خرند كه در موقع فراغت لباس تهيه كنند و به علت اشتغالات جنبى موفق به دوختن لباس نمى شوند و سال بر آن پارچه ها مى گذرد آيا آن پارچه ها خمس دارد يا

جامع الاحكام، ج 1، ص: 180

خير و چه كسى بايد خمس را بدهد و قيمت فعلى بايد محاسبه شود يا قيمت خريد؟

ج

- در فرض سؤال مالك آن اجناس بايد خمس آنها را طبق دستورى كه در مسائل قبلى بيان شد بقيمت خريدارى شده بدهد. و اللّه العالم.

س 641
اشاره

- آيا پارچه اى را كه شوهر جهت تهيّه لباس براى همسرش خريدارى ميكند و سال بر آن مى گذرد خمس تعلق مى گيرد يا خير و چه كسى بايد خمس بدهد؟

ج

- در مورد سؤال خمس دارد و خمس آن را بايد مالك پارچه بدهد. و الله لعالم.

س 642
اشاره

- آيا به پولى را كه زن كارمند به شوهرش مى بخشد خمس تعلق مى گيرد يا خير؟

ج

- مانند سائر عوائد است كه در آخر سال خمسى صرف مؤونه اش نشده باشد خمس دارد.

خمس سرقفلى و مغازه

س 643
اشاره

- شخصى بين سال خمسى سرقفلى مغازه اى را خريده بعد از مدّتى سرقفلى افزايش يافته آيا فعلًا كه مى خواهد خمس آن را بدهد قيمت خريد را حساب كند يا قيمت فعلى را كه افزايش يافته است؟

ج

- اگر سرقفلى حق مشروعى براى او شده باشد خمس قيمت خريد را بدهد و هر وقت آن را بقيمت بيشتر فروخت زائد بر قيمت خريدارى شده جزو فوائد سال فروش است كه اگر در مؤونه صرف نشد بايد خمس آن ادا شود.

س 644
اشاره

- كسى كه خمس ميدهد بين سال خمسى سرقفلى مغازه اى را ميدهد كه در آن كسب كند چند سال گذشته فعلًا ميخواهد خمس آن را بدهد قيمت خريد را بايد بدهد؟

ج

- در صورتى كه بعين پولى كه خمس به آن تعلق گرفته يا از عوائد سال بوده

جامع الاحكام، ج 1، ص: 181

نخريده باشد و بذمه خريده باشد و بعد از فائده و درآمد آن را ادا كرده باشد اداء خمس قيمت خريد كافى است.

س 645
اشاره

- مغازه اى را به عنوان سرقفلى خريدارى نموده ام آيا خريد مغازه هم جزء سرمايه محسوب مى شود و خمس دارد؟

ج

- بلى مبلغى را كه داده ايد بايد تخميس نماييد. به اين صورت كه مثلًا اگر جنابعالى صد هزار تومان پول نقد براى معامله و سرمايه در نظر گرفته باشيد و پنجاه هزار تومان سرقفلى مغازه را خريده باشيد سى هزار تومان خمس به آن تعلق ميگيرد كه اگر از سرمايه آن را بپردازيد اصل سرمايه هفتاد هزار تومان ميشود. و اللّه العالم.

س 646
اشاره

- اگر مغازه را به صورت قسطى بخريم آن هم خمس دارد؟

ج

- در هر سال هر مقدار از اقساط را كه مى دهيد خمس آن را بايد بدهيد. و الله العالم.

س 647
اشاره

- شخصى يك ميليون سرقفلى و يك ميليون جنس در مغازه بعنوان سرمايه دارد درآمد باندازه مخارج و مؤونه زندگى است آيا خمس دارد يا نه؟

ج

- خمس دارد.

س 648
اشاره

- اگر مغازه اى را كه چند سال در اجاره داشته با اذن مالك به ديگرى واگذار كند و مبلغى را سرقفلى به او بدهند فوراً بايد خمس او را بدهد يا تا سر سال خمسى ميتواند تأخير بيندازد چنانچه از خرجش زياد آمد بدهد؟

ج

- در فرض سؤال ميتواند تا سر سال تأخير بيندازد تا در صورت عدم صرف در مؤونه خمس آن را بدهد.

س 649
اشاره

- شخصى سرقفلى را كه متداول است براى يك مغازه ميدهند از پولى كه خمس آن را داده است داده و فعلًا آن سرقفلى ترقى كرده البته تا مادامى كه به كسى واگذار نكرده ميفرمائيد خمس زيادى سوقيه را لازم نيست بدهد حال اين شخص فوت كرده ورثه آن مغازه را با سرقفلى كه چندين برابر اصل شده به ديگرى فروخته و واگذار نموده اند آيا بر اين ورثه لازم است خمس آن را كه در زمان حيات مورث ترقى كرده است بدهند يا نه؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه ترقى سوقى مربوط به قبل از فوت مورث بوده بعد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 182

از فوت او به ورثه خمس آن واجب نيست و اگر ترقى آن تماما و يا مقدارى از ترقى مربوط به بعد از فوت مورث بوده مقدار ترقى بعد از فوت، ربح سال فروش محسوب است كه در صورت صرف در مؤونه قبل از سال خمسى خمس ندارد و اگر صرف در مؤونه نشود و سال خمسى برسد خمس دارد.

س 650
اشاره

- اگر خمس ابزار كسب خود مثل ويترين و ميز و برق و تلفن و غيره را داده باشد در سالهاى بعد اگر قيمت ترقى نمايد آيا بايد خمس بدهد؟

ج

- ترقى اشياء مذكوره تا فروخته نشود خمس ندارد.

س 651
اشاره

- كاسب، تاجر و مغازه دارى كه دائماً سرمايه و درآمدش در حال تغيير است و حساب دقيق داشتن از دخل و خرج مغازه برايش ميسر نيست تكليف او در پرداخت وجوهات چيست؟ آيا مى تواند بطور تقريبى و حدسى ساليانه مبلغى را بپردازد يا خير؟

ج

- در حال تغيير بودن درآمد، منافات با رسيدگى حساب درآمد ندارد و اگر بعض جزئيات را بطور دقيق متعذّر است رسيدگى كند، حدس و تخمين كافى است. و اللّه العالم.

س 652
اشاره

- در محل كسب ملك شخصى يا اجاره اى، مخارجى مى كند كه بعضى مربوط به كسب مى شود و بعضى مربوط به كاسب مانند تلفن و آب و برق و تهويه هوا و بعض مخارج اثرى در كسب ندارد مانند بنّائى و كارگرى يا تعميرات، مثل سنگفرش و ... اگر همه اينها خمس دارد چگونه قيمت گذارى كند، درحالى كه بعضى ناياب شده و چندين برابر قيمت پيدا كرده مثل تلفن و وسايل تهويه.

نظر مبارك را اعلام فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال خمس قيمت خريد وسائلى كه در بين سال خمس جهت محل تهيه شده و عين آنها موجود است مانند تلفن و وسائل تهويه و آب و برق را بايد ادا نمايد ولى ترقى قيمت سوقى آنها تا نفروخته اند خمس ندارد و مخارج ديگر كه براى تعمير مغازه مصرف شده اگر موجب افزايش قيمت مغازه نشود خمس ندارد و در مغازه اجاره اى در صورت افزايش قيمت نيز خمس ندارد. و اللّه العالم.

س 653
اشاره

- شخصى با پول تخميس نشده مغازه اى خريده و كاسبى مى كند آيا

جامع الاحكام، ج 1، ص: 183

مى تواند خمس پولى را كه مغازه خريده و تخميس نشده از طريق كاسبى در اين مغازه بپردازد؟

ج

- اگر با پولى كه سال بر آن گذشته و خمس به آن تعلق گرفته مغازه بخرد و معامله عين بعين باشد بايد خمس ارزش فعلى مغازه را بدهد و اگر معامله بنحو كلى در ذمّه بوده خمس قيمت خريد كافى است و چنانچه با حاكم شرع دستگردان و بدهى خود را معلوم كرده باشد پرداخت خمس از درآمد مخمّس مغازه اشكال ندارد.

خمس ابزار كار و ماشين آلات

س 654
اشاره

- شخصى دو دستگاه ماشين دارد و هر دو مورد نياز است اما از يكى براى رفت و آمد جهت كشاورزى استفاده ميكند آيا خمس به آن تعلق ميگيرد يا خير؟

ج

- ماشينى كه براى استفاده شخصى خانوادگى، واقعاً مورد لزوم باشد و در بين سال و از عوائد همان سال تهيه شده باشد خمس ندارد و ماشينى كه در امور كشاورزى و لو براى آمد و رفت و رسيدگى به آن لازم باشد خمس دارد.

س 655
اشاره

- اگر با ماشين سوارى به طور اتفاقى مسافر سوار كند و كرايه بگيرد آيا اين ماشين متعلق خمس هست يا نه؟

ج

- اگر ماشين مؤونه باشد يعنى براى استفاده سوارى شخصى تهيه شده و به آن نياز دارد خمس ندارد هرچند اتفاقاً در موردى كرايه بگيرد ولى اگر ماشين را بعنوان سرمايه كار و مسافركشى تهيّه نموده خمس دارد.

س 656
اشاره

- راننده اى كه تا به حال حساب سال نداشته و ماشينى دارد، كه روى آن كار مى كند و معيشتش از اين راه اداره مى شود، حالا كه مى خواهند خمسش را بپردازد، آيا بايد قيمت فعليش را حساب كند يا قيمتى كه موقع خريد پرداخته؟

ج

- اگر ماشين را بذمه خريد قيمت خريد را حساب كند. و اللّه العالم.

س 657
اشاره

- كسى كه از پول خمس داده شده، ماشينى مى خرد تا از در آمد آن استفاده نمايد و بعد از مدتى مى فروشد و از آن سود مى برد، آيا به سودش

جامع الاحكام، ج 1، ص: 184

خمس تعلق مى گيرد؟

ج

- در فرض سؤال سود حاصله ربح سال فروش محسوب است چنانچه در سال فروش ماشين صرف مؤونه شود خمس ندارد و الّا بايد خمس سود را كه سال بر آن ميگذرد بدهد. و اللّه العالم.

س 658
اشاره

- شخصى جنسى را مثل تراكتور و ماشين و زمين خريده به يكصد هزار تومان و ترقى قيمت پيدا كرده است آيا هنگام تعيين سال خمسى بايد ترقى قيمت را هم حساب كند و يا اصل پولى را كه داده حساب كند و ترقى قيمت را هنگام فروش حساب كند؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه اشياء مذكوره را با پول مخمس خريدارى نموده تا موقعى كه آنها را نفروخته ترقى سوقى آنها خمس ندارد و اگر بعين در آمد سالِ خريد، آنها را خريده بايد به قيمت فعلى خمس آنها را بدهد و اگر بذمه خريده قيمت آنها را داده باشد اداء خمس خريدارى شده كافى است بلى در صورت فروش آنها ترقى قيمت ربح سال فروش محسوب است. و اللّه العالم.

س 659
اشاره

- اين جانب از پول مخمس يك فروند موتور لنج خريدارى نموده و با آن كار كردم و پس از مدتى كسب درآمد با آن اقدام به فروش آن كردم از اين معامله سودى نصيبم گرديد آيا به اين درآمدها خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج

- در مورد سؤال هر مبلغ كه از فروش موتور لنج فائده برده ايد ربح سال فروش محسوب است هر مقدار از آن ربح قبل از رسيدن سر سال خمسى صرف مؤونه زندگى بشود خمس ندارد و هر مقدار باقى بماند خمس دارد و درآمدى كه از كار با موتور داشته ايد اگر در بين سال صرف مؤونه نشده باشد نيز خمس دارد.

س 660
اشاره

- شخصى منزل اضافى داشته و فروخته جهت فرزند پيكان سوارى خريده كه با آن امرار معاش نمايد آيا اين ماشين خمس دارد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه خمس منزل اضافى را اگر از عوائد تهيه كرده داده باشد و در سال فروش آن به فرزند بخشيده باشد خود فرزند پس از گذشتن سال بر آن بايد خمس آن را بدهد، و اگر به فرزند نبخشيده در اين صورت كه خمس آن را داده بايد خمس اضافه قيمت خانه را خودش بعد از يك سال از زمان فروش بپردازد و اگر

جامع الاحكام، ج 1، ص: 185

خمس منزل در فرض مذكور داده نشده و در مالكيت پدر سال بر آن گذشته خمس قيمتى كه دريافت شده بايد بعنوان خمس كل پرداخت شود و خمس چهار خمس ديگر اگر بفرزند بخشيده شده بذمه فرزند است بايد ادا نمايد و اگر نبخشيده همان خمس كلّ كافى است.

س 661
اشاره

- اگر شخصى از مجتهدى تقليد مى كرده كه مى گفته تراكتور يا نيسان اگر براى استفاده خود كشاورز است كه وسايل و بذر را سرزمين ببرد و وسائل و محصولات را بمنزل بياورد خمس ندارد ولى الآن از مجتهدى تقليد مى كند كه مى گويد خمس دارد وظيفه او چيست؟

ج

- چنانچه بفتواى مرجع تقليد ميّت باقى مانده باشد پرداخت خمس فعلًا لازم نيست.

خمس زراعت و زمين زراعى

س 662
اشاره

- اگر شخصى با پول مخمّس زمينى را براى كشاورزى خريد، و قيمت سوقيّه آن بالا رفت، ولى بعداً زمين تبديل به زمين باير و ساختمانى شد و آن را فروخت، آيا اضافه قيمتِ آن در وقتى كه مى فروشد خمس دارد؟

ج

- در فرض مذكور چنانچه زمين كشاورزى مخمس از معرض استفاده جهت كشاورزى خارج شده و باير مانده و براى ساختمان قابل استفاده بوده و بفروش رفته است ترقى قيمت آن از روز خريد جزء فوائد سال است و در صورتى كه بين سال به مصرف مؤونه برسد خمس ندارد.

س 663
اشاره

- شخصى با مبلغى پس از تخميس بخريدن قطعه اى زمين و چاه آب براى زرع بخاطر گذران معيشت خود و عائله خود اقدام نمود پس از چند سال آن مزرعه را فروخت البته بمبالغى بيش از قيمت خريد اوّليه سؤال اين است آيا وجه بدست آمده از فروش خمس مجدّدى به آن تعلّق مى گيرد؟

ج

- در فرض سؤال ترقى قيمت بعد از فروش اگر در بين سال فروش صرف مؤونه شود خمس ندارد و اگر تا آخر سال صرف نشود و باقى بماند بايد خمس باقيمانده را بدهد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 186

س 664
اشاره

- اگر با قناعت و امساك و آينده نگرى به مرور چندين سال از درآمد حاصله چندين قطعه زمين خريدم الآن جهت حساب خمس آيا لازم است آنها را حساب كنم و آيا به قيمت خريد و يا به قيمت روز؟

ج

- در فرض سؤال، به قيمت خريد كافى است. و اللّه العالم.

س 665
اشاره

- آيا زمين كشاورزى خمس دارد يا خير؟

ج

- حكم سرمايه را دارد اگر از درآمد سال تهيه شده خمس مبلغ خريد را بپردازيد. و اللّه العالم.

س 666
اشاره

- شخصى كه سال خمسى ندارد فقط در فصل برداشت محصولات كشاورزى هر چه از قبيل گندم، برنج، ارزن و غيره اضافه داشته آن را پرداخت مى كرده حالا مى خواهد سال خمسى قرار بدهد و مقدارى برنج اضافه دارد آيا با توجه به اينكه وقت برداشت محصولات نرسيده مى تواند آن برنج ها را حساب نكند و يا بايد كل موجودى و دارايى را محاسبه كند؟

ج

- اگر سال بر برنج هاى موجود نگذشته مى تواند به مقدار خوراك خود و عائله اش تا بدست آمدن محصول كسر كند و خمس بقيه را بدهد. و اللّه العالم.

س 667
اشاره

- اين جانب ساكن توابع شهرستان تويسركان در دوران مالكيت كشاورز بودم، بعد از دوران مالكيّت، دولت ملك را بصورت قسطى به ما فروخته است و ما هم قسطهاى آنها را پرداخت نموده ايم، اكنون نيز همان زمينها را كشت ميكنيم و امرار معاش مى كنيم (خمس كليّه محصولها نيز هر سال در صورت زياد آمدن مؤونه داده شده است) حال آيا خود اين زمينها خمس دارند يا خير؟

ج

- اگر زمينها را از مالك شرعى آن خريده باشيد ملك شماست و اگر از مالك شرعى نخريده باشيد به ملك مالك شرعى آن باقى است و در هر صورت همان خمس مبلغى را كه در برابر آن زمينها پرداخته ايد بپردازيد در جهت خمس كافى است. و اللّه العالم.

س 668
اشاره

- كشاورزانى هستيم كه با وامى كه از دولت به ما داده مى شود، چاه عميق حفر نموده و با اقساط، سال به سال وام آن را مى پردازيم و سال خمس نيز داريم، آيا اين چاه و موتور آب آن جزو سرمايه زراعت است كه در بين هر سال

جامع الاحكام، ج 1، ص: 187

كه از اقساط وام را مى دهيم سر سال بايد آن را حساب نموده و خمس آن را بدهيم؟ يا پس از تمام شدن اقساط، مجموع آن را حساب نموده خمس آن را بدهيم يا اين كه اصلًا به آن خمس تعلق نمى گيرد؟

ج

- سر هر سال خمس مبلغ قسط را بپردازيد. و اللّه العالم.

س 669
اشاره

- زمينهائى را خريده براى كشاورزى، آيا اصل زمين و ترقى قيمت آن خمس دارد يا نه؟

ج

- در صورتى كه اصل زمين با عين عوائدى كه خمس آن داده نشده خريده شده خمس قيمت فعلى زمين را بدهيد و در صورتى كه بذمه خريده ايد اداء خمس قيمت خريد كافى است و ترقى قيمت تا وقتى كه زمين فروخته نشده خمس ندارد. و اللّه العالم.

س 670
اشاره

- فردى است زمين مواتى را براى كشاورزى و امرار معاش خود آباد مى كند و اين زمين بخاطر آباد شدن بدون اينكه پولى خرج كند داراى ارزش مى شود، خمس اين زمين واجب است يا نه؟

ج

- بلى بايد خمس آن را بدهد. و اللّه العالم.

س 671
اشاره

- در وسط سال موتور آب خراب مى شود خرج مى كند آيا بايد آخر سال خمس آن را بدهد؟ و آيا آنچه براى وسائل كشاورزى مى خرد خمس دارد؟

ج

- اگر خرج تعمير و تعويض موتور آب يا وسائل كشاورزى اسقاط شده ميكند خمس ندارد و چنانچه وسيله اضافه اى بخرد مثل خرمن كوب براى تراكتور بايد خمس مبلغ خريد را بدهد.

خمس باغدارى

س 672
اشاره

- اگر باغ يا زمين زراعى را به قيمت يك ميليون تومان خريده باشد و اينك پنج ميليون تومان مى ارزد هنگام تخميس آيا بايد خمس قيمت زمان خريد داده شود يا خمس قيمت فعلى آن؟

ج

- اگر با عين پولى كه از فايده بدستش آمده زمين زراعتى را خريده خمس

جامع الاحكام، ج 1، ص: 188

قيمت فعلى آن را بدهد و اگر زمين را به ذمه خريده و قيمت آن را از پولى كه خمس آن داده نشده ادا كرده باشد اداء خمس قيمت خريد كافى است. و الله لعالم.

س 673
اشاره

- اگر باغى به ارث به كسى برسد و او در آن باغ درختهايى را غرس بنمايد. آيا اين درختان به محض غرس بايد تخميس شوند يا پس از مثمر شدن؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه به درختان غرس شده جهت استفاده از ميوه آنها بر حسب متعارف خود و عائله اش حاجت داشته باشد خمس ندارد ولى اگر به منظور فروش ميوه آنها غرس شده بايد نهال آنها سال اول تخميس و بعد از تخميس در سال اوّل، مى توانند جهت تخميس نمو متصل آنها تا سال مثمر شدن صبر كنند.

و الله العالم.

س 674
اشاره

- شخصى براى اصلاح باغى كه مى خواهد با آن امرار معاش مى كند، مخارجى از قبيل بيل زدن، مزد چيدن ميوه، مزد آبيارى پرداخت نموده است مخارج مذكور مورد تعلق خمس مى شود يا نه؟

ج

- خمس به آن تعلق نمى گيرد. و اللّه العالم.

س 675
اشاره

- كارى كه مجّانى يا توسط خود انسان در زمين و باغ انجام مى شود و بر ارزش آن افزوده مى شود خمس دارد يا خير؟

ج

- تا وقتى كه به فروش نرفته ترقى قيمت بازارى خمس ندارد. و اللّه العالم.

س 676
اشاره

- باغى را احداث كرده هم براى كسب و امرار معاش و هم استفاده شخصى از ميوه هاى آن، آيا اصل درختهاى ميوه خمس دارد يا نه و آيا جزء رأس المال است يا نه؟

ج

- هر مقدار براى استفاده شخصى از ميوه جات آن مورد نياز باشد خمس ندارد و مابقى خمس دارد. و اللّه العالم.

خمس چوب

س 677
اشاره

- در دهات مردم براى پوشاندن سقف ديوار از چوب درخت چنار و درخت بيد استفاده مى نمايند آيا اين چوب ها خمس دارد با توجه به اينكه درب

جامع الاحكام، ج 1، ص: 189

و پنجره ديوار را نيز از چوب درست مى كند؟

ج

- موارد مختلف است، چنانچه درختهاى مذكوره جهت استفاده شخصى غرس شده نه براى فروش، در صورتى كه نهال آنها متعلق خمس نبوده يا اگر بوده خمس آن را داده باشند و در سال قطع آنها در بناى مورد حاجت جهت سكونت از آنها استفاده شود خمس ندارد و الّا پرداخت خمس آنها لازم است. و اللّه العالم.

س 678
اشاره

- اگر درخت بيد و چنار و مانند اينها را بدون اينكه خمس آنها را بدهد بفروشد خمس را چه كسى بايد بدهد، فروشنده يا خريدار؟

ج

- بر فروشنده و هم بر خريدار اگر مطلع باشد اداء خمس آن واجب است. و اللّه العالم.

س 679
اشاره

- آيا به چوب هم خمس تعلق مى گيرد اگر مى گيرد اكنون كه هيچ كس احتياج چندانى به آن ندارد چه بايد كرد؟

جامع الاحكام ؛ ج 1 ؛ ص189

ج

- در خمسى كه به عين چوب تعلق گرفته دهنده خمس مختار است كه يا عين يا قيمت آن را بپردازد ولى الزام او بر پرداخت قيمت جايز نيست بنابراين اگر مالك نمى خواهد قيمت چوب را بدهد همين قدر كه خمس چوب را افراز كند و در اختيار مجتهد جامع الشرائط قرار دهد به وظيفه خود عمل نموده خواه مجتهد يا سادات آن را تصرف نمايند يا ننمايند.

س 680
اشاره

- شخصى چند عدد درخت بدون ثمره (مثل بيد و صنوبر) دارد كه از آن استفاده نمى برد مگر زمانى از چوب آن براى سوخت و غيره، آيا معاف از خمس آن ميشود يا خير؟

ج

- اگر خمس نهال آنها را داده هر وقت موقع قطع آنها شد اگر در همان سال قطع گردد و به مصرف مؤونه زندگى رسيده باشد خمس ندارد و اگر باقى ماند بايد خمس آنها را با كسر نمودن مبلغى كه بابت خمس نهال قبلًا داده بپردازد و اگر در ابتداء خمس نهال ها را نداده بايد خمس تمام آنها را بدهد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 190

خمس دامدارى

س 681
اشاره

- شخصى براى امرار معاش بزغاله هائى را مى خرد و به آنها علف و جو ميدهد تا رشد كنند، رشد اضافى خمس دارد يا نه؟

ج

- اگر براى استفاده شخصى از شير و لبنيات مورد نياز باشد خمس ندارد و اگر براى فروش و استفاده از پول آنها باشد خمس دارند. و اللّه العالم.

س 682
اشاره

- در روستاهاى افغانستان اكثر مردم ده رأس گوسفند و پنج رأس گاو نگه ميدارند براى خوراك دامهايشان سه ماه تابستان علف بيابانى و غيره جمع مينمايند شش هفت ماه در جا نگهدارى نموده و از شير و پشم و فروش آنها امرار معاش مى نمايند حال با توجه به مشقّت آن سرزمين مسأله خمس از نظر حضرتعالى چگونه ميباشد؟

ج

- در فرض سؤال اگر نگهدارى آنها براى مصرف شخصى لبنيات بر حسب متعارف باشد خمس بخود آنها و به شير آنها تعلق نميگيرد مگر آنكه اتفاقاً زائد بر مصرف سالانه باشد ولى اگر نگهدارى آنها براى فروش لبنيات و پشم آنها باشد هم بخود آنها و هم به در آمد حاصل از آنها در صورتى كه زائد بر مؤونه سال باشد خمس تعلق ميگيرد. و اللّه العالم.

س 683
اشاره

- شخصى براى امرار معاش زندگى گاوى براى استفاده از شير آن براى ارتزاق ساليانه اش و الاغى براى حمل و باركشى دارد، معاف از دادن خمس هست يا خير؟

ج

- اگر گاو را براى مصرف خوراك خانواده نگهداشته و شير يا مشتقات آن را نمى فروشد خمس ندارد و الاغ نيز اگر بر حسب عرف محل براى حمل اشياء مصرفى خانه و براى سوارى شخصى مورد حاجت باشد خمس ندارد.

خمس مال به ارث رسيده

س 684
اشاره

- اگر به شخصى ارثى برسد و از پول آن ارث، خانه اى تهيّه كند آيا بر وى خمس واجب است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اگر در همان سالى كه فروخته با آن خانه مورد لزوم براى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 191

سكونت خود را خريده خمس ندارد و اگر خانه را در سال بعد خريده به مقدار ارزش مال موروثى در روز فوت مورّث خمس ندارد و مقدار زائد بر آن خمس دارد. و اللّه العالم.

س 685
اشاره

- اگر به قيمت ارثى كه به وارث رسيده اضافه شده باشد و وارث آن را (مال موروث را) بفروشد، آيا هر وقتى كه آن را فروخت خمس آن را بايد بدهد يا اگر زائد بر مؤونه سال او باشد خمس آن واجب است؟

ج

- در فرض سؤال: اصل مال موروثى تا فروخته نشده خمس ندارد و بعد از فروش آنچه زائد بر قيمت روز فوت مورّث است از عوائد سال فروش محسوب مى شود كه اگر قبل از رسيدن سال صرف در مؤونه شود خمس ندارد.

س 686
اشاره

- زمينى را كه برايم به ارث رسيده فروخته ام اگر پول آن را در سپرده هاى درازمدت بانك گذاشته و سود آن را هر ماه دريافت كنم آيا به اصل پول خمس تعلق مى گيرد؟ در صورتى كه به پول (سودى كه بانك مى پردازد) احتياج داشته باشم آيا پول سود كه بانك هر ماه مى پردازد حلال است يا خير؟

ج

- چنانچه قيمت روز فروش آن با زمانى كه به شما به ارث رسيده تفاوت نكرده خمس به آن تعلق نميگرد و الّا بايد خمس تفاوت قيمت را بدهيد و سپرده را در صورتى كه به بانك داده باشيد كه طبق ضوابط شرعى بانكى با آن معاملات بنمايد و درصدى از سود آن را بشما بدهد و در صدى را خود بانك بعنوان حق الزحمة و اجرت عمل بردارد ظاهراً آنچه را ماهيانه طبق قرار داد مى پردازد اشكال ندارد.

س 687
اشاره

- زمين كشاورزى كه از ارث به فرد برسد آيا بر او خمس تعلّق مى گيرد يا خير؟ و چنانچه خمس بر او تعلّق بگيرد بايد به قيمت فعلى حساب شود يا به قيمت سابق؟

ج

- در فرض سؤال زمين زراعتى كه به ارث به شخص منتقل شده خمس ندارد مگر اينكه يقين داشته باشد كه مورث در صورت تعلق خمس بعين آن، خمس آن را نداده كه در اين صورت بايد خمس آن را بقيمت فعلى بدهد.

س 688
اشاره

- آيا كسى كه سال خمسى دارد حالا از دنيا مى رود و هنوز سال خمسى آن شخص نرسيده و طبق وصيت هم عمل شده مقدارى برنج و پول نقد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 192

و غيره زياد آمده آيا مال ورثه هست و آيا خمس به آنها تعلق مى گيرد؟

ج

- بايد عوايد بين سال متوفى كه موجود است و يا طلب دارد كلًا تخميس شود هر چند سال خمسى متوفى نرسيده باشد فقط مخارج تا حين موت او خمس ندارد نه بعد از موت. و اللّه العالم.

س 689
اشاره

- مادر يكى از دوستانم فوت كرده است و از اموالى كه به جاى مانده مغازه اى است كه شوهر آن خانم پول آن را به عنوان هديه به ايشان پرداخت كرده است آيا وارثين بايد خمس بپردازند يا خير؟

ج

- در فرض مسأله اگر وارث مقلد كسى است كه هديه را متعلق خمس مى داند بايد خمس آن را بدهد.

س 690
اشاره

- ماترك مرحوم پدر بنده در سال 1353 پس از پرداخت ماليات بر ارث و حقوق حقّه زوجه ايشان به بنده ارث رسيده است در حال حاضر بر اثر فقدان رسيد وجوهات شرعيه براى وارث پرداخت خمس واجب ميگردد يا نه؟

ج

- در صورتى كه ورثه يقين ندارند كه مورّث آنها بدهى خمسى دارد چيزى از لحاظ خمس بر ورثه واجب نيست. و اللّه العالم.

س 691
اشاره

- شخصى زمين زراعتى به ارث برده بعد از مدّتى مى فروشد به قيمت بالاتر، خمس تفاوت قيمت را بايد بدهد يا نه؟

ج

- ترقى قيمت سوقيه جزء درآمد سال فروش است كه اگر تا آخر سال صرف در مؤونه نشود خمس دارد.

خمس درآمد زن

س 692
اشاره

- زنى كه درآمدى از خودش داشته باشد مى تواند از درآمدش خمس بدهد بدون اجازه شوهر يا خير؟

ج

- بلى واجب است و اجازه شوهر لازم نيست. و اللّه العالم.

س 693
اشاره

- شوهر خرجى خانه را در اختيار همسر خود مى گذارد همسر مخارج خانه را تأمين مى كند ولى ساليانه از وجهى كه شوهر در اختيار او گذاشته

جامع الاحكام، ج 1، ص: 193

اضافه مى آيد آيا زن مى تواند خمس آن را بپردازد- با حفظ اينكه شوهر مى گويد راضى نيستم- يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه وجهى كه شوهر در اختيار همسر قرار داده تمليك به همسر نموده، وجه متعلّق به زن است و بر خود زن واجب است خمس آن را بدهد و ربطى به شوهر ندارد و اگر تمليك نكرده و فقط اجازه داده كه از آن براى مخارج خود مصرف نمايد، در اين صورت مقدار زايد در آخر سال، متعلّق به شوهر و پرداخت خمس آن منوط به اجازه شوهر است بلى اگر امتناع نمايد و به زن بگويد براى مخارج مصرف كن، زن مى تواند با اجازه مجتهد، خمس آن را از طرف شوهر بدهد.

س 694
اشاره

- زنى كه مهر خود را فروخته و با پول آن خانه اى خريده است در صورتى كه ازدياد قيمت پيدا كند و آن را بفروشد، متعلّق خمس هست يا خير؟

ج

- در مورد سؤال زيادى قيمت نسبت به ارزش موقعى كه خانه را خريدارى كرده ربح سال فروش است چنانچه آن زيادى قيمت صرف مؤونه نشود و سال بر آن بگذرد خمس به آن زيادى تعلق مى گيرد.

س 695
اشاره

- چندى قبل مسأله اى با مضمون ذيل از محضر آن جناب استفتاء شده «زنى كه خرج او را شوهرش مى دهد، و خود زن سال خمسى هم دارد، فيش تلفنى داشته كه آن را فروخته و مقدارى منفعت هم برده، ولى پول فيش را بطور ماهيانه مى گيرد و خرج مى كند آيا سهمين بدهكار مى شود يا خير»؟

جواب مرقوم فرموده ايد: «در مورد سؤال چنانچه فيش تلفن را از پول مخمّس تهيه نموده و فعلًا هم آنچه بعنوان قسط مى گيرد صرف مؤونه زندگى مى نمايد، خمس ندارد»

بعرض مى رسد كه: با توجه به اينكه فيش از پول مخمّس تهيه نشده اما قسط مذكور را صرف مؤونه زندگى مى نمايد. آيا خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه فيش را از عوائد خمس نداده خريده باشد و سال بر آن گذشته باشد و در موقع گرفتن هر قسط خمس همان قسط را بپردازيد.

س 696
اشاره

- زنى از درآمد خود بعضى از اوقات خوراكى مى خرد و بمنزل

جامع الاحكام، ج 1، ص: 194

همسرش مى آورد اگر پوشاك يا خوراكى آخر سال زائد باشد خمس تعلق مى گيرد يا خير؟ همسر زوج بايد بپردازد يا زنى كه خريده است؟

ج

- اگر به زوج نبخشيده باشد بايد خود زوجه خمس آن را بپردازد و اگر به شوهر خود بخشيده باشد خمس آن بر زوجه واجب نيست و بايد خود زوج خمس آن را بدهد.

خمس مال صغير

س 697
اشاره

- هديه اى كه به صورت نقد به بچه فقير يتيم ميدهند كه اين پول ها را جمع آورى مى كند در سن بلوغ آيا خمس به اين پولها تعلق مى گيرد؟

ج

- بلى خمس به آن تعلق مى گيرد.

س 698
اشاره

- بچه صغير مالى بدست مى آورد يا به او بخشيده اند، بنابر وجوب خمس هبه آيا بر ولى واجب است خمس آن را از مال بچه بدهد يا بعد از بلوغ بر او واجب ميشود؟

ج

- در فرض سؤال ولى بچه مى تواند پيش از بلوغ او خمس آن را بدهد و اگر بعد از تمام شدن سال خمس را ندهد، نمى تواند در آن مال تصرف كند و در اين صورت بر خود صغير واجب است بعد از بلوغ خمس آن را بدهد.

س 699
اشاره

- آيا حقوق سادات كثّر اللّه نسلهم و سهم امام عليه السلام شامل در آمد صغار مى شود يا خير؟

ج

- بلى مى شود. و اللّه العالم.

خمس فيش حج

س 700
اشاره

- وجهى كه براى ثبت نام در حج تمتع يا عمره مفرده پرداخته و در آن سال مشرّف نشده و بعد از سال قرعه بنامش اصابت كرده خمس دارد يا خير؟

ج

- خمس ندارد.

س 701
اشاره

- پولى كه براى ثبت نام سفر حج پرداخت شده و سال خمسى بر آن

جامع الاحكام، ج 1، ص: 195

گذشته و هنوز قرعه به نام او اصابت نكرده، مشمول خمس مى باشد يا نه؟

ج

- اگر از ارباح بين همان سالى كه نام نويسى كرده بوده خمس ندارد.

س 702
اشاره

- وجهى كه بابت نيابت فردى جهت انجام حج در همين امسال داده شده است آيا خمس دارد يا خير؟

ج

- اگر از درآمد همين سال بوده خمس ندارد. و اللّه العالم.

س 703
اشاره

- فروش امتياز فيش حج توسط افرادى كه از استطاعت مالى خارج شده اند و تكليف پول محصول چيست؟

ج

- در فرض سؤال واگذارى فيش حج بعنوان مصالحه و پول گرفتن در مقابل آن مانعى ندارد و پولى كه ميگيرد نسبت به زائد بر مبلغى كه قبلًا بحساب حج ريخته بوده ربح جديد محسوب است كه اگر قبل از گذشتن سال صرف مؤونه بشود خمس ندارد و به اصل پولى كه به سازمان حج پرداخته، اگر خمس آن داده شده، خمس تعلّق نمى گيرد.

خمس كتاب

س 704
اشاره

- فردى در طول دوران تحصيل كتابهايى خريده است. برخى از اين كتابها تا كنون مورد استفاده و مراجعه نبوده است (البته در آينده مورد استفاده خواهد بود) آيا به اين نوع كتابها خمس تعلق مى گيرد يا خير؟ حكم موارد مشكوك از لحاظ استفاده يا عدم استفاده چيست حكم دفتر و وسائل تحصيلى كه زياد مى آيد چيست؟

ج

- اگر كتابها معرض حاجت فعليّه او است خمس ندارد هر چند اتفاقاً يك سال از آنها استفاده نكرده باشد و الا خمس آنها واجب است و در موارد مشكوك الاستفاده خمس واجب است و دفتر و وسائل ديگر اگر زياد بيايد بنابر احتياط واجب خمس آن داده شود. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 196

خمس منزل و مسكن

خمس پولى كه براى تهيه مسكن پس انداز شده
س 705
اشاره

- جوانى از 16 سالگى شروع به كار كرده و سالى 150 هزار تومان پس انداز كرده به قصد خريدن منزل مورد نياز آيا خمس پول واجب است يا نه؟

ج

- بلى خمس دارد مگر اينكه شخصى باشد كه فعلًا احتياج بخانه داشته باشد و بجز ذخيره كردن پول آن راهى براى خريد خانه نداشته باشد كه در اين صورت تعلق خمس به آنچه براى خريد خانه ذخيره مينمايد معلوم نيست.

س 706
اشاره

- كارمندى براى تهيه و ساخت مسكن از روى ناچارى پولى را در بانك مسكن گذارده تا با دريافت وام اقدام به تهيه مسكن نمايد آيا پس از گذشت سال به آن پول خمس تعلق مى گيرد؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه براى تهيه خانه مسكونى مورد نياز فعلى و در حد شأن خودشان، راهى به جز طريق مذكور نداشته باشند به آن خمس تعلّق نمى گيرد. و اللّه العالم.

س 707
اشاره

- مبلغى به عنوان رهن پرداخت مى شود كه مورد نياز هم مى باشد مثلًا خانه اى رهن كرده آيا با گذشت سال خمس تعلق مى گيرد يا خير؟

ج

- اگر تحصيل خانه مورد نياز بدون پرداخت اين وجه (كه بايد بصورت شرعى و غير ربوى انجام بگيرد) بر حسب متعارف ممكن نباشد جزء مؤونه محسوب است و خمس به آن تعلّق نمى گيرد ولى اگر در سال استرداد آن در تهيه خانه مورد نياز يا مؤونه ديگر مصرف نشد احتياطاً در آخر سال خمس آنچه از آن در مؤونه صرف نشده پرداخت شود.

س 708
اشاره

- اگر در آينده بخواهم ماشينى را كه خمس آن را داده ام بفروشم و خانه بخرم آيا ديگر خمس به پول آن تعلق مى گيرد؟

ج

- اگر خمس ماشين را داده باشيد و بعد از فروش خانه مورد نياز براى سكونت خود را در همان سال فروش ماشين، تهيه نماييد خمس ندارد و اگر در سال

جامع الاحكام، ج 1، ص: 197

بعد از آن خانه بخريد به مقدار قيمت خريد ماشين خمس ندارد و زايد بر آن خمس دارد. و اللّه العالم.

س 709
اشاره

- خانه مسكونى كه جوانان قبل از ازدواج در مدت چند سال تهيه مى نمايند چه حكمى دارد؟

ج

- اگر هنگام تهيّه خانه بعنوان مؤونه براى او مورد حاجت باشد خمس ندارد و اگر براى احتياج بعدى تهيه ميكند و فعلًا مورد حاجت نيست خمس دارد.

خمس پولى كه از فروش خانه بدست آمده
س 710
اشاره

- كسى كه خانه اى خريدارى مى كند وجهت اداء دين خود، خانه مسكونى قبلى خود را مى فروشد، آيا به اين پولى كه از فروش خانه بدست مى آيد خمس تعلّق مى گيرد يا خير؟

ج

- اگر پول خانه مسكونى را قبل از گذشت سال بر آن صرف اداء دين خريد خانه جديد نمايد چيزى بر او نيست. و اللّه العالم.

س 711
اشاره

- چند سال پيش به دلايلى كه مجبور بودم خانه ام را فروخته و بعد از پرداخت بدهى از مبلغ باقيمانده قسمتى را به عنوان قرض الحسنه در اختيار صاحب خانه گذاشته و فعلًا چند سالى است كه مستأجرم و قسمت ديگر را جهت گرفتن وام از بانك مسكن به صورت سپرده در بانك پس انداز نمودم تا بتوانم دگربار خانه بخرم. آيا به مبالغ فوق (هم قرض الحسنه و هم سپرده در بانك) خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه تهيّه خانه جهت سكونت مورد حاجت باشد و با پرداخت خمس مبلغ مذكور قدرت بر تهيّه خانه نداشته باشيد بعيد نيست كه مبلغ مذكور خمس نداشته باشد. و اللّه العالم.

س 712
اشاره

- فردى منزل خودرا فروخته و حالا به علّت گران شدن قيمتها نمى تواند منزل ديگرى بخرد اكنون خانه اى اجاره كرده و پول خانه فروخته شده را

جامع الاحكام، ج 1، ص: 198

در بانك گذاشته، آيا به پول منزل فروخته شده خمس تعلق ميگيرد البته اگر سال بر او بگذرد؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه بنا دارد پول جمع كند و به پول خانه قبلى اضافه كند و خانه ديگرى جهت سكونت خود بخرد و اگر بخواهد خمس بدهد تمكن از خريد خانه پيدا نمى كند خمس آن واجب نيست. و اللّه العالم.

س 713
اشاره

- منزلى داشتم فروختم پس از فروش تا قبل از تهيّه منزل كوچكترى آيا ميتوانم با اين مبلغ تا قبل از رسيدن سال خمسى اين حقير معاملات تجارى انجام دهم يا خير اگر احياناً اجازه معاملات ندارم آيا بايد وجهش را بدون دست زدن داشته باشم تا بوسيله آن منزل يا زمين معامله كنم؟

ج

- بلى ميتوانيد تا قبل از گذشتن سال بر فروش آن با پول آن معاملات تجارتى بنمائيد و پس از گذشتن سال بر آن به هر مبلغ از آن كه زايد بر قيمت روز خريد آن باشد و صرف مؤونه نشده باشد خمس تعلق ميگيرد.

س 714
اشاره

- كسى كه بخاطر نياز به خانه وسيع تر، خانه كوچك خود را مى فروشد و به اضافه كردن مبلغى ديگر خانه اى مى خرد، آيا به پولى كه از فروش خانه بدست مى آيد و بدهى خودرا اداء نموده خمس تعلق ميگيرد يا خير؟

ج

- اگر پولى كه از فروش خانه قبلى بدست آمده در همان سال فروش، صرف خريد خانه مسكونى جديد شود خمس ندارد. و اللّه العالم.

خمس خانه و مسكن اضافى
س 715
اشاره

- منزل دو طبقه اى كه يك طبقه آن را اجاره دادم و طبقه ديگرش را خودم بهره بردارى ميكنم (يعنى خودم در آن زندگى ميكنم) آيا چنين منزلى خمس به آن تعلّق ميگيرد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه طبقه دوم فعلا جهت سكونت خود و عائله تان مورد حاجت نيست به طبقه دوم خمس تعلق ميگيرد.

س 716
اشاره

- اين جانب يك طبقه ساختمان به مساحت صد متر بنا كرده ام. و ساختمان فوق را كرايه دادم و خرجى زندگى اين جانب از كرايه ساختمان تأمين

جامع الاحكام، ج 1، ص: 199

ميگردد آيا به اموال ياد شده خمس تعلّق ميگيرد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال اگر ساختمان مذكور جهت سكونت خود و عائله مورد حاجت نيست بلكه جهت اجاره و استفاده از مال الاجاره آن براى مخارج زندگى مورد حاجت است حكم سرمايه را دارد و خمس به آن تعلق ميگيرد. و اللّه العالم.

س 717
اشاره

- كسى كه خانه مسكونى از در آمد سال جارى خريده و سالها محل سكنايش بوده و پس از چندين سال مى فروشد درحالى كه فعلًا به آن خانه احتياج ندارد آيا وجه فروش آن خانه خمس دارد يا بعد از زياد آمدن از مصرف سال خمس دارد يا اصلا خمس ندارد؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه خانه ديگرى جهت سكونت از ربح سال تهيه نموده مقدار ارزش خانه فروخته شده بايد تخميس شود. و اللَّه العالم

س 718
اشاره

- شخصى خدمتگزار و فرّاش مدرسه است خانه شخصى داشت كه در آن زندگى مى كرد بعد از مدّتى او را سرايدار كردند و او از منزل شخصى به مدرسه تغيير مسكن داد با توجه به اينكه بعد از 5 يا 6 سال او را از مدرسه بيرون مى كنند، بالاخره به خانه اش بر ميگردد، آيا منزل او كه 5 سال محل زندگى او نبوده خمس دارد يا خير؟

ج

- خانه مذكور خمس ندارد. و اللّه العالم.

خمس زمين و مصالح ساختمانى
س 719
اشاره

- اگر زمين را جهت ساخت خانه خريده باشد و به خاطر نداشتن پول يا مشكلات ديگر توان ساختن خانه را پيدا نكرده است و بر زمين سال گذشته است آيا خمس به آن تعلق مى گيرد؟

ج

- اگر به غير طريق مذكور تمكّن ندارد كه خانه مسكونى مورد نياز براى سكونت خود را تهيه نمايد تخميس آن لازم نيست. و اللّه العالم.

س 720
اشاره

- شخصى خانه مسكونى خودرا كه در شرف خرابى است خراب نمود و منافع كسبى امسال خود را براى تجديد بنا اختصاص داد هنوز بناء ناقص و ناتمام است سر سال جديد او فرا مى رسد آيا مقدارى كه از منافعى كه در دست

جامع الاحكام، ج 1، ص: 200

او باقى مانده با اينكه بايستى اين منافع در تكميل خانه مسكونى او صرف شود- خمس به آن تعلق ميگيرد يا خير؟

ج

- منافعى كه هنوز صرف ساختمان خانه نشده و سال بر آن گذشته خمس دارد. و اللّه العالم.

س 721
اشاره

- زمينى را كه انسان خريده و ديوار گذارده و درب نشانيده و مصالح ديگر هم برايش خريده و سهمين زمين و تمام مصالح را داده و بعد با زمين بزرگترى معامله نموده و مبلغى پول مخمّس شده براى بزرگتر بودن زمين دوم داده آيا تا زمين دوم را نفروخته مى تواند خمس ترقى قيمت آن را ندهد؟

ج

- در فرض سؤال تا زمين مذكور را نفروخته خمس ترقى قيمت آن لازم نيست هر وقت فروخت ترقى قيمت ربح سال فروش محسوب است كه اگر تا آخر سال به مصرف مؤونه رسيد خمس ندارد.

س 722
اشاره

- شخصى خانه اى دارد و زمين بجهت خانه ديگرى دارد كه براى خود ميخواسته خانه بسازد و ضمناً چند عدد شاخه آهن خريدارى كرده بيش از يك سال در روى آن زمين گذاشته و نتوانسته بسازد ضمناً مكه هم رفته و مقدارى وقت رفتن مكه قرض نموده و بعد از آمدن از مكه شاخه هاى آهن را فروخته و قرض خود را داده آيا اين پول آهن خمس دارد يا نه و آيا اگر دارد بقيمت خريد بايد حساب كرد يا قيمت فروش؟

ج

- در فرض سؤال كه خانه مسكونى داشته است زمين و آهن خريدارى شده پس از گذشتن سال خمس دارد و پرداخت خمس قيمت خريد كافى است.

خمس تهيه مسكن براى فرزند
س 723
اشاره

- شخصى خانه اى ساخته داراى دو طبقه كه طبقه اوّل براى سكونت خودش مى باشد ولى طبقه دوّم فعلًا مورد نياز خودش نمى باشد ولى بعد از 7 يا 8 سال ديگر پس از ازدواج فرزندش براى فرزندش در نظر گرفته است آيا به اين خانه خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال چون تهيّه منزل چندين سال قبل براى فرزندى كه هنوز

جامع الاحكام، ج 1، ص: 201

ازدواج نكرده است عرفاً جزء مؤونه فعلى او محسوب نمى شود خمس آن بايد ادا شود.

س 724
اشاره

- زمينى ارثى جهت ساختمان منزل به پسر بزرگ خودم دادم كه منزلى بسازد جهت سكونت خودش و حدود سه سال است كه نامبرده با خودم مشغول كسب و كار است از در آمد تأمين سال اين منزل را ساختيم كه انشاء اللّه زندگى تشكيل داده نامبرده مشمول خمس مى شود يا نميشود.

در ثانى زمينى جهت پسر نابالغ خودم از در آمد باز خريدم از بابت بدهى چه صورت دارد؟

ج

- چنانچه پسر بزرگ شما در حالى كه اين زمين را به او داده ايد و ساختمان مينمائيد ميخواهد تشكيل عائله بدهد و نياز به منزل دارد خمس به او تعلّق نمى گيرد و الّا بايد خمس آن ادا شود و زمينى كه براى پسر نابالغ خريده ايد خمس دارد. و الله العالم.

س 725
اشاره

- شخصى خانه اى را به اقساط خريدارى نموده است چون كارگر شركت نفت است وامى را كه از شركت گرفته است ماهيانه از حقوقش بر مى دارند و پولى و مالى خودش نداشته است و در حال حاضر آن خانه را اجاره داده است و بعدها اين خانه مورد لزوم فرزندانش مى باشد و مبلغى هم از غير شركت قرض نموده است آيا خمس تعلّق مى گيرد و در صورت اثبات از چه ممرى و درآمدى آن را پرداخت نمايد چون اجاره و مازاد بر قسط وام مخارج خود و عائله اش را اداره نمى نمايد.

ج

- خانه اى كه بعدها مورد لزوم فرزندان است از مؤونه پدر محسوب نمى شود و بايد خمس آن را بدهد بلى مقدارى را كه بابت خانه مذكور بدهكار است مى تواند كسر كند و خمس بقيه را بپردازد و هر قسطى را كه مى پردازد خمس آن را بدهد.

خمس شخصى كه وام گرفته و بدهكار است.

س 726
اشاره

- اگر كسى يك مليون تومان وام گرفت براى كشاورزى بذر و كود خريد آيا يك ميليون را بايد از سرمايه كسر كند يا بعد از محصول بردارد؟

ج

- آنچه از سرمايه كه در مقابل وام پرداخت نشده باشد خمس ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 202

س 727
اشاره

- بعرض ميرساند عده از كارمندان يك وزارتخانه بازخريد شده و مبلغى پول بعنوان بازخريد سنوات خدمتى و پاداش به آنها تعلّق گرفته و آن پولها را سرمايه گذارى كرده و شركتى را تشكيل داده اند و از اسفند ماه سال 72 تا حال مشغول بكارند آيا اين سرمايه خمس دارد يا نه وعده اى هم وام گرفته و سرمايه گذارى كرده اند قسطهائى كه پرداخت كرده اند و در شركت سرمايه آنها محسوب ميشود آيا خمس دارد يا نه لطفاً نظر مباركتان را مرقوم فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال سرمايه مذكور خمس دارد و همچنين نسبت به كسانى كه وام گرفته و سرمايه قرار داده اند هر مقدار از وام كه قسط آن پرداخته شده و سال بر آن گذشته خمس دارد بلى هر مبلغ از وام كه قسط آن پرداخت نشده خمس ندارد.

س 728
اشاره

- به جنسى كه با پول قرض كرده بخرد و سال بگذرد خمس تعلّق مى گيرد يا خير؟

ج

- جنس مذكور خمس ندارد بلى اگر بعد از اداى قرض آن جنس يك سال بماند و صرف مؤونه نشود خمس دارد. و اللّه العالم.

س 729
اشاره

- كسى كه پايان سال خمسى بدهكارى نقدى (نه قسطى) بابت مؤونه دارد آيا از موجودى متعلق خمس كسر ميشود؟ و بفرض كسر شدن آيا فرقى هست در خوراكى و پوشاكى با قرض مسكن و ماشين سوارى و خرج جهيزيه دختر و ساير لوازم خانه و زندگى يا خير؟

ج

- بطور كلى اگر دين مربوط به مؤونه زندگى باشد اداء آن قبل از رسيدن سال خمسى از مؤونه محسوب است و خمس ندارد ولى اگر صرف مؤونه نكند و سال خمسى برسد نميتواند بمقدار دين از ربح در اداء خمس كسر كند و در سال بعد كه مى پردازد جزء مؤونه آن سال محسوب ميشود.

س 730
اشاره

- اگر شخصى در وقت حلول سال خمسى مقروض و بدهكار باشد آيا مى تواند آن را از عوائدش كسر كند؟

ج

- اگر قرض براى سرمايه بوده و فعلًا هم در سرمايه موجود است خمس عوائد بايد اداء شود و اگر هم تلف شده است و قرض را در بين سال ادا نكرده است خمس عوائد را بايد بدهد در هر سال كه قرض را ادا كرد جزء مؤونه سال ادا

جامع الاحكام، ج 1، ص: 203

محسوب مى شود و اگر قرض براى سرمايه بوده و فعلًا با محاسبه قرض سرمايه زايد بر سرمايه قبل است به مقدار قرض خمس به سرمايه تعلق نمى گيرد و اگر قرض براى مؤونه بوده با اينكه ادا نكرده از عوائد سال استثناء نمى شود و خمس عوائد بايد پرداخت شود. و اللّه العالم.

س 731
اشاره

- آيا بدهى به اداره دارائى جهت ماليات مورد مطالبه اداره را و ساير بدهى هاى تعهدى را (تعهّد به امور خير مثل ساختن مسجد و ساختن درمانگاه و غيره را) ميشود جزء بدهى رسمى و معمولى آخر حساب نموده و از سرمايه و درآمد كسر نمود؟

ج

- بدهى هاى مذكوره در سؤال را نميشود سر سال خمس از سرمايه كسر نمود بلى چنانچه قبل از رسيدن سال خمسى آن بدهى ها از فوائد كسب اداء شود مؤونه محسوب است و خمس ندارد.

س 732
اشاره

- آيا پرداخت ماليات بر درآمد به اداره دارائى جزء حقوق (خمس) محاسبه مى شود؟

ج

- ماليات را نمى شود از خمس حساب كرد و خمس درآمد موجود در آخر سال واجب است پرداخت شود ولى اگر بعد از پرداخت ماليات چيزى نداشته باشيد خمس به شما تعلّق نمى گيرد.

خمس لوازم مورد احتياج زندگى

تزيينات منزل
س 733
اشاره

- اگر شخصى گذران زندگيش توسط پدرش باشد و پدرش مازاد بر نياز به او مبالغى بدهد و شخص تمام و يا مقدارى از اين مبالغ را صرف خرجهاى اضافى مثلًا خريد مبلمان و غيره كه غير ضرورى است بنمايد، آيا به مبالغ يا به وسائل خريدارى شده اضافى خمس تعلق مى گيرد؟

ج

- اگر زائد بر شأن او باشد خمس دارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 204

س 734
اشاره

- آيا به وسايل دكورى كه تنها جنبه تزيينى دارند خمس تعلق مى گيرد؟

ج

- اگر زائد بر حدّ متعارف نباشد خمس ندارد و الّا خمس آن واجب است.

س 735
اشاره

- در بعضى از منازل اشيايى به نام دكور در قفسه هاى اطاق براى تزيين مى گذارند و هيچ از اين اشياء استفاده نمى شود و گاهى اين اشيا كه بنام عتيقه است خيلى گران قيمت است آيا اين اشياء مورد تعلق خمس است يا نه و آيا اين دكورها به شأنيّت صاحب منزل بستگى دارد؟ و آيا دكور متعارف با دكور گران قيمت تفاوت دارد يا نه؟

ج

- اگر اصل دكور و اشياء مذكوره در حد مناسب با شئون مالك آنها باشد خمس ندارد و اگر زايد بر شأن باشد به طورى كه نداشتن آن عرفاً نقص و موجب كسر شأن و موقعيّت نباشد مثلًا شخصى كه مخارج معمولى زندگى خود را با زحمت فراهم مى كند اشياء گران قيمت را به عنوان تزيين منزل تهيه كند و يا دكور پرخرج بسازد در اين صورت هر مقدار كه عرفاً زايد بر شأن او است خمس دارد. و الله العالم.

س 736
اشاره

- ساختمان هايى كه زيادتر از حاجت است و در تمام سال اطاق ها مفروش و بدون استفاده است و حَتّى اطاق ها را اجاره نمى دهند يا ميهمانى ندارد آيا اين اطاق هاى فى المثل يك طبقه ساختمان مورد تعلق خمس است يا نه؟ و يا تزيينات ساختمان كه حتى ديوار كوچه را با آئينه و امثال آن تزيين مى كنند وجهى كه در مقابل اين تزيينات داده مى شود خمس دارد يا نه؟ و آيا ملاك در زياده روى و اسراف و تجمل چيست؟ و بر فرض كه اطاق هاى زائد مورد تعلق خمس باشد به عنوان اشاعه است يا در قسمت هاى ديگر كه خودش زندگى مى كند مجاز است استفاده كند خلاصه تكليف چيست و اگر ميهمان با علم به اينكه صاحبخانه زايد بر احتياج ساختمان ساخته و خود صاحب خانه تصريح مى كند كه اين اطاق ها مورد احتياج او نيست نماز خواندن در اين خانه ها صحيح است؟ و آيا به عنوان نهى از منكر واجب است به آنان تذكر داده شود؟ چنانچه نقل مى كنند بهلول به هارون الرشيد گفت ان كان من مالك فقد اسرفت و إن كان من مال غيرك

فقد أخطيت.

ج

- هر چه زايد بر شأن است مورد تعلّق خمس است و در مثل خانه به

جامع الاحكام، ج 1، ص: 205

تفصيلى كه نوشته ايد گاهى مقدار زايد موجب استطاعت و وجوب حج نيز هست و تعلّق خمس به نحو اشاعه است يعنى بعد از تعلّق خمس تصرّف در هيچ قسمتى جايز نيست و نسبت به مهمان، لازم نيست تحقيق كند كه صاحبخانه خمس داده يا نه بلى اگر يقين كند كه خمس تعلّق گرفته و نداده براى او هم جايز نيست تصرّف كند. و اللّه العالم.

س 737
اشاره

- آيا اشياء زينتى مثل گلدان، چراغ، ساعت و امثال آنها كه جنبه زينتى داشته باشد مشمول خمس مى شود يا خير؟ قيمت گذارى آنها مشكل و پرزحمت است چون بعضى اشياء قديمى است و در بازار نيست و قيمت واقعى آن هم مشخص نمى شود در اين صورت تكليف چيست؟

ج

- اين اشياء اگر بطور متعارف نسبت به شخصى كه آنها را دارد زائد محسوب نشود خمس ندارد ولى اگر نسبت به شخص مذكور زائد محسوب بشود خمس دارد و اگر ارث باشد مادامى كه آن را نفروخته ايد خمس به آن تعلّق نمى گيرد هر وقت فروختيد زيادى قيمت آن از تاريخى كه بشما رسيده اگر بين سال صرف مؤونه نشود خمس دارد و اگر اين اشياء ارث نباشد بايد بقيمت روز خريدارى شده خمس آن پرداخت شود.

س 738
اشاره

- اگر كسى براى تهيه مؤونه واجب زندگى خويش ناچار به پس انداز مبلغى پول در طول زمان بلند باشد تا پس از گذشت چند سال توانايى خريد آن مؤونه را پيدا كند آيا اين شخص بايد در پايان سال، خمس اين پول را محاسبه و پرداخت كند؟

ج

- اگر چيزى به عنوان مؤونه فعلًا مورد حاجت باشد و تهيه آن بدون پس انداز و جمع نمودن قيمت آن در عرض چند سال ممكن نباشد وجوب خمس براى پول جمع شده معلوم نيست.

س 739
اشاره

- تلويزيون رنگى و تلفن جزء ضروريات زندگى است يا نه و خمس دارد يا نه؟

ج

- اگر جزء مؤونه شخص محسوب شود خمس ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 206

لوازمى كه مورد استفاده قرار نمى گيرد
س 740
اشاره

- آيا لوازم منزل در صورتى كه در طى سال براى يك بار هم استفاده نشوند بايد خمس آن را پرداخت نمود؟

ج

- اگر لوازم مذكوره مورد احتياج فعلى است و اتفاقاً در بين سال مورد استفاده قرار نگرفته خمس ندارد مثل اينكه لحاف يا پتويى را براى مهمان تهيه كرده باشيد و اتفاقاً در بين سال، مهمانى بر شما وارد نشود. و اللّه العالم.

س 741
اشاره

- اگر كسى در اواسط سال خمسى اش يك فرش بخرد ولى تا پايان سال از آن استفاده ننمايد خمس آن لازم است يا خير؟

ج

- اگر فرش واقعاً مورد نياز بوده خمس ندارد هر چند اتفاقاً از آن استفاده نكرده باشد. و اللّه العالم.

س 742
اشاره

- آيا معيار جهت معافيت خمس استفاده كردن آنها تا مدّت يك سال از تاريخ خريد است و يا استفاده كردن از آنها تا رسيدن سال خمسى؟

ج

- سر سال خمسى را بايد ملاحظه نمايد. و اللّه العالم.

خمس مخارج تحصيل فرزندان

س 743
اشاره

- اگر مخارج تحصيل فرزند را بدهد چيزى براى او اضافه نمى ماند كه خمس آن را بدهد آيا بايد مخارج تحصيلات فرزند را بدهد و خمس ندهد و يا اينكه مخارج تحصيل را ندهد تا پس انداز داشته باشد و خمس آن را بدهد؟

ج

- اختيار با پدر است اگر مخارج مذكوره را متحمل شد و چيزى در سر سال برايش نماند خمس واجب نيست و اگر مخارج را نداد و باقى ماند خمس دارد بلى بايد مخارج بمقدار شأن باشد و از مخارج بى مورد و زياده روى خوددارى شود و الّا مقدار زائد خمس دارد.

مخارج عروسى فرزند

س 744
اشاره

- آيا اگر مادر از مال خودش وسايلى براى فرزند پسر كنار بگذارد كه وقت ازدواج به ايشان بدهد خمس تعلق مى گيرد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال اگر سال بر آن وسايل بگذرد خمس دارد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 207

س 745
اشاره

- كسى براى مصارف عروسى پسرش پول تهيّه كرده و قبل از تكميل مراسم، سال به سر رسيده است، آيا خمس به اين پول تعلق ميگيرد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال آنچه تا رسيدن سر سال خمسى مصرف نشده خمس دارد. و اللّه العالم.

س 746
اشاره

- جهيزيه دختر تهيه نمودن رسم است بعضى از آقايان فرموده اند خمس ندارد آيا خرج عروسى پسر هم اينطور است يا نه؟

ج

- نسبت به خرج عروسى پسر اگر سال بر آن گذشته باشد خمس دارد و اگر در بين سال خرج شود و بطور معتدل باشد خمس ندارد.

خمس جهيزيه

س 747
اشاره

- پولى كه براى دختر و يا پسر و نيازهاى تحصيلى و يا ازدواج و جهيزه كنار مى گذارد آيا خمس دارد يا نه- و آيا وسيله اى و چيزهائى كه براى پسر خريدارى مى كنند و مى گذارند آيا مانند دختر كه اجناس و جهيزه اش خمس ندارد اين هم ندارد؟

ج

- به جهيزيه اى كه براى دختر و در سالهائى كه در معرض ازدواج است تهيه مى شود خمس تعلق نمى گيرد ولى خمس پولى كه براى جهيزيه يا ازدواج مخارج تحصيلى كنار گذاشته ميشود بايد ادا شود.

س 748
اشاره

- براى جهيزيه دختر پول يا لوازم منزل كنار بگذاريم متعلّق خمس مى شود؟

ج

- اگر جهيزيه در وقتى تهيه شود كه دختر در معرض ازدواج است و اتفاقاً چند سال بگذرد و شوهر نكرده باشد خمس ندارد ولى اگر مثلًا دختر در سن پنج سالگى باشد و تدريجاً براى او جهيزيه بخرند خمس دارد و همچنين اگر براى دختر چه كوچك باشد و چه بزرگ پول كنار بگذارند و يك سال بر آن بگذرد خمس دارد.

س 749
اشاره

- مادرى كه با چهار فرزند دخترش قالى بافى مى كنند بقصد خريد جهيزيه اگر پول آن ذخيره شود سر سال خمس دارد يا نه؟

ج

- اگر فعلًا محتاج به جهيزيه است ميتواند آن را در بين سال درآمد خريدارى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 208

نمايد و خمس ندارد و اگر تهيه آن بدون ذخيره پول آن ممكن نباشد و درآمد ديگر نداشته باشد تعلق خمس به آن معلوم نيست.

س 750
اشاره

- اگر براى جهيزيه دختر پول يا لوازم زندگى كنار بگذاريم آيا خمس دارد؟

ج

- جهيزيه براى دخترى كه در سنين ازدواج تهيه ميشود جزء مؤونه است و خمس ندارد ولى پولى كه جهت جهيزيه كنار گذاشته ميشود اين حكم را ندارد بلى اگر تهيّه بعض اقلام جهيزيه بدون كنار گذاشتن پول كه قهراً سال هم بر آن ميگذرد و براى شخص يكجا خريدن ممكن نباشد در اين صورت به پولى كه جهت تهيه آن كنار گذاشته خمس تعلق نميگيرد.

س 751
اشاره

- و در مسأله 1786 تبيين شده اگر انسان در شهرى باشد كه معمولًا هر سال مقدارى از جهيزه دختر را تهيّه ميكنند و تهيه آن مورد حاجت باشد خمس ندارد؛ سؤال مورد حاجت اينست كه شخصى دخترى دارد كه حال تقريباً شانزده ساله ميباشد و از سه سال قبل يك تخته فرش را بقصد جهيزيه آن دختر مشغول بافتن شده است حال ميخواهد بداند آيا خمس آن را بايد بدهد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه مرسوم محل اين باشد كه فرش بعنوان جهيزيه براى دختر مورد نظر در آن سنّ و سال تهيه مى كنند خمس ندارد و الّا بعد از پايان بافت فرش اگر سال بر آن بگذرد خمس دارد.

س 752
اشاره

- دختر جهيزيه اى كه پدر به او داده بخانه شوهر ميبرد، امّا از تمام آن استفاده نميكند و از مجتهدى تقليد مينمايد كه خمس هبه را واجب مى داند. آيا خمس چيزى كه از آن استفاده ننموده واجب است؟

ج

- در فرض سؤال اگر چيزى كه از آن استفاده ننموده معرض حاجت فعلى او است و اتفاقاً در بين سال مورد استفاده قرار نگرفته و يا چيزى است كه جزء جهيزيه قرار دادن آن از شئون عروس است خمس ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 209

پرداخت و مصرف خمس

س 753
اشاره

- آيا در دادن سهم مبارك امام عليه السلام كه مصارفش را بدانند و رعايت نمايند اذن مجتهد جامع الشرائط لازم است؟

ج

- بلى لازم است.

س 754
اشاره

- آيا وجوهات شرعى را مى توان به ولى امر مسلمين يا مجتهد جامع الشرائط ديگرى كه از آن تقليد نمى كنيم پرداخت؟

ج

- دادن وجوهات به مجتهد جامع الشرائطى كه غير از مرجع تقليد خود شخص است در صورتى كه نظر هر دو در مصرف يكى باشد اشكال ندارد.

س 755
اشاره

- اگر شخصى وصيت كند فلان مبلغ پول را به عنوان وجوهات به فلان مرجع (با قيد نام مرجع) بدهيد و مرجع فوق الذكر رحلت كنند آيا مى شود به مرجعى ديگر داده شود يا خير؟

ج

- آن وجوه را بايد به مرجعى كه زنده است بدهد.

س 756
اشاره

- فردى بر تقليد مجتهد ميت باقى است آيا مى تواند سهم مبارك امام عليهم السلام را در صورتى كه مجتهد فوت شده كارهاى در دست اقدام و احياناً نيمه تمام داشته به وكلاى مجتهد متوفى كه عدالت و امانت خود را حفظ كرده اند پرداخت نمايد؟

ج

- امر سهم مبارك امام عليه السلام با مجتهد حىّ است و پرداخت آن به وكيل مجتهد ميت كافى نيست.

س 757
اشاره

- اگر شخصى مقلّد مجتهدى بوده و مبلغى بابت خمس كه با مشار اليه حساب كرده بدهكار شد و تا كنون بدهكارى فوق را نداده، نسبت به بدهكارى به مجتهد سابق كه فعلًا مقلد او نيست تكليفش چيست؟

ج

- اگر مجتهدى كه قبلًا مقلّد او بوده از دنيا رفته بايد مبلغ مذكور را به مجتهد حىّ جامع الشرائط بپردازد و در فرض حيات مجتهد سابق احتياط آن است كه با اجازه مجتهد لاحق به مجتهد قبلى بپردازد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 210

س 758
اشاره

- خانه اى مدتها قبل از شخصى خريدارى شده بود، و مبلغى از پول خريد خانه مانده بود، بعد از عقد و قرارداد بنگاهى، طرف معامله مقدار پول مانده را بابت خمس قبول ميكند و معامله تمام ميشود و سند خانه هم طبق قرارداد به نام حقير ميشود، اما بعد از مدت چند ماهى كه گذشت شخصى كه قبول خمس نموده بود پشيمان ميشود. سؤال اين است، آيا پشيمانى و ندامت اين شخص از بابت دادن خمس و بخشش اين مقدار پول، مورد قبول هست يا نه؟

ج

- در فرض سؤال كسى كه خمس را بابت بدهى خريدار قبول كرده اگر بهمان مقدار، خمس بدهكار بوده و بابت بدهى خمسيش محسوب نموده، پشيمانى بعدى او اثرى ندارد ولى اگر خمس بدهكار نبوده و منظورش اين بوده كه بعدها كه بدهكار شد حساب كند و يا اگر هم بدهكار بوده منظورش وعده حساب كردن بوده، در صورت پشيمانى مى تواند حساب نكند.

س 759
اشاره

- شخصى خودش سيد است آيا مى تواند به فرزندش كه تحصيل مى كند و كارى ندارد از بابت سهم سادات به او بدهد يا از سهم سادات ديگران مى تواند به او بدهد.

ج

- سهم ساداتى كه به مال خودش تعلق گرفته نمى تواند به فرزند خودش بدهد، اما نسبت به سهم ديگران پس اگر خودش قدرت ندارد كه نفقه فرزندش را بدهد و فرزندش هم فقير است ديگران مى توانند سهم ساداتشان را به فرزند او بدهند. و اللّه العالم.

س 760
اشاره

- به نوه دخترى مى شود خمس و زكات داد يا خير؟

ج

- دادن خمس و زكات به نوه دخترى جايز نيست. و اللّه العالم.

س 761
اشاره

- افراد سيد آيا خمسشان به خودشان بازمى گردد؟

ج

- ساداتى كه خمس به مال آنها تعلق مى گيرد بايد آن را در محلش در توضيح المسائل ذكر شده مصرف نمايند و به خودشان بر نمى گردد. و اللّه العالم.

س 762
اشاره

- زنى كه فرزندانش سادات باشند و پدرشان مخارج زندگى ايشان را ندهد اين مادر مى تواند سهم ساداتى را به بچه هاى سادات خودش بدهد يا خير؟

جامع الاحكام، ج 1، ص: 211

ج

- مادر نمى تواند سهم سادات خود را به فرزند خودش بدهد.

ولى اگر شوهرش سيد و فقير باشد مى تواند سهم سادات را به او بدهد. و الله العالم.

س 763
اشاره

- اگر شخصى وجوهات شرعيه از قبيل سهم امام (ع) يا سهم سادات بر ذمّه دارد و مى خواهد به ديدن يك طلبه يا يك سيّد مستحقّ برود، آيا مى تواند چيزى خريده و بعنوان هديه منزل نو عروس به خانه آنها برده و از وجوهات خود حساب نمايد يا نه؟

ج

- با اذن فقيه جامع الشرائط مانعى ندارد. و اللّه العالم.

س 764
اشاره

- آيا از سهم امام مى شود به فقرا كمك كرد يا خير؟

ج

- امر سهم مبارك امام (ع) با مجتهد جامع الشرائط است با اذن او مانعى ندارد. و اللّه العالم.

س 765
اشاره

- در يك محل سيد فقيرى وجود دارد كه از روى حياء و عفاف، ابراز فقر نمى كند و اگر هم بگويند خمس است قبول نمى كند، آيا مى شود از بابت هديه چيزى به او داد؟

ج

- لازم نيست به او بگويند كه مبلغ بابت خمس است. و اللّه العالم.

س 766
اشاره

- آيا دادن سهم سادات با رعايت آنچه در توضيح المسائل آمده است اذن مجتهد مى خواهد؟

ج

- بنابر احتياط اذن مجتهد لازم است ولى از طرف حقير بطور عام پرداخت سهم سادات عظام به آنها كه محتاجند مجاز است.

س 767
اشاره

- آيا از سهم مبارك امام (ع) براى برپائى مراسم مذهبى خصوصاً سوگوارى و يا اعياد ائمه اطهار صلوات اللّه عليهم اجمعين وهم چنين تهيه كتابهاى مفيد و خوب مذهبى و پخش آنان جايز است؟

ج

- موارد مختلف است و بايد با اذن مجتهد باشد.

س 768
اشاره

- در بعضى منطقه هاى افغانستان مردم احتياج به حمّام دارند براى غسلهاى واجب از وجه سهم مبارك امام (ع) زكات و غيره مى شود خرج و

جامع الاحكام، ج 1، ص: 212

مصرف حمّام كرد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال بابت زكات مال از سهم سبيل اللّه اشكال ندارد صرف حمّام نمايند و از سهم مبارك امام عليه السلام موكول به اجازه فقيه است.

س 769
اشاره

- سيادتى را كه شيعه معتبر دانسته و قائل به آن است آيا فقط به ذريّه پيامبر اسلام (ص) اطلاق مى شود يا اولاد هاشم ببعد را شامل مى گردد؟ و منظور حضرتعالى در رساله توضيح از سيد فقير چه كسى مى باشد آيا به كسى كه از ناحيه مادر منسوب به رسول (ص) است در صورت فقير بودن مى شود خمس داد (سهم سادات) يا نه؟

ج

- سيادتى كه در مسائل خمس و زكات و كفارات واجبه موضوع احكام است انتساب به جناب عبد المطّلب از طريق پدر و اجداد پدرى است اختصاص به اولاد امير المؤمنين (ع) و حضرت زهراء سلام اللّه عليها دارد.

س 770
اشاره

- آيا كسى مى تواند از وجه سهمين مبالغى را پرداخت كند كه بعداً اگر خواست سال خمسى قرار بدهد محاسبه كند؟

ج

- اگر يقين دارد كه اموالش متعلق خمس شده مانعى ندارد و اگر يقين ندارد مى تواند وجه را به سيد فقير قرض بدهد و يا وجه را به مجتهد جامع الشرائط قرض بدهد سپس بعد از تعلق خمس آنچه را به سيد قرض داده بابت سهم سادات و آنچه را به مجتهد داده بابت سهم امام (ع) محسوب دارد لكن در اين صورت بايد مقدارى را كه به سيّد فقير و به مجتهد قرض داده از سرمايه حساب كند و خمس آن را نيز بدهد. و اللّه العالم.

س 771
اشاره

- والده اين جانب سيده و علويه است با توجّه به اينكه فعلًا معمّم نيستم و استفاده از عمّامه به رنگ سياه در مورد اين جانب تأثير منفى در جامعه ندارد، آيا اجازه استفاده از عمّامه به رنگ سياه را دارم؟

ج

- كسى كه فقط مادر او سيّده است گرچه از اولاد رسول خدا (ص) محسوب است ولى احكام خاص سيّد از قبيل استحقاق خمس در صورت فقر و حرمت اخذ زكوات و مانند اينها را ندارد بهر حال اين جانب استفاده از عمامه سياه را براى چنين شخصى نظر باينكه ممكن است بعداً با سادات شرعى اشتباه شود صحيح نمى دانم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 213

دستگردان

س 772
اشاره

- با توجه رواياتى كه ميفرمايد الخمس بعد المؤونة كه نمونه آن در جلد 2 استبصار باب 30 موجود است چرا مراجع بزرگوار وجوب خمس را فورى نمى دانند و مهلت دستگردان ميدهند آيا مهلت را از (من ذلك في حل ليزكوا) استنباط مى فرمايند و آيا مهلت يك سال، با آن مقدار خمسى كه به بعد از مؤونه تعلق گرفته و تا مدت يك سال از بين ميرود منافات ندارد؟

ج

- استناد به روايت محمد بن سنان از عبد الصمد بن بشير كه در ذيل آن ميفرمايد (الا أن أبي جعل شيعتنا في ذلك في حل ليزكوا) بر ولايت فقيه بر امهال و دستگردان بجهت ضعف سند آن تمام نيست ولى به روايات ديگر مثل صحيحه فضلاء عن أبي جعفر (ع) استناد ممكن است به اين بيان كه تحليل امام (ع) بر حسب ولايت بر خمس بوجه و به اصطلاح حكم ولايتى و نظامى است و اگر ولايت فقيه نيز بر خمس ثابت شود چنانكه در اخذ و مصرف آن ثابت ميدانند فقيه هم در موارد و اقتضاء مصلحت ميتواند در اداء آن مهلت بدهد مع ذلك اثبات اين ولايت كه مأخذ تحقيق باشد براى فقيه خالى از اشكال نيست ولى در مواردى كه من عليه الخمس بطور عرف و عادت متمكن از اداء نباشد و مصلحت از باب خمس هم امهال باشد ولايت بر آن موجه است بلى اذن در تأخير اداء بدون مصلحت ارباب خمس و تمكن من عليه الخمس از اداء خالى از اشكال نيست و مقصود از بخش دوم سؤال كاملًا معلوم نشد زيرا بفرض صحت مهلت و انتقال خمس بذمه شخص

چيزى از مال خمس تضييع و تفويت نميشود.

س 773
اشاره

- آيا مى توان مبلغ خمس را به صورت اقساط پرداخت نمود؟

ج

- بدهى خودتان را بايد دست گردان بكنيد بعد از دستگردان در صورتى كه متمكن از پرداخت دفعى آن نباشيد مى توانيد به اقساط بپردازيد. و اللّه العالم.

س 774
اشاره

- آيا مى توان وجوهات شرعيّه را به شماره حساب دفتر جنابعالى واريز نمود و از دست گردان وجوه مستغنى است؟

ج

- اگر بخواهيد همه وجوهات متعلّقه به اموال خود را در سر سال خمسى دفعةً بپردازيد دست گردان لازم نيست ولى اگر بخواهيد تدريجاً بپردازيد بايد بدهى خود را دست گردان نمائيد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 214

س 775
اشاره

- با سند منزلم و مقدارى وجه نقد سه دانگ از يك ماشين را خريدم بعد از درآمد آن اقساط وام را پرداختم و يك دانگ ديگر هم خريدم و اگر بخواهم وجوهات را حساب كنم مجبورم سهمى از آن را بفروشم و زندگى من تأمين نگردد آيا خمس بر آن تعلق مى گيرد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه ماشين را جهت كار خريده ايد خمس دارد، بايد خمس آن را دستگردان كنيد و به تدريج بدهى خود را بپردازيد. و اللّه العالم.

س 776
اشاره

- اگر كسى فعلًا نتواند خمس را بپردازد مى تواند بتأخير بيندازد و يا اينكه قرض كند و خمس را پرداخت نمايد؟

ج

- با مجتهد يا مأذون از طرف او دستگردان كند و تدريجاً بپردازد. و اللّه العالم.

تصرف در مالى كه خمس آن پرداخت نشده

س 777
اشاره

- حضرت عالى در رساله مسأله 884 فرموده ايد: تصرف در ملك كسى كه خمس يا زكات بدهكار است حرام و نماز در آن باطل است تا آخر، حال خمس و زكات يا كفاره رمضان و ديه و رد مظالم و نظاير اينها هم اگر بعهده شخص باشد همين حكم را دارد و اگر يكى از وراث كه يك هكتار زمين ارث برده به اندازه سهم خودش خمس و زكات و رد مظالم و ديه و كفاره را بدهد تصرف اين شخص كه به اندازه خودش داده حرام و نماز باطل است يا نه؟

ج

- در مورد سؤال با پرداخت وجوه مذكور به مقدار سهم خود ميتواند در بقيه سهم خود تصرف كند. و اللّه العالم.

س 778
اشاره

- كسى خانه اى را از پول خمس نداده خريده و در آن نماز مى خواند، نماز و غسل او چه صورت دارد؟ آيا غسل باطل است يعنى جنابتش باقى است؟

ج

- اگر معامله را به ذمّه انجام داده نماز و غسل اشكال ندارد البته واجب است خمس را هم بدهد و اگر عين بعين انجام داده تا موقعى كه خمس آن را نپرداخته هر گونه تصرّف در آن خانه اشكال دارد. و اللّه العالم.

س 779
اشاره

- كسى كه منزل مسكونى خويش را اضطراراً براى خريد منزل مسكونى ضرورى در محل انتقال جديد مى فروشد، آيا در فاصله ايام بيع و

جامع الاحكام، ج 1، ص: 215

شراء، وجه بهاى منزل فروخته شده مشمول خمس مى شود؟ و با فرض شمول خمس و عدم پرداختن در منزل مسكونى ابتياعى جديد از وجه تخميس نشده نماز و تصرفات ديگر جائز است؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه در سال فروش قيمت منزل صرف خريد منزل مسكونى جديد و يا مؤونه ديگر شده چيزى بر او نيست ولى اگر پول خانه بماند تا سال بعد، بمقدارى كه زائد بر قيمت خريد، فروخته خمس تعلّق ميگيرد و اما نسبت به خريد منزل با پول تخميس نشده چنانچه ذمّه اى بوده نماز و تصرفات در آن منزل اشكال ندارد.

س 780
اشاره

- شخصى كه خمس نميدهد اگر هنگام حج مقدارى از مال خود را جدا كند و خمس آن را بدهد و صرف امور حج كند آيا تا اين اندازه تصرف جايز و حج او صحيح است؟

ج

- در فرض سؤال، تصرف جايز نيست چون خمس بنحو اشاعه است و بايد همه مال متعلّق خمس را تخميس كند لكن اگر لباس احرام و ساير لباسهايش را كه در حين انجام اعمال از آنها استفاده ميكند در موقع خريدن بنحو كلى و ذمّه اى خريده باشد نه عين به عين حجّش صحيح است.

س 781
اشاره

- فرش مسجدى را از پول خمس نداده خريدارى كرده اند نماز خواندن و سائر تصرفات در آن چه صورت دارد؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه معامله و خريدوفروش به ذمّه بوده كه معمولًا چنين است معامله صحيح است و نماز خواندن و سائر تصرّفات در آن فرش اشكال ندارد. و اللّه العالم.

س 782
اشاره

- شخصى درختى را بدون اينكه خمس آنها را بدهد وقف مسجد مى كند و سقف و شبستان آن را كه در روستاها معمول است از آن درخت مى سازد نسبت به خمس وظيفه چيست و آيا نماز در پشت بام و شبستان مسجد صحيح است يا نه؟

ج

- اگر درخت متعلق خمس شده وقف آن و نماز خواندن روى آنها براى كسانى كه اطلاع دارند اشكال دارد مگر آنكه خمس آنها داده شود.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 216

س 783
اشاره

- زيد قبلًا خمس اموالش را به مرجع تقليد خودش و ساير مراجع مى داد حالا مدتى است كه سهم مبارك را نمى دهد با چنين شخص آيا مى توانم شريك معامله اى باشم و يا برايش اجير شوم و كار كنم؟

ج

- شركت با شخص مذكور در صورتى كه يقين داريد كه اموال مورد ابتلاء شما از شخص مذكور متعلق خمس شده و ادا نكرده اشكال دارد ولى اجير شدن و كار كردن براى او مانعى ندارد و اجرتى كه به شما مى دهد اگر يقين نداريد كه متعلق خمس واقع شده گرفتن آن مانعى ندارد و اگر يقين داريد پولى كه به شما به عنوان اجرت مى دهد متعلق خمس شده و خمس آن را نداده بايد آن را قبول نكنيد و از او بخواهيد تا پول حلال به شما بدهد.

و اللّه العالم.

س 784
اشاره

- غذا خوردن در خانه اى كه اهل آن تارك الصلاة بوده و خمس و زكات نمى دهند چگونه است؟ اگر پدرم خمس و زكات مالش را نداده، تكليف من كه نان او را مى خورم و از لوازم خانواده استفاده مى كنم چيست؟

ج

- هر چه را يقين نداريد كه به خصوص آن خمس تعلّق گرفته تصرّف در آن جايز است.

س 785
اشاره

- بعضى مؤمنين مى پرسند، جاهائى دعوت مى شويم كه يقين داريم حساب سال ندارند، آيا غذا خوردن و يا تصرّف ديگر ما، در منزل آنان چه صورت دارد؟

ج

- اگر يقين ندارند كه به عين آنچه مورد ابتلاء آنها است خمس تعلق گرفته باشد ظاهراً اشكال ندارد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 219

نذر

از بين رفتن موضوع نذر

س 786
اشاره

- مبلغى پول بعنوان مناطق جنگى است و مبلغى بعنوان بازسازى با اين پول مناطق جنگى چه كار بكند ميتواند براى زلزله زده خرج كند و يا در سپاه و يا پايگاه مصرف كند؟

ج

- در مورد سؤال مبلغى كه مربوط به بازسازى مناطق جنگى است بايد صرف همان قسمت بشود و مقدارى كه مربوط به مناطق جنگى است صرف نيروهائى كه فعلًا در همان منطقه بعنوان مرزبان و غيره هستند بشود و صرف آن در زلزله زده و غيره جائز نيست.

س 787
اشاره

- نذر جبهه جنگ يا بطور كلى وجهى را كه بابت كمك بجبهه جنگ ميدهند و سابقه دارد، در وضع موجود آن را در چه مواردى صرف كنيم؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه چيزى را براى جبهه با خواندن صيغه شرعى نذر

جامع الاحكام، ج 1، ص: 220

نموده فعلا كه جنگى نيست، صرف مرز داران كشور بنمايد و اگر بدون نذر شرعى، اشخاصى براى جبهه وجهى پرداخته اند و شناسائى آنها مقدور نباشد، آن وجوه را به نيّت مظالم از طرف صاحبانش احتياطاً به فقراء از مرزداران بدهند.

س 788
اشاره

- اين جانب مغازه اى به اين قصد دارم كه هر چه پس انداز كنم از هزار تومان پنجاه تومان متعلق به حضرت أبو الفضل العباس (ع) باشد، در صورت امكان ببرم به كربلا فعلًا راه مسدود است، تا به حال مبلغ دو مليون سرمايه شده است، طبق نيّتم صد هزار تومان بايد بدهم، فعلًا امكانش هم ندارم آيا ميتوانم مبلغ فوق را تدريجاً بوسيله روحانى هيئت در شعائر مذهبى اعم از روضه خوانى و سينه زنى در ايام محرم و صفر در مساجد و تكيه ها خرج كنم و يا بقم ارسال كنم، هر چه صلاح ميدانيد مصرف كنيد؟ در غير اين دو صورت چه بايد بكنم ضمناً آيا ميتوانم آن قصد را لغو كنم يا نه؟

ج

- در مورد سؤال مجرّد قصد مذكور موجب تكليف نمى شود، اگر صيغه نذر و عهد به عربى يا بفارسى نخوانده ايد چيزى بر شما نيست، مع ذلك اگر بخواهيد رشته توسّل خود را به مقام حضرت أبو الفضل عليه السلام ادامه دهيد ميتوانيد اين مبلغ را كه در نظر گرفته ايد در خيرات عامّه مخصوصاً تشكيل مجالس عزادارى و سوگوارى براى آن حضرت و سائر شهداء بزرگوار كربلا، مخصوصاً حضرت سيد الشهداء عليهم السلام بمصرف برسانيد و ثواب آن را به آن حضرت هديه نمائيد.

س 789
اشاره

- كسى نذر كرده كه مادام العمر در دهه عاشورا عزاداران را اطعام نمايد و مدتى هم باين نذر عمل كرده است ولى اكنون برايش مقدور نيست وظيفه او چيست.

ج

- در فرض سؤال، تا حدى كه مقدور نيست تكليفى ندارد و اگر مجدّداً قدرت پيدا كرد، از تاريخ حصول قدرت به بعد بر طبق نذر بايد عمل كند.

تغيير دادن مصرف نذر

س 790
اشاره

- شخصى نذر كرده بطور اطلاق كه يك ربع عايدى وسيله نقليّه خود را در راه حضرت عبّاس عليه السلام صرف كند، بفرمائيد اگر بمصرف

جامع الاحكام، ج 1، ص: 221

روضه خوانى برساند، هر روضه كه خوانده شود مكفى است، يا بايد روضه حضرت عباس عليه السلام خوانده شود و نيز اگر با آن پول كتاب بخرد در اختيار اهل علم و ارباب استحقاق قرار دهد در راه آن بزرگوار كفايت مى كند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال لازم نيست خصوص روضه حضرت عباس عليه السلام باشد و خريدن كتب مفيدى كه اطمينان به صحت آن داشته باشند و اهداء آن به اشخاص نيز اشكال ندارد خصوصاً اگر در صفحه اول كتاب هم قيد شود كه از محل نذر حضرت عباس عليه السلام است و بهر حال بايد اين كارها را بقصد اهداء ثواب بحضرت عباس عليه السلام انجام دهند.

س 791
اشاره

- كسى نذر كرده كه در روز عاشورا مقدار معيّنى طعام به فقرا بدهد آيا مى تواند پس از چندين سال كه باين ترتيب عمل نموده مبلغى را كه صرف طعام مى نموده، جهت روضه خوانى حضرت سيد الشهدا صرف نمايد يا خير؟

ج

- اگر صيغه نذر نخوانده باشد مختار است و الا بايد طبق نذرش عمل نمايد، البته حفظ برنامه هاى اطعام در ايام عاشورا قطع نظر از نذر خوب و تعظيم شعائر است.

س 792
اشاره

- در دهه اول محرم نذوراتى بابت هيئت و دستجات كه به مناسبت شهادت سالار شهيدان ابا عبد اللّه الحسين (ع) در اين دهه برپا مى شود آورده اند، الان مقدارى برنج، 2 رأس گوسفند مقدارى چاى، قند و شكر اضافه آمده است و هيئت مبلغ حدوداً 300 هزار تومان بدهكارى دارد خواهشمندم مسأله شرعى اين هيئت را توضيح دهيد، لازم بتذكر است كه واقفين اجناس (نذركنندگان) مشخص نمى باشد و اينكه آيا مى شود اجناسى كه اضافه آمده است به نرخ روز فروخته شود و بدهكاريهاى هيئت كه اعم از خريد برنج، حبوبات، كرايه فرش و كرايه پوش، كرايه داربست و غيره مى باشد با فروختن اين اجناس پرداخت شود.

ج

جامع الاحكام ؛ ج 1 ؛ ص221

اشياء مذكور بايد در مواردى كه اهداء كنندگان آن در نظر داشته اند حسب معمول محلّ و برنامه سالهاى گذشته صرف شود و چنانچه موضوع آن بر حسب معمول منتفى باشد و صاحبان آنها هم مجهول و تحصيل اذن از آنها ميسّر نباشد احتياطاً آنها را بفقير غير سيّد از باب مظالم بدهند و فقير به اختيار خودش براى اداء قروض هيئت مى تواند آن را اهداء نمايد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 222

س 793
اشاره

- در ايام تاسوعا و عاشورا رسم شده، در يك محل يا در يك خانه خيمه گاه درست كرده، مردم در اطراف آن مشغول عزادارى مى شود، و بر مصيبت هاى حضرت سيّد الشهداء هفتاد و دو يار و انصارش گريه مى كنند و عده اى از ارادتمندان ائمه اطهار (ع) نذورات از قبيل نقد، لباس و پارچه مى آورند كه مقدارى از آن نذورات براى پذيرائى از مهمانان در همان محل خرج ميشود و مقدار زيادى مى ماند، لطفاً حضرت عالى محل مصرف نذورات باقى مانده را معين فرمائيد كه در كجا مصرف شود؟

ج

- در مورد سؤال نذورات مذكور را در همان مواردى كه قبلًا مصرف ميشده مصرف نمائيد، لباس و پارچه هاى نذرى را نيز مجازيد با نظارت امناء محل بفروشيد و در موارد مذكور مصرف نمائيد موفق باشيد.

س 794
اشاره

- من در ابتداى تكليف براى اينكه فعل حرام خاصى را ترك كنم عهد يا نذر شرعى با بيان صيغه آن كردم كه در مقابل هر دفعه ارتكاب آن عمل مدت زمان مشخصى مثلًا ده شب نماز شب بخوانم و ده جزء قرآن و زيارت عاشورا هم بخوانم تا آمدم آن فعل حرام را ترك كنم تعداد بسيار زيادى بدهى بر عهده ام قرار گرفت كه البته سالهاست مشغول اداى اين بدهيها هستم ولى مى ترسم عمرم كفاف ندهد و از عهده اداى دين بر نيايم و مى ترسم بعد از من هم، كسى آنها را برايم انجام ندهد البته در بين سالهايى كه هنوز موفق به ترك آن گناه نشده بودم، چند بار خودم تصميم گرفتم آن عهد را از عهده ام خارج كنم، امّا مى دانستم اين نحوه شرعى نيست. سؤال بنده اين است چطور مى توانم اين بدهيها را شرعاً از عهده خود خارج كنم تا اگر مردم، لازم نباشد ديگران باقى آنها را برايم انجام دهند؟ آيا اين كار با پرداخت كفاره ميسر است و اگر ميسر است چند كفاره اى بايد بپردازم؟

ج

- در مورد سؤال هر مقدار كه متمكّن هستيد از تكليف خود انجام دهيد و نسبت به بقيّه وصيت كنيد كه در صورت امكان ورثه انجام دهد ولى مى توانيد به مقدارى كه يقين به اشتغال ذمّه داريد اكتفا كنيد. و اللّه العالم.

س 795
اشاره

- اگر انسان چيزى را نذر كند و فراموش كند يا نداند كه چند بار (مثلًا

جامع الاحكام، ج 1، ص: 223

زيارت عاشورا) بايد بخواند چه بايد بكند؟

ج

- اگر تعداد آن را فراموش كند اكتفا به مقدار يقينى كافى است. و اللّه العالم.

س 796
اشاره

- اگر كسى نذر كند كه چنانچه منزلم را تجديد بناء كنم سالى چند جلسه توسل به اهل بيت (ع) در آن منزل برپا مى كنم، چنانچه اين منزل را بعد از چند سال بفروشد تكليف او چيست؟

ج

- در فرض مذكور بعد از فروختن منزل نسبت به نذر مذكور تكليفى ندارد. و اللّه العالم.

نذر زن

س 797
اشاره

- آيا نذر و ساير تصرفات زوجه در مال خودش بدون اذن زوج جايز است يا خير؟

ج

- نذر زوجه بدون اذن زوج صحيح نيست ولى تصرفات او در اموال خودش اشكال ندارد اگر چه نسبت به صدقه دادن به غير ذى رحم خوب است از زوج اذن بگيرد. و اللّه العالم.

س 798
اشاره

- چهل سال قبل، وضع زندگى من خوب نبوده، همسرم نذرى كرد كه آشى در آخر ماه صفر پخته به همسايگان بدهد، و خداوند متعال محبّت فرموده كارم رو براه شده، چند سال هم آن آش را مطابق نذر پخته و داديم ولى بواسط ضعف و پيرى پختن و توزيع آش براى ما مشكل بوده از يك نفر روحانى محترم راهنمائى خواستيم دستور فرمودند مبلغ پولى را در صندوق ايتام محل باين نيّت بپردازيد لذا از حدود تقريباً 15 سال قبل مبلغ يك هزار و پانصد ريال در ماه صفر باسم آش نذرى بصندوق ميدادم ولى تازگى بفكرم رسيد كه تورّم قيمت جنس براى نذرم اشكال پيش مى آورد و ضمناً از لحاظ قدرت مالى هم توانائى پرداخت بيش از اين مبلغ را ندارم لذا استدعا دارم حضرتعالى حكم مسأله را بيان فرمائيد.

ج

- نذر زوجه بدون اينكه قبل از نذر از شوهر خود اذن گرفته باشد صحيح نيست و بر فرض اينكه اذن گرفته باشد اگر صيغه نذر نخوانده باشد عمل بآن نذر واجب نيست و در اين صورت بهر نحوى كه خواستيد عمل كنيد مختاريد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 224

س 799
اشاره

- زنى نذر كرده كه اگر شوهرش سيگار را ترك كند خرج هر هفته سيگار كشيدن او را صدقه بدهد. اگر شوهر چند هفته سيگار را ترك كرد آيا صدقه دادن بر زن از اولين هفته ترك، واجب است يا شرعاً ميتواند صبر كند و صدقه را تأخير بيندازد تا از ترك سيگار مطمئن شود.

ج

- اگر با اذن شوهر نذر كرده ظاهراً بايد مدتى از كشيدن سيگار خوددارى كند كه عرفاً گفته شود سيگار را ترك كرده است.

س 800
اشاره

- در صورتى كه در نظر زن ترك موقت، يا هميشگى نبوده باشد، از اين جهت در ضمن نذر غفلت شده باشد، اگر شوهر بعد از چند هفته مجدداً شروع به سيگار كشيدن كرد تكليف زن چه مى شود آيا نذرش به هم مى خورد و صدقه دادن بر او واجب نمى شود يا اينكه هر هفته كه نكشيد صدقه واجب است و هر هفته كه كشيد صدقه لازم نيست؟

ج

- ظاهر اين نذر ترك عرفى سيگار است، نه ترك يك روز و چند روز و چند دفعه ولى اگر نذر مطلق بود كه شامل ترك يك دفعه و يا چند دفعه مى شد همان ترك در آن مدت كفايت مى كند، بايد به نذر عمل شود و اين صورت هم نذر ترك بعد از تركِ اول را شامل نمى شود مگر اينكه از صيغه استفاده عموم شود.

س 801
اشاره

- اگر در نذر اذن شوهر لازم باشد و بعد از چند هفته شوهر بگويد گمان من در اذن چند هفته بيشتر نبوده كه شما صدقه بدهيد در اين صورت تكليف زن چه مى شود؟

ج

- اعتبار اذن شوهر در انعقاد نذر بنابر احتياط است لذا در فرض مرقوم احتياط وفاء به نذر است بلكه رعايت اين احتياط لازم است.

مسائل متفرقه نذر

س 802
اشاره

- اگر پدرى نذر كرد كه دختر خود را بكسى بدهد و آن دختر راضى باين ازدواج نشد، اين نذر چه صورتى دارد؟

ج

- در فرض سؤال، نذر پدر صحيح نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 225

س 803
اشاره

- اگر شخصى براى انجام كار مهم نذرى را به زبان آورد، اما به دل آن را نپسندد (از لحاظ مبلغ و يا از نظر چيزهاى نذر شده مثل دعا) تصميم بگيرد نذر را عوض كند آيا امكان دارد؟ و يا اگر قبل از تعويض نذر خواسته او برآورده شود بايد نذر را اداء كند؟

ج

- وفاء به نذر در صورتى واجب است كه به زبان يا صيغه عربى يا فارسى نذر كند مثل اين كه بگويد براى خدا بر من يا بذمّه من است اگر فلان حاجتم برآورده شد اين مبلغ را به فقراء بدهم، و اگر فقط در دل قرار گذاشته باشد و بر زبان نياورده باشد، يا فقط گفته باشد نذر كردم، و خود را براى خدا عهده دار و مديون خدا نكرده باشد، اختيار با خود اوست مى خواهد عمل كند مى خواهد ترك كند يا آن را عوض نمايد.

عهد و قسم

س 804
اشاره

- خداوند متعال در قرآن كريم به چيزهائى قسم خورده آيا قسم خوردن به آنها صحيح مى باشد؟

ج

- قسم خوردن بآنها اثر شرعى ندارد.

س 805
اشاره

- بنده زمانى با خود عهد كردم كه يكى از كارهايى كه حرام است را انجام ندهم و اگر انجام دادم مدّتى روزه بگيرم امّا متأسفانه پس از مدّتى دوباره مرتكب اين فعل حرام شدم و تاكنون بارها اين فعل حرام را انجام داده ام. در اين مورد وظيفه من چيست؟ امّا هم اكنون نمى دانم كه صيغه عهد را همانطورى كه در رساله فرموده ايد جارى كرده ام يا نه؟ در اين صورت وظيفه من چيست؟

ج

- از آنچه تا بحال كرده ايد جدّاً توبه كنيد و نسبت به گذشته اگر نميدانيد كه عهد بنحوى كه شرعاً معتبر است و در رساله ذكر شده واقع شده يا نه غير از توبه چيزى بر شما نيست. والله العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 227

احكام وقف

اشاره

جامع الاحكام، ج 1، ص: 229

وقف

متولّى وقف

س 806
اشاره

- در مواردى كه واقف در وقفنامه امر توليت را به اولاد خود نسلًا بعد از نسل تفويض نموده است آيا متصف بودن متولى از اولاد بصفات عمومى كفايت و امانت و احياناً عدالت نيز در اداره امور موقوفه بنظر مبارك حضرتعالى لازم است يا خير؟

ج

- ظاهر اين ستكه اگر واقف شرط امانت و عدالت نكرده باشد جواز تصدّى متولّى مشروط به اين صفات نيست و عمل او طبق دستور مقرّر در وقف نافذ و صحيح است بلى اگر خيانت و تخلّف او از شرائط مقرّر در وقف محرز شود حاكم شرع جامع الشرائط بايد مداخله و ضم امين نمايد و امّا نسبت به كفايت، اگر مطلقا فاقد باشد حق تصدّى ندارد و اگر با داشتن كفايت، بالمباشره متمكن از انجام امور موقوفه نيست ولى با تعيين وكيل متمكن از اداره وقف است و در وقف هم شرط مباشرت متولى نشده باشد متولّى با تعيين وكيل بايد اعمال توليت نمايد. والله العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 230

س 807
اشاره

- آيا اداره اوقاف شهرستان ميتواند از تجديد اجاره نامه ملك موقوفه خاص كه سالهاست در اجاره اين جانب است و ممر در آمدم مى باشد بدون رضايت اين جانب خوددارى نمايد؟

ج

- بعد از پايان مدت اجاره متولّى شرعىّ ملك موقوفه ميتواند ملك را بهر كس كه بخواهد اجاره دهد.

س 808
اشاره

- در مدّت هفت سالى كه بناى پروژه عظيم كتابخانه و مجتمع فرهنگى را داشته ايم هيچ يك از هيئت امناء و اجرائى با بنده كه متولّى اين پروژه بوده ام همكارى ننموده بلكه استهزاء و مسخره داشتند و باورشان نميشد كه روزى اين پروژه به 60% از بنا برسد و در پنج طبقه ساخته شود قبل از وقف در بدو تأسيس هيأت امناء و اجرائى منحل شده و بنده دنبال ساخت و ساز بودم و در وقفنامه نوشته ايم كه بعد از بنده توليت با أكبر اولادم ميباشد آيا بازهم هيأت امناء لازم است تشكيل شود يا خير؟

ج

- تعيين متولّى و كيفيت اداره وقف با واقف است اگر در وقف معين كرده باشد تغيير آن جائز نيست ولى واقف بايد محلى را كه وقف مى كند يا مالك باشد يا از طرف مالك وكالت يا وصايت داشته باشد كه بايد حسب الوكالة يا وصايه عمل كند.

س 809
اشاره

- آيا جايز است واقف كه خود متولّى بوده و در سند مالكيت براى خود اختيار تام داشته زيرزمين و سه باب مغازه را با هزينه شخصى خود ساخته درآمد اعيانى آنها را براى خود بردارد؟

ج

- اگر واقف قبل از تحقق قبض در زير زمين مذكور احداث مغازه نموده باشد اشكال ندارد و عمل او محمول بر صحّت است.

س 810
اشاره

- وقفنامه اى متعلق بسال 1321 هجرى قمرى كه فتوكپى آن ضميمه اين نامه است واقف آن زمينى را وقف نموده تا مال الاجاره در عزادارى صرف شود و توليت هم با واقف ما دام الحيوة و بعد از او با أرشد اولاد ذكور بطناً و نسلًا بعد بطن و نسل در هر طبقه با تقدم ذكور بر اناث باشد آيا ارشد اولاد ذكور اكبر اولاد ذكور است يا خير و آيا با بودن يك نفر از طبقه سابق به لاحق ميرسد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 231

يا نه و آيا عين موقوفه بين ورثه تقسيم ميشود يا فقط توليت بارث است و در فرضى كه متولّى عمل بوقفنامه ننموده توليت بديگرى منتقل ميشود يا به حاكم شرع مراجعه شود؟

ج

- در مورد سؤال كلمه ارشد ظهور در كمال عقل و درايت دارد نه تنها در كبر سنّ و با بود يك نفر از طبقه سابق توليت به لاحق نميرسد و در صورتى كه متولّى بوظايف شرعى عمل نكند به حاكم شرع مراجعه ميشود تا ضم امين نمايد و ملك وقف بين ورّاث تقسيم نميشود بلكه اختيار آن با متولّى شرعىّ است كه طبق مقرّرات وقف عمل نمايد.

س 811
اشاره

- موقوفه اى كه معلوم التوليه و در قيد حيات است آيا شرعاً جايز است ديگران در آن دخالت يا تصرف نمايند؟

ج

- بطور كلّى در صورتى كه متولّى منصوص به وظيفه شرعىّ خود عمل مى كند ديگران حق دخالت در آن ندارند و اگر بوظيفه شرعى خود عمل نمى كند بايد به حاكم شرع جامع الشرائط مراجعه شود.

خريدوفروش موقوفه

س 812
اشاره

- اين جانب نيت كردم پنج درخت گردو را بمصرف روضه خوانى برسانم اولادى ندارم كه بعد از من عمل كند و خودم هم پير شده ام آيا مى توانم آنها را بفروشم؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه درخت هاى مذكور را وقف نموده ايد و قبض وقف هم محقّق شده فروختن آنها جائز نيست. و اللّه العالم.

س 813
اشاره

- خريدوفروش موقوفه و تبديل به احسن طبق نظر واقف، چه حكمى دارد؟

ج

- خريدوفروش موقوفه جهت تبديل به احسن جايز نيست.

س 814
اشاره

- نيم دانگ زمين مزروعى را از يك نفر مسيحى خريدارى نموده ام. هم اكنون سازمان اوقاف زمين مذكور را بتصرف خود درآورده و اجاره چند سال پيش را از اين جانب طلب نموده و قادر به پرداخت اجاره چند ساله اى كه اوقاف

جامع الاحكام، ج 1، ص: 232

از ما طلب نموده نيستم حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال، اگر وقفيّت زمين از طريق شرعى به ثبوت برسد يا شما علم بآن حاصل كرده باشيد خريد آن باطل بوده است و مبلغى را كه بفروشنده به عنوان بهاى زمين داده ايد ميتوانيد از او استرداد نمائيد و اجرة المثل مدتى كه زمين وقف را متصرف بوده ايد ضامن هستيد و بايد به متولّى شرعى وقف بدهيد و اگر وقفيّت آن به ثبوت شرعى نرسيده على الظاهر چيزى بر شما نيست.

س 815
اشاره

- شخصى مقدارى زمين وصيّت نموده است كه بعد از مرگش، از محصول آن زمين در راه خدا، خرج شود- حالا- ورثه حساب كرده كه خرج و مخارج زمين مذكور، بيش از درآمدش هست (يعنى بعد از مخارج چيزى باقى نمى ماند، كه در راه خدا مصرف شود- بلكه ضرر هم مى كند آيا ورثه مى تواند آن زمين را در راه خدا مصرف نمايد؟

ج

- مورد سؤال، حكم وقف را دارد و چون يقين به عدم قابليت آن از جهت درآمد و لو در آينده حاصل نمى شود فروش آن جايز نيست. و اللّه العالم.

س 816
اشاره

- مى توان شرعاً مكان نامناسب و غير قابل استفاده كتابخانه را فروخته و پول حاصله را صرف ساخت مكان جديدى نمود كه از درآمد آن مخارج حسينيه و كارهاى فرهنگى تأمين شود؟

ج

- در فرض سؤال كه محلّ مذكور وقف براى كتابخانه شده و به تصرّف موقوف عليهم داده شده است، فروش و تبديل آن جايز نيست. و اللّه العالم

س 817
اشاره

- مرحوم پدرم ده زمين بى آب در ده وقف نموده كه از درآمد آن ده مجلس روضه در ماه محرم خوانده شود حال آنكه اين زمين را ميخواهند سالى دو هزار تومان اجاره كنند و با اين دو هزار تومان بيشتر از يك مجلس نمى شود روضه خواند اين جانب تصميم گرفتم كه زمين را بفروشم (كه حدود 120 الى 150 هزار تومان قيمت كرده اند) و با پولش تعدادى درخت گردو بخرم كه للّه تبديل به احسن شده باشد و درآمدى هم از اين راه داشته باشد كه بتوانيم ده مجلس روضه بخوانيم، آيا ميشود اين پول را به حساب سپرده بانك گذاشت و سود سپرده را براى روضه خوانى مصرف كرد يا خير؟

ج

- فروش و تبديل زمين وقفى جايز نيست و در فرض سؤال، ميتوانيد بمقدار

جامع الاحكام، ج 1، ص: 233

درآمدى كه فعلًا دارد مجلس روضه بگيريد و لو يك مجلس باشد و جائز نيست وجه مذكور را در بانك بحساب سپرده بگذاريد.

س 818
اشاره

- به استحضار مى رساند باغچه اى با دو من آب وقف حمّام بوده كه حمّام كوچكى نيز در اين باغچه بوده است كه حمّام تبديل به احسن گرديده است و چون باغچه هم از چندين سال پيش از آب استفاده نمى كرده است و احتياج هم نداشته آب مصرف زراعت دشت مى شده است آيا اين آب را ميشود فروخت يا خير؟

ج

- در مورد سؤال به همان نحوى كه باغچه و آب جهت حمّام وقف شده بايد طبق آن عمل شود و لو به اجاره دادن موقوفه و صرف مال الاجاره در احتياجات حمّام، و فروختن آن جائز نيست.

س 819
اشاره

- ساختمانى كه براى حسينيّه خريدارى شده و به قبض و سند در آمده و مالكان اصلى آن مبلغ قابل توجهى براى حسينيّه شدن مكان به حضرت سيّد الشهداء عليه السلام بخشيده اند و مردم نيز كمك مالى نموده اند و مدت دو سال حتى مبالغ اجاره مغازه هاى موقوفه آن اخذ شده و در آن مكان مجلس توسل و عزادارى و اطعام برگزار شده آيا قابل تبديل و تغيير است يا خير؟

ج

- بطور كلّى در فرض سؤال ظاهر اين ستكه وقف حسينيّه محقّق شده و فروش و تبديل و تغيير آن جائز نيست. و الله العالم.

تصرف بر خلاف وقف

س 820
اشاره

- چيزى كه در گذشته وقف شده است و امروز جزء اشياء تاريخى و گران بهاست آيا مى توان آن را در موزه يا محل ديگر مخصوص اين اشياء نگاهدارى كرد؟

ج

- براى هر جهتى كه وقف شده بايد در همان جهت مورد استفاده قرار گيرد و حفظ آن در موزه بصورت تعطيل آن جائز نيست.

س 821
اشاره

- آيا مى توان با توجه به شرايط روز و در جهت مصالح دولت و امت اسلامى و با ملحوظ داشتن نيت اصلى واقف و در جهت هماهنگى با ساير

جامع الاحكام، ج 1، ص: 234

برنامه هاى مدوّن و جارى دولت در كاربرد نظرات واقف تغييراتى بعمل آورد؟

ج

- تغيير در مصرف وقف جايز نيست بلى در صورتى كه مصرف معين شده از طرف واقف منتفى شده باشد مى شود در مصرفى كه اقرب بنظر واقف است صرف نمود.

س 822
اشاره

- قرآن يا كتابى كه بصورت نسخه خطى مى باشد و توسط نگارنده وقف خواندن شده است، آيا مى توان براى استفاده احسن آن را حفظ نمود و به جاى آن قرآن يا كتاب ديگرى را وقف نمود؟ (يا معادل قيمت آن كتاب يا قرآن وقف نمود).

ج

- جائز نيست.

س 823
اشاره

- قرآن هاى خطى سند و تاريخ علمى و فرهنگى و مذهبى نجم آباد به شمار مى آيند، حضرتعالى كدام يك از موارد ذيل را صلاح مى دانيد عمل شود:

تعمير شود و در منزل يكى از افراد معتمد آبادى نگهدارى شود.

و يا چون كه وقف است بهتر است اين قرآنها تعمير شوند و مجدداً به مسجد آبادى منتقل شود و يا به يكى از كتابخانه هاى معتبر از طرف ورثه واقف هديه شود تا بنحو احسن با داشتن تجهيزات لازم نگهدارى شود؟

ج

- در مورد سؤال اگر متبرّعى باشد كه قربة الى اللَّه مخارج اصلاح و ترميم اوراق دو شصت پاره را بپردازند يا از زكوات تأمين آن ممكن باشد بايد متولّى شرعى آنها كه در وقف نامه تعيين شده آنها را ترميم و اصلاح نمايد و بطورى كه در معرض از بين رفتن نباشد نگهدارى نمايد و طبق متعارف و دستور وقفنامه آنها را براى استفاده اهالى نجم آباد در اختيار آنها قرار دهد و انتقال آن به محلّ ديگر غير از نجم آباد جايز نيست.

س 824
اشاره

- وجوهى را كه اهل خير بعنوان كمك به مخارج حسينيّه و حيدريه يا امثال اينها مى دهند مى توان در موارد ديگر مثل مخارج يا كرايه سفر هيأت به زيارات يا غير آن مصرف نمود؟

ج

- وجوهى كه مردم بعنوان مصارف حسينيّه و مانند آن مى دهند صرف آن در غير مورد ذكر شده جايز نيست. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 235

س 825
اشاره

- مبالغى كه بعنوان كمك به مخارج حسينيّه يا حيدريه جمع آورى شده را مى توان بعنوان سپرده بلند مدت در بانك قرار داد؟

ج

- گذاشتن پول حسينيّه در حساب سپرده جايز نيست ولى چنانچه مصرف وجوه حسينيّه وقت خاصّى داشته باشد بر متولّى واجب است تا آن موقع وجوه را در محلّ أمنى حفظ نمايد چنانچه با گذاشتن در بانك اطمينان به حفظ آن پيدا مى كند گذاشتن در حساب قرض الحسنه اشكال ندارد. و اللّه العالم

س 826
اشاره

- امامزاده اى است كه ساختمان آن رو به ويرانى است از مردم پول مى گيرند بنام تعمير ساختمان امامزاده و آن پول را خرج هموار كردن كوهى كه در مجاورت آن است مى كنند آيا اين كار جايز است؟

ج

- پول به هر عنوان جمع آورى شده باشد بايد در همان جهت مصرف شود و صرف آن در غير آن جهت جائز نيست مگر با اذن دهندگان پول.

س 827
اشاره

- قطعه زمينى است موقوفه كه قسمتى از آن مشجر و باغ مركبات است و قسمتى مزروعى شالى واقع در قريه درون كلابى از قراء شهرستان بابل استان مازندران كه بيش از صد سال مرد خيّرى آن را وقف نموده و مصرف آن به شرح وقف نامه مى باشد. آيا مى توان در موقوفه مذكور مبادرت به احداث سقا تالار نمود يا خير؟ هرگاه بدون تحصيل مجوز شرعى و قانونى سقاتالارى ساخته شود مى توان از آن استفاده نمود يا از موارد تصرف نامشروع و غصب است؟

ج

- اگر زمين موقوفه مذكور كما فى السابق زراعت مى شود و درآمد آن صرف در مورد وقف مى شود ساختن سقاتالار در آن جايز نيست بلى چنانچه زمين مذكور قابل كشت نباشد متولّى شرعى با مصلحت وقف مى تواند قسمتى از آن را براى ساختمان سقاتالار اجاره دهد و مال الاجاره را به مصرف موقوفه برساند و هر گونه تصرّف در امر موقوفه بدون مجوّز شرعى و اجازه واقف غصب و حرام و موجب ضمان اجرة المثل است توضيحاً چنانچه اجاره مذكوره واقع شد بايد مدارك معتبره تهيه و تنظيم گردد و به امضاء معتمدين برسد تا در طول زمان و مرور ايّام وقفيت آن متروك و منسىّ نگردد. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 236

س 828
اشاره

- حسينيّه اى است كه در حال حاضر جهت برگزارى مراسم مذهبى نياز به توسعه و تجديد بناء دارد (زمينى هم براى اين منظور آماده گرديده) در يك سمت آن خانه ها ايست كه راه عبور آنها در حسينيّه است. اجازه مى فرماييد كه در طرح توسعه آن كوچه براى عبور همسايگان از زمين حسينيّه جدا و ساختمان حسينيّه مستقل و مجزّا و بدون شريك باشد و موجبات استفاده مشروع بيشترى فراهم گردد؟

ج

- در مورد سؤال، جدا كردن قسمتى از زمين حسينيّه و راه مستقل قرار دادن آن جايز نيست. و اللّه العالم

س 829
اشاره

- استحضار دارند كه موقوفات بسيارى در سطح كشور وجود دارد كه يا شناسائى نشده و يا به مرور زمان از بين رفته است كه هر دو گروه موقوفات مزبور در صورت شناسائى و احياء، درآمدهاى فوق العاده اى براى ميهن اسلامى ايجاد خواهند نمود و منبع جديد درآمدى براى كشور فراهم مى شود، در اين صورت آيا مى توان با تغييرات جزئى در نحوه استفاده از درآمد موقوفات موجود براى شناسائى موقوفات مزبور (ناشناخته) اقدامى بعمل آورد؟

ج

- صرف درآمد موقوفات موجود در شناسائى و احياء موقوفات ديگر كه مربوط به موقوفات موجود نباشد جايز نيست مخارج شناسائى و احياء از وجوه برّيه ديگر تأمين شود.

س 830
اشاره

- زمينى بر ابناء السبيل وقف است كه مساحت تقريبى آن 640 متر مربع است اكنون زمينهاى مجاور ساختمان شده و طبق نظر كارشناس اگر 40 متر مربع آن را به كوچه عام بدهند علاوه بر اينكه كوچه عام اصلاح خواهد شد بر ارزش زمين مذكور هم افزوده خواهد شد و اگر اين عمل صورت نگيرد اين زمين در بُن بست واقع شده و تقريباً بلا استفاده خواهد ماند با اين شرائط آيا مجاز به تصرف در آن زمين هستند يا خير در هر صورت ارشاد فرمائيد! ضمناً ورثه واقف بعنوان متولّيان موقوفه مى باشند.

ج

- در مورد سؤال چنانچه استفاده از زمين وقفى موقوف و منحصر باشد باينكه مقدارى از آن زمين معبر شود معبر قرار دادن آن با اجازه متولّى شرعى مانعى ندارد و لى قلّت منافع مجوّز اين عمل نميشود. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 237

س 831
اشاره

- زمينى است جنب مغازه اين جانب تقريباً بمساحت 6 متر مربع در بازار شهرضا كه سابقاً سقاخانه بوده و فعلًا بلااستفاده گرديده و مالك معينى ندارد از طرف ديگر به اداره اوقاف مراجعه شده وقفنامه در دست رس كسى نيست و كسى هم بوقف بودن آن اطلاع ندارد و از طرف ديگر مورد نياز اين مغازه مى باشد و اداره اوقات شهرضا هم گفته چنانچه از مجتهد جامع الشرائط استجازه شود تصرف آن بلامانع مى باشد مستدعى نظر خود را در مورد زمين فوق الذكر مرقوم فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال مقتضى است اهل خير بعنوان صدقه جاريه آن را تجديد بنا نموده و با وسائل جديد براى استفاده عموم مجهّز نمايند.

س 832
اشاره

- شخصى زمينى را وقف نموده كه اجاره آن به مقدار معين صرف روضه خوانى شود و يك ختم قرآن خوانده شود و بقيه اجاره آن وقف حمّام شود در حالى كه نزديك بيست سال است كه حمّام مخروبه و به كلى صاف شده در مصرف موجودى وقف حمّام چه دستور مى فرماييد؟

ج

- بطور كلى اگر مقصود اين باشد كه بقيه عوائد زمين بمصرف تعمير و دائر نگاه داشتن حمّام معينى برسد و فعلًا آن حمّام از بين رفته صرف عوائد در آن بى موضوع شده آن عوائد را در همان جهات در حمّام ديگر صرف نمايند. بلى اگر با آن مقدار از عوائد تجديد بناى حمّام در همان محل اول ممكن است بمصرف تجديد بناء آن برسانند.

س 833
اشاره

- در مواردى كه دستگاههاى دولتى بدون اذن متولى شرعى موقوفات و بدون پرداخت حقوق وقف مبادرت به حفر چاه و ايجاد شبكه لوله گذارى در اراضى و املاك موقوفه مى نمايند، آيا ضمانت شرعى پرداخت حقوق وقف متوجه مصرف كنندگان است يا دستگاه مجرى طرح؟

با علم به عدم پرداخت حقوق وقف انجام وضو و غسل با چنين آبى چه صورت دارد؟

ج

- تصرف در ملك وقف بدون اذن متولّى شرعى غصب و حرام است و بر حسب موارد موجب ضمان خسارت وارده و اجرة المثل مى شود و در مورد سؤال حفركننده چاه اگر موجب تضرّر وقف شده علاوه بر ضمان آن ضامن قيمت آب

جامع الاحكام، ج 1، ص: 238

چاه نيز مى باشد و استفاده كنندگان از آب نيز ضامن هستند كه متولى وقف از هر كدام از آنها مى تواند قيمت آب را مطالبه نمايد ولى باطل بودن وضوء و غسل با آب مرقوم در صورتى است كه استفاده كنندگان عالم به غصبى بودن آب باشند.

تعويض موقوفه

س 834
اشاره

- آيا اشياء وقفى را مى توان تبديل به أحسن نمود؟

ج

- جائز نيست.

س 835
اشاره

- شخصى زمينى را وقف عزادارى سيد الشهداء صرف چاى و روضه خوانى نموده در يك مسجد مدت 70 الى 80 سال اولياى آن زمين وقف را خرج نموده حال يك مسجد جامع نزديكى آن مسجد درست شده ديگر به آن مسجد كسى نمى رود آيا در مسجدهاى ديگر مى توانيم خرج كنيم و در ضمن صاحب آن زمين وارثى ندارد و در وقف نامه هم به آن مسجد قيد نشده است ولى زبانى ميگويند وقف اين مسجد است.

ج

- در فرض سؤال، اگر سيره و عمل بر صرف عوائد وقف در مسجد خاص بوده تغيير آن مورد اشكال است بلى اگر صرف آن در مسجد مرقوم متعذّر باشد در هر مسجدى كه اقرب بآن مسجد و بنظر واقف باشد صرف شود.

س 836
اشاره

- زمينى بود كه در زمانهاى قبل از ميوه هاى درختان آن روضه خوانى مى شده الان ورثه ميگويند درختهاى زمين وقف بوده و خوف اين هست كه زمين را كسى تملك كند و بفروشد، آيا اگر اين زمين فروخته شود صرف تعمير مسجد يا صرف حُسينيه بشود يا بايد روضه خوانى بشود؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه درختها بلا استفاده مانده در صورتى كه اجاره دادن آن ممكن باشد و درختها هم بار دهند اجاره بدهند و مال الاجاره را بمصرف روضه خوانى برسانند.

س 837
اشاره

- مقدارى وسائل از قبيل لباس و چكمه و شمشير كه در تعزيه خوانى و شبيه خوانى حضرت امام حسين (ع) استفاده مى شده اكنون فرسوده و قابل استفاده نمى باشد و استفاده نكردن آن بهتر است آيا اجازه هست وسائل ذكر شده را

جامع الاحكام، ج 1، ص: 239

بطور ضايعات بفروش برسانيم و نو بخريم و يا اينكه در محل مناسب دفن كنيم؟

ج

- در صورتى كه بعلّت فرسودگى قابل استفاده نباشد مجازيد آنها را تبديل نمائيد، لكن توجه داشته باشيد كه خريد آلات لهو حرام است و در تعزيه هم نبايد مورد استفاده قرار گيرد.

س 838
اشاره

- آيا پارچه هاى مشكى كه در مساجد يا حسينيّه ها به جهت عزادارى سرور شهيدان زده مى شود پس از مدتى كهنه شده يا رنگ مشكى آن تغيير كرده و مى خواهند آن را تعويض نمايند براى نظافت يا تميز كردن دست يا اشياء به كار بردنش اشكال دارد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، اگر آن را در امور مسجد يا حسينيّه بكاربرند اشكال ندارد و الّا مى توانند بفروشند و وجه آن را صرف خريد پارچه سياه بنمايند. و اللّه العالم

س 839
اشاره

- زمين هايى كه نسلًا بعد نسل وقف كرده اند كه از عوايد بدست آمده نصف آن مال كسى كه زمين را كشت مى كند و نصف ديگر جهت روضه خوانى و امام جماعت در ماه مبارك رمضان و در مسجد معين روضه و جماعت برگزار گردد ولى به عللى از قبيل مخروبه بودن مسجد و اجتماع نكردن مردم آيا مى شود در مسجد ديگر كه جمعيّتى هستند روضه و جماعت خواند يا خير؟

ج

- اگر به هيچ وجه امكان تشكيل مجلس در مسجد مذكور فراهم نيست مى توانند عوايد آن را در مسجد ديگر صرف جهت مذكور در وقف نمايند. و الله العالم

س 840
اشاره

- در دهات ما از توابع آبادان درخت خرما وقف مى كنند جهت حسينيه آيا زمين هم داخل وقف است اگر درخت از بين رفت وظيفه متولّى چيست؟

ج

- مجرّد وقف درخت شامل زمين درخت نميشود بلى اگر متعارف محلّ اين باشد كه معمولًا درخت را با زمين آن وقف ميكنند شامل زمين نيز مى شود و در صورت شك بايد طبق متعارف رفتار شود.

س 841
اشاره

- حسينه اى موقوفه در زمين موقوفه بوده در اثر جنگ تخريب شد بعد از شروع بازسازى مردم كمى دورتر از محل خانه ساختند متولّى حسينيّه ديگرى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 240

به آن نام و عنوان در جاى نزديك محل سكونت مردم ساخت زمين قبل و حسينيه قبل به همان حال باقى مانده است آيا اشكال دارد كه حسينيّه را در جاى ديگر ساختند؟

ج

- در مورد سؤال، حسينيّه قبلى كه تخريب شده بحال وقفيت و حسينيّه بودن باقى است و حسينيّه جديد هم محكوم بوقفيّت است.

س 842
اشاره

- در فرض بالا اگر از حسينيّه اول مصالحى كه قابل استفاده باشد باقى مانده باشد مى شود در ساختمان حسينيّه دوم كه در زمين ديگر به جاى آن حسينيّه ساخته شده استفاده كرده يا نه؟

ج

- چنانچه مصالح مذكور در حسينيّه تخريب شده مورد استفاده نميباشد مصرف نمودن آن در حسينيّه جديد مانعى ندارد.

س 843
اشاره

- در فرض بالا اگر حسينيّه اول موقوفات داشته حالا كه حسينيّه را در جاى ديگر ساخته اند، مى شود آن موقوفات را صرف حسينيّه دوم كرد يا نه؟

ج

- اگر امكان صرف در حسينيّه قبلى نباشد صرف آن در حسينيّه جديد مانعى ندارد.

س 844
اشاره

- يك حوض (آب انبار) كه آب مشروب براى عموم وقف و مقدارى زمين و درخت براى مخارج آن حوض وقف شده لكن در شرائط فعلى آن حوض از بين رفته و ديگر لزومى ندارد آيا اين زمين و درختها و منافع را چه كنيم؟

ج

- در مورد سؤال عوائد موقوفه مذكور را صرف پول آب شرب در اماكن عمومى از قبيل مسجد و حسينيّه بنمائيد.

س 845
اشاره

- زمين مشاعى است در جنب مسجد كه جهت احداث حسينيّه خريدارى گرديده شركاء سهم خود را قبلًا تملك نموده و احداث بنا نموده اند، اخيراً جهت تفكيك به مراجع قانونى مراجعه شده از آن جائى كه قسمتى از زمين حسينيّه در پلاك ساختمان آنها واقع گرديده و به عكس قسمتى از سهم آنان در پلاك زمين حسينيّه واقع شده، چاره اى جز معاوضه اين قسمت از نظر قانونى نيست به نحوى كه به هيچ كدام از طرفين خسارتى وارد نمى گردد و در حال

جامع الاحكام، ج 1، ص: 241

حاضر شركا خانه احداث نموده و در سهم خود سكونت دارند و زمين حسينيّه نيز در اختيار هيأت امناى مسجد مى باشد در صورت معاوضه نيز هيچ گونه دخل و تصرفى در متراژ زمين حسينيّه ايجاد نخواهد شد آيا معاوضه جايز است؟

ج

- در صورتى كه زمين مذكور مشاعاً براى حسينيّه خريدارى شده است افراز آن با موافقت ساير شركا در هر قسمتى از زمين كه مصلحت حسينيّه است اشكال ندارد و اگر مقصود تعويض با زمين ديگر است مورد اشكال است.

س 846
اشاره

- زمين موقوفه اى است كه همسايه مجاور آن بعضى مواقع مقدارى از زمين را ضميمه زمين خود مى سازد و اين عمل چند مرتبه تكرار شده است آيا مى توان زمين مذكور را با زمينى به همان مساحت و يا بيشتر تعويض نمود كه از خيانت محفوظ باشد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال تعويض موقوفه جائز نيست و همسايه زمين نبايد خيانت كند. و اللّه العالم

س 847
اشاره

- حوض انبار قديمى است كه حدود 30 سال است بلا استفاده مانده است و مدتى است كه مردم خاكروبه خود را در آن مى ريزند و فعلًا هم از طرف بهداشت درب آن را با آجر مسدود كرده اند و بطور كلّى از آن هيچ استفاده اى نمى شود، از طرفى پهلوى آن حسينيّه اى قديمى است كه خانه هاى اطرافش خريده شده براى توسعه حسينيّه آيا مى توان اين حوض انبار را هم ضميمه حسينيّه ساخت يا خير؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه حوض مذكور مورد استفاده جهت ذخيره آب نيست ميتوانند با اجازه حاكم شرع آنجا را با تعيين مدت اجاره كنند و بعنوان حسينيّه استفاده نمايند و وجه الاجاره را مصرف پول آب فقراء نمايند.

و اللّه العالم

س 848
اشاره

- زمينى وقفى بمقدار سيصد متر كه قبلًا در آن زراعت مى شد و طبق نظر واقف آن بمصرف امور خيريّه مى رسانيدند فعلًا از نظر موقعيت مكانى طوريست كه قابل كشت و زرع نمى باشد و زمين معطل مانده و در كنار همين زمين كارخانه ايست كه حاضرند با قيمت خوب اين زمين را بخرند و ملحق به آن نمايند مستدعى ايست بفرمائيد كه تكليف اين زمين چيست در صورتى كه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 242

اجازه بفرمائيد متولّى زمين فوق الذكر را به كارخانه مجاورش بفروشد و در جاى مناسب زمين تهيه نمايد و از عوائد آن طبق نظر واقف عمل شود.

ج

- در فرض سؤال، فروش و تبديل آن جائز نيست چنانچه استفاده كشاورزى از زمين مذكور ممكن نيست مى توانند زمين مذكور را جهت استفاده ديگرى مثل بناء ساختمان و امثال آن اجاره دهند و مال الاجاره را بمصرف وقف برسانند.

س 849
اشاره

- بنياد ازدواج جهت رسيدگى به خانواده هاى بى بضاعت در امر ازدواج تأسيس گرديد كه پس از مدتى با مشكل بودجه روبرو و تعطيل گرديد. آيا مى توان وسايل و موجودى آن را به دار الايتام كه اكنون فعال است تحويل نمود؟

ج

- در صورت مذكور كه مؤسسه نامبرده تعطيل شده و امكان فعاليت ندارد با اجازه از صاحبان وجوه، موجودى را براى صرف در ازدواج به مستمندان بپردازيد. و اللّه العالم

س 850
اشاره

- واقف قيد نموده كه از درآمد موقوفه هر سال دو من گندم بمصرف قرائت قرآن در شبهاى جمعه سال برسد و تتمّه آن بمصرف عزادارى أبا عبد اللّه الحسين (ع) برسد لذا استدعا دارد نسبت به دو من گندم كه در زمان ما براى قرائت تمام شبهاى جمعه قبول نمى كنند تكليف چيست؟

ج

- در مفروض سؤال همان دو من گندم در شبهاى جمعه سال مصرف قرائت قرآن بشود هر چند بقرائت يك سوره كوثر يا توحيد باشد.

س 851
اشاره

- اين جانب بعلت ناراحتى اعصاب از مدتها قبل تحت درمان در يك مركز روانپزشكى بوده ام در سال 73 در يك حمله بيمارى و عود علائم آن كتابهاى درسى دانشگاهى خود را به يك كتابخانه اهداء نموده ام از آنجا كه در آن زمان احتمالًا بر اعمال خود تسلط نداشته ام لذا بدين وسيله تقاضاى عود كتابهايم را نموده ام مسئول كتابخانه، كتابهايم را به اين جانب عودت نمى دهد و مى گويد وقف است و مهر وقف خورده و قابل عودت نيست آيا اين وقف از لحاظ شرعى چه صورت دارد؟

ج

- بطور كلّى اگر ناراحتى اعصاب واقف در حدّ جنون و يا سفه بوده وقف آن

جامع الاحكام، ج 1، ص: 243

صحيح نيست ولى اگر مجنون و يا سفيه نبوده و كتابها را وقف نموده و لو بنحو معاطات و بقبض داده وقف محقق شده و پس گرفتن جائز نيست.

س 852
اشاره

- شخصى حمّامى را وقف نموده كه پس از مرور زمان متروكه و بدون استفاده مانده است آيا مى تواند آن را بفروشد و خودش پول را مصرف نمايد؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه از محل مذكور بعنوان حمّام استفاده ممكن نيست آنجا را با نظر متولّى منصوص و اگر متولّى منصوص ندارد با نظر مجتهد جامع الشرائط بفروشيد و با پول آن در محل ديگر حمّام و يا زمين جهت احداث حمّام عمومى تهيه نمائيد و در هر صورت واقف نميتواند آنجا را بفروشد و پولش را خود مصرف نمايد.

نزاع در وقف

س 853
اشاره

- افرادى كه با هماهنگى حاكم شرع (اداره اوقاف و امور خيريّه جمهورى اسلامى ايران) و موقوف عليهم حكم تولّيت ايشان صادر شود آيا متولّى شرعى هستند يا خير؟

ج

- اگر بين موقوف عليهم اختلاف و تشاحّى نباشد و موقوفه متولّى نداشته باشد هر ترتيبى كه موقوف عليهم بدهند جايز است و مجتهد جامع الشرائط هم نميتواند آن را ردّ كند و در صورت تشاح و اختلاف اگر وقف منفعت باشد بايد براى رفع اختلاف به فقيه جامع الشرائط رجوع نمايد و اگر وقف انتفاع باشد در صورتى كه وافى بانتفاع همه نباشد يا تفاوتهائى بين اجزاء آن باشد اگر استفاده معيّنى ممكن است به آن عمل شود و الا رجوع به قرعه ميشود.

س 854
اشاره

- زمين موقوفه اى را از طرف شهردارى جهت پارك در نظر گرفته اند و اداره اوقاف هم اگر دخالت كند نه اجاره لازم را مى پردازد و نه نظر واقف را عملى مى كند. صاحبان و متولّيان وقف آيا مجازند زمين وقف را براى جلوگيرى از تلف شدن بفروشند به شهردارى و در جاى ديگر زمين بخرند و به نظر واقف عمل كنند يا خير؟

ج

- در صورتى كه ممكن باشد موقوفه را حفظ كنند و اگر احياناً شهردارى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 244

متصرّف شد و مبالغى را كه به عنوان قيمت زمين داد مراجعه به حاكم شرع نمايد تا دستور شرعى آن را صادر كند. و اللّه العالم

س 855
اشاره

- آيا شرعاً جايز است به بهانه اصلاحات ارضى وقف را باطل نمايند؟

ج

- ابطال سند وقف باستناد قوانين غير مشروعه جايز نيست خداوند همه را از شرور و فتن آخر الزمان حفظ فرمايد.

س 856
اشاره

- برخى از اشخاص متصرف در املاك موقوفه بدون موافقت متولى شرعى موقوفه، اقدام به ساخت و ساز و سرمايه گذارى بر روى املاك موقوفه نموده اند، اكنون كه متولى شرعى به استرداد حقوق وقف اقدام نموده، متصرفين موصوف بدون داشتن رابطه استيجارى به استناد اينكه چندين سال است املاك وقف را در اختيار دارند از واگذارى املاك موقوفه به متولى خوددارى و مدعى دريافت هزينه هاى انجام داده و خسارت وارده به خود مى باشند. درحالى كه اصل تصرف و انجام عمليات موصوف بجهت اينكه بدون اجازه و رضايت متولى انجام يافته ظاهراً عارى از وجاهت شرعى به نظر مى رسد.

مستدعى است تكليف شرعى و الهى هر يك از طرفين (متولى و متصرف) را در فرض مرقوم بيان فرمائيد؟

ج

- در فرض سؤال، كه بدون اجازه متولّى شرعى اقدام به هزينه نموده اند و تصرفات آنها مشروع نبوده بابت هزينه هاى مربوطه حق مطالبه چيزى ندارند فقط اعيانى را كه در آنجا صرف كرده اند مثل در و آهن و آجر و غيره مى توانند ببرند ولى حق ابقا ندارند. و اللّه العالم.

س 857
اشاره

- به استحضار مى رساند از ساليان قبل مغازه هاى وقفى بدون دريافت هيچ گونه سرقفلى بصورت اجاره توسط متوليان قبل به افراد واگذار گرديده اينك كه موقوفه قصد تخريب و بازسازى مجدد املاك موصوف را دارد مستأجرين مزبور مدعى دريافت حق كسب و پيشه و يا سرقفلى مغازه از متولى وقف مى باشند.

مستدعى است اعلام فرمائيد شرعاً پرداخت و دريافت وجه مورد درخواست در اين رابطه براى طرفين چه حكمى دارد؟

جامع الاحكام، ج 1، ص: 245

فرضاً چنانچه وجهى به مستأجرين قبلى بعنوان سرقفلى پرداخته باشند، آيا موقوفه هنگام تخليه ملك خود مديون به پرداخت آن به مستأجر فعلى مى باشند يا خير؟

ج

- در هر دو فرض سؤال، متولّى ملزم به پرداخت وجهى در اين خصوص نيست و دريافت وجه از او براى رفع يد از موقوفه مشروع نيست. و اللّه العالم.

س 858
اشاره

- شخصى در زمان حياتش زمينى را براى هيئت ابا عبد الله الحسين (ع) وقف نموده و كراراً اعلام داشته تا همگان نيز بدانند و عده اى از مؤمنين و موثقين آن را شنيده و گواهى مى كنند، در حالى كه ورثه پس از فوت واقف انكار وقفيت ملك مزبور را نموده و اصرار دارند كه هر كدام سهم الارث خود را از اين ملك ببرند ضمناً از ملك مزبور حدود 10 سال بمنظور عزادارى حضرات اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام بهره بردارى شده و واقف نيز مسئوليّت و مديريّت هيئت را عهده دار بوده است حكم مسأله را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، چنانچه از شهادت موثّقين، اطمينان به وقفيّت ملك مزبور حاصل شود ورثه حقّى ندارند.

س 859
اشاره

- اين جانب منزل مسكونى داشتم و چند سال قبل وقف عزادارى امام حسين عليه السلام نمودم بنام زينبيّه كه مدت چند سال است كه روضه خوانى مردانه و زنانه در آنجا برگزار مى گردد، آيا ورثه ام از آن منزل موقوفه ملكى ام به عنوان ميراث سهم مى برند يا نه؟

ج

- در فرض سؤال كه خانه وقف شده و از آن جهت وقف استفاده شده ورثه حقّى در آن ندارند. و اللّه العالم

س 860
اشاره

- اين جانب كارمند بازنشسته و ساكن بابل منزلى را از طريق پدرم به ارث بردم و سكونت دارم كه دو دانگ آن را مادر پدرم وقف نموده و چهار دانگ ديگرش ملكى است و در ابتدا تأسيس اداره ثبت اسناد در موقعى كه خواستم ملك مزبور را به ثبت برسانم اداره مزبور حاضر به ثبت ملك بر اساس دو دانگ وقف و چهار دانگ ملك نشد لذا اين جانب يك دانگ از ملك خود را به دو دانگ موقوفه بدون تنظيم وقفنامه اى اضافه نمودم تا اداره ثبت حاضر شد ملك

جامع الاحكام، ج 1، ص: 246

را به نحو سه دانگ وقف و سه دانگ ملك به ثبت برساند از تاريخ ثبت، سه دانگ موقوفه را با اداره اوقاف اجاره مى پردازم ولى اكنون ساختمان ملك به علت فرسودگى بنا در حال خراب شدن هست و اداره اوقاف هم حاضر به تعميرات كلّى بعلت مشاع بودن نيست از طرفى مى خواهم سهم خودم را (سه دانگ) بفروشم خريداران بعلت مشاع بودن با موقوفه حاضر به خريد نمى شوند براى حل مشكل تقاضاى راه حل شرعى دارم مسأله ديگر اينكه اين جانب به فرزندانم اعتماد ندارم كه بعد از فوتم به وقف عمل كنند لذا مى خواهم در زمان حياتم وسائل موقوفه را از قبيل سماور بزرگ و قورى شكسته و سالم و استكان و نعلبكى و منقل و غيره را در اختيار يكى از مساجد قرار دهم كه احتمالًا بعد از فوتم از بين نرفته و

در اين زمينه مسئول نباشم.

ج

- در مورد سؤال اوّل اگر خانه مشترك با وقف قابل افراز است كه با جدا كردن سهم هر يك از مالك، و وقف مورد استفاده و انتفاع است شما مى توانيد تقاضاى افراز سهم خود را بنمائيد و الا ممكن است سهم وقف را اجاره نمائيد و با مال الاجاره آن تعميرات لازم را در آن بنمائيد يا اينكه شخصى كه سهم شما را خريدارى مى كند سهم وقف را اجاره نمايد كه در هر حال در مورد وقف هر تصميمى كه گرفته مى شود اگر متولّى منصوص دارد بايد از طرف متولّى با ملاحظه مصلحت و غبطه وقف اتخاذ شود و اگر مجهول التولية است با مراجعه به مجتهد جامع الشرائط يا وكيل او مشكل طبق مصلحت وقف و حفظ حق شرعى شما حلّ شود.

و اما در مورد سؤال دوم چنانچه اثاث مذكور براى روضه خوانى و مورد خاص ديگر وقف شده باشد و شما متولّى شرعى آن باشيد قرار دادن آن در مسجد جايز نيست همين مقدار كه بطور متعارف از آنها نگهدارى نمائيد و بورثه و كسان خود هم اعلام كنيد كافى است. و اللّه العالم

س 861
اشاره

- يك دستگاه اكو خريدارى نمودند به مبلغ يكصد و هفتاد هزار تومان براى هيئت عزاداران حضرت أبو الفضل كه از اين مبلغ سى هزار تومان را يك نفر داده كه در روز عاشورا هيئت را بهم زده و اكو را به تعزيه برده مرقوم بفرمائيد كه تكليف وقف كنندگان چيست؟

ج

- در مورد سؤال دستگاه (اكُو) خريدارى شده براى هر جهتى كه وقف شده

جامع الاحكام، ج 1، ص: 247

بايد در آن جهت مورد استفاده قرار گيرد و استفاده از آن در غير جهت وقف جائزنيست.

س 862
اشاره

- شخصى دو دانگ مفروز از هشت دانگ ملك ديگران را تصرف و به نام خود به ثبت رسمى مى رساند. مالكين اصلى در وقت مقرر نسبت به اين ثبت اعتراض قانونى نموده و در سال 1325 دادخواست و شكايتى را نسبت به ثبت ملك غير و خلع يد از آن شخص تسليم مراجع قضائى مى نمايند. در حالى كه اين دعوا مراحل قانونى خود را مى گذرانده شخص متصرف در سال 1331 طى يك اقرارنامه دود انگ فوق را وقف مى نمايد. بعد از آن با ثبوت عدم مالكيت واقف سرانجام در سال 1335 طرفين در دفتر اسناد رسمى مصالحه نموده و رقباتى از جانب مالكين شرعى و قانونى از بابت خرج به شخص واقف صلح مى گردد و پس از فوت وى نيز در تصرف مالكانه ورثه قرار مى گيرد و هيچ گاه عمل به وقف صورت نمى پذيرد. سؤال اين است: با توجه به اينكه هنگام وقف، واقف مالكيتى نداشته و مالكيت وى پس از عقد وقف از طرف مالكين شرعى و قانونى تحقق يافته، آيا وقف شرعاً و قانوناً محقق گرديده است يا خير؟

ج

- چنانچه واقف در حين وقف مالك رقبه مورد وقف نبوده، وقف باطل است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 863
اشاره

- حضرتعالى با عنايت به اينكه كل شش دانگ قريه سوهان از بلوك طالقان در سنه 914 ه ق وقف خاص گرديده بر قاضى امير نجم الدين محمود طالقانى و اولاد ذكور سادات آن قريه نسلًا بعد نسل كه علماى دوره صفويه همچون مرحوم شيخ بهائى، مير داماد، و قاضى جهان صحّت وقفيّت را تأييد نموده اند، ساليان سال به وقف عمل شده و موقوف عليهم اجاره از مستأجرين مى گرفتند كه اجاره نامه هاى موجود گواه اين است. با توجه به تمامى مدارك بعضاً مستأجرين مطالبى را ابراز ميدارند از جمله وقف بر اولاد ذكور سادات را بر مقاصد نامشروع بيان داشته اند. آيه هفتم سوره مباركه نساء را تفسير به رد وقف نموده. مستدعى است با توجه به مدارك موجود و اشكال تراشى بعضى كه ذكر شد فتواى مبارك را مرقوم فرماييد.

ج

- وقف بر اولاد ذكور خواه اولاد ذكور خود واقف باشند يا اولاد ذكور

جامع الاحكام، ج 1، ص: 248

ديگرى جايز و صحيح است و اگر موقوف عليهم سادات عظام باشند اكرام و احسان و احترام ذريّه طيّبه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم است و از افضل صدقات جاريه و خيرات و مبرّات است و آيه كريمه سوره مباركه نساء (آيه هفتم) للرّجال نصيب ممّا ترك الوالدان و الأقربون و للنساء نصيب ممّا ترك الوالدان و الأقربون) مربوط به وقف نيست و بر حسب بعض تفاسير به ردّ و لغو عرف عصر جاهليت كه زنان را از ارث محروم ميدانستند مربوط است و نظر باثبات ارث براى بانوان دارد.

س 864
اشاره

- زمينى را وقف نموده كه منافع آن از كسى باشد كه در قمرود متصدى غسل اموات است و فعلًا هم زمين مزبور در دست آن كس است كه ميت را غسل مى دهد. شخص غسّال در زمين وقف درخت هاى مثمر و غير مثمر غرس نموده و فعلًا درخت هاى غير مثمر آن كه معروف به چنار و سفيده هست جهت سقف پوشى قابل استفاده است آيا شخص غسّال مى تواند درخت هاى مرقوم را بريده و به مصرف زندگى خود برساند.

ج

- در مورد سؤال غسال مى تواند آن درخت ها را بريده و به مصرف برساند.

احكام مسجد

احداث مسجد
س 865
اشاره

- روى زمين اصلاحات ارضى، ساختن مسجد و ساير اماكن عمومى از قبيل حمّام و مدرسه و ساير تصرفات جايز است يا خير؟

ج

- اگر مالكين شرعى راضى به تقسيم نشده اند هرگونه تصرفى در آن بدون اذن مالك شرعى جايز نيست.

س 866
اشاره

- زمين موات از دولت به عنوان اينكه مسجد در آن بسازند گرفته شد در حالى كه هدف از گرفتن زمين ساختن حسينيّه است و مى خواهند حسينيّه بسازند اشكال دارد يا خير؟

ج

- اگر زمين موات است اشكال ندارد.

س 867
اشاره

- اين جانب چند سال قبل، قطعه زمينى را براى مسجد واگذار كردم تا

جامع الاحكام، ج 1، ص: 249

اهالى مجاور، اقدام به ساختن مسجد نمايند از آن زمان تا حال حدود هفت سال گذشته، ولى آنها آن زمين را نساختند فقط مقدارى حدود دو سه متر خاكبردارى نمودند و اكنون آن زمين به همان وضع افتاده با توجه به اينكه پروانه آن زمين را براى مسجد نيز گرفته اند اكنون مى خواهم آن زمين را جهت ساختمان سازى براى خودم كه نياز دارم بردارم، زيرا هنوز بانى براى ساختن مسجد پيدا نشده است، آيا جايز است براى بنده اين كار را بكنم با توجه به اينكه به آن احتياج دارم.

ج

- در فرض سؤال اگر زمين را بعنوان مسجد تحت اختيار مؤمنين قرار داده ايد و آنها بهمين عنوان چند متر خاكبردارى كرده و پروانه هم گرفته اند بعيد نيست عنوان مسجديت محقق شده باشد، بنابراين نميتوانيد آن را براى خودتان برداريد.

س 868
اشاره

- شخصى يك قطعه زمينى وقف مسجد نموده است. چون در محل مسجد موجود است نيازى به احداث مسجد نيست بيشتر به حسينيّه نياز داريم آيا احداث حسينيّه در زمين فوق اشكال شرعى دارد يا خير؟

ج

- اگر صيغه وقف خوانده شده باشد و زمين تحويل به متولّى يا مؤمنين داده شده باشد و يا آنكه مالك، زمين را براى ساختن مسجد در اختيار مؤمنين قرار داده باشد و نماز در آن بعنوان مسجديّت خوانده شده باشد وقف محقق شده و قابل تبديل نيست و در غير اين صورت اختيار با مالك است.

س 869
اشاره

- بعد از تقسيم اراضى، كشاورزان اين قريه كلًا ملك و اراضى را طبق عرف قبلى ما بين خودشان تقسيم كردند بمدت 50 ساله كه بعد از 50 سال مجدداً تقسيم نمايند زمين ها از بى آبى ديمى بوده تماماً بوسيله چاه عميق مبدل به باغ انگورى و درخت كارى و اشجار ديگر و ساختمان مسكونى شده كه در ساختمان ها ساكن هستند فعلًا محلى كه بيش از چهار صد خانوار ساكن است و به مسجدهاى ديگر دور است در وسط اين ساختمان ها بنده زمينى دارم بمساحت 400 متر مربع واگذار كردم براى اينكه مسجد بناء كنيم در صورتى كه قبلًا با ارباب و صاحب اصلى ملك بتوافق رسيده و رضايت حاصل كردم كه از

جامع الاحكام، ج 1، ص: 250

مالك هم رضايت نامه دارم اكنون كه بيارى ايزد يكتا و بكمك امام زمان (عج) و بعد بكمك اهالى مسجد را بناء و به ساختن آن مشغول هستيم بعضى از مردم اظهار ميدارند اين زمين براى مسجد صحيح نيست در صورتى كه تقسيم ملك اين قريه هيچ ممكن نيست و نميشود باين دليل كه از سال 42 به بعد ساختمان و باغ درست كرده و اشجار كاشته اند لذا استدعا دارم حضرتعالى در اين مورد نظر مبارك را بيان فرمائيد؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه زمين مذكور، مشاع نبوده و مفروز و معيّن بوده و مالك شرعى آن رضايت داده باشد مسجد نمودن آن بى اشكال است و اگر اين زمين و زمينهاى ديگر مشاعاً متعلق به چند مالك باشد بايد همه مالكينى كه در آن سهم دارند رضايت بدهند و رضايت يكى از آنها كافى نيست چه براى مسجد قرار دادن و

چه ساير تصرفات.

س 870
اشاره

- چندى پيش دانشگاهى مبلغى به عنوان هميارى به اجبار از دانشجويان جمع مى كند.

پول به صندوق دانشگاه واريز مى شود و حساب خاصى براى هميارى وجود نداشته بعد از آن نماز خانه اى با پول صندوق دانشگاه كه مخلوط با پول هميارى بود ساخته مى شود و اين در حاليست كه بعضى از صاحبان پول يعنى بعضى از دانشجويان راضى به دادن اين مبلغ نبودند (و اين مبلغ اجباراً جمع شده بود) نماز خواندن در اين نماز خانه چه حكمى دارد؟

ج

- گرفتن وجه از دانشجويان تابع مقررات ادارى دانشگاه است و نبايد خلاف مقررات انجام گيرد و لكن نماز خواندن در مسجد كه مصالح آن بنحو كلّى خريدارى شده است اشكال ندارد.

س 871
اشاره

- در محل سرآور يك مسجد قديمى است مخروبه شده است مشغول تجديد بنا شديم چون پشت مسجد زمين بايرى است كه سابقاً محل هرانج يعنى هرز آب بوده و قسمتى از آن هم جاى حمّام كهنه و قديمى بوده است كه به صورت باير افتاده است آيا اجازه مى فرماييد كه اين زمين به صورت مغازه در آيد و بفروش برسد و به مصرف ديوار مسجد برسد يا نه؟

ج

زمين باير را مجازيد به نفع مسجد بسازيد و بفروشيد ولى زمين جاى حمّام قديمى اگر ساخته شود اجاره آن مصرف حمّام جديد شود.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 251

س 872
اشاره

- در روستايى از توابع شازند اراك كنار مسجد اين روستا سالن غذاخورى درست كرده بودند و به علت كم بود فضاى مسجد اين سالن را داخل مسجد نموده اند. بعضى از اهالى مى گويند چون در اين روستا زمينهاى مزروعى وقفى وجود دارد لذا نمى شود در اين قسمت مسجد نماز خواند و بعضى مى گويند اصلًا اين قسمت زمين وقفى نبوده، در ضمن در زمان حيات متولّى موقوفه از ايشان اجازه گرفته بودند كه مسجد را توسعه دهند و ايشان اجازه داده بود. لطفاً حكم نماز خواندن در اين قسمت از مسجد را بفرماييد.

ج

- اگر وقفيّت زمين مذكور، ثابت باشد و لو از جهت شهرت، محكوم به وقف بودن است و در اين صورت چنانچه متولّى شرعى منصوص دارد مى توانند زمين را از او به مدت معيّن اجاره كنند و آن را داخل مسجد كنند و مال الاجاره را به مصرف مقرر موقوفه برسانند و اگر متولّى منصوص ندارد با اجازه مجتهد جامع الشرائط به نحوى كه ذكر شده زمين را اجاره نمايند و در هر حال با تنظيم مدرك اجاره، كارى كنند كه معلوم باشد اين قسمت در اجاره مسجد و محدود به مدت اجاره است نه هميشه. و اللّه العالم

توسعه و تعمير مسجد
س 873
اشاره

- مسجدى به نام حضرت أبو الفضل (ع) در روستاى ملك آباد حومه كرج واقع شده است مسجد مذكور نسبت به جمعيّت محل خيلى كوچك و قديمى است بزرگ كردن ضرورت دارد ما بين آقايان ريش سفيدان اختلاف نظر است عده اى مى گويند مسجد مذكور خراب نمائيد و مقدار لازم هم از حياط مسجد به آن اضافه كنيم همان جاى مسجد اول بازهم مسجد بشود حياطى هم باز باقى بماند و عده اى نظرشان اين است مسجد قديمى بماند حياط مسجد را مسجد درست كنيم در اين صورت حياطى براى مسجد باقى نمى ماند از محضر حضرتعالى تقاضا مى نمائيم از جهت شرع و مصلحت كدام يك نظريه را انتخاب كنيم؟

ج

- در مورد سؤال موافق احتياط اين است كه حياط مسجد بصورت قبلى باقى باشد چنانچه بزرگ كردن مسجد مذكور ضرورت دارد از خانه ها و يا زمين مجاور مسجد اگر باشد خريدارى و به مسجد اضافه شود. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 252

س 874
اشاره

- مسجدى چند متر از سطح زمين بالاتر است و زيرزمين هم ندارد آيا مى توان زيرزمين مسجد مغازه بسازيم و پس از فروش مغازه مخارج آن را صرف مسجد نمائيم؟

ج

- جايز نيست. و اللّه العالم

س 875
اشاره

- مبلغ پولى جمع آورى شده از نمازگزاران مسجد امام سجاد (ع) جهت خريدن خانه اى جنب مسجد مذكور ولى با پول جمع آورى شده نمى شود خانه را خريدارى كرد امناء مسجد مى خواهند زمينى را خريدارى كنند و بعداً بفروش برسانند اگر ممكن شد جهت توسعه مسجد به مصرف برسانند آيا اين كار جايز است يا نه؟

ج

- پول جمع آورى شده براى خريد خانه جهت مسجد را نمى توان بدون اجازه تمام دهندگان وجه در تجارت به كار گرفت هر چند بخواهند درآمد آن را صرف مسجد نمايند. و اللّه العالم

س 876
اشاره

- نظر به اينكه شبستان مسجد بواسطه كثرت جمعيت نمازگزار كفايت نمى كند، آيا مى توانيم قسمتى از صحن مسجد را جزء شبستان قرار دهيم؟

ج

- چنانچه مسجد احتياج به توسعه داشته باشد توسعه آن بلامانع است لكن در فرض سؤال اگر صحن مسجد به اين عنوان وقف شده كه به صورت صحن مسجد باشد تغيير آن اشكال دارد. و اللّه العالم

س 877
اشاره

- مسجدى است بنام مسجد قنبر على بعضى اشخاص پول نقد و اشياء ديگر نذر اين مسجد ميكنند و اين مسجد متولّى ندارد و 30 سال بلكه بيشتر است چنين بوده و كسى هم اطلاعى ندارد نذورات چطور مصرف شده اين جانب با دو نفر ديگر با نظر بعضى اشخاص اين محل متصدى شديم كه اين نذورات را جمع كنيم و مصرف اين مسجد كنيم و مقدارى پول نقد جمع شده در بانك گذاشتيم و بنا داريم صرف مسجد كنيم يعنى براى تعمير مسجد و اشيائى كه اين مسجد احتياج دارد مصرف شود و ما نميدانيم اين كار و اين عمل كه ما بنا داريم انجام دهيم شرعى است يا نه و ما نميدانيم اين مختصر پولى كه نذر كردند آيا صيغه شرعى خوانده شده يا نه و تا بحال كسى بما نگفته ما صيغه شرعى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 253

خوانده ايم آيا اين نذرها را فقط براى خود مسجد و تعمير آن مصرف كنيم يا جهت اقامه روضه خوانى و بيان احكام الهى هم مى شود.

ج

- اگر دهندگان وجوه مصرف خاصى را در نظر نگرفته اند و وجوه را در اختيار شما گذارده اند كه بمصرف مسجد برسانيد بايد صرف تعميرات مسجد و آماده بودن آن براى نماز و عبادت بنمائيد و اگر برسم گذشته در محلى ميگذارند بهمان نحو كه در گذشته معمول بوده مصرف شود.

س 878
اشاره

- نماز خواندن در مكانى كه قسمتى از آن به روايت قديمى ها مسجد بوده و قسمتى از آن با تصرف در قبرستان و نبش قبور به دست آمده، چه حكمى دارد؟

ج

- اگر چه تخريب و نبش قبور مؤمنين و تبديل آن به مسجد جايز نيست لكن نماز خواندن در محلّ مذكور فعلًا اشكال ندارد. و اللّه العالم

س 879
اشاره

- مسجدى كه براى اهلش گنجايش نداشت به منظور توسعه آن را تخريب و مقدارى زمين از همسايه مسجد خريدارى نموده و ضميمه مسجد ساختند و در بناى مسجد جديد مقدارى از همان مكان ضميمه شده را نه به قصد مسجد بودن بنا كرده اند تا زنان معذور براى استماع مواعظ در آنجا بنشينند. حالا عده اى مى گويند ما به قصد مسجد بودن در اينجا نماز مى خوانيم كه اينجا هم مسجد شود آيا با نماز خواندن آنها به قصد مسجديّت آنجا مسجد مى شود يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، با نماز خواندن در مكانى كه بدون قصد مسجديّت و براى امر ديگرى ساخته شده مسجديّت محقق نمى شود.

س 880
اشاره

- ساختمان مسجد قبلى را تخريب نموده و با مصالح جديد احداث كرده اند ولى يك سالن از حسينيّه به علت كمبود زمين به مسجد اضافه شده. آيا شرعاً ما مى توانيم بدون به كار بردن ديوار يا نرده فلزى اين سالن را جزء ساختمان مسجد قرار دهيم؟

ج

- الحاق سالن حسينيّه به مسجد جايز نيست و بايد آن قسمت را با علائم و مشخصات به عنوان حسينيّه طورى محفوظ نگهدارند كه براى آيندگان هم اشتباه نشود و بدانند كه آنجا جزء مسجد نيست و حسينيّه است.

و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 254

س 881
اشاره

- مسجدى است در محل كه نوساز است و براى نمازگزاران محل خوب و هيچ وقت نمى شود كه براى نمازگزاران كوچك باشد فقط گاهى بر بعضى از افراد كه از دنيا مى روند در اين مسجد مجلس برپا مى شود و از مردم دعوت مى شود در اين مسجد اجتماع نموده براى فاتحه و غذا خوردن آن موقع براى مردم مشكل مى آفريند آيا مى شود اين مسجد را خراب كرد و بزرگتر نمود؟

ج

- در فرض سؤال، جايز نيست مسجد مذكور، تخريب شود. و اللّه العالم

س 882
اشاره

- با توجه به توسعه شهر و استقبال عظيم مردم متديّن در مراسم مسجد جامع قروه اعم از نماز جمعه و جماعات و ديگر اجتماعات مذهبى و شعائر دينى، نياز به توسعه و نماسازى مسجد از قسمت جنوبى آن است. با عنايت به سند خريد زمين مسجد كه در سند قيد شده است كه زمين و يك باب دكان در زمين هاى فوق الذكر جهت احداث ساختمان مسجد مى باشد. و با توجه به اينكه مغازه هاى فعلى در قسمت جنوبى مسجد جزء زمين مسجد است و پس از سالهاى بعد از خريد زمين ساخته شده است، آيا شرعاً تخريب دكاكين براى توسعه و نماسازى جايز است؟

ج

- اگر زمين براى مسجد و تعلّق به مسجد وقف شده و فعلًا مصلحت مسجد اقتضاء دارد كه براى توسعه مسجد و رفع نياز نمازگزاران ضميمه مسجد شود تخريب دكاكين اگر موجب تفويت حق شرعى از كسى نشود جايز است.

س 883
اشاره

- مسجدى است كه خود اين مسجد محقّر در وسط قطعه زمين مسجد قرار دارد و اين قطعه زمين فعلًا قسمتهائى از آن داراى درخت نيست و اين قطعه زمين موقوفه همين مسجد است، و لكن فعلًا اين قسمت غير مشجّر درآمدى براى مسجد ندارد و مؤمنين از نظر محقّر بودن مسجد در زحمت هستند. مسأله اين است كه آيا جايز است قسمت غير مسجد آن را داخل در مسجد نمايند تا مسجد توسعه پيدا كند يا خير؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه زمين مذكور وقف شده كه عوائد آن صرف در مخارج مسجد بشود تبديل آن بمسجد جايز نيست.

س 884
اشاره

- مسجدى است كه در جنب جنوبى آن كوچه اى واقع شده كه مورد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 255

عبور و مرور ساكنين دو قلعه كه در طرف شرق و غرب مسجد است مى باشد و در جنب كوچه سه باب منزل است كه هيأت امناء مسجد براى توسعه پيدا كردن مسجد و از غربت بيرون آمدن و استفاده مدام از مسجد خريدارى نموده اند كه چنانچه اين عمل انجام بگيرد مسجد وسعت پيدا مى كند و كشيده ميشود تا لب خيابان اصلى آيا مى شود اين كوچه را جزء مسجد نموده يا نياز برضايت ساكنين دو قلعه دارد؟

ج

- در صورتى كه كوچه بن بست و متعلّق به ساكنين دو قلعه باشد بايد با رضايت آنها باشد و اگر بن بست نيست و شارع عمومى براى همه است جائز نيست جزء مسجد شود.

س 885
اشاره

- مسجد كوچكى وجود دارد كه سنوات متمادى است مخروبه و غير قابل استفاده مى باشد بعضى از اهالى محل در نظر دارند نسبت به تعمير و بازسازى آن اقدام نمايند كه در حدّ امكان مورد استفاده بعضى از برنامه هاى مذهبى قرار گيرد در جلو مسجد مذكور قسمتى از كوچه قديمى وجود دارد كه پس از احداث خيابان بكلّى متروك گرديده و به هيچ وجه مورد استفاده عابرين و اهالى محل نمى باشد و با ديوارى كه اطراف آن كشيده شده به صورت محوطه مسجد در آمده چنانچه از لحاظ موازين شرعى تصرف و استفاده از محوطه مذكور جهت ساختمان مرافق مورد احتياج مسجد بلا اشكال مى باشد اجازه فرمائيد اقدامات لازم به عمل آيد؟

ج

- در صورتى كه زمين مذكور متروكه و مورد انتفاع احدى جهت عبور و مرور نباشد، ضميمه كردن آن به مسجد اشكالى ندارد.

س 886
اشاره

- مسجدى است كه نسبت به كثرت جمعيت الآن كوچك است در حالى كه اطراف مسجد زمينى دست نخورده و دور مسجد محصور و جزء محوطه مسجد مى باشد، آيا اجازه مى فرمايد كفش كن و آب دار خانه مسجد را جزء مسجد قرار دهيم و آنگاه كفش كن و آب دار خانه ديگرى را در آن زمين عقب مسجد احداث نمائيم؟

ج

- در فرض سؤال، جواز تخريب كفش كن و آبدارخانه و جزء مسجد قرار دادن آنها و احداث كفش كن و آبدارخانه در زمين مذكور بعيد نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 256

س 887
اشاره

- شخصى مسجدى را از بودجه خود و مقدارى از كمك مردم ساخته است كه حدود 25 سال از آن مى گذرد و در حال حاضر مسجد جوابگوى همه عزاداران حسينى نيست لذا زمينى را كه در پشت آن واقع است خريدارى و صيغه مسجد بر آن جارى شده است از طرفى بانى مسجد قلباً راضى نيست كه مسجد را خراب كنيم لطفاً مرقوم بفرماييد آيا خراب كردن مسجد قديمى (البته با توجه به اينكه هنوز قابل استفاده است) و تبديل كردن آن به يك مسجد بزرگ چه حكمى دارد؟

ج

- اگر ضميمه نمودن زمين مذكور به مسجد بدون تخريب كلّى آن ممكن باشد كه توسعه و تعمير آن محسوب شود و تخريب و تجديد بنا نباشد ظاهراً اشكال ندارد ولى جواز تخريب آن با اينكه در معرض انهدام نيست محل اشكال است.

س 888
اشاره

- مقدارى از زمين مدرسه اى را جزء مسجدى قرار داده اند آيا بايد اين قسمت تخريب شود و به مدرسه واگذار گردد يا اينكه چون ساخته اند اشكالى ندارد؟

ج

- في حدّ نفسه زمينى را كه متعلّق به مدرسه است جايز نيست جزء مسجد قرار دهند مگر اينكه كيفيّت وقفيت زمين مجهول باشد.

س 889
اشاره

- مسجدى فاقد وضوخانه و دستشويى مى باشد و اين در حالى است كه جهت تطهير نمازگزاران به ساخت موارد ذكر شده سخت نياز است، آيا اجازه مى فرماييد بجاى حوض خانه قديم كه فعلًا متروك است وضوخانه و دستشويى جديد احداث گردد؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه محلّ حوض خانه مذكور را دو طبقه بسازند به اين نحو كه طبقه زير را دستشويى و توالت و طبقه بالا يعنى محلّ حوضخانه را جهت وضو خانه آماده نماييد ظاهراً اشكالى ندارد. و اللّه العالم

س 890
اشاره

- مسجدى در محل است حوضى در وسط آن بود كه مرد وزن با ناراحتى از آن وضو مى گرفتند مدتى است خراب شده دو ايوانچه مختصر در دو طرف مسجد بوده (كه نديده ايم كسى در آنها نماز خوانده باشد و نمى دانيم براى مسجد هم وقف شده يا نه) كه فعلًا مؤمنين به صورت دو وضوخانه زنانه و مردانه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 257

در آورده اند. آيا اين كار جائز است يا نه و لازم است برگردد بحال اول و مردم هم بزحمت بيفتند؟

ج

- تبديل دو ايوان ذكر شده كه احياناً مؤمنين جهت خواندن نماز از آنها استفاده ميكرده اند به وضوخانه مشكل است.

س 891
اشاره

- مسجدى را در دو طبقه ساخته اند و لوله فاضلاب را با پوليكا از زير مسجد عبور داده اند آيا جايز است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، اگر بعد از ساخته شدن مسجد مذكور لوله فاضلاب را از زير آن عبور داده اند جائز نيست بايد مسير لوله را عوض كنند و اگر در موقع ساختن مسجد از ابتداء محلى را كه زير مسجد واقع ميشده براى عبور فاضلاب قرار داده اند با اين قصد كه بمقدار مسير لوله جز مسجد نباشد اشكال ندارد.

س 892
اشاره

- در زير زمين مسجد توالت احداث كرده اند كه خود زير زمين بدون استفاده و بلاتكليف بوده است و اين توالت جديد الاحداث است و ضمناً اين بخش كه توالت مسجد در آن واقع شده است قبل از احداث توالت به نيّت مسجد بعداً خريدارى شده و به مسجد اوّلى ضميمه شده است آيا احداث توالت در چنين زير زمينى جايز است يا خير؟

ج

- از مورد شخصى اطلاعى نداريم بطور كلّى محلى كه بعنوان مسجد وقف و در آن اقامه نماز شده احداث توالت در قسمت زير زمين مسجد جايز نيست و چنانچه جهلًا توالت احداث شده بايد تخريب و محل از نجاست تنظيف و تطهير شود بلى چنانچه از اوّل موقع وقف كردن زمين جهت مسجد قسمت زير زمين آن جهت دست شوئى و توالت در نظر واقف بوده احداث توالت در آن محل اشكال ندارد.

س 893
اشاره

- مسجدى بنا گرديده است كه در حياط آن مسجد، سرداب ساخته شده كه براى توالت و وضوخانه و انبار كه طبقه دوم را براى خانم ها مسجد ساخته اند كه نماز جماعت بخوانند و عزادارى نمايند آيا آن طبقه دوم در حكم مسجد است يا اينكه در حكم مسجد نيست؟ (چون در سرداب آن توالت و وضوخانه و انبار قبلًا ساخته شده است)؟

ج

- در فرض سؤال اگر واقف ابتداءً سرداب زير صحن مسجد را براى توالت

جامع الاحكام، ج 1، ص: 258

و طبقه دوم را براى مسجد قرار داده باشد طبقه دوم حكم مسجد را دارد و اگر طبقه تحتانى را توالت و فوقانى را جدا از معبد مسجد و صحن مسجد قرار داده ظاهراً حكم مسجد را ندارد و جواز تغيير عنوان آن محل اشكال است و به هر حال نماز خواندن خانمها در آن مكان جايز است.

س 894
اشاره

- اگر مسجد را تخريب كنند و يا بواسطه زلزله تخريب شود و چون جاى وضو و انبارى و غيره نداشت آن مسجد را دو طبقه بسازند و زير زمين آن را براى استفاده انبارى و جاى وضو و غيره قرار بدهند آيا جايز است يا خير؟

ج

- استفاده از طبقه تحتانى معبد مسجد بعنوان امور مذكوره جايز نيست.

س 895
اشاره

- زمينى را از پول اهل محل خريدارى نموده كه بعداً مسجد بسازند اكنون كه هيأت امناء مسجد تشكيل شده قصد دارند فقط طبقه فوقانى را مسجد قرار دهند و زير زمين را چند قسمت نموده، هر قسمت را براى كارى سالن سخنرانى كتابخانه دستشوئى توالت و غيره تا احكام مسجد بر آن جارى نباشد آيا بنظر مبارك صحيح است.

ج

- در مورد سؤال: راجع به كيفت بناء طبقه تحتانى مسجد از اهل محلّ كه با پول آنها زمين مذكور خريدارى شده اجازه بگيرند.

تصرف در وسايل مسجد
س 896
اشاره

- مسجد قديمى كه سقف آن چوب بوده حال سقف آن را به آهن تبديل كرده اند و چوبها كه سالم و قابل استفاده است و تعداد قابل ملاحظه اى هم هست موجود است آيا اجازه ميفرمايند اين چوبها به اشخاص فروخته شود و پول آن را براى مسجد بمصرف برسانند و آن اشخاص نيز اجازه داشته باشند اين چوبهايى كه سابقاً وقف مسجد بوده بخرند و در منازل شخصى بكار ببرند؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه چوبها در همين مسجد و در ساير مساجد محل نياز نباشد فروش آن اشكال ندارد و براى خريدار هم بى اشكال است و بايد پول آن صرف احتياجات همين مسجد شود ولى اگر چوبها و لو در مسجد ديگر براى سقف زدن و مانند آن محلّ نياز باشد بايد به آن مسجد داده شود بلا عوض و در اين صورت فروش جايز نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 259

س 897
اشاره

- مسجدى داريم كه در طرف شمال آن ساختمان حسينيّه قديمى است كه مورد استفاده دوستداران حسين ابن على عليه السلام قرار مى گيرد فاقد فرش است و مسجد مذكور كه نوسازى شده فرش نو بقدر كافى دارد و تعدادى فرش كهنه قديمى دارد آيا شرعاً مى توانيم از فرش هاى كهنه و قديمى مسجد كه مورد لزوم آن نباشد در حسينيّه مذكور مورد استفاده قرار دهيم؟

ج

- شايسته است مؤمنين براى حسينيّه مذكور فرش تهيه نمايند و نسبت به سالار شهيدان حضرت ابى عبد الله الحسين (ع) بيشتر ابراز علاقه نمايند و فرشهاى مسجد را بمسجد ديگر هم نمى توان داد بلكه بايد در صورت مفروضه از فرشها بطور تناوب در خود مسجد مذكور استفاده شود.

س 898
اشاره

- امام جماعت مسجدى برحمت الهى پيوسته است ايشان در حال حيات زحمات اين مسجد را ساليانى بعهده داشته است و خود مسجد هم درآمدهائى از قبيل اجاره خانه و زيرزمين و غيره دارد كه براى امام جماعت و ديگر خرج هاى مسجد مصرف شود و چيزى در اين رابطه از مردم جمع آورى نميشود با توجه باين امور آيا مى شود از درآمد اين مسجد به خانواده پيشنماز متوفاى اين مسجد كمك كرد؟

(توضيح اينكه مبالغى در فوت آن مرحوم در تدفين و شب هفت و غير خرج شده حكمش چيست)؟

ج

- اگر مصرف درآمدهاى مذكور مسجد، امام جماعت مسجد است فعلًا كه امام جماعت مرحوم شده بايد به مصرف امام جماعت فعلى برسد و دادن آن به خانواده آن مرحوم وجه شرعى ندارد بلى شايسته است مؤمنين براى قدردانى از آن مرحوم از طرق ديگر مساعدت كنند و مخارجى را كه بعد از فوت امام جماعت در مراسم تدفين و غيره شده اگر از درآمدهاى مذكور بوده بايد كسانى كه خرج كرده اند جبران كنند و مصرفى كه براى امام جماعت تعيين شده از اينگونه مصارف انصراف دارد.

س 899
اشاره

- مسجدى اثاث هائى از قبيل آفتابه لگن و غيره دارد كه در حال حاضر از آن وسائل استفاده نميشود روى هم انباشته و جا را اشغال نموده است

جامع الاحكام، ج 1، ص: 260

آيا اجازه مى دهيد آنها را به وسائلى كه فعلًا مسجد نيازمند است تبديل نمود؟

ج

- اثاث مذكور اگر در مساجد ديگر هم قابل استفاده نيست مجازيد آنها را بفروشيد و با بهاى آن لوازم مورد نياز مسجد را تهيه نمائيد.

س 900
اشاره

- مدتى است كه مسجدى در يكى از روستاهاى حومه اراك بخاطر مهاجرت مردم در فصل زمستان مورد استفاده قرار نمى گيرد در حال حاضر خبر رسيده است مقدارى از اجناس مسجد را از قبيل مهتابى، پنكه سقفى و بعضى اساسهاى ديگر مسجد را از مسجد سرقت كرده اند آيا مى شود به مسجد ديگر بدهيم يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه اثاثيه مسجد مذكور، در معرض سرقت است بايد بطور امانت در نزد كسى و يا در مسجد ديگر گذارده شود تا محفوظ بماند و در تابستان كه به محل مى روند به مسجد مذكور برگردانند و از آن استفاده كنند و اگر اين كار ممكن نباشد به مسجد مجاور بدهند تا مورد استفاده قرار بگيرد ولى در اين صورت نيز هر وقت ايمن از سرقت شدند لازم است برگردانند.

س 901
اشاره

- اخيراً اهالى روستائى از توابع اراك اين ده را تخليه كرده اند و مصلحت در اين بوده كه ما وسايلى را كه مربوط به مسجد بوده تخليه كرده و به ده ديگرى كه در آنجا سكونت داريم ببريم تكليف اين وسايل چيست؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه وسايل مذكور به هيچ وجه در مسجد مذكور مورد استفاده نيست و لو از اين جهت كه محل خالى از سكنه است آن وسايل را به مسجد محل ديگرى كه نزديك به آنجا است و وسايل در مسجد آن محل مورد استفاده قرار مى گيرد، منتقل نماييد. و اللّه العالم

س 902
اشاره

- سه تخته فرش از مسجدى سائيده و نخ نما شده است كه در شأن مسجد نمى باشد، فردى پيدا شده است كه پنجاه هزار تومان بالاتر از قيمت مى خرد آيا اين كار جايز است؟

ج

- در صورتى كه فرشها وقف بر مسجد شده باشند مادامى كه انتفاع از آنها در آن مسجد يا مسجد ديگر ممكن باشد فروش آنها جايز نيست ولى اگر ملك مسجد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 261

باشد مثل اينكه تمليك مسجد شده باشد يا براى اينكه ملك مسجد باشد، خريدارى شده باشد در صورتى كه تبديل آنها بمصلحت مسجد باشد جواز تبديل بعيد نيست.

س 903
اشاره

- چراغ تورى مسجد كه قابل استفاده نيست، يا خيلى كم از آن استفاده مى شود آيا مى شود فروخت و پولش را خرج چراغ لامپ و غيره كه مربوط به مسجد است نمود يا نه؟

ج

- اگر استفاده از آن چراغ در مسجد و لو كم ممكن باشد فروش و تبديل آن جائز نيست بلى اگر به هيچ وجه قابل استفاده در آن مسجد و يا مسجد ديگر نباشد فروش و تبديل آن به لامپ و لوازم روشنائى ديگر مانعى ندارد.

س 904
اشاره

- مسجدى فرشهاى كهنه و قديمى و بعضى ارزشمند دارد كه نگهدارى آنها تقريباً مشكل شده است آيا متولّى مى تواند با فروختن آنها فرشهايى نو و جديد تهيه نمايند يا خير؟

س 905- بعضى از اهالى فرشهاى كوچك در حد يك متر و يا بيشتر را كه عموماً ارزشمند مى باشند وقف بر مسجد كرده اند آيا تبديل اين فرشها را با فروختن به فرشهاى بزرگتر اجازه مى فرمائيد يا خير؟

ج

- تا موقعى كه حفظ و استفاده از آنها مقدور است تبديل و يا فروش آنها جائز نيست هر چند استعمال موجب تنزّل قيمت آنها شود.

س 906
اشاره

- در روستاى چوگان از توابع سنقر مسجدى است كه داراى قرآن هاى قديمى و كتابهاى دعاى قديمى است و در معرض دستبرد مى باشند چون جنبه تاريخى دارند لذا نظر شما در اين مورد و خروج قرآنها از مسجد چيست؟

جامع الاحكام ؛ ج 1 ؛ ص261

ج

- در مورد سؤال، قرآنهاى مذكور و همچنين كتب دعا را بايد از دستبرد محافظت نمايند تا در مواقع مقتضى مؤمنين از آنها استفاده نمايند فروختن و تبديل و يا كنار گذاشتن آنها كه بكلّى از دسترس و استفاده مردم خارج بشود جائزنيست.

س 907
اشاره

- در مسجدى چند عدد زيلو ميباشد كه مؤمنين ميگويند قابل استفاده نيست آيا ميشود فروخت و با پول آنها براى مسجد فرش خريد؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه زيلوهاى مذكور وقف مسجد است اگر در آن

جامع الاحكام، ج 1، ص: 262

مسجد به هيچ وجه قابل استفاده نيست بايد ببرند به مسجدى كه ميشود در آن مسجد از آنها استفاده كرد بلى چنانچه زيلوها در هيچ مسجدى قابل استفاده نباشد جايز است آنها را بفروشند و با پول آن براى مسجد مذكور فرش تهيه كنند.

س 908
اشاره

- آيا وسايل مسجد و حسينيّه را مى توان به جاهاى ديگر براى استفاده عمومى انتقال داد يا نه؟

ج

- در صورتى كه اشياء و وسائل مسجد يا حسينيّه اى وقف بر خصوص همان مسجد يا حسينيه باشد جايز نيست بجاى ديگر انتقال داده شود.

س 909
اشاره

- بمرور زمان وطى ساليان گذشته با تلاش در اين مسجد وسائل منقولى كه در جهت بزرگداشت هر چه باشكوهتر جشن ميلاد امام زمان «ارواح العالمين له الفداء» به هر نحوى بكار مى آيد جمع آورى گرديده است كه وجوه وسائل ياد شده از طريق كمكهاى مردمى كه جهت بزرگداشت جشن نيمه شعبان جمع آورى ميگردد، پرداخت شده است

«1» آيا اجازه ميدهيد از وسائل مذكور در غير بزرگداشت جشن نيمه شعبان مثلًا در برپائى ايام مواليد ائمه اطهار «عليهم السلام»، غدير و محافل قرآنى ايام شهادت معصومين و مراسم ملّى در اين مسجد استفاده گردد؟

«2» گاهى بعضى از مساجد و مراكز مختلف بجهت نيازشان از وسايل ياد شده طلب مينمايند، در اين مورد نيز حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- «1 و 2» در هر دو مورد ميزان نظر كمك كنندگان است و اگر دسترسى به آنها بعلت عدم شناخت آنها يا هر جهت ديگرى ممكن نباشد فقط بايد در مراسم بزرگداشت نيمه شعبان از آنها در همان مسجد استفاده شود بلى بقرينه حال مؤمنين ميتوان شمول نظر آنها را نسبت به مواليد سائر ائمه اطهار سلام اللّه عليهم اجمعين و عيد سعيد غدير و مراسم سوگوارى و روزهاى شهادت آن بزرگواران كه در آن مسجد برگزار مى شود استفاده نمود ولى به هر حال در غير اين موارد اسلامى و مذهبى استفاده از آنها جايز نيست.

س 910
اشاره

- آيا اساسى كه وقف مسجد شد براى جشن عروسى يا جشنهاى ديگر مى شود استفاده كرد؟

ج

- با فرض اينكه اثاث وقف مسجد شده استفاده از آن در جشن عروسى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 263

جايز نيست بلى اگر جشن مذهبى جهت تولد ائمه: و مانند آن در مسجد برگزار شود استفاده از اثاث مسجد اگر وقف به جهت خاصى نباشد مانعى ندارد. و اللّه العالم

س 911
اشاره

- آيا فرش يا موكت مسجد را جهت استفاده در منزل براى مجالس ختم يا عروسى و غيره ميتوان از مسجد خارج نمود يا خير و آيا خادم مسجد چنين اجازه اى را براى آن كار دارد يا خير؟

ج

- بطور كلى استفاده از فرش و ساير لوازم مسجد در خارج از مسجد جايز نيست و خادم مسجد حق ندارد با خارج كردن لوازم از مسجد موافقت نمايد.

س 912
اشاره

- با مرور زمان وسائلى در مسجد جمع شده كه از مايحتاج آن اضافه است آيا مى شود آن وسايل قبلى را فروخت و با پول آن وسايل مورد نياز ديگر را خريدارى نمود؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه عين وسايل مذكور در آن مسجد و لو در زمان آينده قابل استفاده نباشد بايد عين آنها را بدهند كه در مسجد ديگر از عين آنها استفاده نمايند و اگر در هيچ مسجدى قابل استفاده نباشند مجازيد آنها را بفروشيد و وسايل ديگرى از نوع آن وسايل جهت همان مسجد تهيه نماييد بلى اگر بتوانند به تناوب از آنها استفاده كنند يعنى گاهى از قسمتى از آنها و گاهى از قسمت ديگر بايد نگهدارند و حق فروش يا دادن به مسجد ديگر را ندارند. و اللّه العالم

س 913
اشاره

- مجلس فاتحه كه در مسجد برگزار مى شود آيا از استكانها و ميكرفون و بلندگو و قالى مسجد مى شود استفاده كرد و آيا مسجد مى تواند از آنها اجرت بگيرد؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه وسائل مذكور باين نحو وقف شده باشد كه در مسجد از آنها استفاده شود و لو بعنوان مجلس فاتحه اشكال ندارد لكن بهاى برق مصرف شده را صاحب مجلس بايد بدهد و اگر وقف بنحوى بوده كه شامل مجالس فاتحه نميشده استفاده از آن براى مجالس فاتحه جائز نيست هر چند بعنوان اجرت مبلغى از صاحب مجلس بگيرند.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 264

تبديل و تخريب مسجد
س 914
اشاره

- مسجدى است در شهرستان يزد به طول و عرض 5* 5 مسجد قديمى بوده و در زير زمين واقع شده بطورى كه سقف قسمتى از آن با كف كوچه همسان است. به دليل اينكه بد مسير بوده و انصافاً موجبات محروميت اهالى شده و مورد بى توجهى كامل قرار گرفته بود و نزديك به 15 سال متروكه و محل ارتكاب انواع كارهاى خلاف شرع و اخلاق (از قبيل اعتياد، مسائل اخلاقى مفسده دار و مخفيگاه دزدان) گشته بود در سال 1370 با همّت 4 نفر از جوانان محل تعمير جزئى و افتتاح گرديد كه تا كنون نماز جماعت و دعاى ندبه و جلسات قرآن در آن برپاست لكن چون مسجد تقريباً به صورت مخروبه درآمده است و تركهاى متعدد دارد و از طرفى فاقد دستشويى و توالت و فضاى مناسب مى باشد با تلاش پيگير، زمينى در حدود 400 متر مربع چسبيده به محل مسجد تهيه شده است اكنون مى خواهيم چنانچه شرع مقدس اجازه دهد قسمتى از مسجد را به كوچه بيفزائيم تا هم براى مسجد بهتر شود و هم براى اهالى رفع مشكل شود. و در مقابل چند برابر به وسعت مسجد افزوده و با يارى خداوند متعال يك

مجموعه فرهنگى جامع كه مورد رضاى حضرت مهدى (ع) باشد ايجاد نمائيم بديهى است ضمن مساعدت همه جانبه حضرت عالى در اين زمينه، ما نيز در مقابل شرع مقدس خاضع و فرمانبرداريم.

ج

- خداوند به شما در مقابل خدماتى كه كرده ايد پاداش مضاعف عنايت فرموده و شما را هميشه به امور خير موفق بدارد و البته كار خير كارى است كه در نظر شرع مقدس خير محسوب شود ترميم بعض نواقص مسجد مذكور، و ضميمه نمودن زمين مجاور به آن همه خير است ولى مسجد تا ابد مسجد است و قابل تبديل نيست حتى نسبت بمقدار بسيار مختصر بنابراين جايز نيست چيزى از آن به كوچه افزوده شود ان شاء اللَّه هميشه موفق باشيد.

س 915
اشاره

- شخصى زمينى جهت مسجد واگذار نموده و صيغه عربى جارى نشد و به اندازه دو متر ديوار مسجد ساخته شد امّا هنوز مسجديت بر آن ثابت نشد اتفاقاً جايش بسيار ناهموار است حتى جائى واقع شد كه زباله هاى همسايگان در آن ريخته ميشود آيا ميشود اين مسجد را بفروشند و جاى مناسبى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 265

ديگر براى آن مسجد مشخص كند لطفاً جواب را مرقوم فرمائيد تا اينكه اهالى محله بدون مسجد نمانند.

ج

- در فرض سؤال، كه زمين را جهت مسجد در اختيار مؤمنين قرار داده و مقدارى هم از ديوار مسجد بنا شده فروش و تبديل آن محلّ اشكال است و لو اينكه هنوز نمازى بعنوان مسجد در آن محلّ خوانده نشده باشد.

س 916
اشاره

- مسجدى چندين سال مى باشد كه ساخته شده فعلًا مى خواهند مقدارى از مسجد به حياط و مقدارى را هم به كوچه بدهند آيا صحيح است يا اشكال دارد؟

ج

- آنچه بعنوان مسجد ساخته شده و در اختيار مردم بوده و در آن نماز خوانده اند واگذارى آن به كوچه و يا حياط مسجد جائز نيست.

س 917
اشاره

- مسجدى در اين محل بوده قديمى و با خشت و گل ساخته شده بود و در حال حاضر بكلّى خراب شده و مسجدى نيز در محل وجود ندارد و در ضمن مسجد محل كوچك بوده و از طرفى اشخاص خيّرى زمين خوب براى ساختمان مسجد واگذار كرده اند كه براى ساختمان مسجد خيلى مناسب تر از جاى قبلى است.

سؤال از محضر مبارك اين است كه آيا اجازه ميفرمائيد كه مسجد در زمين مناسب تر ساخته شود و چون هزينه ساختمان تقريباً سنگين است لااقل در زمين مناسب تر ساخته شود؟

ج

- مسجد قبلى و لو خراب شده باشد از مسجد بودن خارج نميشود سزاوار است اهالى محترم همان مسجد قبلى را تعميركنند البته بزرگ نمودن آن مسجد اگر محل دارد و همچنين ساختمان مسجد ديگر مانعى ندارد.

س 918
اشاره

- روستاى ما بيش از سه هزار جمعيت دارد و فعلًا شش مسجد وجود دارد، شخصى زمينى را وقف مسجد كرده و الآن هم به آن مسجد نيازى نيست و اطراف آن زمين مذكور هم ديوارى كشيده نشد و نمازى هم در آن خوانده نشد و فعلًا محل رفت و آمد و ريختن زباله شده و در ضمن آن شخصى كه اين زمين را وقف كرده از دنيا رفته، سؤال ما اين است. آيا اجازه ميدهيد آن زمين را

جامع الاحكام، ج 1، ص: 266

بفروشيم؟ و اگر اجازه فروش داديد آيا پولش را مى توانيم خرج عمران روستا از جمله آسفالت كنيم؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه در زمين مذكور بعنوان مسجديّت آن محلّ نمازى خوانده شده و يا اگر نماز خوانده نشده مسلمين آن زمين را از واقف بعنوان زمين مسجد تحويل گرفته و دور زمين ديوار مختصرى و يا علامت ديگرى قرار داده باشند فروش و تبديل آن جائز نيست ولى اگر نمازى در آن محلّ بعنوان مسجد خوانده نشده و مسلمين هم بنحو مذكور آن را تحويل نگرفته اند قبض محقق نشده و وقف باطل است و زمين متعلّق بورثه واقف زمين است ميتوانند بفروشند و پول آن را در هر موردى كه خواستند مصرف كنند.

س 919
اشاره

- زمينى را صيغه وقف خوانده اند براى مسجد و فعلًا بصورت مسجد مى باشد و تقريباً شانزده متر از آن زمين بَرِ خيابان مى باشد و مناسب يك باب مغازه مى باشد از جهتى هم اين مسجد موقوفه ندارد آيا براى هزينه حقوق خادم و آب و برق و گاز اجازه مى فرمائيد اين زمين مغازه شود و مال الاجاره آن را براى تأمين هزينه مسجد بمصرف برسانند؟

ج

- در فرض مذكور تبديل زمين مسجد به مغازه جائز نيست.

س 920
اشاره

- در روستائى ارامنه زندگى ميكردند زمانى كه از آنجا رفتند مسلمانان آنجا را خريدند و ساكن شدند و كليساى آنها را به مسجد تبديل كردند حالا شخصى حاضر شده آن مسجد را خريدارى كند و جاى آن را منزل مسكونى بسازد براى خودش و با پول آن در جاى ديگرى مسجد بسازند و مردم هم كمك مى كنند حالا بفرمائيد:

1- زندگى كردن در آن منزلى كه در جاى مسجد ساخته شده است آيا جايز و صحيح است يا خير؟

2- نماز خواندن در آن مسجدى كه با پول آن مسجد اولى ساخته شده است صحيح ميباشد يا خير؟

ج

1 و 2- در فرض سؤال كه كليسا را قبلًا خريدارى و تبديل به مسجد نموده اند ديگر خريد و فروش و تبديل آن بخانه و غيره جائز نيست يعنى كليساى قبلى فعلًا مسجد است و احكام مسجد بر آن مرتّب است مثلًا تنجيس آن و توقف

جامع الاحكام، ج 1، ص: 267

جنب در آن حرام است و منزل كردن آنجا غصب و حرام است و نماز خواندن در محلى كه با پول مسجد قبلى خريدار شده و مسجد ساخته شده اگر معامله بصورت عين به عين بوده معامله باطل و نماز خواندن در آنجا اشكال دارد ولى اگر معامله بذمّه بوده نماز اشكال ندارد.

س 921
اشاره

- چنانچه چند نفر به علت عدم توجه به مسأله شرعى مسجدى را به بهانه تعريض خيابان بكلّى خراب كرده باشند و حال آنكه بودن مسجد ضررى به خيابان نداشته اكنون وظيفه آن چند نفر و ساير مسلمانان نسبت به زمين و مصالح آن مسجد چيست؟

ج

- حكم مسأله واضح است تخريب مسجد مذكور جايز نبوده، كسانى كه مسجد را تخريب نموده اند بايد دوباره مسجد را بسازند و زمين آن هم و لو ساختمان آن تخريب شده باشد حكم مسجد را دارد و تنجيس آن حرام است و همچنين ساير احكام مسجد بر آن مرتب مى شود. و اللّه العالم

س 922
اشاره

- تخريب بعضى از مساجد به علت واقع شدن آنها در عقب نشينى خيابان به نظر حضرتعالى جايز است؟

ج

- تخريب مسجد جايز نيست. و اللّه العالم

س 923
اشاره

- مسجدى وقف در زمين وقف است آيا مى شود آن را به حسينيّه تبديل كرد و اگر قابل تبديل باشد آيا احكام مسجديّت از بين مى رود يا خير؟

ج

- تبديل مسجد به حسينيّه جائز نيست و احكام مسجد باقى است.

س 924
اشاره

- عكس مسأله بالا چطور است حسينيّه موقوفه در زمين موقوفه را به مسجد تبديل كرد؟

ج

- تبديل حسينيّه نيز به مسجد جائز نيست.

س 925
اشاره

- اطاق مخروبه اى است كنار نهر آب كه آنجا غسّالخانه بوده و براى رفع سرما و گرما اطاقى ساخته بودند بعد از مدتى در لسان بعضى ها گفته شده مسجد بابائى و مدتى داخل آن كوزه گرى مى كردند و گاهى هم محل بليطفروشى شده و استفاده مسجديّت نداشته با اين سابقه آيا مى شود اين اطاق

جامع الاحكام، ج 1، ص: 268

مخروبه را فروخت و بمصرف مسجد ديگرى درآورد يا خير؟

ج

- از وضع اطاق مذكور اطلاعى نداريم بطور كلّى اگر مسجد باشد قابل فروش نيست و همچنين اگر وقف باشد و مجوّز شرعى براى فروش آن نباشد و شهرت محلى براى اثبات وقفيّت كافى است.

انجام كارهاى متفرقه در مسجد
س 926
اشاره

- آيا در اطاقهاى مربوط به مسجد، دائر كردن كلاسهاى آموزشى علوم جديد توسط معلمين و مربيان مسلمان و مؤمن با رعايت شئونات مسجد جايز است يا نه؟

ج

- اطاقهايى كه از مرافق مسجد است و براى جهات و نيازهاى مربوط به مسجد وقف شده بايد براى همان جهات استفاده شود الوقوف حسب ما يوقفها اهلها. و اللّه العالم

س 927
اشاره

- تعدادى دست به كار شدند و با جمع آورى اعانه از مردم محل و مؤمنين مسجدى را بنا نموده اند الحال مسجد تكميل است و نماز جماعت هميشه در طول سال اقامه ميگردد و در كنار نماز جماعت فعاليتهاى فرهنگى اجتماعى و دينى نيز انجام ميشود به سرپرستى امام جماعت مسجد محل، و حالا آن افرادى كه در بنا مسجد شركت كرده بودند مانع فعاليتهاى فرهنگى دينى در مسجد هستند افرادى خاص ميباشند كه ادعا مى كنند مسئوليّت مسجد متعلّق به آنها ميباشد از حضرتعالى تمنّا دارم بفرمائيد آيا صحيح است نماز خواندن در آن مسجد يا خير؟ و آيا امام جماعت ميتواند در امر هيئت امنا و تعيين يا بركنارى آنها دخالت نمايد؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه فعاليتهاى مذكور بر خلاف شرع نباشد و مزاحمت با اقامه نماز و شئون كلّى مسجد نداشته باشد مانع ندارد و در هر حال نماز در آنجا بى اشكال است و نسبت به تعيين يا بركنارى امناء، موارد مختلف است و بطور كلّى امور مسجد قابل اختصاص به اشخاص معيّن نيست.

س 928
اشاره

- نظر مبارك شما پيرامون نمايش فيلم و برگزارى كلاسهاى آموزش

جامع الاحكام، ج 1، ص: 269

ورزشهاى رزمى و كاراته جهت جذب نوجوانان به سمت مساجد علاوه بر تدريس قرآن و احكام چيست؟

ج

- اگر معرض ايذاء و يا مجروح نمودن ديگرى و يا آنچه ديه دارد مانند سياه شدن يا سرخ يا كبود شدن عضو نباشد فى حد نفسه اشكال ندارد ولى اجراى اين برنامه ها در مساجد اگر موجب گريز مردم از مسجد نشود سبب جذب واقعى اشخاص به مسجد نمى شود. و اللّه العالم

س 929
اشاره

- مسجد جامع جهرم داراى شبستانى قديمى است كه از 13 آن بعنوان انبار مسجد استفاده ميشود و دو قسمت ديگر آن استفاده مؤثرى نميشود و درب آن بسته است در اين مسجد پايگاه مقاومتى داراى يكصد نفر جوان فعال بسيجى وجود دارد كه به سبب نبودن جا اجراى برنامه هاى پايگاه (شامل برنامه هاى فرهنگى، عقيدتى، سياسى، مذهبى، نظامى، فوق برنامه و تقويتى) و كلاس هاى مربوطه با مشكل مواجه است. حال با توجه به مراتب فوق اين سؤال مطرح است كه:

1- آيا امكان اينكه دو قسمت ديگر شبستان مسجد در اختيار پايگاه مسجد قرار بگيرد، هست يا خير؟

2- از شبستان مسجد ميتوان بعنوان اجراى برنامه هاى فرهنگى، مذهبى، عقيدتى سياسى و نظامى و فوق برنامه استفاده كرد يا خير؟

3- در صورت مثبت بودن جواب هاى فوق آيا امكان دارد بمنظور استفاده بهينه از شبستان آنجا را با تيغه هاى آجرى به قسمت هاى مختلف جهت كلاسهاى ياد شده تقسيم نمود يا خير؟

ج

- مسجد پايگاه عموم مسلمانان براى عبادت و خداپرستى و معبد عام و مركز و محلّ حضور و اجتماع همگان براى نماز و اداء جمعه و جماعات و تبليغ اسلام و بيان معارف و احكام و تكاليف آنان است تعليم و تعلّم فرهنگ و عقيده و اصول و فروع دين و مذهب و هدايتهاى اخلاقى و سياسى و اجتماعى و اقتصادى همه در پرتو تعاليم اسلامى از صدر اسلام و بوسيله شخص پيغمبر اسلام (ص) در مسجد برقرار گرديده و تشكيل حلقات و حوزه هاى درس تا امروز هم در مساجد ادامه دارد، ولى در بنياد مساجد آنچه اصل و جامع تمام اين فوائد است نماز و اقامه جمعه

و جماعات است بايد اجراء برنامه هاى ديگر مزاحم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 270

با اين برنامه و سبب كم رنگى آن نشود تدريس و تعليم قرآن مجيد و معارف اسلام و رسيدگى بامور مسلمانان و جمع آورى اعانات و تعظيم شعائر و جلسات خيريه و همكارى هاى بسيجى و امر بمعروف و نهى از نمكر و كارهاى ديگر از اين قبيل مربوط به شئون اسلام و اصلاح امور مسلمين همه در مسجد بشرط عدم مزاحمت با اقامه نماز و عدم تغيير عنوان مسجد و عدم اختصاص كل يا بعض آن بگروه معيّن، يا اقدام خاص مانع ندارد ولى تصرّف مسجد و اختصاص آن بعنوان مركز درس يا كلاس رسمى هر چند درس قرآن باشد يا مركز خيرات و اعانه رسانى يا پايگاه بسيج و جهاد كه در حيطه خاص اين امور قرار بگيرد جايز نيست. و اللّه العالم.

س 930
اشاره

- در يك مسجد دو باب حجره به هميارى مردم و مؤمنين براى وسائل و ضروريات مسجد در صحن مسجد ساخته ايم آيا مى توانم اثاثيه مسجد را خارج و پايگاه بسيج نمايم؟

ج

- در مورد سؤال خارج كردن اثاثيه مسجد از حجره هاى مذكور و هرگونه تصرف در آن در غير جهت وقف جايز نيست در صورت نياز مناسب است مردم و يا مسئولين اقدام كنند و محلى براى پايگاه بسيج تهيه نمايند.

س 931
اشاره

- زمينى را وقف مسجد نموده اند زير زمين مسجد ساخته شده است هنوز همكف ساخته نشده است در ضمن محل نياز به كتابخانه هم دارد و از طرف ديگر درخواست نموده اند براى كانون فرهنگى و ورزشى آيا جهت اجاره دادن به كانون درست است يا خير؟

ج

- زير زمين مسجد حكم مسجد را دارد و اجاره دادن آن صحيح نيست و بطور كلى استفاده از موقوفه در غير عنوانى كه براى آن وقف شده مطلقاً جائزنيست.

س 932
اشاره

- اين جانب زمينى واقع در كوى پاسداران جهت مسجد واگذار كردم و گفتم به شرط اينكه در اين زمين پايگاه بسيج زده نشود زمين را براى مسجد مى دهم و الّا نمى دهم آيا بسيج سپاه مى تواند بدون رضايت در اين مسجد پايگاه بزند؟

ج

- احداث پايگاه در زمين واگذار شده براى مسجد جايز نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 271

س 933
اشاره

- رسم است مجالس ترحيم در مساجد برگزار ميشود و اگر مجلس ترحيم مزاحم نمازگزاران و يا كسانى كه بنوافل و تعقيب اشتغال دارند بشود آيا برگزارى مجلس ترحيم شرعاً چه صورت دارد؟

ج

- حرام است.

مسائل متفرقه مسجد
س 934
اشاره

- در حدود چهارصد سال پيش شخصى مسجدى را بنام خود بنيان گذاشته و توليت آن را نسلًا بعد نسل به فرزندان ذكور سپرده از آن زمان تاكنون تمام امورات مسجد حتى تعيين امام جماعت مسجد بعهده نايب التوليه بوده است و امام جماعت مسجد هيچ گونه دخالتى در امورات مسجد نداشته است. در حدود 10 سال پيش قسمت اعظم مسجد بصورت مخروبه درآمده و با كمك اهالى محل بازسازى گرديده آيا اكنون كه مسجد توسط اهالى محل بازسازى شده نايب التوليه مى تواند خود به تنهايى هيئت امناء تعيين و در امورات مسجد همچون قبل دخالت نمايد؟

ضمناً جهت برگزارى مجالس ترحيم مبالغى بى حساب بعنوان كمك به مسجد دريافت مى شود با توجه به مسأله فوق الذكر نظر مبارك حضرتعالى چيست؟

ج

- در امور مربوط به حفظ شئون و عمران مسجد همه مؤمنين مساويند و اختصاص به شخص خاصى ندارد و نماينده واقف حق منع ديگران را ندارد بلى اگر براى مسجد موقوفاتى باشد بايد زير نظر متولى منصوص كه از طرف واقف معين شده بمصرف برسد و برگزارى مراسم ترحيم در صورتى در مسجد جايز است كه مضرّ بمسجد و مانع نماز در آن نباشد توصيه مى شود كه مؤمنين و فرزندان واقف مسجد همه با هماهنگى و وحدت نظر عمل كنند و از اختلاف نظر جداً پرهيز نمايند. و الله العالم.

س 935
اشاره

- مسجدى است از قديم الايام به نام شخص معروفى و در آن مسجد نماز جماعت و عزادارى حضرت سيد الشهداء (ع) برگزار مى گردد اكنون با بازسازى آن مى توان نام آن را تغيير داد؟

ج

- مقتضى است مؤمنين از تغيير نام مسجد و حسينيه كه موجب فراموش

جامع الاحكام، ج 1، ص: 272

شدن نام بانى اولى است خوددارى كنند تا افراد خيّر بى رغبت نشوند و با باقى گذاشتن نام افراد خيّر موجبات تشويق مؤمنين به تأسيس بناهاى خير و عام المنفعة را فراهم نمايند. و اللّه العالم

س 936
اشاره

- آيا مى توان در يك مسجد وضو گرفت و در مسجدى ديگر نماز خواند؟

ج

- مربوط به كيفيت وقف محلّ وضوء مسجد است.

س 937
اشاره

- حكم رفتن به مسجد جامع و واگذاشتن مسجد محل را بيان فرمائيد.

ج

- نماز در مسجد جامع افضل از مسجد محل است ولى ملاحظه تعطيل نشدن مسجد محل نيز موجب مزيد اجر نماز در آن است.

س 938
اشاره

- شخصى در كنار منزلش مسجد است نماز جماعت هم در آن برگزار مى شود ولى اين شخص به مسجد ديگرى مى رود آيا اين عمل او باعث بى حرمتى به مسجد نزديك به منزلش محسوب نمى شود؟

ج

- فى نفسه نماز در آن مسجد براى همسايه مسجد اولى و مستحب مؤكد است و بدون جهت رجحان مسجد ديگر، ترك آن سزاوار نيست اين در صورتى است كه مسأله جهت خودمان باشد ولى اگر براى عمل شخص ديگر است اعتراض به او يا پرسش از علت عمل او موجه نيست.

س 939
اشاره

- مساجدى است كه در ملأ عام نيست و در كوچه پس كوچه مى باشد گاهى صدها هزار تومان خرج كاشى و محراب و مناره آن مى شود آيا اين كار صحيح است؟

ج

- موارد مختلف است هرگاه در نظر عرف زياده روى نباشد اشكال ندارد و با شكوه بودن مساجد فى الجملة موجب تعظيم شعائر و ظهور شوكت اسلام است. و الله العالم

س 940
اشاره

- مسجدى در زمين مشاعى كه بين مالكين مسلمان و ارمنى است بنا شده با اجازه خودشان امّا شخص اهل كتاب مراسم ختم پدرش را در مسجد مسلمان برگزار نموده است و واعظ مسلمان در آن مجلس سخنرانى نموده و خود ايشان هم در مجلس حضور داشته است و ضمناً در مراسم مسلمين كه در

جامع الاحكام، ج 1، ص: 273

مسجد منعقد ميشود شركت ميكند آيا حضور شخص ارمنى در مسجد هتك مقام مسجد محسوب ميشود يا خير؟

ج

- دخول اهل كتاب بمسجد جايز نيست چه براى برگزارى مراسم باشد و چه غير آن و خوب است چنين شخصى اسلام اختيار كند تا از همه مزاياى اسلام بهره مند شود.

س 941
اشاره

- مسجدى را به عنوان مقاطعه به پيمانكارى دادند كه بسازد پيمانكار قسمتى از ساختمان مسجد را به شخص مسيحى كه تمام كارگران او هم مسيحى هستند واگذار كرده است آيا دخول مسيحى به مسجد و كار كردن آنها مجوز شرعى دارد يا نه؟

ج

- ورود غير مسلم به مسجد جايز نيست در فرض سؤال كار را تعطيل نمايند و ظاهر بنايى كه غير مسلم با آن تماس داشته احتياطاً تطهير نمايند. خداوند همه را از شرور و فتن آخر الزمان محفوظ بدارد. و اللّه العالم

س 942
اشاره

- آيا بلند كردن صداى اذان از مسجد خصوصاً اذان صبح در صورتى كه همسايگان مسجد اعتراض مى كنند و اظهار مى كنند صداى اذان موجب آزار و اذيّت آنها مى شود جايز است يا نه؟

ج

- از بلندگو اگر موجب اذيّت و آزار همسايگان است در اذان صبح استفاده نكنند اما مستحب است كه مؤذن صدايش بلند باشد مع ذلك به اين آيه كريمه توجه داشته باشند «و إذا ذكر اللَّه وحده اشمأزت قلوب الذين لا يؤمنون بالآخرة و إذا ذكر الّذين من دونه اذا هم يستبشرون» حكايتى از حضرت ابراهيم خليل على نبينا و آله و عليه السلام نقل مى كنند كه براى آنكه بانگ دلنواز سبّوح قدّوس رب الملائكة و الروح را بشنود عاقبت همه گوسفندان خود را بخشيد.

س 943
اشاره

- مسجدى وصل به مدرسه دينى طلاب مى باشد و مدرسه داراى سالنى است كه تمام وقت مسجديها از آن استفاده مى كنند و مى گويند چندان مورد نياز طلاب نيست و بعلّت قفل بودن مورد بهره بردارى طلاب قرار نمى گيرد آيا استفاده اهل مسجد جايز است يا خير؟

ج

- چنانچه استفاده اهل مسجد از آن مزاحم با استفاده طلاب از آن نباشد و

جامع الاحكام، ج 1، ص: 274

موجب نشود كه به مرور زمان جزء مرافق مسجد شود استفاده اهل مسجد از آن اشكال ندارد.

س 944
اشاره

- مساجد از موقوفات عامه مسلمين است با تزيين مساجد درب هاى مسجد اكثراً بسته است آيا ممانعت از بهره بردارى موقوفات عامه گناه نيست؟

ج

- جمع بين مقاصد صحيح در مورد مساجد اين ستكه براى مساجدى كه در تمام ساعات يا اوقات نماز معرض مراجعه مؤمنين براى نماز و عبادت است خادم معين شود تا هم براى استفاده نمازگزاران آماده باشد و هم از هتك احترام و بعض اعمال خلاف شئون مسجد محفوظ باشد.

س 945
اشاره

- آيا كسانى كه مثل شب عاشورا براى تهيه غذاى ظهر عاشورا در مسجد كار مى كنند شب خسته مى شوند و آخر شب كارها سبك مى شود مى توانند در مسجد استراحت يا احياناً بخوابند؟

ج

- خوابيدن در مسجد كراهت دارد ولى حرام نيست. و اللّه العالم

مدارس علميه

س 946
اشاره

- آيا از درآمد موقوفاتى كه اختصاص به اداره حوزه علميه دارد علاوه بر حق التدريس اساتيد مى توان مصرف هزينه هاى جنبى بمانند آب و برق و سرويس اياب و ذهاب اساتيد و حقوق خدمتگزار و غيره كه لازم و ملزوم يكديگرند نمود؟

ج

- به طور كلى عوايد موقوفه بايد در مواردى كه واقف معلوم كرده صرف شود و چون ترتيبات مقرّر در موقوفات يكسان نيست اظهار نظر كلّى در آن ميسر نمى باشد بايد در هر مورد با ملاحظه وقفنامه اظهار نظر شود.

و اللّه العالم.

س 947
اشاره

- آيا تشكيل جلسه درس طلاب علوم دينية در اطاقى از حسينيه جايز است يا نه؟

ج

- با فرض عدم مزاحمت با مراسم عزادارى مانعى ندارد.

س 948
اشاره

- شخصى كه در محل عمومى تدريس مى كند و رضايت شركت

جامع الاحكام، ج 1، ص: 275

بعضى از افراد را درس خود ندارد و شخصى را شخصاً از آمدن و شركت در درسش نهى مى كند آيا اين نهى حرمت تكليفى بر آن فرد دارد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه تدريس براى استفاده عموم بلامانع باشد شركت شخص مفروض در مجلس درس اشكال ندارد.

س 949
اشاره

- آيا استفاده اندك از حجرات و معطل كردن آن در بخش عمده ايّام با توجه به نياز طلاب به اين حجرات، جايز است يا خير؟ آيا صرف سابقه حضور در حجره اى مجوز بسته نگاه داشتن يا استفاده ناچيز (يكى دو ساعت در روز) و محروم كردن طلاب بدون حجره از استفاده شبانه روزى مى باشد يا نه؟

ج

- اگر در وقف كيفيتى و ترتيب خاصى براى استفاده از حجرات مدرسه معين شده باشد همان كيفيت و برنامه براى بايد معمول گردد، و هم چنين اگر از گذشته سيره بر استفاده بنحو خاصى مستقر بوده مثل آنكه بعض از علماء و فضلاء با وجود نياز طلاب حجره خاصى اختصاصى براى تدريس و مباحثه داشته باشند، فعلًا نيز همان سيره در همان محدوده قابل اجراء است و اگر كسى باين صورت حجره داشته باشد مزاحمت با او جائز نيست و ظاهراً اين برنامه را كه با اين عنوان كه بزرگان و افراد مهذب در مدرسه آمد و شد داشته باشند، متولّيان در هر زمان به مصلحت وقف و لازم ميدانستند، و در واقع نظارت ايشان را بر امور اخلاقى طلاب جلب ميكردند، مع ذلك چون مدارس در سابق و بيشتر در زمان حال براى اسكان طلاب وقف شده در صورتى كه كيفيتى جهت اداره آنها معين نشده باشد، بايد متولى جهتِ نياز طلاب را بحجره و سكونت در مدرسه رعايت نمايد و بدون مصلحت مرقوم صرفاً بعنوان مباحثه و تدريس، كسى مزاحم سكونت طلاب در حجرات نشود، على هذا ظاهر اين ستكه در مورد مدارس قسم دوم اختصاص حجره بمجرد تدريس و مباحثه منوط بنظر و صلاحديد

متولى منصوص يا منصوب از طرف فقيه ميباشد.

س 950
اشاره

- در صورت عدم مراجعه ساكنين قبلى حجرات براى تخليه و بردن وسائل خود، حكم كتب و سائر وسائل آنان چه مى باشد؟

ج

- اگر با اعلام و اخطار و سلب مسئوليت در موعد مقرّر براى تحويل گرفتن كتب و وسائل خود نيامد با نظر متولى شرعى وسائل و اثاث ساكن قبلى جمع ميشود و در محل مناسبى براى او نگهدارى ميشود.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 276

س 951
اشاره

- اگر مدرسه اى متولّى خاص يا عام نداشته باشد تكليف استفاده طلاب از حجرات آن چگونه است؟

ج

- اگر متولّى منصوص نداشته باشد يا مجهول التوليه باشد توليت آن با مجتهد جامع الشرائط است و در نحوه استفاده طلاب به سيره اى كه معمول بوده عمل شود.

س 952
اشاره

- اگر مدرسه مخروبه اى از محل وجوهات شرعيّه زير نظر فرد مأذون از سوى مجتهد جامع الشرائط تعمير شود، فرد ناظر بر صرف وجوهات نسبت به اين مدرسه و نحوه استفاده آن جهت طلاب توليت عام يا خاص پيدا مى كند و آيا اصولًا حقى پيدا مى كند مبنى بر اينكه مانع از استفاده طلابى گردد كه براى سكونت خود جائى ندارند و مجبورند شبها را در مسجد يا خانه استيجارى بسربرند؟

ج

- امر آن با مجتهد جامع الشرائط است اگر فرد ناظر خود مجتهد باشد يا از طرف مجتهد مأذون در تصرّف باشد و امر مدرسه زير نظر او باشد در اداره مدرسه مزاحمت با او جايز نيست و كيفيت استفاده تابع مقرّرات وقف است.

قبرستان

س 953
اشاره

- اينكه مكروه است زن به قبرستان برود آيا هنگام تشييع و دفن است يا هميشه حتى شبهاى جمعه را هم شامل مى شود؟

ج

- آنچه مكروه است شركت زنان در تشييع جنازه است بنابراين مورد سؤال مكروه نيست بلكه رجحان دارد.

س 954
اشاره

- قبرستانى است موقوفه قبور آن مندرس شده آيا مى شود به جاى آن قبور دوباره اموات جديد دفن كرد؟

ج

- اگر جنازه قبلى بكلى از بين رفته باشد حتى استخوانهاى آن هم بكلّى از بين رفته باشد مانعى ندارد و الّا جائز نيست.

س 955
اشاره

- مكانى است در روستاى اسلام آباد كه از قديم مى گويند قسمتى از آن مسجد بوده كه به مرور ايّام به صورت مخروبه در آمده و اطراف آن قبرستان مسلمين بوده است. اكنون عده اى مسجد را توسعه داده و تجديد بنا كرده اند.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 277

سؤال اهالى اين است كه نماز خواندن در اين مكان كه قسمتى از آن به روايت قديمى ها مسجد بوده و قسمتى از آن با تصرف در قبرستان و نبش قبور به دست آمده، چه حكمى دارد؟

ج

- اگر چه تخريب و نبش قبور مؤمنين و تبديل آن به مسجد جايز نيست لكن نماز خواندن در محلّ مذكور فعلًا اشكال ندارد. و اللّه العالم

خريدوفروش قبر

س 956
اشاره

- چه مى فرمائيد در مورد اينكه فردى براى خود و همسرش در بلد طيّبه قم قبر خريدارى نموده پس از مدتى خودش در طبقه زيرين آن دفن گرديد و پس از مدتى در طبقه فوقانى آن كه مال همسرش بود اشتباهاً شخص ديگرى دفن گرديده كه حالا صاحب قبر و تنها وارث آنان كه دو دختر مى باشد راضى نيستند و اصرار دارند كه جنازه بايد از قبر آنان درآورده شود؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه قبرى كه خريده ملك شخصى بوده بايد جسد ميّت خارج شود و در جاى ديگر مدفون شود و اگر قبر در ملك وقفى بوده چون خريدوفروش آن جايز نيست دختران متوفّى حقّى نسبت به آن ندارند و جايز نيست جسد ميّت مدفون در آنجا از قبر خارج شود.

س 957
اشاره

- قبرستانى وقف شده كه عموم مسلمين در آن دفن شوند اگر كسى بخواهد قبر خود را در آنجا معين كند كه هر وقت فوت شد بخاك سپرده شود در صورتى كه منع كند كه ديگرى در آن مكان معين دفن گردد آيا جايز است يا نه؟

ج

- محلى كه براى عموم وقف شده كسى نميتواند بخود اختصاص دهد و مانع دفن ديگران شود.

س 958
اشاره

- زمينى خريدارى شده بعنوان دفن اموات سپس در آن زمين قبر درست كرده اند ميگويند اين مكان دفن مثلًا پنجاه هزار تومان و مكان ديگر صد هزار تومان اين مبلغ را هم بايد بعنوان هزينه قبرستان بدهى صاحب عزا ميگويد خودم ميّت را در يك گوشه اى دفن ميكنم مبلغى نيز بشما مى دهم اين عمل مشروع هست يا خير؟

ج

- زمينى كه بعنوان قبرستان وقف شده باشد پول گرفتن براى دفن ميّت در آن

جامع الاحكام، ج 1، ص: 278

و نيز پول گرفتن در مقابل غسل ميّت در آن جايز نيست بلى اگر پولى بعنوان كندن قبر يا مقدمات غسل بگيرند اشكال ندارد البته مقتضى است اجحاف نشود و بصورت فعلى كه در فلان موضع فلان مبلغ در فلان جا فلان مبلغ عمل نشود.

س 959
اشاره

- موكّلم داراى بقعه در قبرستان بوده و به نام آرامگاه خاندان آنها ثبت و در اداره اوقاف نيز داراى پرونده و سابقه مى باشد در چند سال قبل اين بقعه در حال تخريب بوده با اعلام كتبى اداره اوقاف به عنوان حقير ساختمان بقعه تجديد بنا و با هزينه گزاف از بودجه موكّلم بازسازى و مرمّت شد و برابر اعلام اداره اوقاف و موافقت صاحب بقعه درب آن جهت مباحثات علمى طلاب باز گذارده شد. شخصى بدون اطلاع مالك دو فقره قبر از اداره اوقاف داخل بقعه خريدارى و پدر و مادر خود را در آن مكان دفن نموده لذا صاحب بقعه عدم رضايت خود را اعلام و نسبت به غصبى بودن محل توسط حقير به ورّاث تذكّر داده شده ليكن آنها مشروعيّت مسأله را بنا به فتواى حضرت عالى واگذار نموده اند از محضر مبارك تقاضا مى شود فتواى خود را مرقوم فرماييد.

ج

- به طور كلى قبرستان موقوفه قابل خريدوفروش نيست و كسى مالك آن نمى شود. و اللّه العالم

س 960
اشاره

- شخصى در زمان حيات خود حدود 20 سال قبل مبادرت به خريدارى زمين و قبرى در محل امام زاده جهت محل دفن خود نمود و آن را آجركارى و آماده سازى با نصب سنگ قبر نمود اما موقع فوت مانع از دفن وى در قبر خودش شدند درحالى كه قبر مذكور شرعاً متعلق بوارث وى مى باشد ليكن اداره اوقاف مى خواهد قبر مذكور را تخريب و قبر ديگرى در زير آن احداث كرده و آن را تبديل به دو طبقه نمايد و بفروشد و مى گويد ورّاث اگر قبر زير را نخرند اداره اوقاف آن را مى فروشند.

حالا براى روشن شدن مسأله حكم شرعى آن را كه آيا اداره اوقاف مجاز است مانع كار آنها شود يا خير و آيا مى تواند قبرى را كه صاحب شرعى دارد بفروشد يا نه بيان فرمائيد.

ج

- اگر زمين مذكور وقف است خريد آن بى مورد بوده و خريدار مالك آن نشده و متولّى وقف هم نمى تواند آن را بفروشد و اگر وقف نيست و خريدار زمين

جامع الاحكام، ج 1، ص: 279

قبر را از مالك شرعى آن خريده در اين صورت قبر ملك خريدار است و ديگرى حق تصرف آن را ندارد.

تخريب قبرستان

س 961
اشاره

- قبرستانى است در محل قديمى كه 35 يا 40 سال يا بيشتر از آن گذشته و كسى ديگر در آن دفن نمى شود و محل زباله و كثافات حيوانات شده آيا مى شود اين قبرستان را حسينيّه براى عزادارى أبا عبد اللّه عليه السلام نمايند؟

ج

- اگر قبرستان وقف است جايز نيست حسينيّه شود. و اگر وقف نيست و نبش قبر نمى شود مانع ندارد. و اللّه العالم

س 962
اشاره

- آيا قبرستان مسلمين را مى توان تخريب نمود و به فضاى سبز تبديل كرد؟

ج

- بطور كلى نبش قبور و تبديل قبرستان مسلمين به فضاى سبز و غيره جائزنيست.

س 963
اشاره

- شخص خيّرى زمين بايرى را كه در اطراف قبرستان كهنه بوده در حدود بيست سال پيش خريدارى نموده و وقف قبرستان كرده و با قبرستان كهنه يكجا هموار كرده دور قبرستان كهنه و زمين خريدارى شده را حصار نمود و آن واقف فوت كرده است الآن چند نفر از اهالى محل آن زمين نامبرده را گرفته و تبديل به زمين زراعتى نموده اند مقدارى از سود حاصله را صرف مسجد مى نمايند آيا از نظر شرعى مى توانند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه زمين مذكور وقف قبرستان شده تبديل آن بزمين زراعتى جائز نيست.

س 964
اشاره

- تلّى بنام قبرستان در ميان اين روستا واقع گرديده كه باعث ناراحتى مردم در اين تلّ آخرين ميت 42 سال قبل دفن شده است كه وراث آن مرحوم هم در حال حيات هستند لذا چون در وسط روستا است زمين هم جهت درمانگاه لازم داريم و اين قبرستان وقف نيست همين طور در زمان قديم مرده دفن ميكردند و قبرستان جديدى نيز داريم كه 40 سال است در آن مرده دفن ميشود.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 280

اگر اجازه بفرمائيد چون زمين نياز داريم تلّ جهت درمانگاه اين روستا به عنوان خيرات براى متوفى ساخته شود؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه تلّ مذكور وقف نباشد و موات بوده و اهالى يقين داشته باشند كه اموات مدفون در آنجا پوسيده و خاك شده اند ساختن درمانگاه در آن مانع ندارد و الا جائز نيست.

احداث بنا و توسعه قبرستان

س 965
اشاره

- زمين مواتى است كه بعضى افراد در سالهاى قبل از انقلاب روى آن سند مالكيت گرفته اند ولى بعد از گذشت چندين سال به شهادت معتمدين شهر و شواهد موجود همچنان بصورت موات باقى است اكنون شهردارى شهر قصد دارد زمين مزبور را جهت گورستان آماده سازد آيا دفن اموات در آن بى اشكال است؟

ج

- بطور كلّى زمين موات بالاصاله بصرف گرفتن سند، بدون تحجير و يا احياء، متعلق حق كسى نميشود و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و دفن اموات در زمين موات اشكال ندارد.

س 966
اشاره

- آيا مى توان جنب ديوار قبرستان كه قبرى در آن محل وجود ندارد و نداشته و حدود پنج الى شش متر به قبر مؤمنين فاصله دارد جهت رفاه اشخاصى كه براى قرائت فاتحه و غيره در قبرستان رفت و آمد مى نمايند دستشويى و توالت احداث نمود يا خير؟ ضمناً چاه فاضلاب خارج از قبرستان مى باشد.

ج

- اگر زمينى كه مى خواهند در آن دستشويى بسازند موقوفه قبرستان نباشد و ملك كسى هم نباشد اشكال ندارد. و اللّه العالم

س 967
اشاره

- قبرستانى است قديمى كه از چند قرن پيش اموات مؤمنين در آنجا دفن شده و حالا نيز دفن مى شود در آن حوالى غسال خانه مرسوم نبوده اموات را در خانه ها غسل مى دادند حالا مؤمنين و علماء محل تصميم گرفته اند كه در جاى مناسب آن قبرستان كه اموات دفن نشده غسالخانه درست نمايند آيا جايز مى باشد يا نه؟

ج

- بناء غسالخانه در محل قبرستان و لو در قسمتى كه هنوز ميّت دفن نشده جائز

جامع الاحكام، ج 1، ص: 281

نيست بلى اگر محل قبرستان موات است در قسمتى كه ميّت دفن نشده بناء غسالخانه در آن قسمت مانعى ندارد.

س 968
اشاره

- غسالخانه كه جزء قبرستان است و مورد استفاده عموم مردم مى باشد اجازه مى فرمائيد تخريب كنند و جاى آن را حسينيه بسازند و مغازه هائى جهت اجاره دادن ساخته شود؟ و اگر شخصى چنين كارى كرده باشد آيا شرعاً جايز است يا خير؟

ج

در فرض سؤال، تخريب غسالخانه و تبديل آن به حسينيه و مغازه جايز نيست و كسى كه چنين كارى كرده بايد محل مذكور را بصورت اوّلى برگرداند.

تخريب و نبش قبر

س 969
اشاره

- قبرستانى در طرح جاده قرار گرفته آيا جاده قرار دادن آن جايز است يا نه؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه قبرستان مذكور وقف است جاده قرار دادن آن جايز نيست البته شهرت محلى جهت اثبات وقفيت كافى است و بر فرض عدم اثبات وقفيت هم نبش قبور مؤمنين حرام است. و اللّه العالم.

س 970
اشاره

- در شهرستان رودبار زيتون ساختمان امامزاده محل بواسطه زلزله سال 69 ويران شده است اكنون مشغول بازسازى و در قسمت شرقى بيرون ديوار بقعه مذكور بخاطر محوطه سازى خاكبردارى شده يك قبر به ارتفاع بيش از يك متر كه حدود 10 سال از زمان دفنش گذشته در وسط باقى مانده است حال اين قبر مرتفع مانع بازسازى و عبور دسته و هيأت مى باشد لذا اهالى و صاحبان قبر از اين منظره ناراحت هستند اگر بخواهند يك طرف قبر زير قبر را گود كنند و خاك بردارى كنند و قبر در آن گودى نشست كند كه نبش نشده باشد جايز است يا خير؟ يا اينكه اطراف و زير قبر را بتون نموده قبر را با جنازه با جرثقيل بلند كنند و در جاى ديگر كه گود كرده اند بگذارند چه صورت دارد؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه خاكبردارى اطراف قبر مذكور نشست كردن قبر موجب

جامع الاحكام، ج 1، ص: 282

نبش قبر و آشكار شدن جنازه نشود و يا بهمان نحوى كه مرقوم شده با بتون ريزى قبر جنازه را به محل ديگر منتقل كنند ظاهراً اشكالى ندارد و احتياطاً اين عمل بايد با موافقت ورثه ميت باشد و اگر ورثه نداشته باشد با جلب نظر فقيه جامع الشرائط باشد.

س 971
اشاره

- با ساختن سدّى بيش از 30 تا 40 امامزاده به زير آب مى روند، آيا بردن قبور شهدا و امامزاده ها به زير آب جايز است؟

ج

- اگر باعث هتك و توهين به امامزاده شود يا سبب از بين رفتن آنها بشود جايز نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 283

احكام خريدوفروش

جامع الاحكام، ج 1، ص: 285

احكام خريدوفروش و مشاغل

شغلهاى حرام

س 972
اشاره

- كسى كه براى اهل كتاب كه ذبيحه اهل كتاب را حلال مى دانند و به كسانى كه بين حلال و حرام فرق نمى گذارند از گوشت ذبيحه غير اسلامى كباب درست مى كند و مى فروشد چه حكمى دارد و در صورت حرام بودن با قصد نان و سالاد كباب بفروشد چه حكمى دارد وكار كردن در اين مغازه چه طور است؟

س 973- كسى كه به اهل كتاب شراب مى فروشد به قصد اين كه من شيشه مى فروشم اين چه حكمى دارد وكار كردن چه حكمى دارد؟

ج

- ذبيحه اهل كتاب حكم ميته را دارد و فروختن ميته و لو به اهل كتاب اشكال دارد و قصد نان و سالاد مجوّز آن نيست و همچنين فروختن شراب و لو به اهل كتاب جائز نيست و قصد شيشه مجوّز براى قرار دادن شراب در اختيار شراب خوار نمى شود.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 286

س 974
اشاره

- آيا خريدوفروش خرچنگ و كوسه جايز است يا نه؟ و خوردن آنها حلال است يا نه؟

ج

- خوردن خرچنگ و كوسه ماهى كه ظاهراً فلس ندارد حرام است و فروش آنها نيز براى خوردن و لو به كافر جائز نيست ولى چنانچه گوشت آنها منافع ديگرى داشته باشد مانند خوراك دام و طيور فروختن آنها و لو به مسلمانان اشكال ندارد.

س 975
اشاره

- دلّالهاى معاملات ربوى كه از مراجعين مضطر جهت اين دلّالى وجوهى را دريافت مى كنند آيا اين وجوه حرام است؟ در صورت حرام بودن توسط حاكم شرع قابل استرداد است يا خير؟

ج

- دلّالى گرفتن براى معاملات ربوى حرام است و پول گرفته شده بايد به مالك پول مسترد شود.

س 976
اشاره

- حكم استفاده از ماهواره و خريدوفروش آن را بيان فرمائيد.

ج

- خريدوفروش و استفاده مشروع- اگر مجتهد جامع الشرائط به ملاحظه مصالح مهمّه اى آن را ممنوع نكرده باشد- اشكال ندارد.

س 977
اشاره

- خريدوفروش وسايل سرگرمى منچ، شطرنج و كارت بازى (كه در آن مشخصات بعضى از چيزها ذكر شده) چه حكمى دارد؟

ج

- شطرنج آلت قمار است و خريدوفروش آن جايز نيست ولى ساير اشياء سرگرمى اگر آلت قمار و فساد و لهو نباشد مانعى ندارد.

س 978
اشاره

- حكم آلات موسيقى از جهت خريدوفروش و استعمال و نيز استماع را بيان فرماييد؟

ج

- خريدوفروش آلات موسيقى باطل و حرام است و استعمال آلات موسيقى نيز مانند استماع آن حرام است.

س 979
اشاره

- خريدوفروش مجسمه يا نقاشى، بعنوان آثار هنرى، چه حكمى دارد؟

ج

- نسبت به نقّاشى اشكال ندارد و نسبت به مجسّمه ذى روح احتياط در ترك است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 287

س 980
اشاره

- خريدوفروش مجسمه انسان و حيوان جهت تزيين كمد و صندلى و غيره و بكار بردن آن در منبت كارى چه صورتى دارد؟

ج

- به نظر اين جانب خريدوفروش مجسّمه ذى روح بنابر احتياط لازم حرام است.

س 981
اشاره

- آيا كار كسى كه سحر ساحر را باطل مى كند و شخصى را نجات مى دهد حرام است يا خير؟

ج

- ابطال سحر اشكال ندارد. و اللّه العالم.

س 982
اشاره

- افرادى در شهر ما هستند كه مى گويند دعانويس هستيم و بيماران و افرادى كه دستشان از همه جا بريده شده است پيش اين گروه ميروند اولًا آيا چنين چيزى در اسلام وجود دارد؟ ثانياً اگر كارشان بى اصل است وظيفه مسلمانان در قبال آنها چيست؟

ج

- شما در بر نامه هاى دعائى به كتابهاى معتبر مثل مصباح شيخ طوسى- عليه الرحمه- و كتابهاى سيد بن طاوس و خصوصاً صحائف سجاديه (صحيفه كامله و صحيفه ثانيه و ثالثه و رابعه) و كتاب دعاء بحار و مفاتيح الجنان مراجعه نمائيد.

س 983
اشاره

- زنان يا مردانى كنار خيابانها و پياده روها نشسته براى مردم فال مى گيرند و به اشخاص مى گويند گذشته شما چه بوده و آينده شما چگونه خواهد بود آيا كار آنها مشروعيت دارد يا نه و آيا مراجعه به آنها و پول دادن به آنها جايز است يا نه؟

ج

- عمل مذكور جائز نيست و پول دادن در مقابل آن تضييع مال و گرفتن پول هم اكل مال به باطل و حرام است.

س 984
اشاره

- بعضى اشخاص جهت جلب رزق (افتادن ماهى در تور ماهيگيرى) از طريق سحر وارد مى شوند آيا اين كار جايز است يا نه؟

ج

- سحر كردن شرعاً حرام است.

س 985
اشاره

- حكم احضار ارواح را بيان فرمائيد؟

ج

- احضار ارواح حرام است. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 288

س 986
اشاره

- نظر حضرت عالى در مورد شعبده بازى چيست؟

ج

- شعبده بازى عبارت است از اين كه شعبده باز غير واقع را بسبب سرعت حركات بصورت واقع نشان مى دهد و اين عمل شرعاً حرام است. و اللّه العالم

س 987
اشاره

- در مجالس عروسى اشخاصى به عنوان شعبده باز و تردست عمل غير واقعى را واقعى نشان مى دهند بوسيله حركات سريع دست، ساعتى مردم را به خود مشغول نموده و در مقابل مبالغى دريافت مى كنند. آيا وجهى را كه آنها مى گيرند مالكند؟

ج

- عمل اشخاص مذكور و وجهى كه در مقابل اين عمل مى گيرند و همچنين پول دادن در مقابل اينگونه اعمال اشكال دارد و احتياط در ترك آنها است.

س 988
اشاره

- اشخاصى كه در اين مجالس مى نشينند و اين بازيها را تماشا مى كنند نشستن و تماشا كردن آنها جايز است؟

ج

- اگر به منظور تماشاى شعبده باز باشد اشكال دارد و اگر براى شركت در مجلس غرض مشروع عقلائى داشته باشند و اتفاقاً اين عمل را مشاهده كنند اشكال ندارد مگر اين كه صدق مجلس معصيت كند كه در اين صورت هم اشكال دارد و بايد مجلس را ترك كنند.

س 989
اشاره

- گاهى تلويزيون اقدام به پخش اين حركات مى نمايد تماشاى آن جايز است يا خير؟

ج

- چنانچه از مصاديق شعبده باشد حكم مسأله قبل را دارد.

س 990
اشاره

- در بازيهاى سيرك و بندبازى پول دادن به بهاى بليط جهت تماشا جايز است يا نه؟

ج

- اتلاف مال و تبذير است جايز نيست.

س 991
اشاره

- در بازيهاى موتور سوارى مانند كره مرگ و ديوار مرگ خريد بليط جهت تماشا جايز است يا نه؟

ج

- اتلاف مال و تبذير است جايز نيست.

س 992
اشاره

- زن آرايشگر مى داند اگر عروس را آرايش كند، او حتماً خودش را به

جامع الاحكام، ج 1، ص: 289

نامحرم نشان مى دهد آيا آرايشگر كار حرامى مرتكب شده و اجرت را مالك نمى شود آيه شريفه تعاون بر اثم «و لا تعاونوا على الاثم و العدوان» شامل او مى شود؟

ج

- كار او حرام نيست و اجرت را مالك مى شود.

س 993
اشاره

- استفاده از نام هنرپيشه هاى مبتذل يا غير مسلمان براى تبليغ كالا چه حكمى دارد؟ خريد اين نوع كالاها جايز است يا نه؟

ج

- جائز نيست ولى خريد آن نوع كالا اشكال ندارد يادآورى مى شود اكثر اين امور كه مانند گذشته بنام هنر معرّفى مى شود با متانت و كرامت انسانى منافات دارد و يك انسان با هدف اعمّ از زن و مرد بتقليد از دنياى امروز وقت خود را در اين كارها كه غالباً منفك از تبعات مضرّه اخلاقى هم نيست صرف نمى كند.

موسيقى و آلات لهو

ملاك حرمت موسيقى
س 994
اشاره

- مبانى فقهى حلّيت و حرمت انواع موسيقى و كيفيت تعيين مصداق موسيقى و مطرب چيست؟

ج

- مبانى حلّيت و حرمت آيات شريفه قرآن و روايات ائمه معصومين (ع) است و مصداق موسيقى را خود عرف تشخيص مى دهد و از كثرت وضوح توضيح دادن آن باعث ابهام مى شود.

س 995
اشاره

- مقصود از غنا چيست؟

ج

- آوازى است مشتمل بر ترجيع، طرب بخش، مناسب با مجالس لهو اين آواز اگر در غير مجالس لهو خوانده شود نيز حرام است.

س 996
اشاره

- حكم وسائل طرب از قبيل تار، سه تار، سنتور، عود، تنبور، قانون، قيچك، كمانچه، نى، تنبك، دف، پيانو، ويولون، ويلا، كلارينت، فلوت، هورن، ترومپت و سازهاى كوبه اى را بيان فرمائيد؟

ج

- استفاده و خريدوفروش و ساختن و تعليم و تعلم آنها حرام و خانه ها و مؤسساتى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 290

كه براى اجراء اين برنامه ها تأسيس مى شود همه خانه فساد است و پولى كه از اين راه كسب مى شود و اشتغال در اين مراكز همه حرام است و هيئت هاى آنها بايد شكسته شود و هر كس كه آن را بشكند ضامن نيست.

س 997
اشاره

- تشخيص معيار لهو بودن غنا بر عهده كيست؟

ج

- آلات لهو كه بيشتر شناخته شده هستند و آواز غنا را هم بيشتر تشخيص مى دهند بلى اگر در موردى شك كرد كه آواز غنا است يا نه براى كسى كه معنى غنا و لهو را ميداند شنيدن آن حرام نيست ولى خلاف احتياط است.

س 998
اشاره

- آيا به طور كلى استماع موسيقى حرام است؟ اگر جواب منفى است، معيار شناختن موسيقى حرام از موسيقى حلال چيست؟

ج

- منظور و متفاهم عرفى موسيقى همان الحان مناسب با مجالس لهو است كه خود عرف اكثر مصاديق آن را تشخيص مى دهد و استماع آن حرام است بلى استماع مورد مشكوك كه آيا از مصاديق لهو است يا خير اشكال ندارد مشروط به اينكه مستمع معنى لهو را بداند.

س 999
اشاره

- اين جانب در خانواده اى مذهبى زندگى مى كنم و به مسائل دينى و اسلامى پايبندى كامل دارم و مدت 5 سال است كه به هنر موسيقى سنتى ايرانى علاقه داشته و با توجه به جنبه هاى اخلاقى و هنرى به فراگيرى و نواختن اين هنر پرداخته ام و تنها در جلسات آموزشى و يا مجالس هنرى بطور جزئى شركت كرده ام و در جاهاى ديگر بطور كامل خوددارى ورزيده ام لذا خواهشمندم مرا در مسائل زير راهنمائى فرماييد؟

الف موسيقى و غنا چيست؟ و چه تفاوتى با يكديگر دارند؟

ب- آيا موسيقى داراى انواع متفاوتى است يا خير و كداميك حلال هستند؟

ج- آيا اگر موسيقى براى هنر نواخته شود حرام است يا خير؟

د- آيا از لحاظ شرعى راهى براى ادامه دادن و فراگيرى بيشتر اين هنر بطور حلال براى بنده وجود دارد يا خير؟

ج

الف- غناء عبارت از آوازى است كه مشتمل بر ترجيع و صوت و طرب انگيز و مناسب با مجالس طرب باشد و موسيقى گاه بر غناء و گاه بر آلات مختلف موسيقى مانند

جامع الاحكام، ج 1، ص: 291

تار، سنتور، دف و غيره اطلاق مى شود.

ج ب- موسيقى را اگر بهمان معناى غناء و آوازها و سازها و بكار گرفتن آنها بدانيم، فرا گرفتن موسيقى كه از قديم الايام بين اهل لهو و بزم متداول بود و در كشورها و مناطق مختلف انواعى از آن بكار برده مى شده و مى شود همه حرام است.

ج ج- نواختن موسيقى حرام بهر منظورى باشد حرام است هر چند غرض هنرنمائى باشد.

ج د- راهى جز ترك اين شغل و تسلط بر نفس و پرهيز از حرام نيست سعى كنيد با توفيق خداوند متعال و با اراده

و همت خط مسير خود را طورى قرار دهيد كه از وضع شغل و كار خود ناراحتى وجدانى نداشته باشيد و بدانيد با علاقه اى كه به اين فن داريد و با اطلاع و معلوماتى كه كسب كرده ايد و تلاشى كه در ترك آن مى نمائيد جهاد اكبر است و يقيناً پا بر روى خواسته دل و هواى نفس گذاشتن موجب جلب توفيقات و مزيد معرفت و بصيرت و كسب فيوضات بزرگ و ترقى معنوى و روحى مى شود (الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين) موفقيت جنابعالى را از خداوند متعال مسألت مى نمائيم.

س 1000
اشاره

- آيا موسيقى آرام مى تواند مطرب باشد؟

ج

- مراد از موسيقى اگر غنا است مطلقاً حرام است و اگر آلات لهو و طرب است نيز مطلقاً استفاده از آنها حرام است.

س 1001
اشاره

- خواهشمنديم مسائلى را كه حضرتعالى لازم مى دانيد بيان شود و از قلم افتاده اند، بصورت جداگانه مرقوم فرماييد.

ج

- راجع به اين مسائل و موضوعاتى كه از حكم شرعى آن سؤال شده يك مطلب قابل توجه اين است كه بشهادت تاريخ و علماء علم الاجتماع گرايش جامعه به لهو و لعب و طرب و خوشگذرانى و كارهاى مهيّج شهوات و بازيهاى لغو فى حدّ نفسه خطرناك و موجب سقوط اجتماع و مانع از توجّه به امور اصيله و اصليه اى است كه براى تمدّن و ترقّى هر قوم لازم است اشتغال به ملاهى اگر فقط فى الجمله هم آزاد باشد براى اينكه فرهنگ كار و ابتكار و سعى و تلاش يك جامعه را ضعيف سازد كافى است و خود بخود اگر جهات بازدارنده، مثل تعاليم مذهبى نباشد گسترش پيدا مى كند و كار بسيار خطرناك اينست كه از اين برنامه ها ترويج شود و به اشخاص در اين عرصه هاى نوازندگى يا خوانندگى و بازيهايى مثل شطرنج جايزه و امتيازات داده شود و اين ترويجات در برنامه هاى فرهنگى قرار بگيرد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 292

تاريخ به ما نشان ميدهد كه در هر ملّت اين جريان و رغبت به اين امور شيوع يافت آن ملّت رو بزوال و انحطاط ميگذارد وقتى يك كشاورز و يك صنعتگر و يك كارگر يا آموزگار كه در روستا با تحمّل ناملائمات بسيار به شغل خود مشغول است ببيند كه شطرنج بازها جوائزى دريافت ميدارند بجاى آن مشاغل پرزحمت و مرارت به شطرنج و بازيهاى ديگر علاقه مند مى شوند كه هم بازى و سرگرمى و اقناع جنبه هاى نفسانى است و هم مشمول تشويقات و جوائز و شركت در

مسابقات آنچنانى است ما مسلمانها بايد از تاريخ اندلس (اسپانيا) اسلامى عبرت بگيريم كشورى كه بوسيله طارق بن زياد غلام موسى بن نصير يكى از شيعيان اهل بيت عليهم السلام فتح شد و به آن تمدن بزرگ رسيد در اثر شيوع لهو و لعب آن عزّتى كه در اثر خودسازى اسلامى و تجنّب از ملاهى داشتند مبدّل به ذلّت شد و دشمن از طريق فتح باب مجالس لهو و طرب و فحشاء و خوانندگى و نوازندگى و محافل عيش و عشرت وارد عمل شد و همت و عزائم و غيرت و مردانگى جامعه را سست و آنان را براى قبول نفوذ دشمن در ابعاد مختلف آماده كرد و موجب شد كه تمدّن اسلامى در آن منطقه پايمال غفلت و اشتغال بملاهى و بى تفاوتى آنها نسبت به مجد و عزّت و استقلال اسلامى گردد بهر حال ترويج از اين برنامه ها و ترغيب جوانان از دختر و پسر به نوازندگى و آموزش دادن و آموختن استفاده از انواع آلات لهو و طرب و تأسيس اماكنى بنام هنرسرا يا فرهنگسرا و به صحنه آوردن زنان و مردان بنام همخوانى و غيره همه خلاف مصلحت يك جامعه رشيد و ترقى خواه مثل جامعه بزرگ ماست كه بر اساس الهام از تعاليم اسلام اين انقلاب بزرگ را بوجود آورد و جهان را به اسلام و كارسازى تعاليم آن متوجه كرده است و ميخواهد در ميدان علم و صنعت و قدرت با اتكاء به اخلاق در برابر دشمنان قوى پنجه استقامت كند و مواضع انسانى و استقلال خود را بيش از پيش محكم و استوار سازد آوردن اين برنامه ها در متن اهداف

بعض مؤسسات و ترويج از به اصطلاح هنرمندان و بزرگداشت كسانى كه در اين معاصى در گذشته و حال عمر خود را ضايع كرده اند اشتباه است و محصول آن انحطاط اخلاقى و بازداشتن جوانان با استعداد از تحصيل علوم و صنايع مى باشد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 293

حرمت تمام انواع موسيقى
س 1002
اشاره

- آيا موسيقى سنتى با موسيقى نوين در معيار حرمت تفاوت دارد؟

ج

- تفاوت ندارد.

س 1003
اشاره

- چنانچه اشعار و سرودهاى آموزنده كه مضامين آن نصايح و پند و اندرز دارد با آلات موسيقى خوانده شود و مهيج و شهوت انگيز نباشد آيا جايز است؟

ج

- اگر همراه با استفاده از آلات موسيقى باشد حرام است.

س 1004
اشاره

- موسيقى در پزشكى ممكن است براى درمان بكار رود در موسيقى درمانى آيا لازم است از معيار حرمت گفته شده تجاوز نشود؟

ج

- اين فرض نادر است و علاقه مندان به موسيقى آن را مطرح مى نمايند بهر حال اگر در موردى علاج بيمارى منحصر به استفاده از موسيقى باشد مثل موردى كه علاج و دوا منحصر به شراب شود استفاده از آن جايز ميشود.

س 1005
اشاره

- آيا در آموزش موسيقى براى مقاصد مختلف (مثلًا هنر، طبابت، افزايش شير دام، افزايش رشد گياه و ...) مى توان از معيار حرمت تجاوز نمود؟

ج

- اين مقاصد هيچ كدام مجوز نمى شود.

س 1006
اشاره

- آيا موسيقى غير مطرب و دف زدن و غنا در مجالس عروسى جايز است؟

ج

- همه مذكورات در سؤال مطلقاً حرام است و ملاك حرمت در عروسى هم وجود دارد فقط در خصوص شب عروسى برخى استثناء نموده اند و آنهم احوط ترك است.

س 1007
اشاره

- نظر حضرتعالى در مورد موسيقى چيست و چه نوع موسيقى اشكال ندارد؟

ج

- همه انواع موسيقى حرام است. و اللّه العالم.

س 1008
اشاره

- اخيراً مشاهده مى شود در برخى روزنامه ها، از بعضى نوازندگان حرفه اى و حرفه آنها به تعبيراتى مثل استاد توانا و نوازنده برجسته فلان نوع از آلات لهو و يا با درج عكس آنها در صفحه اول روزنامه، از آنان تجليل به عمل

جامع الاحكام، ج 1، ص: 294

مى آورند و يا با برگزارى برنامه ها و مراسم ويژه، آنان را مورد تشويق قرار مى دهند. مستدعى است نظر مبارك را از لحاظ حكم شرعى جهت رفع شبهه مرقوم فرمائيد.

ج

- اين تجليلات و تشويقات شرعاً حرام و ترويج باطل و معارضه با احكام و سنن اسلامى و اهانت بشئون نظام جمهورى اسلامى است همكارى و شركت در اين برنامه ها و مجالسى كه براى تجليل از اين حرفه ها بعنوان يادبود و غيره برگزار مى شود حرام و موجب بروز مفاسد و شيوع ملاهى و مناهى است أعاذنا اللّه تعالى من هذه الشرور و عصمنا و اياكم مما يوجب سخطه و غضبه.

س 1009
اشاره

- مطرب زدن و دايره زدن در مجالس شادى اشكال دارد يا خير؟

ج

- حرام است. و اللّه العالم.

شركت و حضور در مجلسى كه آلات لهو در آن استعمال مى شود
س 1010
اشاره

- آيا در موارد اضطرار مى توان در مجلسى كه فحشا و منكر رواج دارد نشسته و بلند نشويم مثلًا مجلسى كه در آن آلات لهو و موسيقى استعمال مى شود؟

ج

- اگر منظور از موارد اضطرار اين است كه مثلًا بلند شدن از آن مجلس باعث فتنه و فساد است در صورتى كه قبلًا نمى دانسته و بعد از ورود بمجلس فهميده بمقدار رفع اضطرار اشكال ندارد ولى اگر منظور اين است كه مثلًا اهل مجلس يا صاحب مجلس ناراحت مى شود اين اضطرار نيست بايد از آن مجلس خارج شود.

س 1011
اشاره

- ما دو خواهر 19 ساله هستيم با توجه به اينكه مجالس عقد و عروسى و از اين قبيل كه در آنها از نوارهاى موسيقى و رقص زنان براى زنان بكار برده مى شود و اين مورد حرام است از شركت در اين مجالس خوددارى مى كنيم اين مسأله تا اندازه اى باعث مخالفت پدر و مادر و اطرافيان شده است و حتى بسيارى از آنها با گفتن مواردى مثل كناره گيرى از مردم يا دورى از اجتماع و مسخره كردن ما و اينكه به ما مى گويند شما هميشه نمى توانيد اين طور ادامه دهيد و با توجه به اينكه ما مجرد هستيم و در تمامى مجالس دعوت شده موارد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 295

فوق وجود دارد از نظر اجتماعى با مشكلاتى روبرو شده ايم با اين وجود نمى خواهيم به هيچ عنوان بر خلاف اسلام عمل كنيم و به ما پيشنهاد مى شود كه راه تقيه را پيش بگيريد و يا اينكه شما در اين مجالس بياييد و نظرى ندهيد و در گوشه اى بنشينيد اين نظرها براى ما قابل قبول نيست چون دليلى بر تأييد انها نمى دانيم و در ضمن روبرو با صداها و لهو و لعب هاى آنها هستيم و فكر مى كنيم شركت در اين مجالس باعث عادى شدن اين گناه شود خواهشمنديم در

اين مورد ما را راهنمائى فرمائيد؟

ج

- شركت در مجلس معصيت جائز نيست و مورد سؤال از موارد تقيه محسوب نمى شود خداوند بشما توفيق بدهد شما در اين گونه مجالس شركت نكنيد تا ديگران از استقامت شما را در اين امر پند بگيرند.

س 1012
اشاره

- شركت در مجالس عروسى يا مراسمى كه در آن برنامه هاى موسيقى اجراء مى شود چگونه است؟

ج

- جايز نيست.

س 1013
اشاره

- حضور در مجالس زنانه مانند عروسى كه در آن به نوعى از آلات لهو استفاده مى شود (البته بدون همكارى يا موافقت با كار آنها- صرف حضور) چه حكمى دارد، آيا بايد مجلس را ترك كرد؟

ج

- حضور در مجالس مذكور كه مستلزم شنيدن موسيقى حرام است جائز نيست.

استفاده از آلات لهو در مجلس جشن عروسى
س 1014
اشاره

- بنا بر قول بعضى از فقهاء غنا در مجالس عروسى استثناء شده؛ نظر مبارك حضرت عالى، چيست؟

ج

- جواز غنا در عروسى ثابت نيست بلى در صورتى كه مغنّيه مملوكه باشد و آلات لهو استعمال نشود و مرد هم صداى او را نشنود و نكاح دائمى باشد غنا آن مملوكه استثناء شده اگر چه ترك آن هم احوط است. و اللّه العالم.

س 1015
اشاره

- در عقد و عروسى ها مرسوم شده است كه آلات نوازندگى مى آورند آيا در صورتى كه زنها بدون اينكه مردها صداى آنها را بشنوند ترانه خوانى كنند

جامع الاحكام، ج 1، ص: 296

يا دايره بزنند اشكال دارد؟

ج

- استعمال آلات لهو و نوازندگى جايز نيست و ترانه خوانى هم اگر غنا باشد حرام است بلى جواز آن براى زنان در مجالس عروسى اگر همراه با آلات لهو و طرب نباشد بعيد نيست. هر چند احتياط در ترك است.

س 1016
اشاره

- اگر خواهر و برادر در خانه نوارهاى موسيقى و ترانه هاى مبتذل روشن كرده و من مجبور به گوش كردن آنها باشم وظيفه چيست و گناه گوش كردن اين نوارها بالاخص در ماه محرم و صفر بر عهده كيست و خواهشمندم راهنمايى فرمائيد كه اين جانب بايد چگونه عكس العملى را نشان بدهم. با توجه به اينكه آنها با نهى از منكر، خود ما را مسخره مى كنند؟

ج

- گوش دادن به نوارهاى موسيقى حرام است و شما بايد آنها را تا ميتوانيد نهى از منكر نمائيد بلكه انشاء الله مؤثر شود و بهر حال چنانچه مجبور بشويد به زندگى در چنين خانه اى، اگر خودتان مخصوصاً گوش ندهيد و قهراً به گوش شما بخورد براى شما اشكال ندارد.

س 1017
اشاره

جامع الاحكام ؛ ج 1 ؛ ص296

آيا گوش كردن به موسيقى مطرب اگر خود گوش دهنده آن حالت به او دست ندهد، حرام است يا نه؟

ج

- حرام است.

س 1018
اشاره

- دخترم به سن 9 سالگى رسيده و به عنوان مرجع به شما رجوع كرده است آيا آهنگهائى راديو و تلويزيون و همچنين نواختن آلات موسيقى مانند ارگ اشكال دارد يا خير؟

ج

- هر آهنگ و آوازى كه طبعاً طرب آور و مناسب مجالس لهو و لعب باشد بنحوى كه عرفاً به آن صورت لهوى و باطل گفته شود خواندن و گوش دادن به آن جائز نيست و همچنين آلاتى كه عرفاً به آنها آلات لهو و لعب گفته مى شود استعمال و گوش دادن بصداى آن جائز نيست.

س 1019
اشاره

- در مورد استماع نوارهاى ترانه خواننده زن و مرد و بلند نمودن صداى آن طورى كه عابرين كوچه و همسايگان بشوند و موجب اذيّت همسايه ها باشد، چه مى فرمائيد؟

ج

- استماع ترانه و بلند نمودن صداى آن اگر موجب آزار كسى هم نشود حرام است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 297

س 1020
اشاره

- استماع موسيقيهاى صدا و سيما، ساخت و تعليم و فروش ابزار آلات موسيقى چه حكمى دارد؟

ج

- آنچه را عرف مردم موسيقى مى دانند استماع آن و ساخت و تعليم و تعلّم و فروش آلات آن حرام است.

رقص

س 1021
اشاره

- آيا رقص كردن را جايز مى دانيد؟

ج

- رقص حرام است مگر رقص زن براى شوهر خود تنها.

س 1022
اشاره

- آيا جايز است مرد به مرد ديگر رقص ياد بدهد يا زن به شوهر خود رقص ياد بدهد اگر؟

زن در ميان زنان برقصد و پول بگيرد اين پول حلال است يا نه و يا آنكه قرار داد پول نكرده ولى خود زنان باو پول بدهند؟

ج

- در هيچ يك از موارد مذكوره رقص و تعليم رقص جائز نيست و پول گرفتن در مقابل آن جائز نيست و اكل مال به باطل است.

س 1023
اشاره

- در مجالس عقد و عروسى كف زدن و رقصيدن مردان براى مردان و زنان براى زنان جايز است يا حرام؟

ج

- فقط رقص زن براى شوهرش تنها جايز است و بقيه اقسام حرام است و كف زدن اگر مجرد دست بهم زدن باشد اشكال ندارد ولى اگر كيفيت خاص كه مناسب مجالس لهو است باشد جايز نيست هر چند در مجلس عقد و عروسى.

س 1024
اشاره

- كف زدن و رقصيدن در مجالس عروسى چه حكمى دارد بخصوص كه بعضاً زنان كف مى زنند و برادران يا اقوام مردِ داماد، در عروسى برقصند؟

ج

- رقصيدن مطلقا چه زن و چه مرد و همچنين كف زدن آنها بصورت لهوى اشكال دارد. بلى رقصيدن زوجه فقط براى زوج اشكال ندارد. و اللّه العالم.

س 1025
اشاره

- آيا مادر مى تواند براى فرزند خود برقصد (در صورتى كه فرزند خوانده داشته باشد چطور)؟

ج

- رقص او براى فرزندان خودش هم جايز نيست چه جاى اينكه براى فرزند خوانده باشد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 298

س 1026
اشاره

- رقص مرد براى مرد، زن براى زن (در عروسى و غيره) چه حكمى دارد؟

ج

- جايز نيست.

س 1027
اشاره

- نگاه كردن به رقص اشكال دارد يا خير؟

ج

- اگر حاضر در مجلس رقص باشد و نگاه كند چون مجلس معصيت است جايز نيست بلى رقص زن براى شوهر اشكال ندارد. و اللّه العالم.

س 1028
اشاره

- رقص يعنى كارها و حركات موزون و مطرب و مهيج كه در نفس همان تأثير را دارد كه الحان غنا و آوازخوانى هاى مطرب دارد. خواه همراه با آهنگ موسيقى باشد يا نباشد و انواع آن به صورتهاى گوناگون انجام مى شود خصوص مثل رقص شكم كه رقاص ها به پيچ و تاب درآوردن و لرزندان منظم قسمت كمر و شكم، آن را انجام مى دهد يا به وسيله ناف و عضلات و جنبانيدن سرين عمل رقص را انجام مى دهد غرض بيان حكم اللّه شرعى اين موضوع است؟

ج

- اعمال مذكور خواه همراه با آهنگ موسيقى باشد يا نباشد حرام است و حضور در مجالس آن جائز نيست و ترك آن واجب است و از خيلى از گناهان تأثيرات فاسد آن بيشتر است بلى در مورد رقص زن براى شوهر بدون آهنگ موسيقى حكم بجوازش هست همچنين بعض حركات كه جنبه الهاء و بلهو انداختن ندارد مثل پايكوبيها و حركات تنظيمى نظامى يا حركت دادن كودكان و بوجد و نشاط انداختن آنها يا بالا و پايين انداختن آنها حرام نيست.

س 1029
اشاره

- ما جمعى از دانشجويان دانشگاه علوم پزشكى طى بحث هاى خوابگاهى پيرامون بسيارى از مسائل، سعى داريم كه دلايل عقلانى بسيارى از احكام الهى را دريابيم عقيده بيشتر اين جمع بر اين است كه بايد به مسائل از اين ديد نگاه كرد كه اگر تأويل آن بر ما واضح نشود آن را نمى پذيريم. از اين لحاظ خواهشمنديم ما در مورد يكى دو سؤال راهنمائى فرماييد (لازم به ذكر است در اين جمع هم افراد مذهبى و هم غير مذهبى وجود دارند). دليل حرام بودن رقص

جامع الاحكام، ج 1، ص: 299

زن براى زن چيست؟ (اگر هيچ حالتى بين طرفين بوجود نيايد).

ج

- رقص چنانكه در تعريف آن گفته شده است حركات موزون و لرزش هاى محرك و مهيجى است كه به وسيله بعضى بخش هاى مورد توجه اندام انجام ميشود، و مانند غنا غرائز حيوانى و شهوانى را تحريك مى كند و عفت و پارسايى شخص را خدشه دار و به فساد و انحراف و رذائل اخلاقى گرايش مى دهد و به وجود نيامدن حالتى براى طرفين يك فرض بيش نيست مگر اينكه شخص فاقد غريزه مربوطه باشد و علاوه تحريمات شرعى و قانونى بر اساس مفاسد نوعى است و كسى نمى تواند به استناد اينكه از مفسده فلان حرام مثل رقص و قمار و شراب و غنا مصونيت دارم مرتكب حرام شود همه بايد حتى پارساترين افراد معاصى را ترك كنند علاوه بر اينكه از نظر فقهى ما تابع دستور شرع هستيم و اگر حكمت و فلسفه يك حكم را هم درك نكنيم موظف به اطاعتيم و اسلام و تسليم معنايش قبول احكام خدا است. و اللّه العالم.

س 1030
اشاره

- دست زدن، بازيهاى محلى، نوارهاى لرى كردى بندرى فارسى و رقص زن در مقابل زن در موقع عروسى و غير عروسى بايد تا چه حدود باشد؟

ج

- رقص حرام است مگر رقص زن براى شوهرش تنها و غنا و موسيقى مطلقاً حرام است بهر زبان كه باشد و دست زدن اگر با وزن مخصوص و مناسب با مجلس لهو باشد محل اشكال است و بقيه امور مذكوره چنانچه مشتمل بر فعل حرام نباشد ميزان معيّنى ندارد و موكول بنظر عرف است.

س 1031
اشاره

- به استحضار مى رساند كه در عروسيهاى بعضى از طوائف معمولًا گروهى نوازنده سنتى حضور پيدا نموده و اقدام به نوازندگى و خوانندگى سنتى مى نمايند كه معمولًا ميهمانان به دو گروه موافق و مخالف درآمده و مشاجراتى صورت مى گيرد حال از محضر آن مقام عظمى استدعا دارد كه حكم شرعى و نظر شريف را در خصوص سؤالات مطرح شده بصورت بند بند مرقوم فرمائيد.

ج

- جايز نيست.

ج

- در مورد سؤال رضايت و عدم رضايت صاحب مجلس و كم يا زياد شدن پول عروسى اثرى در حرمت و عدم حرمت ندارد.

ج

- اينگونه امور كه شرعاً حرام است فرقى بين سنّتى و غير سنّتى آن نيست.

ج

- اگر در نوارها موسيقى و غنا ضبط شده استفاده از آنها حرام است و خريدوفروش آن نيز حرام است و داشتن مجوّز در اين امر اثرى ندارد.

1

- آوردن ساز و دهل يا چگور (عاشق) در مجالس عروسى توسط صاحب مجلس چه حكمى دارد؟

2

- در صورتى كه صاحب مجلس راضى به آوردن اين آلات نباشد و اينها

جامع الاحكام، ج 1، ص: 300

توسط عده اى ميهمان يا فاميلها يا غيره آورده شده چه حكمى براى صاحب مجلس دارد در صورتى كه با تأكيد و جبر بر نواختن، مجلس بهم خورده و پولى را كه آخر مجلس جمع آورى مى شود بسيار كم خواهد بود كه از آن باب زيانى متوجه صاحب مجلس خواهد شد؟

3

- رقصيدن سنتى بصورت گروهى توسط مردان در حين نواختن ساز و دهل چه حكمى دارد (پخش از تلويزيون مجوّز شرعى براى ارتكاب معصيت نيست اينگونه مسائل را از تلويزيون نيز نمايش داده و از آن تبليغ مينمايد).

4

- با توجه به اينكه نوازندگان و خوانندگان سنتى معمولًا نوارهاى كاست بصورت رسمى يا با مجوز اداره فرهنگ پر مى نمايند و باعث ترويج اينگونه افكار در بين عموم افراد جامعه مى باشد استفاده از اين نوارها چه حكمى دارد؟

كف زدن

س 1032
اشاره

- دست زدن (به صورت مطلق) در هر مجلسى اعم از عروسى و مولودى و مهمانى بدون آلات لهو چه حكمى دارد؟

ج

- اگر دست زدن بنحو لهوى باشد اشكال دارد.

س 1033
اشاره

- حكم كف زدن (در مجالس عروسى، يا براى تشويق) چيست؟

ج

- اگر با وزن مناسب با مجالس لهو باشد حرام است و اگر مجرد دست بهم زدن باشد اشكال ندارد لكن چون ريشه اسلامى و مذهبى ندارد اگر در اينگونه مجالس از مدائح ائمه (ع) و صلوات بر آن بزرگواران استفاده شود بهتر و اوفق به احتياط است.

س 1034
اشاره

- دست زدن و كف زدن در مجالس جهت تشويق چه حكمى دارد؟

ج

- بهترين تشويق فرستادن صلوات يا تكبير يا احسنت است هر چه در اين برنامه ها

جامع الاحكام، ج 1، ص: 301

از روش بيگانگان و سنتهاى آنها دورتر باشيم با استقلال اسلامى و قوت شخصيت موافق تر است.

شعر

س 1035
اشاره

- خواندن اشعار هجو، لغو يا داراى مضامين فاسد چه حكمى دارد؟

ج

- خواندن اشعارى كه مضامين منحرف كننده و فسادانگيز و تأثيرات سوء اخلاقى روحى دارد، مثل مقالاتى كه اين مفاسد را داشته باشد و مصونيت اخلاقى فرد و اجتماع را در خطر اندازد، با آواز يا ساده حرام است.

قمار

تعريف قمار و آلات قمار
س 1036
اشاره

- تعريف قمار از نظر حضرتعالى چيست؟

ج

- قمار بازى برد و باخت و شرطبندى است در عرف مفهوم آن معلوم است و غالب مصاديقش مشخص است.

س 1037
اشاره

- آلت قمار به چه آلاتى گفته مى شود؟

ج

- آلاتى است كه از آن براى قمار و برد و باخت استفاده مى شود مثل نرد و شطرنج و پاسور و غيره اگر چه با آن بى برد و باخت نيز بازى كنند.

س 1038
اشاره

- آيا امكان دارد آلت قمار از آليت خارج شود؟

ج

- خروج از آليت با شكستن و محو هيئت آن مى شود ولى ترك قمار با آن و شيوع قمار با آلات ديگر آن را از آليت براى قمار خارج نمى كند بلى اگر طورى فرض شود كه آلتى كه براى قمار بوده منافع محلّله معتد بهائى پيدا كند كه آن را براى آن منافع خريدوفروش نمايند حكم به جواز خريدوفروش آن موجه است ولى قمار و بازى با آن هر چند بى برد و باخت باشد جايز نيست و تشخيص اينكه منافع محلّله معتد بها پيدا كرده يا نه با عرف است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 302

س 1039
اشاره

- شرط برد و باخت در مسابقه چه معنايى دارد و حكم آن چيست؟

ج

- شرط برد و باخت به اين صورت كه برنده چيزى را از بازنده بگيرد خواه پول يا هر شى ء قيمتى ديگر باشد جايز نيست و مالى كه برنده مى برد حرام است.

شطرنج، نرد و پاسور
س 1040
اشاره

- بازى كردن با شطرنج بدون برد و باخت چه حكمى دارد و خريدوفروش آن و نگاه كردن به افرادى كه بازى مى كنند چطور؟

ج

- بازى با شطرنج و لو بدون برد و باخت باشد اشكال دارد و حضور در مجلسى كه شطرنج بازى ميكنند نيز اشكال دارد. و اللّه العالم.

س 1041
اشاره

- هم اكنون در كشور اسلامى ما عموماً بازى با ورق مانند شطرنج بعنوان سرگرمى و گاهى جهت تقويت حافظه و بدون برد و باخت عموماً انجام مى شود، نظر حضرتعالى در اين مورد چيست؟

ج

- بازى با شطرنج و ورق و هر آلت قمار ديگر و لو بدون برد و باخت باشد، بنظر اين جانب حرام است.

س 1042
اشاره

- در مورد بازى با شطرنج همراه با شرطبندى كه جاى سؤالى نيست و مسلماً حرام است اما بازى به عنوان يك سرگرمى سالم و كاملًا فكرى نيز حرام است؟ من به نوبه خود اين وسيله را داراى شرايط زير مى دانم.

1- يك سرگرمى است كه چون به مغز را به كار مى گيرد اوقات بازى تلف نمى شود.

2- چون در اين بازى نبايد اشتباه كرد، بنابراين باعث افزايش دقت و توان تصميم گيرى افراد مى گردد.

3- چون در اين بازى بايد جوانب هر حركت سنجيد، پس در زندگى عادى نيز مى تواند بهره بردارى شود.

4- اين بازى بر خلاف برخى ديگر بر اساس شانس و اتفاق نيست و در قياس يا بازيهاى الكترونيكى و از اين قبيل داراى برترى هائيست.

5- داراى ابعاد كوچك و قيمت كم است و براى عموم قابل استفاده مى باشد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 303

بنده از حضور جنابعالى درخواست مى دارم كه نظر خود را بفرمائيد، اگر پاسخ شما مثبت است كه هيچ امّا در صورتى كه منفى است خواهشمند است بفرمائيد چرا؟ و بنابراين چرا در كشور ما مسابقات سراسرى شطرنج به مناسبت هاى گوناگون برگزار مى گردد؟

ج

- شطرنج آلت قمار است و بازى با آن و لو بدون برد و باخت باشد بنظر اين جانب جائز نيست و رواياتى كه نهى از بازى با شطرنج دارد برد و باخت در آن ذكر نشده ممكن است شارع مقدس به جهت آلوده نشدن باين گونه امور و دورى از مفاسد آن مطلقاً نهى نموده باشد، فوايدى كه براى شطرنج از قبيل سرگرمى و افزايش دقت و تصميم گيرى و غيره ذكر كرده ايد نمى تواند مجوز عمل حرام بشود با توجه به اينكه امور مذكوره

را مى توان با انجام اعمال حلال واجب و مستحب تحصيل نموده و برگزارى مسابقات سراسرى شطرنج، مجوز شرعى نيست.

و اللّه العالم.

س 1043
اشاره

- بازى شطرنج با كامپيوتر اگر برد و باخت مطرح نباشد چه حكمى دارد؟

ج

- در حرمت شطرنج فرقى بين بازى با كامپيوتر و غير آن نيست.

س 1044
اشاره

- شخصى از مرجعى تقليد مى نموده كه شطرنج بازى بدون برد و باخت را تجويز نموده در حال حيات آن مرجع عمل نموده فعلًا به اجازه جنابعالى باقى بر تقليد است آيا مجاز است شطرنج بازى نمايد، و آيا ورق بازى (پاسور) از نظر جنابعالى جايز است يا خير؟

ج

- بازى با شطرنج و لو بدون برد و باخت بنظر اين جانب حرام است و پاسور نيز حكم شطرنج را دارد و حكم بقاء بر تقليد در رساله ذكر شده است. و اللّه العالم.

س 1045
اشاره

- بازى با ورق و پاسور چه حكمى دارد و آيا معاشرت با كسانى كه بازى مى كنند جايز است؟

ج

- بازى با ورق و پاسور حتى بدون برد و باخت حرام است و معاشرت با اشخاص مذكور چنانچه همراه با امر به معروف و نهى از منكر باشد و احتمال تأثير بدهد اشكال ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 304

س 1046
اشاره

- بنده اوقات فراغت خود را يا مطالعه و يا با بازى شطرنج پر مى كردم و اين بازى را خيلى دوست دارم و سرگرمى و بازى فكرى خوبى براى خود مى دانم كه مرا از پرداختن به امور غير اخلاقى بازمى دارد و در اين بازى پيشرفت خوبى داشته ام و بدين منظور مى خواستم بدانم كه مى توانم به اين بازى بپردازم (نظر خود را ابراز داريد) و اگر نمى توانم به نظر جنابعالى آيا مى توانم در اين مسأله به مرجع ديگرى رجوع كنم؟

ج

- بنظر حقير بازى با شطرنج اگر چه برد و باخت هم در آن نباشد حرام است و رجوع به غير براى كسى كه از حقير تقليد مى كند در اين مسأله جايز نيست. و اللّه العالم.

جايزه در مسابقات
س 1047
اشاره

- در مسابقاتى مثل فوتبال چند تيم مقدارى پول در ميان قرار ميدهند تا براى تيم يا تيمهاى برنده جوائزى تهيه شود، آيا اين كار جايز است؟

اگر اين امر از سوى مركزى چون فدراسيون ورزش انجام پذيرد چگونه است؟

ج

- حرمت دائر مدار اينست كه كسانى كه پول مى دهند در اين كار برنده يا بازنده شوند.

س 1048
اشاره

- گاهى دو نفر يا دو تيم مسابقه اى را انجام داده و قرار مى گذارند كه تيم بازنده مثلًا مخارج شام را متحمل شود، حكم چيست؟

ج

- جائز نيست.

س 1049
اشاره

- اگر از طرف فرد ثالث جائزه اى براى تيم برنده قرار داده شود، بازى بقصد برد چه حكمى دارد (مفروض به اينكه تيم بازنده مخارج مصروفه جهت كسب آمادگى را از دست ميدهد)؟

ج

- اگر اصل بازى مشروع باشد اشكال ندارد.

س 1050
اشاره

- اگر برد و باخت بين مربيان يا بعضى از بازيكنان باشد، بازى براى بازيكنانى كه برد و باخت شامل حال آنها نمى شود چگونه است؟

ج

- اشكال دارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 305

س 1051
اشاره

- يارى قمارباز خواه بشكل تشويق يا ارائه طريق چه حكمى دارد؟

ج

- جايز نيست.

بازى و سرگرمى
س 1052
اشاره

- بازيهايى كه هيچ گونه فايده معقولى ندارند و صرفاً سرگرمى محسوب مى شوند، چه حكمى دارند؟

ج

- اگر عرفاً لهو و باعث بازدارى انسان از خدا و انجام تكاليف شرعى ميشود جايز نيست.

س 1053
اشاره

- بفرماييد كسب درآمد از وسايل سرگرمى همچون ميزهاى فوتبال دستى چگونه است؟

با توجه به اينكه سازمان تربيت بدنى كشور مجوز تأسيس باشگاه جهت استفاده از اين گونه وسايل را مى دهد.

ميز فوتبال دستى يك ميز گود با هشت عدد ميله و تعدادى آدمك پلاستيكى و يك توپ كوچك مى باشد كه استفاده كنندگان با چرخانيدن ميله و زدن ضربه با آدمك ها به توپ پلاستيكى و فرستادن توپ به داخل محفظه مربوطه مشغول بازى ميشوند و حق استفاده از اين ميز كه به دو نفر بازيكن واگذار مى شود يك سكه 5 تومانى يا 10 تومانى مى باشد كه داخل قلك مربوطه جهت دريافت توپ انداخته مى شود كه آن درآمد صاحب باشگاه يا ميز مى باشد.

استفاده از دستگاه آتارى و كسب درآمد از آن چگونه است؟ دستگاه آتارى وسيله الكترونيكى است كه به تلويزيون وصل مى باشد آن هم به مدت محدود در اين بازى ها معمول شامل جنگ هوايى يا دريايى و مسابقات موتور سوارى و ... مى باشد.

ج

- ظاهراً اشكال ندارد لكن اگر بازى كنندگان با يكديگر شرطبندى و بر پايه آن بازى كنند درآمد آن براى صاحب باشگاه يا ميز يا آتارى هم حلال نيست. و الله العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 306

مجسمه سازى و نقاشى

س 1054
اشاره

- در حال حاضر نقاشى و مجسمه سازى چه حكمى دارد؟ خصوصاً ساختن مجسمه و كشيدن شمايل معصومين، نگهدارى آنها در موزه ها (به عنوان آثار هنرى) و منازل (به عنوان دكور) چگونه است؟

ج

- ساختن مجسمه ذى روح مطلقاً جايز نيست و كشيدن صورت ذوات ارواح نيز خلاف احتياط است اگر چه جواز آن بعيد نيست امّا كشيدن شمائل حضرات معصومين (ع) بر حسب اختلاف سليقه ها و بلكه عقائد و آراء چون موجب ارائه ذهنيت هاى گوناگون و معارض با يكديگر و خلاف واقع از آن بزرگواران ميشود و شناخت صحيح از آنها را كه فقط با مطالعه در سيره صحيح ايشان حاصل مى شود مخدوش مى نمايد و در مواردى هم هتك و خلاف احترام است بنظر حقير بايد ترك شود و نگهدارى از آنها بعنوان اثر هنرى و يا دكور و تشويق از كسانى كه اين نقشها را مى كشند و ترويج از آن راجح نيست و خلاف محافظت از حريم مقدسات بلكه عقائد است. و اللّه العالم.

س 1055
اشاره

- آيا حكم ساختن عروسكهاى اسباب بازى و نمايشى براى بچه ها همان حكم مجسمه است؟

ج

- خلاف احتياط است.

س 1056
اشاره

- نقاشى كردن صورت شخصيت هاى اسلامى معاصر و مراجع معظم (ايدهم اللّه تعالى) جهت تبليغات اسلامى به چه صورت است؟

ج

- مكروه است.

س 1057
اشاره

- آيا بين مجسمه هاى نيم تنه و ناقص با مجسمه هاى تمام قد و كامل فرقى از نظر حكم شرعى قائليد يا خير؟ و تصاوير فرشته و جن به صورت مجسمه و به صورت منقوش داراى چه حكمى است؟

ج

- اگر مجسمه بعض بدن باشد اشكال ندارد. ولى مجسمه كامل بدن در حالت مثلًا نشسته يا نيم رخ حكم مجسمه تمام قد را دارد و ساختن آن حرام است و در حرمت ساختن مجسمه و اخذ اجرت فرقى بين صورت فرشته و جنّ و آدمى نيست و امّا نقش آنها جوازش بعيد نيست اگر چه احتياط در ترك آن است. و الله العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 307

س 1058
اشاره

- ساختن مجسمه ناقص انسان يا حيوان، بعنوان اثر هنرى، چه حكمى دارد؟

ج

- اگر مشتمل بر سر و صورت و سينه باشد كه از اعضاى رئيسه بدن مى باشد اشكال دارد ولى ساختن مجسمه دست و پا يا سر و صورت تنها اشكال ندارد.

س 1059
اشاره

- ساختن مجسمه كامل انسان يا حيوان با امعاء و احشاء داخلى، جهت استفاده آموزشى در مراكز آموزشى چه حكمى دارد؟

ج

- اگر بصورت قطعات متعدده باشد مثل اينكه مجسمه سر و گردن تنها و يا مجسمه شكم و امعاء و احشاء تنها دست ها و پاها تنها كه هر سه قسمت در يك مجموعه بصورت انسان كامل به هم وصل نشود اشكال ندارد.

س 1060
اشاره

- نقاشى انسان يا حيوان به عنوان اثرى هنرى يا در كتب علمى يا تابلوهاى آموزشى چه حكمى دارد؟

ج

- نقاشى انسان يا حيوان كه اشكال ندارد.

س 1061
اشاره

- خريدوفروش مجسمه يا نقاشى، بعنوان آثار هنرى، چه حكمى دارد؟

ج

- نسبت به نقاشى اشكال ندارد و نسبت به مجسمه ذى روح احتياط در ترك است.

س 1062
اشاره

- آموزش مجسمه سازى و نقاشى چه حكمى دارد؟

ج

- آموزش نقاشى اشكال ندارد ولى آموزش مجسمه سازى ذى روح حرام است.

س 1063
اشاره

- حكم سازنده مجسمه، مسلمان و غير مسلمان، چيست؟

ج

- سازنده مجسمه ذى روح مرتكب فعل حرام ميشود و بايد توبه كند.

س 1064
اشاره

- ساختن مجسمه يا نقاشى براى معابد غير مسلمين چه حكمى دارد؟

ج

- حرام است.

س 1065
اشاره

- عده اى مردم از شهرستان ما (مباركپور اعظم گومه هند) كار بافندگى انجام ميدهند و بر روى آن پارچه بوسيله زرى نقش و نگار و با عكس حيوانى يا

جامع الاحكام، ج 1، ص: 308

انسانى مى بافند پس حكم بافتن و هر نقش و نگار و بالخصوص حكم بافتن عكس حيوانى يا انسانى از نظر حكم شرعى چيست؟

ج

- در فرض سؤال، اگر نقاشى باشد جايز است هر چند نقاشى انسان و حيوان كراهت دارد ولى اگر مجسمه باشد حرام است.

س 1066
اشاره

- احتراماً به استحضار مى رساند: ما تعدادى از نقاشان و هنرمندان رشته هاى مختلف تجسمى هستيم كه مايليم از قصص و داستانهاى اسلامى بعنوان موضوع كار در تابلوهايمان استفاده كنيم با توجه به سبكها و تكنيكهاى مختلفى كه هنرهاى تجسمى از آنها بهره مى برد و تنوعى كه به لحاظ روحيات هنرمندان در برخورد با موضوعات مختلف فوق الذكر وجود دارد، استدعا داريم تكليف ما را به لحاظ شرعى روشن بفرمائيد كه آيا مجاز هستيم از راه داستانهاى قرآنى براى آفرينشهاى تجسمى استفاده كنيم يا خير؟ و اگر مجاز هستيم، آيا اين اجازه مشروط است؟

ج

- در مورد سؤال، نسبت به ذوات ارواح چنانچه بصورت مجسمه باشد جائز نيست، تذكراً نظر هنرمندان متعهّد و عزيزمان را به اين نكته جلب مى نمايم كه دين مبين اسلام در ارائه كلّ استعدادات انسانى و استفاده از آنها ارشادات و هدايتهائى دارد كه با پيروى هنرمندان مسلمان از اين راهنمائى ها هنر اسلامى بشكل خاص و ممتاز خود در آمد، و هنرها در آن رشته ها كه مجاز است شكوفا و پيشرفت كرد لذا رشته مجسمه سازى كه در جوامع ديگر مثل بت پرستان كه هنوز پيكرهائى را ميسازند و آنها را پرستش مينمايند در جوامع اسلامى متروك شد و در عوض در رشته هاى ديگر هنرمندان مسلمان اعمّ از ايرانى و غير ايرانى ترقى و تكامل چشم گير پيدا كرد و در عصر حاضر يكى از باجاذبه ترين مظاهر تمدّن اسلامى كه جلب نظر بيگانگان را مى نمايد و براى ديدن آنها و مطالعه در آنها به كشورهاى مسلمان سفر مى كنند همين هنرهاى ظريف و زيباى اسلامى است كه حتى كشورى مثل اسپانيا كه فعلًا اسلامى نيست بمناسبت

سوابق تمدن اسلامى در آنجا و وجود بقاياى آثار مهم هنرهاى مسلمانان ميلياردها درآمد دارد و با اينكه بيشترين آثار بزرگ را از روى تعصب محو و تخريب نمودند، اخيراً در دوره طاغوت بتقليد از غربيها براى ساختن پيكره ها در ميادين و بعض اماكن گرايشى به مجسمه سازى پيدا شد و

جامع الاحكام، ج 1، ص: 309

برنامه هائى در برابر اين پيكره ها كه جلوه بشرپرستى داشت انجام مى شد كه از بركت پيروزى انقلاب اسلامى همه از بين رفت و اميد اين است كه اين رسم غير اسلامى و نصب پيكره ها در ميادين و اماكن به هر عنوان كه باشد در اين كشور اسلامى تجديد نشود و با همت هنرمندان مؤمن و آگاه در همان رشته هائى كه هنر اسلامى تبلور و تجلّى داشت در جمهورى اسلامى بيشتر و كاملتر ظاهر شود.

س 1067
اشاره

- لطفاً نظر مبارك را نسبت به ساختن مجسمه و خريدوفروش آن و بخصوص نصب آن در ميادين و مراكز شهرها، بيان فرمائيد.

اگر هدف از نصب مجسمه تجليل از مقام علمى و سياسى افراد باشد چه حكمى دارد؟

ج

- ساختن مجسمه ذى روح از انسان و غير انسان و شغل و كسب مجسمه سازى و گرفتن اجرت براى ساختن آن حرام است و نصب آن در ميادين و مراكز ديگر خلاف شئون و شخصيت اسلامى جامعه و سيره مسلمين است. و اللّه العالم.

س 1068
اشاره

- ساختن مجسمه هاى پلاستيكى كه فعلًا داير است مانند مجسمه اسب، گوسفند و سگ و مانند اينها چه صورتى دارد و خريدوفروش آنها چه حكمى؟

ج

- ساختن مجسمه ذى روح جائز نيست ولى خريدوفروش آن اشكالى ندارد.

خريدوفروش طلا

س 1069
اشاره

- آيا معامله و تجارتى بين المللى مانند خريد يكصد ساعت مچى طلا از كشور سوئيس توسط تاجر ايرانى در مقابل فى المثل يك هزار دلار يا در مقابل ظرفى از نقره به وزن پانصد مثقال مشمول بيع صرف مى باشد يا خير؟ در صورت مثبت بودن پاسخ آيا شرط قبض عوضين در مجلس عقد تابع عرف تجارت بين الملل مى باشد و يا بنحو ديگرى است؟

ج

- خريد ساعت طلا با دلار از مصاديق صرف نيست و نيز خريد آن با نقره غير ظرف بى اشكال است ولى ثمن و يا مثمن قرار دادن ظرف بقصد خوردن و

جامع الاحكام، ج 1، ص: 310

آشاميدن و ساير استعمالات محرم جائز نيست و پول و عوضى هم كه فروشنده مى گيرد حرام است و اين ربطى به معامله صرف ندارد و قبضى كه در معامله صرف معتبر است لازم است در مجلس معامله باشد و تابع عرف بين الملل نيست و يادآورى مى شود كه بستن ساعت طلا براى مرد حرام و نماز با آن باطل است. و اللّه العالم.

س 1070
اشاره

- تعويض طلا با طلا بايد چگونه باشد؟

ج

- طلاى خود را بفروشيد و طلاى او را به قيمت بخريد تا خالى از اشكال باشد.

س 1071
اشاره

- اگر طلائى را به كارگر سازنده بدهيم كه آن را بسازد و طلاى ساخته شده از او بگيريم چه صورتى دارد؟

ج

- اگر همان طلا را از او بگيريد اشكال ندارد.

س 1072
اشاره

- كارگرى طلا ساز طلايى را كه از آن خودش بوده مى سازد و مى فروشد و معامله فقط روى اجرت كار انجام مى شود چون هموزن طلاى ساخته شده خودش طلاى نساخته مى گيرد و با رضايت طرفين معامله انجام مى پذيرد اين معامله از نظر شرع چه صورتى دارد؟

ج

- اگر طلاى ساخته شده خود را به قيمت بفروشد و طلاى طرف را هم به قيمتى بخرد بى اشكال است و اگر طلاى خود را به طلاى ديگرى كه حسب فرض وزن آنها مساوى است بفروشد و براى اجرت ساخت طلاى خودش كه بعد از انجام معاوضه آن را ميسازد اجرت بگيرد نيز اشكال ندارد.

س 1073
اشاره

- آيا طلاى ساخته شده را به وعده دو ماه يا سه ماه به بيشتر از قيمت نقد مى شود معامله كرد يا نه مثلا اگر طلاى نقد مثقالى 1500 تومان است به وعده دو يا سه ماه 1600 تومان معامله شود؟

ج

- اشكال ندارد.

س 1074
اشاره

- اگر شخصى 5/ 2 مثقال طلا براى عوض كردن بياورد و قيمتش بر فرض 500 تومان باشد و در عوض 2 مثقال طلا بگيرد به قيمت 500 تومان در

جامع الاحكام، ج 1، ص: 311

اين صورت قيمت يكى است ولى مزد تفاوت مى كند آيا اشكال دارد يا نه؟

ج

- چنانچه به قيمت فروخته شود و به قيمت بخرد اشكال ندارد.

س 1075
اشاره

- شخصى طلافروش با شخصى كه طلا را تعويض مى كند و طلا را با طلا مقابل مى گذارد اگر كالاى تعويض كننده اضافه شد پولش را مى دهد و اگر كالاى طلافروش اضافه شد پولش را مى گيرد ولى نسبت به مقدار مساوى به طرف مى گويد كه من مبلغى دستمزد داده ام و تقريباً مقدارى هم منفعت بر مى دارم آيا جايز است يا خير؟

ج

- اگر هر يك را جداگانه به قيمت خريدوفروش كنند اشكال ندارد.

س 1076
اشاره

- در بازار تهران و ساير نقاط ايران طلاى شكسته يا آب شده را به بنكدار يا به كارگر مى دهند و در مقابل طلاى ساخته شده با اجرت مى گيرند مثلًا 500 گرم طلاى شكسته را مى دهند و 500 گرم طلاى ساخته شده را مى گيرند به اضافه 50000 ريال اجرت آيا اين كار صحيح مى باشد يا خير؟

ج

- معامله به صورت مذكوره اشكال دارد اگر بخواهند شرعى عمل كنند ممكن است طلاى شكسته را به قيمت خودش به زرگر بفروشد و طلاى ساخته شده را هم به بهاى خودش از او خريدارى كند يا طلاى شكسته را بدهد به زرگر كه عين آن را براى او بسازد و مزد معين دريافت كند.

س 1077
اشاره

- در مبادلات كلى كه بين طلافروش هاى جزء و كلى فروش ها و بنكدارهاى بازار طلا صورت مى گيرد شخص كلى فروش مقدارى طلاى ساخته شده عرضه كرده و در مقابل بعد از چند روز طلاى شكسته و متفرقه به علاوه اجرت ساخت طلاهاى ساخته شده مى گيرد گاهى هم به جاى مقدارى از طلاى شكسته شده وجه آن را دريافت مى دارد، لازم به يادآورى مى باشد غالباً زرگرها عيار طلاى شكسته را كمتر از طلاى ساخته شده مى دانند و به جهت برابر شدن ارزش طلاى شكسته و طلاى ساخته شده مقدارى از حيث وزن اضافه مى گيرند اين مبادلات از جهت شرعى چه صورتى دارد؟

ج

- معامله بنحو مذكور جائز نيست و راه صحيح اينست كه طلاى ساخته را با وزن و به قيمت خودش بفروشند و طلاى شكسته را با وزن و به قيمت خودش بخرند يعنى دو معامله انجام گيرد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 312

س 1078
اشاره

- طلاى ساخته شده (آماده) را مى شود با همكار تعويض نموده و اجرت آن را دريافت يا پرداخت نمود يعنى فرضاً يك كيلو طلاى ساخته شده 18 عيار (آماده) را در مقابل يك كيلو طلاى مستعمل شكسته شده با عيار مشخص تعويض نموده و اجرت آن پرداخت يا دريافت شود؟

ج

- معامله بنحو مذكور در سؤال، بنظر اين جانب اشكال دارد موافق احتياط اين است كه طلاى خود را به پول بفروشد و طلاى طرف را نيز به پول بخرد.

س 1079
اشاره

- آيا خريدوفروش طلا بصورت مدت دار صحيح مى باشد يا خير طلاى يك ماهه را مثقالى 7000 ريال به قيمت طلاى نقدى اضافه نموده و مى فروشند؟

ج

- اگر معامله به طور منجز به مبلغ معين واقع شود اشكال ندارد.

س 1080
اشاره

- آيا دست گردان كردن طلا به شكل نقد و نسيه صحيح مى باشد يا خير يعنى طلايى را به مدت دو ماه به خريدار بفروشند و خريدار طلا را تحويل گرفته و در همان زمان طلا را به شخص فروشنده و يا غير، نقداً بفروشد و پول آن را دريافت نمايد؟

ج

- اگر جدّاً قصد معامله و خريدوفروش داشته باشيد اشكال ندارد.

س 1081
اشاره

- اگر مقدارى طلا يا سكه به صورت نقد خريدارى كنيم و با چك يك ماهه بفروشيم چنانچه موقع تاريخ سررسيد چك، قبل از اينكه به بانك رفته و چك را وصول كنيم با توافق طرفين معامله يعنى خريدار و فروشنده آيا مى توانيم مقدارى مبلغ چك مذكور را بالا برده و چك ديگرى به تاريخ دو ماه ديگر بگيريم كه در واقع اين عمل را مى گويند (نو كردن چك) يا خير؟

ج

- جايز نيست و فروشنده بيشتر از ثمن معيّن كه در چك ذكر شده حق مطالبه ندارد. و اللّه العالم

س 1082
اشاره

- شغل زرگرى از نظر اسلام چه صورتى دارد؟

ج

- اگر طلافروش آشنايى كامل به مسائل معاملات داشته باشد كه ندانسته مبتلا به معاملات ربوى نشود اشكال ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 313

س 1083
اشاره

- مقدار 30 گرم طلاى كهنه از مشترى مى گيريم اگر مشترى بخواهد همين 30 گرم را تعويض نمايد بايد مبلغ هجده هزار تومان پرداخت نمايد حال همين 30 گرم طلا را مدت نه ماه دست طلافروش امانت مى گذارد و بعد از مدت نه ماه مقدار 30 گرم طلاى نو دريافت مى كند و هيچگونه مبلغى را پرداخت نمى كند و طلا فروش مبلغ فوق را مى پردازد تا كار كهنه را به نو تبديل نمايد و با طلاى مشترى كاسبى مى كند آيا شرعاً اشكال دارد و اگر دارد راه حل آن را مشخص فرمائيد.

ج

- طريق صحيح آنست كه طلاى كهنه را به قيمت بخريد و طلاى ساخته شده را بنحو مدت دار بفروشيد.

خريدوفروش پول، ارز و چك

س 1084
اشاره

- اسكناس مال مثلى است يا قيمى و اگر هيچ يك از اينها نيست ماليت آن به چه نحوى است؟

ج

- اسكناس در حكم اجناس مثلى است.

س 1085
اشاره

- چنانچه به كسى وامى را كه مى دهند، بفروشند يعنى مبلغ نوزده هزار تومان را به مبلغ بيست هزار تومان بفروشند و قيد هم بكنند كه ما اين مبلغ را به اين قدر به شما فروختيم آيا حكم ربا را دارد و يا خير؟

ج

- اگر نوزده هزار تومان اسكناس را به بيست هزار تومان مثلًا يك ساله بفروشند و جداً قصد خريدوفروش داشته باشند اشكال ندارد.

س 1086
اشاره

- آيا اسكناس را با قيمت ارزانتر يا گرانتر از ارزشش مى توان خريدوفروش نمود؟

ج

- اگر غرض عقلائى در بين باشد اشكال ندارد

س 1087
اشاره

- آيا مى تواند صد هزار تومان را بفروشد در مقابل صد و بيست هزار تومان به عنوان قرض؟

ج

- خريدوفروش اسكناس با قصد جدى در معامله و غرض عقلايى به نقد يا نسيه بيشتر مانعى ندارد. ولى قرض دادن با شرط زيادى، ربا و حرام است. و الله العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 314

س 1088
اشاره

- كارگر افغانى يكصد هزار تومان پول ايرانى را طبق پول رايج كشور خودش به يك ميليون پول افغانى به دست شخصى بصورت حواله مى دهد كه پس از شش ماه به پدرش پرداخت كند.

امانت دار طى اين مدت دچار خسارت شده و ورشكست مى شود صاحب پول بابت ديركرد، پول اضافى مى خواهد درحالى كه در سند بابت ديركرد و خسارت حواله دار چيزى ذكر نشده حواله دار حاضر است پس از دو سال يك ميليون افغانى بپردازد ولى صاحب پول نسبت به بالا رفتن ارزش تومان مى گويد يا صد هزار تومان يا يك ميليون و چهار صد هزار پول افغانى بپردازيد آيا شرعاً پول اضافى حلال است در صورتى كه هيچ كدام شان براى حواله دار مقدور نباشد؟

ج

- در فرض سؤال اگر يكصد هزار تومان پول ايرانى را به يك ميليون پول افغانى فروخته كه راس شش ماه خريدار بپردازد فروشنده بيشتر از يك ميليون افغانى طلبكار نيست. و اللّه العالم

س 1089
اشاره

- اگر بگويند من اين مبلغ صد هزار تومان را به شما در عوض ماهى پنج هزار تومان فروختم و طرف مقابل هم بگويد قبول كردم آيا اين مسأله از نظر شرع جايز است يا نه و آيا ربا محسوب مى شود؟

ج

- بنحوى كه در سؤال ذكر شده صحيح نيست و باطل است.

س 1090
اشاره

- آيا اجازه مى فرمائيد مثلًا مبلغ يك ميليون تومان را نقداً به يك ميليون و صد هزار تومان بفروشيم؟

ج

- در فرض سؤال، خريد يك ميليون تومان نقد به يك ميليون و يكصد هزار تومان نقد عند العرف سفهى است و عقلائى نيست حتى در فروش يك ميليون تومان نقد به يك ميليون تومان نقد نيز همين اشكال هست بلى اگر در مثل اين معامله غرض عقلائى عرفى باشد مثل اينكه شخصى كه اسكناس يك ميليونى دارد و نياز به يك ميليون اسكناس خرد دارد يك ميليون خرد يا كمتر را به يك ميليون بفروشد اشكال ندارد يا اگر نياز به يك اسكناس يك ميليونى دارد آن را به يك ميليون و يكصد هزار تومان خريدارى نمايد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 315

س 1091
اشاره

- نظر مبارك را در حكم شغل صرافى و خريدوفروش ارز بيان فرمائيد؟

ج

- با رعايت احكام شرعيه اشكال ندارد. و الله العالم

س 1092
اشاره

- در تاريخ 9/ 4/ 74 به شخصى مبلغ دويست هزار تومان تحويل دادم كه ايشان تا تاريخ 1/ 1/ 75 در افغانستان معادل آن را كه مبلغ دو ميليون و چهار صد هزار افغانى مى شود به پدرم تحويل دهد متأسفانه تا حال تحويل نداده است خدمت ايشان مراجعه نموده و درخواست دويست هزار تومان خود را نمودم ايشان در جواب من گفت كه من معادل دويست هزار تومان كه دو ميليون و چهار صد هزار افغانى مى شود به شما ميدهم اين جانب ميگويم كه شما بايد اصل پول را به من بدهيد و اگر بخواهيد معادل تومان را به من بدهيد ضرر مى كنم چون آن زمان تومان زياد ارزش نداشت و الآن كه تومان ارزش پيدا كرده است ايشان مى گويد كه من به شما تومان نمى دهم بلكه پول افغانى ميدهم از محضر مبارك سؤال ميگردد كه آيا حق دارم كه اصل مبلغ دويست هزار تومان را مطالبه نمايم يا خير؟

ج

- در مورد سؤال، كه بين متعاملين شرط شده كه طرف معامله دو ميليون و چهار صد هزار افغانى را در افغانستان به پدر خريدار بدهد واو به شرط عمل نكرده خريدار مى تواند معامله را فسخ كند و دويست هزار تومان خود را بگيرد.

س 1093
اشاره

- خريدوفروش ارزهاى خارجى چه صورتى دارد؟

ج

- فى حدّ نفسه اشكال ندارد.

س 1094
اشاره

- آيا كسى پول اين كشور را در مقابل پول كشورهاى ديگر مثلًا ريال را در مقابل دلار يا در مقابل پول افغان در صرف بالا و پائين مثلًا يك هزار تومان در مقابل 20 يا 25 هزار افغان خريدوفروش كند در مدت معين آيا اين معامله از نظر اسلام حلال است يا خير؟

ج

- خريدوفروش اسكناس بنحو مذكور در سؤال اشكال ندارد.

س 1095
اشاره

- آيا خريدوفروش چك، سفته و اسكناس جايز است؟

ج

- خريدوفروش اسكناس اشكال ندارد ولى فروش و يا خريد چك صحيح

جامع الاحكام، ج 1، ص: 316

نيست بلى اگر كسى كه چك در دست اوست از كسى طلبكار باشد مى تواند طلب خود را به شخص ثالث به قيمت نقدى كمتر از وجه مذكور در چك بفروشد.

س 1096
اشاره

- گرفتن هزينه دادرسى از كسى كه چك آن برگشت خورده و خسارت ديركرد جايز نمى باشد آيا گيرنده چك مى تواند، چك را به مبلغ خود چك يا كمتر به كس ديگر واگذار كند و شخص دوم چك را از روال قانونى اقدام و هزينه دادرسى و خسارت وارده را دريافت نمايد يا خير، البته شخص اول هيچ گونه دخالتى در امور گرفتن هزينه و خسارت وارده ندارد آيا عمل شخص اول جايز است يا خير؟

ج

- چك حكم حواله را دارد و فروش آن صحيح نيست و آنچه صحيح است اينست كه چك در مقابل طلب باشد و انسان طلبى را كه برد ذمّه كسى دارد به شخص ثالث بفروشد نه خود چك را و در هر حال، گرفتن خسارت مذكوره نه براى شخص اول جايز است و نه براى شخص دوم و اگر شخص اول طلب خود را كه از كسى دارد به كمتر از آن يا بهمان مقدار به شخص دوم بفروشد و مسأله گرفتن ديركرد يا ساير هزينه ها در بين آنها مطرح و منظور نباشد و بعد از انجام شخص دوم به فكر بيفتد كه خسارت بگيرد معامله شخص اول اشكال ندارد. و اللّه العالم.

س 1097
اشاره

- آيا خريد و فروش چك مدت دار با كم و زياد مثلًا نه هزار تومان نقداً بدهد و چك ده هزار تومانى مؤجل شش برج بخرد يا چك ده هزار تومانى كه مدت دارد بفروشد به نه هزار تومان نقد آيا جائز است يا خير؟

ج

- خريد و فروش خود چك صحيح نيست ولى اگر چك صورى نباشد طلبكارى كه از مديون چك دارد مى تواند طلب خود را كه در ذمّه مديون دارد به نقد كمتر بفروشد.

س 1098
اشاره

- افرادى در مقابل انجام دادن كارى مثلًا در ازاى دست مزد كارگرى يا دوختن لباس و كارهاى خدماتى چك وعده دار (مدت دار) مى گيرند براى 6 ماه بيشتر يا كمتر، و در موقع احتياج داشتن به پول، آن چكهاى وعده دار را به اشخاص داده و آن اشخاص براى مدت چك مقدارى كم كرده و پول ميدهند آيا

جامع الاحكام، ج 1، ص: 317

چنين عملى حرام است مثلًا مانند نزول و ربا است كه هم دهنده و هم گيرنده كار حرام مى كنند؟

ج

- كسى كه طلبكار است مى تواند طلب خود را به كمتر از آنچه در چك نوشته شده بفروشد ولى فروختن خود چك صحيح نيست طلبكار شده مراجعه كند.

س 1099
اشاره

- زيد از عمرو طلبى دارد به ميزان 100 هزار تومان، و عمرو هم چكى به همان مبلغ براى 2 ماه ديگر مى دهد، زيد هم قبل از رسيدن مدت به پول محتاج شده و اين چك را به مبلغ 70 هزار تومان به شخص ثالثى مى فروشد حال نزول پول تا اين اندازه براى طرفين مشروع است يا خير، تكسب به اين عمل و ارتزاق نمودن از اين راه جايز است يا خير؟

ج

- در صورتى كه طلب خود از عمرو را كه بر ذمه عمرو است به شخص ثالث بفروشد (نه چك را) اشكال ندارد و اين نزول پول نيست، خريدوفروش است مانند اينكه انسان يك متاع مثلًا پنج هزار تومان را در موقع احتياج به سه هزار تومان بفروشد يا در معامله نسيه اگر آنچه را خريده مكيل و موزون نباشد بكمتر از آنچه خريده نقداً بفروشد.

احكام خيارات

س 1100
اشاره

- آيا ماده 401 قانون مدنى ايران كه مقرر مى دارد:

«اگر براى خيار شرط مدّت معين نشده باشد هم شرط خيار و هم بيع باطل است»

منطبق موازين شرعى است يا خير؟

ج

- بلى شرط مذكور فاسد و مفسد عقد است.

س 1101
اشاره

- آيا حق خيارات شرعى به ورثه مى رسد يا خير؟

ج

- بلى حق خيار به ورثه منتقل مى شود.

س 1102
اشاره

- آيا براى بهم زدن معامله بغير از حق خيارات شرعى و خيار شرط و اقاله راههاى ديگرى نيز وجود دارد؟

ج

- راه مشروع همان است كه در سؤال ذكر شده.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 318

س 1103
اشاره

- معامله ماشينى با اسقاط كافه خيارات توسط واسطه اى بين خريدار و فروشنده انجام گرديده پس از تبادل اسناد و تحويل ماشين به خريدار، خريدار با ابراز اين نكته كه در حين معامله به وجود و معنى جمله اسقاط خيارات هيچ گونه توجهى نداشتم انصراف خود را اعلام كرده است آيا خريدار چنين حقى دارد يا خير؟ در صورت مثبت بودن جواب فروشنده چه تكليفى دارد؟

ج

- چنانچه شرعاً ثابت شود كه خريدار در حال معامله توجهى به معنى و مفهوم اسقاط خيار نداشته است، حق خيار با وجود شرايط خيار، مثل غبن و غيره براى او باقى است. و اللّه العالم

س 1104
اشاره

- شرايط اقاله را بيان فرمائيد؟

ج

- اجمالا اقاله فسخ معامله با رضايت طرفين است و به كمتر يا زيادتر از ثمن معامله، اقاله صحيح نيست و تفصيل مطلب را در كتب فقهى ملاحظه نمائيد.

س 1105
اشاره

- اگر در معامله نقدى خيارات را ساقط كنند آيا خيار تأخير ثمن و خيار حيوان را هم شامل ميشود.

ج

- بلى اگر در حين معامله، طرفين تمام خيارات را ساقط كنند، شامل دو خيار مورد سؤال نيز ميشود.

س 1106
اشاره

- حيوان در زمن خيار مى زايد و مى ميرد و قيمت آن از بايع به مشترى بر ميگريد مى شود و يا بعد از زائيدن در زمين خيار معامله فسخ مى شود آيا در اين دو صورت بچه حيوان تالف از آن مشترى است يا بايع؟

ج

- در فرض سؤال، اگر حمل هم جزء مبيع بوده نسبت به حمل كه متولد شده و زنده است قاعده (التلف فى زمن الخيار ممن لا خيار له) جارى نيست و خيارى كه ثابت بوده نسبت بحمل باضافه خيار تبعض صفقه باقى است پس اگر مشترى معامله را نسبت به بچه حيوان فسخ كند و تمام ثمن را از بايع بگيرد بچه حيوان متعلق به بايع است.

و چنانچه ذى الخيار فسخ ننمايد مى تواند تفاوت قيمت حيوان با حمل و حيوان بى حمل را ملاحظه نمايند و به همان نسبت از ثمن برگردانند و در اين صورت بچه حيوان متعلق به مشترى است و اگر حمل جزء بيع نبوده بايد ببايع مسترد شود بلى چنانچه حمل حيوان بعد از بيع و در ملك مشترى متكوّن شده باشد ظاهراً حمل به مشترى تعلّق دارد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 319

خيار غبن

س 1107
اشاره

- پدر اين جانبان يك نفر پيرمرد و عاجز است كه از دو چشم نابينا است و به علت فوت ناگهانى برادر جوانمان حالت عادى و طبيعى ندارد و بدون كسب نظريه خانه خود را معامله نموده بعداً آگاه شده است كه به شدّت مغبون شده به دليل غبن فاحش اعلام فسخ نموده خريدار كه به قيمت روز واقف بوده و غبن معامله را قبول داشته با تزوير عمل نموده و به مادرم پول يك دستنبد طلا معادل دويست هزار تومان را داده پدرم را وادار نموده است كه سند رسمى تنظيم نمايد بعد از تنظيم سند به او تفهيم نموده اند كه غبن معامله غير قابل تحمّل بوده مجدداً اعلام فسخ نموده است از طرفى تعادل روحى

ندارد و قادر به انجام چنين معامله اى نبوده و معامله بدون مشورت و بدون اطلاع اين جانبان صورت گرفته است سؤال شرعى بنده اين است كه اولًا از نظر شرعى معامله پدرم چه صورتى دارد در ثانى اين جانبان كه اولاد ارشد پدرمان هستيم به دليل نابينا بودن و نامناسب بودن وضع جسمانى و روحى پدرم معامله را مى توانيم فسخ نماييم يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه عدم تعادل روحى او به اندازه اى است كه تشخيص سود و زيان نمى دهد معامله باطل است هر چند غبنى در بين نباشد و اگر در اين حدّ نبوده ولى مغبون شده خودش مى تواند معامله را فسخ نمايد ولى اولادش حق فسخ ندارند و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللّه العالم

س 1108
اشاره

- شخصى قطعه زمينى خريد به مبلغ 5 ميليون و دويست هزار تومان و طرفين توافق كرده اند كه زمين هر چقدر بود به همين مبالغ باشد و مدتى از معامله گذشته است و حالا فروشنده ميگويد زمين بيشتر از آن متراژى است كه مورد نظر من بوده و مبلغ ديگرى اضافه ميخواهم، آيا چيزى به او تعلق ميگيرد يا نه؟

ج

- در مورد سؤال اگر زمين بعنوان قطعه و بمشاهده معامله شده نه بعنوان متراژ، طرفين بعد از معامله از لحاظ كم و زياد بودن متراژ حق فسخ و يا مطالبه قيمت زيادتر و يا كمتر را ندارند ولى اگر به متراژ معامله شده حكم ديگرى دارد و نزاع موضوعى محتاج به مرافعه شرعيّه است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 320

س 1109
اشاره

- اين جانب در سال گذشته قطعه زمينى را بدون نظر كارشناس و بدون هيچ گونه آگاهى به قيمت روز به شخصى فروختم و بعد از دو هفته متوجه غبن فاحش در معامله شده و بلافاصله به خريدار اعلام نمودم كه من مغبون شده ام و به اصل معامله راضى نيستم ولى ايشان خود را مالك مى داند و بر اين امر اصرار مى ورزد مستدعى است نظر مبارك خود را در مورد معامله مزبور بيان فرمائيد.

ج

- بطور كلّى چنانچه بعد از انجام معامله هر يك از متعاملين بفهمد كه در حين معامله مغبون بوده در صورتى كه خيار غبن خود را اسقاط نكرده باشد مى تواند معامله را فسخ كند. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللّه العالم

س 1110
اشاره

- شخصى ملكى را فروخته و وجه آن را تماماً دريافت داشته و كليّه خيارات را و لو فاحش باشد از خود ساقط نموده و با نظر كارشناس به قيمت روز كه مرضى الطرفين نيز بوده فروخته است آيا حق خيار غبن براى وى باقى است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، اگر در حين وقوع غبنى نباشد خيار غبن نيست و اگر در حين معامله مغبون بوده خيار غبن ثابت است ولى اگر ساقط كرده باشد اختيار فسخ ندارد بلى اگر غبن به مقدارى باشد كه اسقاط آن از آن مقدار منصرف باشد اگر چه اسقاط غبن فاحش هم شده باشد با اين انصراف خيار غبن ثابت است. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللّه العالم.

خيار عيب

س 1111
اشاره

- در بازار پشمى معامله شده است بعد از تحويل معلوم مى شود كه مقدارى حدود صدى ده مواد خارجى از قبيل خاك و شن و ماسه و كاه مخلوط آن بوده است آيا فروشنده پشم مديون هست يا خير و آيا خريدار شرعاً حق مطالبه ميزان مواد خارجى پشم را به عنوان (ارش) دارد يا خير؟

ج

- در مفروض سؤال، چنانچه پشم خريدارى شده بر خلاف توصيف فروشنده باشد خريدار مى تواند معامله را فسخ كند و جاى ارش نيست بلى اگر طرفين توافق كنند كه فروشنده معادل اشياء مخلوط با پشم را پشم بدهد اشكال ندارد ولى هيچ يك ملزم به اين كار نيستند. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 321

س 1112
اشاره

- كسانى كه شغل آنها خريدوفروش مى باشد و اجناسى كه مى خرند از جمله گندم و پنبه در صورتى كه اين اجناس به صورت مختلف مثلًا گندم خوب مرغوب و بد مخلوط مى شود و يكجا به سيلوهاى دولتى فرستاده مى شود چه صورتى دارد آيا غِش در معامله هست يا خير؟

ج

- اگر جنس غير مرغوب را به جنس مرغوب مخلوط كند و به اسم مرغوب به خريدار بدهد غش و حرام است ولى اگر به خريدار بگويد كه مبيع مخلوط است و خريدار با آگاهى بخرد مانعى ندارد.

س 1113
اشاره

- كسى حيوانى را خريده و به كشتارگاه داده و بعد از ذبح معلوم شده كه حيوان مريض بوده و گوشتش قابل استفاده نمى باشد و آن را بدستور دكتر به چاه انداخته و دفن كرده اند. و كشتارگاه به اين شخص نامه داده كه حيوانى كه با اين مشخصات است دفن گرديده آيا اين شخص با آن نامه مى تواند به فروشنده مراجعه كند و پولش را بگيرد يا نه؟

(و آيا فروشنده مى تواند به مشترى بگويد كه چون تصرف كرده اى و به كشتارگاه داده اى لذا حق استرداد پول را ندارى و اگر ذبح نمى شد آن را با معالجه و نگهدارى مى توانستم مرضش را بر طرف كنم).

آيا اين ادعا از فروشنده بدون تصديق متخصص پذيرفته مى شود يا نه؟

ج

- در مورد سؤال مشترى مى تواند تفاوت قيمت صحيح و معيب را از فروشنده بگيرد.

س 1114
اشاره

- زمينى بمساحت تقريبى 50 متر به شخصى فروخته شده و خريدار احداث مغازه نموده و پس از ده سال طرحى در روستا پياده مى شود بنام طرح هادى كه بعلت توسعه معابر مقدارى از آن در معبر و در معرض خرابى قرار گرفته آيا فروشنده در اين موقع ضامن هست يا خير؟

ج

- در مورد سؤال كه طرح بعد از وقوع معامله به ميان آمده خريدار از اين جهت حق فسخ معامله را ندارد و فروشنده هم ضمانى نسبت به ضرر وارد بر خريدار بر اثر طرح ندارد. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 322

س 1115
اشاره

- شخصى زمين يا خانه اى از كسى بوسيله واسطه (يعنى بنگاه دار) خريدارى نموده كه مخارج بنام كردن آن به عهده خريدار باشد و پس از انجام معامله معلوم شده كه زمين يا ساختمان از طريق قانون دولتى يا در طرح بوده و يا تخلّف غير مجاز ساختمانى داشته يعنى مشمول ماده 100 شهردارى و يا بدون پروانه ساخته شده در صورتى كه نه واسطه و نه فروشنده هيچ گونه ابرازى از تخلّفات ننموده و طرف خريدار هم بدون اطلاع خريده آيا مبلغى كه بخاطر تخلف بايد پرداخت شود با خريدار است يا فروشنده؟

ج

- در صورتى كه اين امور در نظر عرف و اهل خبره از عيوب مورد معامله محسوب شوند و خريدار بى اطلاع باشد خريدار خيار عيب دارد و مى تواند معامله را فسخ كند. و اللّه العالم.

س 1116
اشاره

- خانه ام را فروخته ام به شخصى به مبلغ 3 ميليون و پانصد و پنجاه هزار تومان تمام و مبلغ 2 ميليون را به من دادند و مابقى را قرار شد در محضر بدهند بنام كرديم و مبلغ پانصد هزار تومان طلب من شد حالا ميگويد من پانصد هزار تومان را نميدهم براى اينكه شهردارى ميگويد در مسير خرابى است من باقى پول شما را نميدهم آيا خريدار مى تواند چنين بگويد كه پول شما را نميدهم يا خير؟ آنچه حكم اللّه است بيان فرمائيد.

ج

- چنانچه خانه مذكور در موقع وقوع معامله در طرح بوده و خريدار اطلاع نداشته احتياط اين ستكه خريدار در صورت عدم رضايت معامله را فسخ نمايد و جواز اخذ ارش با امكان فسخ و ردّ مبيع به فروشنده بنظر حقير محلّ اشكال است. و اگر بعد از انجام معامله و تحقق قبض در طرح قرار گرفته، حق فسخ ندارد. و الله العالم.

س 1117
اشاره

- مرحوم پدر اين جانب قطعه زمينى بمساحت يكصد و هفتاد و پنج متر مربع كنار خيابان 45 مترى را به شخصى واگذار نموده و سند وكالت زمين مذكور را نيز بنام خريدار انتقال داده اند ولى متأسفانه چون در زمان معامله زمين بعلت وجود خاك در زمين امكان متراژ دقيق زمين وجود نداشته و زمين فقط طبق نقشه به فروش رفته است اكنون طبق نقشه شهردارى كه حدود 9 ماه از معامله زمين مى گذرد تعداد 18 متر مربع از زمين موصوف در مسير خيابان قرار گرفته

جامع الاحكام، ج 1، ص: 323

از از محضر مبارك استدعا دارد اين جانب را ارشاد فرمائيد تا هم مرحوم پدرم زير دين نباشند وهم حقّى از محقّى پايمال نگردد.

ج

- در مورد سؤال، چنانچه موقع انجام معامله 18 متر از زمين مذكور در طرح بوده و خريدار اطلاع نداشته بايد به نسبت 18 متر ثمن به مشترى برگردانده شود و اگر موقع انجام معامله در طرح نبوده بلكه بعد از وقوع معامله در طرح قرار گرفته خريدار حقّى بفروشنده ندارد.

س 1118
اشاره

- شخصى يك قطعه زمين شخصى كه به ارث به او انتقال يافته و از قديم الايام هم در آنجا مشغول كشت و كار بوده است فروخته، مشترى نيز تصرفات مالكانه در آن نموده و به عنوان تصرف ستونهائى از سنگ در زمين زده است چندى پيش همين زمين و زمينهاى همجوار آن از طرف دولت منابع طبيعى اعلان شده وقتى كه مشترى اطلاع پيدا كرده پس از گذشت پنج سال از اين معامله آمده و ادعا مى كند كه پشيمان شده ام آيا شرعاً اين مشترى مى تواند زمين را پس بدهد و معامله را فسخ كند؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه در هنگام وقوع معامله به هيچ عنوان معلوم نبوده كه اداره منابع طبيعى، زمين مورد معامله را مى خواهد تصرف كند و هيچ يك از متعاملين اطلاعى در اين خصوص نداشته اند و پنج سال بعد آنجا را بعنوان منابع طبيعى اعلام كرده اند خريدار حق فسخ ندارد و چنانچه نزاع موضوعى باشد مرافعه شرعيّه لازم است.

خسارت به هم زدن معامله

س 1119
اشاره

- هنگام خريد يك باب منزل مسكونى قرار شد مشترى در صورت پشيمان شدن مبلغ پنجاه هزار تومان بپردازد حال كه مشترى پشيمان شده آيا فروشنده حق گرفتن اين مبلغ را دارد؟

ج

- در فرض سؤال، قرار مذكور باطل است و در معامله مورد سؤال، چنانچه با صيغه بيع بوده باينكه فروشنده بگويد فروختم و خريدار بگويد خريدم هيچ يك از طرفين حق فسخ ندارند و اگر معاطاتى يعنى بدون صيغه بوده بنابر احتياط بايد طرفين مصالحه نمايند، و اگر نزاع موضوعى در بين است مرافعه شرعيّه لازم است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 324

س 1120
اشاره

- منزلى را در بنگاه مى فروشند به طرف به دو ميليون تومان مثلًا و قولنامه مى نويسند و در آن ذكر مى كنند تا 10 روز ديگر هر كس آماده معامله نشد ده هزار تومان به ديگرى بپردازد دادن اين ده هزار تومان و گرفتن آن چه صورت دارد؟

ج

- مجرد ذكر و نوشتن اينكه هر كس آماده معامله نشد ده هزار تومان به ديگرى بپردازد در قولنامه الزام آور و لازم الوفا نيست مگر اينكه در ضمن عقد لازمى شرط شده باشد.

س 1121
اشاره

- امروزه شاهد قراردادهايى بنام قولنامه يا بيع نامه و يا غيره هستيم كه در اين گونه قراردادها مبلغى بعنوان خسارت يا التزام يا پشيمانى در قرار داد شرط مى شود. در صورتى كه ضرر و زيانى به طرفين از نظر عرف وارد نشده باشد اخذ اين مبلغ از لحاظ شرع به چه صورت مى باشد آيا اينگونه قراردادها لازم الوفاء هستند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه در بيع اينطور شرط شود كه در مدت معين هر يك از طرفين در صورتى كه فلان مبلغ بدهد حق فسخ دارد در اين صورت اگر مبلغ تعيين شده را بدهد مى تواند فسخ كند هر چند هيچ گونه خسارتى هم نباشد و اگر ندهد حق فسخ ندارد ولى اگر باين نحو شرط شود كه هر يك از طرفين چنانچه فسخ كند بايد فلان مبلغ بدهد اين نحو شرط كردن باطل است و هيچ يك حق فسخ ندارند.

س 1122
اشاره

- شخصى خانه را فروخته و مبلغ يكصد هزار تومان بعنوان بيعانه از خريدار دريافت نموده است و قرار شد بقيه را تا شش ماه پرداخت نمايد و منزل را تحويل بگيرد و ضمناً شرط كرده اند چنانچه خريدار تا شش ماه پشيمان شود حقى در بيعانه ندارد و اگر فروشنده به مدت شش ماه پشيمان شد علاوه بر بيعانه مبلغ صد هزار تومان هم از خود به خريدار پرداخت نمايد و لكن خريدار پشيمان نشده و در مدت فوق نتوانست پول تهيه كند و خانه را خريدارى نمايد و فروشنده هم بعد از شش ماه خانه خود را فروخته آيا مى تواند بيعانه را به خريدار ندهد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال فروشنده بايد بيعانه را به مشترى پس بدهد و حق امتناع ندارد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 325

احكام شرط در بيع

س 1123
اشاره

- شخصى كُرهاً و اجباراً متعهد مى شود قطعه زمينى را به اشخاص ديگرى تمليك و واگذار نمايد قطع نظر از آنكه تسليم زمين از طرف شخص متعهد به متعهد لهم عن طيب نفسه نبوده است على فرض كه تعهد متعهّد طائعاً و راغباً ايجاد شده باشد با توجه به اينكه:

اولًا تنها عقود و معاملات منعقده فيما بين متعاقدين و متعاملين لازم الوفاء بوده آن هم در صورتى كه در عقد و معامله منعقده كليه شرائط و اركان و عناصر اساسى صحت تحقق يافته باشد.

ثانياً تعهد يك جانبه بر طبق آراء و فتاواى علماى عظام شيعه براى متعهد لازم الوفاء نبوده مگر آنكه تعهد معهود ضمن عقدى از عقود لازمه ايجاد و ايقاع شده باشد و به شرحى كه فوقاً معروض افتاد تعهد مزبور بطور يكجانبه ايجاد گرديده ذيلًا مرقوم فرمائيد در چنين وضعى براى شخص متعهد شرعاً عدول از تعهد جايز و سائع خواهد بود يا خير؟

ج

- بطور كلّى مجرّد تعهّد اگر در ضمن عقد لازم شرط نشده باشد واجب الوفا نيست و سبب نقل و انتقال ملك نمى شود بلى چنانچه حسب وعده و تعهد با رضايت با يكى از اسباب شرعى نقل و انتقال از قبيل بيع و شراء و يا صلح و يا هبه مال مورد تعهد را تمليك طرف كرده باشد فسخ آن معاملات بعنوان اينكه تعهد يك جانبه بوده لزوم وفا نداشته، صحيح نيست و در صورت نزاع بين طرفين در جهات مذكوره مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1124
اشاره

- ملكى معامله شده و خريدار مخارجى در ملك انجام داده و ملك مصادره گرديده است اگر از اول خريدار يا فروشنده مى دانسته اند كه ملك مصادره اى مى باشد تكليف خريدار يعنى خريد ملك و مخارج يك ساله در ملك چيست؟ ضرر و زيان شامل مى شود يا خير؟ و اگر مشكوك بوده چطور؟ (زيرا بعد از انجام معامله مراجعه به محضر جهت وكالت مى كنند به آنها مى گويند ملك به نام ديگرى بوده حتى فروشنده گفته هنوز پول شما را خرج نكرده و

جامع الاحكام، ج 1، ص: 326

حاضرم برگردانم ضمناً خريدار مطالبه نماء و خسارت مى نمايد).

ج

- از قضيه شخصيّه اطلاعى ندارم به طور كلى چنانچه بعد از معامله معلوم شود كه فروشنده قدرت تسليم مبيع را نداشته آن معامله باطل است و بايد فروشنده ثمن را (اگر گرفته) برگرداند و اگر فروشنده خريدار را مغرور نموده باشد بايد مخارجى را هم كه خريدار متحمل شده بپردازد ولى در هر صورت خساراتى را كه به خاطر بهم خوردن معامله تصوّر مى كند از قبيل اينكه اگر معامله واقع نشده بود با پولى كه داده ام فلان نفع را مى بردم فروشنده ضامن نيست و چنانچه نزاع موضوعى باشد مرافعه شرعيّه لازم است. و اللّه العالم.

س 1125
اشاره

- معامله اى انجام گرديده قرار شده طبق توافق طرفين چك مبلغ معامله تا زمان محضر، پيش واسطه باشد ولى واسطه معامله با نظر و امضاء خريدار قبل از زمان موعود چك را به فروشنده داده است آيا واسطه خيانت نموده و از نظر اخلاقى و شرعى مسئول است يا خير؟

ج

- عبارت سؤال وافى نيست اگر مقصود اين است كه واسطه معامله با نظر و موافقت خريدار چك را به فروشنده داده در اين صورت فرض خيانت صحيح نيست و اگر مقصود اين است كه بدون رضايت خريدار چك به فروشنده داده است چنانچه از اين جهت خسارتى بر خريدار وارد شود واسطه ضامن است و الّا فقط مرتكب معصيت عمل خلاف امانت شده و بايد توبه كند. و اللّه العالم

س 1126
اشاره

- شخصى جنسى را به پول نقد مى خرد و نمى تواند تا مدّت دو ماه بپردازد آيا بايع مى تواند از نسبت دو ماه تأخير چيزى اضافه از قيمت اصلى بخواهد؟

ج

جامع الاحكام ؛ ج 1 ؛ ص326

در فرض سؤال، بايع بيشتر از ثمنى كه براى مبيع معيّن كرده و معامله بر آن واقع شده نمى تواند چيزى مطالبه كند.

س 1127
اشاره

- شخصى جنسى را بپول مى خرد، و بعد از دو ماه كه نمى تواند پول بدهد اصل همان جنس يا مشابه آن را براى بايع بازمى گرداند و در اين مدت قيمت سوقى آن جنس پائين مى آيد آيا آن تفاوت قيمت بعهده بايع است يا مشترى؟

ج

- مشترى بايد ثمن تعيين شده در حين معامله را به بايع بدهد و بايع ملزم به

جامع الاحكام، ج 1، ص: 327

قبول عين يا مثل مبيع نيست بلى اگر بايع رضايت به اقاله معامله داشته باشد اقاله مانعى ندارد.

س 1128
اشاره

- در سال گذشته تاريخ 7/ 3/ 74 در نجف آباد اصفهان با شخصى دو هزار جفت تخت لاستيكى معامله كردم از قرار هر جفت تخت لاستيكى به مبلغ 115 تومان، 115 هزار تومان نقد داده ايم و قرار شد هر موقع هزار دومى تمام شد 115 هزار تومان دومى را بپردازيم در همين تاريخ 300 جفت تخت تحويل گرفتم 700 جفت نزد فروشنده است به بنده تلفن كرده در حال حاضر تخت شده هر جفت 250 تومان بفرمائيد آيا حق گرفتن چنين مبلغى را دارد؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه در معامله تاريخ معينى براى پرداخت بقيه قيمت جنس خريدارى شده تعيين كرده باشيد فروشنده حق ندارد زايد بر قيمت تعيين شده چيزى بگيرد ولى اگر به نحوى كه در سؤال ذكر شده تاريخ به اين صورت باشد كه (هر موقع هزار دومى تمام شد 115 هزار تومان دومى را بپردازم) بايع نسبت به تعدادى كه پول آن را گرفته نمى تواند زيادتر بگيرد و نسبت به آنچه بنا بوده بعد بدهد مى تواند گرانتر بدهد چون معامله نسبت به اجناسى كه پول آن را نگرفته از جهت معين نبودن تاريخ پرداخت ثمن و مثمن باطل بوده است.

و اللّه العالم.

س 1129
اشاره

- اگر فروشنده نتواند كالاى مورد معامله را پس از دريافت وجه تحويل مشترى نمايد و بخواهد از معامله منصرف و وجه را مسترد نمايد بدون رضايت خريدار جايز است يا خير؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه معامله نقدى و كلى بوده بايد هر وقت متمكن شد تسليم نمايد و اگر سلف بوده مشترى مى تواند معامله را فسخ كند و مى تواند صبر كند تا موقع قدرت بر تسليم و اگر معامله روى عين شخصى بوده با فرض عدم قدرت بر تسليم باطل است هر چند در حين معامله قدرت بر تسليم داشته و بعد متعذر شده باشد.

س 1130
اشاره

- كسى كه معامله اى انجام داده و از متعامل وجه آن را به صورت چك دريافت نموده پس از رسيدن زمان چك متعامل وجه را پرداخت ننموده حال آيا شخص بايع مى تواند معامله قبل را فسخ كند يا خير و در صورت توانستن آيا

جامع الاحكام، ج 1، ص: 328

مى تواند همان جنس فروخته شده قبلى را به مبلغ بالاتر به همان شخص قبل بفروشد با يك قرار داد جديد و بيع جديد ديگر؟

ج

- اگر در حين معامله، شرط كرده كه چنانچه مشترى ثمن را در موعد تعيين شده نپردازد بايع حق فسخ معامله را داشته باشد در فرض سؤال مى تواند فسخ كند و بعد به قيمت بيشتر به همان مشترى يا غير او بفروشد و اگر چنين شرطى نكرده و معامله به صورت نسيه بوده و مشترى در تاريخ تعيين شده ثمن را نداده بايع حق فسخ ندارد. و اللّه العالم

س 1131
اشاره

- شخصى خانه اى را مى فروشد و پولى را از بابت فروش دريافت مينمايد، و قرار مى شود مابقى پول خود را پس از آمادگى مدارك ثبت در موعد مقرر دريافت نمايد، اما بدليل نبودن مدارك خانه و عدم آمادگى در ثبت دفترخانه ناچار وجه مابقى خانه به تعويق مى افتد، آيا از جهت اين عدم آمادگى مدارك و تأخير در صورت عدم انصراف خريدار، فروشنده مى تواند معامله را فسخ و يا بدليل افزايش بهاء خانه وجهى اضافه بر قيمت اوليّه از خريدار دريافت كند؟

ج

- در فرض سؤال، اگر تاريخ پرداخت بقيه ثمن كاملًا معلوم بوده مثلًا اوّل برج فلان و چنانچه در حين وقوع معامله غبنى در بين نبوده، مجرّد افزايش قيمت بعد از آن، موجب حق خيار نيست بلى اگر بايع در ضمن عقد بيع، شرط كرده باشد كه اگر خريدار تا تاريخ معينى بقيّه ثمن را نپردازد حق فسخ داشته باشد و خريدار تا آن تاريخ بقيه ثمن را نپردازد بايع خيار تخلف شرط دارد و الّا مجرد تأخير ثمن موجب خيار نمى شود ولى اگر قرار بر اين بوده كه وقتى در محضر به ثبت رسيد بقيه ثمن پرداخت گردد چون تعيين مدت محسوب نمى شود معامله نسبت به مقدار بقيه ثمن باطل است و نسبت به آن مقدار بايع و مشترى خيار تبعّض صفقه دارند.

س 1132
اشاره

- خانه اى را در مقابل قولنامه در چند ماه قبل به شخصى فروخته ام بمدت 4 ماه كه خريدار وجه آن را طى چند فقره چك ماهيانه مبلغ 7 ميليون تومان بپردازد. با توجه به اينكه اولين چك با مدتى تأخير و بقيه نيز كه مبلغ ده ميليون تومان مى باشد حدوداً با سه ماه تأخير وصول گرديد و نيز با توجه به وضع اقتصادى موجود و بموقع وصول نشدن چكها ضرر و زيان زيادى متوجه گرديده است، ضمناً تاكنون سند به نام خريدار انتقال نيافته با عنايت به مراتب

جامع الاحكام، ج 1، ص: 329

فوق خواهشمند است نظر مبارك را از نظر شرعى اعلام فرمائيد؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه بيع شرعى بين متعاملين واقع شده و قبض حاصل شده بدون مجوز شرعى فسخ آن جايز نيست و همچنين جايز نيست وجهى در برابر تأخير در اداء از خريدار بگيرد و نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1133
اشاره

- دو نفر پس از توافق طرفين معامله اى را امضاء مى نمايند و بيعانه لازم هم از طرف خريدار به فروشنده داده مى شود تا در مهلت معين در محضر حاضر و معامله را بطور كامل انجام دهند فروشنده هم به اعتبار قرار داد منعقده با كس ديگرى معامله نمى نمايد پس از انقضاء مدت معينه خريدار از انجام معامله منصرف شده و انصراف خود را كتبا به محضر اعلان مى نمايد و در اثر خلف وعده و نقض قرار داد، فروشنده متضرر مى شود آيا فروشنده شرعا حق دارد زيان حاصله از تخلف وعده را از خريدار بگيرد يا نه؟

ج

- بعد از انجام معامله هيچ يك از طرفين بدون مجوز شرعى حق فسخ معامله را ندارند و با مجوز فسخ، متضرر شدن يك طرف نمى تواند مانع فسخ شود.

س 1134
اشاره

- در تاريخ 8/ 5/ 1372 يك باب منزل فروخته ام به شخصى به مبلغ ششصد هزار تومان كه قرار شد كه در طول 12 ماه مبلغ ذكر شده را بپردازد ولى ايشان در طول 8 ماه مبلغ دويست و نود هزار تومان داده است و تا به امروز 3 سال از آن تاريخ مى گذرد كه مبلغ سيصد و ده هزار تومان آن مانده است و حال آنكه در ابتدا معامله شرط شده كه اگر خريدار ثمن را در موعد مقرّر ندهد فروشنده حق فسخ دارد، خواهشمند است حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، كه فروشنده شرط كرده كه اگر خريدار ثمن را در موعد مقرّر نپردازد حق فسخ داشته باشد و خريدار تخلّف نموده، فروشنده حق فسخ دارد. و اللّه العالم

س 1135
اشاره

- آپارتمانى را كه آموزش و پرورش به نام من تحويل داده با شراكت شوهرم خريدارى نموده به شرطى كه تا آخر عمر در آن باشيم ايشان مقدارى از اقساط بانك را پرداخت نموده بعد از مدتى تصميم به فروش آن داشته آيا چنين

جامع الاحكام، ج 1، ص: 330

حقى را دارد؟ حال كه قريب دو ماه است فوت كرده تكليف ورثه چيست؟

ج

- اگر شما قرار داد شرعى با شوهرتان در مورد آپارتمان مذكور منعقد كرده باشيد و او تخلّف از شرائط كرده باشد اختيار فسخ معامله را داريد و در اين صورت همسرتان فقط پولهائى را كه پرداخت نموده طلبكار است و حال كه او فوت شده به ورثه او از جمله خود شما طبق تقسيمات شرعى ميرسد.

نقد و نسيه

س 1136
اشاره

- جنابعالى در رساله عمليه فرموده ايد كه در معاملات نسيه مدت بايد معلوم باشد اگر مثلًا بگويد سر خرمن اشكال دارد؟ آيا مغازه دار كه معمولًا با مردم حساب دارد و مردم از او مواد خوراكى و غيره را خريدارى مى كنند به صورت نسيه و مدت معلوم نيست چه صورتى دارد؟

ج

- معاملات مذكوره صحيح نيست بايد مدت را معلوم كنيد.

س 1137
اشاره

- آيا مى توان اجناس را كه بصورت نسيه فروخته مى شود با اطلاع مشترى به مبلغى گرانتر فروخت؟

ج

- اشكال ندارد ولى سعى كند اجحاف نشود.

س 1138
اشاره

- فردى درب آهنى دست دوم را به فرد ديگرى فروخته بدون اينكه وزن درب و يا قيمت معين شود فقط فروشنده هنگام فروش گفته است قيمت روز هر چقدر مى باشد شما كيلوئى 10 تومان ارزانتر پولش را پرداخت كنيد در آن موقع قيمت كرده و آهن 90 تومان بوده سه سال از اين قضيه مى گذرد در طول اين سه سال نه خريدار بنابر سوابق دوستى كه داشته پول درب را پرداخت كرده و نه فروشنده سراغ پولش را گرفته است الآن كه سه سال گذشته فروشنده ادّعا مى كند كه بايد قيمت امسال را بپردازى نه سه سال قبل را لطفاً حكم شرعى مسأله را مرقوم فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال معامله باطل است و آن درب آهنى به ملكيت فروشنده باقى است خريدار اگر بخواهد درب را نگهدارد به قيمت فعلى بايد پولش را بدهد و در نزاع موضوعى مراجعه شرعيه لازم است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 331

س 1139
اشاره

- در معامله نسيه كه فرموده اند اگر مدت معين نشد باطل است آيا مراد اين است كه نسيه باطل است و معامله نقدى مى شود و يا اصل معامله باطل است؟

ج

- اصل معامله باطل است.

س 1140
اشاره

- ماشينى كه قيمت آن مشخص شده و ارزش آن يك ميليون تومان مى باشد و خريدار مى خواهد يك سال بعد پول آن را بپردازد آيا جايز است كه فروشنده براى هر ماه 40 هزار تومان بعنوان سود بگيرد، و در مورد كالاى ديگر نيز اگر اين مسأله صادق باشد آيا جايز است؟

ج

- اگر بعد از تعيين قيمت و انجام معامله شرعى خريدار بخواهد چيزى بعنوان سود، از جهت تأخير پرداخت بگيرد حرام است ولى اگر قبل از انجام معامله، فروشنده بگويد اگر ثمن را نقد مى دهى مثلًا يك ميليون تومان و اگر بوعده يك ساله مى دهى (معامله نسيه) مثلًا يك ميليون و پانصد هزار تومان و خريدار معامله نسيه را اختيار كند سپس معامله نسيه انجام دهند اشكال ندارد در هر صورت بايد ثمن مقطوع و معين باشد.

س 1141
اشاره

- خريدار و فروشنده اى خانه اى را معامله كرده اند بعض ثمن نقد و بعض ديگر مدت دار بوده است و مدت مجهول است زمان تحويل مابقى ثمن پس از انجام مراحل قانونى و هنگام تنظيم سند در محضر است و هيچ يك از طرفين توجه نداشته اند كه مى شود معامله را بطور نقد و بصورت نسيه انجام داد بنابراين نميدانند كداميك از دو شكل معامله را قصد كرده اند البته مشترى خود را ذى حق در تأخير ثمن تا مدت مذكور مى داند. فروشنده نيز اين حق را انكار نمى كند مستدعى است بفرمائيد:

س 1: آيا معامله تماماً حكم نقد را دارد و يا قسمت مدت دار آن نسيه است؟

س 2: آيا در فرض نسيه بودن معامله فوق با توجه به جهل به مدت معامله باطل است يا صحيح؟

س 3: در فرض بطلان آيا معامله رأساً باطل است و يا نسبت به مقدار نقدى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 332

آن صحيح است؟

س 4: چنانچه معامله نسبت به مقدار نقدى آن صحيح باشد آيا طرفين يا يكى از آنها حق فسخ معامله را نسبت به آن مقدار دارد يا خير؟

س 5: در صورت صحت معامله

مذكور چنانچه مشترى نتواند مابقى ثمن را در زمان مقرّر تحويل دهد آيا فروشنده حق فسخ معامله را دارد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال معامله نسبت به مبلغ مدت دار نسيه است و چون مجهول بوده نسبت به همان مقدار باطل است و نسبت به بقيه صحيح است ولى هر يك از فروشنده و خريدار خيار تبعّض صفقه دارند.

س 1142
اشاره

- فروشنده يك فرش يا يك جنس معين به خريدار مى گويد سه ماه وعده 50 هزار تومان، نقد 45 هزار تومان و كاسبى ديگر همين جنس معين را مى گويد نقد 45 هزار تومان، سه ماه وعده 50 هزار تومان كداميك از اين دو صحيح است؟

ج

- اگر نقد و يا نسيه بودن معامله هنگام انجام معامله معلوم باشد هر دو صورت صحيح است.

س 1143
اشاره

- اين جانب براى خريد چند دستگاه مختلف از فروشندگان استعلام نمودم و با يكى از آنها به توافق رسيدم و دستگاههاى مذكور را به قيمت معينى از او خريدارى نمودم نقدا قسمتى از ثمن معامله، به در خواست فروشنده پرداخت گرديد، و قرار بر آن شد كه:

دستگاهها، حد اكثر در مدت سه ماه تحويل گردد، و در اين مدت نيز طبق در خواست فروشنده بقيه ثمن نيز تحويل داده شد، الحال فروشنده ادعا مى كند كه:

اولًا: به لحاظ افزايش قيمت ها بايد مبلغى به ثمن معامله افزوده شود.

ثانياً: بعضى از دستگاهها به صورت ناقص تحويل داده شده است.

ثالثاً: بعضى از آنها را هم تحويل نداده است.

لطفاً حكم شرعى مسأله را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال اگر دستگاههاى مذكور را بنحو كلّى خريده ايد فروشنده نسبت به مقدارى از مبيع كه قيمت آن حين معامله نقداً پرداخت شده حق مطالبه افزايش قيمت را ندارد و اما نسبت به بقيّه مبيع كلّى كه پرداخت قيمت آن موكول به

جامع الاحكام، ج 1، ص: 333

بعد شده و تحويل بقيه مبيع نيز مدّت دار بوده معامله باطل است لذا فروشنده ملزم به تحويل آن نيست مگر با تراضى و معامله جديد ولى اگر دستگاههاى معيّن شخصى را خريده ايد نه كلّى فروشنده حق مطالبه افزايش قيمت را ندارد و در صورت معيوب بودن مبيع در معامله شخصى خريدار حق فسخ دارد و در معامله كلّى حق دارد كه فروشنده را ملزم نمايد كه مبيع معيوب را عوض كند و مبيع سالم تسليم كند، و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللّه العالم.

س 1144
اشاره

- حدود 12 سال پيش يك قطعه زمين به مبلغ 75 هزار تومان مورد معامله قرار گرفته مبلغ 50 هزار تومان آن پس از معامله و تصرف زمين به فروشنده پرداخت گرديد و الباقى كه مبلغ 25 هزار تومان مى باشد با توافق طرفين متعاملين مقرر گرديد كه 4 سال بعد در قبال انتقال سند، خريدار تسليم فروشنده نمايد و قبل از موعد مقرر فروشنده از خريدار تقاضاى مبلغى نموده ولى چون موعد نرسيده بوده خريدار از پرداخت امتناع ورزيده و بعد موعد مقرر كه رسيده خريدار جهت تأديه و تقاضاى سند به فروشنده مراجعه نموده فروشنده حاضر به انتقال نشده كه هنوز قضيه به همين صورت باقيمانده و زمين مورد تصرف خريدار قرار گرفته و مدت 10 سال است

كه بصورت منزل مسكونى در آمده اكنون فروشنده آيا استحقاق همان 25 هزار تومان الباقى را دارد يا بيش از آن استدعا مى شود در مورد فوق حكم اللّه را بيان بفرمائيد.

ج

- در مورد سؤال كه براى پرداخت بقيه ثمن موعد معين شده است خريدار بيش از مبلغ 25 هزار تومان مديون نيست، و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللّه العالم.

س 1145
اشاره

- شخصى مقدارى جنس از شخص ديگرى خريده و نصف قيمت آن را داده است بعلّت اختلاف در اصل جنس تا مدّت انتقال اجناس قيمت پائين آمده است شخص بايع بدون اجازه مشترى همه اجناس را به ضرر فروخته است آيا ضرر اين جنس بر عهده بايع است يا مشترى؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه معامله بطور صحيح بر عين شخصى واقع شده فروش بايع فضولى بوده و با ردّ مشترى معامله دوّم باطل است و مشترى مى تواند عين جنس را بگيرد و اگر بايع فضولى جنس را تحويل خريدار دوّم داده و جنس از

جامع الاحكام، ج 1، ص: 334

بين رفته بايد مثل جنس را اگر مثلى است يا قيمت آن را اگر قيمى است به قيمت يوم التلف به مشترى اول بدهد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1146
اشاره

- اين جانب در سال 58 زمينى به متراژ 144 متر از قرار هر متر 45 تومان از شخصى خريدارى نمودم و قرار ما در معامله اين بود كه نصف قيمت را نقداً و نصف ديگر را پس از يك ماه ديگر بپردازم نيمى از قيمت را طبق قرار همان زمان پرداخت نمودم بعد از يك ماه كه ما بقى را خواستم بدهم سند درخواست نمودم جواب داد با اين مبلغ سند را نمى دهم و بنده هم بخاطر اينكه ترسيدم پولم بكلّى از بين برود بقيه پول را ندادم در اين مدّت 16 سال نه من تقاضاى سند كردم و نه او پول از من مطالبه كرد و حال كه زمين گران شده ميگويد يا نصف زمين را بده و يا قيمت فعلى را مستدعى است حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- بطور كلى در فرض سؤال اگر خريدار بر طبق قرار داد عمل كرده و بقيه قيمت زمين را در موعد تعيين شده تحويل فروشنده داده و او قبول نكرده خريدار بيش از همان مبلغ بدهكار نيست و فروشنده نمى تواند بيشتر مطالبه كند و چنانچه نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1147
اشاره

- در معاملات تجارى نقدى معمولا در بازار با رضايت طرفين صدى يك كسر مى شود و يا اينكه قبلا موضوع بيان مى شود نظر حضرتعالى چيست؟

ج

- اشكال ندارد.

س 1148
اشاره

- گوسفندى كه امروز به نرخ مثلًا پانزده هزار تومان است براى يك سال نسيه مى خرد هيجده هزار تومان آيا اين شرعاً صحيح است يا خير؟ (در صورتى كه خودشان اين گوسفند را بعداً (سه چهار روز بعد) به قيمت 14 هزار تومان مى فروشند).

ج

- فروش نسيه گوسفند به قيمتى بيشتر از قيمت نقد اشكال ندارد و همچنين پس از انجام معامله فروش نقدى آن به كمتر مانعى ندارد. و اللّه العالم

س 1149
اشاره

- شخصى معامله نسيه مى كند در معامله نه نوشته اى مى گيرد و نه شاهدى و سود بيشترى روى جنس مى كند گاهى هم در بعضى از مشتريان اصل

جامع الاحكام، ج 1، ص: 335

سرمايه هم مى سوزد آيا آن سود زيادى بابت اجناس چه صورتى دارد؟

ج

- در صورتى كه معامله با رضايت طرفين انجام شود معامله صحيح است البته در صورت غبن خيار براى مغبون ثابت است.

بيع به شرط

س 1150
اشاره

- آيا بيع به شرط جايز است؟

ج

- اشكال ندارد.

س 1151
اشاره

- آيا براى تخلص از ربا بيع بشرط و اجاره صحيح است؟ مثلًا زيد دو دانگ ماشين خود را به مشترى مى فروشد بيع به شرط و سپس همين دو دانگ ماشين فروخته شده را از او اجاره ميكند ماهى به 40 هزار تومان آيا صحيح است و مقصود آنها از بيع به شرط آن است كه تا مدت سه ماه صاحب ماشين حق فسخ داشته باشد.

ج

- بيع بشرط در صورتى كه صاحب ماشين جدّاً قصد خريد نمايد به همان نحو كه در سؤال ذكر شده صحيح است لكن فروشنده بگويد دو دانگ از اين ماشين را مى فروشم به فلان مبلغ و شرط كند كه از تاريخ فلان تا تاريخ فلان در صورت ردّ ثمن حق فسخ داشته باشم و در اين صورت هرگاه در مدت تعيين شده پولى را كه گرفته به خريدار داد و فسخ كرد معامله بهم ميخورد و اگر فسخ واقع نشود تا مدت بگذرد ديگر حق مطالبه دو دانگ ماشين را ندارد.

س 1152
اشاره

- شخصى چهار دانگ از ماشين خود را در دو نوبت به فاصله پنج ماه به بيع به شرط فروخته است زمان انقضاى حق فسخ بايع در هر دو معامله در يك زمان مى باشد اكنون بايع پول دو دانگ را داده نسبت به دو دانگ ديگر كه نتوانسته پولش را بدهد مشترى مى گويد دو دانك ماشين مال من است يا خود شما بخريد يا به ديگرى مى فروشم بايع مى گويد فقط پولى كه براى خريد داده اى مى دهم با اجاره مدت بعد از انقضاء، لطفاً نظر مبارك را در مورد مسأله فوق بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال در صورتى كه معامله بنحو صحيح و شرعى واقع شده

جامع الاحكام، ج 1، ص: 336

است بعد از انقضاء مدت خيار نسبت به دو دانگ، معامله لازم است و اختيار فروش اين دو دانگ با مشترى است و فروشنده حق اجبار نسبت به خريدار ندارد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1153
اشاره

- زيد نياز به پول دارد و عمرو، بادام دارد زيد بادام را از عمرو كيلويى 460 تومان مى خرد تا پول را پس از 3 ماه به عمرو، بدهد و در همان مجلس عمرو بادام را از زيد كيلويى 430 تومان مى خرد و پول را به زيد مى دهد، حكم اين مسأله چيست؟

ج

- اگر معامله اوّل مشروط به معامله دوّم باشد صحيح نيست. و اللّه العالم

س 1154
اشاره

- بعرض ميرساند اين جانب فرشى داشتم فروختم بمدت و خريدار تحويل گرفت و بعد از سه روز رفتم سه تا فرش از او خريدم و پول فرشها را نقداً به او دادم آيا اشكالى هست در اين معامله، توضيح آنكه دوتا از سه عدد فرش مذكور همان فرشهائى بود كه به او قبلًا فروخته بودم.

ج

- چنانچه در معامله اول شرط نكرده اند كه فرش را مجدداً به مالك اوّل بفروشند، معامله دوّم اشكال ندارد.

خريدوفروش و واگذارى اجزاء بدن

س 1155
اشاره

- شخصى مبتلاء به سرطان است اطباء متخصّص و به اتفاق تشخيص مى دهند كه اميد حيات براى اين شخص باقى نيست و خود مريض هم يقين دارد كه چند صباحى بيش عمر نخواهد كرد. اگر اين شخص بخواهد در آخرين لحظات حيات خود كليه، چشم يا ساير اعضاء خود را مثلًا در مقابل ده ميليون تومان بفروشد تا ورّاث بتوانند با اين پول امرار معاش نمايند درحالى كه قطع اعضاء، هيچ گونه تسريع در مرگ شخص نداشته باشد فروش اعضاء جايز مى شود يا خير؟

ج

- امّا واگذارى عضو اگر موجب تسريع موت شود بلا اشكال جايز نيست و اگر موت مستند به آن باشد مباشر در حكم قاتل است كه بحسب موارد محكوم مى شود و اگر خطر جسمانى نداشته باشد در اين صورت نيز حكم به جواز واگذارى در نهايت اشكال است و معاوضه آن با پول باطل است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 337

س 1156
اشاره

- خريدوفروش عضو بدن انسان زنده جهت پيوند به بيماران چه حكمى دارد؟

ج

- در صورتى كه حفظ جان بيمار معيّنى فعلًا موقوف به آن عضو باشد و براى صاحب عضو هيچ گونه ضررى نداشته باشد، بعيد نيست واگذارى عضو اشكال نداشته باشد ولى در هر حال جواز خريدوفروش آن مشكل است و مى توانند به صورت مصالحه عمل نمايند.

س 1157
اشاره

- خريدوفروش كليه در حال حيات و چشم بعد از فوت جايز است يا نه؟

ج

- جائز نيست.

س 1158
اشاره

- كسى كه وصيت مى كند كه پس از مرگم كليه مرا براى محتاجين خارج كنيد آيا اين وصيت قابل اجرا است يا نه ديگر اينكه خارج كننده كليه از بدن ميّت مسلمان بايد ديه بپردازد يا نه؟

ج

- در صورت توقف حفظ نفس محترمه بر آن، جواز قابل توجيه است. و الّا وصيت شخص، مجوز نيست و ديه هم در هر حال ساقط نمى شود و بر عهده خارج كننده كليه است.

س 1159
اشاره

- كسى در حال احتضار است و دكتر از حيات او قطع اميد ميكند آيا وارث و يا ولى مى تواند از اعضاء او اجازه پيوند به يك مريض ديگر بدهد يا نه؟ و يا كسى وصيت ميكند در حال احتضار من دكتر حق دارد از اعضاء سالم من به مريض ديگر كه احتياج دارد پيوند بزند آيا صحيح است يا نه؟

ج

- قبل از فوت مريض وارث و يا ولى چنين حقى ندارد و همچنين خود مريض حق ندارد وصيت كند كه قبل از فوت من عضوى از بدن من جدا شود و به كسى داده شود بلى بعد از فوت مريض چنانچه حيات مؤمنى بستگى به پيوند عضوى داشته باشد جواز دادن عضوى از ميت قابل توجيه است ولى بايد ديه آن داده شود كه مصرف خيرات جهت ميت بشود.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 338

سود عادلانه در فروش كالا

س 1160
اشاره

- كسى كه كاسبى مى كند چه مبلغى از جنس را بايد سود ببرد كه مالش حرام نشود؟

ج

- با تراضى طرفين و رعايت شرائط معامله و اجتناب از غش و دروغ و محرمات ديگر به هر قيمت بفروشد در صورتى كه حاكم شرع جامع الشرائط و منصوبين او نرخى براى آن جنس تعيين نكرده باشند حرام نيست ولى اجحاف بسيار مذموم است. و اللّه العالم

س 1161
اشاره

- بعضى از اجناس مدت يك يا دو سال و يا مدتى در فروشگاه مى ماند بعد از مدتى قيمت آنها بالا مى رود آيا فروشنده حق دارد آن را به قيمت روز بفروشد؟

ج

- مانعى ندارد ولى سعى كند بى انصافى نشود كه آثار سوء دارد.

س 1162
اشاره

- بعضى از اجناس تلفات دارد آيا فروشنده حق دارد آن جنس را قبل از فروختن بخاطر جلوگيرى از زيان چند درصد گرانتر بفروشد؟

ج

- اشكال ندارد.

س 1163
اشاره

- اين جانب در تاريخ 16/ 12/ 72 مقدار سه هزار كيلو چاى بسته بندى شده از قرار هر كيلو 2600 ريال از سازمان چاى خريدارى نموده ام كه چاى مذكور در تاريخ 16/ 1/ 73 به حقير تحويل شده و بنده نيز چاى مذكور را به قيمت هر كيلو عمده فروش 2650 ريال و خورده فروش 2700 ريال توزيع نموده ام و در تاريخ 15/ 2/ 73 مجدّداً به سازمان چاى مراجعه و همان چاى را از قرار هر كيلو 3700 ريال خريده ام چنانچه مقدار يكصد كيلو چاى خريد قبلى نزد اين جانب موجود بوده باشد ترقى و تفاوت قيمت آن متعلق به كيست؟

ج

- در مورد سؤال از باب ترقى قيمت چيزى به سازمانى كه چاى را بشما فروخته تعلق نمى گيرد فقط اگر شرط بر شما كرده باشد كه چاى را به قيمت معيّنى بفروشيد تخلّف از آن شرط جايز نيست. و اللّه العالم.

س 1164
اشاره

- كاسب و مغازه دار، كالا و اجناس را كه در چند سال پيش خريدارى

جامع الاحكام، ج 1، ص: 339

و تا كنون به فروش نرفته از جمله كالاهائى مانند ظروف استيل، چينى، بخارى و ساير مايحتاج، مى تواند به نرخ روز به فروش برساند و از نظر شرع مقدس اشكال دارد يا خير؟

ج

- بطور كلى هر كس مى تواند كالاى خود را به هر قيمتى بفروشد البته سزاوار است رعايت انصاف و ترك اجحاف به مؤمنين را بنمايد بلى چنانچه كالاى مذكور را بشرط فروش به قيمت معيّنى به مغازه دار داده اند و تخلّف كرده و آن را به مردم نفروخته است فعلًا هم بايد بشرط عمل كرده به همان قيمت در اختيار مصرف كننده قرار دهد.

س 1165
اشاره

- آيا ميوه فروش ميوه را كيلوئى 20 تومان بخرد و كيلوئى 30 تومان بفروشد اشكال دارد يا خير؟

ج

- اشكال ندارد ولى سعى شود كه بى انصافى نشود كه آثار سوء دارد.

نزاع در خريدوفروش

س 1166
اشاره

- زيد مثلًا شترى را به عمرو مى فروشد و تحويل مى دهد مدتى از اين خريدوفروش مى گذرد كه ثالثى مدعى مى شود كه شتر از من است و زيد كه فروشنده شتر بوده ادعاى ثالث را قبول مى كند، ولى عمرو كه خريدار شتر و تحويل گيرنده بوده ادعاى ثالث و قبول زيد را رد مينمايد، آيا اظهارات فروشنده اثرى تحت عنوان اقرار و يا شهادت عليه خريدار ندارد؟

ج

- در فرض سؤال، بعد از اينكه زيد شتر را بعنوان ملك خود به عمرو فروخته معامله محكوم به صحت است و بعد از معامله اقرار او به اينكه شتر مال شخص ثالث است نسبت به عمرو (مشترى) بلااثر است بنابراين شتر متعلّق به عمرو است لكن اقرار زيد بر عليه به خودش مسموع است و بايد قيمت شتر را به شخص ثالث بدهد، بلى در صورتى كه به دليل شرعى ثابت شود كه شتر ملك شخص ثالث بوده معامله فضولى است و منوط به اجازه مالك شتر است.

س 1167
اشاره

- اگر شخصى موتورى را بفروشد و چندين سال از آن موضوع گذشته باشد و همچنين چندين بار هم به افراد مختلف دست به دست فروخته شده باشد و نفر اول به گفته خودش مبلغ 10 هزار تومان از پول موتور را نگرفته و مى خواهد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 340

از من كه آخرين نفر هستم مبلغ 50 هزار تومان بگيرد در صورتى كه من از اين موضوع اطلاع نداشتم و همچنين افراد قبلى كه قبل از من موتور را خريده اند نمى شناسم و شخص اول كه مبلغ پنجاه هزار تومان از من طلب مى كند هيچ مدركى از نفر اول مبنى بر اينكه از او 10 هزار تومان مى خواهد ندارد آيا اصلًا اين از نظر شرعى درست است كه او اين مبلغ طلب را از من بگيرد و نيز آيا درست است كه به جاى 10 هزار تومان از من پنجاه هزار تومان بگيرد؟

ج

- بطور كلّى در مثل مورد سؤال، مالك اوّليه موتور نمى تواند از خريدار آخر طلب خود را وصول كند و چنانچه طلبى هم داشته باشد بايد به خريدار اوّل مراجعه نمايد، و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1168
اشاره

- شخصى قطعه زمينى خريد به مبلغ 5 ميليون و دويست هزار تومان و طرفين توافق كرده اند كه زمين هر چقدر بود به همين مبلغ باشد و مدتى از معامله گذشته است و حالا فروشنده ميگويد زمين بيشتر از آن متراژى است كه مورد نظر من بوده و مبلغ ديگرى اضافه ميخواهم آيا چيزى به او تعلق مى گيرد يا نه؟

ج

- در مورد سؤال اگر زمين بعنوان قطعه و بمشاهده معامله شده نه بعنوان متراژ طرفين بعد از معامله از لحاظ كم و زياد بودن متراژ حق فسخ و يا مطالبه قيمت زيادتر و يا كمتر را ندارند ولى اگر به متراژ معامله شده حكم ديگرى دارد و در نزاع موضوعى محتاج به مرافعه شرعيّه است.

س 1169
اشاره

- پدرى به ولايت، سهم پسر نابالغش را مى فروشد پسر پس از بلوغ ادعاى غبن مى كند و پدر مى گويد من در آن زمان طبق مصلحت تو معامله نموده ام اكنون كه پدر مرحوم شده حكم شرع چيست؟

ج

- در فرض سؤال معامله شرعى و ممضى است و مولى عليه حق فسخ را بعد از بلوغ ندارد بلى اگر شرعاً ثابت شود كه ولى شرعى خيانت نموده يا واقعاً در هنگام وقوع معامله مغبون بوده و جاهل بموضوع يا حكم بوده مولى عليه مى تواند معامله را فسخ كند و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 341

س 1170
اشاره

- اگر شاخه هاى درخت زيد عمرو را زحمت مى رساند و از استفاده نمودن از بام خود مانع مى شود بلكه شاخه هاى درخت بر سر و روى عمرو برخورده نقصان مى رساند و بام از استفاده نمودن معطل شده است حكم شرع را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال عمرو مى تواند از زيد كه مالك درخت است بخواهد كه شاخه هاى درخت خود را از فضاى ملك زيد خارج كند و يا قطع كند و اگر زيد كه صاحب درخت است امتناع كرد خود عمرو مى تواند اگر ممكن است بدون قطع كردن شاخه را برگرداند به ملك خود عمرو و اگر برگرداندن ممكن نيست مى تواند آن را قطع كند. و اللّه العالم

س 1171
اشاره

- معامله اى در خصوص فروش كارخانه اى به صورت قطعى انجام پذيرفته است فرضاً ده ميليون تومان كه از پرداخت پول تا دو ماه خوددارى شده است خريدار به فروشنده كه نياز پولى داشت تحميل نمود كه اجباراً قولنامه ديگرى به مبلغ هشت ميليون تومان تنظيم نمايد آيا خريدار دو ميليون را به فروشنده مديون و بدهكار است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه بر طبق قولنامه دوّم طرفين با رضايت معامله را انجام داده اند به معنى اقاله معامله اول و تجديد معامله است و صحيح است و خريدار فقط مديون ثمن دوم يعنى هشت ميليون تومان هست و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1172
اشاره

- شخصى خانه اى را جهت تأسيس حسينيّه خريدارى مى كند بعد از خريد آن را جهت حسينيّه اختصاص داده و صيغه وقف خوانده شده و ساليان دراز مراسم عزادارى و مجالس مشابه ديگر در آن اقامه مى نمايد پس از چندى برخى مالكين اوليّه منكر فروش ميشوند و ادّعاء مالكيت آن را مى نمايند. آيا متصدى حسينيه حق دارد از افرادى كه انجام معامله را انكار نموده اند تقاضاى قسم نمايد؟ و اگر جواب منفى است هرگاه چنين كارى انجام شده باشد آيا اتيان سوگند مى تواند ملاك حكم قرار گيرد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اگر خريدار بيّنه شرعى اقامه كند كه ملك را خريده قسم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 342

مالكين اوليه مبنى بر عدم فروش اثرى ندارد بلى اگر خريدار نتواند خريد ملك را شرعاً اثبات كند نوبت به قسم مالكين به عدم فروش ميرسد ولى به هر حال فصل منازعه و اقامه بينه و قسم بايد با مرافعه شرعيّه انجام شود.

س 1173
اشاره

- منزلى را خريدم از قرار اينكه مقدارى از پول هنگام نوشتن قولنامه تحويل فروشنده شود و بقيه مبلغ را بعد از دو ماه بپردازم، فروشنده هم گفت كه در اين مدت دوماهه، سند و كليد منزل در تصرف من مى ماند، ما هم موافقت كرديم، مبلغ باقيمانده را تا دو روز قبل از تاريخ تحويل، آماده و به فروشنده بدهيم، فروشنده گفت چون آن مقدار باقيمانده از مبلغ كه حق من است در اختيار مشترى بود، لذا من سود آن مبلغ را در اين مدت دوماهه مى خواهم، حالا با توجه به اينكه خريدار در هنگام نوشتن قولنامه مقدارى از پول را به فروشنده تحويل داده و جز كاغذ قولنامه و امضاى فروشنده چيز ديگرى تحويل نگرفت، حكم شرعى اين سودى كه فروشنده مى خواهد چيست؟

ج

- در فرض سؤال بايع زائد بر اصل ثمن معامله چيزى طلبكار نيست و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1174
اشاره

- زيد مقدار معيّن از باغ مشجر معين از عمرو خريده است و به صورت باغ معامله شده و در قولنامه و سند هم به صورت باغ مشجر معامله شده و از معامله تقريباً ده سال مى گذرد و در اين مدت از جوئى كه از باغ فروشنده مى گذرد اين باغ مشروب مى شده چون اين جوى قبل از معامله بوده الآن صاحب باغ يعنى عمرو مى خواهد مسير آن جوى را كه باغ زيد از آن مشروب مى شود عوض نمايد و با عوض كردن به مشترى ضرر مى رسد آيا فروشنده اين حق را دارد كه مسير جوى را بدون رضايت عوض كند؟

ج

- در مورد سؤال با فرض اينكه زيد جهت مشروب ساختن باغ خريدارى شده از عمرو قبلًا حق داشته كه از جوى معيّنى كه در ملك فروشنده واقع شده استفاده نمايد فروشنده باغ (عمرو) حق ندارد بدون رضايت زيد مسير آن را عوض كند. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 343

س 1175
اشاره

- شخصى مقدارى از باغ خود را به شخص ديگرى فروخته و پس از فروش واخذ قيمت مقدار فروخته شده را كه پانصد متر بوده از سهم خود جدا و ديواركشى و تحويل خريدار داده و چون خريدار براى مشروب كردن سهم خريدارى شده نه آب بركه داشته و نه حق آبه پس از مدّت مديدى از فروشنده خواهش كرده كه به او اجازه دهد يك نوبت كه باغ خودش را مشروب ميكند به اندازه نيم ساعت هم آب از باغ خودش به سهم او عبور بدهد فروشنده هم بر حسب احترام همسايگى قبول كرده تا زمانى كه براى باغ خودش آب مى گيرد اين كمك را به او بكند منتهى چون آب از چاه شخص ديگرى خريدارى مى شده ايشان يعنى خريدار به قدر نيم ساعتى كه به او داده مى شود وجهش را بپردازد اكنون به علّت فعل و انفعالاتى كه در آن منطقه بطور كلّى به عمل آمده و انهار و مجارى قسمت عمده اش از بين رفته نتيجتاً باغ فروشنده هم از آب افتاده است و در صدد فروش زمين آن برآمده اكنون خريدار آمده و از فروشنده مطالبه حق مى كند و مى گويد من از باغ شما حق آبه و راه آب دارم در صورتى كه به شرح مذكور بالا و طبق بيع

نامه اى كه در دست است هيچ گونه حق آبه و راه آبى نداشته و آنچه عمل شده ارفاق و كمكى از طرف خريدار بوده. خواهشمند است با توجه به معروضات بالا رأى و نظر خودتان را براى رفع غائله مرقوم نمائيد.

ج

- از قضيه شخصيّه اطلاع ندارم بطور كلى اگر محلّى كه بعنوان باغ خريدارى شده با حق مجراى آب خريده شده فعلًا هم آن حق محفوظ است و اگر بدون اين حق خريدارى شده هر چند فروشنده موافقت كرده باشد كه هر وقت باغ خود را مشروب نمود باغ خريدار را نيز مشروب نمايد در اين صورت خريدار حقى به زمين مجاور براى آب گرفتن ندارد، بلى چنانچه زمين فروخته شده بعنوان باغ بوده و راهى براى شرب آن غير از بقيه باغ ملكى فروشنده نباشد ظاهر معامله فروش زمين با راه آب است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1176
اشاره

- شخصى اشيائى آهنى را حدود سه سال قبل در اختيار كسى قرار داده و قرارشان بر اين بوده كه طرف وزن كرده و به قيمت روز وجه آن را بپردازد. و لكن آن شخص پس از قبض آن اشياء آنها را در خانه مسكونى مصرف كرده بدون اينكه وزن نمايد و سپس آن خانه را فروخته. الآن از او مطالبه قيمت آن

جامع الاحكام، ج 1، ص: 344

اشياء به قيمت فعلى در بازار شده و او قبول نمى كند بلكه مى خواهد قيمت سه سال قبل را بپردازد. حكم مسأله چيست؟

ج

- در مورد سؤال، كه بدون توزين و انجام معامله مصرف شده مصرف كننده ضامن مثل آهن آلات مصرف شده است و با رضايت مالك قبلى آهن آلات مى تواند قيمت فعلى آن را بدهد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

مسائل متفرقه خريدوفروش

س 1177
اشاره

- استدعا دارم فتواى مبارك در موارد ذيل به اطلاع مقلدين برسد:

1
اشاره

- آيا قبض و اقباض در قطعيت و نفوذ بيع مؤثر بوده و ضرورى است؟

ج 1

- با اجراء صيغه، قبض و اقباض در تحقّق بيع معتبر نيست بلى در بيع صرف تقابض در مجلس و در بيع سلم قبض ثمن قبل از تفرّق از مجلس عقد معتبر است و معاطاة بقبض و اقباض محقّق مى شود تفاصيل اين مسائل را در كتابهاى فقهى ملاحظه نمائيد. و الله لعالم

2
اشاره

- و آيا در اين امر بين معاملات كوچك و عرفى و بزرگ فرقى است؟

ج 2

- فرقى نيست. و اللّه العالم

3
اشاره

- و در صورت مثبت بودن پاسخ آيا قبض و اقباض تمامى ثمن و مثمن شرط است يا چنانچه قسمتى از ثمن تأديه شود، معامله بيع محقق مى گردد، و قبض و اقباض كل ثمن و مثمن از آثار و الزامات ناشى از عقد بيع مى باشد؟

ج 3

- در مواردى كه قبض و اقباض شرط است به نسبت آنچه قبض و اقباض شده معامله محقق مى شود.

و اللّه العالم

س 1178
اشاره

- فروش يك ملك به صورت زمانى به چند نفر چه حكمى دارد؟ (مثلًا ملكى به چهار نفر فروخته شده و اين ملك در هر فصل سال در اختيار مالك همان فصل باشد كه خودش استفاده كند يا اجاره دهد و يا ...)

ج

- فروش ملك به صورت مذكور شرعى نيست ولى اجاره اشكال ندارد. و الله لعالم

س 1179
اشاره

- اين جانب در سال 66، منزلى در تهران خيابان ظفر به قيمت عادلانه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 345

آن روز خريدارى نمودم كه مساحت آن 1053 متر ميباشد كه تا سال 66 چند دست معامله شده اكنون متوجه شده ام قسمتى از آن، سند رسمى دارد و قسمتى ندارد ولى معامله بطور شرعى انجام و بيع نامه با تراضى طرفين انجام شده است؛ آيا اين معامله صحيح بوده است؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه منزل مذكور در تصرّف شخصى بوده و متصرف بعنوان مالك بلا منازع آن منزل را به شما فروخته و مدّعى ديگرى با مدرك شرعى بعنوان مالكيت همه و يا بعض آن منزل در بين نيست ابتياع شما شرعاً محكوم به صحت است و هر گونه تصرّف در آن منزل براى شما شرعاً محكوم به حليّت است و سند رسمى نداشتن قسمتى از آن منزل ضرر ندارد. و اللّه العالم.

س 1180
اشاره

- بيع كالى بكالى چه نوع بيعى است و حكم آن در شرع و حقوق موضوعه به چه صورت مى باشد؟

ج

- اگر جنسى را بفروشد و قرار بگذارد كه بعد از مدّتى تحويل دهد و پول آن را هم بعد از مدّتى بگيرد معامله كالى بكالى و باطل است.

س 1181
اشاره

- قصد انشاء در عقد را شرح دهيد.

ج

- انشاء بمعنى ايجاد كردن در مقابل اخبار كه بمعنى خبر دادن است و در آن احتمال صدق و كذب ميرود بر خلاف انشاء كه صدق و كذب در آن معنى ندارد مثلًا اگر انسان بگويد فلان چيز را فروختم دو معنى ممكن است داشته باشد يكى اينكه خبر دهد از اينكه جنس خود را فروخته ام كه اين اخبار است و ديگر اينكه در هنگام معامله به مشترى بگويد اين جنس را بشما فروختم و با اين جمله (فروختم) قصد ايجاد بيع معين داشته باشد.

س 1182
اشاره

- اگر در معامله اى، فروشنده توسط فاكس پيشنهاد كامل فروش مكتوب خود را ارسال و خريدار نيز قبولى خود را توسط فاكس براى فروشنده ارسال نمايد آيا ايجاب و قبول و نتيجتاً، عقد بيع محقق مى گردد يا حتماً قرارداد مبايعه نامه حضورى لازم است؟ و در صورتى كه انجام معامله توسط ارسال فاكس نافذ باشد، چنانچه طرفين پس از اجراى عقد بيع توسط فاكس پس از مدتى يكديگر را ملاقات نمايند و حضوراً نيز مبايعه نامه كتبى تنظيم نمايند كه

جامع الاحكام، ج 1، ص: 346

كاملًا مطابق با مفاد فاكسهاى قبل باشد، آيا عقد انجام شده از زمان صدور فاكس هاى ايجاب و قبول واقع و محقق شده است يا از زمان صدور مبايعه نامه كه فرضاً در 3 ماه بعد نوشته شده است؟

ج

- تحقق بيع و خريدوفروش بصورت مذكوره محلّ اشكال است اگر چه وقوع بشرط عدم تاخير جواب (قبول) از زمانى كه معرض انصراف بايع از معامله نباشد و پيشنهاد هم اعلام فروش باشد بعيد نيست بنابراين تاريخ وقوع عقد، زمان وصول فاكس جواب به فروشنده است. و اللّه العالم.

س 1183
اشاره

- شخصى 500 بسته چاى خارجى فروخته به وزن هر كدام يك كيلوگرم و قيمت هم تعيين كرده هر كيلو 2320 تومان و كل وجه را هم دريافت نموده حال وزن هر بسته 10 مثقال كم است به فروشنده مى گويم كه اين مقدار از وزن كسرى دارد ميگويد چاى خارجى است و بسته بندى شده از خارج بوده و كسرى مربوط به من نيست با وجود اينكه 25 كيلو كم است و على هذا پنجاه و هشت هزار تومان ضرر براى من مى باشد و من از ايشان هر بسته اى يك كيلو خريدم در اين رابطه نظر مبارك را مرقوم فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، چنانچه معامله را به وزن معلوم انجام داده ايد، آن مقدار را كه كم است طلبكاريد و حق مطالبه داريد و اگر بسته اى معامله كرده ايد و بنحو مصالحه بوده و وزن دقيق مطرح نبوده فقط معامله روى بسته هاى معروف به يك كيلوئى انجام شده هر چند شما تصوّر مى كرده ايد كه يك كيلو تمام است حق مطالبه نداريد و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيّه لازم است. و اللّه العالم

س 1184
اشاره

- در بازار معمول شده عمده فروشان اجناس را با ظرف وزن و خريد و فروش مى كنند مثلًا مى گويد يك كيسه برنج ميخواهم فروشنده با گونى وزن و به قيمت برنج پول ظرف را مى گيرد در صورتى كه وزن ظرف هم معلوم نيست و خريدار هم مى داند و از موضوع اطلاع دارد و در خرده فروشى هم چيزهايى با پاكت وزن مى شود و نانهاى شيرينى كه با جعبه فروخته مى شود نظر مبارك را در اين معاملات چيست؟

ج

- خريدوفروش بنحو مذكور در سؤال اشكال ندارد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 347

س 1185
اشاره

- اين جانب از طرف شخصى وكيل شده ام كه يك تانكر فلزى را به مبلغ 200000 ريال بفروشم ولى پس از مراجعه به مشترى، مشترى حاضر شد كه تانكر را به مبلغ هيجده هزار الى نوزده هزار تومان خريدارى نمايد. اين جانب به صاحب تانكر اطلاع دادم ولى او گفت تانكر را خودم نياز دارم و آن را نفروشيد، ولى بنده به لحاظ اينكه خيال كردم صاحب تانكر بخاطر ما به التفاوت در قيمت بيست و نوزده هزار تومان حاضر به فروش نشد. پس از صحبت با مشترى او را راضى به پرداخت بيست هزار تومان نمودم و تانكر را به او فروختم ولى پس از دو ساعت از وقوع معامله صاحب تانكر به بنده اطلاع داد كه راضى به فروش تانكر نيستم و نبوده ام. مشترى مى گويد من تانكر را به شخص ثالثى فروخته ام و حاضر به بازگرداندن آن نيستم. لذا از حضرتعالى تقاضا داريم كه حكم شرعى را در خصوص موضوع بيان فرمائيد كه آيا معامله قابل فسخ است و يا صور ديگرى وجود دارد؟

ج

- در فرض سؤال ظاهر گفته موكل كه (نفروشيد) عزل شما از وكالت است على هذا معامله فضولى است و با ردّ مالك باطل و بى اثر است.

س 1186
اشاره

- شخصى بنام زيد به شخص ديگرى مبلغ صد و يا دويست هزار تومان ميدهد و آن را براى خريدن جنسى مانند برنج و غيره وكيل ميكند و سپس همان جنس را به قيمتى كه وكيل و موكل هر دو بر آن قيمت راضى باشند به وكيل ميفروشد لطفاً بفرمائيد كه اين گونه بيع و شراء از نظر اسلام صحيح است يا نه؟

ثانياً: اينكه اگر موكل ثمن بيع فوق الذكر را بطور اقساط يك ساله از وكيل وصول كند به اين صورت كه چند هزار تومان هر برج «از وكيل كه مشترى همان جنس مى باشد» وصول كند و ما بقى ثمن را هم در پايان سال وصول كند چه حكمى دارد؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه مبيع را وكيل از طرف موكّل قبض نموده و يا خود موكل قبض نموده بعد از قبض فروش آن به وكيل، قسطى و يا نقدى اشكال ندارد.

س 1187
اشاره

- شخصى واسطه شده و پول را داده از طرف يكى از تجّار مقدار زيادى موم و عسل خريده پس از خريد، معلوم شده مورد معامله (موم- عسل) مال ديگرى بوده كه سرقت كرده بودند الآن پول واسطه پا در هوا مانده و طرف

جامع الاحكام، ج 1، ص: 348

حساب پول آن را نمى دهد لطفاً حكم شرعى را بيان بفرماييد.

ج

- اگر واسطه وكيل از طرف خريدار بوده و كوتاهى در تحقيق نكرده است و جنس مذكور را با اطّلاع موكّل خريدارى نموده، موكّل بايد طلب وكيل را بپردازد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللّه العالم

س 1188
اشاره

- اين جانب حدود 8 ماه قبل مقدار معينى فاستونى با قيمت تعيين شده و با محاسبه 1% عوارض شهردارى طى قرارداد رسمى از شركتى نقداً خريدارى نمودم كه قرار شد بعد از دريافت تمام وجه پارچه، در ظرف حد اكثر يك ماه، شركت به قرارداد خود عمل نمايد. نه تنها شركت در تحويل جنس به تعهدات خود پايبند نبوده هر چندگاه به بهانه هاى واهى از قبيل نوسان قيمت ارز و مواد اوليه و يك مرتبه (از روى نارضايتى) 2000 ريال در هر متر و مرتبه ديگر نيز 1500 ريال در هر متر ما به التفاوت گرفت و بعد از مدت حدود 250 روز جنس را تحويل داده است و چون مبالغ دريافتى اضافى (جمعاً 3500 ريال در متر) از روى نارضايتى و بالاجبار بوده است و با توجه به اينكه در ابتدا قيمت و مدت معامله شرعاً تعيين گرديده بوده است از نظر شرعى اين معامله چه تكليفى دارد و آن مدت اضافى كه پول اين جانب نزد شركت بوده است آيا اين جانب حقى بر ادعاى خسارت دارم. خواهشمند است نظر خود را اعلام فرمائيد.

ج

- بطور كلى بعد از انجام معامله، فروشنده حق ندارد بجهت نوسان قيمت و غيره چيزى زائد بر قيمت تعيين شده در هنگام معامله بگيرد و اگر بدون رضايت خريدار چيزى از او بگيرد ضامن است و امّا خريدار براى دير تحويل دادن جنس از طرف فروشنده حق مطالبه چيزى ندارد گرچه اگر فروشنده بدون عذر جنسى را در موقع مقرّر تحويل ندهد مرتكب معصيت شده است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 349

احكام اجاره

جامع الاحكام، ج 1، ص: 351

اجاره

احكام اجاره

س 1189
اشاره

- در اجاره، فقهاء ميفرمايند: «و تُملك الاجرة بالعقد و يجب تسليمها بتسليم العين الموجرة و إن كانت على عمل فبعده».

آيا اينكه الآن متداول است كه در پايان ماه كرايه را مى پردازند خلاف ضوابط شرعى است و اگر موجر و صاحب خانه اول ماه بعد از تحويل خانه مطالبه كرايه كرد آيا حق دارد يا مثلًا در معامله اى كه خانه را يك ساله يا دوساله كرايه داده در ابتداى اجاره كرايه يك ساله و دوساله را مى تواند مطالبه كند؟

ج

- بلى در فرض سؤال موجر مالك تمام مال الاجاره در ذمه مستأجر مى شود و با تسليم عين مورد اجاره حق مطالبه اجرت تمام مدت را دارد بلى اگر مستأجر بر او شرط كرده باشد كه بطور اقساط بپردازد قبل از رسيدن موعد هر قسط حق مطالبه آن را ندارد.

س 1190
اشاره

- اينكه فقهاء فرموده اند: «و لو ظهر فيها (في الأجرة) عيب فللأجير

جامع الاحكام، ج 1، ص: 352

الفسخ أو الأرش مع التعيين و مع عدمه يطالب بالبدل و قيل له الفسخ».

آيا پس از پايان كار كه قاعدةً در همان زمان اجرت را دريافت مى كند اگر مواجه با عيب در اجرت شد مى تواند فسخ كند؟ آيا در وقتى كه كار پايان گرفته فسخ اجاره چه معنى دارد؟

و اگر قبل از انجام كار بوده خوب طبق فرموده خود فقهاء هنوز اجرت را دريافت نكرده يعنى اجير حق تحويل گرفتن آن را ندارد تا مواجه با معيوب بودن اجرت گردد؟

ج

- بنظر حقير جواز اخذ ارش در صورت مفروضه محلّ اشكال است بنابراين اجير ميتواند اگر چه بعد از انجام كار باشد معامله را فسخ نمايد و اجرة المثل عمل خود را دريافت كند و اگر قبل از انجام عمل نيز عيب اجرت معلوم شد اجير مى تواند اجاره را فسخ نمايد يا به همان اجرت عمل را انجام دهد.

س 1191
اشاره

- اگر مؤسسه و يا شخص ديگرى، حق كسى را مثل كارگر و يا كسى كه كار ديگرى انجام داده باشد، ندهد، درحالى كه قبلًا شرط كرده بودند كه فلان مقدار اجرت بگيرد، آيا شخص طلبكار مى تواند به جاى آن مبلغ، جنس و يا پولى از آن محل بردارد؟

ج

- اگر شرعاً طلب دارد و نمى تواند آن را وصول كند بايد به حاكم شرع مراجعه نمايد تا با عدم امكان وصول، با اجازه حاكم شرع از مال مديون تقاص نمايد.

س 1192
اشاره

- مؤسس يك مدرسه غير انتفاعى بموجب قرار دادى دستنويس مديريت دبستان را به شخصى واگذار و مبلغى را ماهيانه بعنوان اجرت تعيين مى نمايد و براى اطمينان بيشتر از صحت كار، قرار داد دوساله تعيين مى كند با آغاز سال تحصيلى مؤسس توانائى لازم را در مدير نديده و موارد ضعف را از قبيل چگونگى انتخاب معلمان- حضور و غياب- ميزان حقوق پرسنل و ... را به او تذكر داده و از آقاى مدير مى خواهد كه در سال تحصيلى دوم متعهد گردد موارد ضعف تكرار نگردد آقاى مدير حاضر به پذيرفتن نكات ذكر شده نگرديده و مدرسه را رها و خود اقدام به تأسيس مدرسه جديد نموده و بخشى از دانش آموزان را براى ثبت نام به مدرسه خود برده و استعفاء خود را كتباً اعلام داشته با

جامع الاحكام، ج 1، ص: 353

توجه به صورت مسأله فوق لطفاً اعلام فرمائيد 1- تأسيس مدرسه جديد و بردن دانش آموزان موجب خسارت و ضرر مالى سنگين به مؤسس گرديده آيا جبران ضرر وارده بعهده آقاى مدير مى باشد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، تأسيس مدرسه جديد براى مدير مذكور شرعاً اشكالى ندارد و دانش آموزان هم چنانچه به اختيار اوليائشان به مدرسه جديد رفته باشند اشكال ندارد بنابراين چنانچه بخاطر اين امر بعض منافع مؤسس مدرسه اوّل، منتفى شود ضمانى بر عهده مدير نيست.

س 1193
اشاره

- در بعضى روستاها معامله اى به قرار زير صورت مى گيرد:

شخصى چند گوسفند را به قول خودشان از ديگرى اجاره كرده و تا مدت مثلًا يك سال خرج حيوانات را داده و از منافعشان بهره مند ميشود و پس از اتمام مدت گوسفندانى را با همان خصوصيات به صاحب آنها رد نموده و به ازاى هر يك هم مبلغى مى پردازد. لطفاً بفرمائيد اين چه نوع معامله اى است؟ و چه حكمى دارد؟

ج

- معامله بنحو مذكور در سؤال، باطل است و يكى از راههاى صحيح اين است كه دهنده گوسفند، گوسفند را به گيرنده آن صلح كند در مقابل گوسفندى با همان خصوصيات پس از يك سال ديگر بدهد و در ضمن شرط كند كه علاوه بر آن مبلغ معينى پول هم بدهد و گيرنده گوسفند هم قبول كند.

س 1194
اشاره

- نظر اسلام را پيرامون مسأله ذيل كه در بانكها يا شركتها اشخاص حقوقى و بعضاً توسط اشخاص حقيقى صورت مى گيرد بيان فرماييد. ملكى با مشاركت مدنى خريده مى شود و آن را به ديگرى اجاره به شرط تمليك مى دهند كه پس از پرداخت مبلغ مورد قرارداد- كه طبعاً بيش از مبلغى است كه ملك با آن خريده شده- مال او شود.

ج

- معامله مذكوره اشكال ندارد و موقعى كه مدت اجاره تمام شد بر موجر واجب است ملك را مجاناً به مستأجر بدهد. و اللّه العالم.

س 1195
اشاره

- چنانچه شخصى براى انجام حاجتش هزينه راه و غذاى فردى را بدهد و يا اينكه بگويد پس از بازگشت هزينه هاى مذكور را مى پردازم ولى فرد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 354

اجير شده در مسير به دوستى برخورد و به دنبال تعارفات، كرايه راه و غذا و يا يكى از اين دو را اين دوست پرداخت كرد آيا در هر دو حالت، فرد اجير شده مى تواند هزينه يك نفر (يعنى خودش) را مطالبه و مالك شود؟

ج

- بلى مطالبه هزينه راه در هر دو صورت بى اشكال است. و اللّه العالم.

شرط در اجاره

س 1196
اشاره

- اگر ضمن عقد اجاره شرط شود كه مال الاجاره با تورم سطح زندگى به تناسب در مدّت اجاره افزايش يابد چنين شرط ضمن العقدى مشروع و لازم الاجراء است يا خير؟

ج

- اين شرط مجهول و لازم الوفاء نيست.

س 1197
اشاره

- شخصى زيرزمين مسكونى خود را بعنوان قرارداد اجاره از تاريخ 1/ 10/ 1360 به مدت سه سال از قرار ماهى 12000 ريال اجاره مى دهد و در قرارداد ذكر مى شود الف) پس از سه سال با توافق طرفين حد اكثر تا مبلغ 2000 ريال به اجاره فوق اضافه مى شود.

ب) البته هر سه سال يك بار اجاره به همين ترتيب افزايش خواهد يافت.

آيا ذكر بند اول و دوم (الف و ب) جنبه شرعى دارد يا خير و اصولًا صحيح و معتبر و ضمانت اجرائى دارد يا خير و آيا موجر حق دارد با توجه به سطح زندگى و تورم آن بند مذكور را ناديده و در خواست اجاره بها را طبق نظر كارشناس يا بيش از 2000 ريال بنمايد.

ج

- در مورد سؤال كه شرط مذكور در ضمن عقد اجاره شرط شده است شرط لازم الوفا است.

س 1198
اشاره

- اگر موجر، ملك خود را مشاعاً به دو نفر اجاره داد و ضمن العقد، شرط نمود كه مستأجرين حق انتقال به غير ندارند ولى يكى از مستأجرين، بدون اذن موجر، سهم خود را به مستأجر ديگر منتقل نمود، آيا اين كار جايز است؟

ج

- در فرض سؤال كه شرط مباشرت هر دو را در اجاره شرط كرده اند انتقال سهم يكى از مستأجرين به ديگرى جائز نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 355

س 1199
اشاره

- يك واحد مسكونى به شخصى به عنوان سكونت اجاره داده شد مستأجر بر خلاف رضايت موجر از پاركينگ خانه كه به منظور پارك كردن وسائل نقليه در آن مى باشد استفاده تجارى (انبار كردن اجناس به منظور فروش مى نمايد) خواهشمند است بفرمائيد كه مستأجر شرعاً مجاز به چنين كارى مى باشد؟

ج

- در مورد سؤال اگر براى ملك مورد اجاره موقع اجاره دادن استفاده خاصّى ذكر نشده مستأجر حق دارد به هر نحوى كه بخواهد استفاده كند ولى چنانچه مستأجر بخواهد استفاده غير متعارفى كه باعث ضرر و زيان مورد اجاره است بنمايد بدون رضايت مالك جائز نيست. و اللّه العالم.

س 1200
اشاره

- متعارف است در شهرستانها مغازه اى را كه به اجاره ميدهند مستأجر با اجازه مالك يا بدون اجازه مالك مغازه مزبور را به ديگران با اخذ وجوهى واگذار كرده موجر طبق عرف محل مبلغى از مستأجر اول دريافت ميكند آيا گرفتن اين مبلغ از مستأجر اول جايز است يا خير؟

ج

- مسأله چند صورت دارد:

1- اينكه مدت اجاره تمام نشده باشد و شرط انتفاع شخص مستأجر نشده باشد مستأجر مى تواند مدتى را كه باقى مانده به ديگرى به همان مبلغى كه اجاره كرده يا مبلغ كمتر اجاره بدهد.

2- در فرض قبل بنابر احتياط واجب، بيش از مبلغى را كه اجاره كرده دكان و مغازه و خانه را اجاره ندهد مگر اينكه در آن تعميرى مانند سفيدكارى انجام داده باشد.

3- اينكه مستأجر پيش از انقضاء مدت پولى از موجر بگيرد كه دكان را به موجر واگذار كند يعنى معامله را با او نسبت به بقيه مدت اقاله نمايد در اين صورت نيز اشكال ندارد چنانكه اگر از شخص ثالث پول بگيرد و دكان را به موجر واگذار كند تا او به شخص ثالث اجاره بدهد نيز بى اشكال است.

4- اين صورت است كه مدت اجاره منقضى شده باشد و مستأجر از شخص ثالث وجهى بگيرد و ملك را به او واگذار نمايد كه وجه صحت ندارد زيرا اختيار ملك بعد از مدت اجاره با مالك است. بلى اگر در ضمن عقد اجاره شرط كرده

جامع الاحكام، ج 1، ص: 356

باشند كه موجر پس از انقضاء اجاره، ملك را به خود مستأجر يا به كسى كه او پيشنهاد مى كند اجاره بدهد در اين صورت مى تواند از شخص ثالث وجهى

بگيرد و او را پيشنهاد نمايد ولى مالك در صورتى حق مطالبه چيزى از اين پول را از او دارد كه قرارداد معين و معلومى بين آنها شده باشد، مسأله علاوه بر اين صور ديگرى نيز دارد.

س 1201
اشاره

- شخصى مغازه اى را به اجاره داده پس از پايان مدت اجاره مستأجر جهت تخليه و تحويل آن به موجر مدعى است كه در مقابل تحويل آن وجهى را بايد به مستأجر بپردازند آيا چنين حقى بر ذمه موجر ثابت است يا نه و با عدم رضايت صاحب ملك بعد از انقضاء مدت اجاره مراجعه ديگران به آن مغازه چه صورت دارد؟

ج

- در مورد سؤال مستأجر بايد با عدم رضايت صاحب ملك براى ادامه اجاره، ملك را تخليه و در اختيار مالك قرار دهد و حق مطالبه چيزى هم از مالك ندارد. و هرگونه تصرّف در آن ملك بدون رضايت مالك براى مستأجر قبلى و ديگران كه اطلاع از عدم رضايت مالك دارند غصب و حرام است.

س 1202
اشاره

- زمينى را شخصى از عمرو، اجاره مى كند كه در آن زمين كارخانه برنج و غيره درست كند كه اين كار را مى كند ساختمان به اتمام مى رسد با همديگر شرط نكردند چند سال زمين در اختيار شما باشد، لذا پس از چندين سال يكى از ورّاث زمين مى گويد من وصىّ هستم وسائل كارخانه ات را بكن و زمينم را تحويل بده، ميگويد اينهمه خرج كردم اگر اين كار را بكنم كلّى ضرر بايد بنمايم، من اين كار را نمى كنم آيا حق با صاحب زمين است و يا صاحب كارخانه؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه اجاره دادن زمين جهت احداث كارخانه برنج يا هر چيز ديگرى كه زمين را مستأجر جهت احداث آن زمين اجاره كرده در عرف محلّ ملازم با التزام بقاء ساختمان احداثى تا موقع خراب شدن آن و يا مدّت معتد به باشد بايد طبق التزام ضمنى عمل شود يعنى صاحب زمين در مدت مذكور بايد توافق با اجاره زمين نمايد و نمى تواند از صاحب كارخانه بخواهد كه ساختمان را تخريب و كارخانه را منتقل به جاى ديگر كند و اما اگر اجاره زمين التزام مذكور را در نظر

جامع الاحكام، ج 1، ص: 357

عرف محلّ در برنداشته باشد مالك زمين بعد از پايان مدت اجاره مى تواند از صاحب كارخانه بخواهد كه كارخانه را بجاى ديگر منتقل كند.

س 1203
اشاره

- به استناد كپى سند اجاره مورخ 25/ 12/ 75 پيوستى، يك باب مغازه موقوفه به وسيله متولى، با قيد ضمانت به شخصى به مدت يك سال به اجاره واگذار شده، در بند 8 و 9 از بندهاى دوازده گانه شروط سند اجاره مقرر گرديده كه پس از انقضاء مدت اجاره، در صورت عدم توافق طرفين به تنظيم سند اجاره جديد مستأجر موظف به تخليه و تحويل مغازه وقفى به متولى مى باشد و تا زمانى كه مستأجر تخليه را به تعويق اندازد موظف است تا زمان تخليه تا سه برابر اجاره بهاى تعيين شده را بپردازد، و در ذيل سند اجاره آمده در صورت تخلف، مستأجر ضامن طبق شروط عمل نموده، و تا سه برابر اجاره بهاء تعيين شده را بپردازد سؤال اينكه:

1- آيا پس از انقضاء مدت اجاره، مستأجر بدون رضايت متولى ميتواند به تصرف خود

ادامه دهد و لو اجاره تعيين شده قبلى را بپردازد؟

2- پس از انقضاء مدت اجاره تا زمان تخليه مغازه وفق قرارداد بر مستأجر واجب يا موظف است تا سه برابر اجاره بهاى تعيين شده را بپردازد؟

اگر مستأجر مغازه را بر خلاف قرارداد تخليه نكرده و تا سه برابر اجاره بهاى تعيين شده را نپردازد، بر ضامن واجب است تا سه برابر اجاره تعيين شده را بر اساس تعهد بپردازد، يا خير؟

اعلام نظر فقهى مورد استدعاست.

ج

1- در فرض سؤال، پس از انقضاء مدت اجاره، مستأجر بايد مغازه را تخليه كند و تصرف او غاصبانه و موجب ضمان است.

ج 2- در فرض سؤال، مستأجر ضامن اجرة المثل مدت تصرف است كه بنظر خبره امين تعيين شود.

ج 3- ضمانت مذكوره صحيح نيست و شخصى كه ضامن شده چيزى بر عهده اش نيست.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 358

اجاره طلا

س 1204
اشاره

- آيا اجاره دادن طلا صحيح است يا خير چون اين كار در بازار طلا باب شده است؟

ج

- اجاره دادن طلا اگر با حفظ عين آن، منفعتى داشته باشد مثل اينكه آن را براى استفاده از آن، جهت زينت به مدت معين و مبلغ معين اجاره دهند جائز است ولى اجاره دادن براى فروش و معامله با آن باطل است و اجاره دهنده مالك مال الاجاره نمى شود و معامله اى كه با آن طلا انجام شده فضولى است و احكام معامله فضولى بر آن مرتب است.

رهن و اجاره

س 1205
اشاره

- اگر خانه را صاحب خانه به كسى رهن و اجاره داد مثلا يك ميليون تومان از شخصى گرفت و خانه خود را به او داد كه يك سال از آن استفاده كند و ماهى دو هزار تومان اجاره بپردازد آيا شرعا صحيح است يا نه و خواهشمندم با مثال بيان فرمائيد كه انسان به چه نحوى خانه خود را رهن دهد كه اشكال شرعى نداشته باشد؟

ج

- اين عمل شرعاً رهن محسوب نمى شود و طريقه صحيحه اين است كه صاحب خانه خانه را اجاره دهد به همان مبلغ كمى كه خودشان تعيين مى كنند و لكن در ضمن اجاره كه بايد مدّت آن هم كاملًا معلوم باشد با مستأجر شرط كند كه مثلا مبلغ يك ميليون تومان هم به او قرض بدهد.

س 1206
اشاره

- در معامله امروزى كه اكثر صاحبخانه ها قبلا مبلغ زيادى پول مى خواهند تا فرضاً دو اطاق در اختيار مستأجر قرار دهد مثلا در ازاى 2 اطاق 1500 تومان كرايه و 10000 تومان پول نقد است صاحب منزل مى گويد اگر شما فلان مبلغ را بدهيد بنده دو اطاق را مثلا به هزار و سيصد تومان در اختيار شما قرار ميدهم بفرمائيد اين موضوع چه صورتى دارد كم شدن پول نقد جهت كرايه چگونه است؟

ج

- بصورت مذكور در سؤال صحيح نيست بلى چنانچه اين شرط از طرف

جامع الاحكام، ج 1، ص: 359

موجر در ضمن عقد اجاره بشود به اين معنى كه موجر بگويد اجاره ميدهم دو اطاق را مثلا به فلان مبلغ بشرط آنكه فلان مبلغ هم به من قرض الحسن بدهى و مستأجر هم قبول كند اشكال ندارد.

س 1207
اشاره

- اگر بنده يك درب اتاق با آشپزخانه ام را اجاره بدهم به اين شرط كه مبلغ دويست هزار تومان پول از موجر بگيرم تا اتمام قرارداد اجاره، وقتى كه خانه ام را تخليه كرد مبلغ فوق را به او پس بدهم اين شرط از نظر اسلام چه صورتى دارد كه در ازاى آن اجاره اى دريافت نمى كنم؟

ج

- اجاره دادن بنحو مذكور در سؤال صحيح نيست و راه صحيح اين است كه مال الاجاره كمى مثلًا صد تومان در هر ماه قرار داده شود البته با تعيين مدت اجاره سپس موجر به مستأجر بگويد اين مكان را به شما اجاره ميدهم در مدت مثلًا يك سال از قرار ماهى صد تومان و در ضمن اجاره شرط مى كنم كه دويست هزار تومان هم به من قرض الحسنه بدهى و مستأجر قبول كند.

س 1208
اشاره

- مسأله رهن يا رهن و اجاره كه بين مردم و دلالها معمول است و پولشان را به صاحب خانه يا صاحب مغازه ميدهند و در آن ساكن مى شوند بى مال الاجاره يا اجاره مختصر راه صحيح و فرار از ربا دارد يا خير؟

ج

- راه صحيح آن اين است كه موجر به مستأجر منزل خود را با مدت معين و مال الاجاره معين، اجاره دهد و شرط كند كه مستأجر فلان مبلغ را قرض الحسنه به او بدهد و مستأجر هم قبول كند اشكال ندارد.

س 1209
اشاره

- رهن كردن خانه بدون اجاره و يا با اجاره چه حكمى دارد؟

ج

- اگر خانه را اجاره كند به مبلغى معين و در ضمن عقد اجاره شرط كند كه مستأجر مبلغى مثلًا صد هزار تومان به موجر قرض الحسنه بپردازد اشكال ندارد ولى اگر قرض به شرط اجاره باشد باطل است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 360

وثيقه

س 1210
اشاره

- آيا در اخذ عين مرهون همين مقدار كه در اين زمان مرسوم است يعنى سند را از طريق اداره ثبت اسناد توقيف مى كنند كافى است يا خير؟

ج

- اگر منظور اين است كه وقتى مى خواهند عينى را بعنوان وثيقه نزد طلبكار بگذارند بجاى تحويل دادن به او سند آن را از طريق اداره مذكور توقيف مى كنند بطورى كه اگر طلبكار بخواهد در موعد مقرّر، طلب خود را از آن استيفا كند ممكن باشد كافى است و الّا مجرّد توقيف كافى نيست.

س 1211
اشاره

- يكى از مباحث لازم در اسناد تجارتى چك، سفته و برات و ظهرنويسى آنان است كه بوسيله ظهرنويسى انتقال آنها صورت مى گيرد امّا نظر به اينكه اينها در بين تجار و بازرگانان ارزش تجارتى دارند و حتى بجاى وجه نقد معامله و معاوضه مى شوند آيا مى توان اين اسناد را به طور مستقل (نه اينكه بصورت قرار دادى با بانك) وثيقه و گرو گذاشت و اين در حالى است كه ماده 774 قانون مدنى دارد «مال مرهونه بايد عين معيّن باشد و الّا رهن دين و منفعت باطل است» پس با توجه به مطالب فوق الذكر پاسخ فرمائيد كه اولًا اين اسناد عين معيّن اند يا خير و ثانياً آيا مى توان اينها را به صورت مستقل در نزد مالك سند در قبال اخذ مبلغى وام از بانك وثيقه و گرو گذاشت يا خير؟

ج

- وثيقه گذاشتن اشياء مذكوره در سؤال محل اشكال است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 361

س 1212
اشاره

- آيا بدهكار مى تواند بابت وثيقه دين خود، چك يا سفته اى را نزد طلبكار به رهن بگذارد به عبارت ديگر آيا چك يا سفته، وصف ماليت را برخوردار است تا بتواند به عنوان رهينه به رهن گذاشته شود؟

ج

- چك و سفته بنفسه ماليت ندارد. لذا سپردن آنها به عنوان رهن صحيح نيست بلى اگر چك يا سفته اى را كه از ديگرى دارد و از او طلبكار باشد، به طلب كار خود بدهد كه رأس موعد اگر بدهيش را نداد بستانكار وكيل باشد بر حسب آن چك يا سفته مبلغ طلب خود را از دهنده چك يا سفته دريافت نمايد مانعى ندارد و همچنين اگر بستانكار خود را به بدهكارش حواله نمايد نيز طبق احكام حواله اشكال ندارد. و اللّه العالم.

سرقفلى و حق كسب

س 1213
اشاره

- هم اكنون مستأجر اگر در ملكى سه سال بنشيند نسبت به مالك حق كسب پيدا مى كند و از مالك حق كسب مطالبه مى كند آيا شرعاً جايز است؟

ج

- مجرد استيجار و سكونت سه سال و بيشتر در ملك كسى شرعاً براى مستأجر ايجاد حق نمى كند.

س 1214
اشاره

- مغازه اى در چند سال قبل بر اساس پرداخت مال الاجاره ماهيانه توسط ورّاث يك متوفّى به شخصى اجاره داده شده و مبلغى بعنوان سرقفلى و امثال اينها از مستأجر گرفته نشده آيا:

بدون رضايت وارثان ادامه كسب پس از انقضاء مدت اجاره، شرعاً جايز است و درآمد حاصله از اين كسب براى مستأجر خالى از اشكال است؟

ج

- در فرض سؤال، پس از انقضاء مدت اجاره، بر مستأجر واجب است فوراً مغازه را تخليه نمايد و بقاء او در مغازه، تصرف غاصبانه و علاوه بر معصيت موجب ضمان اجرة المثل در مدت تصرّف است ولى كسب در مكان غصبى موجب بطلان آن و حرمت درآمد آن نميشود. و اللّه العالم.

س 1215
اشاره

- مستأجر بنا بر فرض فوق مى تواند مبلغى بابت سرقفلى و حق پيشه و امثال اينها شرعاً مطالبه و اخذ كند؟

ج

- مستأجر شرعاً حق مطالبه وجهى تحت عناوين مذكوره در سؤال يا غير آنها را ندارد. و اللّه العالم.

س 1216
اشاره

- اگر مستأجر وجهى بابت سرقفلى و امثال آن از موجران (ورّاث) و با عدم رضايت ايشان وصول كند و آن وجه را به امر خير اختصاص دهد اين عمل جايز است؟ و او نزد خداوند مأجور است؟ و در قيامت مستأجر به موجران بدهكار نيست؟

ج

- در فرض مذكور مستأجر علاوه بر اينكه اجر و ثوابى ندارد ضامن آنچه را كه گرفته نيز هست و بايد به دهنده برگرداند. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 362

س 1217
اشاره

- اگر شخص حقيقى يا حقوقى صاحب سرقفلى باشد و صاحب عين ملك، ديگرى باشد و مدّتى صاحب سرقفلى مستأجر صاحب عين بوده است ولى بعداً صاحب سرقفلى حق خود را به نفر سوّم صلح مى كند و صاحب عين هم به همان نفر سوّم ملك را اجاره مى دهد و نفر سوّم به علّتى قرارداد با هر دو را فسخ مى نمايد آيا مجوّزى از نظر شرعى براى صاحب سرقفلى داريم كه بدون اجازه و بدون اذن و بدون تملّك عين و يا حتى بدون اطّلاع به صاحب عين در آن ملك تصرّف كند و اگر تصرّف آن اشكال دارد نظر شرع را بيان فرماييد. آيا تصرّف صاحب سرقفلى غصب و تصرّف عدوانى است يا خير؟

ج

- در مورد سؤال بدون اجازه و رضايت مالك، تصرف در آن ملك غصب و حرام است. و اللّه العالم.

س 1218
اشاره

- اگر تصرف عدوانى و غصب است منافع مغصوبه بايد اعلى القيم اخذ شود يا خير؟

ج

- در تصرّف عدوانى متصرّف ضامن اجرة المثل متعارف مدتى است كه ملك را تصرّف نموده (و اينجا مورد اخذ بأعلى القيم نيست).

س 1219
اشاره

- در صورتى كه تصرّف غصبى و عدوانى باشد آيا متصرّف مستحقّ تعزيرات شرعى مى باشد يا خير؟

ج

- حاكم شرع مى تواند غاصب را تعزير نمايد. و اللّه العالم.

س 1220
اشاره

- در صورتى كه مالك براى رسيدن به منافع مغصوبه مخارجى را متحمّل شده باشد مى تواند به حكم «المغرور يرجع إلى من غرّ» از غاصب و متصرّف عدوانى اخذ نمايد يا خير؟

ج

- غاصب ضامن مخارج مذكوره نيست. اينجا (المغرور يرجع إلى من غرّ) مورد ندارد. و اللّه العالم.

س 1221
اشاره

- شخصى طى عقد قراردادى به مدت يك سال مغازه اى را ماهيانه در مبلغى معين اجاره نموده و دينارى هم به عنوان سرقفلى پرداخت ننموده است و در همان قرارداد شرايط ذيل را كتباً پذيرفته است:

الف- موجر از بابت سرقفلى دينارى از مستأجر اخذ نكرده و مستأجر در

جامع الاحكام، ج 1، ص: 363

موقع واگذارى حق مطالبه دينارى را نخواهد داشت.

ب- مورد اجاره منحصراً براى جهت خاصى در نظر گرفته شده است و تغيير شغل بايستى با نظر و موافقت كتبى موجر يا وكيل ايشان بوده باشد.

ج

- مستأجر حق واگذارى مورد اجاره را به ديگرى به هيچ عنوان نخواهد داشت.

س 1222
اشاره

- استفاده مستأجر از مغازه مزبور بيش از مدت تعيين شده بدون رضايت مالك چه صورتى دارد؟

ج

- در مورد سؤال بعد از پايان مدت تعيين شده در عقد اجاره تصرّف مستأجر در مغازه بدون رضايت مالك غصب و حرام و موجب ضمان است. و اللّه العالم.

س 1223
اشاره

- آيا مستأجر ميتواند در زمان تخليه، مطالبه سرقفلى يا وجهى بابت حق كسب و پيشه نمايد؟

ج

- در مورد سؤال مستأجر حق مطالبه چيزى بعنوان سرقفلى و يا حق كسب و پيشه ندارد. و اللّه العالم.

س 1224
اشاره

- آيا مستأجر مى تواند بدون اجازه مالك مغازه مزبور را به فرد ديگرى واگذار كند؟

ج

- مستأجر حق ندارد مغازه را بدون اجازه مالك به ديگرى واگذار كند. و الله العالم.

س 1225
اشاره

- آيا مستأجر مى تواند بدون اجازه مالك تغيير شغل دهد؟

ج

- در مورد سؤال، مستأجر نمى تواند در مغازه مذكور بدون اجازه مالك تغيير شغل دهد. و اللّه العالم.

س 1226
اشاره

- با توجه به استفاده مستأجر از مورد اجاره پس از انقضاء مدت بدون اذن مالك آيا مالك مى تواند ضمن درخواست تخليه، درخواست اجرة المثل يا تعديل اجاره بهاى مورد توافق سابق جهت مدت اضافى بنمايد؟

ج

- در مورد سؤال مستأجر ضامن اجرة المثل مدت تصرّف مغازه بعد از انقضاء مدت اجاره است، اين مسائل همه از احكام واضحه اسلام است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 364

س 1227
اشاره

- احتراماً اين جانب آهنگرى هستم كه در سال 1356 مغازه محل كار خويش را از فردى بصورت سرقفلى (از قرار 40 هزار تومان نقد و اجاره ماهيانه 300 تومان) گرفته ام و در قرارداد كتبى بين الطرفين قيد نموده ايم كه اين اجاره بصورت ثابت مى باشد و قابل افزايش نيست و تا بحال مرتباً اجاره ماهانه را پرداخته ام. اكنون كه 20 سال از تاريخ عقد قرار داد فوق مى گذرد موجر (كسى كه مغازه را سرقفلى داده) ادعا مى كند كه قرارداد سرقفلى صورت شرعى ندارد و من راضى به كسب و كار شما نيستم. حال استدعا دارد بفرمائيد كه آيا سرقفلى صورت شرعى دارد يا نه؟

ج

- فروختن يا خريدن سرقفلى محل اشكال است و اجاره مذكوره هم چون مدت آن تعيين نشده باطل است بنابراين مالك مغازه نسبت به اجرة المثل مدتى كه مغازه، در اختيار شما بوده حق مطلبه دارد پس اگر چنانچه بعنوان مال الاجاره، در اين مدت از شما گرفته بمقدار اجرة المثل بوده فعلًا چيزى طلبكار نيست و اگر كمتر بوده مى تواند بقيه را مطالبه كند و چهل هزار تومانى را كه گرفته اگر بعنوان سرقفلى گرفته و شما هم بعنوان سرقفلى داده ايد شما مى توانيد آن را مطالبه كنيد و در هر حال در صورتى كه از شما درخواست تخليه مغازه را بكند بايد تخليه كنيد و تصرف شما در آن جايز نيست موجب ضمان نيز هست. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 365

خسارت و ضمان

اشاره

جامع الاحكام، ج 1، ص: 367

خسارت و ضمان

خسارت حمل و نقل كالا

س 1228
اشاره

- كاميون حامل كالاى تجارتى از تهران بمقصد دزفول در حركت بود در نزديكى شهر خرم آباد هنگام شب و در ساعتى كه باران مى آمده مورد دستبرد سارقين قرار گرفته و چند كارتن لوازم بهداشتى بمبلغ 78 هزار تومان بسرقت رفته است گيرنده مدّعى دريافت خسارت ميباشد.

تقاضا دارد اولًا بفرمائيد چه كسى مسئول خسارات وارده ميباشد و ثانياً آيا شما اجازه ميدهيد بابت ردّ مظالم وجهى پرداخت شود؟ (كه هم صاحب كالا زياد ضرر نكند و هم كمكى براننده ميشود).

ج

- در مورد سؤال چنانچه راننده در حفظ كالاى تجارتى تقصير نكرده باشد ضامن كالاى مسروقه نيست و امّا نسبت به پرداخت مظالم به راننده چنانچه تقصيرش در حفظ بطور شرعى ثابت شود و فقير شرعى باشد و سيّد هم نباشد مجازيد.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 368

س 1229
اشاره

- تاجر قمى از تاجر تهرانى جنسى مى خرد و به فروشنده ميگويد كه جنس را بارنامه نموده برايم بفرستيد اگر در اين فرض جنس تلف شود تلف از بايع است يا از مشترى؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه خريدار جنس را از فروشنده تحويل گرفته و سپس بفروشنده دستور داده كه جنس را براى او بفرستد و فروشنده هم در بارنامه و ارسال كردن جنس سهل انگارى نكرده فروشنده ضامن نيست.

ضمان قبل از خريد

س 1230
اشاره

- مقبوض به سوم آيا ضامن هست يا خير؟ چرا، آيا مانند وديعه است مثلًا شخصى رفت داخل مغازه جنسى را بخرد قبل از خريد در حين انتخاب از دستش افتاد شكست چه كسى ضامن است؟ البته تفريط صورت نگرفته، با اجازه و يا از دست خود صاحب مغازه گرفته است.

ج

جامع الاحكام ؛ ج 1 ؛ ص368

مقبوض به سوم حكم وديعه ندارد، بلكه قابض ضامن است و لو با اجازه صاحب مغازه اخذ كرده باشد.

و اللّه العالم.

س 1231
اشاره

- يك دستگاه ماشين سوارى در معرض فروش قرار مى گيرد. مشترى جهت اطّلاع كامل از سالم بودن ماشين، آن را مورد آزمايش قرار مى دهد كه در نتيجه، سالم بودن ماشين از هر نظر مورد تأييد قرار مى گيرد. مشترى براى خريدن اين وسيله نقليه اعلام آمادگى مى نمايد. امّا بعداً فرزند مشترى نيز تصميم مى گيرد دوباره ماشين را مورد آزمايش قرار دهد، آزمايشى كه نيازى به آن نبوده است، امّا در اين آزمايش مجدّد، فرزند مشترى، در حين رانندگى، رعايت احتياط و ضوابط رانندگى را نمى كند و لذا در اثر بى توجهى منشأ خسارت قابل توجّهى مى گردد، خسارت وارده بر عهده كيست بايع، مشترى يا فرزند مشترى كه عامل خسارت است؟

ج

- در فرض سؤال، فرزند مشترى ضامن خسارت است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 1، ص: 369

خسارت حوادث و سوانح

س 1232
اشاره

- اگر كارگرى در حين انجام وظيفه دچار حادثه گرديد الف- كارفرما ضامن است يا نه؟

ب- كارفرما ضامن مداواى او تا بهبودى كامل است يا نه؟

ج- كارفرما از نظر تأمين زندگى او ضامن است يا نه؟

د- اگر كارگر حادثه ديده بهبودى كامل نيافت تكليف چيست؟

ه- در مدتى كه كارگر حادثه ديده خسارات مالى و روانى بسيارى به او وارد آمده تكليف چيست؟

و- اگر جائى كه چند نفر عهده دار مديريت كارى هستند و عده اى با تأمين درمان و مسائل ديگر كارگر حادثه ديده موافقند جز مثلًا يك نفر، مقصر همه هستند يا همان يك نفر؟

ج

- بطور كلّى اگر در اثر حادثه كارگر، مجروح يا مبتلا به نقص عضو شده باشد و به تقصير خودش مستند نباشد كسى كه بمباشرت و فعل او جنايت واقع شده ضامن ديه است و اگر وقوع جنايت به شخص ديگر غير از مباشر مستند شود و سبب عند العرف اقوى از مباشر باشد ديه بر كسى است كه سبب وقوع حادثه شده است و اگر جنايت خطائى محض واقع شده ديه با عاقله جانى است، و اگر در ارتباط با پيش آمد حوادث قراردادى داشته باشند، در صورتى كه با ضوابط شرعى تطبيق دارد بايد به آن عمل شود.

س 1233
اشاره

- شخصى در نيمروز در هنگام چرانيدن گوسفندان خود در بيابان اقدام به درست كردن چاى و افروختن آتش با هيزم ميكند كه بعلت وزيدن باد زمين درو شده كه با كمباين چيده شده بود آتش مى گيرد. سپس دامنه آتش زياد گشته و بعلّت نبود وسايل خاموش كننده، زمين گندمى كه در مجاورت زمين چيده شده بوده آتش مى گيرد و محصول گندم بطور كلّ از بين مى رود سؤال اين است: آيا از نظر شرع اسلام صاحب زمين ميتواند ادّعاى خسارت نمايد؟

ج

- در مورد سؤال چوپان ضامن خسارت حاصله از آتش سوزى مذكور است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

جامع الاحكام، ج 1، ص: 370

س 1234
اشاره

- زيدى خارج از منزل خودش در محل تردد حيوانات در روستا گازوئيل تراكتور خود را تعويض نموده است و مقدار باقى مانده گازوئيل را در ظرف باقى گذاشته و رفته و چند حيوان از باقيمانده گازوئيل خوردند و تلف شدند آيا زيد ضامن حيوانات تلف شده هست يا خير حكم اللّه را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال كه زيد در معبر عمومى و محلّ تردّد حيوانات گازوئيل را گذاشته و سبب تلف حيوانات مردم شده ضامن است و بايد خسارت حيوانات تلف شده را بدهد.

خسارت اضرار به ديگران

س 1235
اشاره

- اگر چند نفر بطرف ماشين شخصى سنگ پرتاب نمايند و شيشه ماشين بشكند يا خسارتى به ماشين وارد شود درحالى كه معلوم نباشد سنگ كداميك از اين افراد به ماشين اصابت نموده جبران خسارت و يا ضمان قيمت شيشه ماشين بعهده كداميك از اين افراد خواهد بود لطفاً حكم مسأله را بيان فرمائيد؟

ج

- تضمين افراد مذكور بطور توزيع يا يكى از آنها از طريق قرعه محلّ اشكال است هر چند طبق نظر حاكم شرعى مستوجب تعزيرند. و اللّه العالم.

س 1236
اشاره

- آب از منزل شخصى به علّت بازگذاشتن شير آب به منزل همسايه سرايت كرده و خسارت وارد شده آيا شخصى كه از منزلش آب آمده ضامن پرداخت خسارت است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، همسايه ضامن خسارت است.

س 1237
اشاره

- در جويى كه از آن جوى باغات مشروب مى شده و بعد افرادى آمده، در كنار جوى زمين خريده و خانه ساخته اند و حال صاحب خانه ها جلو آب ريز جوى را مى گيرند و نمى گذراند باغات پايين آب ببرند مگر اينكه اين جوى با سيمان درست شود و با گرفتن جلو جوى آب خساراتى به كشاورزان و باغداران وارد شده آيا آن خانه دارها حق جلوگيرى و مطالبه پول را دارند و ديگر آيا ضامن ضرر و زيان مى باشند؟

ج

- در فرض سؤال كسانى كه در كنار جوى آب زمين خريده و خانه ساخته اند

جامع الاحكام، ج 1، ص: 371

حق ندارند از بردن آب جهت مشروب ساختن باغ هاى مذكور ممانعت نمايند و چنانچه در اثر ممانعت خساراتى متوجه صاحبان باغ شود ضامن هستند و چنانچه رطوبت آب به ساختمان آنها ضرر بزند مالكين باغ ضمانى از اين جهت ندارند. و الله العالم

س 1238
اشاره

- قطعه زمين متعلق بشخص مقدارى از آن مورد تجاوز واقع شده كه اين تجاوز موجب نقصان ساختمان در آن زمين از طرف مالك زمين شده است و نيز موجب نقصان قيمت كلّ آن بنا گرديده بنحوى كه اگر بخواهند پس از رفع تجاوز رفع نقصان ساختمان كنند مبالغى طبق نظر كارشناس بايد صرف شود شرعاً چه مقدار از نقصان ساختمان و نقصان قيمت كل بنا يا هزينه رفع نقصان را متجاوز ضامن است؟

ج

- در مورد سؤال متجاوز فقط نسبت بمقدار زمينى كه تجاوز نموده ضامن است و نسبت به نقصان قيمت كلّ بناء ضمان ندارد و نسبت بنقصان ساختمان اگر مقصود اين است كه در اثر آن تجاوز، بساختمان ضرر وارد شده است متجاور مذكور ضامن آن نيز ميباشد.

مسائل متفرقه ضمان

س 1239
اشاره

- شخصى از محلّى صد رأس گوسفند خريده و مى خواهد براى فروش به تهران بياورد و در راه در اثر تصادف ماشين تعدادى از گوسفندان تلف مى شود لطفا بيان فرمائيد آيا ضمان بعهده بايع است يا مشترى؟

ج

- در مورد سؤال ضمان بعهده بايع نيست.

س 1240
اشاره

- شخصى جنسى شكستنى را به فردى فروخت و مشترى كلّ پول را يكجا به بايع داد و بايع چندين بار به مشترى تذكر اكيد داده كه بيا جنست را ببر، ولى مشترى كوتاهى نمود و آن جنس بدون افراط و تفريط شكست آيا بايع بايد پول را به مشترى را بپردازد؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه قبل از آنكه بايع مبيع را به قبض مشترى بدهد مبيع تلف شده ضمان آن به عهده بايع است ولى اگر مبيع را به قبض مشترى داده و

جامع الاحكام، ج 1، ص: 372

مشترى بعد از قبض مبيع را به طور امانت پيش بايع گذاشته و بدون تقصير بايع تلف شده ضامن نيست. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است. و اللّه العالم

س 1241
اشاره

- اگر شخصى ببيند خانه همسايه آتش گرفته و كسى نيست كه اطفاء حريق نمايد، و خاموش كردن آتش مستلزم اين است كه يا در خانه را بشكند و يا ديوار خانه را خراب كند در حالى كه قصد اطفاء حريق على سبيل الاحسان است، آيا در اين فرض اتلاف مال غير موجب ضمان مى شود يا خير؟

ج

- در مورد سؤال حكم به ضمان مشكل است بلى اقلّ ضررين را بايد انتخاب كند. و اللّه العالم

س 1242
اشاره

- دو نفر با هم يك باب مغازه مشترك داشته اند بمدت 15 سال در خريدوفروش مغازه اى جزئى و كلى مشاركت و مشورت داشته اند و يك فقره دسته چك براى مغازه بعنوان حساب جارى باز نموده اند كه بامضاء يك نفر از آنها كه سواد داشته است بوده و هر چه قدر كه در مغازه خريد صورت مى گرفته است بوسيله همين دسته چك بوده است در خلال اين مدت يك نفر كه با اين دو شريك دوستى و آمد و رفت داشته است يك برگ چك بانكى از آنها دريافت و بعنوان ضمانت جهت وام به بانك داده و فعلًا ورشكست شده و حال آن شخص كه سواد ندارد فوت نموده است سؤال: ممكن است با شرح بالا براى دريافت اين مبلغ از ضامن، چك به اجرا گذاشته شود آيا شخص امضاكننده مسئول است اين وجه را بپردازد يا مغازه مشترك اين دسته چك مسئول پرداخت آن مى باشد؟

ج

- در ضمان شرائطى معتبر است كه بدون آنها ضمان صحيح نيست از جمله مثلًا به ضامن بگويد اگر فلانى بدهى خود را تا فلان مدت نداد من ضامنم ضمانت صحيح نيست و مضمون نمى تواند از او مطالبه نمايد علاوه مفهوم ضمان انتقال حق از ذمه مضمون عنه بذمه ضامن و برائت ذمه مضمون عنه است و اگر به اين صورت ضامن شود كه حق مطالبه مضمون به از مضمون عنه باقى باشد ضمان صحيح نيست بنابراين اگر ضمانت براى بانك به اين نحو بوده كه با ضمانت ضامن ذمه مضمون عنه بدهكار بانك باشد و بانك حق مطالبه از او و ضامن را داشته باشد يا اگر بدهكار

بدهى خود را نداد ضامن بدهد بازهم ضمان صحيح نيست و در مورد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 373

مفروض شريك و امضاكننده چك هيچ كدام نه به تنهايى و نه مشتركاً ضامن نيستند ولى اگر ضمان با شرائط صحت واقع شده باشد و شريك با وكالت از شريك ديگر كه در كل امور مربوط شركت داشته در ارتباط با امور اين شركت چك را امضاء كرده و ضامن شده باشد در اين صورت ظاهر اين است كه وجه الضمان از شركت پرداخته مى شود و اگر خارج از امور شركت بوده خود امضاكننده چك مسئول است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1243
اشاره

- ماشين حسابى را از يك نفر قرض گرفته بودم و چون راهم دور بود نتوانستم آن را فوراً پس بدهم شخص ديگرى كه براى داشتن ماشين حساب اضطرار داشت آن را قرض گرفت و پيش او گم شد و من چون نمى توانستم آن را گير بياورم و ضمناً قيمت آن هم نسبتاً بالا بود و خودش (شخص سوم) نيز اصرار داشت كه ماشين را برايم تهيه كنيد ولى مثل آن در بازار گير نمى آمد و يك چيزى تقريباً شبيه به آن پيدا كرديم و قيمت را پرسيده و چند ماه بعد آن پول را به من داد وقتى رفتم كه آن ماشين را بخرم ديدم 200 تومان گران تر شده آيا شرعاً جايز بود آن پول را از او بگيرم من نيز 200 تومان ضرر كرده بودم اگر جايز نبوده آن را برمى گردانم؟

ج

- مورد سؤال، امانت است نه قرض بنابراين براى شما جائز نبوده بدون اجازه صاحبش آن را بديگرى بدهيد به هرحال شما بايد مثل همان ماشين حساب را تهيه نموده و به شخص اول بدهيد، اگر نشد قيمت آن را بر طبق روزى كه اداء مثل متعذّر ميشود بپردازيد و ميتوانيد همين قيمت را از شخص سوم بگيريد.

س 1244
اشاره

- شخصى فرشى را در منزل بنده به امانت گذاشته و پس از تحويل آن بعد از چند روزى مدعى خسارت شده كه بخاطر رطوبت فرش خراب شده است در صورتى كه بنده قسم مى خورم كه به خوبى از آن مراقبت نموده ام حال تكليف ما چيست؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه امانت دار در حفظ فرش كوتاهى و مسامحه كرده مانند اينكه مثلًا فرش را در جاى مرطوب يا جائى كه آب ريخته گذاشته ضامن خسارت است و اگر مسامحه نكرده و بدون اطلاع او از جائى كه احتمال نمى داده اتفاقاً رطوبت به فرش رسيده ضامن نيست بطور كلى اگر امانت دار خيانت و تقصير

جامع الاحكام، ج 1، ص: 374

در حفظ امانت نكرده در صورتى كه عيبى در امانت پيدا شده امانت دار ضامن نيست و اگر مالك امانت مدعى تقصير و خيانت او باشد بايد نزد حاكم شرعى ثابت نمايد و اگر نمى تواند ثابت نمايد فقط مى تواند امانت دار را قسم بدهد كه خيانت نكرده است.

س 1245
اشاره

- اگر كسى ديگرى را توقيف غير قانونى كند يا كس ديگرى را آسيب رساند و او را راهى بيمارستان كند يا اگر كسى مال ديگرى را تخريب يا تصرف غير قانونى يا غصب كند.

به نظر حضرتعالى منافع كارى كه مجنى عليه در مدت توقيف يا بسترى شدن در بيمارستان از آن محروم شده يا منافع مالى كه تا مدت ترميم مال تخريب شده و با تصرف غير قانونى يا غصب از بين رفته و مالك از آن منتفع نشده است قابل جبران است يا نه؟ (در فرض اخير متصرف غير قانونى يا غاصب از منافع آن مال منتفع نشده است).

با توجه به مسائل فوق آيا از دست دادن اين منافع قابل جبران است بر اساس كدام قاعده قابل جبران هست و استدلال حضرتعالى در اين مورد چيست؟

با توجه به مسائل آيا از دست دادن منافع ممكن الحصول (عدم نفع) ضرر است يا نه؟

آيا از دست

دادن منافع ممكن حصول (عدم نفع) قابل جبران است يا نه؟

و اگر از دست دادن اين منافع قابل جبران است بر اساس كدام قاعده قابل جبران است و استدلال حضرتعالى در اين مورد چيست؟

آيا قاعده لا ضرر شامل عدم نفع هم مى شود؟

ج

- بطور كلى اگر كسى شخص آزادى را حبس كند يا از كار كردن منع نمايد معصيت بزرگى مرتكب شده و تحت نظر حاكم شرع قابل تعزير است ولى ضامن منافعى كه از او در اثر تعطيل شغل و كار فوت مى شود نيست بلى اگر او را ملزم به كار نمايد ضامن اجرت المثل عمل او است و همچنين اگر شخصى را كه اجير ديگرى است به اين صورت كه كار و عملش را به ديگرى تمليك كرده باشد از كار و عملش بازبدارند بازدارنده ضامن اجرة المثل كار او براى صاحب كار مى باشد

جامع الاحكام، ج 1، ص: 375

و وجه ضمان در دو صورت اخير معلوم است زيرا در صورت دوم از او كار كشيده و بعمل واداشته و در صورت سوم نيز چون كار و عمل او به اعتبار عرفى ملك مستأجر شده كسى كه مانع شده ضامن تفويت ملك او شده است اما در صورت اول توانايى كار و شغل عرفاً مال و ملك اعتبار نمى شود و لذا شخص كارگرى را كه در ظرف سال مى تواند ميليونها پول مزد بگيرد صاحب ميليونها و ميليونر نمى دانند ولى اگر كار يك ساله خود را بديگرى تمليك كرد هم ديگرى مالك آن مى شود و هم خودش مالك اجرتى كه معين شده است مى باشد اما نسبت به اشياء و اعيان كه عرفاً منافعى دارند مثل خانه،

ماشين، اثاث خانه و غيره اگر كسى آنها را بدون اذن از صاحبشان در اختيار بگيرد و مانع از استفاده صاحبشان از آنها بشود اگر چه خودش هم از آنها استفاده نكند مثلًا در خانه ننشيند يا سوار ماشين نشود ضامن اجرة المثل آنها است بنابراين يك وجه مهم ضمان و عدم ضمان اعتبار ماليت منافع در صورتى است كه حكم بضمان مى شود و عدم اعتبار مالكيت آن در صورتى است كه حكم بعدم ضمان مى نماييم. و اللّه العالم.

س 1246
اشاره

- تاوان مال حلال است يا حرام؟

ج

- مورد تاوان جائى است كه چيزى به عنوان امانت به كسى سپرده شود و امين مواظبت كامل براى حفظ آن نموده و اتفاقاً تلف شده باشد، كه در اين صورت صاحب آن چيز حق ندارد مثل يا قيمت آن چيز را از امين مطالبه نمايد و گرفتن مثل يا قيمت در اين مورد حرام است. و اللّه العالم.

_______________________________________

[1] ( 1) أنبياء/ 7، نحل/ 43.

[2] ( 2) كمال الدين: 2/ 485.

جلد دوم

ازدواج

احكام صيغه نكاح

س 1247
اشاره

- كسى كه به مسائل اجراى عقد آگاهى دارد امّا به قواعد عربيّت علم ندارد و نسبت به مفاهيم و عبارات صيغه عقد جاهل است آيا مى تواند صيغه عقد ازدواج را جارى كند كه شرعاً صحيح باشد؟

ج

- اگر الفاظ اجراء عقد را كه در رساله ها نوشته شده بطور صحيح بداند و معنى آن را هم بداند و معنى قصد انشاء را بداند و در موقع اجراء عقد قصد انشاء نمايد صحيح است. و اللَّه العالم.

س 1248
اشاره

- خواندن خطبه عقد با تلفن چه حكمى دارد؟

ج

- اشكال ندارد. و اللَّه العالم.

س 1249
اشاره

- آيا مى توان مانند سائر عقود در نكاح نيز قائل به معاطات شد؟

ج

- در نكاح معاطات جارى نيست.

س 1250
اشاره

- اگر خود زن و مرد بگويند كه ما عقد خوانده ايم آيا از آنها پذيرفته

جامع الاحكام، ج 2، ص: 6

مى شود يا خير؟ و اگر انسان به فرزندان آنها نسبت حرام زاده بدهد آيا قذف است يا خير؟

ج

- اقرار آنها به خواندن عقد در زن و شوهر بودنشان كافى است و نسبت حرام زاده دادن به اولاد آنان قذف است. و اللَّه العالم.

س 1251
اشاره

- اگر زيد و زينب شخصى را براى اجراء عقد وكيل نمايند و عاقد به آنها بگويد كه ظهر عقد شما را مى خوانم و بعد از مدتى متوجه شود عقدى كه قرار بود بخواند فراموش كرده و نخوانده است درحالى كه نمى داند وكيل عقد دائمى بوده يا عقد انقطاعى و در صورت انقطاعى بودن مدت و اجرت را نمى داند وظيفه و تكليف شرعى عاقد چيست؟

ج

- در مورد سؤال وكيل دو عقد بخواند يكى بعنوان دوام و يكى بعنوان انقطاع بمدّت و مهر معيّن عند الزوجين.

س 1252
اشاره

- شخصى مثلًا از طرف ده نفر وكيل براى اجراء عقد دائم شده و بعد از اجراء عقد، عاقد يقين دارد كه يكى از اين عقدها باطل بوده در صورتى كه عاقد اسامى موكلين و زوجين را نمى داند و هيچ يك از آنان را نمى شناسد و ضمناً مقدار مهريه را هم فراموش نموده وظيفه شرعى عاقد چيست؟

ج

- در فرض سؤال تمام ده عقد را تكرار كند به اين نحو كه يك عقد بعنوان موكلين (زوجين) كه اوّل او را وكيل كرده اند بهمان مهريّه اى كه خودشان تعيين نموده اند و يك عقد بعنوان زوجين كه دوّم او را وكيل كرده اند و همينطور تا عقد دهم چون مسلماً همه اينها در آن واحد و همزمان عاقد را وكيل نكرده اند و طبعاً بحسب زمان توكيل يكى اوّل بوده و يكى دوّم و يكى سوّم الى آخر و اين در صورتى است كه بطلان عقد مربوط به اجراء عقد و مجرى عقد باشد چنانچه ظاهر سؤال است و إلَّا عاقد مسئوليتى ندارد.

س 1253
اشاره

- زوجه در حين عقد ازدواج با شوهر خود شرط مى كند كه من بعد از ازدواج در يكى از ادارات دولتى استخدام خواهم شد و شوهر اين شرط را قبول مى كند بيان فرمائيد آيا شوهر مى تواند بعد از ازدواج مانع از استخدام زوجه خود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 7

بشود يا نه؟

ج

- در مورد سؤال با اشتراط در ضمن عقد و قبول زوج، زوج نمى تواند مانع استخدام براى شغل حلال بشود. و اللَّه العالم.

س 1254
اشاره

- اگر زوجه در عقد دائم شرط نمايد كه با شما ازدواج مى كنم به شرط اينكه بعد از 5 سال مرا مطلّقه نمائيد و زوج هم اين شرط را قبول نمايد آيا اين شرط سايغ و لازم الوفاء مى باشد يا خير؟

ج

- ظاهراً شرط فعل است و اشتراط آن با اينكه طلاق در يد زوج است و عقد دائم اقتضاء دوام را دارد منافات ندارد و سائغ و لازم الوفاء است.

س 1255
اشاره

- اگر زن ضمن عقد نكاح دائم يا موقت شرط كند كه زوج مادامى كه زوجه را در عقد خويش دارد حق ازدواج دائم يا موقت با ديگرى ندارد، آيا اين شرط نافذ است يا خير؟ و اگر نافذ است در صورت تخلف زوج ازدواج دوم باطل است؟ آيا زوجه مشروط لها حق فسخ دارد يا نه؟

ج

- شرط سلب حق ازدواج دوم شرعى نيست و باطل است ولى اگر بر او شرط كند كه با زن ديگر ازدواج نكند واجب است به آن عمل كند، ولى در صورت تخلف نه زوجه حق فسخ دارد و نه ازدواج دوم باطل است. بلى ممكن است حاكم شرع جامع الشرائط او را به اين تخلّف تعزير شرعى نمايد.

س 1256
اشاره

- اگر زنى راضى شود كه مردى او را بعقد غير دائم خود درآورد بدون اينكه تعيين مدت و مبلغ مهريه بشود بعد مرد بگويد من صيغه تو را جارى كردم عمرى، و چون زن جاهل به مسأله بوده قبول كرده و نزديكى هم كرده اند آيا چنين عقدى صحيح بوده و به هم محرم شده اند؟

ج

- ظاهر اين ستكه مقصود از اجراء صيغه عمرى همان عقد متعارف و دائم بوده و زن هم آن را امضاء كرده است بنابراين چنانچه مهر را معين كرده باشد همان مهر المسمى و اگر معين نكرده مهر المثل را به زن بدهكار است و در اين صورت زن زوجه آن مرد است و به او محرم است، مع ذلك اگر عقد را تجديد نمايند يا مرد زن را طلاق بدهد مطابق با احتياط است و اگر نزاع و اختلاف دارند بايد مرافعه شرعيه نمايند.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 8

س 1257
اشاره

- قصد و نيت زوجين عقد غير دائم بوده و زوجه هم حاضر و راضى به عقد دائم نبوده و صيغه عقد بعنوان غير دائم اجراء شده است، چون زوجين جاهل به مسأله بوده اند مدت و مهر را معين نكرده اند مرد گفته من تورا صيغه خود كرده ام و تو از امروز زن من هستى بعد از مدتى زن سؤال كرده كه من تا چه زمانى صيغه تو هستم مرد جواب داده عمرى، و زن هم راضى به صيغه دائم نيست در اين صورت حكم مسأله را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، عقدى كه واقع شده باطل بوده چون مرد بر خلاف مورد وكالت عمل نموده، ولى اگر هر دو جاهل بوده اند گناهى نكرده اند و نزديكى آنها وطى بشبهه بوده لكن به يكديگر محرم نيستند فقط زن بايد عدّه وطى بشبهه نگهدارد كه مانند عدّه طلاق است و مبدء آن بنابر احتياط از زمان برطرف شدن شبهه است و اين در صورتيست كه زن حامله نشده باشد و الّا انقضاء عده به وضع حمل است، مگر اينكه مدت باقى مانده براى وضع حمل كمتر از مقدار عدّه طلاق باشد در اين صورت بايد بمقدار عدّه طلاق، عدّه نگهدارد و اگر زن يائسه است عدّه ندارد و اگر نزاع در صورت مسأله دارند مرافعه شرعيه لازم است مع ذلك چنانكه قبلًا جواب داده شده تجديد عقد بصورت دائم يا موقت يا طلاق و نگهداشتن عده موافق با احتياط است.

س 1258
اشاره

- اين جانب دخترى هستم جهت ناراحتى زنانگى به دكترى مراجعه كردم ايشان بعد از معاينه به من پيشنهاد ازدواج نمود منهم موافقت كردم و ايشان گفتند چون شما بالغه و رشيده هستى اذن پدر لازم نيست و اگر هم بعداً لازم شد رضايت او را مى گيريم بالاخره عقدى فيما بين خوانديم بدون تعيين مدت (با گفتن زوجتك نفسى از طرف من و لفظ قبلت از طرف او) و بعد از چندين جلسه آميزشى در مطب روزى از من خواست كه براى پيشگيرى از آبروريزى نوشته اى به او بدهم و من هم اين نوشته پيوست را به ايشان دادم در آنجا فقط لفظ موقت را نوشتم درحالى كه مدت در كار نبود، و بعداً بمنظور حفظ

آبروى آقاى دكتر با پيشنهاد ايشان يك عقد بعنوان موقت به مدت 2 ماه و بدون تعيين مهريه خوانده شد قرار شد كه طى اين دو ماه به دفتر ازدواج رسمى رفته ثبت عقدنامه بشود كه بعداً اين آقا حاضر نشد استدعا دارم با توجه به نوشته پيوستى و اظهار حالى كه به عرض ميرسد بفرمائيد: 1- آيا من شرعاً زن او هستم يا نه؟ 2- و او بايد مهر المثل بپردازد يا نه؟ 3- و نيز نيرنگى كه به من زده بكارت من را از بين برده آيا ارش بكارت را هم بايد بپردازد يا نه؟

ج

- از موضوع مورد سؤال اطلاعى ندارم اگر زن باكره و بالغه رشيده به همين نحوى كه مرقوم شده بدون ذكر مدت و مهر، به ازدواج مردى در آيد و پدر دختر هم بعد از عقد و اطلاع، اذن داده باشد آن زن همسر دائمى آن مرد است و تمام آثار مزاوجت دائمه بر آن مترتب است و در اين صورت عقد موقت بعدى بى اعتبار و باطل است و مرد مذكور بايد به زن مهر المثل بپردازد و از باب ازاله بكارت بر مرد كه شوهر زن است چيزى زايد بر مهر المثل نيست و اگر پدر دختر اذن نداده باشد مرقوم داريد تا حكم مسأله در جواب بيان شود و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 9

س 1259
اشاره

- اگر از جانب زن جهت جارى نمودن صيغه وكالت داشته باشم و با فردى عاقد كه مرا كاملًا مى شناسد و به وكالت من از جانب آن زن مطمئن است موضوع در ميان گذاشته شود و خواستار جارى نمودن صيغه شوم آيا عقد- در صورتى كه من با عاقد به صورت تلفنى تماس داشته ام نه حضورى- از نظر شرع مقدس اسلام صحيح است يا نه؟

ج

- اگر زن مذكوره عاقله و رشيده باشد به هر كسى كه وكالت دهد خود آن وكيل مى تواند صيغه عقد را برايش جارى نمايد بلى چنانچه حق توكيل غير هم به وكيل داده باشد وكيل مى تواند ديگرى را هم براى اجراء صيغه و لو با تلفن وكيل نمايد. و اللَّه العالم.

اجازه پدر در ازدواج

س 1260
اشاره

- در صيغه موقت و در عقد دائم آيا اجازه پدر براى دختر باكره شرط است يا نه و اگر دخترى پدر ندارد و جد هم ندارد مى شود او را عقد كرد (در موقت يا دائم)؟

ج

- بنا بر احتياط شرط است و اگر ازدواج او با كفو باشد و با عدم كفو ديگر پدر امتناع كند اذن پدر ساقط است و اگر پدر يا جدّ پدرى ندارد جز اجازه و رضايت خود دختر رشيده اجازه ديگرى لازم نيست. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 10

س 1261
اشاره

- اگر در ازدواج صغيره يا باكره رشيده بالغه بين جد پدرى و پدر تعارض شد، كداميك مقدّم است؟

ج

- هر يك از جدّ پدرى يا پدر كه سبقت بر تزويج صغيره بنمايد محلّى براى ديگرى باقى نمى ماند چون هر يك به طور استقلال ولايت دارند و ظاهراً نسبت به اذن در تزويج بالغه رشيده هم حكم كه بنابر احتياط است همين است. و اللَّه العالم.

س 1262
اشاره

- پدرانى كه دختر باكره خودشان را رها كرده اند و كار فرزند را به خودش واگذار كرده اند و هيچ گونه دخل و تصرفى در كار دختر نمى كنند بازهم در عقد، اذن چنين ولى لازم است؟

ج

- در فرض مذكور در سؤال هم، بنابر احتياط واجب دختر باكره بايد از پدر يا جدّ پدرى اذن بگيرد و اگر پدر و جدّ پدرى به امور دختر بى تفاوت باشند و با استيذان از آنها از مداخله در امور دختر و اعمال ولايت بدون وجه خوددارى داشته باشند اعتبار اذن آنها ساقط است.

س 1263
اشاره

- دخترى كه مجرد است و پسرى را دوست دارد مى خواهد با او ازدواج كند خانواده اش و ديگر اقوام با او مخالفند تكليف اين دختر چيست؟

ج

- تكليف دختر اين است كه به هر طريق است اگر پدر يا جدّ پدرى دارد احتياطاً از او اذن ازدواج با جوان مورد نظر را بگيرد و موافقت ساير ارحام لازم نيست.

س 1264
اشاره

- اين جانب زنى هستم به علت ناسازگارى شوهرم 12 سال پيش طلاق گرفته ام البته وكيل شوهرم در دادگاه حاضر بود در حضور وكيل حكم طلاق صادر گرديد از او دو تا دختر بچه داشتم در دادگاه تمام اختيارات دخترها به من موكول شد قبول نمودم با تمام زحمات و كار و كوشش شبانه روزى در اين دوازده سال مشغول نگهدارى و تحصيل بچه ها بودم و الآن به حد بلوغ رسيده اند مى خواهند ازدواج نمايند- البته با هم كفو خودشان- مى گويند بايد اجازه پدر باشد تا عقد جارى شود از آن موقع تا حالا هيچ نوع اطلاعى از او

جامع الاحكام، ج 2، ص: 11

نداريم از حى و ميت او هم خبرى نداريم با توجه به اينكه آن موقع توسط وكيلش تمام اختيارات به عهده من گذاشته شده است آيا بازهم بايد اجازه پدر باشد يا همان اختيارات كافيست لطفاً نظر مباركتان را بيان فرماييد.

ج

- در فرض سؤال چنانچه دسترسى به پدر و يا جد پدرى نداريد اعتبار اذن پدر و يا جد پدرى ساقط است در صورتى كه دخترها بالغه رشيده باشند مى توانند با كفو خود ازدواج كنند. و اللَّه العالم.

س 1265
اشاره

- حدود 6 سال قبل شوهرم مرا از خانه بيرون كرده و نوشته اى داده كه هيچ گونه حقّى به فرزندانش ندارد حدود 2 ماه است دختر بزرگم را شوهر داده ام با اين حال بازهم پدرش را در جريان گذاشتم، گفته بود به من مربوط نيست در اين مورد شاهد هم دارم و دختر را عقد كردم حال مى گويند اين عقد از نظر قانون اشكال دارد پدر دختر هم حالا آمده مى گويد من شكايت مى كنم، لطفاً حكم شرعى آن را مرقوم فرمائيد.

ج

- در ازدواج دختر رشيده بالغه احوط استيذان از پدر است بلى چنانچه پدر نسبت به امور دختر بى تفاوت باشد و يا استيذان از او در امر دختر مداخله نكرده و اعمال ولايت ننموده است اعتبار اذن او ساقط است و عقد انجام شده با رضايت دختر رشيده صحيح است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است. و اللَّه العالم.

س 1266
اشاره

- آيا عموى دختر بدون حضور پدر- در صورتى كه مادر دختر هم رضايت نداشته باشد- مى تواند دختر برادرش را نامزد كسى نمايد؟ در صورت رضايت نداشتن، پدر شرعاً مى تواند نامزدى را به هم بزند؟

ج

- عمو بر دختر برادر خود ولايت ندارد و نامزد كردن دختر يا عقد از طرف او فضولى است. و اللَّه العالم.

س 1267
اشاره

- عمرم بين دوازده و سيزده سال است پدرم من را به زور به ازدواج پيرمردى در آورده است كه حد اقل 65 سال عمر دارد و بابا بزرگم محسوب مى گردد و من كوچكترين رضايت قلبى و قبول واقعى به اين ازدواج نداشتم و ندارم امّا پدرم بخاطر ارضاء هواى نفسانى خودش با جبر و اكراه و ظلم اين كار

جامع الاحكام، ج 2، ص: 12

را كرده و من چون يك زن مسلمان هستم مى خواهم بدانم حكم اللَّه درباره اين ازدواج چيست؟

ج

- در فرض مذكور اگر پدر بعد از رسيدن دختر به سنّ بلوغ بدون رضايت و اذن دختر او را شوهر داده است و او اكراهاً قبول كرده است ازدواج باطل است.

و اللَّه العالم.

س 1268
اشاره

- محترماً بعرض ميرسانم كه مدتى قبل به اصرار و اجبار پدرم بين اين جانب و مردى صيغه اى خوانده شده كه من از ابتداء به اين امر راضى نبوده و اكنون نيز در هيچ شرايطى حاضر به ازدواج با او نمى باشم، لازم به ذكر است كه در اين مدت هيچ رابطه و رفت و آمدى بين ما نبوده است. از محضر شما استدعاى راهنمائى دارم.

ج

- از قضيه شخصيه اطلاع نداريم بطور كلى چنانچه دختر رضايت به عقد نداشته و پس از اجراى صيغه عقد حتى با اصرار پدر و مادر هم راضى به ازدواج نشده است عقد باطل مى باشد و جدائى نياز به طلاق ندارد. و اللَّه العالم.

س 1269
اشاره

- شخصى دختر 9 ساله اش را با كتك و ضرب وادار به ازدواج و عقدش را جارى مى كند حالا دختر رضايت ندارد به پدرش مى گويد شما جبراً عقد جارى نموده ايد مدت دو سال شده كه هنوز هم دختر رضايت ندارد مستدعى است حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- با فرض اينكه دختر نه سال قمرى تمام داشته باشد پدر نمى تواند او را مجبور به ازدواج نمايد و اگر با جبر و اكراه پدر رضايت داده باشد عقد نافذ نيست و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1270
اشاره

- مدتى پيش مردى به خواستگارى دخترم آمد پدر دختر در مسافرت بود و دختر به هيچ وجه راضى به اين ازدواج نبود، ولى خواستگار مرا با چرب زبانى اغفال و يك روحانى را آورد و صيغه عقد دخترم را خواند. از آنجا كه پدر دختر (شوهرم) از اين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 13

ازدواج بى خبر بوده و دختر هم راضى به اين امر نبوده لطفاً بفرماييد صحت يا عدم صحت صيغه به چه شكلى است؟

ج

- مسأله فروض و شقوق مختلف دارد اگر دختر به عاقد وكالت در اجراء صيغه نداده باشد عقد فضولى است و با رد دختر باطل و بى اثر است، و اگر وكالت داده باشد و عقد بوكالت از او خوانده شده باشد و دختر كه على الفرض كبيره است مدعى اكراه بر اذن و وكالت باشد بايد اگر زوج منكر ادعاء اوست، دختر دعواى اكراه را ثابت نمايد و با اثبات اكراه عقد واقع شده باطل و بى اثر است و الا آثار صحت عقد بر آن مترتب است و چون بنظر حقير احتياط واجب در عقد باكره اين ستكه با اذن از پدر يا جد پدرى او باشد رعايت اين احتياط بتحصيل اذن پدر يا جد يا طلاق شوهر لازم است بلى رجوع به غير با رعايت الاعلم فالاعلم در اين احتياط جائز است و در هر يك از اين فروض اگر بين زن و مرد اختلاف باشد رفع آن مرافعه شرعيه لازم دارد.

س 1271
اشاره

- عقد ازدواجى خوانده شده است دختر از اوّل با ازدواج مزبور مخالف بوده و راضى به عقد نبوده است و بعد هم كاملًا اظهار نارضايتى مى كند و مى گويد حين عقد هم پدرم مرا تهديد و مجبور نمود تا اذن بدهم تا جائى كه نامبرده مى گويد اگر اصرار بر ازدواج شود خودكشى مى كنم لطف نموده حكم شرعى را مرقوم فرمائيد (ضمناً پدر دختر هم اعتراف به اجبار وى دارد)

ج

- در فرض مذكور كه دختر عاقله و بالغه بوده و عقد بدون اذن دختر واقع شده و اگر اذن داده بتهديد و اكراه بوده صحيح نيست و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1272
اشاره

- شخصى دخترى را فريب ميدهد و از او وكالت نامه اى مى گيرد و او را براى خود صيغه مى كند و بدون آنكه پدر و مادر دختر بدانند عمل زناشوئى را انجام ميدهد و پس از چند ماه پدر و مادر متوجه مى شوند و مخالفت مى نمايند

جامع الاحكام، ج 2، ص: 14

ولى اين شخص مى گويد خودم صيغه دختر را جارى نموده ام و آنچه حق و حقوق او باشد ميدهم ولى پدر و مادر مى گويند چون رضايت ما نسبت به صيغه دختر نبوده و نيست صيغه باطل است لذا از محضر جنابعالى تقاضا داريم حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال اگر دختر باكره بوده و پدر دختر بعد از عقد اجازه داده است حق اعتراض ندارد و اگر اجازه نكرده و رد كرده است احتياط اين ستكه يا مرد زن را طلاق دهد يا با اذن زن و اجازه پدر عقد تجديد شود و اگر مرد از طلاق خوددارى مى كند و پدر دختر نيز از اذن براى عقد جديد امتناع مى ورزد در صورتى كه امتناع او خلاف مصلحت دختر باشد طرفين با رضايت به عقد جديد اكتفاء كنند و الّا با مرافعه شرعيه رفع نزاع مى شود.

س 1273
اشاره

- كسى كه بر او ازدواج واجب است اگر ازدواج نكند احتمال قوى است كه مرتكب فعل حرام بشود يا ضرر بدنى پيدا شود، لكن پدر و مادرش اذن نمى دهند اگر آن مرد بدون اذن پدر و مادرش ازدواج كند، پدر و مادرش اذيت مى شوند آيا ازدواج نمودن اين شخص بدون اذن و رضايت پدر و مادرش جائز است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال ازدواج مرد مذكور اشكال ندارد بلكه واجب است و اذيت شدن پدر و مادر در فرض سؤال نمى تواند مانع شرعى باشد. و اللَّه العالم.

عيبهائى كه موجب به هم زدن عقد نكاح مى شود

س 1274
اشاره

- آيا حكم به جواز فسخ نكاح در صورت وجود عيبهاى مجوز فسخ، در نكاح موقت هم جارى است؟

ج

- در عيوبى كه مجوز فسخ نكاح است فرقى بين ازدواج دائم و موقت نيست.

س 1275
اشاره

- اگر قبل از ازدواج از طرف زوجه اظهاراتى شود كه موجب تدليس و فريب گردد و عقد بر حَسَبِ اظهارات زوجه با فريب و تدليس اجرا گردد آيا مهر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 15

المُسمّى بر ذمه زوج خواهد بود يا مهر المثل؟ و در صورتى كه عقد ازدواج با شروطى كه قبلًا ذكر شده اجراء شود و بعداً براى زوج معلوم شود كه شروط ذكر شده واقعيت ندارد آيا اين عقد موجب اين خواهد بود كه مهر المُسمّى بر ذمّه زوج باشد؟ يا مهر المثل بر او تعلّق خواهد گرفت؟

ج

- بطور كلى در عيوب موجبه جواز فسخ اظهار خلاف آن يا سكوت از اظهار آن در صورت مخفى بودن عيب، تدليس است هر چند با وجود نفسِ عيبِ موجبِ خيار و جهل زوج به آن وضعاً اين تدليس حكم زائدى ندارد امّا تدليس در صفات كمال در صورتى محقق مى شود كه بنابر اخبار و توصيف خلاف واقع زوجه يا ولىّ او در متن عقد وجود صفتى ذكر شود يا عقد مبنياً بر همان اخبار و توصيف و بناء بر اتّصاف زوجه به آن واقع شود، بطورى كه عرفاً مثل مذكور در عقد باشد كه در اين صورت زوج خيار فسخ دارد و به هر حال در هر دو صورت مهر المسمى- اگر زوجه خودش مدلّسه نبوده و زوج پس از دخول ملتفت شده و عقد را فسخ كرده باشد- بذمه زوج است و بعد از اداء آن به زوجه مى تواند رجوع به مدلّس كرده و از او مطالبه نمايد و اگر فسخ قبل از دخول واقع شود چيزى بر ذمّه زوج نيست. و در

نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1276
اشاره

- اين جانب حدود يك سال پيش با بيوه زنى ازدواج كردم كه كلاه سرم گذاشته وقتى به خانه آوردم فهميدم كه ايشان قرن مى باشد يعنى آلاتش را گوشت گرفته وقتى به خانواده اش اظهار كردم گفتند شما صبر كن تا براى درمانش پول تهيه كنيم ولى حالا زير قولشان زده اند حكم شرعى را بفرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، كه زوجه قرن داشته زوج بعد از عقد مطلع شده حق فسخ عقد را داشته و مى توانسته عقد را فسخ كند و اين خيار فسخ فورى است حال كه فسخ نكرده اگر عدم فسخ بجهت جهل به اينكه اختيار فسخ دارد بوده و يا خيال مى كرده تأخير فسخ موجب سقوط خيار فسخ نيست بازهم اختيار فسخ باقى است و بعد از علم به مسأله مى تواند فوراً فسخ كند و اگر بعد از علم به مسأله فسخ نكند خيار فسخ او ساقط مى شود و لو اينكه عدم فسخ بجهت معالجه بوده است.

س 1277
اشاره

- قبل از عقد، پدر دختر سلامتى چشم شوهر را شرط مى كند و پدر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 16

شوهر قول سلامتى چشم فرزند خود را مى دهد و عقد بر همين اساس به اعتماد بر حرف پدر شوهر جارى مى گردد. پس از 6 ماه و قبل از دخول كشف مى شود بطلان ادعاى پدر شوهر و اينكه فرزندش كور و نابينا بوده است و پدر شوهر تدليس نموده است آيا دختر حق فسخ عقد را دارد يا خير؟ و در صورت وجود چنين حقى از براى دختر آيا مستحق مهريه مى شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه عقد مبنيّاً بر سلامت چشم واقع شده و بعد كشف خلاف شده دختر مى تواند عقد را فسخ كند و با عدم تحقق دخول استحقاق مهريه ندارد. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1278
اشاره

- بعد از ازدواج با دخترى معلوم مى شود كه اعور است آيا زوج حق فسخ دارد يا نه؟

ج

- مجرد اعور بودن زوجه موجب خيار فسخ براى زوج نيست مگر آن كه در عقد شرط عدم اعور بودن شده باشد. و اللّه العالم

س 1279
اشاره

- اين جانب با دخترى ازدواج نموده ام بعد از عقد متوجه شدم كه دختر به مرض صرع كه داراى طيف وسيعى مى باشد مبتلا است لذا متمنى است از نظر شرع بيان فرمائيد كه آيا اختيار فسخ را دارم يا خير و اگر خواستم عقد را فسخ كنم آيا مهريه هم بايد بدهم يا خير، ضمناً من با اين دختر به عنوان صحيح و سالم ازدواج كرده ام.

ج

- بيمارى مذكور در سؤال، از عيوب مجوزه فسخ نيست بلى اگر در ضمن صيغه عقد شرط صحت و سلامت شده و يا قبل از عقد شرط شود و عقد مبنى بر آن واقع شده باشد بطورى كه مثل ذكر كردن شود نه مجرّد مذاكره قبلى، در اين صورت زوج حق فسخ دارد و چنانچه دخول واقع شده تمام مهر را بايد بدهد و بعد مى تواند عوض آن را از كسى كه تدليس كرده بگيرد و اگر دخول واقع نشده چيزى از بابت مهر بر ذمّه او نيست و چنانچه نزاع موضوعى باشد محتاج به مرافعه شرعيه است.

س 1280
اشاره

- آيا از اطلاق عقد و عرف و قرائن مى توان شرط بكر بودن را

جامع الاحكام، ج 2، ص: 17

استنباط كرد؟

ج

- مجرد اطلاق عقد مفيد شرط بكر بودن زوجه نيست بلكه موقوف به اشتراط در متن عقد و مذاكره قبل از عقد و واقع ساختن عقد مبنيّاً بر آن است كه در صورت دوّم هم حكم اشتراط در متن عقد را دارد.

س 1281
اشاره

- الف: شخصى دخترى را بعقد خود در آورده و قبل از عقد مادر خود را كه براى ديدن دختر فرستاده بوده دختر را با موهاى زيبا و بلند ديده و بعد از عقد معلوم شده كه موها مصنوعى بوده و بعضى از قسمتهاى سر دختر مو ندارد يا بقدرى موهايش كم است كه كالعدم است وقتى اطلاع از اين موضوع پيدا كرده گفته من اين دختر را نمى خواهم چون تدليس كرده اند.

ب: و نيز اگر دختر را با چادر و مقنعه ديده باشند و متوجه نقصى كه پوشيده بوده نشده اند. حكم چيست؟

ج: اگر زوج قبل از عقد بطور كلى گفته باشد كه هر چه هست بگوئيد «منظورش اينكه هر عيب و نقصى دختر دارد بگوئيد و نگفته باشند» آيا در اين صورت تدليس موجب فسخ عقد صدق دارد يا نه؟

د: مراد مرحوم سيد كه در وسيلة النجاة صفحه 205 مسأله 13 در قسم سوم مى فرمايد: «إذا وصفها بصفتي الكمال أو عدم النقص قبل العقد عند الخطبة و المقاولة ثم اوقع العقد مبنياً على ما ذكر كان بمنزلة الاشتراط فيوجب الخيار» چيست؟

ج

- الف: در فرض سؤال ظاهراً تدليس صادق است ولى احتياط به طلاق ترك نشود. و اللَّه العالم.

ب- در اين فرض صدق تدليس محلّ تأمّل است. و اللَّه العالم.

ج: در اين فرض در صورت معيوب بودن ظاهراً تدليس صدق مى كند.

و اللَّه العالم.

د: منظور از عبارت مرحوم سيّد- قدس سرّه الشريف- اين است كه: در مجلس اجراى عقد قبل از عقد، مقاوله و صحبت شده و عقد را مبنياً بر آن مقاوله كه فلان صفت را دارد و يا فلان نقص را ندارد واقع بسازند.

و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 18

س 1282
اشاره

- مردى با فريب و تزوير از يك دختر 18 ساله براى پسر خود كه مى گويد 27 سال دارد و نيز سالم است خواستگارى مى كند. درحالى كه بعد معلوم مى شود سن پسر از 40 سال تجاوز كرده و فاقد يك دست نيز مى باشد علاوه بر اين، عيبهاى ديگرى هم دارد كه دختر اطّلاع نداشته، و بر اين اظهارات عقد نكاح صورت مى گيرد بعد از عقد وقتى دختر از عيوب مرد اطلاع پيدا مى كند اصل عقد نكاح را رد مى كند و ما پيش وكيل پسر رفتيم كه مسأله را حل كنيم و طلاق بدهد او حاضر نشد و دختر مى گويد كه اگر جدائى صورت نگيرد من دست بخودكشى ميزنم اميدواريم كه مشكل ما را حل نمائيد.

ج

- بطور كلى چنانچه سالم بودن و مقدار سنّ زوج در متن عقد ازدواج شرط شود و يا قبل از عقد مذاكره شود و عقد مبنياً بر آن واقع شود و بعد از عقد كشف خلاف بشود زوجه مى تواند عقد ازدواج را فسخ نمايد و محتاج به طلاق نيست و بعد از فسخ عقد، زوجه مى تواند با ديگرى ازدواج نمايد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1283
اشاره

- آموزگارى هستم كه در تاريخ 4/ 9/ 1373 ازدواج نمودم. چون با خانواده همسرم همسايه دور بوديم شناخت كافى از خصوصيات او نداشتم فقط شنيده بودم كه ايشان از عينك استفاده مى كنند. وقتى كه از شماره چشم او پرسيدم نمره چشم ايشان را 5/ 0 و 75/ 0 بيان كرده بودند كه اين مقدار به نظر حقير مانعى نداشت. امّا بعد از عروسى به خاطر مشاهده مشكلات و ناتوانى ايشان، به چشم پزشك مراجعه كرديم و پزشك بعد از آزمايش نمره آن را 75/ 18 و 75/ 19 اعلام نمود البته نمره چشم ايشان بالاتر از اين شماره بود منتها عينكى كه شماره اش بيشتر از اين باشد، به علت ضخامت زياد قابل استفاده نمى باشد.

بنده براى ازدواج مبلغ پانصد هزار تومان هزينه نمودم كه غالباً از طريق وام هاى مأخوذ، بوده است كه در حال حاضر ماهيانه اقساط آنها را مى پردازم حالا با وجود اين مشكلات زندگى هر روز برايم سخت و سخت تر شده تا جايى كه در حال حاضر غير ممكن گشته است در صورتى كه مهريه ايشان يك ميليون تومان مى باشد بنده 000/ 140 تومان از بابت مهريه پرداخت نموده ام خواهشمندم كه به

جامع الاحكام، ج 2،

ص: 19

سؤالات زير پاسخ فرموده تا ملاك عمل شرعى اين جانب قرار گيرد.

الف: در صورتى كه جدايى صورت گيرد وضعيّت مهريه ايشان چگونه خواهد بود؟

ب: با توجّه به اينكه اين جانب ناخواسته مخارج زيادى را متحمل شده ام به طورى كه با توجه به كارمند بودنم تا پايان عمر نخواهم توانست ضربه آن را جبران نمايم از نظر شرعى چه كسى بايد تاوان آن را بپردازد. آيا مسئول آن خانواده همسرم و خود ايشان نمى باشند؟

ج

- به طور كلى در مثل مورد سؤال چنانچه در عقد وصفى جهت زوجه قيد شده كه زوجه واجد آن وصف نيست و يا عقد مبنياً بر آن واقع شده و لو اينكه در متن عقد ذكر نشده و زوجه واجد آن وصف نيست زوج مى تواند عقد را فسخ كند و اين خيار فسخ بعد از علم به حكم و موضوع فورى است و بعد از فسخ چنانچه دخول واقع نشده چيزى بر زوج نيست و اگر دخول واقع شده زوج بايد مهر را بدهد بلى چنانچه تدليسى در بين باشد مى تواند مهريه را از مدلّس بگيرد و اگر مدلّس خود زوجه باشد بر زوج چيزى لازم نيست بدهد و اگر در متن عقد آن صفت شرط نشده و همچنين عقد مبنيّاً بر آن واقع نشده زوج اختيار فسخ ندارد و جدايى موقوف به طلاق است و در اين صورت اگر دخول واقع شده تمام مهر و اگر دخول واقع نشده بايد نصف مهر را بپردازد و در هر صورت كسى ضامن مخارجى كه زوج در عقد و عروسى خرج نموده نيست، بلى اگر اشيايى از قبيل طلا و لباس تهيه

كرده و تحت اختيار زوجه قرار داده ولى تمليك به زوجه ننموده و هنوز موجود است مى تواند آنها را پس بگيرد و به هر حال، در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

و اللَّه العالم.

س 1284
اشاره

- پس از ازدواج با دخترى، متوجه شدم كه از سمعك استفاده مى كند به همين علت تقاضاى طلاق (فسخ) نمودم. مستدعى است در مورد مهريه ما را راهنمائى فرمائيد.

ج

- به طور كلى ناشنوائى جزء عيوب مجوزه فسخ نيست بنابراين چنانچه در ضمن عقد شرط سلامت زوجه نشده و قبل از عقد هم تدليسى در كار نبوده، زوج

جامع الاحكام، ج 2، ص: 20

ضامن پرداخت مهريه است پس اگر دخول واقع نشده نصف مهر و اگر واقع شده بايد تمام مهر را بپردازد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است. و الله العالم

س 1285
اشاره

- جوانى بيست و پنج ساله با دخترى به اين عنوان كه بيست و سه ساله و سالم مى باشد با توجه به اينكه در موقع تحقيق و مذاكرات با بستگان زوجه او را 23 ساله و سالم معرفى كرده اند ازدواج مى كند و عقد بر پايه آن صورت مى گيرد ولى پس از مدتى كه حتى يك ماه طول نمى كشد زوج و بستگان او متوجه مى شوند كه اولًا زوجه و بستگان او سن واقعى او را كه بيست و نه سال بوده است و همچنين مبتلا بودن مشار اليها را به بيمارى ديابت (مرض قند) كه از نوع ارثى بوده و طبعاً در وضع حمل و نوزاد هم تأثير بسزايى دارد مستور و مخفى داشته اند و نتيجتاً زوج از ازدواج مزبور پشيمان است سؤال اينكه: آيا دو عيب اشاره شده از موارد مجوز فسخ نكاح است يا خير در صورت فسخ آيا مهريه به زوجه تعلق مى گيرد يا خير؟

ج

- آنچه بعنوان عيب در سؤال ذكر شده از عيوب مجوزه فسخ نيست بلى اگر در متن صيغه عقد قيد شود كه دختر 23 ساله باشد و مبتلا به هيچ گونه بيمارى نباشد و يا اينكه قبل از عقد شرط سن و سلامت از هر عيبى ذكر شود و عقد مبنى بر آن باشد بطورى كه مثل ذكر كردن در خود عقد شود در اين صورت زوج اختيار فسخ دارد و مهريه را اگر دخول واقع شده زوج بايد بپردازد لكن پس از پرداخت مى تواند به تدليس كننده مراجعه كند و عوض آن را بگيرد و اگر دخول واقع نشده چيزى بر زوج نيست.

س 1286
اشاره

- دخترى مدّت 7 سال است كه ازدواج كرده و بعلت مشكلات جسمى شوهر طبق تشخيص پزشكان متخصص بچه دار نمى شوند و ضعف از طرف شوهر است آيا دختر مى تواند شرعاً از طريق دادگاه تقاضاى طلاق نمايد؟

ج

- عقيم بودن مرد موجب جواز اجبار مرد به طلاق نيست، بلى در بعض موارد زن مى تواند عقد را فسخ نمايد به مسأله 2389 توضيح المسائل رجوع نمائيد.

و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 21

س 1287
اشاره

- احتراماً بعرض مى رسد اين جانب با مردى ازدواج كرده ام و مدت 5 ماه با او زندگى كرده ام ولى هنوز او قادر به ازاله بكارت نيست و از طرفى توافق اخلاقى نداريم و چندين بار مرا كتك زده و تهديد به مرگ كرده، چون زندگى با او قابل تحمّل نبود ناچار شده ام بخانه پدرم پناه ببرم در تمام اين مدت دينارى نفقه نداده است و مدتى است كه به محل نامعلومى رفته اطلاعى از او ندارم و نمى توانم براى هميشه بلا تكليف بمانم.

ج

- بطور كلى اگر زنى با مردى ازدواج كند كه آن مرد قادر به نزديكى نيست اگر بخواهد عقد را فسخ كند بايد به حاكم شرع جامع الشرائط رجوع نمايد تا حاكم شرع يك سال به مرد مهلت دهد چنانچه نتوانست با آن، زن يا زن ديگر نزديكى كند پس از آن زن مى تواند عقد را بهم بزند و محتاج به طلاق نيست.

س 1288
اشاره

- زن محترمه اى در چند سال قبل ازدواج كرده و در اين مدت فقط در ابتدا يك بار وطى واقع شده و ديگر زوج قدرت و توانائى نزديكى پيدا ننموده و عنين شده آيا زوجه حق فسخ دارد يا خير و اگر حق ندارد و شوهر هم راضى به طلاق نيست مستدعى است حكم شرعى را بيان فرماييد.

ج

- در فرض سؤال، زوجه حق فسخ ندارد و جدايى منحصر به طلاق است و اگر زن مى خواهد جدا شود بايد از طريق بخشيدن مهريه و غيره مرد را به هر حال راضى به طلاق كند. و اللَّه العالم.

س 1289
اشاره

- دختر اين جانب دوسال پيش ازدواج نمود و پس از مدتى شوهرش دچار بيمارى جنون گرديد طورى كه ديگر موقع نماز را تشخيص نمى دهد و دادگاه طلاق او را با توجه به مدارك موجود در پرونده صادر نموده خواهشمند است مارا راهنمايى نماييد كه طلاق درست است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، كه شوهر مبتلا به جنون شده بطورى كه اوقات نماز را تشخيص نميدهد زوجه مى تواند نكاح را فسخ كند يعنى بگويد (نكاحى كه بين من و شوهرم واقع شده فسخ كردم) و احتياج به طلاق نيست و بايد از تاريخ وقوع فسخ، عدّه نگهدارد و پس از انقضاء عدّه آزاد است و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 22

س 1290
اشاره

- اگر چنانچه زوج يا زوجه كسى دچار جنون گردد كه در زمان وقوع عقد وجود نداشته است و جنون نامبرده نيز به تأييد پزشكى قانونى و اطباء معالج نيز رسيده باشد، طبق موازين شرع مقدس اسلام آيا زوج در زمان جنون زوجه حق فسخ نكاح را دارد يا خير و در صورت فسخ نكاح در زمان جنون از طرف زوج آيا اين فسخ صحيح است و حقى كه زوجه بر گردن زوج دارد كه بايد زوح به او بدهد چيست؟

ج

- در فرض سؤال كه جنون بعد از عقد، واقع شده اگر زوج ديوانه شده زوجه حق فسخ دارد پس اگر وقوع جنون بعد از نزديكى و انجام عمل زناشوئى بوده بايد مهريه زوجه از مال زوج، با اجازه مجتهد جامع الشرائط پرداخته شود و اگر قبل از نزديكى مجنون شده زوجه مهر ندارد و اگر زوجه بعد از وقوع عقد مجنونه شده زوج حق فسخ ندارد و جدائى با طلاق حاصل مى شود. و اللّه العالم.

مهريه

س 1291
اشاره

- فقهاء عظام فرموده اند اگر زوجين ضمن اجراء عقد، صداق را معيّن ننمايند و بعد از عقد توافق به صداق كنند صداق بعد العقد كالمذكور فى العقد لازم الوفاء است.

سؤال اين است كه اگر زوجين در حين اجراء عقد مبلغى را بعنوان مهريه تعيين كنند و بعد از عقد نيز مبلغى به صداق تعيين شده اضافه نمايند آيا در اين فرض نيز صداق اضافى بعد از عقد كالمذكور فى العقد لازم الوفاء مى باشد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال صداق اضافى بعد از عقد اگر در ضمن عقد لازم ديگر مانند بيع و مصالحه قرار داد نشده لازم الوفاء نيست. و اللَّه العالم.

س 1292
اشاره

- اگر زنى مدتى بعد از ازدواج ناقص شود مثلًا كور شود آيا شوهر كه او را طلاق مى دهد مديون مهر هست؟

ج

- بلى مديون است و بايد به او ادا نمايد پس اگر طلاق پيش از نزديكى و مواقعه با همسر واقع شود شوهر نصف مهر را و اگر بعد از نزديكى باشد همه مهر را بايد بدهد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 23

س 1293
اشاره

- اگر شخصى در نكاح موقت مهريه و اجرت را سفر مشهد مقدس و يا عمره مفرده قرار بدهد آيا اين عقد صحيح خواهد بود يا خير؟

ج

- اشكال ندارد.

س 1294
اشاره

- اگر زنى در زمان زندگى با شوهرش از او طلب مهرش را نمايد و مرد از پرداخت آن عاجز باشد زندگى آنها چگونه است؟

ج

- اگر شوهر قدرت اداء مهريه زوجه را ندارد فعلًا تكليفى ندارد و هر وقت متمكن شد در صورت مطالبه زوجه واجب است بپردازد. و اللَّه العالم.

س 1295
اشاره

- زوج از بچه دار شدن جلوگيرى مى كند و عدم جلوگيرى را مشروط كرده است به اينكه زوجه مهريه اش را به او ببخشد و او را برى ء الذمه كند.

اگر زوجه مهريه اش را ببخشد تا زوج جلوگيرى را كنار بگذارد آيا اين بخشش صحيح است؟ و آيا زوج برى ء الذمه مى شود؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه زوجه مهريه خود را به زوج بخشيده بشرط اينكه زوج از بچه دار شدن ممانعت نكند و زوج به آن شرط عمل كند اين بخشش صحيح است و زوج برى ء الذّمة مى شود.

س 1296
اشاره

- 40 سال پيش زمين مترى يك هزار تومان بوده فعلًا همان زمين مترى ده هزار تومان مى باشد در آن زمان قباله ازدواج خانمى هزار تومان بوده و شوهر نداده فعلًا اگر هزار تومان به زن بدهد آيا ذمّه او برى مى شود يا نه و همچنين مثلًا شخصى 40 سال قبل از كسى هزار تومان قرض كرده و از روى فراموشى يا عمداً نداده فعلًا چقدر بايد به او بدهد؟

ج

- در فرض سؤال اگر اختلاف ماليت دين يا مهريه زياد و غير متعارف باشد به طورى كه عرف پرداخت آن را به مبلغ سابق بدل آن نمى شمارد و در اين مدت بستانكار مطالبه مى نموده و بدهكار خواه مديون باشد يا زوج باشد بدهى را نپرداخته باشد احتياط اين است كه طرفين با مصالحه و تراضى رفع اختلاف بنمايد.

س 1297
اشاره

- لطفاً نظر مبارك خود را در خصوص مصوبه مجلس شوراى اسلامى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 24

پيرامون پرداخت مهريه زنان طبق ارزش پولى روز (يوم الاداء) بيان فرمائيد.

ج

- در صورتى كه زوجه مطالبه مهريه خود را كرده باشد و زوج هم متمكّن از اداء بوده و نپرداخته بعيد نيست كه ارزش ريالى روز محاسبه شود مع هذا احوط مصالحه زوجين با يكديگر است و اگر مطالبه نكرده زوج همان مقدار مهر را كه عقد بر آن خوانده شده بدهكار است. و الله العالم

س 1298
اشاره

- اگر كسى مهر همسرش را از خانه و باغ يا پول تبديل به چيزى از مال خويش كند مثلًا به عنوان قرض بگيرد و خرج خانه اى كند و رسيد بدهد آيا رسيد كافى است يا بايد حتماً طبق قولى كه داده است كه من به جاى مهريه شما يك ثلث از خانه را به شما ميدهم، عمل كند و چنانچه آن خانه را بفروشد و خانه اى ديگر بخرد و در سند قيد نكند اشكالى دارد يا خير؟

ج

- بمقدار قيمت فروش خانه و باغ از ملك همسر به او مديون است و بايد بپردازد.

س 1299
اشاره

- امروزه رايج شده مثلًا 300 سكه بهار آزادى را به عنوان مهريه قرار مى دهند در صورتى كه نه حالا و نه در آينده كسى قدرت پرداخت ندارد (و به عنوان اينكه مهر را كه داد و كه گرفت) مى باشد) آيا در اين صورت عقد صحيح است يا خير؟

ج

- عقد صحيح است و شوهر ضامن مهريه هم مى شود البته مستحب است مهريه كم گرفته شود.

اختلاف در مهريه

س 1300
اشاره

- اگر بين زن و شوهر بعد از مدتى زندگى زناشويى شدن اختلاف شود و زن بگويد كه صيغه مدت ده سال بوده و مهر 3000 روپيه، شوهر مى گويد مدت سى سال و مهر هشتاد روپيه بوده است، آيا كدام قول مسموع است و چه بايد كرد؟

ج

- در فرض سؤال، نسبت به مدت در صورت عدم بينه قول زن با يمين مقدم است و قول مرد نسبت به مهريه با عدم بينه، همراه با يمين مقدم است. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 25

س 1301
اشاره

- زن به عقد شخصى درآمده و قبل از دخول مرد فوت نموده يا شهيد شده، مهر زن تمام بايد داده شود يا نصف؟

ج

- تمام مهريه بايد از تركه او داده شود. و اللَّه العالم.

س 1302
اشاره

- مرد مقلد شخصى است كه مى فرمايد در صورت فوت زوج قبل از دخول نصف مهر و زن مقلد كسى است كه مى فرمايد تمام مهر لازم است، در صورت فوت مرد قبل از دخول تكليف چيست؟

ج

- در فرض سؤال به جهت رفع نزاع بايد به حاكم شرع جامع الشرائط مراجعه نمايند و آنچه حاكم شرع حكم كند بايد طبق آن رفتار شود. و اللَّه العالم.

س 1303
اشاره

- اگر زوجه در موقع ازدواج بگويد دو دانگ از همين خانه را كه در آن زندگى مى كنى مهريه من كن و مرد چون يقين دارد كه چنين چيزى در دفاتر رسمى و محضر انجام نمى شود مى گويد اگر بشود من قبول دارم لذا به چندين محضر رسمى ازدواج مراجعه مى كنند قبول نمى شود سرانجام با رضايت زوجه و پدرش و با مبلغ وجه رايج او را عقد مى كنند كه در قباله ازدواج فقط وجه نقد قيد شده آيا غير از مبلغ تعيين شده در محضر و ثبت شده در قباله و عقدنامه زوجه طلبى از آن زوج دارد؟

ج

- در فرض سؤال زوجه غير از مبلغى كه در متن عقد ازدواج به عنوان مهريه معين شده چيزى از زوج طلب ندارد. و اللَّه العالم.

س 1304
اشاره

- در محل ما رسم اين بوده كه پدر خانواده براى فرزندان پسر جهت مهريه عروس آب ملك و گوسفند در جلسه عقد معلوم و معيّن مى كردند و تحويل مى دادند شخصى 3 پسر داشته يكى از آنها در زنده بودن پدر گوسفندهاى مهريه عيالش را تحويل گرفته و دو نفر ديگر پسرها گوسفندها را تحويل نگرفته اند و پدر فوت كرده آيا دو پسر ديگر مى توانند گوسفندهاى مهريه عيالشان را از اموال موجود آن مرحوم برداشت كنند يا خير؟

ج

- اگر منظور اين است كه پدر از ملك خودش بدون اينكه به پسر تمليك

جامع الاحكام، ج 2، ص: 26

كرده باشد مهريّه براى زوجه پسر قرار ميدهد اين عمل صحيح نيست بايد مهريه زوجه از مال خود زوج باشد نه پدر زوج، و اگر منظور اين است كه پدر ملك و آب و گوسفند كه مى خواهد مهريه زوجه پسر خود قرار دهد اوّل به پسر تمليك مى نمايد سپس آنچه ملك پسر شده مهريه قرار داده مى شود بنابراين آنچه پدر تمليك پسر نموده و پسر هم آن را مهريه زوجه خود قرار داده اگر در تحت يد پدر و جزء اموال او باشد بانتاج آن متعلّق به زوجه است و بقيه را ورثه تقسيم مى كنند.

س 1305
اشاره

- شخصى اين جانب را به عقد و همسرى پسرش درآورده است و مبلغ صداق به عهده پسرش مى باشد و هشت مثقال طلا به عهده پدر زوج بوده است كه خودش در زمان حياتش گردن گرفته و با خط خود نوشته الحال فوت نموده است و ما مى خواهيم بدانيم كه آيا آن هشت مثقال طلا را چه كسى بايد به ما پرداخت كند؟

ج

- در فرض سؤال: چنانچه هشت مثقال طلا، جزء صداق بوده و آن مرحوم بعهده گرفته بايد از اموالش بردارند و به عروسش بدهند و اگر مربوط به صداق نيست فقط وعده داده كه هشت مثقال طلا بعهده من كه بدهم در اين صورت حق ندارند از مال او بردارند. و اللَّه العالم.

س 1306
اشاره

- نظر جنابعالى در مورد گرفتن شير بها چيست؟

ج

- گرفتن شيربها با رضايت دهنده شيربهاء اشكال ندارد.

س 1307
اشاره

- دخترى كه بعد از عقد در خانه پدرش به سر مى برد و خواهان طلاق است و در دادگاه هم دادخواست طلاق صادر كرده است آيا در اين صورت مهريه را مستحق مى شود يا خير؟ آيا در اين صورت حق نفقه گرفتن را دارد يا خير؟ و داماد مى گويد. زن گرفتم كه زندگى كنم نه طلاق بدهم اگر ايشان طلاق مى خواهد تمام مخارج من را بايد بدهد جواب را صراحتاً مرقوم فرمائيد.

ج

- امر طلاق با زوج است و مى تواند مخارجى را كه كرده و صداق را به عنوان عوض خلع در طلاق خلعى مطالبه كند بنابراين اكراه و اجبار در طلاق جايز نيست ولى خودش با اختيار خودش بدون اكراه زوجه را قبل از دخول طلاق

جامع الاحكام، ج 2، ص: 27

بدهد نصف مهر را بايد به او بپردازد و نسبت به نفقه در فرض سؤال كه زوجه ناشزه بوده نفقه را هم طلبكار نيست و چنانچه نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

س 1308
اشاره

- خانمى هستم كه با مردى كه داراى چهار فرزند بود ازدواج كردم و همسرم فوت شده سؤالم اينست كه آيا طلاهايى كه همسرم برايم خريده، مى شود بجاى مهريه حساب شود يا نه؟

ج

- در فرض سؤال ظاهر اينست كه طلاهاى مورد سؤال اگر در حدّ متعارف بوده هديه محسوب است و متعلّق به زوجه است و از ماترك و مهريه محسوب نمى شود و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

احكام ازدواج موقت

س 1309
اشاره

- آيا دختر باكره مى تواند بدون اجازه پدر ازدواج موقت بكند اگر مى تواند اولاد متعه حق دارند كه ارث از پدر ببرند؟

ج

- بنابر احتياط، دختر باكره اگر پدر دارد در ازدواج اعمّ از متعه و دائمى بايد از پدر اجازه بگيرد و اولاد متعه نيز ارث مى برند. و اللَّه العالم.

س 1310
اشاره

- آيا پسر مى تواند با تعهد عدم دخول، دختر باكره را بدون اذن پدر و يا جدّ پدرى او و فقط با رضايت دختر، براى مدتى صيغه نمايد؟

ج

- در جهت مورد سؤال، قصد عدم دخول تأثيرى ندارد و به نظر حقير با شرط عدم دخول هم در ازدواج با دختر باكره بنابر احتياط واجب اذن پدر لازم است.

س 1311
اشاره

- دختر و پسرهاى امروزه كه در مدارس و دبيرستانها و دانشگاهها و مؤسسات با هم معاشر هستند براى محرميت مى خواهند با خواندن صيغه اين معاشرتها حرام نباشد چون حضرت عالى اذن پدر را در باكره احتياط واجب مى فرمائيد و در اين موارد چه بسا هست كه پدرها راضى نمى شوند و با آنكه نمى شود اذن گرفت اجازه مى فرمائيد كه اين احتياط ترك شود و بدون اذن ولى صيغه جارى گردد يا خير؟ و ديگر آنكه بعضى موارد هست كه پسر و دختر به هم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 28

علاقه دارند و تحصيل اذن از پدر بواسطه شرم و حياء و موانع ديگر مشكل است آيا ترك اين احتياط در اين صورت جائز است يا خير؟

ج

- در اين احتياط مى توانند به مجتهد ديگرى مراجعه نمايند.

س 1312
اشاره

- متعه بيشتر براى متأهلين سفارش شده يا براى مجردين؟ و آيا در صورت نياز است يا در غير صورت نياز هم منعى ندارد؟

ج

- ازدواج موقّت براى كسى منعى ندارد و قيود مذكوره در سؤال را هم ندارد. و اللَّه العالم.

س 1313
اشاره

- آيا صيغه كردن به يك روز يا يك هفته و يا يك ماه جايز است يا نه؟

و آيا زن صيغه شده بعد از تمام شدن وقت عده دارد يا نه؟

ج

- بلى جايز است و در صورتى كه بعد از صيغه كردن، دخول واقع شود و زن يائسه نباشد عده دارد. و اللَّه العالم.

س 1314
اشاره

- اگر ضمن عقد متعه، زوجه شرط عدم مباشرت را نمود ولى پس از عقد، زوج عنفاً دخول نمايد آيا زانى محسوب است اگر زانى نيست حاكم حق تعزير او را دارد؟ و آيا اضافه بر مهر المتعه چيزى به زوجه مديون مى شود؟

ج

- در فرض سؤال زنا محسوب نمى شود و تعزير بستگى بنظر حاكم دارد و نسبت به مهر هم اگر مهر المثل بيشتر باشد احوط تحصيل رضايت زوجه است.

س 1315
اشاره

- آيا در بخشش بقيه مدت در متعه نيت قلبى و قصد هبه بدون آنكه بر زبان جارى كند كافى است؟ و آيا بايد زن آن را بشنود يا در غياب وى نيز مى توان بخشيد؟

ج

- براى بخشيدن تنها نيت قلبى كافى نيست ولى شنيدن زن هم لازم نيست لكن براى اينكه اختلافى واقع نشود بهتر است در حضور زن مدت را ببخشد.

س 1316
اشاره

- اگر در ضمن عقد موقت شرط شود كه مثلًا بعد از اتمام شش ماه ازدواج دائم با مهر معين صورت گيرد اگر زوج به شرط عمل نكند و راضى به ازدواج دائم نشود آن مهر به عهده او مى آيد؟

جامع الاحكام، ج 2، ص: 29

ج

- اگر در ضمن عقد موقّت شرط شده كه زوج بعد از تمام شدن مدّت عقد موقّت زوجه را بعقد دائم عقد نمايد بر زوج واجب است كه بشرط عمل كند ولى اگر زوج بشرط عمل نكند مهريّه اى بر او لازم نيست.

س 1317
اشاره

- در ازدواج موقت مثلًا اگر طرفين بيرون از منزل با هم ديده شوند براى اثبات اينكه صيغه خوانده شده مراجعه به پدر دختر كافى است يا حتماً بايد مانند ازدواج دائم ثبت شده باشد؟ در مورد بيوه ها و غيره چگونه ثابت مى شود كه بين طرفين صيغه خوانده شده تا برادران بسيج و يا آمر به معروف و ناهى از منكر مطمئن شوند كه فسادى در ميان نيست؟

ج

- در صحت ازدواج ثبت محضرى شرط نيست وقتى زن و مرد مسلمان بگويند كه با هم ازدواج كرده ايم حرف آنها شرعاً مسموع است.

س 1318
اشاره

- زوج در حال عصبانيت و ناراحتى و اختلاف به زوجه موقت خود اعلان ابراء مدت عقد مى نمايد و از يكديگر فاصله مى گيرند آيا اين زن مى تواند با ديگرى ازدواج نمايد و يا آنكه زوجيت زوج باقى است و براى تجديد عقد نياز به صيغه جديد نمى باشد؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه به اختيار مدت او را بخشيده و لو عصبانى بوده، آن زن از زوجيت او خارج شده و بعد از خروج عدّه مى تواند با ديگرى ازدواج كند، و اگر بخواهد به زوج قبلى برگردد محتاج به عقد جديد است و اگر در حال عصبانيت بى اختيار شده و در آن حال مدت را بخشيده است زوجيت باقى است.

س 1319
اشاره

- پسرى بعد از مراسم خواستگارى رسمى وطى مراحلِ مقدماتى، دخترى را براى چند ماه صيغه نموده است تا اينكه در فرصت مناسب و يا بعد از پايان تحصيل يا خدمت نظام و ... او را عقد نمايد. اگر قبل از پايان مدت صيغه بين دختر و پسر آميزش انجام گيرد و اين آميزش به حمل منجر گردد آيا ممكن است در اين صورت پسر مدت مانده صيغه را ببخشد و در زمان حمل، همان دختر را عقد نمايد، يا اينكه حمل مانع از عقد مى گردد؟ چنانچه حمل مانع از عقد گردد خواهشمند است فتواى خود را در زمينه عده اين دختر بيان بفرمائيد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 30

ج

- بخشيدن مدت مانده در حال حمل و عقد او بعد از بخشيدن مدت، هرچند حمل داشته باشد براى خود آن شخص اشكال ندارد.

س 1320
اشاره

- فردى در دوران قبل از بلوغ پدرش دو دختر به اسم خاتون و فاطمه براى او عقد منقطع كرده اين شخص قبل از رسيدن به مرحله بلوغ يكى از دخترها را (كه اسمش خاتون است) دو بار رخصت نموده (به اصطلاح آن منطقه لفظ رخصت براى ابراء مدت به كار مى رود) و والدين خاتون عقد او را با يك نفر ديگر بستند، اين فرد پس از بالغ شدن خواست با دختر دومى (كه اسمش فاطمه است) عروسى كند اما خانواده اين دختر به او چنين گفتند تو خاتون را در دوران قبل از بلوغ رخصت نمودى و اين شرعاً صحيح نيست لذا اكنون او را مجدداً رخصت بنمائيد و الّا دخترمان را در خانه ات نمى فرستيم. او اين خواسته را قبول نموده خاتون را پس از بالغ شدن براى سومين بار رخصت نمود و نصف مهريه اش را نيز پرداخت. حالا او بعد از عروسى با فاطمه ادعا مى نمايد كه رخصتى را كه به خاتون داده بودم بدون قصد بود و براى گرفتن فاطمه مجبور بودم اين رخصت را بدهم، لذا به آنها كلك زدم، ضمناً شاهدى هم به اين مدعى ندارد. آيا اين رخصت درست است يا خير؟ و خاتون را وقتى كه در كودكى رخصت داده و عقد با ديگرى بسته بوده اند آيا اين عقد درست بوده يا خير؟ لطفاً جواب را تفصيلًا بفرمائيد.

ج

- در فرض سؤال بذل مدت از طرف زوج غير بالغ صحيح نيست و ازدواج ديگرى با او در اين صورت باطل است و حكم ازدواج با ذات بعل را دارد ولى بذل مدت بعد از بلوغ زوج صحيح است

و اگر بعد از بذل ادعا كند كه بدون قصد بوده در اختلاف بين او و زوجه اى كه مدت او را بخشيده بدون بيّنه و اثبات شرعى ادعاء او اثر ندارد ولى اگر زوجه ادعاء او را قبول داشته باشد ظاهراً ديگران حتى زوجه ديگرى كه بذل مدت را از او خواسته است نمى توانند به آن اعتراض نمايند. و اللَّه العالم.

س 1321
اشاره

- اگر خانمى به عقد موقّت پسرى در آمد بعد از اختتام وقت و گذشت مدّتها به عقد موقّت پدر آن پسر در آيد آيا مى تواند پس از اتمام وقت پدر به عقد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 31

دائم همان پسر در آيد؟ و آيا عقد موقّت او با پدر مانعى نداشته؟

ج

- در فرض زن مذكور بر پدر آن پسر حرام مؤبد است و عقد موقت يا دائم پدر با آن زن باطل است و در صورتى كه پدر با آن زن نزديكى كرده باشد عقد مجدد پسر با آن زن نيز باطل است و جائز نيست.

روابط زناشوئى

س 1322
اشاره

- اگر زن در ايام حيض باشد و مرد اجباراً با وى در ايام حيض آميزش نمايد آيا موجب كفّاره مى شود؟ و مقدار و كيفيّت كفّاره چگونه است و كفّاره به عهده چه كسى مى باشد؟

ج

- در ايام حيض نزديكى شوهر با زن حرام است و از جهت كفاره چنانچه ايام حيض به سه قسمت مساوى تقسيم شود اگر شوهر در قسمت اوّل نزديكى كند مستحب بلكه احوط است كه 18 نخود طلا كفّاره به فقير بدهد و اگر در قسمت دوّم نزديكى كند 9 نخود و در قسمت سوم 5/ 4 نخود و اگر شوهر با زور و اجبار اين معصيت را بنمايد زن گناهكار نيست.

س 1323
اشاره

- اگر زنى در حال حيض بعقد مردى درآيد و در همان حيض هم شوهر با او همبسترى كند با توجه به اينكه زن مى دانسته شايد اشكالى در كار باشد ولى به ملاحظه شوهر اطلاع نداده آيا اشكالى در عقد هست يا نه آيا كفاره بر زن هست يا نه تكليف اين زن چيست؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه زن مذكور در عدّه نبوده ازدواج او در حال حيض اشكال ندارد ولى همبستر شدن در حال حيض حرام است اما عقد را باطل نمى كند و نسبت به كفاره هم بستر شدن در حال حيض به مسأله شماره 458 توضيح المسائل مراجعه نمائيد.

س 1324
اشاره

- زن من با توجه به دردى كه در دست و كمر دارد به علت روماتيزم و با توجه به ميل ايشان به قضا نشدن نمازشان، هميشه اجازه جماع در شب و يا در وقتى كه من ميل دارم به من نمى دهد، به همين علت ما درگيرى داريم و هر چند

جامع الاحكام، ج 2، ص: 32

ايشان را تهديد به ازدواج دوم و غيره كردم مؤثر واقع نشده است من بايد چه كار كنم؟

ج

- وظيفه شرعى زوجه تمكين از زوج است و حسن شوهردارى تا آنجا فضيلت دارد كه جهاد زن شمرده شده و براى او اجر جهاد دارد بنابراين يك بانوى مؤمنه اى كه در انجام وظائف اسلامى اهتمام دارد و به عبادات مستحبه نيز توفيق مى يابد بايد به اطاعت امر خدا و روابط همسرى با شوهرش كمال اهميّت را بدهد و از معصيت نشوز و خوددارى از اداء حقوق شوهر بپرهيزد و براى اداء مستحب مرتكب حرام و مخالفت شوهر نشود و حتى اگر در صورت اطاعت از شوهر نتواند نماز واجب را با غسل به جا آورد معذور از غسل باشد نبايد از اطاعت شوهر خوددارى نمايد زيرا تيمم بدل از غسل براى او كافى است بديهى است مرد هم مناسب است كه در اين جهت بطور متعارف رفتار كند و حسن معاشرت با همسر را رعايت نمايد.

س 1325
اشاره

- وطى همسر دبراً چه حكمى دارد؟

ج

- احوط بدون رضايت زوجه ترك است.

س 1326
اشاره

- زنى كه شوهرش عنّين است، در زمانى كه شوهر او را به ملاعبه مى طلبد آيا مى تواند به بهانه اينكه شوهر عنن دارد از ملاعبه سرباز زند و اطاعت نكند؟

ج

- عنن زوج مجوز تخلف زوجه از تقاضاى ملاعبه توسط زوج نمى شود.

س 1327
اشاره

- مردى كه عنين است آيا مى تواند همسر خود را با شى ء خارجى جنب نمايد؟

ج

- زوجه مى تواند با هر نقطه از بدن زوج خود را جنب نمايد اما جواز استفاده از اشياء خارجى توسط زوج محل اشكال است.

س 1328
اشاره

- آيا بوسيدن زوجه و يا انجام عمل جنسى در حضور زوجه دوم و يا انجام اين اعمال با هر دو در يك زمان جايز است؟

ج

- در مورد سؤال بوسيدن اشكال ندارد ولى جماع كراهت دارد البته نگاه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 33

كردن زوجه به عورت زوجه ديگر حرام است. و اللَّه العالم.

س 1329
اشاره

- زن و شوهرى پاى فيلم سكسى ويدئو مى نشينند و فيلم را مى بينند و تحريك مى شوند و عمل زناشوئى انجام مى دهند چه صورت دارد؟

ج

- مشاهده اينگونه فيلمها براى همه حرام است. و اللَّه العالم

س 1330
اشاره

- اگر شخصى با خود بازى كند اما هنگام خروج منى از خروج آن جلوگيرى نمايد و منى خارج نشود، آيا اين عمل حرام است؟

ج

- حرام است.

احكام نشوز

س 1331
اشاره

- در ذيل مسأله حق امتناع زوجه از تمكين تا دريافت مهر حالّ خود قبل از دخول قيودى را ذكر كرده اند و من جمله فرموده اند: حق مطالبه مهر براى زوجه زمانى است كه وى مهيا بر تمكين باشد و عذر شرعى و عادى از قبيل احرام و حبس نداشته باشد امّا در موردى كه زوجه عذر شرعى و يا عقلى نداشته و امتناعش از تمكين به خاطر دريافت مهر و استيفاء حق شرعى خود نباشد بلكه عصياناً تمكين نكند مطلبى صريحاً نفرموده اند فقط مرحوم صاحب جواهر- پس از نقل كلام كه مسأله را مشكل دانسته و صريحاً اظهار نظرى نكرده اند- فرموده اند در اين مورد زوجه حق مطالبه مهر نداشته و ناشزه محسوب مى گردد خواهشمند است نظر مبارك را در اين مورد و نيز مراد از تمكين را از حيث اختصاص به دخول يا شمول آن نسبت به ساير استمتاعات بيان فرماييد.

ج

- در موردى كه زوجه به جهتى غير از عذر شرعى و دريافت مهريه از تمكين خوددارى كند ناشزه محسوب مى شود. و تمكين علاوه بر دخول بنابر احتياط شامل ساير تمتّعات نيز مى گردد. و اللَّه العالم.

س 1332
اشاره

- بعد از عقد نكاح آيا زن در صورت اعسار زوج از پرداخت مهريه، مى تواند بخاطر دريافت مهريه تمكين ننمايد و در صورت جواز آيا تمكين فقط منحصر است به بضع، يا ساير استمتاعات را هم شامل است؟ آيا عدم تمكين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 34

مصداق نشوز است؟

ج

- در صورتى كه مهريه حال باشد زوجه قبل از اخذ مهريه مى تواند از تمكين نسبت به همه استمتاعات اعم از دخول و غيره ممانعت نمايد و عدم تمكين جهت اخذ مهريه نشوز محسوب نمى شود. و الله العالم

س 1333
اشاره

- در دوران نامزدى و در فاصله بين عقد و عروسى كه گاهى چندين ماه طول مى كشد، دختر بيشتر در خانه پدرش بسر مى برد آيا احكام مربوط به لازم بودن اطاعت از شوهر در اين مدت بر او صدق مى كند يا اينكه اين امر مختص به بعد از عروسى و شروع زندگى رسمى است؟

ج

- پس از اجراى عقد، اطاعت زن از شوهر لازم ميشود اگر چه دختر هنوز در خانه پدر باشد.

س 1334
اشاره

- اگر خانمى در عقد دائم وظايف زناشوئى را انجام دهد و در مواقعى كه شوهر در منزل نيست بدون اجازه او بخواهد به تدريس يا خياطى بيرون منزل برود چه صورت دارد (ناگفته نماند شوهر اين امور را اجازه نمى دهد)؟

ج

- اگر زن در عقد نكاح، شرط اشتغال به تدريس يا خياطى در خارج منزل را نكرده باشد شوهر حق ممانعت دارد و در اين صورت خروج زن بدون اجازه شوهر معصيت است.

س 1335
اشاره

- احتراماً معروض ميدارد همسر اين جانب مدت سه سال و نيم است خانه خود را بى هيچ دليل و بدون هيچ گونه رضايت اين جانب به همراه تنها فرزندمان ترك كرده و تاكنون در خانه پدرش بسر مى برد و اين در حالى است كه هيچ گونه مشكل مالى، جسمانى و انحرافات اخلاقى و يا فكرى متوجه اين جانب نميباشد. آيا ايشان بدون رضايت اين جانب خانه اش را ترك گفته ناشزه است يا نه؟

ج

- در فرض سؤال زوجه ناشزه محسوب مى شود و استحقاق نفقه و كسوه را از زوج ندارد. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 35

س 1336
اشاره

- زوجه بدون اجازه زوج منزل شوهرش را ترك كرده و فعلًا در منزل پدرش مى باشد پدر و مادر كراراً در زندگى زوجين دخالت نموده و مانع از ادامه زندگى طرفين مى باشد و همسر با القاء پدر و مادرش از زوج اطاعت نمى كند، مادامى كه زن در منزل پدرش باشد حق نفقه دارد يا نه؟ و ثانياً زوجه ناشزه محسوب مى شود يا نه؟

ج

- به طور كلى چنانچه زوجه بدون عذر شرعى به منزل زوج نرود ناشزه است و در صورت نشوز نفقه اش بر شوهر واجب نيست. و اللَّه العالم.

س 1337
اشاره

- آيا زن مى تواند از شوهر خود (بعد از گذشت چند سال) تقاضاى بچه كند؟

ج

- اگر منظور اين است كه شوهر مى گويد بچه نمى خواهم وزن تقاضاى بچه مى كند اصل تقاضا اشكال ندارد ولى الزام آور نيست. و اللَّه العالم.

س 1338
اشاره

- زنى كه شوهر او در خانه نيست او از خانه شوهر به ديگران كمك و از خانه شوهر در تمام كارهاى بيرون از خانه شركت مى كند در حالى كه شوهر از 1 الى 4 هفته در خانه نيست وظيفه اين زن نسبت به شوهر چيست آيا مى تواند موارد بالا را انجام دهد؟

ج

- بايد آنچه را به ديگران كمك مى كند با اجازه شوهر باشد و خروجش از منزل نيز محتاج به اجازه شوهر است.

احكام نفقه

س 1339
اشاره

- به زنى كه شوهرش فوت كرده نفقه ميرسد يا خير؟

ج

- پس از فوت شوهر، زوجه دائمه از او ارث مى برد و لكن در زمان عده وفات حق نفقه ندارد.

س 1340
اشاره

- اگر زوجه در ضمن عقد نكاح با شوهر خود شرط نمايد كه نفقه مرا مثلًا روزى يكصد تومان پول نقد پرداخت نمائيد و شوهر نيز به اين قرارداد عمل مى كند ولى بعد از چند سال مبلغ قيد شده كفايت از نفقه زوجه را نمى كند، آيا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 36

زوجه مى تواند بيشتر از مبلغ تعيين شده در ضمن عقد را از شوهر خود مطالبه نمايد يا نه؟

ج

- در مورد سؤال در صورت عدم كفايت مبلغ مذكور از نفقه زوجه، زوج بايد، بمقدار كفايت نفقه زوجه را تتميم نمايد. و اللَّه العالم.

س 1341
اشاره

- دخترى كه شوهر كرده ولى با شوهر توافق ندارد و حقوق و نفقه چون تصرف ننموده نمى دهد آيا نفقه و چيز ديگرى به آن دختر شرعاً بدهكار ميباشد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه زوج توافق ندارد اگر زوجه تمكين دارد نفقه خود را از زوج طلبكار است و مى تواند تمام مهر خود را از زوج مطالبه نمايد و اگر زوج قبل از دخول او را طلاق بدهد زوجه بيش از نصف مهر طلبكار نيست. و اللَّه العالم.

س 1342
اشاره

- مردى به علت بچه دار نشدن دختر نوزادى را از يكى از زايشگاههاى تهران بعنوان فرزندى قبول مى كند. حقيقت امر را به مسئول زايشگاه نمى گويند و با موافقت مادر بچّه، نوزاد را تحويل گرفته و بدون رعايت مقررات ثبت احوال اقدام به گرفتن شناسنامه براى بچّه بنام خود مى كند و از طريق شير دادن بوسيله محارم، دائى رضائى بچه و على الظاهر طبق شناسنامه پدر او مى شود. سن بچه در حال حاضر به 13 سال رسيده است و از لحاظ نفقه، حفاظت و ساير مسائل عاطفى، تربيتى، ناموسى بلا تكليف مانده است. از پيدا كردن پدر و مادر واقعى بچه از طرفى مأيوس شده اند و از طرفى ايجاد مفسده مى شود. مرد بعلت عدم برگشت همسرش و از هم پاشيدن زندگى اش حاضر به پرداخت نفقه نيست و مى گويد من پدر واقعى و نسبى اش نيستم كه نفقه بر من واجب باشد. زن هم مى گويد طبق شناسنامه تو پدرش هستى بايد خرجى اش را بدهى. خواهشمند است نظر شارع مقدس اسلام را در اين مورد مرقوم فرمائيد.

ج

- اگر بطور شرعى در مورد كودك تعهدى داده باشند بايد بنحوى كه تعهّد داده اند عمل نمايند بلى اگر تعهّد نكرده باشند مسئوليّتى ندارند. و اللَّه العالم.

س 1343
اشاره

- شخصى زوجه خود را در مقابل بذل مبلغ پنجاه هزار تومان طلاق

جامع الاحكام، ج 2، ص: 37

خلعى داد از جناب عالى خواهشمند است كه بيان فرمائيد نفقه زن در ايّام عده چطور مى شود؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه زوجه از زوج خود حمل نداشته باشد در ايام عده طلاق خلع حق نفقه بر زوج ندارد. و اللَّه العالم.

س 1344
اشاره

- شوهرم مدت يك سال است فرزندانم را برداشته به كشور افغانستان فرار كرده و مرا بدون سرپرست و بدون خرجى گذاشته از نظر شرع مقدس اسلام تكليف من چيست؟

ج

- به طور كلّى در صورتى كه زوج نفقه زوجه را ندهد زوجه مى تواند به حاكم شرع جامع الشرائط مراجعه كند تا حاكم شرع زوج را و ادرار نمايد كه يا نفقه بدهد و يا او را مطلّقه نمايد. و اللَّه العالم.

س 1345
اشاره

- مخارج اولاد تا چند سال بر پدر واجب است بعضى فرزندان مى خواهند درس بخوانند آيا تا پايان تحصيلات، پدر بايد هزينه تحصيلات آنها را بدهد يا نه؟

ج

- مخارج لازمه فرزند مانند لباس و خوراك تا موقعى كه خودش متمكن از تأمين اينگونه مخارج نباشد بر پدر واجب است چه فرزند بچه باشد و چه جوان و يا پير مگر اينكه پدر خودش متمكن نباشد و اما مخارج ديگر نظير ادامه تحصيل بر پدر واجب نيست.

س 1346
اشاره

- آيا ساختمان فرزند جزء نفقه پدر قرار مى گيرد يا خير؟

ج

- در صورتى كه واجب النفقه قدرت بر تهيه مسكن نداشته باشد و كسى كه بايد نفقه او را بدهد قادر باشد بايد مسكن را نيز تهيه كند هر چند به نحو اجاره و غيره و تفصيل نفقات در وسيلة النجاة: (القول في نفقة الأقارب) مسأله 1 و 2 و 8 مذكور است! توضيح اينكه: تهيه مسكن فقط نسبت به خود واجب النفقه لازم است نه زوجه تحت تكفّل او. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 38

حضانت

س 1347
اشاره

- پدرى در محضر دادگاه اذن در حضانت دختر كبير خود را به مادر مطلّقه وى داده است آيا رجوع پدر از اذنِ داده شده جايز است يا خير؟

ج

- بطور كلّى حضانت فرزند با بلوغ و رشد او منتفى ميشود و پدر و مادر حق حضانت او را ندارند و اختيار زندگى با هر كدام از پدر و يا مادر با خود فرزند است.

س 1348
اشاره

- پس از فوت پدر، آيا مادر در قبال حضانت فرزندان صغير متوفى مى تواند از جد پدرى مطالبه اجرت نمايد يا خير؟ و آيا حق الزحمه حضانت اطفال صغير به او تعلق مى گيرد يا خير؟

ج

- حق حضانت اطفال بعد از فوت پدر با مادر است تا موقعى كه مكلّف شوند و بعيد نيست بتواند در مقابل آن اجرت بگيرد پس اگر اطفال خودشان اموالى دارند مى تواند اجرت خود را با اجازه جدّ پدرى از اموال آنها بر دارد و اگر مالى ندارند مى تواند از جدّ پدرى مطالبه كند و در هر صورت احتياط در ترك اجرت گرفتن است.

س 1349
اشاره

- آيا پدر شرعاً مجاز است كه مادر مطلّقه را از ديدار فرزندش كه تحت حضانت پدر است محروم كند؟

ج

- اگر مفسده و ضررى براى فرزند نداشته باشد جايز است ولى بدون وجود مصلحت لازم خلاف انصاف و دور از اخلاق مؤمن است.

س 1350
اشاره

- آيا مادر شرعاً بدون اذن پدر مى تواند كارى را براى فرزند (چه در حضانت مادر باشد و چه پدر) انجام دهد، مثلًا آيا مى تواند بدون اذن پدر گوش دختر را سوراخ كند (براى گوشواره) و يا سر او را اصلاح كند و يا تصرفاتى مانند آن؟

ج

- اگر تحت حضانت مادر نباشد بدون اذن پدر جايز نيست و اگر تحت حضانت مادر است كارهائى مانند اصلاح سر و حفظ نظافت او داخل در حضانت است و جايز است ولى سوراخ كردن گوش او بدون اذن پدر جايز نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 39

س 1351
اشاره

گرفتن اولاد از مادر وقتى كه حضانت با پدر است در صورتى كه موجب مشقت غير قابل تحمل براى مادر باشد يا باعث عدم رشد روانى فرزند شود يا هر دو در عسر و حرج بيفتند جايز است يا نه؟

ج

- در صورتى كه جدا كردن فرزند از مادر براى فرزند مفسده و ضرر داشته باشد نبايد او را از مادر جدا كنند.

س 1352
اشاره

- شخصى نوه دخترى خود را نزد برادرزاده اش در سن صغيرى گذاشته است حالا دختر به سن بلوغ رسيده است. اگر اين مادر بزرگ بخواهد نوه خود را به نزد خودش ببرد آيا پسر برادر حق مطالبه مصرف خويش را دارد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اگر برادرزاده تبرعاً مخارج دختر را پرداخته باشد حق مطالبه از غير ندارد و اگر به امر مادر بزرگ خرج كرده و قصد مجانى نداشته مى تواند از مادر بزرگ مطالبه نمايد.

احكام شير دادن

س 1353
اشاره

- آيا مادر مى تواند بعد از دو سال شير به بچه اش بدهد يا خير و در صورت منع آيا حرام است يا مكروه؟

ج

- شير دادن بيشتر از دو سال حرام نيست ولى مذموم است.

س 1354
اشاره

- اگر زنى بچه دخترش را شير دهد دخترش بر شوهرش حرام است، آيا شير كامل و همراه با شرايطش منظور است يا يك مرتبه شير دادن هم نشر حرمت مى كند و همچنين شير دادن كه باعث حرمت است در صورتى است كه قبل از 2 سال باشد آيا منظور 2 سال شمسى است يا 2 سال قمرى؟

ج

- منظور شير كامل است و كمتر از آن اثرى ندارد و منظور از دو سال مذكور، سال قمرى است.

س 1355
اشاره

- پسرى از خانمى شير خورده است خواهر اين پسر مى تواند با پسر آن زن شير دهنده ازدواج بكند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، ازدواج آن دو اشكال ندارد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 40

س 1356
اشاره

- چنانچه زن بى شوهرى كه شير داشته باشد به اختيار خودش پسرى را با شير پستان خود قبل از اينكه دو سالش تمام شود شير بدهد. آيا همين پسر مى تواند با همين زن بى شوهر عقد دائم بكند يا خير؟

ج

- رضاعى كه موجب محرميت است آنست كه شير را از پستان زنى بخورد كه بواسطه حمل شير دار شده است و در فرض سؤال كه زن بدون شوهر شير داده محرميت حاصل نشده است.

س 1357
اشاره

- اگر زن مقلد شخصى است كه ده مرتبه شير دادن را موجب حرمت در رضاع ميداند و مرد مقلد كسى است كه 15 مرتبه شير دادن را موجب نشر حرمت ميداند در اين فرض اگر مادر زن نوه دخترى خود را ده مرتبه شير داده باشد تكليف شرعى زوجين چه خواهد بود؟

ج

- در فرض سؤال احوط و اولى اين است كه زوج، او را طلاق دهد و ديگر با او ازدواج نكند و اگر نخواهد او را طلاق بدهد بايد زوجين مراجعه به حاكم شرع جامع الشرائط بنمايد و طبق آنچه حاكم شرع در مقام قضاوت حكم مى كند عمل كنند. و اللَّه العالم.

س 1358
اشاره

- در فرض سؤال قبل اگر مقلّد زوج حكم را نافذ نداند و به حاكم شرع جامع الشرائط مراجعه نمودند و حاكم هم ده مرتبه شير دادن را موجب نشر حرمت در رضاع دانست وظيفه شرعى زوجين چه خواهد بود؟

ج

- حكم مجتهد جامع الشرائط در مرافعات و دعاوى باجماع نافذ است مع ذلك در اين صورت زوج با وجود حكم حاكم در مواردى كه امتناع از اداء حقوق زوجه موجب ردّ حكم حاكم نمى شود بايد بوظيفه شرعى شخصى خود عمل كند. و اللَّه العالم.

س 1359
اشاره

- احتراماً به اطلاع مى رساند كه اين جانب در سن دوماهگى مادرم را از دست دادم و بعد از آن از سينه مادربزرگم كه مادر پدرم مى باشد شير خوردم و شير خوردن از سينه مادربزرگم تا موقعى بود كه مرا از شير گرفتند، يعنى شير كامل از سينه مادربزرگم خورده ام در آن موقع مادربزرگم فرزندى روى دست

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص41

جامع الاحكام، ج 2، ص: 41

داشت و آن هم از سينه مادرش شير مى خورد حال مى خواهم بدانم كه دختر عمويم كه دختر پسر مادر بزرگم است بر من حلال است يا خير. (در ضمن موقعى كه من از سينه مادر بزرگم شير مى خوردم، دختر عمويم هنوز بدنيا نيامده بود يعنى عمويم ازدواج نكرده بود)؟

ج

- در مورد سؤال ازدواج شما با دختر مذكوره صحيح نيست.

س 1360
اشاره

- اگر مادر زن نوه دخترى خود را با شرائطى كه در رضاع گفته شده شير كامل بدهد با توجه به اينكه علم دارد اين شير دادن موجب حرمت دخترش به شوهر خواهد شد و جدائى زن از شوهر موجب ناراحتى داماد مى شود آيا در فرض سؤال جائز است مادر زن به نوه دخترى خود شير دهد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال جائز نيست مادر زن نوه دخترى خود را شير دهد. و اللَّه العالم.

س 1361
اشاره

- خانمى به نوه دخترى خودش شير داده است حال بعد از 30 سال كه صاحب فرزندان زيادى شده اند مثلًا 8 الى 9 تا فرزند فهميده اند كه به همديگر حرام مى باشند و بايد از هم جدا شوند ولى خانواده او و فرزندانش ناراحت هستند در اين رابطه اگر مى شود راهنمائى فرمائيد در ضمن تكليف بچه ها چه مى شود؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه شير خوردن بمقدارى بوده كه باعث نشر حرمت هست دختر بانوى مذكوره به شوهرش حرام ابدى است و بايد از يكديگر جدا شوند و محتاج بطلاق نيست ولى چون بعداً زوجين حكم و يا موضوع را فهميده اند اولاد آنها كه در خلال اين مدت بوجود آمده اند در حكم حلال زاده هستند و از آنها ارث مى برند ولى اگر شك داشته باشيد كه شير خوردن بقدرى كه شرعاً موجب نشر حرمت مى شود بوده يا نه و طريق شرعى هم براى اثبات آن در بين نيست به ازدواج دختر مرضعه با شوهرش ضرر نمى زند و بقوت خود باقى است و تفصيل مسأله را در رساله ملاحظه نمائيد.

س 1362
اشاره

- بانوئى، نوه دخترى خود را چند ماه شير داده است، آيا در اين صورت داماد اين بانو با دختر او (يعنى پدر و مادر طفل شير خوار) با هم،

جامع الاحكام، ج 2، ص: 42

نامحرم مى شوند؟

و آيا خود اين بانوى شير دهنده (كه مادر بزرگ طفل شير خوار حساب مى شود) با شوهرش (كه پدر بزرگ طفل است) نامحرم مى شوند؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه شير كامل با شرائطى كه در رساله ذكر شده داده باشد پدر و مادر طفل به همديگر حرام ميشوند ولى پدر بزرگ طفل و مادر بزرگ او به همديگر حرام نمى شوند.

س 1363
اشاره

- بانوئى از دنيا رفته است و خواهر وى جاى او را گرفته، يعنى با شوهر خواهرش ازدواج كرده است، سپس فرزند دختر خواهرش را (يعنى نوه دخترى خواهرش را) چند ماه شير داده، پدر و مادر طفل شير خوار با هم نامحرم مى شوند؟

و آيا پدر بزرگ و مادر بزرگ، يعنى خاله مادر طفل شير خوار (كه دايه و شير دهنده اين طفل بوده) با شوهرش- كه قبلًا شوهر خواهرش بوده- نامحرم مى شوند؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه خواهرى كه جاى خواهر فوت شده را گرفته شيرش از شوهر فعلى (پدر دختر خواهر) باشد پدر و مادر طفل شير خوار به همديگر حرام مى شوند ولى اگر شير از شوهر قبلى او باشد، يا دختر خواهرش دختر شوهر فعليش نباشد، پدر و مادر طفل به همديگر حرام نمى شوند و در هر دو صورت پدر بزرگ و نامادرى به هم حرام نمى شوند.

س 1364
اشاره

- اگر خاله نوه خواهر خود را اشكال ايجاد مى شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، آن بچه فرزند رضاعى مرضعه محسوب است، و با فرزندان مرضعه نمى تواند ازدواج كند. و اللَّه العالم.

س 1365
اشاره

- از زوجينى كه چندين سال است ازدواج نموده اند و بچه دار نشده اند و پزشكان متخصص حاذق به آنها پاسخ منفى داده اند چون خيلى آرزوى فرزند دارند پسرى يا دخترى نزد خود آورده و به عنوان فرزند آن را بزرگ مى كنند. آيا بعد از بلوغ كه طفل مزبور نسبت به زوجين نامحرم مى شود تكليف زوجين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 43

چيست و چنانچه كسى مايل به اين كار باشد ابتداءً چه وظائف شرعى را بايد انجام دهد؟

ج

- در فرض سؤال طفل مذكور بر زوجين نامحرم است به اين معنى اگر پسر باشد بر زوجه نامحرم است و اگر دختر باشد بر زوج بلى در صورتى كه طفل قبل از دو سالگى از شير خواهر و يا از شير زوجه برادر به مقدار رضاع محرّم شير بخورد محرميّت نسبت به كسى كه خواهرزاده و يا برادر زاده رضاعى او شده حاصل مى شود و در هر صورت آن طفل از آن زوجين ارث نمى برد. و اللَّه العالم.

احكام لحوق فرزند

س 1366
اشاره

- اگر دو بچه يكى پسر و ديگرى دختر در بيمارستان متولد شوند درحالى كه نه مادرها و نه قابله و نه كارمندان بيمارستان ميدانند كه احد مولودين از كداميك از آنان متولد شده كيفيت لحوق بچه ها را به مادرشان بيان فرمائيد و آيا در اين گونه موارد آزمايش خون پدر و مادر و شير آنها حجت شرعى خواهد بود يا خير؟

ج

- اگر طرفين يعنى اولياء اين دو بچه از آزمايش خون يقين به نتيجه آزمايش پيدا كنند طبق يقين خود عمل نمايند و اگر يقين پيدا نمى كنند ظاهر اين ستكه بايد رجوع به قرعه نمايند

س 1367
اشاره

- ازدواج مجدد من براى بچه بوده حال كه صاحب 2 فرزند شدم بچه هاى من با همسر اول من بسيار مأنوس هستند و همچنين زن اول من با بچه ها نهايت علاقه دارد زن اوّل ميل دارد كه شناسنامه بچه ها بنام او باشد يعنى در شناسنامه قيد شود كه زن اوّل مادر بچه ها باشد در صورتى كه مادر اصلى بچه ها كه همسر دوّم من است حرفى ندارد و من هم حرفى ندارم آيا شرعاً اين عمل جايز است؟

ج

- اين عمل جائز نيست و در نسلهاى بعدى اشكالات تداخل پيش خواهد آمد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 44

س 1368
اشاره

- از آنجائي كه فرزند متولد شده از زوجى ديگر را ميتوان به فرزندى قبول نمود و فرزندخواندگى توسط شرع مقدس صحه گذاشته شده است و سن مولود اهميتى در فرزندخواندگى ندارد- مولود مى تواند يك روزه باشد يا چندساله، مى تواند نه ماهه به دنيا آمده باشد يا هفت ماهه و يا حتى زودتر- لذا اين سؤال مطرح مى شود كه آيا مى توان فرزندخواندگى را از دوران جنينى آغاز نمود؟ بعبارت ديگر آيا مى توان جنين حاصل از نطفه شوهر (اسپرم شوهر) و تخمك همسرش را پس از انعقاد نطفه و تشكيل شدن جنين در همان يكى دو روز اول به فرزندخواندگى داد و زوج ديگرى او را به فرزندى قبول نمايد؟ اگر اين مسأله جايز باشد آيا ميتوان جنين تشكيل شده را در رحم مادر خوانده اش قرار داد كه پس از تولد او را بزرگ نمايد؟

ج

- فرزندخواندگى به هيچ يك از صور مذكوره در سؤال اعتبار ندارد و احكام فرزند در محرميت وارث بردن و غيرهما بر آن مرتب نمى شود و قرآن مجيد فرزند خوانده را از پدر خوانده نفى فرموده است و هر چند نطفه زن و شوهرى را پس از انعقاد در رحم زن ديگر قرار دهند به او ملحق نخواهد شد و به والدين حقيقى خود ملحق است. و اللَّه العالم.

س 1369
اشاره

- فرضاً زنى ايّام قاعدگى وى ديروز تمام شد و وظايف شرعى از قبيل غسل و ... انجام داد و قبل از اينكه شوهر با وى نزديكى كند متأسفانه با عنف و زور به وى تجاوز شد و حامله شد وظيفه زن نسبت به بچه چيست؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه شوهر آن زن هم با او مواقعه نموده به طورى كه الحاق بچه به شوهر زن محتمل باشد بچه ملحق به زن و شوهر او است و حلال زاده است بلى اگر احتمال الحاق ولد به زوج نباشد و يقين داشته باشند كه از زناى به عنف متكوّن شده در اين صورت بچه ملحق به مادر است و نسبت به مادر حلال زاده محسوب مى شود. و اللَّه العالم.

س 1370
اشاره

- شخصى با شخص ديگر عمل لواط انجام داده پس از مدتى خواهر مفعول را فاعل گرفته در موقع ازدواج جاهل به مسأله بوده وقتى كه علم پيدا كرده

جامع الاحكام، ج 2، ص: 45

از زن جدا شده آيا آن بچه هايى كه در زمان جهل به مسأله به دنيا آمده اند حلال زاده هستند يا حرامزاده؟

ج

- در مورد سؤال كه جاهل بوده اند بچه هايى كه در زمان جهل به مسأله به وجود آمده اند فرزند شرعى هستند و حرام زاده نيستند.

احكام محارم

س 1371
اشاره

- در باب محارم از حيث نظر شبهه اى مطرح گرديده كه رفع و جواب مورد استدعاست: مرحوم صاحب جواهر در خصوص جواز نظر به محارم فرموده است: «و كذا له ان ينظر الى المحارم الّتى يحرم عليه نكاحهن نسباً او رضاعاً او مصاهرة او ملكاً ما عدا العورة مع عدم تلذذ و ريبه». مرحوم آيت اللّه آقاى سيد أبو الحسن اصفهانى طالب ثراه در وسيلة النجاة فرموده اند: «و المراد بالمحارم من يحرم عليه نكاحهن من جهة النسب أو الرضاع أو المصاهرة» مرحوم آيت اللّه العظمى گلپايگانى قدس سرّه نيز در تعاليق خود بر وسيلة النجاة در اين خصوص حاشيه اى ندارند. شبهه اين است با حذف قيد «مؤبداً» كه در عبارات برخى ديگر از فقهاء از جمله شهيد ثانى در لمعه: «يجوز النظر الى ...

المحارم و هو من يحرم عليه نكاحهن مؤبداً بنسب، او رضاع، او مصاهرة خلا العورة ...» و مرحوم آيت اللّه العظمى خوئى (قدس سره) در منهاج الصالحين: «يجوز للرجل النظر الى ... المحارم الّتى يحرم عليه نكاحهن مؤبداً لسبب أو مصاهرة أو رضاع بشرط عدم التلذذ ...» آمده است؛ اخت الزوجه از عداد محارم خارج نگرديده است در حالى كه با وجود اين قيد خارج مى گردد. آيا فقهائى كه قيد مزبور را حذف كرده اند قائل به جواز نظر به اخت الزوجه اند يا خير؟ نظر مبارك را نيز در موضوع مرقوم فرمائيد.

ج

- فقهائى كه قيد مؤبد را نفرموده اند نظر به جمله (المحارم التى يحرم عليه نكاحهن) در حرمت ابديّه داشته اند و قيد مؤبد ظاهراً به نظرشان توضيحى مى باشد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 46

به هر حال همه در حرمت نظر نسبت به اخت الزوجه

اتفاق دارند. و اللّه العالم.

س 1372
اشاره

- شخصى پدرش فوت نموده است و مادرش شوهر مى كند فرزندانى از آنها متولد مى شود آيا فرزندان پسر به دخترانى كه از فرزندان شوهر قبلى بدنيا آمده و بزرگ مى باشند محرم هستند يا خير؟

ج

- اگر مقصود اين است كه فرزندان شوهر دوم زن كه از همسر ديگر داشته به فرزندان اين زن كه از شوهر اول داشته محرم هستند يا نه، جواب اين ستكه آنها كه نه از جانب پدر و نه مادر با هم خواهر و برادر نيستند به هم محرم نيستند، و اگر مقصود اين است كه فرزندان اين زن كه از شوهر اول و دوّم دارد به هم محرم هستند يا نه جواب واضح است برادر و خواهر مادرى هستند و به هم محرم مى باشند اگر مقصود اينست كه فرزندان اين فرزندها در صورت دوّم كه همه از يك مادرند با هم محرمند يا خير جواب اينست كه آنها دختر عمو و پسرعموى مادرى يا دخترخاله و پسر خاله مادرى يا دختردائى و پسرعمّه مادرى يا دختر عمه و پسردائى مادرى هستند و هيچ كدام از جهت نسب به هم محرم نيستند.

س 1373
اشاره

- آيا محارم سببى پس از قطع سبب بازهم محرمند؟ مثلًا مادر زن پس از اينكه زن را طلاق بدهند آيا باز محرم مى ماند يا خير؟ و آيا مى تواند پس از طلاق زن با مادر زن ازدواج نمايد يا خير؟

ج

- در مواردى كه حرمت نكاح در حال جمع بين او و زوجه است مثل خواهرزن و دختر زن غير مدخول بها پس از قطع سبب بر طرف مى شود و در مورد مثل مادر زن بعد از قطع سبب نيز محرميت باقى است و پس از طلاق زن هم ازدواج با مادر او جائز نيست.

س 1374
اشاره

- ضمن عرض سلام مستدعى است بفرمائيد علاوه بر حرمت ازدواج ابو المرتضع با اولاد مرضعه و صاحب لبن آيا بين ايشان محرميت هم وجود دارد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال علاوه بر حرمت ازدواج جواز نظر در حدّى كه به محارم ديگر جايز است از تعليلى كه در صحيح ايّوب بن نوح (وسائل باب 16 از ابواب ما

جامع الاحكام، ج 2، ص: 47

يحرم بالرضاع ح 1) حرمت ازدواج بر آن معلل شده است (لأنّ ولدها صار بمنزلة ولدك) قابل استظهار و استفاده است و اطلاق كلمات جمعى از بزرگان و اعاظم فقهاء- قدس اللَّه اسرارهم- نيز مؤيد بر اين استظهار است. و اللَّه العالم.

س 1375
اشاره

- زن اجنبيه در شرايط فعلى به چه كسانى اطلاق مى گردد؟

ج

- هر زنى كه از راه نسب مانند مادر و خواهر و دختر و عمه و خاله يا بوسيله شير خوردن كه تفصيل آن در توضيح المسائل ذكر شده و يا از راه دامادى به انسان محرم نباشد، اجنبيه است و شرائط فعلى اثرى در اين حكم ندارد.

س 1376
اشاره

- زن و شوهرى بچه دار نمى شدند بچه بيگانه را آورده اند و بزرگ شده در منزل اينها چه راهى دارد دختر به شوهر و يا پسر به زن محرم شود.

باضافه شناسنامه فرزندى گرفته اند قانوناً وارث زن و شوهر شده آيا اين كار درست است يا نه؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه آن بچه دختر است با اجازه ولى شرعى او آن را صيغه موقت پدر آن شوهر اگر زنده است بنمايند و اگر پسر است با ازدواج با مادر آن زن بعد از بلوغ و انجام دخول اگر مادر آن زن شوهر نداشته باشد محرميّت حاصل ميشود و لكن اين راهها همه جا عملى نيست در هر صورت شناسنامه فرزندى گرفتن براى آن بچه جائز نيست و با شناسنامه گرفتن هم شرعاً وارث آن زن و شوهر نمى شود.

س 1377
اشاره

- عروس دختر و عروس پسرم و عروس خواهر و عروس برادرم به من محرم هستند يا نه؟

ج

- عروس دختر و پسر شما به شما محرم هستند ولى عروس برادر و خواهرتان به شما نامحرم هستند.

س 1378
اشاره

- دائى مادر زن من، با همسرم محرم است يا نه؟

ج

- بطور كلّى دختر هر شخصى خواه آن شخص مرد باشد يا زن بر دائى آن شخص محرم است هر چند در سلسله نسب بلا واسطه يا مع الواسطه فرزند خواهر شخص باشند محرم او ميشوند بنابراين دائى مادر زن شما بر خود آن زن محرم است

جامع الاحكام، ج 2، ص: 48

بلى اگر همسر ديگر داشته باشيد دائى مادر اين همسر به او محرم نيست.

س 1379
اشاره

- پسرم مى تواند (از زن اول) با دختر زن دوم من (دختر خوانده) مى توانند ازدواج كنند؟

ج

- در فرض سؤال، ازدواج پسر شما از زن اول با دختر زن دوم كه از شوهر اول دارد مانعى ندارد. و اللّه العلم.

س 1380
اشاره

- مرد و زنى چندى با هم زندگى كردند و اولاددار نشدند بدين مناسبت از هم جدا شدند و هر كدام همسرى ديگر اختيار كردند و هر دو از همسران جديد خود صاحب فرزندانى شدند حال مى خواهند دختران زن كه از شوهر دوم دارد و پسران مرد كه از زن دوم به وجود آمده ازدواج كنند آيا جايز است يا خير؟

ج

- ازدواج مذكور اشكالى ندارد.

س 1381
اشاره

- در عقد دائم مادر عروس محرم ابدى براى داماد مى شود آيا در عقد موقت هم اينطور است؟ و آيا پدر داماد هم محرم أبدى براى عروس مى شود؟

ج

- در حكم مذكور فرقى بين عقد دائم و موقت نيست و پدر داماد هم با عروس محرم ابدى است. و اللَّه العالم

احكام ازدواج هاى حرام

س 1382
اشاره

- اگر كسى با زن شوهردار زنا كند بعداً مى تواند با او ازدواج كند يا نه، اگر كسى با زن شوهردار ملاعبه كند و تفخيذ نمايد امّا دخول نكند مى تواند بعداً با او ازدواج كند يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، زن بر زانى حرام ابدى مى شود ولى در ملاعبه و تفخيذ اين حكم نيست هرچند معصيت بسيار بزرگى است، و اللَّه العالم

س 1383
اشاره

- عرض مى شود كه شخصى با دخترخاله خود (هند) كه (منكوحه عمرو است) زنا كرده است و بعد از مدّتى با دختر هند (كه اسمش جميله است) زنا بالجبر كرده است و بعداً جميله را عقد كرده آيا اين عقد درست است يا خير؟

يعنى عقد با دختر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 49

مدخول بها مطلقاً حرام است يا مقيّد به عقد است؟

ج

- بنابر احتياط واجب عقد با دختر مزنى بها اعمّ از اينكه مزنى بها در عقد غير باشد يا نباشد حرام است.

س 1384
اشاره

- اگر مردى با زنى كه در متعه ديگريست زنا كند پس از انقضاى متعه و عدّه شرعى مى تواند با وى ازدواج كند يا حرام مؤبّد است؟

ج

- زناى با زن شوهر دار موجب حرمت ابديه است و از اين جهت فرقى بين نكاح دائم و موقت نيست.

س 1385
اشاره

- شخصى شوهر زنى را به عمد كشته و زن مقتول را قاتل با رضايت زن به عقد گرفته آيا اين ازدواج مشروع است و اولادى كه از اين ازدواج متولد مى شوند حلال زاده اند يا خير؟

ج

- ازدواج مذكور اگر بعد از گذشتن عده وفات (چهار ماه و ده روز) واقع شده باشد اشكال ندارد و فرزندى كه از اين ازدواج به وجود مى آيد حلال زاده است مگر اينكه مرد مذكور درحالى كه زن شوهر داشته با او زنا كرده باشد كه در اين صورت ازدواج با او جايز نيست و اين زن بر آن مرد حرام است. و اللَّه العالم.

س 1386
اشاره

- حدود هشت سال قبل فردى به خواستگارى دختر خاله اش رفت و آن دختر كه او را به هيچ عنوان دوست نداشت جواب رد داد ولى مرد با پافشارى و تهديدات مكرّر خانواده زن را راضى كرد ولى دختر همچنان ناراضى بود تا اينكه شب عقد دختر كه هيچ راه فرارى نديد ناچار به گوشه اى رفت و مخفى شد ولى برادرها و پدرش او را پيدا كرده و با كتك و تهديد او را به عقد آن فرد در آوردند و موقعى كه عروسى كردند چند مدتى زن نمى گذاشت شوهرش با او هم بستر شود و خلاصه او را نزد فالگيرى بردند و او گفت اگر مى خواهى شوهرت تو را طلاق دهد بايد مدتى با او خوش رفتارى كنى و هركارى كه گفت انجام دهى تا او از تو نفرت پيدا كند و طلاقت بدهد و زن هم همين كار را مى كند خلاصه بچه دار مى شوند و مدت 7 سال با هم زندگى مى كنند ولى زن حتى راضى نبود كه شوهرش به او نگاه كند چه رسد با هم هم بستر شوند و ظاهراً و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 50

قلباً به اين ازدواج راضى نبود و شرايط او طورى بود كه نمى توانست طلاق بگيرد حال

با اين شرايط اگر آن زن با مرد غريبه اى زنا كند آيا آن مرد مى تواند با او ازدواج كند يا خير البته شوهر قبلى او زن ديگرى گرفته و اين زن را طلاق مى خواهد بدهد و سؤال ديگر اينكه آيا اين زن احتياج به طلاق گرفتن و عده نگه داشتن دارد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه دختر راضى نبوده و به اجبار او را عقد كرده باشند عقد فضولى است و اگر بعد از خواندن عقد با اظهار نارضائى از وقوع عقد از هم بستر شدن خوددارى مى كرده عقد باطل شده و بر فرض كه بعد هم راضى شده باشد اثرى ندارد و زناى او با مرد ديگر گرچه گناه بسيار بزرگى بوده و بايد توبه كند لكن ازدواجش با مرد زانى اشكال ندارد و در اين فرض نيازى به طلاق نيست و عدّه هم ندارد و اگر پسر خاله به اجبار، با او هم بستر شده بايد مهر المثل او را بدهد لكن اگر بعد از عقد و قبل از ردّ آن راضى به عقد فضولى شده باشد شرعاً همسر پسر خاله است و در اين صورت جدائى او محتاج به طلاق است و بايد عدّه هم نگهدارد و ازدواجش با مرد زانى حرام ابدى است به هر صورت اين حكم است و در تعيين موضوع لازم است مسأله كاملًا به زن و مرد تفهيم شود كه اگر جريان بصورت دوم باشد دوباره اين زن و مرد گرفتار معصيت بزرگ زنا نشوند.

س 1387
اشاره

- اگر كسى لواط كند غير از مادر و دختر و خواهر مفعول اقوام و منسوبين ديگر مفعول مانند: (دختر عمو- دختر دايى- دختر خاله) بر فاعل حرام مؤبد مى شوند؟

ج

- در فرض سؤال فقط مادر و دختر و خواهر مفعول بر فاعل حرام اند و سائر منسوبين مفعول مانند دختر عمو و دختر دائى و دختر خاله به جهت لواط بر فاعل حرام نمى شوند.

س 1388
اشاره

- جوانى 21 ساله هستم ... در سوم راهنمايى مشغول به تحصيل بودم با توجه به عدم آگاهى از مسائل شرعى و احكام اسلام با پسرى عمل لواط انجام

جامع الاحكام، ج 2، ص: 51

دادم و دقيقاً مى دانم كه عمل دخول انجام نشده آيا من مى توانم با خواهر او ازدواج نمايم؟

ج

- در فرض سؤال كه يقين به عدم دخول و لو بعض حشفه، داريد ازدواج با خواهر لواط دهنده اشكال ندارد.

س 1389
اشاره

- آيا جايز است شوهر كافر و زن او مسلمان باشد؟

ج

- جايز نيست.

س 1390
اشاره

- با زنى كه يقين به زانيه بودن او داريم و يقين داريم عده نگه نمى دارد مى توان ازدواج كرد يا خير؟

ج

- اگر مشهوره به زنا باشد احتياط ترك است.

لقاح مصنوعى (حاملگى خارج از رحم)

اشاره

[1]

س 1391
اشاره

- تزريق نطفه مرد بيگانه به زنى كه از شوهرش بچه دار نمى شود چه صورت دارد؟

ج

- جائز نيست. و اللَّه العالم.

س 1392
اشاره

- تزريق منى حيوان بحيوان ديگر يا به انسان را جايز مى دانيد يا خير؟

ج

- تزريق منى حيوان به حيوان ديگر جايز است ولى تزريق منى حيوان به انسان يا انسان به انسان فروع و شقوقى دارد كه در بعضى فروع آن اگر قصد استيلاد نباشد و بمنظور عقلائى ديگر مثل معالجه باشد يا تزريق منى زوج به زوجه باشد در صورتى كه انجام اين كار مستلزم فعل حرامى نباشد حكم به جواز مى شود و بعضى فروع آن محكوم به حرمت و در بعض فروع آن حكم به جواز محل اشكال است بهر صورت بطور كلى نمى توان اين عمل را محكوم به جواز يا عدم جواز دانست بهتر اين است كه بطور موردى سؤال شود تا جواب همان مورد داده شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 52

س 1393
اشاره

- زن و شوهرى كه صاحب فرزند نمى شوند به دكتر مراجعه مى كنند دكتر به آنها مى گويد نطفه شما ضعيف است بايد تقويت شود و زن و شوهر خيال مى كنند كه دكتر مى خواهد با تزريق آمپول و يا داروهاى تقويتى نطفه آنان را تقويت كند ولى دكتر بدون اطلاع زوجين منى شخص اجنبى را به رحم زوجه تلقيح مى كند. لطفاً بيان فرمائيد آيا دكتر مجوز شرعى براى اين عمل دارد و در صورت مشروع نبودن فعل دكتر حكم شرعى را در خصوص پزشك بيان فرمائيد؟

ج

- عمل مذكور حرام است و پزشكى كه آن را انجام داده طبق نظر حاكم شرعى محكوم به تعزير مى شود.

س 1394
اشاره

- آيا مى توان نطفه زن و شوهرى را كه بچه دار نمى شوند با هم تركيب نموده و به صورت يك نطفه واحد و آماده (يعنى نطفه اى كه در نهايت تبديل به انسان مى شود) در رَحِمِ زن ديگرى پرورش داد؟

س 1395- آيا اين مورد فوق در مورد زنى است كه رحم او استعداد پرورش انسان را ندارد يا شامل زنانى كه استعداد پرورش انسان را دارند نيز مى شود؟

س 1396- آيا مورد فوق را مى توان در قالب عقد اجاره قرارداد؟

ج

- در مورد زنى كه رحم او استعداد پرورش انسان را ندارد فتوا به جواز تركيب نطفه شوهر او با نطفه او و قرار دادن آن در رحم زن ديگر به شرط اينكه متوقف بر ارتكاب فعل حرام يا مستلزم آن نباشد وجه واضح و قوى دارد و اگر استعداد مذكور را دارا باشد چون اين عمل با مصالح و نظامات تكوينى و تشريعى كه مورد عنايت شارع مقدس است معارض و موجب تفويت و تضييع آنها است احوط ترك اين عمل است. و اللَّه العالم.

س 1397
اشاره

- زنى از شوهر خود بچه دار نمى شود، آيا جايز است نطفه مرد ديگرى غير از شوهر بوسيله دستگاه در رحم او قرار داده شود و بدين وسيله حامله گردد، و اگر جايز است، آيا تمام احكام مادرى و فرزندى مانند محرميّت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 53

وارث و ... جارى مى گردد؟

ج

- اگر مقصود انعقاد نطفه مرد اجنبى و زن اجنبيه است جائز نيست و اگر مقصود اين است كه نطفه زن و نطفه شوهرش پس از انعقاد به رحم زن ديگر منتقل نمايد در صورتى كه انجام اين عمل مستلزم فعل حرام نباشد حكم به جواز خصوصاً در صورتى كه رحم زن استعداد نگاهدارى جنين نداشته باشد بعيد نيست.

س 1398
اشاره

- اخيراً در علم پزشكى براى افراد نازا و آنان كه صاحب فرزند نمى شوند عمل JWI را تجويز مى نمايند به اين صورت كه اسپرم زوج را گرفته پس از عمليات پزشكى در رحم زوجه لقاح از خارج مى نمايند در صورت عدم موفقيت اقدام به عمل FWI مى نمايند كه اين عمل هم همچون عمل گذشته است امّا با اين تفاوت كه اسپرم مرد را گرفته پس از عمليات پزشكى و پس از گذشت دو يا سه روز و باربرى اسپرم در دستگاه مخصوص و بدون حضور زوج لقاح از خارج به رحم زوجه مى نمايند لذا خواهشمنديم نظر مبارك را بفرمائيد با تشكر فراوان.

ج

- اگر اسپرم زوج را به رحم زوجه وارد كنند چه بنحو صورت اول و چه صورت دوّم و در خلال اين عمليات هيچ گونه خلاف شرعى مانند نگاه يا مسّ نامحرم و يا امور ديگر واقع نشود كه البته بسيار بعيد است اشكال ندارد و اگر مستلزم حتى يك فعل حرام باشد جايز نيست.

س 1399
اشاره

- انتقال نطفه زوج پس از مرگ به رحم زوجه چه حكمى دارد؟

ج

- اگر مستلزم فعل حرامى نگردد حكم جواز بعيد نيست. و اللَّه العالم.

س 1400
اشاره

- احكام مربوط به فرزندى كه از طريق لقاح مصنوعى متولد شود را از نظر طهارت و ارث و ... بيان فرماييد؟

ج

- در فرض سؤال ولد با مسلمان بودن احد والدين محكوم به طهارت است و بعض احكام مثل حرمت نكاح با محارم بر آن مرتب است ولى ارث بردن ولد از صاحب نطفه محل اشكال بلكه ظاهراً محكوم به عدم است. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 54

جلوگيرى

س 1401
اشاره

- با توجه به لزوم كنترل جمعيت آيا بستن لوله براى خانمها اشكال دارد يا نه؟

ج

- عقيم كردن زن و يا مرد جائز نيست ولى جلوگيرى موقت از انعقاد نطفه اشكال ندارد.

س 1402
اشاره

- استفاده از دستگاه آ- يو- دى (كه براى جلوگيرى موقت از باردارى، ماماهاى زن در رحم خانمها قرار مى دهند) چه حكمى دارد؟

لازم به تذكر است كه مرحوم آية اللَّه العظمى گلپايگانى (ره) مسأله ضرورت را در اينجا مطرح كرده اند. بفرمائيد آيا تنظيم خانواده ها ضرورت محسوب مى شود يا خير؟

ج

- جلوگيرى موقت اگر مستلزم حرام نباشد اشكال ندارد عقيم كردن جائز نيست و تنظيم خانواده شرعاً ضرورت محسوب نمى شود.

س 1403
اشاره

- در مسأله 2446 رساله حضرت عالى آمده: نگاه به عورت ديگرى حرام است و ... آيا در گذاشتن دستگاه آ- يو- دى كه نگاه به عورت صورت مى گيرد، مى توان به خاطر مسأله اضطرار مسأله فوق را ناديده گرفت؟

ج

- تنظيم خانواده ملاك اضطرار نيست.

س 1404
اشاره

- بستن لوله هاى مردان با رضايت زن و شوهر از نظر شما چه حكمى دارد؟

ج

- عقيم كردن جائز نيست و رضايت زن و شوهر مجوّز نيست.

س 1405
اشاره

- براى جلوگيرى طبيعى مرد يا زن شرعاً چه صورت دارد و اگر جايز است رضايت طرفين شرط است يا نه؟

ج

- عقيم كردن جايز نيست ولى جلوگيرى موقت اشكال ندارد و احتياط واجب اينست كه زن با اذن شوهر انجام دهد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 55

س 1406
اشاره

- بستن لوله چه براى زنها و چه براى مردها با توجه بدستور دولت و كنترل مواليد جايز است يا نه؟

ج

- بطور موقت كه باز كردن آن ممكن باشد بشرط اينكه مستلزم فعل حرامى مثل نظر و لمس اجنبى يا نظر غير شوهر بر عورت نباشد جائز است و بطور دائم عقيم كردن جائز نيست.

س 1407
اشاره

- بعد از اينكه چند تا بچه به دنيا بيايد آيا زن مى تواند با رضايت شوهر، تخمدان خود را به وسيله عمل در بياورد؟ تا بچه دار نشود.

ج

- جايز نيست. و اللَّه العالم.

سقط جنين

س 1408
اشاره

- محترماً نظر به اينكه اين جانب داراى شش فرزند هستم كه دوتاى آخرى آنها دوقلو بوده و الآن شش سال سن دارند و اخيراً مجدداً خانمم باردار شده خواهشمند است با عنايت به تعداد فرزندان و مشكلات زندگى فردى و اجتماعى نظر خود را در سقط جنين بفرمائيد.

ج

- در فرض سؤال مجوز شرعى براى سقط جنين وجود ندارد و اسقاط آن معصيت دارد و موجب ديه هم هست قال اللَّه تعالى: (و لا تقتلوا أولادكم خشية املاق نحن نرزقهم و إياكم انّ قتلهم كان خطأ كبيرا)، شايد همين فرزندى كه شخص بفكر سقط آن افتاده است موجب وسعت رزق و رفع مشكلات زندگى و سعادت دنيا و آخرت پدر و مادر شود امر رزق و روزى با خداوند متعال است (فو رب السماء و الأرض إنه لحق مثل ما إنكم تنطقون).

س 1409
اشاره

- هرگاه دكتر تشخيص دهد كه حمل براى مادر زيان دارد و اگر در شكم بماند يا هر دو مى ميرند يا يكى از آن دو، آيا سقط جنين جايز است؟

ج

- در مثل دو غريقى كه هر دو در معرض هلاكت باشند و انسان نتواند هر دو را نجات دهد مخير است كه يكى از آنها را نجات دهد اما اگر هر دو در معرض غرق

جامع الاحكام، ج 2، ص: 56

شدن باشند و نجات يكى از آنها توقف بر هلاك كردن ديگرى داشته باشد مثل همين فرض مورد سؤال، جايز نيست.

س 1410
اشاره

- در مراكز درمانى تخصصى بيماريهاى زنان و زايمان مى نمايند مى توان توسط آزمايشات تشخيصى داد كه جنين بعد از تولد دچار عقب ماندگى ذهنى و اين بعداً بطور قطع منجر به مرگ وى خواهد شد. آيا كادر پزشكى در اين موارد مجاز به سقط جنين مى باشند يا خير؟

ج

- عمل مذكور، جايز نيست هر چند قطع داشته باشيد كه جنين عقب مانده و بعداً هم منجر به مرگ او مى شود، و ديه هم دارد كه بر عهده مباشر است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 57

طلاق

اشاره

جامع الاحكام، ج 2، ص: 59

طلاق

احكام طلاق

س 1411
اشاره

- اگر كسى با رضايت زن خود را طلاق رجعى بدهد آيا اگر بعد از طلاق در بين عدّه رجوع كند اين رجوع شوهر به رضايت زن موكول است يا نه؟

ج

- در طلاق رجعى جواز رجوع زوج به زوجه در بين عدّه مشروط به رضايت زوجه نيست.

س 1412
اشاره

- اگر شخصى از طرف عده اى وكيل براى خواندن طلاق شود و بعد از اجراء طلاق كه بعضى از آنها رجعى و بعضى ديگر بائن است يقين نمايد كه يكى از طلاقها باطل و شرائط صحت نداشته است در فرض سؤال اگر كسى كه طلاق را خوانده است اسامى مطلّق و مطلقه را نداند و آنان را نشناسد وظيفه شرعى او چه خواهد بود؟

ج

- در فرض سؤال وكيل بايد به ترتيب موكّل اوّلى و دوّمى و سوّمى و هكذا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 60

الى آخر از طرف هر يك از آنها زوجه او را طلاق رجعى و خلعى بما بذلت كه واقعاً معين است اجراء طلاق كند و در مورد لزوم اجراء طلاق در طهر غير مواقعه دو طلاق به فاصله ده روز انجام دهد.

س 1413
اشاره

- شخصى كه در طهر غير مواقعه مى خواهد عيال خود را طلاق بدهد اگر شبهةً يا بزنا با اين زن نزديكى انجام بگيرد شوهر مى تواند او را طلاق بدهد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال زنا و يا وطى بشبهه از غير زوج مضرّ بطلاق زوج نيست.

و اللَّه العالم

س 1414
اشاره

- مردى با زنى به مدّت دو ماه با اجراى صيغه موقّت با هم بوده اند، پس از دو ماه بدون اجراى صيغه عقد با توافق طرفين تبديل به دائمى گرديده و بعد از يك سال و نيم زندگى مى خواهند از يكديگر جدا شوند. آيا اجراى صيغه طلاق لازم است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه بعد از تمام شدن مدّت عقد انقطاعى بدون اجراء عقد با هم زندگى زناشوئى داشته اند نسبت به يكديگر اجنبى هستند و محتاج بطلاق نيست و پس از جدائى اگر هر دو جاهل به مسأله بوده اند در صورتى كه زن حامل نباشد بايد بمقدار سه طهر عدّه نگه دارد و اگر حامل باشد تا موقع وضع حمل بايد عدّه نگه دارد و با فرض جهل هر دو چنانچه فرزندى بوجود آمده باشد محكوم به حلال زاده است ولى اگر هر دو يا يكى از آنها عالم بمسأله بوده مقاربت آنها نسبت به آنكه عالم به مسأله بوده زنا محسوب مى شود، و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1415
اشاره

- حدود يك ماه قبل اين جانب با دخترى با موافقت پدرش ازدواج كردم اما بعد از يك هفته بعلت مخالفت دائى آن خانم با اين ازدواج عدّه اى از من خواهش كردند طلاق دهم اما من راضى به طلاق نبودم اما مع الوصف به شخصى براى طلاق وكالت دادم و او طلاق داد با شرائط فوق آيا چنين طلاقى صحيح است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه طلاق دادن به جهت خواهش عدّه اى بوده نه اجبار و اكراه آنها، طلاق صحيح است. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 61

س 1416
اشاره

- فردى همسر خود را طلاق داده است در حالى كه قادر به استعلام بوده است، سپس همسر وى اظهار داشته است من در آن موقع طاهر نبوده ام، آيا قول او قبول است؟

ج

- در فرض سؤال قول زوجه قبول است و طلاق باطل است. و اللَّه العالم

س 1417
اشاره

- آيا استعلام شرط صحت است؟

ج

- براى زوج حاضر، استعلام، لازم است لكن اگر بدون استعلام، طلاق داد و بعد معلوم شد شرائط طلاق موجود بوده طلاق صحيح است و اگر معلوم شد شرايط موجود نبوده و يا حقيقت امر (تحقق شرايط يا عدم) معلوم نشد طلاق باطل است. و اللَّه العالم

س 1418
اشاره

- چنانچه زن بعد از اظهار اوّل، اظهار دارد كه پاك بوده ام، حكم طلاق چيست؟

ج

- در مورد سؤال، اظهار دوّمى اثرى ندارد و طلاق محكوم به بطلان است مگر اينكه شوهر يقين كند كه اظهار دوّم صحيح است. و اللَّه العالم

س 1419
اشاره

- زنى دارم چند سال است از من قهر كرده و هر چند به دنبال او مى فرستم حاضر نيست با من سازش كند و بنده هم به هيچ وجه حاضر نيستم او را طلاق دهم و دادگاه به اجبار مى گويد بايد طلاق داده شود و بنده هم راضى نيستم حالا بفرماييد كه تكليف چيست؟

ج

- طلاق بدون رضايت و اذن زوج باطل است ولى اگر طورى است كه واقعاً نمى توانيد با هم زندگى كنيد و توافق اخلاقى نداريد مناسب است رضايت و اذن بدهيد تا راحت شويد. و اللَّه العالم

س 1420
اشاره

- اين جانب در سه مرحله از همسرم به صورت طلاق خلع جدا شده ام و داراى شش فرزند هستم. در زمان طلاق نوبت دوم هنگامى كه در دفترخانه حضور پيدا كرديم همسرم در عادت ماهانه به سر مى برد ولى به خاطر اينكه طلاق صورت گيرد اين مطلب را از مسئول دفتر طلاق پنهان نگه داشت و اعلام

جامع الاحكام، ج 2، ص: 62

كرد كه پاك مى باشد در صورتى كه بعد از اجراى طلاق مادر و خواهر و دختر خاله همسرم مى دانستند كه همسرم بر خلاف گفته اش در عادت ماهانه مى باشد، و هنگام طلاق نوبت سوم نيز دو نفر شاهد طلاق ما بودند كه هر دو نفر شرب خمر داشتند و از مواد ترياك هم مُكرر استفاده مى كرده و مى كنند. نظر به اينكه دخترمان در حال ازدواج مى باشد من و همسرم تصميم گرفتيم به زندگى مان ادامه دهيم ضمناً از مدت طلاق سوّم هشت ماه گذشته است. لذا خواهشمنديم نظر شرعى و قانونى آن را اعلام بفرماييد.

ج

- به طور كلّى طلاق زوجه مدخول بها در حال حيض باطل است و همچنين طلاق در نزد غير عدلين باطل است و در صورت بطلان طلاق، زوجه مذكوره به زوجيّت باقى است. و اللَّه العالم

س 1421
اشاره

- با توجه به اينكه ازدواج مجدد اين جانب به علت عدم تمكين عام و خاص همسر اوّل و به حكم دادگاه صورت گرفته است، آيا ايشان مى توانند به استناد شرطى كه در قباله هاى ازدواج گذاشته شده مبنى بر اينكه هرگاه زوج بدون رضايت زوجه اقدام به ازدواج نمايد زوجه وكيل است خود را مطلّقه نمايد، بدون رضايت اين جانب خود را مطلقه نمايد؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه شما در موقع ازدواج واقعاً زوجه را وكيل در طلاق نموده باشيد و وكالت تعليقى نباشد زوجه مى تواند خود را مطلّقه نمايد لكن اگر قبل از اجراء طلاق، زوجه را از وكالت عزل نماييد منعزل و اختيار طلاق با خود شما مى شود و اگر وكالت تعليقى بوده كه اصل وكالت محقق نشده است.

س 1422
اشاره

- با توجه به اينكه طلاق به تقاضاى زوجه بوده و خود ايشان از ابتداى ازدواج بدون دليل موجّه و قابل قبول حاضر به زندگى نبوده اند و هنوز هم دوشيزه بوده و ساكن منزل پدرى مى باشند ولى اين جانب حاضر به سازش و شروع زندگى مى باشم.

ج

- در فرض سؤال اگر شما وكالت زوجه را هر چند منجزه و صحيحه واقع شده باشد ابطال كنيد چنانچه با رضايت خودتان طلاق دهيد بايد نصف مهر را

جامع الاحكام، ج 2، ص: 63

بپردازيد ولى مى توانيد رضايت بطلاق را مشروط به بذل مهريه نماييد و در هر صورت اين جانب به شما نصيحت مى كنم اگر زوجه به هيچ وجه حاضر به ادامه زندگى با شما نيست و تقاضاى طلاق دارد با توجه به اينكه همسر ديگرى اختيار كرده ايد او را مطلقه نماييد انشاء الله مأجور خواهيد بود. و اللَّه العالم

س 1423
اشاره

- زنى بعد از اجراى صيغه عقد نكاح با شوهرش ناسازگارى مى كند و آميزش هم صورت نگرفته بدون طلاق از هم فاصله مى گيرند و زن با فرد ديگرى نامزد مى شود و عقد دائمى هم اجرا مى گردد بعداً زوج دوّم اطلاع پيدا مى كند كه اين زن شوهر دارد و بازهم ارتباطش را با اين زن قطع نمى كند و با هم رفت و آمد دارند. حالا از باب اينكه زوج اوّل بتواند جلو منكر را بگيرد مى تواند اين زن را طلاق ندهد چون اگر طلاق بدهد باعث مى شود كه زن با زوج دوّم ادامه زندگى بدهد. آيا حرمت ابدى از يك طرف ايجاد مى شود چون زن مى دانسته است معقوده است با اين حال بازهم با شخص ديگرى عقد دائم انجام مى گيرد و حالا اين زن با اين مرد دوّم حرام ابدى و مرد براى زن حرام مؤبد مى شود؟

ج

- با علم زن و يا مرد دوّم به اينكه عقد زن شوهردار باطل است به مجرد عقد حرمت ابدى حاصل مى شود و لو دخول انجام نشده باشد و اگر تنها راه جلوگيرى از ارتباط آن دو عدم طلاق زوج باشد نبايد او را طلاق دهد، و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللَّه العالم

طلاق خلع

س 1424
اشاره

- اين جانب طى درگيرى از شوهرم جدا شده ام و با توجه به اينكه دوازده سكه بهار آزادى مهريه ام بود در حضور سه شاهد كليّه حق و حقوقم را بخشيده ام و طلاق گرفته ام لذا ايشان بعد از چهل روز از جدايى ما به اتفاق دو نفر با حيله و نيرنگ بعنوان دادن نفقه به اين جانب مراجعه كرده است و با اشاره اى كوتاه به دست من ادعا ميكند كه رجوع كرده ام حال اين جانب رجوع ايشان را

جامع الاحكام، ج 2، ص: 64

قبول ندارم دستور چه مى فرماييد؟

ج

- بطور كلّى چنانچه زوجه مايل نباشد با زوج خود زندگى كند و همه يا مقدارى از مهريه خود را به زوج ببخشد كه او را طلاق خلع بدهد بعد از وقوع چنين طلاقى زوج در عدّه حق رجوع به زوجه را ندارد بلى اگر قبل از خروج عدّه زوجه رجوع به بذل كند زوج در ايام عدّه ميتواند رجوع كند. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1425
اشاره

- حدود دو سال قبل متاركه كرده ام و نوع طلاق خلع مى باشد دو ماه بعد از طلاق شوهرم رجوع كرده بدون اينكه من به مهرم رجوع كنم آيا من شرعاً زن آن شخص هستم يا نه خواهشمندم در اين مورد مرا راهنمايى كنيد آيا رجوع صحيح است يا نه؟

ج

- بطور كلى اگر در طلاق خلع زوجه به مهريه رجوع نكرده رجوع زوج اثرى ندارد و زوجه شرعاً زوجه او محسوب نمى شود.

س 1426
اشاره

- صيغه طلاق خلع و مبارات را اگر بصورت صيغه رجعى اجراء نمايد صحيح است يا اعاده لازم است؟

ج

- اگر بعد از بذل زوجه بلا فاصله طلاق واقع شود و طلاق را مقيّد به على ما بذلت نمايد و لو بدون كلمه خلع و مبارات باشد طلاق خلع و مبارات صحيح است.

س 1427
اشاره

- اگر زنى براى شوهرش بنويسد كه من مهرم را مى بخشم و هر آنچه را از شما گرفته ام پس ميدهم و هر آنچه را كه داده ام مى بخشم بشرط اينكه مرا طلاق دهى، شوهر نيز نوشته است كه بنده با اين درخواست با اين شرايط موافقت مى كنم، اين ورقه موافقت براى طلاق بحساب مى آيد؟ و يا اين نوشته دلالت بر وكالت ضمنى ميكند؟ اگر شخص ثالث با استناد به اين ورقه صيغه طلاق را جارى كند طلاق صحيح است يا خير؟

ج

- عبارات مذكوره در سؤال كه زوجه براى زوج نوشته بمنزله بذل- كه در طلاق خلع لازم است- نيست و آنچه از آن استفاده ميشود جلب موافقت زوج براى طلاق است و جواب زوج هم انشاء توكيل نيست فقط موافقت با طلاق است علاوه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 65

بر اينكه بعد از بذل زوجه بايد زوج بدون فاصله بذل را قبول كند كه در فرض سؤال چون بصورت نامه بوده، محقق نشده و در هر حال آنچه بعنوان طلاق خلع واقع شده اثر طلاق خلع را ندارد بلى اگر به توكيل زوج بوده و مشتمل بر لفظ طلاق هم بوده بعنوان طلاق رجعى صحيح است.

س 1428
اشاره

- كسى كه زوجه اش حامله است و به طلاق خُلعى او را مطلقه مى كند و زن قبل از وضع حمل به بذل رجوع نمى كند آيا اين شخص مى تواند قبل از وضع حمل به زوجه اش رجوع نمايد و يا با خواهر زنش ازدواج كند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه زوجه قبل از وضع حمل به بذل رجوع نمى كند زوج حق رجوع ندارد و مى تواند با خواهر مطلقه ازدواج كند.

س 1429
اشاره

- خانمى كل مهريه اش را كه عبارت از مبلغ هفتصد هزار تومان وجه و پنج عدد سكه طلا (بهار آزادى) بوده در مقابل اينكه شوهرش او را مطلّقه نمايد صلح نموده به مبلغ يكصد هزار تومان طى 2 قسط پنجاه هزار تومانى (قسط 6 ماهه) پرداخت شود فلذا با وكالت از طرف زوجين و طبق حكم دادگاه مدنى خاص و با عنايت به اينكه زوج نيز قبول نموده صيغه طلاق خلع جارى گرديده. اينك زوجين نامبرده بر سر نوع طلاق مشاجره دارند زوج مدعى است به طلاق رجعى، و زوجه ادعاى خلع دارد و زوج تصميم به رجوع داشته ولى زوجه حاضر به سازش نميشود (بلحاظ كراهت شديد از شوهر) لذا استدعا دارم در اين خصوص حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در تحقق طلاق خلع بذل چيزى در مقابل طلاق از طرف زوجه و قبول زوج و يا وكيل آنها معتبر است بنابراين در مورد سؤال چنانچه منظور از مصالحه اين است كه منهاى صد هزار تومان بقيه مهريّه در مقابل طلاق خلع بذل شده و طلاق هم در مقابل آن بذل واقع شده طلاق خلع اشكال ندارد ولى اگر در مقابل طلاق خلع چيزى قرار نداده اند فقط اصل مصالحه در مقابل طلاق خلع قرار داده شده كما اينكه ظاهر سؤال است وقوع طلاق خلع در اين فرض مورد اشكال است. بلى در اين فرض چنانچه در مقام اجراى طلاق كلمه طالق يا مطلّقه به تنهايى و يا منضماً به

جامع الاحكام، ج 2، ص: 66

كلمه مختلعه گفته شده طلاق بعنوان رجعى محقّق شده. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است. و اللَّه العالم.

س 1430
اشاره

- خانمى بعد از اينكه از شوهرش طلاق خلع گرفته است و بعد از اتمام عدّه با ديگرى ازدواج نموده و سپس بعد از مدتى كه با شوهر دوّم خود مباشرت هم نموده فهميده كه هنگام طلاق خلع در طهر مواقعه بوده و طلاق خلع صحيح نبوده بلا فاصله از شوهر دوّم بدون طلاق جدا شده و مجدداً از شوهر اوّل طلاق خلع گرفته حالا سؤال اينست كه آيا از شوهر دوّم بعنوان مهر المثل چيزى بزن تعلق مى گيرد يا نه و آيا الآن وكيل با توجه باينكه عقد بذل و طلاق خلع قبلى صحيح بوده بايد طلاق خلع بخواند و يا طلاق رجعى نظر باينكه فقهاء فرموده اند طلاق خلع بايد بلا فاصله بعد از عقد بذل خوانده شود؟

نظر شريفتان را

بفرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، چنانچه وكالت سابق از طرف زوج، براى قبول بذل و طلاق خلع و نيز وكالت از طرف زوجه براى بذل باقى است وكيل بايد طلاق خلع بدهد و در هر حال نسبت به مهر المثل بنابر احتياط، زوجين با يكديگر مصالحه نمايند. و اللَّه العالم.

احكام عده

س 1431
اشاره

- احتراماً چنانچه مستحضريد در اكثر فتاوا و از جمله فتواى حضرتعالى مدت عده براى زنان چهار ماه ذكر گرديده است و اين در حالى است كه اخيراً تحقيقات پزشكى گوياى مستند و مستدل اين مطلب است كه مدت عده كمتر از هجده ماه سبب بروز بيماريهاى جنسى و احياناً ايدز مى شود. حال آيا به منظور پيشگيرى از بروز امراض جنسى و ايدز آيا مى توان مدت عده را به هجده ماه افزايش داد؟

ج

- توجه داشته باشيد كه حكمت عده عدم اختلاط مياه و پاكى نسب است نه مصونيت از ايدز يا بيمارهاى ديگر و در عده وفات، مدت چهار ماه و ده روز و در طلاق ميزان ديگرى دارد و اما مبتلا بودن زوج و يا زوجه به مرض مسرى و غيره

جامع الاحكام، ج 2، ص: 67

مربوطه به عدّه نيست و آن بايد با آزمايش طبى روشن شود و علاوه اختيار با خود زن و مرد است مى توانند پس از گذشتن مدت عده شرعى ازدواج نمايند و مى توانند بعد از هجده ماه و بيشتر ازدواج كنند به هر حال زياد كردن مدت عدّه به اين عنوان بدعت و حرام است. و اللّه العالم

س 1432
اشاره

- آيا زن بعد از تمام شدن عدّه طلاق ميتواند شوهر خود را غسل (ميّت) بدهد و اگر بعد از انقضاى عدّه شوهر كرده باشد حكم مسأله چه صورتى دارد؟

ج

- در فرض سؤال قبل از تمام شدن عدّه نيز جواز غسل محلّ اشكال است بلكه اقرب عدم جواز است.

س 1433
اشاره

- زنى بعد از پاك شدن از حيض با شوهرش نزديكى كرده است و بعد از آن طلاق داده شده است. بعداً معلوم شده از همين نزديكى كردن حامله است.

آيا آن طلاق صحيح است يا خير؟ و نيز آيا زن مى تواند بعد از زايمان شوهر كند يا خير؟

در صورت صحيح بودن طلاق مهريه و مخارج ديگر بعهده شوهر مى باشد يا خير؟ آيا پدر دختر حق بخشيدن مهريه و جهيزيه دختر به شوهرش را دارد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه يقين داشته باشند كه اجراء صيغه طلاق بعد از حامله شدن واقع شده طلاق صحيح است و زن ميتواند بعد از زايمان شوهر كند و احتياط مستحب آن است كه دوباره او را طلاق دهد ولى قبل از طلاق دوم با او معامله زن و شوهرى ننمايد و شوهر بايد مهريه و همچنين نفقه زن را در تمام مدت حمل بدهد و مخارج ولادت طفل نيز بر عهده شوهر است و پدر دختر حق بخشيدن مهريه و نفقه او را ندارد مگر با رضايت و وكالت خود دختر.

س 1434
اشاره

- خانمى كه در اثر عمل جراحى رحم او را برداشته اند و يا لوله هاى رحم او را بسته اند كه آبستن نميشود و خانمى كه يائسه نيست، ولى اصلًا خون حيض نديده و نمى بيند اگر او را طلاق بدهند عدّه دارد يا ندارد؟

ج

- بلى زن مذكوره، عدّه دارد با ساير زنها تفاوت ندارد مگر اينكه پس از برداشتن رحم مطلقاً حائض نشود كه در اين صورت اجراء صيغه طلاق بايد پس از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 68

گذشتن سه ماه تمام از تاريخ نزديكى با همسر باشد و پس از طلاق هم سه ماه تمام عدّه نگهدارد و همچنين زن مذكوره در ذيل سؤال.

س 1435
اشاره

- زيد زوجه حامله خود را طلاق مى دهد و بعد از طلاق فوت زيد با وضع حمل زوجه مطلّقه در يك آن اتّفاق مى افتد آيا در صورت تقارن فوت زيد با وضع حمل، زوجه از ماترك ميّت ارث مى برد يا نه و در فرض سؤال آيا زوجه بايد عدّه وفات نگهدارد يا خير؟

ج

- در فرض مذكور تحقّق وضع حمل موجب خروج زوجه از عدّه است و تقارن فوت زوج با آن مفهومش تحقق موت بعد از انقضاء عدّه است و اگر مقصود تقارن موت با حال تحقق وضع حمل باشد ظاهر اينست كه تا تحقّق خارجى عرفى صادق نشده، موت در حال عدّه است و در اين صورت زن از شوهر ارث مى برد و بايد عدّه وفات نگهدارد و فرض تحقق وضع حمل با موت در آن واحد فرض نادر و اثبات آن بسيار مشكل است.

س 1436
اشاره

- اين جانب همسر خود را طلاق داده ام در حال عصبانيّت شديد همسرم بعلّت عصبانيت زياد به مجرى طلاق نگفته كه در ايّام عادت ماهانه است و اصلًا از مسأله در عادت اطّلاع نداشته است پس از مدّتى كه متوجه شده به محضر دار مراجعه نموده و جريان را گفته است جواب داده اگر چه طلاق باطل است لكن بعلت ثبت نمى توانم تغيير دهم خواهشمندم تكليف اين جانبان را از نظر زوجيت و بطلان ثبت بيان فرماييد.

ج

- بطور كلّى طلاق بايد در طهر غير مواقعه باشد و چنانچه در حال عادت حيض ماهانه واقع شده باشد باطل است، و در خصوص مورد سؤال چنانچه زن مدّعيه است كه در حين اجراء صيغه طلاق پاك نبوده و در حيض بوده و مرد نيز يقين بصدق او داشته باشد و دعوى طرف ديگر نداشته باشد طلاق محكوم ببطلان است و زوجيّت آنها باقى است بنابراين سر دفتر طلاق نيز كه باستناد اخبار زن بطهارت از حيض طلاق را جارى كرده بايد با تقاضاى زوجين اين جريان را در حاشيه دفتر طلاق و در طلاق نامه ثبت نمايد و بامضاء آنها برساند و اگر نزاعى در

جامع الاحكام، ج 2، ص: 69

بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

س 1437
اشاره

- دخترى را براى پسرى عقد كرده اند و دخول نموده از دُبر و بدون اينكه عدّه نگهدارد براى پسر ديگرى عقد كرده چه صورتى دارد؟

ج

- در فرض سؤال عقد دوّم باطل است و دختر بايد عدّه نگهدارد و بعد ميتواند با ديگرى ازدواج كند پس اگر در ازدواج دوّم دختر و پسر دوم هر دو جاهل بمسأله بوده اند گناهى نكرده اند و چنانچه با پسر دوم نزديكى بعمل نيامده بعد از تمام شدن عدّه دختر اگر پسر دوم بخواهد با او ازدواج كند بايد بعقد جديد باشد و اگر نزديكى بعمل آمده هر چند از دبر باشد دختر بر او حرام ابدى شده و ديگر نميتواند با او ازدواج كند و در اين صورت دختر بايد بعد از تمام شدن عدّه اول يك عدّه هم براى نزديكى با پسر دوم نگهدارد و بعد از تمام شدن هر دو عدّه ازدواجش با غير مرد دوم مانع ندارد و اگر هر دو عالم بمسأله بوده اند چه دخول واقع شده باشد و چه واقع نشده بيكديگر حرام ابدى شده اند.

س 1438
اشاره

- زنى كه مرتب براى افراد متعدد در عقد نكاح موقت قرار مى گيرد نياز به عده دارد؟

ج

- با فرض اينكه يائسه نباشد و مدخوله باشد عده دارد و چنانچه حيض مى بيند عده او بعد از تمام شدن مدت يا بذل آن، دو حيض تمام است و اگر در سنّ من تحيض است و حيض نمى بيند عده او چهل و پنج روز است. و اللَّه العالم

طلاق غائب

س 1439
اشاره

- شخصى از تاريخ 3/ 1/ 63 مفقود الاثر تا تاريخ 3/ 1/ 74 از حيات و ممات او اطلاع در دست نيست همسر ايشان در تاريخ 3/ 1/ 73 شوهر نموده حكم اين موضوع را طبق فتواى حضرت عالى خواهانم.

ج

- بطور كلّى اگر زوجه يقين بموت زوج، حاصل كند و از تاريخ يقين به موت، چهار ماه و ده روز عدّه وفات نگهدارد پس از آن ميتواند شوهر كند لكن اگر بعد از شوهر رفتن معلوم شود كه در تاريخ ازدواج او با مرد دوّم شوهر او زنده بوده

جامع الاحكام، ج 2، ص: 70

ازدواج باطل است، و به زوجيّت شوهر اوّل باقى است و بايد از مرد دوّم بدون طلاق جدا شود و چنانچه دخول هم واقع شده باشد بر مرد دوّم حرام ابدى است و چنانچه زوجه شك در حيات و موت شوهر داشته باشد حق ازدواج با كسى را ندارد مگر اينكه به دستور مجتهد جامع الشرائط كه در رساله ها ذكر شده عمل كرده باشد.

س 1440
اشاره

- شوهر دخترم مدت 4 سال است كه مفقود الاثر گرديده است و از طريق روزنامه هاى كثير الانتشار هم آگهى پخش نموده ايم و لكن متأسفانه هيچ گونه اطلاع از ايشان بدست نياورديم و دختر حقير از ايشان صاحب يك دختر بچه نيز شده است و هم اكنون 6 ساله است لذا از محضر مبارك حضرت عالى استدعى داريم كه تكليف ما را معيّن و مشخّص فرمائيد.

ج

- بطور كلّى زنى كه شوهر او مفقود الاثر شده و موت و حيات او معلوم نيست و اموالى هم ندارد كه نفقه زوجه او از آن پرداخت شود و متبرعى هم كه نفقه زوجه او را تأمين نمايد نباشد در اين صورت ميتواند به حاكم شرع جامع الشرائط مراجعه نمايد و حاكم ضرب الاجل تعيين مينمايد كه تا مدت چهار سال از حال شوهر مفقود الاثر او زير نظر آن مجتهد تفحص شود و بعد از گذشت اين چهار سال كه در آن فحص ادامه داشته چنانچه حال او معلوم نشد بحاكم شرع مراجعه مى نمايد و حاكم شرع او را مطلّقه مى نمايد و بعد از گذشتن چهار ماه و ده روز از زمان طلاق مى تواند با مرد ديگر ازدواج نمايد.

سه طلاقه

س 1441
اشاره

- مردى زنش را سه طلاقه شرعى نموده است ميدانيم كه اين زوجه بر اين زوج حرام مؤبّد است مگر آنكه محلّل در كار باشد ليكن همين شوهر در عدّه طلاق سوّم با او زنا كرده است اكنون سؤال اين است كه آيا بعد از محلّل ميتواند اين زن را بنكاح خود در آورد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال زانى ميتواند بعد از محلّل با آن زن ازدواج كند. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 71

س 1442
اشاره

- اگر فردى سه بار زوجه غير مدخول بهاى خودش را طلاق داد اگر باز قصد ازدواج با او را داشته باشد آيا احتياج به محلّل دارد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، ازدواج مطلّق با زوجه مفروضه بدون محلّل حرام است.

س 1443
اشاره

- در جواب سؤال زنى كه با شوهرش شرط كرده بود كه بعد از پنج سال ازدواج او را طلاق بدهد فرموده بوديد كه اين شرط فعل منافات با مقتضاى عقد و دوام عقد ندارد و لازم الوفاء مى باشد.

درحالى كه فقهاء فرموده اند اگر مطلقه ثلاثه با محلّل شرط كند كه با تو ازدواج مى كنم به شرط اينكه بعد از مواقعه مرا طلاق بدهى بطلان اين شرط عند الفقهاء مفروغ عنه عنه بلكه متفق عليه مى باشد مستدعى است نظر مبارك را در فرع مذكور بيان و فرق بين مسألتين را به طور مشروح و مستدلّ بيان فرمائيد.

ج

- آنچه ظاهراً در مسأله محلل بطلان آن مورد اتفاق است اين است كه بر محلل شرط كند (اذا حلّلها فلا نكاح بينهما) كه مفادش اين است كه بعد از وقوع وطى محلّل، نكاح به خودى خود مرتفع باشد و زوجيت بين آنها نباشد كه اين شرط را علاوه بر آنكه مخالف اجماع شمرده اند با كتاب و سنّت كه دلالت دارند بر اينكه نكاح (لا يرتفع بغير الطلاق الا فى موارد مخصوصه ليس المقام منها) مخالف است علاوه بر اينكه از بعض روايات نيز بطلان اين شرط قابل استفاده است مثل صحيح محمد بن قيس عن ابى جعفر عليه السلام (ح 2 ب 10 من ابواب المهور) بلكه خبر ديگر محمد بن قيس (ح 1 ب 38 من ابواب المهور) و اما نسبت به شرط طلاق بر زوج كه شرط فعل است نه نتيجه، اجماع بر بطلان محقق و مسلم نيست و اگر هم باشد اجماع كاشف از رأى معصوم عليه السلام يا خبر معتبر نيست مضافاً بر اينكه در

مورد شرط عدم طلاق بر زوج خبر دلالت بر جواز و صحت دارد (كافى ج 5 ح 404 عن منصور بن بزرج و وسائل ب 20 من ابواب المهور) و ظاهراً فرقى بين فعل و ترك طلاق نيست و با عدم معارضه با اخبار ديگر وجهى براى عدم عمل و حمل بر تقيه نيست مع ذلك در مسأله محلّل ينبغى مراعات الاحتياط بترك شرط الطلاق.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 72

ظهار

س 1444
اشاره

- شخصى آگاه به مسأله در حال مجامعت با همسرش ظهار كرده تكليف زوجين چيست؟

ج

- ظهار در حال مجامعت اثرى ندارد. و اللَّه العالم

س 1445
اشاره

- اگر كسى زنى را به عربى طلاق ظهار دهد و متن عربى را به اين صورت بگويد «ظهرك كظهر امى» ولى شاهد هم نداشته باشد. وظيفه اين فرد چيست؟

ج

- در فرض سؤال كه دو نفر شاهد عادل حضور نداشته ظهار اثرى ندارد. و اللَّه العالم.

س 1446
اشاره

- شخصى از روى ناراحتى به زن دائمى خود بگويد تو ديگر جاى مادر و خواهرم هستى آيا اين زن حرام ابدى ميشود؟

ج

- اگر شرايط لازم براى طلاق موجود نبوده موجب حرمت زوجه نمى شود و اگر با تمام شرائط باشد موجب حرمت مى شود ولى با اداء كفاره رفع حرمت ميشود.

س 1447
اشاره

- كفاره ظهار چيست؟

ج

- كفاره ظهار بترتيب بنده آزاد كردن، دو ماه روز گرفتن و اطعام 60 مسكين است.

مسائل متفرقه طلاق

س 1448
اشاره

- اگر زنى در منزل همسر خود چه از نظر جسمى و چه از نظر روحى در عذاب باشد و همسر وى از او خواسته باشد عقايدى را كه خلاف اعتقادات يك مسلمان است به زور بپذيرد، حكم شرعى چيست؟

ج

- هرگونه آزار رساندن چه روحى و چه جسمى حرام است و گاهى موجب ديه مى شود و آزار شونده مى تواند به دادگاه صالح مراجعه و دادخواهى كند و چنانچه عقايدى را كه مى خواهد به زن بزور تحميل كند از عقايدى باشد كه موجب كفر است و خود اقرار باعتقاد به آنها داشته باشد كافر است و زن از زوجيت او

جامع الاحكام، ج 2، ص: 73

خارج است و بدون طلاق بعد از گذشتن عده مى تواند شوهر كند. و اللَّه العالم

س 1449
اشاره

- با توجه به وكالت ضمن عقد زوجه وكيل است تا در صورت تحقق شرايط مذكور در عقدنامه به دادگاه مراجعه و تقاضاى طلاق نمايد. آيا عدم تمايل به ادامه زندگى از سوى زوجه عسر و حرج محسوب مى شود تا به استناد آن زوجه بتواند تقاضاى طلاق از دادگاه بنمايد؟

ج

- مجرد عدم تمايل به ادامه زندگى عسر و حرج محسوب نمى شود.

و اللَّه العالم

س 1450
اشاره

- مدتى قبل به عقد جوانى درآمدم، بعد از مدتى بين ما اختلاف پيدا شد و من چندين بار به خانه والدين خود برگشتم بعداً وى از كرده خود پشيمان شد و پوزش طلبيد و مرا به منزل برد وى قول داد كه ديگر دعوى نخواهد كرد اما موقعى كه خانه برد بمن گفت كه نيازهاى جنسى و هوسهاى شيطانى دوستش را نيز تأمين كنم ولى من از اين فعل قبيح و شنيع امتناع نمودم در نتيجه او مرا كتك زد و مورد شكنجه قرار داد. مرا از اين وضعيت نجات دهيد.

ج

- از خصوص مورد اطلاع نداريم بطور كلّى شوهر حق ندارد كه زوجه خود را به گناه و ادرار كند و بر زن واجب است كه از اين عمل شنيع خوددارى نمايد و چنانچه شوهر از معاشرت بمعروف و يا تسريح باحسان امتناع نمايد زوجه ميتواند به حاكم شرع مراجعه، تا حاكم او را مجبور به يكى از دو امر نمايد و در صورت امتناع زوج، با درخواست زوجه، حاكم شرع او را مطلّقه مى كند. و اللَّه العالم.

س 1451
اشاره

- شرايط سيزده گانه اى كه در ورقه اى كه به پيوست ارسال مى شود مندرج در دفتر اسناد ازدواج و عقدنامه مى باشد به تصويب شورايعالى قضائى رسيده است و سردفتر ازدواج مكلف است شرايط مذكور را مورد به مورد به زوجين تفهيم نمايد و آن شرط معتبر است كه مورد توافق زوجين واقع و به امضاى آنها رسيده باشد پس از اين مقدمه استدعا دارم به سؤالاتى كه ذيلًا ذكر مى شود جواب مرقوم فرمائيد.

1- آيا شرط اوّل كه در مورد نصف دارائى است شرط فعل است يا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 74

شرط نتيجه؟

2- آيا وكالت بلاعزل با حق توكيل نيز كه در ضمن عقد نكاح يا عقد خارج لازم زوج به زوجه مى دهد كه در موارد دوازده گانه حق طلاق با زوجه باشد شرط فعل است يا شرط نتيجه؟ چون زوجه پيش از اجراى صيغه عقد و نكاح با قبول تمام شرايط از طرف زوج حاضر است كه با مشارٌ اليه ازدواج كند).

3- در صورتى كه شرط نتيجه باشد آيا زوج مى تواند زوجه را از وكالتى كه به مشارٌ اليها داده عزل كند؟ يا با توافق زوجين زوجه از وكالت عزل شود؟

و شرائط دوازدگانه اسقاط و ملغى شود يا زوجه خود را از وكيل بودن از طرف زوج عزل كند.

4- در صورتى كه وكالت بلاعزل با حق توكيل غيرى كه زوج در ضمن عقد نكاح يا عقد خارج لازم به زوجه داده باشد كه در موارد دوازده گانه حق طلاق با زوجه باشد نه شرط فعل باشد نه شرط نتيجه آيا زوج مى تواند زوجه را از وكالت بلاعزل با حق توكيل غيرى كه در ضمن نكاح يا عقد خارج لازم به مشار اليها داده عزل كند و يا با توافق زوجين از وكالت عزل يا خود زوجه از وكالتى كه زوج به مشار اليها داده خود را عزل كند يا اينكه تا زمانى كه زوجه همسر زوج مى باشد و نكاح منحل نشده وكالت بلاعزل با حق توكيل غيرى كه زوج به زوجه در ضمن عقد نكاح يا عقد خارج لازم داده به قوت خود باقى است. در صورتى كه زوج مرتكب يكى از موارد دوازده گانه شد زوجه مى تواند با اختيار خود اعمال وكالت نكند و خود را با انجام تشريفات شرعى و قانونى مطلّقه نمايد هر زمانى كه اراده كند اين اختيار را دارد كه اعمال وكالت را بكند.

ج

الف- شرط اوّل شرط فعل است و لكن چون مجهول است باطل مى باشد و التزام به آن الزام آور نيست. و اللَّه العالم

ج ب- اين شرط نيز شرط فعل است لكن يادآورى دو امر لازم است اوّل اينكه وكالت مذكوره در صورتى صحيح است كه منجّز باشد و اگر تعليقى باشد باطل و بى اثر است دوّم اينكه بعد از تحقق وكالت منجّزه اگر زوج زوجه را از وكالت

عزل نمايد زوجه از وكالت منعزل مى شود و قيد بلاعزل در اين جهت اثرى ندارد و از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 75

اين توضيح جواب سؤالات بعدى روشن مى شود ضمناً اگر زوجه به طور صحيح از طرف زوج وكالت داشته باشد و زوج هم او را از وكالت عزل نكرده باشد مختار است در اين كه خود را مطلّقه نمايد و يا بر زوجيت با زوج خود باقى باشد و به هر حال الزام اشخاص بر شرط اين امور در ضمن عقد يا عقد خارج جايز نيست.

و اللَّه العالم

س 1452
اشاره

- احتراماً به استحضار حضرتعالى مى رساند كه مردى از دادگاه تقاضاى طلاق همسرش را مى نمايد و بر اساس مقررات دولت جمهورى اسلامى در صورتى كه طلاق به تقاضاى مرد باشد، چنانچه زوجه كارهايى را كه شرعاً در خانه شوهر به عهده وى نبوده است انجام داده باشد، دادگاه مى بايست اجرة المثل كارهاى انجام شده را محاسبه و حكم به پرداخت آن بدهد و يا مبلغى از بابت نحله به زوجه پرداخت شود (زوجه در جلسه دادگاه اظهار مى دارد: كه من حاضر به طلاق نيستم و اگر شوهرم خواست طلاق بدهد بايد مهريه و نفقه من را نقداً بپردازد و اجرة المثل سالهايى را كه با هم زندگى كرده ايم و 16 سال مى باشد ولى در صورت جلسه دادگاه 14 سال ذكر شده به مبلغ يك ميليون تومان مى خواهم و كار منزل را انجام داده و اكثر كارها به امر و اجبار شوهرم بوده است) دادگاه اقدام به محاسبه اجرة المثل طبق نظر كارشناس مى نمايد و شوهر نيز رسماً قبول مى كند كه اجرة المثل را بپردازد ولى زوجه با

قصد اينكه شوهرش وى را طلاق ندهد و در فرض عدم طلاق و استمرار زندگى اظهار مى دارد (من اجرة المثل خود را نمى خواهم و به شوهرم بخشيدم و با طلاق موافق نيستم و حاضرم با شوهرم با خوبى و خوشى زندگى كنم) با اين وجود زوج اقدام به طلاق وى نموده است.

لازم به ذكر است كه: زوج و زوجه هر دو معلم بوده و زوجه تمام حقوق خود را در طى سالهاى زندگى مشترك صرف احداث منزلى كه سند آن به نام زوج بوده و همچنين امورى كه شرعاً به عهده زوج بوده، نموده است.

اكنون با توجه به توضيحات فوق حضرتعالى مرقوم بفرماييد:

الف- آيا زوجه مى تواند با توجه به انجام طلاق و اتمام عده، اجرة المثل

جامع الاحكام، ج 2، ص: 76

معين شده را از زوج تقاضا نمايد؟

ب- با توجه به اينكه صرف حقوق معلمى توسط زوجه، به اميد استمرار زندگى در منزل زوج بوده است، آيا زوجه مى تواند مبالغ هزينه شده از ملك خود را مسترد داشته و از همسر سابق بگيرد؟

ج

- در مسأله طلاق شرعاً جواز و صحت آن موكول بپرداخت وجهى بعنوان اجرة المثل عمل زوجه و حتى پرداخت نفقه او نيست و در مسأله اجرة المثل كار و عمل در خانه زوج اگر بدستور شوهر و بقصد گرفتن اجرت انجام داده باشد اجرة المثل را طلبكار است خواه شوهر او را طلاق بدهد يا همسرى آنها برقرار باشد و اگر بدستور شوهر نبوده و يا بقصد گرفتن مزد انجام نداده اجرة المثل عمل را طلبكار نيست خواه شوهر او را طلاق بدهد يا طلاق ندهد و در اين جهت اگر زن

مدعى دستور زوج باشد بايد دعواى خود را اثبات نمايد و به هر صورت اگر زوجه طلبى را كه از زوج دارد خواه از باب اجرة المثل عمل در خانه زوج باشد يا از جهت ديگر (مثل صداق) بزوج ببخشد بشرط اينكه او را طلاق ندهد و زوج او را طلاق بدهد زوج ميتواند بخشش و هبه را فسخ نمايد و طلب خود را از او بگيرد و نسبت به مخارجى كه زوجه در خانه شوهر كرده اگر بدستور او بوده از زوج طلبكار است و هر مبلغى را كه باو داده اگر بقصد بخشش و هبه نبوده نيز از شوهر طلبكار است و در اين مسائل حقّى كه زوجه پيدا ميكند ثابت است خواه طلاق بين آنها واقع شود يا نشود چنانچه باختيارى كه زوج نسبت به طلاق دارد ارتباط ندارد بايد هر مسلمان مرد باشد يا زن تسليم حكم خدا باشد. والله العالم

س 1453
اشاره

- زنى از شوهرش شكايت كرده و در دادگاه كه او قادر به امر زناشوئى نيست و به علت پيرى از همبسترى عاجز است و من در حال اضطرار بسر مى برم اگر از قرائنى صدق گفتارش ثابت شود اين نوع اضطرار موجب طلاق او مى باشد يا خير؟

ج

- امر طلاق با زوج است و علّت مذكور موجب الزام زوج به طلاق نيست. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 77

امر به معروف و نهى از منكر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 78

امر به معروف و نهى از منكر

مراتب امر به معروف و نهى از منكر

س 1454
اشاره

- حدود و مراتب امر بمعروف و نهى از منكر را بيان فرماييد؟

ج

- امر بمعروف و نهى از منكر از فرائض مهمّه اى است كه ساير فرائض به آن اقامه و احكام خدا به آن اجرا مى شود و حدود و ابعاد آن بسيار گسترده است و ظرافت و لطافتهائى را كه بايد در آن به كار گرفته شود بايد ملاحظه نمود تا طورى ادا شود كه مؤثر و جالب و مقبول ذوقهاى سليم باشد و اسباب تنفّر ديگران از دين فراهم نشود و دين بصورت يك نهاد خشن معرفى نشود و آمر بمعروف و ناهى از منكر مورد بغض مردم قرار نگيرند كارهايشان مهما امكن بصورت خيرخواهانه و ليّن باشد و مراتب را رعايت نمايند و مخصوصاً درجات احكام را بشناسند و رعايت كنند و عكس العمل در برابر همه معاصى نبايد در يك حدّ باشد خلاصه دقايق و لطايف بسيار براى اعمال آن لازم است و مهمتر از همه اين است كه افرادى كه امر بمعروف مى نمايند خودشان تربيت دينى صحيح داشته باشند و با عمل امر بمعروف نمايند و مطالب ديگر كه اجمالى از آن را در رساله امر بمعروف و نهى از منكر حقير كه شايد متجاوز از چهل سال پيش نگاشته شده مراجعه نمائيد.

موفق باشيد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 80

س 1455
اشاره

- در چه صورت مى توان در باب نهى از منكر از برخورد فيزيكى استفاده نمود؟

ج

- در هركجا كه موجب ورود جراحتى باشد بايد با اجازه مجتهد جامع الشرايط باشد. والله العالم

س 1456
اشاره

- جوانى بسيجى هستم، تقاضا داشتم توضيح دهيد ك، ه وظيفه ما در برابر افرادى كه از محرمات استفاده مى كنند مانند مشروبات الكى و با حالت مست و يا حالتى ديگر در خيابانها و جامعه حاضر مى شوند و همچنين با دختران و زنان مردم برخورد ناشايست و دور از شئونات اسلامى دارند چيست؟

و همچنين آيا مى توانيم با دختران و پسرانى كه با لباسهاى مبتذل و بسيار زننده كه باعث تحرك شهوت انسان مى شود چگونه بايد برخورد كرد؟ آيا مى توان در مواردى كه در بالا ذكر شده با آنها برخورد فيزيكى داشت؟ در برابر بعضى از آنها به زور متوسل شد؟ البته اين نكته يادآور مى شوم كه ديده شده كه افراد مسئول مانند نيروى انتظامى بسيار در اين مورد قصد كرده اند و به وظيفه خود عمل نمى كنند.

ج

- در تمام موارد مذكور وظيفه هر مسلمانى امر به معروف و نهى از منكر با رعايت شرائط و حدود آن است، اگر احتمال تأثير در گفتن مى دهد بگوئيد چنانچه بدانيد تذكّر شما مفيد نيست واجب نيست تذكر دهيد و نسبت به زد و خورد با اين افراد فعلًا مصلحت آن است كه اين امر را به عهده مسئولين مربوطه قرار دهيد بلى اگر ببينيد كه نسبت به نواميس مسلمين هتك حرمت مى شود با تذكّر شما يا ديگران رفع مزاحمت نمى شود و راه منع منحصر به ضرب زدن به مقدار لازم، و نه بيشتر براى دفع آنها جايز است. والله العالم

س 1457
اشاره

- با كسانى كه به نماز اهميّت نمى دهند چگونه برخورد كنيم؟

ج

- بايد آنها را امر بمعروف نمود و آنها را از زشتى ترك نماز و اهميّت اين فريضه بزرگ الهى آگاه نمود.

س 1458
اشاره

- چگونه امر به معروف و نهى از منكر كنيم كه در دل فرد اثر كند و به

جامع الاحكام، ج 2، ص: 81

امر ما عمل كند؟

ج

- اگر خود آمر به معروف و ناهى از منكر عامل به معروف و تارك منكر باشد ان شاء اللَّه حرف او اثر ميكند در حديث دارد كه مردم را با غير زبان دعوت به كارهاى خوب و ترك كارهاى زشت كنيد يعنى با عمل و روش و رفتار خوب دعوت كنيد.

س 1459
اشاره

- اگر شخصى در ماشينى يا منزلى قرار گرفته كه نوار غنا گذاشته اند و شخص بداند نهى از منكر سودى ندارد تكليف شخص چيست؟

ج

- در مورد سؤال كه ميداند نهى از منكر سودى ندارد نهى از منكر واجب نيست ولى در صورت عدم عسر و حرج بايد ماشين و محل را ترك كند.

س 1460
اشاره

- اگر كسى مساله اى را كه مى داند كتمان كند مشمول آيه شريفه ان الذين يكتمون ما أنزلنا من البينات و الهدى من بعد ما بيناه للناس فى الكتاب اولئك يلعنهم اللَّه و يلعنهم اللاعنون هست يا نه؟

ج

- كتمان ما انزل اللَّه تعالى از عقائد و احكام بدون عذر شرعى جايز نيست و كتمان كنند مشمول اين آيه كريمه است.

س 1461
اشاره

- اين جانب مدتى است كه با يك مسأله شرعى روبرو شده ام و آن اينكه در اين روستا جوانى است 18 ساله كه به عمل زشت لواط عادت نموده جوانان اين روستا را منحرف نموده با توجه به اينكه جو طايفه اى در اين روستا برقرار است نمى شود نامبرده را به حاكم شرع معرفى نمود (چون اگر اسمى از فاعلين آورده شود جنگ و نزاع طايفه اى پيش مى آيد) آيا اگر كسى اين شخص فاسق را كه باعث انحراف جوانان معصوم ميشود به هلاكت برساند آيا در پيشگاه خداوند سبحان مسئول خواهد بود يا خير؟

ج

- كشتن او بدون اثبات در نزد حاكم شرعى مجتهد جامع الشرائط جايز نيست و اگر بطور غير علنى مى توانيد موضوع را در نزد حاكم شرع ثابت نمائيد تا حكم شرع لازم را بدهد واو را نهى از منكر كنيد تا از اين عمل شنيع كه مفاسد آن از جهات متعدّد بسيار است دست بردارد.

س 1462
اشاره

- وظيفه مردم را در قبال بد حجابى و مفاسدى كه در جامعه موجود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 82

است چگونه مى بينيد؟

ج

- وظيفه مردم نهى از منكر است با رعايت آداب و شرايط و مراتب آن و تفصيل را در توضيح المسائل ملاحظه نمائيد.

س 1463
اشاره

- اگر كسى ببيند دزد وارد خانه همسايه شده و اگر فرياد بزند و يا اينكه همسايه ها را مطلع كند دزد فرار خواهد كرد مستدعى است بيان فرمائيد در اينگونه موارد حفظ مال مؤمن واجب است يا خير؟

ج

- در مورد سؤال از باب نهى از منكر مانع شدن از دزدى لازم است.

و اللَّه العالم

مبارزه با مفاسد اجتماعى

س 1464
اشاره

- آيا در برابر خلافهايى كه در جامعه ديده مى شود و توسط برادران بسيج جلوگيرى بعمل مى آيد، تنبيه لازم است، در چه مواردى و تا چه حد؟

ج

- بايد ضوابط امر به معروف و نهى از منكر رعايت شود.

س 1465
اشاره

- آيا گشت و رفت و آمد در اماكن عمومى به عنوان مبارزه و برخورد با مفاسد و بدحجابى جايز است يا نه؟ حدود آن را بيان بفرمائيد.

ج

- شرائط و برنامه امر به معروف و نهى از منكر و مراتب آن در فقه بيان شده و اختصار آن را مى توانيد در نوشته اى كه از حقير به نام «راه اصلاح يا امر به معروف و نهى» از منكر طبع شده ملاحظه نماييد و رفتن به مراكز و اماكن عمومى مثل بازار و خيابان كه معرض وقوع بعض منكرات باشد براى انجام اين وظيفه جايز است و با علم به آن لازم است و حكومت اسلامى براى صيانت از اخلاق جامعه و جلوگيرى از مفاسد هم مى تواند بلكه وظيفه دارد كه افرادى را براى منع از منكرات به گشت وگذار در اين اماكن معين نمايد اما جهت نهى از منكراتى كه ظاهر نيست به صرف احتمال وقوع آن فحص و كاوش و تفتيش جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1466
اشاره

- در خصوص فريضتين امر به معروف و نهى از منكر ديده شده برادران جهت تذكر به محل تجمع بد حجابها و گروههاى رپ در پاركها و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 83

مجتمع هاى تجارى مى روند با علم به اينكه در اين مكانها افراد بدحجاب و رپ حضور دارند آيا اين كار جايز است يا نه؟

ج

- رفتن به آن محلها جهت نهى از منكر اشكال ندارد بلكه لازم است.

و اللَّه العالم

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص83

س 1467
اشاره

- مكانهايى كه توسط شهردارى ساخته مى شود و موجب فساد بيش از حد مى شود بطورى كه با تذكرات مكرر مردم شهردارى در احيا و بهبود آن اهتمام فراوان دارد مثل پيست دوچرخه سوارى كه ديده شده دختران و پسران مختلط در آنجا بازى مى كنند و مفسده هاى عديده اى دارد از سوى هيچ مقامى اقدامى نمى شود در صورتى كه هيچ راهى جهت جلوگيرى از اين منكر علنى نباشد آيا از بين بردن آن جايز است يا خير؟

ج

- در اينگونه امور بايد به مسئولين مربوطه مراجعه نماييد تا از طريق آنها اقدام شود و يا به علماى اعلام مسموع الكلام منطقه دامت بركاتهم مراجعه شود كه پس از رسيدگى تذكر لازم را بدهند.

س 1468
اشاره

- بعضى از اساتيد حوزه به طلاب جوان اجازه نمى دهند به طور دسته جمعى در فريضه امر به معروف و نهى از منكر شركت كنند آيا امر استاد مقدم است؟

ج

- امر به معروف و نهى از منكر در مواردى كه شرايط آن موجود باشد محتاج به اجازه نيست بلى اگر مجتهد از مورد خاصى نهى نمايد اطاعت او لازم است.

و اللَّه العالم

س 1469
اشاره

- اگر نيروهاى انتظامى در برخورد با مفاسد اجتماعى جديت نشان ندهند آيا وظيفه مردم در امر به معروف و نهى از منكر چيست؟

ج

- امر به معروف و نهى از منكر دو واجب شرعى است و بر همه واجب است چه نيروى انتظامى برخورد با مفاسد به نحو جدى داشته باشند يا نه البته با رعايت شرائط و ضوابط شرعى.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 84

س 1470
اشاره

- متأسفانه مدتى است كه در جامعه ما رايج شده است كه خانمها موهاى خود را از زير روسرى يا چادر خود بيرون مى گذارند شما چه پيشنهادى براى ما جوانان براى جلوگيرى از انحراف ما داريد؟ وظيفه ما در اين موارد چيست؟ (با توجه به اينكه امر به معروف و نهى از منكر نيز مشكل است).

ج

- در هر موردى كه احتمال تأثير بدهيد امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد و از ملامت ملامت كنندگان در راه خدا نترسيد و پيشنهاد ما همان دستورات ائمه هدى عليهم السلام است كه تأمل در عظمت معصيت خداى حاضر و ناظر و عظمت و عزت طاعت خدا و بهره هاى عظيم آن بنمائيد و تا مى توانيد خود را در مظان برخورد با اين صحنه ها قرار ندهيد و تكيه گاه معنوى خود را با عمل به واجبات و ترك محرمات قوى كنيد و تا مى توانيد از تشريفات متداوله عصر حاضر در امر ازدواج بكاهيد در اوّلين ازمنه امكان ازدواج نمائيد انشاء اللَّه موفق باشيد.

و اللَّه العالم.

س 1471
اشاره

- همانطور كه مستحضريد، يكى از سنتهاى ملّى ملت ايران برپائى عيد نوروز است، كه پيرايه هائى نيز براى آن قرار داده شده، كه از جمله مراسم چهارشنبه سورى و سيزده بدر است، كه در طول سالهاى اخير برپائى اين برنامه ها علاوه بر بجا گذاشتن تلفات و خسارات جانى و مالى، موجب هتك حرمت مسائل شرعى شده و در روز سيزده بدر در صحراها و بيابانها برخى علاوه بر اختلاط محرم و نامحرم به رقص و پايكوبى و انجام برخى محرمات ديگر مى پردازند، از آنجائى كه متأسفانه روز به روز اين گونه سنتها در حال رواج است، خواهشمند است نظر مبارك را در مورد اين عيد و پيرايه هاى آن بيان فرمائيد، تا متديّنين وظيفه خود را در قبال آن بدانند.

ج

- رقص و اختلاط محرم و نامحرم در هر روز و هرجا حرام است خواه در عيد نوروز باشد يا سيزده و يا غير اينها و همچنين هر عملى كه موجب هتك حرمت اسلام باشد و همچنين آتش بازى در چهارشنبه سورى و يا هر وقت ديگر و شخص

جامع الاحكام، ج 2، ص: 85

مسلمان بايد اسلام را بر همه شئون و مراسم مقدّم بدارد و آنچه كه ايرانيان قبل از اسلام مذكوره بنام مراسم ملّى و غيره انجام ميداده اند محكوم اسلام است و اسلام بر آن خط بطلان كشيده و كسى كه مجدّداً بخواهد تحت هر نامى و عنوانى آن را احياء كند بر خلاف وظيفه اسلامى خود عمل كرده است. و اللَّه العالم.

س 1472
اشاره

- برخى معتقدند گناهانى مانند بدحجابى در انظار مردم يا پخش نوارهاى مبتذل در ماشين ها يا مغازه ها يا برپائى مجالس له و لعب و عروسى كه شئون اسلامى در آنها رعايت نمى شود علاوة بر حرمت اين اعمال، آنها از باب اشاعه فساد يا اعانت بر اثم نيز گناه محسوب شده و در حقيقت با يك عمل چند گناه انجام داده مى شود كه چه بسا گناه اشاعه فساد بزرگتر باشد. خواهشمند است ارائه طريق فرمائيد.

ج

- تظاهر بگناه كه شكستن حريم شرع مقدس و عادى نمودن گناه است و جنبه بدآموزى نيز دارد و اشاعه فساد هم محسوب مى شود ممكن است از دو جهت گناه باشد بلكه گاهى از جهات متعدده و بالنتيجه حرمت آن شديدتر است. و اللّه العالم

توقيف و از بين بردن وسائل فساد

س 1473
اشاره

- توقيف نمودن اشيايى كه جنبه حرام دارند مانند فيلم ويدئو، عكس نامشروع و نوار ترانه كه از نظر شارع مقدس حرام شمرده مى شوند همچنين مواد مخدر بدون اجازه صاحبش و از بين بردن آنها چه حكمى دارد؟ چنانچه به آنان حرام بودن موارد فوق تذكر داده شود و آنان لجاجت به خرج دادند آيا مى توان اشياء آنان را غصب نمود؟

ج

- اگر اصرار بر استفاده از وسائل مذكوره به نحو حرام داشته باشند چنانكه ممكن باشد و فسادى توليد نشود عكس را مى توانيد از بين ببريد و نوار يا وسائل ديگر را در صورت امكان پاك كنيد و بعد از پاك كردن به جاى خود برگردانيد و از بين بردن هروئين نيز اشكال ندارد چون منفعت عقلائيه ندارد.

س 1474
اشاره

- برادرم با ويدئو و با ضبط صوت علاوه بر گوش دادن و ديدن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 86

نوارهاى مبتذل و فيلمهاى مربوط به خوانندگان مبتذل و فيلمهاى نيمه برهنه از زنان، اقدام به تكثير نوارها براى افراد مختلف كرده است تصميم گرفتم كه در قالب يك نمايش اين ابزار را كه باعث فاسد شدن خودش و بچه هاى خواهرم و خانواده ام و افرادى كه برادرم براى آنها تكثير مى كند را از خانه دور كنم.

به اين ترتيب كه تظاهر كنيم وقتى كه آنها براى مهمانى از خانه بيرون رفته اند دزد وسايل را ربوده است. و بعد آنها را به جايى كه از آنها استفاده درست مى شود (مثل مدرسه يا مؤسسه تبليغات اسلامى و ...) بدهيم. از نظر شرعى با توجه به بسته بودن راههاى ديگر نهى از منكر عمل ما را درست مى دانيد يا خير.

ج

- در فرض سؤال اگر بدون دور نگه داشتن وسايل مذكور از او نهى از منكر امكان ندارد مى توانيد آن وسايل را در محلى كه از بين نرود و محفوظ باشد بگذاريد تا هر وقت مقتضى شد در دسترس و اختيار او قرار دهيد ولى استفاده حلال ديگران از آن اگر چه براى تبليغات اسلامى باشد چون بدون اذن مالك است جايز نيست.

معاشرت با اهل منكر

س 1475
اشاره

- تقريباً دو سال پيش بود كه از دفتر حضرت آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفتائى به اين مضمون پرسيدم كه بنده در شهر ديگرى غير از شهر خود زندگى مى كنم، در خوابگاه دانشگاه بعضى اوقات هم اتاقيهاى من به راديو كه موسيقى پخش ميكرد يا نوار موسيقى گوش مى دادند البته به فتواى مراجعشان اين عمل براى آنها اشكال نداشت. در جواب فرموده بودند كه اگر شما به اختيار و بعمد گوش ندهيد و اگر صدا قهراً به گوش شما بخورد براى شما اشكال ندارد. در مورد اين قسمت از فتوا كه فرموده اند به اختيار و به عمد گوش ندهيد- انسان خيلى جاها كه مى رود كه در رفتن آنها مجبور نيست امّا مى بيند كه رفتن به آنجا از جهتى منفعتى براى وى دارد مثلًا بازديد از يك نمايشگاه كتاب اگر در اينجا موسيقى پخش ميكردند انسان بايد ترك كند يا خير، يا مثلًا به خانه اقوام و آشنايان يا دوستان دعوت مى شود و در آنجا از راديو و يا مثلًا تلويزيون

جامع الاحكام، ج 2، ص: 87

موسيقى پخش مى شود آيا در اينجا بايد مجلس را ترك كند يا خير؟

ج

- بطور كلّى در مكانها و يا مجالس و منازلى كه رفتن به آنجاها ضرورت دارد مثلًا كار لازمى است كه بايد انجام شود و همچنين در مسافرتهاى متعارف حكم همان است كه بيان شده و در موارد ديگر مانند رفت و آمد به منزل آشنايان در صورتى كه ضرورتى در بين نباشد اگر در نظر آنها هم حرام است بايد نهى از منكر نمائيد و الّا نبايد برويد و اگر آنها بر طبق نظر مرجع تقليد خودشان

حرام نميدانند بايد در رفتن بمجالسشان اكتفا بموارد ضرورت و مقدار ضرورت نمائيد.

س 1476
اشاره

- ارتباط با بعض ساداتى كه نسبت به دين بى اعتنا بوده و ارتباط با آنها خوف خطر دورى از دين دارد چگونه است. و آيا سادات به هر طريقى كه باشند وجه تمايزى با ديگران دارند؟

ج

- در ارتباط با مواضعى كه نسبت به دين و تكاليف دينى دارند تكاليف و وظايف همان است كه با ديگران معمول مى شود بايد با شرايط و آداب و مراتب امر به معروف و نهى از منكر عمل نمود مع ذلك احترام از جهت سيادت آنها بطورى كه موجب تشويق آنها بر معاصى نشود خصوصاً اگر سبب تنبّه و اتصال آنها شود بمورد است.

س 1477
اشاره

- رفت و آمد در منازل كسانى كه نماز نمى خوانند چه حكمى دارد؟

ج

- رفت و آمد در منازل كسانى كه نماز نمى خوانند، به منظور امر به معروف و ارشاد اشكال ندارد بلكه خوب است ولى اگر اصرار بر ترك نماز دارند و در امر به معروف احتمال تأثير نباشد ترك مراوده نمايند.

س 1478
اشاره

- هم نشينى و هم غذا شدن با افراد بى نماز جايز است يا نه؟

ج

- همنشينى با بى نماز وهم غذا شدن با او بمنظور امر بمعروف و ارشاد اشكال ندارد، بلكه مطلوب است ولى در صورتى كه به هيچ وجه تحت تأثير قرار نگيرد معاشرت با او مذموم است.

س 1479
اشاره

- همراهى و رفاقت با كسانى كه نسبت به برخى مسائل شرعى و مراجع عظام بى اعتنايى مى كنند چه حكمى دارد؟

ج

- بايد آنها را ارشاد كرد و اگر معلوم شد كه مغرضند و تذكّرات سودى ندارد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 88

لازم است با آنها قطع رابطه شود.

س 1480
اشاره

- قطع رابطه و مراوده با خويشاوندانى كه نسبت به دين بى اعتنا هستند و رابطه با آنان باعث انجام برخى گناهان (غيبت، تهمت و فساد اخلاقى) مى گردد چگونه است؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه نتواند با معاشرت سالم و مصون از گناه تدريجاً آنها را ارشاد كند بايد قطع رابطه كند.

س 1481
اشاره

- رفتن به خانه اقوامى كه بدانيم در صورت رفتن به خانه آنها حتماً گناهى را مرتكب مى شويم چه صورت دارد؟ (تنها راه دورى از آن گناه نرفتن به خانه آنها است)

ج

- در فرض سؤال نبايد برود.

س 1482
اشاره

- من در خانواده اى زندگى مى كنم كه اكثر اعضاء آن أهل نوارهاى مبتذل و فيلمهاى منافى عفّت هستند و هنگامى كه من در مقابل اين اعمال آنها عكس العمل نشان مى دهم و آنها را امر به معروف و نهى از منكر مى كنم در مقابل اين كار با آزارها و اذيت هاى آنها مواجه مى شوم آنها با من بدرفتارى كرده و بر من سختى هاى زيادى را تحميل مى كنند مرا راهنمائى فرمائيد.

ج

- در صورتى كه ترك منزل موجب عسر و حرج است و احتمال تأثير نهى از منكر نمى دهيد، تكليف از شما ساقط است لكن بايد مراقب باشيد خودتان آلوده نشويد و حتى المقدور از محرّمات مذكوره اجتناب نمائيد.

بيدار كردن براى نماز

س 1483
اشاره

- اگر شخصى بواسطه بيمارى با قرص خواب، خوابيده و اگر هنگام نماز وى را از خواب بيدار نمايند موجب ناراحتى و تشديد كسالت وى گردد آيا بايد شخص مذكور را از خواب بيدار نمايند يا نه؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه بيدار كردن شخص مذكور براى او ضرر دارد بيدار

جامع الاحكام، ج 2، ص: 89

كردن او جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1484
اشاره

- آيا شخص بيدار وظيفه دارد كه شخص خواب را براى نماز بيدار كند؟

ج

- اگر اذيت نمى شود بيدار كردن او اشكال ندارد و اما اينكه وظيفه باشد معلوم نيست مگر نسبت به افراد خانواده براى عادت دادن آنها به اداء نماز.

س 1485
اشاره

- شخصى در مسجد خوابيده در موقع اقامه نماز جماعت جايز است بيدار كردن آن شخص يا خير؟

ج

- اگر موجب اذيت و ناراحت شدن آن شخص نشود بيدار كردن او اشكال ندارد.

دفاع

س 1486
اشاره

- حدّ مقاومت در مقابل جانى يا سارق براى جلوگيرى از تجاوز يا هتك ناموس و يا سرقت را بيان فرماييد.

الف- آنجا كه احتمال آبروريزى مجنى عليه در كار باشد.

ب- آنجا كه احتمال قتل يا ضرب و جرح شديد مجنى عليه باشد.

ج- آنجا كه مال زياد معمولى يا كم مورد تعرض باشد.

د- جايى كه مقاومت منجر به قتل جانى يا سارق شود؟ و اگر از موارد عدم جواز برخورد با جانى يا سارق باشد تكليف قاتل مدافع و دم متجاوز چيست؟

ج

- الف و ب اشكال ندارد. ج- دفاع جايز است مگر مال بقدرى كم باشد كه قابل اعتنا نيست. د- دفاع جايز است هر چند منتهى به قتل جانى يا سارق شود و خون آنها هدر است ولى اگر از موارد عدم جواز دفاع باشد مثل اينكه در دفاع مراعات الاسهل فالاسهل (1- تنبيه و اخطار 2- صيحه زدن و تهديد 3- ضرب با دست 4- با عصا 5- با وسيله اى كه مجروح كند 6- قتل) را نكند و از حد كافى و مجاز در دفاع تجاوز كند مدافع ضامن است على الاحوط. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 90

س 1487
اشاره

- آيا در مواردى مثل شرب خمر و مسائلى كه با ناموس مردم مرتبط است، بازهم بايد از مرتبه اول امر به معروف و نهى از منكر (يعنى مرحله اظهار تنفر قلبى) آغاز كرد؟

ج

- دفاع از ناموس در صورتى كه صدق فعلى دفاع داشته باشد جايز بلكه واجب است ولى اگر با مراتب ابتدائى نهى از منكر ممكن است بآن اكتفا شود و در صورت عدم امكان تا قتل شخص مهاجم جايز است و در شرب خمر نيز مراتب نهى از منكر رعايت شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 91

احكام غير مسلمين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 93

احكام غير مسلمين

دست دادن و معاشرت

س 1488
اشاره

- معاشرت با اهل كتاب و هم غذا شدن با آنها چه حكمى دارد؟

ج

- ذبائح اهل كتاب مردار و نجس است و خوردن آن جائز نيست و خودشان نيز بنابر احتياط واجب نجس هستند بنا بر اين هرچه كه در حال رطوبت با آن ملاقات نمايند بنابر احتياط واجب نجس مى شود.

س 1489
اشاره

- اگر دست تر به در و ديوار يا اشياء متعلّق به مسيحيان، يهوديان و هندوها بخورد حكمش چيست؟

ج

- با علم به نجاست محلّ بايد دست را آب بكشيد و الّا لازم نيست.

س 1490
اشاره

- با غير مسلمان كتابى اگر با دست تر و مرطوب مصافحه نمائيم بايد دست خود را آب بكشيم يا خير؟

ج

- بنا بر احتياط واجب دست خود را آب بكشيد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 94

س 1491
اشاره

- مردى زرتشتى است كه با زن مسلمان مى خواهد ازدواج موقّت نمايد آيا جايز است؟

ج

- ازدواج زن مسلمان با زرتشتى و لو به نحو موقّت باطل است. اللّه العالم

س 1492
اشاره

- آيا به فتواى حضرتعالى زردشتى ها در همه مسائل ملحق به اهل كتاب هستند من جمله آيا زردشتى ها پاك هستند و آيا ازدواج دائم و موقّت با زن و دختر زردشتى جايز است؟

ج

- زردشتى ها مانند اهل كتاب بنابر احتياط نجس هستند و نسبت بنكاح آنها احوط ترك است چه بنحو دوام و چه انقطاع.

س 1493
اشاره

- نگاه كردن و ازدواج و حكم طهارت و نجاست اهل ذمّه چيست؟

ج

- نگاه به مواضعى از كافره كه عادتشان بر عدم ستر آن مواضع است بدون تلذذ و ريبه جائز است و ازدواج موقت با كتابيه جايز است و بطور دوام خلاف احتياط است و اهل كتاب بنظر اين جانب بنابر احتياط محكوم به نجاستند.

س 1494
اشاره

- متعه اهل كتاب و كافر (كسى كه معتقد به اديان آسمانى نيست) جايز است يا خير؟

ج

- متعه نمودن اهل كتاب جايز است ولى متعه ساير كفار جايز نيست.

س 1495
اشاره

- رفتن غير مسلمان و يا اهل تسنن به حرمهاى مقدس معصومين عليهم السلام و امامزادگان چه حكمى دارد؟

ج

- نسبت به اهل تسنن مانع ندارد و نسبت به كفار محلّ اشكال است.

س 1496
اشاره

- فرقه اى از صابئين در خوزستان مى باشند آيا اين افراد اهل كتاب هستند؟ آيا پاك مى باشند يا نه؟

ج

- اهل كتاب بودن صابئين براى ما ثابت نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 95

فرقه هاى صوفيه

س 1497
اشاره

- نظر مبارك در مورد صوفيه و عقائد آنها چيست؟

ج

- صوفيه با فرقه ها و انشعابات بسيارى كه دارند اگر چه در انحراف در يك سطح نيستند و بسا برخى از آنان خارج از ربقه اسلام شمرده نشوند در مجموع منحرفند و عقائد خاصه اى كه دارند غير اسلامى است.

س 1498
اشاره

- اگر در مسأله غلات و مجسمه و مجبره و صوفيه كه مرحوم سيد در عروه دارد نظرى داريد مرقوم فرمائيد.

ج

- نظر حقير همانند نظر شريف استادنا الاعظم الزعيم الاكبر آيت اللَّه العظمى بروجردى- قدس سرّه- با نظر مرحوم سيد صاحب عروه- اعلى الله مقامه- مطابق است، مع ذلك به مؤمنين توصيه مى نمايم كه بطور كلى اگر چه ترتيب آثار كفر و احكام كافر همانطور كه در عروه فرموده است با عدم التزام و عدم التفات به لوازم فاسده اين عقايد بر آنها نشود، از معاشرت و مجالست و مخصوصاً مزاوجت و رفاقت با آنها جداً پرهيز و احتراز نمايند كه معرض خطرات و مفاسد بزرگ است.

س 1499
اشاره

- نظر حضرتعالى در مورد بر خورد با بهائيت و تصوّف چيست؟

ج

- بطور كلى برخورد مساعدتى و موافقت آميز و هر ارتباطى كه موجب ترويج و تقويت فرق ضاله باشد جائز نيست و ترك مصاحبت و مجالست با آنها لازم است.

س 1500
اشاره

- رفتن به خانقاه دراويش (صوفيه) جهت استماع مرثيه و سوگوارى ائمه اطهار عليهم السلام، يا اقامه فاتحه و شركت در آن جايز است يا خير؟

ج

- ترويج باطل است و جائز نيست.

س 1501
اشاره

- كمك به ساختمان خانقاه دراويش و هرگونه مساعدت هاى جنسى به آنان چگونه است؟

ج

- كمك به ساختمان خانقاه و همچنين هر كمك جنسى كه مربوط به مسلك و مرام آنها باشد جائز نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 96

س 1502
اشاره

- در مجالس صوفيه، شركت كردن و يا جنس خريدن از آنها جايز است يا نه؟

ج

- شركت در مجالس آنها جائز نيست و جنس خريدن هم اگر موجب تقويت آنها بشود جائز نيست.

س 1503
اشاره

- سه سال پيش به علت عدم آگاهى به حكم شرعى مسأله، خانمى را از اهل فرقه عَلىُ اللهى) به صورت عقد عادى به عنوان همسرى انتخاب كرده ام در اين مدت به علت داشتن مذهب خاص خودش به انجام تكاليف شرعى مقيد نيستند نماز نمى خواند، روزه نمى گيرد و ساير تكاليف شرعى را انجام نمى دهد و از فرقه خود پيروى مى كند بنابراين: آيا عقد ما صحيح است يا خير؟ اگر باطل است حق مهريه و ساير حقوق را دارند يا نه؟ تكليف بچه هاى ما چيست؟

ج

- به طور كلى در نظير مورد سؤال، چنانچه زوجه واقعاً حضرت امير المؤمنين (ع) را خدا بداند عقد باطل و جدايى زوج از او لازم است و محتاج به طلاق نيست و چون زوج نمى دانسته و ازدواج نموده بچه در فرض سؤال ملحق به پدر و شرعاً محكوم به حلال زاده بودن است و نسبت به لزوم پرداخت مهريه با اينكه زوجه موصوفه محكوم به كفر است وجهى به نظر نمى رسد. و اللَّه العالم

س 1504
اشاره

- آيا فرقه اى كه خود را اهل حق مى نامند مسلمانند يا نه؟ و اگر مسلمانى، از اين فرقه را بكشد قصاص نمودن آن مسلمان جايز است؟

ج

- در مورد سؤال، كسانى كه حضرت على عليه السلام را خدا مى دانند و يا منكر يكى از ضروريات اسلام باشند محكوم به كفر هستند و مسلمان را به جهت قتل كافر نمى شود قصاص كرد ولى حاكم شرع طبق موازين مى تواند قاتل را تعزير نمايد.

و اللَّه العالم

س 1505
اشاره

- فرقه «على اللهى» كه معروف به اهل حق مى باشند، عده اى از آنها در استانهاى متعدد كشور (همدان، كرمانشاه، سنندج، كنگاور) و روستاهاى آن منطقه سكونت دارند و عقيده اينها بر اين است كه نه به اصول دين و نه به فروع دين) و ساير احكام اسلامى از قبيل غسل و غيره عمل نمى كنند، آيا ازدواج با آنها

جامع الاحكام، ج 2، ص: 97

يا بالعكس چه حكمى دارد و غذا خوردن و معاشرت با آنها چه حكمى دارد.

ج

- اگر فرقه مذكوره، حضرت امير المؤمنين عليه السلام را خدا بدانند يا منكر ضرورى دين مانند نماز و روزه و مانند اينها شوند كافرند و واضح است كه ازدواج با آنها جائز نيست و باطل است و اگر آن بزرگوار را خدا ندانند و منكر ضرورى دين هم نشوند چون انحرافات عقيدتى و اخلاقى و عملى بسيار دارند ازدواج با آنها محلّ اشكال است بلكه اجتناب از آن لازم است بلى افرادى از آنها كه قائل بشهادتين ميباشند و اقرار بعقائد باطله و انكار ضروريات دين از آنها ثابت نيست محقون الدم و مال و جان و عرضشان محترم است.

س 1506
اشاره

- آيا بلند گذاشتن شارب تا روى لب استحباب دارد يا نه؟

ج

- استحباب ندارد و به عنوان تشبه به فرقه صوفيه حرام است.

س 1507
اشاره

- اين جانب مدتى است در خصوص فرقه هاى دراويش تحقيق مى نمايم كه يك فرقه على اللهى هستند و فرقه ديگر 6 امامى و قادريه، خاكسارى و ... ولى با فرقه اى كه خود را كامل ترين و بهترين شيعه ها مى دانند فرقه سلسله نعمت اللهى معروف به 121 بيشتر ارتباط داشته و تحقيق نمودم طبق تحقيقات اين حقير اكثر دراويش اين سلسله كه اين جانب با آنها ارتباط داشته ام در شريعت خيلى ضعيف هستند و گاهاً اعتقادى هم ندارند چرا كه اظهار ميدارند شريعت ظاهر است. و در همين رابطه وقتى سؤال مى كنيم مقلد چه كسى هستيد مى گويند در حال تحقيق براى پيدا كردن مجتهد عادل و اعلم هستيم و فعلًا به احتياط عمل مى كنم و دستورات دينى را از نماينده قطبمان سؤال مى كنيم چرا كه قطب ما نائب امام زمان (عج) است و اكثر علماء و مجتهدين اين امر را تائيد نموده اند (البته به گفته دراويش) كه اين جانب كتب آن فرقه را تهيه و مطالعه و به مطالبى برخورد كرده ام كه از حضرتعالى استدعا دارم اين حقير را راهنمايى و رهنمود فرمائيد.

قطب آنان مصاحبه اى انجام داده كه در يكى از كتاب هاى آن فرقه به چاپ رسيده البته قطب مذكور مرحوم گرديده ولى جانشين آن كاملًا اعتقاد به مطالب فوق الذكر دارد. متن مصاحبه به پيوست ارسال و سؤالاتى در خصوص متن مصاحبه مطرح مى گردد.

1- در سؤال 4 مصاحبه مطرح شده كه ما دستورات ظاهرى را از مجتهدين مى گيريم و آنها بايد دستورات باطن و ..، را از ما بگيرند نظر جنابعالى در اين خصوص چيست.

2- در

سؤال 6 مصاحبه مطرح شده كه ما جانشين امام زمان (عج) هستيم و اجازه نامه كتبى داريم خواهشمند است مرقوم فرمائيد صحت دارد يا خير؟

3- در سؤال 8 مصاحبه عنوان شده اجازه نامه در اين زمان موجود است، چرا علماء در اين خصوص پى گيرى نمى كنند تا صحت آن يا عدم صحت آن را به مردم ابلاغ دارند؟

4- در سؤال 12 مصاحبه مطرح شده جانشين قطب با الهام از خداوند تعيين ميشود آيا صحت دارد كه از طرف خداوند وحى ميشود چگونه؟

ج

1- مندرجات در جواب سؤال 4 صحيح نيست و آنچه عقل و نقل در روايات معصومين سلام الله عليهم اجمعين بر آن دلالت دارد ارجاع عموم مردم به علماء و مجتهدين شيعه است و در اين جهت أئمّه عليهم السّلام تفصيلى بين ظاهر و باطن نداده اند و اينكه در اصلاح باطن بايد بما مراجعه شود ادعاى بدون دليل، بلكه معلوم العدم است و هركس به مجتهدين مراجعه و بر طبق نظرات آنها عمل نمايد ظاهر و باطنش هر دو كامل ميشود و اللّه العالم.

ج 2 و 3- مطلب مذكور در جواب سؤال 6 صحت ندارد و اجازه مذكور در سؤال 8 مطلقاً جعلى است و اگر چنين امرى واقعاً وجود داشت در اخبار و آثار أئمّه عليهم السلام ديده مى شد و در زمان غيبت كبرى امام زمان سلام الله عليه جانشين خصوصى ندارد و در اخبار و روايات دستور داده اند كسى كه چنين ادعائى كند او را تكذيب كنيد.

ج 4- الهام الهى كه قابل اتباع است مخصوص انبياء و ائمّه عليهم السلام است و الهام در قلوب غير اين بزرگواران ثابت نيست كه الهام الهى باشد

و حجيّت ندارد و ظاهراً اشخاص مذكور، چون دليلى براى اثبات مدعاى خود ندارند متوسّل به اينگونه امور (الهام) مى شوند كه خود را از مضيقه اثبات مدعى راحت كنند شما ملاحظه نمائيد در كلمات خداى متعال در قرآن و كلمات حضرت رسول اكرم و أئمّه هدى عليهم صلوات الله سفارش ساختن مساجد فراوان است و عين و اثرى از ساختن مراكزى كه اينان مى سازند وجود ندارد.

لازم به تذكر است كه بر ساير بندهاى اين مصاحبه نيز اگر اصل آن جعلى نباشد اشكالات بسيار وارد است از جمله اينكه مى گويد: جانشينى به ارث نيست ولى اتفاقاً اجازه من از پدر و جدّ رسيده بعد از او هم كه به پسرش رسيده مى گويد اتفاقى است و بعد از او كه به پسر پسرش رسيده باز هم اتفاقى و پس از پسرش كه پسر ديگرش مدّعى شده باز هم اتفاقى است.

خلاصه حرف هاى سست و بى پايه اين فرقه واقعاً مضحك است شما اگر بخواهيد مختصرى از وضع دراويش و دعاوى مضحكه آنها اطلاع پيدا كنيد مى توانيد به كتاب خيراتيّه و كتاب فضائح الصّوفيه يا حديقة الشيعه و كتاب هاى ديگر مثل عرفان و تصوّف و كتاب صوفى و عارف چه مى گويد و كتاب هاى عباسعلى كيوان كه از بزرگان آنها بود و بعد از آنها برگشته و كتابى كه اخيراً بنام «از كوى صوفيان تا حضور عارفان» تأليف سيد تقى واحدى صالح على شاه است مراجعه فرمائيد.

فرقه ضاله بهائيت

س 1507
اشاره

- بسيارى از بهائيون مقيم جمهورى اسلامى اظهار مى دارند كه ما تابع قوانين عمومى ايران بوده و هيچ تخلفى را مرتكب نشده ايم ليكن متحمل تضييع حقوق هستيم آيا اصولًا بهائيون بالاخص بهائيت مقيم ايران

اهل ذمّه محسوب مى شود يا خير؟ و آيا پرداخت ديه به اولياى دم شخص بهايى ضرورى است يا خير؟

ج

- بهائى ها اهل ذمّه نيستند و ديه ندارند اهل ذمّه بر يهود و نصارى و مجوس اطلاق مى شود به شرط اينكه مقرّرات شرعى ذمّه را عمل بنمايند. و اللَّه العالم

س 1508
اشاره

- آيا عدم پذيرش درخواست انحصار وراثت از ورّاث بهائى توسط محاكم دادگسترى محمل شرعى دارد؟

ج

- درخواست انحصار وراثت اگر براى تعيين ورثه مسلمان او باشد مانعى ندارد ولى اگر براى تعيين بازماندگان بهائى او باشد چون توارث بين آنها مشروعيت ندارد قبول درخواست مذكور جايز نيست. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 98

س 1509
اشاره

- آيا پذيرش بهائيون و ثبت نام آنها در از مؤسسات آموزشى بر طبق مصالح و موازين اسلامى است؟

ج

- ثبت نام آنها به عنوان بهائى كه يك سازمان جاسوسى و ضدّ اسلامى است جايز نيست و خلاف مصالح اسلامى و اصول و ارزش هاى انقلاب اسلامى است.

و اللَّه العالم

س 1510
اشاره

- وظيفه مسلمان در برخورد با فرد بهائى در موارد زير چيست؟ خريدوفروش مسائل مربوط به اجاره و عاريه نسبت به لوازم زندگى پذيرفتن هداياى آنان.

ج

- در صورتى كه امور مذكوره در سؤال موجب تقويت آنها بشود جائز نيست. و اللَّه العالم

س 1511
اشاره

- نظر شما پيرامون گفتگو و دست دادن و اظهار دوستى با فرقه ضاله بهائيّت چيست؟

ج

- اظهار دوستى با بهائى با دست دادن و صورتهاى ديگر جايز نيست.

كتب ضلال

س 1512
اشاره

- نظر خود را در مورد خواندن كتابهايى كه باعث بازشدن ذهن خواننده نسبت به دسايسى كه ابرقدرتها بر ضدّ ديگران به كار مى برند- مانند كتابهايى كه فرضاً يك سياستمدار يا يك جاسوس نوشته است با توجه به اينكه ممكن است نكات غير اخلاقى هم تا حدّى در آن باشد- بيان كنيد.

ج

- موارد مختلف است بايد خصوص هر كتاب مورد سؤال قرار گيرد تا جواب مربوط به آن كتاب گفته شود ولى به طور كلّى مطالعه كتابهايى كه ممكن است موجب انحراف در عقيده و يا اخلاق مطالعه گردد جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1513
اشاره

- آيا خواندن كتب غير اسلامى مانند بهائيت و كمونيسم و ساير مرامهاى الحادى حرام است يا خير؟

ج

- حفظ و نگهدارى كتب ضلال و خواندن آنها حرام است مگر براى كسى كه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 99

قدرت تشخيص حق از باطل را داشته باشد و غرض صحيحى- مانند ردّ مطالب باطله- داشته باشد. و اللَّه العالم

س 1514
اشاره

- ملاك مضل بودن كتاب چيست؟

ج

- ملاك مضلّ بودن كتاب آن است كه مشتمل بر مطالبى باشد كه معرضيت گمراه نمودن خواننده را از نظر مذهبى داشته باشد. و اللَّه العالم

س 1515
اشاره

- خريدوفروش كتب صوفيه و مطالعه آن چه حكمى دارد؟

ج

- طبع و نشر و خريد و حفظ و مطالعه كتب صوفيه حرام است و كتابهايشان حكم كتب ضلال را دارد كه مطالعه آن فقط براى اهل نظر جهت ابطال باطل آنها جايز است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 101

حقوق پدر و مادر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 103

حقوق پدر و مادر

س 1516

اشاره

- نيكى به پدر و مادر تا چه حد لازم است؟

ج

- پدر و مادر در صورتى كه عاجز از اراده امور زندگى خود باشند واجب النفقه فرزند هستند و اما حدود احسان به آنها را مى توان از اين دو آيه كريمه به ضميمه رواياتى كه در شرح آنها وارد شده فهميد: (و قضى ربك إلّا تعبدوا إلا إيّاه و با والدين احسانا امّا يبلغنّ عند الكبر احدهما أو كلاهما فلا تقل لهما افّ و لا تنهرهما و قل لهما قولًا كريماً و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيراً- آيات 23 و 24 از سوره بنى اسرائيل) خلاصه معنى آيات و شرح آن بضميمه روايات اين است- اى انسان اگر پدر و مادر نزد تو زندگى كردند تا پير شدند يا يكى از آنها زندگى كرد و پير شد يعنى بجائى رسيدند در پيرى كه مانند بچه احتياج به كسى دارند كه از آنها تعهّد نمايد و به آنها برسد، به آنها (افّ) نگو يعنى كلامى كه انزجار از آن فهميده شود نگو در حديث وارد شده اگر در مقام چيزى آسان تر از (افّ) و كمتر از آن بود خداوند آن را مى فرمود حاصل اين كه والدين را به هيچ قليل و كثيرى آزار نكن و بعضى فرموده اند يعنى اگر خود را به بول و غائط آلوده كردند، استقذار نكن و آنها را پاكيزه كن همانطور كه آنها تو را در

جامع الاحكام، ج 2، ص: 104

حالى كه طفل بودى از قذارات پاكيزه مى كردند و نيز آنها را با غلظت و فرياد زدن ناراحت نكن و اگر چيزى خواستند مضايقه

منما و با آنها به گفتار نرم و لطيف و خوب كه متضمّن كرامت و عزت آنها باشد تكلم كن و در تواضع و كوچكى قولى و عملى و محبّت به آنها مبالغه كن همانطور كه در زمان كودكى تو، آنها با تو اينگونه رفتار مى كردند و صداى خود را بلند نكن و از آنها تقدّم نگير و در حقشان چه در حال حيات و چه بعد از مرگشان به طلب رحمت و مغفرت دعا كن در مقابل زحماتى كه براى تربيت تو در زمان كودكيت تحمل نموده اند و خداوند در اين آيات فرزندان را به احسان به والدين سفارش نموده ولى سفارش فرزندان را به والدين نكرده چون محبّت والدين به فرزند زياد است و محتاج به سفارش نيست ولى محبّت فرزند به والدين كمتر و محتاج به سفارش است و توصيه نسبت بخصوص حال پيرى والدين براى اين است كه در دوران پيرى به خاطر ضعفى كه دارند و تحميل به فرزند هستند احتياجاتشان بيشتر است و الّا در همه احوال (پيرى و قبل از پيرى) بايد مورد محبّت فرزندان قرار گيرند در امور مباحه خواست آنها را بر خواست خود مقدّم بدار و تمام آنچه بيان شد مصداق احسان و برّ به والدين است، و در ضمن حديثى قريب باين مضمون وارد شده كه شخصى به خدمت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله مشرف شد و عرض كرد يا آيا بعد از اين كه پدر و مادرم از دنيا رفتند آيا بازهم من وظيفه اى كه در رابطه با آنها بر عهده ام باشد دارم فرمود بلى براى آنها استغفار كن و دوست

آنها را اكرام كن. و اللّه العالم

س 1517

اشاره

- اطاعت از والدين تا كى واجب است؟

ج

- هميشه واجب است يعنى اگر فرزند پير هم شده باشد بايد از پدر و مادر اطاعت كند.

س 1518

اشاره

- حق پدر و مادر در مقابل فرزند چه چيزهايى است؟

ج

- بر فرزند واجب است پدر و مادر را در غير آنچه معصيت است اطاعت كند و اگر فرزند هم متمكن است و آنها فقيرند مخارج آنها را بدهد و كارى كه موجب اذيّت آنها است هر چند آن كار، فى نفسه جايز باشد انجام ندهد و بعد از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 105

مرگ آنها هم فراموششان نكند. و اللَّه العالم

س 1519

اشاره

- حق يك فرزند به گردن پدر و مادر چه چيزهايى است؟

ج

- پدر و مادر بايد بچه را به آداب دينى تربيت كنند و نام خوب برايش انتخاب كنند و اگر احتياجات لازم در زندگى براى خوراك و پوشاك و مسكن دارد در حدّ توانايى تأمين كنند. و اللَّه العالم

س 1520

اشاره

- پدر و مادرم از نماز شب خواندن من اظهار نارضايتى مى كند زيرا بمجرد كوچكترين صدايى از خواب بيدار ميشوند و من نمى توانم رضايت آنها را جلب كنم، تكليف من چيست؟

ج

- نماز شب عمل بسيار مطلوبى است لكن اگر مستلزم مزاحمت براى پدر و مادر باشد مطلوب نيست، بلى اگر بتوانيد طورى عمل كنيد كه اسباب زحمت آنها نباشد مثلًا محل خواب و وضو گرفتن و انجام نماز را تغيير دهيد حتى المقدور نماز شب را ترك نكنيد. و اللَّه العالم.

س 1521

اشاره

- آيا اطاعت امر و حكم پدر شوهر و مادر شوهر مثل حكم شوهر براى عروس، لازم است؟ يا خير؟

ج

- اطاعت پدر و مادر شوهر بر عروس لازم نيست. و اللَّه العالم

س 1522

اشاره

- دخترى كه كارمند است و زحمت خانه دارى را هم دارد نمى تواند زود به زود به منزل پدرش برود و پدر هم از اين وضع ناراضى است آيا شرعاً معصيتى مرتكب شده است؟

ج

- چنانچه دختر كوتاهى و مسامحه در رفتن پيش پدر نكند معصيتى نكرده ولى بايد سعى كند كه بواسطه عذرهاى بى مورد و سرگرمى به امور مادّى خود را از خدمت به پدر و ترضيه خاطر او محروم نكند و در معرض عاق پدر شدن قرار ندهد.

س 1523

اشاره

- رفتن به كلاس قرآن براى قرائت صحيح لازم تر است يا اطاعت والدين؟

ج

- در صورتى كه همزمان باشد اطاعت والدين مقدم است بلى اطاعت والدين در ترك واجب يا فعل حرام جائز نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 106

س 1524

اشاره

- براى محصلى كه نمى تواند در كنار پدر و مادر ادامه تحصيل بدهد و بايد نظير طلاب خارجى از پدر و مادر دور باشد تحصيل بدون رضايت پدر و مادر جايز است يا نه؟

ج

- اگر تحصيل علوم دينى براى آنها واجب عينى نباشد و پدر و مادر از مسافرت براى تحصيل منع مى كنند و مخالفت آنها موجب اذيت و آزار پدر و مادر مى شود رضايت آنها را تحصيل نمايند. و اللَّه العالم.

س 1525

اشاره

- آيا رضايت والدين براى شركت در كلاسهاى ورزشى لازم است؟

ج

- اگر والدين منع كنند و شركت واجب نباشد و مخالفت موجب عقوق و اذيت آنها شود شركت جايز نيست.

س 1526

اشاره

- اگر پدر يا مادر به فرزند بگويد كه من راضى نيستم كه نمازهايت را در خانه بخوانى و بايد نمازهايت را در مسجد بخوانى، آيا بر فرزند واجب مى شود كه در مسجد نماز بخواند؟ اگر در منزل نماز خواند حكم نماز او چيست؟

ج

- در فرض سؤال، اگر پدر و مادر از مخالفت در موردى كه امر مى كنند جدّاً اذيت بشوند، نبايد مخالفت كرد. و الله العالم

س 1527

اشاره

- اگر پدر يا مادر بر فرزند امر كنند كه كار مستحبّى را انجام بدهد مثلًا صدقه بدهد يا روزه بگيرد و يا ... آيا اين فرزند بايد اين فرمان را اطاعت كند؟ اگر تمكّن انجام اين كار مستحبّ را نداشته باشد وظيفه او چيست؟

ج

- اگر متمكن نباشد واجب نيست. و الله العالم

س 1528

اشاره

- اگر پدر و مادر به قصد توهين و تحقير به فرزندشان ناسزا و فحش بگويند يا اينكه او را كتك بزنند در اين صورت وظيفه فرزند چيست؟ آيا اجازه جواب دادن دارد يا نه؟

ج

- نبايد به پدر و مادر توهين كرد و البته سزاوار نيست پدر و مادر هم بدون دليل شرعى موجب نارضايتى فرزند را فراهم نمايند و اگر ضرب و شتم به حدى باشد كه سرخ يا سياه يا مجروح شود موجب ديه نيز مى گردد. و الله العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 107

قوانين و مقررات جمهورى اسلامى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 109

قوانين و مقررات

انتخابات

س 1529
اشاره

- نظر حضرتعالى در مورد رأى دادن در انتخابات مجلس شوراى اسلامى و رياست جمهورى چيست؟

ج

- بايد مردان متديّن و صالح كه كفايت محافظت از قوانين اسلام و حقوق ضعفاء و شئون جامعه اسلامى را داشته باشند انتخاب شوند.

س 1530
اشاره

- كسى كه شناخت كامل نسبت به نامزدهاى رياست جمهورى يا نمايندگان مجلس ندارد و تنها اطلاع او بر اساس پوسترهاى تبليغاتى است مى تواند به چنين شخصى رأى بدهد؟

ج

- به مردى كه به او شناخت كامل و لازم دارد رأى بدهد. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 110

رعايت قوانين

س 1531
اشاره

- رعايت قوانين جمهورى اسلامى تا چه حد لازم است؟

ج

- رعايت قوانين جمهورى اسلام لازم است مگر موردى كه خلاف شرع باشد.

س 1532
اشاره

- تخلف از قوانين راهنمايى و رانندگى و بطور كلى قوانين جمهورى اسلامى چه حكمى دارد؟

ج

- تخلف از قوانين راهنمايى و رانندگى و همچنين ساير قوانين مشروعه جايز نيست.

س 1533
اشاره

- چنانچه يكى از كاركنان بانكها يا مؤسسات دولتى با استفاده از اسم و عنوان و تخصص خود در ساعات غير ادارى براى كسى كه مشترى بانك يا مؤسسه است كار كند و حقوق دريافت نمايد در صورتى كه در بانك يا مؤسسه خود به تخصص او نياز باشد و حاضر به انجام كار اضافى نگردد آيا حقوق دوم او چه وضعى دارد حلال است يا حرام؟

ج

- جائز است كارمند در غير ساعات ادارى براى ديگران كار كند، و شرعاً ملزم بقبول اضافه كار در اداره نيست.

س 1534
اشاره

- آيا دولت را مالك ميدانيد يا خير؟

ج

- بطور كلى جهت مالك است دولت باشد يا غير آن لكن هرگونه تصرّف در آن محتاج باجازه مجتهد جامع الشرائط است.

س 1535
اشاره

- در عصر فعلى كه مردم براى گرفتن كوپن از بانكها و يا براى گرفتن ارزاق عمومى از مغازه ها و يا نانوائيها صف مى كشند آيا رعايت حق تقدم در اين موارد واجب است يا خير؟

ج

- در موارد مذكور بنابر احتياط حق تقدم مراعات شود. و اللَّه العالم

س 1536
اشاره

- اگر شخصى از تحويل بليط اتوبوس واحد استنكاف نمايد از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

ج

- استنكاف از پرداخت بليط جايز نيست و موجب ضمان مسافر مى گردد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 111

س 1537
اشاره

- آيا دولت اسلامى مى تواند به علت مصالحى مهم، صحت بعض عقود يا ايقاعات (مثل ازدواج يا طلاق) را منوط به ثبت در دفاتر رسمى كشور يا منوط به گذراندن مراحلى خاص كند؟

ج

- صحت عقد و ايقاع موقوف به ثبت در دفتر نيست. و اللَّه العالم

س 1538
اشاره

- كارمندى كه چندين بار كار محوله را صحيح و كامل انجام نداده ولى حقوقش را دريافت كرده چگونه بايد جبران نمايد؟

ج

- بايد از حقوقى كه گرفته به نسبت كم كارى برگرداند و اگر برگرداندن انسان به اداره مربوطه موجب سوء استفاده اشخاص ديگر باشد به حساب دولت واريز كند. و اللَّه العالم

س 1539
اشاره

- اگر كارمندى در جمهورى اسلامى ايران، به دليل مشكلات اجتماعى و خانوادگى نتواند كار خود را ادامه دهد و با استعفايش نيز موافقت نشود آيا جايز است با عدم حضور در محلّ كار باعث اخراج خود گردد؟

ج

- در مورد سؤال اگر مدت اجيرى موقع استخدام دقيقاً ذكر نشده عدم حضور با عدم اخذ اجرت كه باعث اخراج او بشود حرام نيست. و اللَّه العالم

رشوه

س 1540
اشاره

- اگر در اداره اى كار مرا راه نمى اندازند مگر با گرفتن پول آيا اين پول را ميشود بعنوان صدقه داد؟ و با اطمينان به پايمال شدن حق، آيا شخص ميتواند با دادن رشوه به صورتهاى گوناگون، حق خود را بگيرد و از پايمال شدن حق خود ممانعت كند؟

ج

- اگر رسيدن بحق مسلّم و مشروع بدون پرداخت وجهى به كسى كه اداء يا احقاق حق با اوست ميسّر نمى شود جايز است ولى بر گيرنده پول حرام است.

س 1541
اشاره

- پرداخت رشوه به جهت طفره رفتن از خدمت سربازى چه صورتى دارد؟ بر فرض حرام بودن پرداخت رشوه آيا گرفتن اين كارت معافيت نيز محذور شرعى دارد؟

ج

- بطور كلى عمل بر خلاف مقرّرات مشروع نظام اسلامى جائز نيست و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 112

گرفتن وجه براى دادن كارت پايان خدمت جعلى حرام است.

س 1542
اشاره

- اين جانب در يكى از دواير شهردارى مشغول كار هستم و امرار معاش خود و خانواده از طريق حقوق دريافتى از آن اداره تأمين مى شود و در آمد ديگرى ندارم- در شهردارى مثل همه سازمانهاى ديگر براى دريافت عوارض مربوط به امور خدماتى و عمرانى ضوابط و معيارهاى مشخصى وجود دارد، ولى شخصاً شاهد هستم در برخى موارد اين قوانين و مقررات رعايت نشده و گاهى بيشتر گاهى كمتر از حد معمول از مؤديان دريافت مى شود و نيز مؤديان در غالب موارد از پرداخت آن وجوهات رضايت ندارند از طرفى حيف وميل هائى در بودجه شهردارى صورت مى گيرد كه غالباً به نفع تعداد معدودى مى باشد.

الف- آيا حقوق دريافتى من از شهردارى اشكال دارد؟

ب- نظر به اينكه بطور غير مستقيم در حيف وميل اموال شهردارى سهيم هستم آيا ادامه فعاليت حقير در آن اداره جايز است؟ (در تصميم گيرى ما نقشى نداريم).

ج

الف- چنانچه شغل شما در شهردارى عملى باشد كه شرعاً جايز است حقوق شما حلال است مگر اينكه يقين داشته باشيد كه حقوق شما عين همان پولهائى است كه بدون رضايت و يا بر خلاف مقرّرات از اشخاص گرفته اند و با عدم يقين اشكال ندارد.

ج ب- اگر در حيف وميل اموال، سهيم باشيد هر چند بطور غير مستقيم باشد و ادامه فعّاليت شما در آنجا ملازم با حيف وميل باشد يعنى بدون آن، نتوانيد شغل خود را ادامه دهيد، ادامه فعاليت جايز نيست.

س 1543
اشاره

- اگر شخصى در شب عيد مبلغى را با ميل و رضاى خود و آشكارا به عنوان عيدى به مسئول ارگان، يا اداره و يا بانكى بدهد و مسئول مربوطه عين مبلغ عيدى را به نسبت بين كارمندان خود تقسيم نمايد. آيا از نظر شرع مقدس اسلام رشوه محسوب مى شود يا خير؟

ج

- دادن مبلغى به عنوان عيدى و هديه به كارمندان اداره و يا ارگان و يا بانك

جامع الاحكام، ج 2، ص: 113

مانعى ندارد و عنوان رشوه پيدا نمى كند لكن نبايد طورى شود كه بر اثر عادت به گرفتن عيدى، كارمندان در انجام امور افرادى كه عيدى نمى دهند كوتاهى نمايند.

و اللَّه العالم

استفاده از تسهيلات و امكانات دولتى

س 1544
اشاره

- به معلمين مقدارى پول به نام حق مسكن ميدهند در صورتى كه آنها صرف جهت استفاده از مسكن نمى كنند آيا گرفتن اين پول از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

ج

- اشكال ندارد.

س 1545
اشاره

- شركت سهامى مخابرات استان در مهر ماه سال جارى در يك اقدام غير منتظره تعدادى تلفن موبايل به رؤساى ادارات و مراكز به صورت خارج از نوبت و با نرخ دولتى 620 هزار تومان واگذار نمود، طى مدت يك هفته برخى از افراد فوق با فروش تلفنهاى مذكور به مبلغ يك ميليون و هفتصد هزار تومان سودى معادل يك ميليون و يكصد هزار تومان نصيب خويش نمودند. اقدام فوق باعث بدبينى و يأس فراوان در بين مردم خصوصاً افراد حزب اللهى و دلسوز انقلاب گرديد. حال با توجه به سود بادآورده يك شبه از بيت المال و دادن امتياز خاص به افراد خاص و همچنين با توجه به اينكه سال گذشته نيز به تعداد كثيرى از افراد مذكور خودروى دولتى تعلق گرفت كه اختلاف فروش در بازار با قيمت خريد يك ميليون تومان به بالا بود متمنى است نظر مبارك را درباره اينگونه امتيازات كه از بودجه بيت المال داده مى شود و معاملات مذكور مرقوم فرماييد.

ج

- ظاهر اين معامله اعطاى حق استفاده از تلفن مذكور به خريدار است بنابراين اگر اعطاى اين حق براى استفاده به شخص خريدار باشد كه غير قابل واگذارى به ديگرى باشد فروش آن به ديگرى صحيح نيست و شركت براى اينكه از اين امكانات سوء استفاده نشود لازم است معامله را فسخ و حق اعطا شده را باطل نمايد و اگر اعطاى حق استفاده از تلفن مطلق باشد و مشروط به عدم واگذارى به غير نباشد در صورتى كه اصل اعطاى اين امتيازات به اشخاص بر اساس مصلحت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 114

نظام و ملاحظات لازمه مشروعيت داشته

باشد واگذارى آن به ديگران به مبلغ بيشتر اشكال ندارد و الا اصل مشروعيت عمل مورد سؤال مى شود و همچنين است حكم نسبت به واگذارى ماشين به اشخاص به نرخ دولتى. و اللَّه العالم

س 1546
اشاره

- عده اى بعنوانهاى مختلف مانند: قالى بافى، دامدارى و غيره وام مى گيرند و آن پول را در مصرفى غير از آنچه كه بنامش گرفته اند صرف مى كنند و بعضاً هيچ ارتباطى با دامدارى و قاليبافى ندارند ولى به دروغ سندى تنظيم نموده وعده اى را شاهد مى گيرند و تحت اين عناوين اخذ وام نموده و در مسيرهاى ديگر خرج مى كنند، تكليف شرعى اين وامها چيست؟ مصرف كردن آن در مسير زيارت و غيره چگونه است؟

س 1547- استفاده كردن از امتيازاتى كه گاهى اوقات دولت براى كارمندان خود در نظر مى گيرد توسط افراد عادى و غير كارمند چه حكمى دارد.

ج

- بستگى به مقرّرات اداره مربوطه دارد. و اللَّه العالم

س 1548
اشاره

- مدتى قبل يكى از دوستان ما مى خواست به مشهد مقدس جهت زيارت امام على به موسى الرضا (ع) مسافرت كند. چون خودش كارمند نبود از يكى از دوستان معلمش درخواست كرد تا از اداره آموزش و پرورش معرفى بگيرد و بعد آن شخص با معرفى نامه دوستش به مشهد مسافرت كرد و در مدت اقامت در مدارسى كه آموزش و پرورش جهت كارمندان خود در مشهد در نظر گرفته بود سكنى گزيد آيا اينگونه استفاده از اموال بيت المال را با استفاده از معرفى نامه شخص ديگرى جايز است يا خير؟

ج

- بستگى به مقرّرات اداره مربوطه دارد. و اللَّه العالم

س 1549
اشاره

- چون شخص از اول قصد چنين استفاده اى را داشته آيا غاصب مى باشد يا نه؟ تكليف نمازهايى كه با استفاده از آب آن مدرسه وضو گرفته و يا در محل خوانده است چگونه است؟

ج

- چنانچه بر خلاف مقرّرات اداره مربوطه نبوده اشكال ندارد و الّا نسبت به

جامع الاحكام، ج 2، ص: 115

تصرّفات مذكوره ضامن است و نمازها را هم بايد اعاده نمايد. و اللَّه العالم

س 1550
اشاره

- آيا اگر شخصى از اول قصد چنين استفاده اى را از اموال بيت المال داشته باشد مسافرتش جزء مسافرت هاى حرام است كه بايد نماز را كامل بخواند يا خير؟

ج

- با فرض اينكه غرض اصلى از مسافرت زيارت مى باشد سفر حرام محسوب نمى شود گرچه با توجه به عدم مشروعيت چنين استفاده هايى مرتكب حرام شده است. و اللَّه العالم

س 1551
اشاره

- معلمى كه نمى دانسته و براى او معرفى نامه گرفته است آيا ضامن است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، جهل معلم مرقوم و شخصى كه معرفى نامه خلاف واقع داده به عدم جواز اين استفاده بعيد است ولى با پرداخت اجرة المثل به اداره مربوطه از طرف استفاده كننده ضمان آنها منتفى مى شود. و اللَّه العالم

س 1552
اشاره

- چنانچه شركتى با اين هدف كه از موقعيت شغلى كارگزاران دولت يا بانكها براى كسب امتيازات مالى و پشتيبانى از برنامه هاى شركت بهره مند شود، آنان را بعنوان عضو هيئت مديره شركت معرفى يا انتخاب نموده يا با واگذارى سهام در سرمايه شركت شريك نمايد و آن شخص نيز به هر ترتيب از قصد شركت آگاه باشد، آيا حقوقى كه از طرف شركت به آنان پرداخت ميشود يا اصل و سود سهامى كه از طريق مذكور بنام آنها ثبت گرديده براى گيرنده حلال است يا حرام؟

ج

- اگر امور مذكور موجب انجام عملى بر خلاف مقرّرات مشروعه اداره متبوعه نباشد و يا موجب تضييع حقى از مردم و مراجعين ادارى او نگردد اشكال ندارد.

س 1553
اشاره

- نماز خواندن بر روى چمنهاى پاركها و يا مكانهايى كه از نظر قانونى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 116

اشكال دارد (جريمه دارد يا موجب تذكر مى شود) جايز است يا خير؟

ج

- با اجازه مسئولين مربوطه اشكالى ندارد. و اللَّه العالم

س 1554
اشاره

- شخصى فرزند برادر خود را كه در خردسالى پدر و مادر را از دست داده است بعنوان فرزند خوانده پذيرفته و نام او را در شناسنامه خود و همسرش آورده است و در حال حاضر چون كارمند دولت است از امتيازاتى كه ويژه فرزندان كارمندان دولت است از قبيل دفترچه بيمه و گرفتن وجهى تحت عنوان حق اولاد، استفاده مى كند، مى خواهد بداند آيا استفاده از اين حقوق كه مخصوص فرزندان كارمندان است مجاز و شرعى است يا خير؟

ج

- وارد كردن نام برادر زاده را در شناسنامه كسانى كه واقعاً پدر و مادر او نيستند جايز نيست و بعدها موجب اشكالات بسيارى از جهت محرميت به اشخاص، ازدواج، ارث و مسائل بسيار ديگرى است و اما استفاده از امتيازات ويژه فرزندان كارمندان دولت بستگى به مقرّرات دولت دارد اگر اين امتيازات براى اشخاصى است كه تحت تكفّل كارمند دولت باشند هر چند فرزند نباشند دريافت آن اشكال ندارد و الّا جايز نيست.

تصرف در اموال و ثروت عمومى

س 1555
اشاره

- آيا كسانى كه از روى جهالت و نادانى يا از روى ناراحتى به اموال خصوصى يا دولتى ضررى برسانند و بعداً پشيمان شوند ضامن هستند؟ اگر قبل از بلوغ مرتكب اين كار شوند و بعد از بلوغ پشيمان شوند اگر ندانند ضررى كه زده اند متوجه كداميك از نهادهاى دولتى است وظيفه چيست؟

ج

- بمقدار خسارتى كه وارد نموده در صورت امكان به نهاد مربوطه برگرداند و الا در اختيار مجتهد جامع الشرائط بگذارد كه بمصرف شرعى برساند. و اللَّه العالم

س 1556
اشاره

- آيا مى شود مسئول اداره يا ارگانى با صلاح ديد خود بودجه بيت المال را صرف افطارى ماه مبارك رمضان نمايد؟

ج

- تابع مقرّرات دولت است و در صورتى كه بر خلاف مقرّرات باشد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 117

مدعوّين ضامن هستند و بمقدار ارزش غذائى كه مصرف كرده اند به اداره يا ارگان مربوطه واريز كنند بلى در صورت جهل مدعوين ضامن به اينكه خلاف مقررات است قرار ضمان بر دعوت كننده است بلى اگر مشمول مربوط اجناس را بثمن كلى در ذمه براى خودش خريده باشد و از پول دولت پرداخت كرده باشد خودش هم ضامن دولت است و هم بايد بهاى اجناس خريدارى شده را بفروشنده بپردازد و بمصرف كنندگان هم چيزى تعلق نمى گيرد در صورت علم بخلاف مقرّرات بودن مرتكب معصيت هم شده اند بايد توبه كنند.

س 1557
اشاره

- رودخانه اى كه در مسير حركت آن زمينهاى كشاورزى از چند روستا به ترتيب واقع شده و در سالهائى كه خشكسالى نيست زمينهاى كشاورزى همه روستاها از آب همين رودخانه مشروب مى شوند و گاهى كه خشكسالى مى شود آب رودخانه كفايت تمامى روستاها را نمى كند لطفاً بيان بفرمائيد آيا لازم است آب رودخانه را كشاورزان چند روستا تقسيم نمايند يا حق استفاده از آب رودخانه با روستائى است كه ابتداء در مسير آب قرار دارد؟

ج

- در مورد سؤال الاسبق فالاسبق در استفاده از رودخانه مقدم است و با عدم اسبقيت الاقرب فالاقرب نسبت به محل استفاده آب مقدم است ولى اگر سيره و معمول محلّ به نحو ديگر است طبق همان عمل شود.

س 1558
اشاره

- اخيراً منطقه ما گروهى مبلغى را به عنوان سهام روى هم گذاشتند و شركت بهره بردارى از منابع طبيعى ايجاد كردند و البته پروانه و اجازه فعاليت نيز دارند، آيا از نظر شرع مقدس، گروه كمى از افراد به چنين بهانه مى توانند از سرمايه بيش از 60 ميليون ايرانى بهره بردارى كنند و سودش را فقط بين خودشان تقسيم كنند؟

ج

- جنگلهاى طبيعى از انفال است و براى همه مسلمين استفاده از آن جائز است، اختصاص دادن آن به بعضى دون بعض جائز نيست بنابراين اگر اين اشخاص مانع از حيازت ديگران نشوند اشكال ندارد.

س 1559
اشاره

- با فرض اينكه شركت آب و فاضلاب به عنوان يك شركت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 118

خصوصى كنار رودخانه، خيابان و يا مراكز عمومى ديگر شهر اقدام به حفر چاه براى آب آشاميدنى كند آيا مالك چاه مى شود يا خير بر فرض مالكيت آيا اين چاه نيز حريم دارد؟

ج

- اگر عمل مذكور معارض با منافعى كه اين اماكن و مراكز براى عموم دارد، مثل صيانت شهر از خطر سيل و آسانى عبور و مرور و جهات لازم ديگر، نباشد حكم ساير تصرفات مباحه در اين اماكن را دارد و در مثل رودخانه حصول مالكيّت بعيد نيست اما در مثل طرق و شوارع عامه ظاهراً بيش از حق سبق و اولويت و عدم جواز معارضه غير با سابق حاصل نمى شود و لذا فروش چاه هاى مورد سؤال و اجاره دادن آنها جايز نيست و هم چنين جواز منع استفاده ديگران از اين محل ها در صورت عدم تعارض با شركت يا فرد سابق محل تأمل است و نسبت به حريم آن تا مقدارى كه ضررى به چاه اول نداشته باشد حريم معتبر است.

س 1560
اشاره

- اگر به شركت آب و فاضلاب به عنوان يك شركت خصوصى يا به فردى خاص اجازه داده شود از آب انهار كبيره كه از مباحات عامه است آب شهر را تأمين كند و شركت مزبور هزينه لوله و لوله گذارى كنتور و نصب آن را از مشتركين دريافت نمايد:

الف) آيا شركت يا فرد خاص مالك آب داخل كانال يا لوله مى شود يا خير؟

بر فرض ملكيت، با توجه به نقش انحصارى و بدون رقيب وى و ضرورى بودن آب براى مشتركين آيا مى تواند به قيمت دلخواه بفروشد؟

ب) چه معيارى را براى رسيدن به قيمت عادلانه براى آب در موارد فوق معرفى مى فرمائيد؟

ج

- مسأله صورى دارد يك صورت اين ستكه شركت خصوصى عامل كه وسايل امكان استفاده ديگران را از انهار كبيره فراهم مى كند موجب انحصار طريق استفاده ديگران از نهر كبير نمى شود در اين صورت نصب تجهيزات لازم براى امكان استفاده از آب و وارد كردن آن در مخازن و لوله ها بى اشكال است و حيازت آب به اين وسيله سبب ملكيت او مى شود و مى تواند استفاده از آن به هر قيمتى كه با اشخاص تراضى كند واگذار نمايد صورت ديگر آنست كه اقدام او سبب انحصار استفاده باو شود در اين صورت شركت خصوصى يا فرد خاص حق اين اقدام را

جامع الاحكام، ج 2، ص: 119

ندارد مگر با اجازه فقيه جامع الشرائط كه با رعايت مصالح عامه در مدت معيّن و تحت ضوابطى كه همه مقرون بصلاح رفاه عموم باشد و اجحاف و تضييع حق ضعفا نشود اقدام نمايد صورت سوم اين ستكه امكان برقرارى تجهيزات متعدد فراهم باشد و بواسطه همين جهت شركت ها و افراد

رغبت به اقدام براى تأمين آب نداشته باشند و مردم در مضيقه باشند در اين صورت ممكن است فقيه جامع الشرائط از وجوه شرعيه مثل زكات يا سهم مبارك امام عليه السلام اقدام نمايد و سپس آب را به همان قيمتى كه فراهم ميشود در اختيار مردم قرار دهد.

س 1561

- الف: در آپارتمانى 5 طبقه زندگى مى كنيم ساكنين طبقه 5 ماههاست بعلت نبود پمپ آب و عدم فشار آب شهرى در طول 24 ساعت طورى است كه كمتر از 5 يا 6 ساعت آن هم از نيم شب به بعد آب دارند. و هنگام پرداخت هزينه كاركرد آب به علت اين كه كل ساختمان صرفاً داراى يك كنتور آب مى باشد از همه ساكنين به طور مساوى هر رقمى كه سازمان آب اعلام مى نمايند تقسيم نموده و دريافت ميگردد.

1- ساكنين طبقه هاى بالائى كه طبعاً آب كمترى دارند و مصرف كمتر، اظهار مى نمايند شرعاً به اين تقسيم مساوات راضى نيستيم آيا دين شرعى براى طبقات زيرين كه دائماً از آب بهره مند هستند مفروض است

2- چنانچه رضايت طبقات فوقانى جلب نگردد تكليف نماز و وضوى مهمانان قبلى طبقات زيرين، و خود ساكنين طبقات از حيث وضو و غسل چگونه است؟

ج 1

اشاره

- در مورد سؤال ساكنين طبقات زيرى نسبت به زيادى مصرف ضامن هستند. و الله العالم

ج 2- نماز و وضوى مهمانان اشكال ندارد و همچنين وضو و نماز ساكنين طبقه هاى زيرين نيز اشكال ندارد ولى پول مصرف زائد را ضامن هستند. و الله العالم

س 1562
اشاره

- شخصى يك دستگاه راديو از امور تربيتى جايزه گرفته است كه اين جايزه حق او نبوده حال با توجه به اينكه مدتها از آن زمان مى گذرد تكليف اين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 120

شخص براى جبران اين گناه چيست آيا مى تواند مقدارى پول برابر با قيمت راديو به حساب مدرسه سازى بپردازد در اين صورت آيا قيمت فعلى راديو بايد محاسبه شود يا قيمت قبلى؟

ج

- در فرض سؤال بايد عين راديو را اگر باقى است و الّا مثل آن را به اداره مربوطه برگرداند.

س 1563
اشاره

- آيا دست فروشى در پياده روها و مسير عبور و مرور مردم جايز است؟

ج

- اگر موجب سدّ معبر مسلمين و مزاحمت با عبور اشخاص شود جايز نيست. و اللَّه العالم.

تصرف در اموال دولت غير اسلامى

س 1564
اشاره

- خوردن مال حكومت غير اسلامى مثلًا (برق بدون كنتور و امثال آن) جايز است؟

ج

- اگر در حال حرب با دولت مذكور نباشند جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1565
اشاره

- برداشتن اجناس و وسائل قيمتى كه در سرزمينهاى غير اسلامى و غير مسلمان نشين پيدا مى شوند اگر مورد احتياج افراد مسلمان باشد و موجب سوء ظنّ نگردد چه حكمى دارند؟

ج

- اگر تصرف در آن معرض سوء ظن ديگران به امانت و صحت عمل مسلمانان باشد به هر ترتيبى كه در عرف آنها معمول است عمل شود، و الّا اشكال ندارد.

س 1566
اشاره

- عدم استفاده از بليط در مترو و اتوبوس داخل شهرى يا بين شهرى و تصاحب بعضى از اجناس بشكل غير قانونى در صورت نياز به آنها و عدم استطاعت مالى در تهيه آن در بلاد كفر چه حكمى دارد؟ (قابل توجه است كه درصد دزديها محاسبه شده در فروشگاها روى قيمت اجناس برده مى شود).

ج

- مسلمانان در بلاد بيگانه طورى معاملات و معاشرت خود را قرار دهند كه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 121

موجب جلب اعتماد و حسن ظنّ آنها بمسلمين شوند و مسلمانان را صالح و درستكار و امين بشناسند.

احتكار، واسطه گرى و دلالى و گران فروشى و قاچاق كالا

س 1567
اشاره

- آيا احتكار از نظر شرع مقدس اسلام عملى حرام است يا مكروه؟

ج

- احتكار در صورت اضطرار و احتياج مردم و نبودن كسانى كه بمقدار كفايت، اشياء مورد احتكار را در اختيار مردم بگذارند حرام است و حبس طعام بمنظور بالا رفتن قيمت در صورتى كه موجب اضرار بمردم نباشد و حوائج مردم بوسيله غير محتكر تأمين شود مكروه است و اگر حبس طعام بخاطر صرف در احتياجات شخصى خود حبس كننده باشد نه حرام است و نه مكروه. و اللَّه العالم.

س 1568
اشاره

- آيا موضوع احتكار تنها منحصر به كالاهاى مذكور در روايات مى باشد يا اينكه شامل تمام نيازمنديهاى مردم است؟

ج

- احتكار محقق مى شود به حبس گندم و جو و خرما و مويز و روغن، و همه آنچه كه موجب نياز ضرورى عامه است و فقدان يا كمى آن موجب اختلال در معيشت مردم و نظام حيات اقتصادى آنان است ملحق به طعام است. ذكر اين مطلب لازم است كه جايز نيست محتكر را مجبور به فروش اجناس خود به قيمت معينى كنند بلكه حق دارد بقيمتى كه مى خواهد بفروشد مگر در صورتى كه بخواهد اجحاف كند كه حاكم شرع جامع الشرائط او را مجبور به ترك اجحاف مى كند بدون اينكه قيمتى و نرخى براى اجناسش تعيين كند و اگر امتناع كرد حاكم شرع نرخ تعيين مى كند نرخى كه در آن اجحاف بر خريداران نباشد. و اللَّه العالم.

س 1569
اشاره

- كسانى هستند كه واسطه مى شوند و جنس دولتى را گرانتر از نرخ دولتى به ديگران مى فروشند، اين كار حرام است يا خير؟

ج

- فروش اجناس دولتى به قيمت گرانتر از قيمت تعيين شده جائز نيست.

و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 122

س 1570
اشاره

- فروش بعضى از داروها منحصراً با تجوير و نسخه پزشك صورت مى گيرد كه فروش آنها بدون نسخه از نظر قانونى منع دارد، برخى نياز به نسخه پزشك ندارد و مى توان آنها را بدون نسخه به بيمار داد. قسمتى ديگر از داروها مخدّر است و فقط معتادين استفاده مى نمايند و در كل موارد ياد شده، بصورت سهميه به داروخانه ها تحويل مى گيرد و بايد به نرخ دولتى در اختيار مردم گذاشته شود. آيا مى توان آنها را در بازار آزاد به قيمت خيلى بالاتر و در اختيار معتادين با قيمت گران قرار داد يا خير؟

ج

- در صورتى كه با داروخانه شرط شده باشد كه به نرخ دولتى و طبق قانون توزيع شود و صاحب داروخانه قبول كرده باشد تخلّف از آن جايز نيست و در صورت تخلّف طرفى كه شرط كرده مى تواند معامله را فسخ نمايد. و اللَّه العالم.

س 1571
اشاره

- اگر براى حلوا درست كردن مثلًا 3 كيلو آرد از نانوائى بخريم آيا اشكال دارد؟

ج

- اگر آرد را دولت به نانوا فروخته و شرط كرده كه آن را نان كند و به مردم بدهد بر نانوا فروختن آن جائز نيست و مردم هم نبايد آرد را از نانوا بخرند.

س 1572
اشاره

- اجناسى كه به قيمت دولتى خريدارى مى شود اگر كسى آنها را در بازار آزاد به قيمت گران بفروشد چه حكمى دارد؟

ج

- اين امر بستگى به مقرّرات دولت دارد. و اللَّه العالم

س 1573
اشاره

- اين جانب كارگرى هستم در يك پمپ بنزين مشغول كار هستم كارفرما جنسهايش را از دولت خريدارى مى كند و با دولت قرارداد بسته كه جنس آنان را با نرخى كه دولت تعيين مى كند به فروش برساند اما به بنده دستور مى دهد كه از قيمت دولتى گرانتر بفروشم من هم به گفته كارفرما جنسها را از نرخ دولتى گرانتر به فروش مى رسانم آيا بنده نيز در اين مورد مسئوليتى دارم يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، بر شما جايز نيست به دستور كارفرما اجناس را گرانتر از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 123

نرخ دولتى بفروشيد ولى به قيمت مصوب هم بدون اجازه كارفرما حق فروش نداريد. و اللَّه العالم

س 1574
اشاره

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص123

بعضى از تجّار ايرانى جنسهايى به عنوان تجارت از طريق بنادر به ايران وارد مى كنند در صورتى كه از نظر گمرك اين اجناس مرجوعى تشخيص داده شوند به علّت عدم ارجاع آنها در بندر، متروكه باقى مى ماند. گمرك آنها را بعد از مدتى در معرض فروش قرار مى دهد آيا خريد و تصرف در اين چنين جنسها جايز است يا خير؟ (در ضمن رضايت و عدم رضايت تاجر معلوم نمى باشد).

ج

- خريد جنس بايد با رضايت مالك شرعى آن باشد بلى اگر يقين حاصل شود كه مالك از آن باختيار اعراض كرده تصرّف در آن جايز است. و اللَّه العالم.

س 1575
اشاره

- وارد كردن كالاهائى كه دولت ممنوع كرده با پرداخت رشوه به مأمور گمرك براى ورود چنين كالائى جايز است؟

ج

- در اين مورد طبق مقررات جمهورى اسلامى عمل شود.

س 1576
اشاره

- خريدن و تصرف در اشياء مصادره شده توسط نيروهاى انتظامى يا گمرك و ساير نهادهاى دولتى جايز است؟

ج

- اگر مشروع بودن مصادره محرز نباشد جايز نيست. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 125

مراسم و مجالس مذهبى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 127

مراسم و مجالس مذهبى

مداحى و نقالى

س 1577
اشاره

- نظر شرع را در مورد نقالى بيان فرمائيد.

ج

- نقّالى اگر نقل صحيح تاريخ زندگى و اخلاق و سيره انبياء عظام و ائمه طاهرين عليهم السلام باشد اشكالى ندارد بلكه مفيد و مستحب است ولى اگر از روى شمايل و نقش باشد همان ذهنيت هاى غير واقعى را در اذهان ترسيم مى نمايد و در بعضى موارد خلاف ادب و احترام مى شود. و اللَّه العالم

س 1578
اشاره

- برخى از ذاكرين در مدائح اهل بيت عليهم السلام تعبيراتى را بكار مى برند كه بنظر مى رسد با شأن اهل بيت عليهم السلام منافات دارد، آيا بكار بردن اينگونه الفاظ چه صورت دارد؟

ج

- بايد از بهترين مدايح كه مشتمل بر مضامين صحيح و اقتباس از آيات و احاديث و نكات شعرى اديبانه و دور از غلو است، استفاده شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 128

جشن هاى مذهبى و مجالس مولودى

س 1579
اشاره

- آيا دست زدن در مجالس مولودى ائمه اطهار (ع) جايز است و همچنين اگر در هنگام دست زدن، بدن و شانه ها با ريتم شعر تكان بخورد، چه حكمى دارد؟

ج

- لهو است و اشكال دارد و مخصوصاً اشكالش در صورت دوّم بيشتر است و مشابه مجالس رقص و سماع بعض فرق باطله است و علاوه با احترام و قداست اين مجالس عزيز مناسب نيست و معلوم نيست اين چه گرايشى است كه بعضى به امور لهويه و ملاهى پيدا كرده اند و چه شيطانى پشت ترويج اين حركات است.

س 1580
اشاره

- چند صباحى است كه در ايام مواليد ائمه اطهار عليهم السلام مجالس با شكوه و با عظمتى جهت سرور و شادباش مى گيرند، امّا در مجالس زنانه، خانم جلسه زنان حاضر در جلسه مكلف مى كند كه برخيزند و برقصند تا اين كه حاجت خويش را بگيرند زيرا استدلالشان اين است كه خود ائمه به ما گفته اند در شادى ما شاد و در غم ما غمناك باشيد.

ج

- رقص زن فقط براى شوهر به تنهائى جايز است و در ساير موارد حرام مى باشد، و خوشنودى ائمه اطهار سلام اللّه عليهم اجمعين با عمل حرام انجام نمى گيرد و آنچه فرموده اند يفرحون لفرحنا مقصود اين نيست كه مجلس معصيت گرفته شود و اعمال خلاف شرع در آن صورت بگيرد كما آن كه سيره افراد لاابالى و غير متشرع در مجالس چنين است خداوند متعال گويندگان و شنوندگان را به آنچه وظيفه شرعى آنهاست هدايت فرمايد تا با برداشت غلط از آيات و روايات موجبات اضلال مردم را فراهم ننمايند.

س 1581
اشاره

- در مجالسى كه به عنوان تولى و تبرى براى خشنودى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام برگزار مى گردد چنانچه در مجلسى كه فقط بانوان شركت دارند و صداى آنان به نامحرمان نرسد بخوانند و برقصند چگونه است؟

ج

- در مورد سؤال رقصيدن اشكال دارد و خوانندگى هم اگر غنا باشد حرام است و اگر غنا نباشد مانعى ندارد و كف زدن اگر به نحو لهوى باشد اشكال دارد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 129

مجالسى كه به عنوان تولى و تبرى برگزار مى شود هرچه از محرمات و مشتبهات منزه باشد اولى است.

س 1582
اشاره

- معمولًا در مراسم عيد الزهراء سلام اللَّه عليها كف زدن و پايكوبى و رقص را مستند بحديث رفع القلم مى دانند آيا صحيح مى باشد؟

ج

- عيد الزّهراء با سائر ايّام در اين جهت فرقى ندارد و مورد رفع القلم نيست.

س 1583
اشاره

- شركت در مراسمى كه بعنوان جشن ولادت ائمه معصومين عليهم السلام جهت شادى به كف زدن و دست زنى نسبتاً شديد مشغول ميشوند چه حكمى دارد؟

ج

- اگر كف زدن با نحوه خاصى كه تناسب با مجالس لهو دارد انجام شود جايز نيست و شركت در آن مجلس هم جايز نيست بنحو كلى در اينگونه مراسم مناسب است به ذكر مدايح ائمه عليهم السلام بپردازيد كه هم موجب سرور است و هم ثواب و نيز يادآورى فضائل آن بزرگواران كه موجب تشديد محبّت و ولايت و بالنتيجه تكميل معرفت خواهد شد و دست زدن بر خلاف شأن اينگونه مجالس است علاوه بر اينكه ممكن است تدريجاً امور ديگرى هم كه قطعاً جايز نيست در اين مجالس وارد شود.

س 1584
اشاره

- ساز و دهل (و ساز نقاره) در روز تولد يكى از ائمه اطهار يا در جشن عروسى جايز است يا نه؟

ج

- استفاده از آلات مذكوره در هيچ روزى جايز نيست.

س 1585
اشاره

- گوش دادن به نوار موسيقى در روز تولد ائمه اطهار يا در جشن عروسى اشكال دارد يا نه؟

ج

- در موارد مذكوره و غير آن مطلقاً حرام است.

س 1586
اشاره

- در مراسم تولد يا رحلت ائمه اطهار آيا زدن نى اشكال دارد يا نه؟

ج

- در موارد مذكوره و غير آن مطلقاً حرام است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 130

عزادارى

روضه خوانى
س 1587
اشاره

- اين جانب به عنوان روضه خوان در مجالس مطالب و روايت ها را على الخصوص ذكر مصيبت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را بيشتر از كتاب طريق البكاء ايراد مى كنم كتاب مذكور تا چه حدّ معتبر و روايت هاى آن صحيح است؟

ج

- كتاب طريق البكاء مشتمل بر ضعاف است جهت ذكر مصائب اهل بيت عصمت عليهم السلام خوب است از كتب مرحوم محدث قمى مثل منتهى الآمال و نفس المهموم كه به فارسى هم ترجمه شده و مثل قمقام ذخّار و ابصار العين كه آن هم ترجمه شده استفاده شود. و اللَّه العالم

س 1588
اشاره

- به نظر حضرتعالى خواندن اشعار بى معنا و مفهوم توسط افرادى در مجالس عزادارى ائمة عليهم السلام چه حكمى دارد؟

ج

- در صورتى كه لغو و بى فايده باشد از آن اجتناب شود.

س 1589
اشاره

- روضه خوانى زنان در مجالس زنانه چگونه است؟

ج

- روضه خوانى زنان در مجالس زنانه در صورتى كه نامحرم صداى آنها را نشنود مانعى ندارد. و اللَّه العالم

لباس عزا
س 1590
اشاره

- پوشيدن لباس سياه رنگ در عزادارى ايام محرّم و صفر چگونه است (آيا كراهت دارد؟)

ج

- بعنوان عزا و اظهار حزن در مصيبت اهل بيت عليهم السلام رجحان دارد.

س 1591
اشاره

- در ايام محرم و صفر كه شخصى لباس مشكى پوشيده آيا اگر با همين لباس نماز بخواند و چون به منظور امام حسين (ع) پوشيده است بازهم براى نماز كراهت دارد؟

ج

- چون بعنوان اظهار حزن پوشيده و از اين جهت داراى رجحان است ممكن است در مورد سؤال كراهت آن مرتفع شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 131

س 1592
اشاره

- آيا به نظر جنابعالى پيراهن سفيد در ماه محرم پوشيدن مورد اشكال است؟

ج

- اگر به قصد اعراض از عزادارى سيّد الشهداء عليه السلام نباشد اشكال ندارد.

و اللَّه العالم

زنجيرزنى و سينه زنى
س 1593
اشاره

- نظر به اينكه روش جمعى از محبين و شيفتگان عزادارى حضرت ابا عبد اللَّه الحسين عليه السلام عزادارى بنحو سنتى اعم از سينه زدن و زنجير زدن بوده و مى باشد اخيراً بعضى در زدن زنجير شبهه كرده اند نظر حضرتعالى در اين باره چيست؟

ج

- ان للحسين عليه السلام حرارة مكنونة في قلوب المؤمنين لا تبرد أبداً سينه زنى و زنجير زنى در عزاى سيد مظلومان حضرت أبى عبد الله الحسين سيد الشهداء عليه السلام از شعائر مذهبى است و موجب احياء حقّ و زنده نگهداشتن مراسم عاشورا يعنى بهترين و والاترين جلوه جهاد فى سبيل اللَّه و فداكارى و جانبازى بندگان صالح خدا مخصوصاً حضرت امام حسين و اهل بيت بزرگوارش عليهم السلام و قيام آنان در برابر باطل بگونه اى كه ابعاد آن قيام الهى فوق حدّ تصور است مى باشد چنانچه عزادارى بصورت نوحه خوانى و گريه كردن و گرياندن بسيار مطلوب و مرغوب و موجب اجر و مورد تأكيد ائمه اهل بيت عليهم السلام است.

س 1594
اشاره

- اگر فردى طورى سينه يا زنجير بزند كه بدنش كبود يا قرمز بشود آيا بايد كفاره بدهد؟

ج

- اگر ضرر معتد به براى بدن نداشته باشد در عزاى حضرت سيد الشهداء عليه السلام مانعى ندارد.

س 1595
اشاره

- زدن زنجير بطورى كه پشت انسان سياه شود در عزادارى چگونه است، حمل عَلَم در دسته ها كه هم گران قيمت است و هم از نظر وزن سنگين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 132

است چه صورت دارد؟

ج

- در مراسم عزادارى حضرت سيد الشهداء عليه السلام اشكال ندارد و حمل علم بعيد نيست از تعظيم شعائر محسوب شود و بى اشكال باشد.

س 1596
اشاره

- حكم جرح و سرخ شدن بدن در عزادارى براى حضرت سيّد الشهداء و معصومين (ع) چگونه است؟

ج

- سرخ شدن بدن و مجروح شدن آن در صورتى كه عرفاً قابل تحمل باشد اشكال ندارد.

س 1597
اشاره

- آيا سينه زدن عزاداران حسينى با سينه لخت جايز است؟

ج

- اگر در معرض ديد زنان نامحرم نباشد اشكال ندارد. و اللَّه العالم.

س 1598
اشاره

- همان طور كه مستحضريد در بعضي از دسته هاى عزادارى آقاى امام حسين عليه السّلام، گروهى از زنان پشت سر دسته در كوچه و خيابان حركت مى كنند نظر جنابعالى در مورد اين موضوع چيست؟

ج

- با توجّه باينكه وجوب مثل نماز جمعه از بانوان ساقط است و يكى از حكمتهاى آن حضور نيافتن در اين مجامع عمومى است اگر بانوان همراه دسته جات نباشند به سفارشات اسلامى نزديكتر است و اگر حضور آنها معرض مفسده و نظر اجانب باشد جايز نيست. و اللّه العالم

تعزيه
س 1599
اشاره

- به مناسبت ايام محرم و صفر و ايام وفات و شهادت ائمه اطهار عليهم السلام مراسم تعزيه برگزار مى شود و اين مراسم به نحوى است كه بعضى افراد نقش امام معصوم يا نقش شخصيتهايى برجسته مثل حضرت عباس عليه السلام را اجرا مى كنند و در بعض تعزيه ها كسانى كه اين نقشها را به عهده مى گيرند داراى اخلاق و سابقه درخشانى نيستند فقط به جهت اينكه خوب برنامه اجرا مى كنند آن نقش را بعهده مى گيرند، نظر مبارك را نسبت به اصل

جامع الاحكام، ج 2، ص: 133

موضوع و اينكه نقش امام معصوم را به نمايش مى گذارند بيان نمائيد؟

ج

- بطور كلى تعزيه خوانى چنانچه مشتمل بر محرمات نباشد اشكال ندارد. و درخشان بودن سابقه تعزيه خوان شرط نيست ولى اگر سوء سابقه خصوص سوء حال فعلى عرفاً توهين باشد نبايد آن اشخاص مجرى باشند و اصولًا مناسب اين است كه عزادارى حضرات ائمه طاهرين عليهم السلام به صورت مجلس روضه خوانى برگزار شود تا سخنرانان عالم و وعاظ و روضه خوانهاى متعهد ضمن ذكر مصائب آن بزرگواران با ذكر فضائل و مناقب و تاريخ زندگى ايشان و بيان احاديث و احكام و تبليغ معارف اسلام و دفع بدع و شبهات، مردم را آگاه و به مكتب اهل بيت عليهم السلام هدايت و ارشاد نمايند.

آلات لهو در عزادارى
س 1600
اشاره

- استفاده از وسائلى چون طبل، سنج، دوهل و بعضا نى، و دستگاههاى ديگر چه حكمى دارد؟

ج

- به مسأله 2833 توضيح المسائل مراجعه فرمائيد. و اللّه العالم

س 1601
اشاره

- استفاده از انواع علم ها؟ و چلچراغها در دسته هاى عزادارى چه حكمى دارد؟

ج

- في حدّ نفسه اشكال ندارد ولى در همه امور رعايت اعتدال و ميانه روى خوب است و بايد عمده نظر به حقايق قيام بزرگ حسينى عليه السّلام و گرفتن درس دين دارى و فداكارى براى دين و ثواب عزادارى و تعظيم شعائر باشد. و اللّه العالم

س 1602
اشاره

- نظر مبارك راجع به طبل و سنج جهت هماهنگ نمودن سينه و زنجير زدن در عزادارى ماه محرم چيست؟

ج

- مراسم عزادارى حضرت سيد الشهداء عليه السلام كه به صورت مجالس روضه و سخنرانى و حركت هيئتهاى عزا برگزار مى شود از شعائر بزرگ مذهب و موجب احياء آثار اهل بيت عليهم السلام و از علائم شعور دينى و تبلور احساسات مذهبى است بايد مظاهر آن مظاهر ايمانى بوده و هر چه از آلايش استعمال اين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 134

وسائل و آلات منزه تر باشد و ساده و بى پيرايه تر برگزار شود شكوه معنوى آن برتر و جلوه هاى آموزنده آن بيشتر مى شود اين پيرايه ها و آلايش ها خصوصاً استفاده از آلات لهو كه شرعاً ممنوع است از حال عزا و سوگوارى و توجه به مفاهيم بلند و آموزنده اين مراسم مانع مى شود اميد است در برگزارى اين شعائر همگان موفق و مشمول عنايات خاصه حضرت بقية اللَّه ارواح العالمين له الفداء باشند.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 135

راديو و تلويزيون

جامع الاحكام، ج 2، ص: 137

راديو و تلويزيون

[أحكام راديو و تلويزيون

س 1603
اشاره

- نظر شما درباره برنامه هاى تلويزيون و راديو چيست؟

ج

- برنامه ها مختلف است بعضى از آنها اسلامى و بى اشكال است مثل برنامه هاى قرآنى و اذان و اخلاقيات و سخنرانيهاى مذهبى كه اشخاص شناخته شده و مورد اعتماد ايراد مى نمايند و خلاصه آنچه در چهارچوب تعاليم اسلام موجب تقويت وجدان دينى و معرفت و آگاهى افراد بجريانهاى سياسى و دامهاى ابليسى و انحرافى دشمنان اسلام باشد و سبب شناخت بيشتر انسان نسبت به دين و زندگى سالم و آزاد و ترقى دنيا و آخرت و اينگونه امور گردد و حس استقلال اسلامى و فروتن نبودن در برابر كفار و مستكبرين را تقويت نمايد چنان كه برنامه هاى خبرى و علمى آن نيز اشكال ندارد و كلا آنچه در مسير تربيت و توسعه بينش افراد باشد مفيد است لكن بايد از بخشهائى از آن كه متضمن غنا و ساز و آواز و استعمال آلات طرب و به اصطلاح موسيقى و لو سنتى باشد اجتناب نمود.

س 1601
اشاره

- نگاه كردن به فيلمها و صحنه هاى تلويزيون و ويدئو كه جز اتلاف

جامع الاحكام، ج 2، ص: 138

وقت فايده اى بر او نيست آيا جايز است يا داخل در «عمره في ما أفناه» مى گردد؟

ج

- اين فيلمها اگر قبيح و موجب فساد و اختلاف باشند مسلماً پخش آنها و نظر به آنها حرام است و بقيه هم اگر ضررى جز اتلاف وقت و عمر عزيز نداشته باشند براى اينكه شخص عاقل خود را به آن مشغول نكند و بيهوده عمر را تلف ننمايد و مداومت و استمرار و اعتياد به آن پيدا نكند براى لزوم اجتناب از آن كافى است و يكى از مواردى كه بر حسب بعض احاديث روز قيامت انسان به غبن خود آگاه ميشود از آن روز يوم التغابن ناميده شده همين ساعات عمر است كه مى بينيد بى حاصل از دستش رفته است و مصداق «ان الانسان لفي خسر» شده است.

س 1605
اشاره

- آهنگهايى كه از تلويزيون و راديو و پخش مى شود و همچنين فيلمهاى خارجى كه زنان با سرهاى باز و لباسهاى ناجور بازى مى كنند آيا تماشاى اين فيلمها اشكال دارد يا خير؟ و همچنين سرودهايى كه از تلويزيون و راديوپخش مى گردد؟

ج

- چون آهنگهاى مورد سؤال نوعاً لهو محسوب مى شود حرام است و همچنين نظر به فيلمهاى مذكور و سائر فيلمهاى مبتذل جايز نيست و سرودها اگر به الحان غنا خوانده شود نيز حرام است.

س 1606
اشاره

- گوش دادن به دكلمه زن كه از راديوى جمهورى اسلامى يا نوار مشابه آن پخش مى گردد چگونه است؟

ج

- اگر موجب تحريك و خلاف شرع نشود مانعى ندارد.

س 1607
اشاره

- نظر كردن خانمها به فيلمهاى ورزشى كه از سيماى جمهورى اسلامى ايران پخش مى شود بويژه در ورزش كشتى و شنا كه اكثر بدن مردان نمايان است چگونه است؟

ج

- جائز نيست.

س 1608
اشاره

- سرودها و موسيقى هائى كه از راديو و تلويزيون پخش مى شود با مجوز وزارت و ارشاد اسلامى و با نامعلوم بودن آلات لهوشان چه حكمى دارد؟

ج

- موسيقى مطلقاً حرام است و سرودها اگر غنا نباشد اشكال ندارد و مجوّز مذكور تأثيرى در ملاك حرمت ندارد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 139

س 1609
اشاره

- حكم سرودها و موسيقى هائى كه از راديو و تلويزيون پخش مى شود چيست؟ غناء مطربيّت شخصى است يا نوعى؟

ج

- در صورتى كه همراه موسيقى و يا مشتمل بر غناء باشد جائز نيست و مطربيّت نوعى است. و اللَّه العالم

س 1610
اشاره

- آيا خريدن تلويزيون براى استفاده در منزل مجاز است يا خير؟

ج

- اگر خريد تلويزيون براى استفاده از منافع حلال آن باشد مانعى ندارد ولى استفاده محرم از قبيل موسيقى و غنا از آن جايز نيست. و اللَّه العالم

فيلم و سينما

س 1611
اشاره

- آيا فعاليت در سينما و تلويزيون شرعاً مانعى ندارد؟

ج

- چنانچه عملى كه انجام مى دهد خلاف شرع نباشد مانعى ندارد. و اللّه العالم

س 1612
اشاره

- مردانى كه نقش زنان كفار را به نمايش ميگذارند ميتوانند لباس زنانه بپوشند؟

ج

- نميتوانند.

س 1613
اشاره

- نشان دادن چهره كامل پيامبر صلى الله عليه و آله و حضرت زهرا عليها السلام و ساير ائمه عليهم السلام در حالات زير چه حكمى دارد؟

الف: نشان دادن چهره كامل بدون هيچ گونه تغيير در چهره پردازى (چهره بازيگر بدون گريم كردن و تغيير در نقش ائمه)

ب: نشان دادن چهره كامل همراه با گريم، به گونه اى كه تماشاگر با كمى دقت مصنوعى بودن آن را بفهمد.

ج- استفاده از اشخاصى كه در تمام مدت بازيگرى خود فقط نقش ائمه عليهم السلام را بازى كنند.

د: استفاده از بازيگرانى كه فقط نقشهاى مثبت را بازى مى كنند.

ج

- نشان دادن چهره حضرت زهرا عليها السلام اهانت به آن حضرت است و بايد ترك شود و نشان دادن چهره حضرت رسول اكرم و ائمه طاهرين صلوات اللَّه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 140

عليهم اجمعين چون حاكى از چهره واقعى آن بزرگواران نيست و به اختلاف كسانى كه خود را شبيه ايشان مى نمايند چهره هاى گوناگون كه بسا برخى از آنها نامناسب است ارائه مى شود و اشخاصى كه در نقش شبيه آنها عمل مى كنند گاه در بين مردم اعتبار اخلاقى ندارند و حتى ممكن است اشخاصى باشند كه سوابق خوبى در جامعه ندارند و خلاصه به جهات متعدّد كه در اينجا مجال شرح آن نيست موجب اهانت و تحريف بعضى حقايق مى شود لذا مورد تجويز نيست. و اللَّه العالم.

س 1614
اشاره

- شرايط افرادى كه ميتوانند در نقش ائمة عليهم السلام ايفاء نقش نمايند چيست؟

ج

- بايد طورى باشد كه باعث توهين به آن بزرگواران نشود.

س 1615
اشاره

- كسانى كه نقش كفار را ايفاء ميكنند (با توجه به سؤال قبل) آيا بايد داراى همان شرايط باشند يا اينكه هر كسى بدون قيد و شرط ميتواند در نقش كفار باشد و لو از نظر اجتماعى وجيه نباشد؟

ج

- بملاحظه كفار شرط خاصى ندارد بايد مسلمان شرائط و تكاليف اسلامى را رعايت نمايد و مواظب باشد كه اين برنامه ها موجب ترويج فساد و اخلاق كفار در بين مسلمين نشود.

س 1616
اشاره

- بازى افراد در نمايشها و فيلمها در نقش زن و شوهر و خواهر و برادر و ديدن آنها را جايز مى دانيد يا خير؟

ج

- هرگاه اجنبى از يكديگر و غير محرم باشند جايز نيست و ديدن آنها بستگى بنحوه پوشش آنها دارد.

راديوهاى بيگانه

س 1617
اشاره

- به نظر حضرتعالى نشر اخبار مستمعه از راديوهاى خارجى كه بر ضد حكومت اسلامى تبليغ مى كنند در بين مردم عادى چه حكمى دارد؟

ج

- نشر اخبارى كه موجب ضعف نظام اسلامى مى باشد جائز نيست.

س 1618
اشاره

- اشخاصى هستند كه هرچه از راديوهاى بيگانه مى شنوند قبول

جامع الاحكام، ج 2، ص: 141

مى كنند و براى كسان ديگر هم نقل مى نمايند، لازمه پاسخگوئى به اين افراد گوش دادن به راديوهاى بيگانه است، آيا گوش دادن به منظور پاسخگوئى جائز است؟

ج

- بمنظور پاسخ گوئى و رفع اشتباه ديگران جايز است.

س 1619
اشاره

- استفاده مطالب تاريخى و سياسى از راديوهاى بيگانه جائز است يا خير؟ زيرا بعضاً دروغ يا تحريف شده مى باشد و گاهى همراه با آهنگ مى باشد.

ج

- در صورتى كه مشتمل بر آهنگ يا تبليغات سوء و منحرف باشد جائز نيست. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 143

ورزش

جامع الاحكام، ج 2، ص: 145

ورزش

مسابقات ورزشى و تماشاى آن

س 1620
اشاره

- ورزش «فوتبال- واليبال» و غيره كه برد و باختى در ميان نيست صرف ورزش است چه حكمى دارد؟

ج

- صرف ورزش كه مشتمل بر فعل محرّم نباشد اشكال ندارد.

س 1621
اشاره

- در بسيارى از كشورها ورزش و بازى، از ارزش بيش از حد برخوردار مى باشد و در نتيجه جوانهاى ما هم براى درآمدى بيشتر و همچنين براى مقبوليت در جامعه مى خواهند فقط ورزشكار بشوند- آيا رفتن بچه هاى مسلمان به اماكنى براى گذراندن تمام وقت در لهو و لعب بنام ورزش به مصلحت اسلام و مسلمين مى باشد.

ج

- بديهى است مصلحت اسلام و مسلمين نيست و اشتغال به ورزش زايد بر آنچه براى سلامت جسم مفيد است لهو يا لغو است و بحكم «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» مؤمن از آن خوددارى مينمايد و بهر حال اينگونه اعمال با

جامع الاحكام، ج 2، ص: 146

توجه بتعاليم اسلامى و تربيتى كه منظور اين دين حنيف است اگر حرام نباشد قطعاً مذموم و مكروه است.

س 1622
اشاره

- تماشاى برنامه هاى ورزشى كه از تلويزيون پخش مى شود با توجه به لباسى كه بازيكنان پوشيده اند (قسمت هائى از اندام پوشيده نيست) براى خانمى كه به سن تكليف رسيده چه حكمى دارد؟

ج

- چون اين گونه برنامه ها معرض تهييج و مظفر ريبه و التذاذ است، تماشاى آن براى خانمها محل اشكال است خداوند تعالى همه را از شرور و فتن و مصائد و مكاره شيطان حفظ فرمايد. و اللّه العالم

س 1623
اشاره

- بفرماييد براى ورزشكار مسلمان و متعهد چگونه لباسى مناسب است؟

ج

- مناسب با ادب و شرف و حيا و وقار مسلمان در لباس ورزشى اين است كه بطورى كه معمول شده كوتاه نباشد و علاوه بر قسمتهاى بالاى بدن بين ناف و زانو را هم بپوشاند. (ما بين السرة و الركبة عورة)

س 1624
اشاره

- تبليغات بيش از حد، بسيارى از جمله دختران را به سوى فوتبال و جمع آورى عكسهاى فوتباليستها و نصب آنها در منازل كشانده و اثرات نامطلوبى را از نظر تحصيلى و الگودهى داشته و در برخى موارد موجب بروز برخى منكرات در جامعه گرديده است ارشاد حضرتعالى در اين زمينه چيست؟

و نگاه كردن زنان به صحنه هاى ورزشى مانند شنا و كشتى و ... چه مى باشد؟

ج

- متأسفانه نسبت به اين امور بيش از حد تشويق و ترغيب مى شود و عواقب سوء و آثار منفى بسيار دارد از جمله اثرات نامطلوبى كه در سؤال ذكر كرده ايد و آثار نامطلوب ديگر و فعلًا بصورت سرمايه پرسودى براى عده اى شده است. و نگاه كردن زنان هم به اين گونه صحنه ها با توجه به عوارض قطعيه نامناسبى كه دارد جايز نيست و خانواده هاى متدين از آن خوددارى مى كنند و اگر وضع، بشكل كنونى پيش برود شايد در مدتى نه چندان دور، ورزش بانوان هم به صورت غير مشروع و مفسد اخلاق جامعه امرى عادى و متعارف شود و هيچ كس هم اعتراض نكند خداوند همه را از شرور و فتن آخر الزمان محفوظ فرمايد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 147

س 1625
اشاره

- در مسابقه اى كه شرطبندى جايز است (مثلًا تيراندازى) مبلغ شرط براى بازنده سنگين است و او را دچار مشكل مى كند آيا عمل به شرط لازم است؟

ج

- در موردى كه عقد سبق و رمايه داراى شرائط صحت باشد وفا بشرط لازم است.

س 1626
اشاره

- در مسابقاتى كه امروزه كاربرد نظامى دارند، از قبيل موتور سوارى در صحرا آيا شرط برد و باخت جايز است؟

ج

- جواز آن محلّ تأمّل است ولى حكومت مى تواند براى برنده اين مسابقات جوائزى قرار دهد.

س 1627
اشاره

- خريدوفروش عكسهاى ورزشى چه حكمى دارد ضمناً برخى از اين عكسها رنگى و با شورت مى باشند راهنمايى لازم را مبذول فرمائيد و آيا سود حاصله از ورزش حلال است؟

ج

- خريد و فروش آن عكسها اگر موجب ترويج فساد و انحراف اخلاق نگردد حرام نيست ولى براى افرادى كه نگاه كردن به آنها موجب تحريك مى شود نگاه كردن جايز نيست اما سزاوار است مؤمنين از ترويج و نشر اينگونه عكسها كه موجب سرگرمى جوانان مسلمان به مسائل كم ارزش و دورى آنها از اهداف مقدس اسلامى و رشد و پيشرفت جامعه اسلامى مى گردد خوددارى نمايند. و اللّه العالم

س 1628
اشاره

- در بعضى مسابقات مخارج تهيه وسايل بازى از قبيل توپ و جايزه از بازيكنان دريافت مى شود. دريافت مخارج جايزه از بازيكنان توسط برگزار كنندگان مسابقات چه حكمى دارد؟

ج

- در صورتى كه فقط بازى كنندگان مخارج اعطاء جوايز را خودشان مى دهند صورت قمار و برد و باخت دارد و حرام است.

س 1629
اشاره

- در شهرى يكى از ورزشهاى جايز، معمولًا با شرط برد و باخت انجام مى شود (يعنى به صورت حرام) انجام اين بازى در آن شهر و شهرهاى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 148

ديگر بدون اين شرط چه حكمى دارد؟

ج

- اگر انجام آن بدون برد و باخت حلال باشد اشكال ندارد.

س 1630
اشاره

- در شهرى يك بازى را بازيكنان معمولًا مقارن با يك كار حرام مى نمايند. اين بازى در آن شهر چه حكمى دارد؟

ج

- اگر عملى حلال باشد مقارن واقع شدن آن با عمل حرام در صورتى كه بهم مربوط نباشند و عمل حلال مقدمه يا ملازم عمل حرام نباشد اشكال ندارد.

س 1631
اشاره

- در بعضى مسابقات، تماشاگران بر روى برد و باخت بازيكنان شرطبندى مى كنند اين عمل چه حكمى دارد؟

ج

- جايز نيست.

س 1632
اشاره

- بر فرض مذكور در سؤال قبل آيا بازيكنان در صورت اطلاع لازم است بازى خود را ترك كنند؟

ج

- بر آنها ترك بازى در صورتى كه حلال باشد واجب نيست.

س 1633
اشاره

- بازى دو نفر نامحرم چه حكمى دارد؟

ج

- چون در بيشتر موارد معرض ريبه و فساد است حرام است و بطور كلّى مسلمان متّقى و متعهّد مطلقاً اختلاط با نامحرم پرهيز مى نمايد.

س 1634
اشاره

- مسابقه دو نفر نامحرم: در يك ورزش كه حركات تند ندارد، طرفين تماس با هم ندارند و نگاه لذت نمى كنند، مثلًا مسابقه تيراندازى چه حكمى دارد؟

ج

- همان طور كه گفته شد اگر مورد حلال براى اين اعمال فرض شود اين برنامه ها با سنن و آداب اسلامى در ارتباط مردان با زنان سازگار نيست و غالباً انگيزه آن شكستن سنن اسلامى و افكار شيطانى است و در جامعه اسلامى اين برنامه ها زمينه وقوع ندارد.

س 1635
اشاره

- شركت در مسابقاتى كه حريف در آن از كشور دشمن مسلمين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 149

مى باشد و انجام مسابقه به منزله رسميت دادن به آن كشور است، چه حكمى دارد؟

ج

- اگر مسلمانان بطور متعارف رسميت آن كشور را نپذيرفته باشند يا اصلًا آن را غاصب و غير قانونى بدانند مسابقه با آن حريف جائز نيست.

س 1636
اشاره

- مسابقات علمى نظامى با شرط برد و باخت چه حكمى دارد؟

ج

- اگر جايزه را حكومت يا شخص ثالثى بدهد كه بين بازيكنان برد و باخت نباشد بى اشكال است.

س 1637
اشاره

- جوائز مسابقه ورزشى يا در مسابقات علمى راديوئى يا تلويزيون و يا جوائز قرض الحسنه بانكى و همچنين جوائزى كه معمول است بصورت كتبى و تعيين جوائز توسط قرعه به كسانى كه جواب درست داده اند، اعطا مى شود.

واصل عمل چه حكمى دارد؟

ج

- موارد مختلف است اگر شركت كنندگان پول جمع مى كنند و مقدارى از آن را بعنوان جائزه به بعضى مى دهند اشكال دارد.

بكس

س 1638
اشاره

- بكس (مشت زنى) حرفه اى و آماتورى چه حكمى دارد؟

ج

- با اينكه معرض خطر و ضرر براى طرفين است جايز نيست.

س 1639
اشاره

- در بعضى از ورزشها استفاده از ضربه گيرها از نظر قوانين ورزشى الزامى است. تخلف از اين قوانين، كه احتمالًا موجب خطر شوند، چه حكمى دارند؟

ج

- اگر تخلف و عدم استفاده از ضربه گيرها معرض خطر باشد جايز نيست.

س 1640
اشاره

- حكم مسابقه بوكس و شمشير بازى چون غالباً به زخمى شدن و صدمه زدن به طرف منجر ميشود چيست؟

ج

- بكس جائز نيست و در صورت سياه شدن و يا كبود و يا سرخ شدن و يا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 150

مجروح شدن عضو، ديه دارد كه در توضيح المسائل مقدار هر يك ذكر شده است و شمشير بازى اگر موجب صدمات بدنى باشد همين حكم را دارد.

احكام ورزشهاى خطرناك

س 1641
اشاره

- در شمشير بازى يا بوكس اگر يكى از طرفين مسابقه كشته شود ضامن كيست؟

ج

- بحسب موارد قتل عمد و شبه عمد و خطا، حكم قتل فرق دارد پس اگر عمدى بوده مباشر قتل، قصاص مى شود و اگر شبه عمد بوده بايد ديه بدهد و اگر خطا بوده ديه بر عاقله است.

س 1642
اشاره

- بعضى مربيان، حركات ورزشى را دقيق نمى آموزند و اين باعث ناراحتى هايى در مفصل و اندام ورزشكار مى شود آيا مربى ضامن است؟

ج

- كسى كه به فنّ و عملى جاهل است جائز نيست بعنوان معلّم و مربّى آن فنّ مردم را اغفال كند و اگر كسى را مغرور به انجام عملى نمايد كه موجب زيان و ضرر شود طبق ضوابط شرعى ضامن است و بايد از او جلوگيرى شود.

س 1643
اشاره

- يك مربى ورزشى بدون رضايت والدين كودكى نابالغ را به كلاس راه مى دهد كودك بدون تقصير مربى در اثر سانحه ورزشى مجروح مى گردد آيا مربّى ضامن است؟

ج

- بدون اذن پدر نبايد او را بپذيرد و اگر بسبب شركت او در ورزش صدمه اى بر او وارد شود كه عرفاً بعنوان سبب اقوى از مباشر به مربّى ورزشى نسبت داده شود مربّى ضامن ميشود، ولى اگر شخص ديگرى مباشرت در ايراد جرح داشته مباشر ضامن است.

س 1644
اشاره

- در فرض سؤال قبل اگر كودك كشته شود، آيا مربّى ضامن است؟

ج

- دائر مدار منتسب شدن قتل بمربّى است ولى اگر شخص ديگرى او را كشته باشد همان شخص قاتل مسئول است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 151

مسائل مربوط به ورزش

س 1645
اشاره

- در بعضى از سبكهاى ورزشى، استاد ضمن آموزش فنون رزمى مطالبى را از عقايد غير اسلامى، معمولًا به طور مرموز در پوشش آيات و روايت القاء مى نمايد. شركت در كلاسهاى اين اساتيد چه حكمى دارد؟

ج

- حرام است.

س 1646
اشاره

- بر فرض سؤال قبل، اساتيدى فقط فنون ورزشى اين سبكها را آموزش مى دهند و از آموزش عقايد خوددارى مى كنند. شركت در كلاسهاى اين اساتيد چه حكمى دارد؟

ج

- اشكال ندارد.

س 1647
اشاره

- چه نوع ورزشهايى براى جوانان مسلمان مناسب است؟

ج

- هر ورزش مشروعى كه براى پرورش و تربيت قواى جسمانى و همچنين براى آمادگى نظامى و رزمى جوانان براى مقابله نظامى با دشمنان اسلام مفيد باشد مطلوب و بلكه در بعض موارد تا حدودى لازم است.

س 1648
اشاره

- افراط در ورزش بطورى كه مسائل جدّى زندگى را تحت الشعاع قرار دهد چه حكمى دارد؟

ج

- بصورتهائى كه رايج است و از حدود نظر به فوائد تربيت بدنى آن بيرون است رجحان ندارد و اگر مستلزم ترك كار و تحصيل معاش واجب و اختلال امور زندگى يا اخلاقى شود جايز نيست.

س 1649
اشاره

- افراط يا عدم يادگيرى درست بعضى حركات ورزش باعث ناراحتيهاى مفصلى يا عضلانى مى گردد بخصوص در ورزشهاى رزمى؛ حكم در افراط يا عدم توجه به تذكرات استاد چيست؟

ج

- در ورزشهاى رزمى بايد بتذكرات استاد توجه شود و در هر موردى كه عدم توجه به تذكّرات استاد باعث ضرر و نقص در بدن بشود عدم توجّه حرام است.

س 1650
اشاره

- بعضى جوانان مسلمان به ورزش كم توجهى دارند و تقويت عضلات خود را در دوران جوانى منظور نمى دارند ورزش براى جوانان چه حكمى دارد؟

ج

- اينگونه اشخاص كار مفيدى را ترك كرده اند.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 153

فعاليت اجتماعى بانوان

جامع الاحكام، ج 2، ص: 155

فعاليت اجتماعى بانوان

ورزش بانوان

س 1651
اشاره

- مستدعى است نظر مبارك خويش را در مورد ورزشهاى بانوان از قبيل- دوچرخه سوارى اسب سوارى، قايقرانى و دو ميدانى در اماكن و معابر عمومى بيان فرماييد. در ضمن بفرماييد تماشاى اين نوع برنامه ها از تلويزيون چه حكمى دارد؟

ج

- اجراء اين گونه برنامه هاى خلاف عفّت و غيرت و سنن و تعاليم اسلامى باسم ورزش در اماكن و معابر عمومى علاوه بر آنكه نمايش و جلوه دادن مفاتن بدن بانوان بمردان اجنبى است مستلزم ترويج فحشاء و منكرات و مفاسد عظيمه است و تماشاى اين برنامه ها و تشويق و ترغيب به آنها حرام است خداوند متعال جامعه اسلامى ما را كه در عصر حاضر پرچم اسلام و حاكميت احكام اسلام را در دنيا به اهتزاز درآورده و مسلمانان را سربلند و عزيز قرار داده از اينگونه خطرات كه موجب تشويش اذهان و خدشه دار شدن شخصيت اسلامى ما است حفظ فرمايد.

س 1652
اشاره

- حضور بانوان در ميادين ورزشى مردان، وقتى كه مردان با شورت و زيرپوش يا فقط با شورت بازى مى كنند، چه حكمى دارد؟

ج

- نگاه كردن به بدن اجنبى يا اجنبيه حرام است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 156

س 1653
اشاره

- حضور بانوان در ميادين ورزشى مردان، وقتى كه مردان لباس كامل به تن دارند مثلًا (ورزشهاى رزمى) چه حكمى دارد؟

ج

- جواز آن مورد تأمّل است.

س 1654
اشاره

- حضور مردان در ميادين ورزشى زنان چه حكمى دارد؟

ج

- اگر مستلزم نظر ببدن آنها باشد بى شبهه حرام است و بدون آن اگر مستوره هم باشند چون مستلزم نظر به مفاتن بدن كه از زير لباس ظاهر است ميباشد و معرض ريبه و فتنه و التذاذ است جايز نيست اصولًا اين برنامه ها با مجموعه تعاليم اسلام در مورد روابط مردان با بانوان سازگار نيست و مرد مسلمان غيرتمند و هم چنين زن عفيفه مسلمان كه به آداب اسلامى و در مجتمع اسلامى تربيت شده باشد وارد در اين رشته برنامه هاى مفسده انگيز و خلاف عفت و غيرت اسلامى نخواهد شد نعوذ باللَّه من شرور انفسنا.

س 1655
اشاره

- تماشاى مسابقات ورزشى مردان از تلويزيون، وقتى كه مردان شورت و زيرپوش يا فقط شورت بتن دارند، چه حكمى دارد؟

ج

- براى مردها اشكال ندارد.

شركت در كلاسهاى مختلط

س 1656
اشاره

- هم اكنون در كليه واحدهاى دانشگاههاى آزاد اسلامى در كل كشور كلاسهاى خانمها و آقايان جدا هستند نظر حضرتعالى چيست؟

ج

- البته جدا كردن كلاسهاى دختران و پسران كار لازمى است چون معلوم است كه كلاسهاى مختلط مفسده زياد دارد بطور كلى ورود زن در صحنه اجتماع و دوشادوش مردان و به طور مختلط با آنها در همه امور، شركت كردن، مفاسد بسيار دارد كه مجال شرحش نيست و بلكه از كثرت وضوح، نياز بشرح ندارد گذشته از اينكه بموازات آن، لطمه هاى فراوان به خانواده و تربيت اطفال و امور منزل وارد مى شود خداوند متعال جامعه مسلمانان را از فتنه ها و مفاسدى كه بيشترش در اثر غرب گرائى و تقليد از كفار و اعمال و رفتار آنها است حفظ فرمايد و عفاف و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 157

حجاب و شخصيت ارزشمند اسلامى بانوان مسلمان را در حصن حصين ايمان و تعهد خودشان از هر گزند و خطرى مصون بدارد و مردها را نيز در اظهار غيرت و شجاعت و صراحت بيان توفيق عطا فرمايد.

س 1657
اشاره

- من دخترى هستم دبيرستانى با اينكه مدرسه مان دخترانه است ولى تمام معلمهايمان مرد هستند و نيمى از معلّمها مجرد مى باشند معلّمها در سر كلاس در حالى تدريس مى كنند كه با نگاه كردن توأم است و خود معلّمها به هيچ وجه راضى نيستند تدريسشان با نگاه نكردن توأم باشد و ما مطمئنيم كه حد اقل براى يك معلّم شده با قصد لذّت نگاه مى كند و در اين موقعيّت ما اگر با پوشيه سر كلاس بياييم اكثر اهالى روستا و خود معلّمها استهزاء و مسخره مان مى كنند و يا اكثر دخترها راضى و حاضر به زدن پوشيه نيستند اكنون نظر خود را در مورد مدرسه رفتن ما مرقوم فرماييد كه ما تكليف خود را بدانيم.

ج

- با اهتمامى كه وزارت آموزش و پرورش در رعايت جهات مذهبى ابراز ميدارد با اينكه براى اسلامى شدن آموزشگاهها تأكيدات زياد شده است مسئولين آموزش و پرورش منطقه موظفند ترتيبى بدهند كه وضع اسلامى در كلاس بر قرار شود و الّا اگر كلاس بوضعى باشد كه در سؤال مرقوم شده است حضور در آن جايز نيست.

س 1658
اشاره

- حكم شركت جستن در كلاسهاى مختلط از پسر و دختر دانشگاهها چيست؟

ج

- تحصيل علوم نافعه فى نفسه راجح است ولى در خصوص مورد سؤال حكم بر حسب موارد اشخاص مختلف است.

س 1659
اشاره

- در كلاس هاى ما دخترها يك طرف و پسرها يك طرف هستند.

گاهى اوقات شده است كه من تنها داخل كلاس شده ام و از پسرها كسى نبوده و يك يا چند دختر همكلاسى ما فقط در كلاسند. با توجه به اينكه وظيفه من سلام كردن است آيا به آنها كه دختر هستند سلام بكنم يا خير؟ گرچه اگر سلام نكنم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 158

مرا امُّل حساب مى كنند و اگر سلام كنيم ممكن است سوء برداشت هايى شود.

ج

- در مواقعى كه پسرها نيستند و فقط دخترها هستند حتى المقدور وارد كلاس نشويد تا هيچ گونه اتهّام و يا سوء برداشتى نشود. و اللَّه العالم

س 1660
اشاره

- در محيطهاى دانشگاهى فرانسه هنگام بر خورد با اساتيد زن يا دانشجويان دختر ناگزير به مصافحه هستيم و الّا حمل بر اسائه ادب دانشجويان مسلمان مى شود. مصافحه (دست دادن) با زنان غير مسلمان در اين بلاد چه حكمى دارد.

ج

- مصافحه با اجنبيه بدون حايل (مثل دستكش) جايز نيست بايد عذر شرعى خود را براى آنها بيان كنيد تا بفهمند كه غرض خلاف ادب نيست بلكه بر اساس ادب و احترام به شخصيت اسلامى زن است اگر همه مسلمانانى كه با بيگانگان در ارتباطند اين جهت را رعايت كنند آنها اين عمل را كه يك ادب اسلامى است مثل سائر مميّزات و مشخصات مسلمان مانند نخوردن گوشت خوك و نياشاميدن شراب خواهند شناخت و اين سوء تفاهم مرتفع ميشود.

س 1661
اشاره

- ارتباط و دوستى بين دختر و پسر تا چه حدّ از نظر شرعى صحيح است؟ آيا ارتباط تلفنى جايز است؟

ج

- ارتباط برقرار كردن بين دو نامحرم با تلفن و غيره به هيچ نحوش صحيح نيست و معرض فتنه و فساد است. و اللَّه العالم

مشاغل اجتماعى بانوان

س 1662
اشاره

- وضعيت حقوق زن كه در ارتباط با كار (شغلش) دريافت مى كنند در رابطه با شوهر چه وضعيتى دارد؟

ج

- حقوقى كه زن دريافت مى نمايد ملك خود اوست و به شوهر تعلّق ندارد.

س 1663
اشاره

- اين جانب معلمى هستم كه در يكى از مناطق محروم استان همدان مشغول تدريس هستم و نيز دانشجوى رشته مديريت دولتى دانشگاه پيام نور مى باشم و نيز در مدارس مختلط تدريس مى كنم و دانشگاه هم به صورت مختلط

جامع الاحكام، ج 2، ص: 159

است البته با رعايت حجاب اسلامى طبق مسأله شماره 2876 رساله عمليه جنابعالى اين كار را جايز ندانسته است. مى خواستم بدانم كه آيا اين مسأله مربوط به زمان سابق و زمانهايى است كه شئونات اسلامى رعايت نمى شود يا هم اكنون را هم در بر مى گيرد.

ج

- همانطورى كه در مسأله 2876 توضيح المسائل ذكر شده چنانچه سنن اسلامى در ارتباط با بانوان و مردان رعايت نشود و در مدارس و مراكز تعليم و تربيت كارهاى حرام مثل خواندن غنا و نواختن آلات موسيقى و ملاحى و مناهى به فرزندان مردم تعليم كنند حكمش مثل زمان سابق است و فرقى با اين زمان ندارد ولى البته انتظار در عصر حاضر كه انقلاب اسلامى مسلمانان فداكار براى نوسازى جامعه بر اساس معيارهاى مقدس و الهى اسلامى به لطف خدا پيروز شد اين ستكه همه مراكز مخصوصاً مراكز تعليم و تربيت و مدارس و دانشگاه ها با مراعات تعاليم نجات بخش اسلام بهترين جلوه هاى قداست را همگام با كسب موفقيّتهاى بزرگ علمى و تحصيلى داشته باشند.

س 1664
اشاره

- كار كردن زنان و مردان در ادارات در يك اطاق چگونه مى باشد؟

ج

- اگر نظر و لمس و يا امور ديگرى مثل خلوت مرد نامحرم با زن نامحرم كه شرعاً حرام است واقع نشود و موجب فساد اخلاق نباشد فى حدّ نفسه اشكال ندارد و لكن نوعاً خالى از فساد نيست.

س 1665
اشاره

- خانمى است كه با رضايت شوهرش براى تدريس در آموزش و پرورش مى رود، ولى بعداً شوهرش ضرر آن را بيش از منفعتش مى بيند و از رفتن ايشان ممانعت بعمل مى آورد، آيا ادامه تدريس ايشان منوط به اجازه شوهرش است يا اينكه چون در ابتداء شوهر راضى بوده است اكنون نمى تواند جلوگيرى كند؟

ج

- ظاهر اين ستكه جواز ادامه شغل همسر دائر مدار بقاء اذن شوهر است بلى اگر زن با اذن شوهر طبق ضوابط شرعى اجير شده باشد عدول شوهر از اذن موجب فسخ اجاره نميشود. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 160

س 1666
اشاره

- رانندگى بانوان با حجاب اسلامى چه صورتى دارد؟

ج

- رانندگى بانوان فى حد نفسه جايز است ولى در معابر و خيابانها كه غالباً مستلزم برخورد با مردها است اگر هم مستلزم فعل حرامى نشود بدون ضرورت و ناچارى ترك آن اولى و با عفت اسلامى زن موافقتر است.

س 1667
اشاره

- اسلام به دختران و زنان ماندن در خانه و كارهاى مربوط به آن را انجام دادن توصيه مى كند، يا تحصيل در مدارس و دانشگاهها؟

ج

- در اين مسأله حكم دختران با بانوان شوهردار تاحدى تفاوت دارد بطور كلى در خانه ماندن زن اگر ضرورتهاى شرعى يا جهات مرجحه مهمتر در بين نباشد اولى و ارجح است و حتى براى مخدرات شرعاً امتيازى هست كه براى بانوانى كه عادت به بيرون رفتن دارند نيست مثل اينكه قاضى دادگاه بخواهش مدّعى نميتواند خانم مخدّره را به دادگاه احضار نمايد بلكه بايد خودش يا شخصى را براى سؤال نزد او بفرستد مع ذلك تحصيل در مدارس بمقدارى كه عرفاً ضرورت دارد يا براى مشاغل يا مصالحى كه موجب بى نيازى بانوان از مراجعه به مرد اجنبى ميشود مثل رشته هاى مختلف پزشكى در صورتى كه تحصيل با مراعات تكاليف شرعى انجام شود مستحسن و در بعض موارد واجب كفائى است. اما ادامه تحصيل براى بانوان شوهردار بايد با موافقت شوهر باشد راجع به خانه دارى هم معلوم باشد كه بر خانمها خدمت در خانه واجب نيست ولى خانه دارى و همكارى با شوهر و اداره خانه فضيلت و ثواب بسيار دارد و از اعمال صالحه مهمّه بانوان است. و اللَّه العالم.

صداى زن

س 1668
اشاره

- در مجالسى كه بين اقوام و اقارب بعنوان شب نشينى، ميهمانى و غيره تشكيل مى شود غالباً زنان آنها هم حضور دارند، تكلم كردن زنها در اينگونه مجالس چه صورت دارد، درحالى كه مردان صداى آنها را استماع كرده و آنها را مى شناسند؟

ج

- اگر معرض تلذّذ و ريبه شنوندگان نامحرم نباشد اشكال ندارد. و اللَّه العالم

س 1669
اشاره

- صحبت با همراه خود در معابر (مسيرهاى رفت و آمد مثلًا خانه تا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 161

مدرسه) در صورتى كه نامحرم صداى ما را بشنود آيا از لحاظ شرعى اشكال دارد؟

ج

- صحبت به نحو متعارف اشكال ندارد ولى اگر طورى صحبت كنيد كه نحوه صحبت نظر شنونده نامحرم را جلب مى كند جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1670
اشاره

- گاهى اوقات مشاهده ميشود زنان شاعره با حضور در برنامه هاى شب شعر، به قرائت سروده هاى خود كه معمولًا با احساسات شاعرانه و تغيير صداها و حركتهاى موزون دستها كه مستلزم جلب توجه به متن شعر است همراه ميباشد مى پردازد ... و برخى موارد در كنفرانسها و سمينارها از سخنرانان زن استفاده ميشود كه هيچ اجبارى به حضور آن سخنران خاص جلسه نيست و ميتوان از خطباى مرد ديگر استفاده نمود نظر حضرتعالى در اين خصوص چيست؟

ج

- قال الله تعالى فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ برنامه هاى مرقوم چون غالبا ساده و بى پيرايه انجام نمى شود و از تهييج و تحريك افرادى كه به فرمايش قرآن در دل بيمارى دارند مصون نيست و متضمن اختلاط زن و مرد و مفاسد بسيار است، مجاز نيست و گرايش به تشكيل اين مجالس از وسوسه هاى شيطانى و تسويلات نفس اماره است.

س 1671
اشاره

- گوش دادن به صداى زن نامحرم در موارد زير چه حكمى دارد؟

الف) گفتگوى معمولى ب) خنده و گريه ج) آوازخوانى د) قرآن خوانى.

ج

- در آوازه خوانى جائز نيست ولى در موارد ديگرى كه در سؤال ذكر شده چنانچه معرض تلذّذ و فتنه نباشد مانعى ندارد.

س 1672
اشاره

- آيا در صورتى كه امام مرد و مأمومين زن باشند وجود مكبّر زن اشكال دارد؟

ج

- محل اشكال است.

س 1673
اشاره

- اگر كسى از راه تلفن مزاحم شود و با او دوست و با او حرف بزند از نظر اسلام اشكال دارد؟

ج

- صحبت زن با اجنبى اگر با ريبه و لذت باشد حرام است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 162

س 1674
اشاره

- استماع صداى زن در موارد ذيل چه حكمى دارد؟

الف) قرآن ب) سرود ج) همخوانى

ج

- در هر موردى كه معرضيت براى انگيزش شهوت و تحريك اجنبى داشته باشد جايز نيست و غالباً معرضيّت دارد.

س 1675
اشاره

- قرآن خواندن يا سرود و دكلمه خواندن دختران دانش آموز در حضور معلمان مرد چه حكمى دارد؟

ج

- دختران و بانوان از خواندن سرود بصورت دسته جمعى خوددارى نمايند. و اللَّه العالم

س 1676
اشاره

- شنيدن صوت ... قرآن زن براى مرد (به صرف استماع كلام خدا) چطور است؟ تواشيح و همخوانى چطور؟

ج

- اگر غناء نباشد و التذاذ و ريبه نيز در بين نباشد اشكال ندارد.

س 1677
اشاره

- دخترى هستم 15 ساله هشت ماه است كه خداوند سعادت حفظ 176 آيه از سوره مباركه بقره را به روش ترتيل حفظ هستم. در مهد قرآن شهرستان ما كه چند شاخه هم شده است (در زمان و مكانهاى مختلف براى دخترها و پسرها) هرچند وقت يك بار آقايانى از استان جهت سنجش وضع كلاسها به مهد آمده و از ما پرسشهايى مى كنند. از نظر شما خواندن قرآن من براى اين افراد كه مسلماً نامحرم هستند اشكال دارد يا خير؟

ج

- اقدام شما به حفظ و تلاوت قرآن و ان شاء اللَّه تقيد به ساير امور مذهبى قابل تقدير است و من جهت موفقيت امثال شما دعا مى كنم و اما نسبت به قرآن خواندن زن با صداى بلند كه مرد نامحرم آن را مى شنود در صورتى كه معرض ريبه و تلذذ باشد اشكال دارد. و اللَّه العالم

س 1678
اشاره

- خواندن قرآن توسط زن نزد مردان چه حكمى دارد؟

ج

- اگر معرض التذاذ مرد اجنبى باشد جائز نيست «و لا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض» بطور كلى اجراء اين برنامه ها از سوى زنها با حضور مردها غالباً خالى از رجحان و در بعض موارد معرض ريبه و تهييج و حرام

جامع الاحكام، ج 2، ص: 163

است بر حسب بعض روايات جز در موارد ضرورت يا براى حوائج متعارف توصيه شده است كه زن در حضور مرد اجنبى سكوت نمايد.

س 1679
اشاره

- آواز دسته جمعى زنان چه حكمى دارد؟

ج

- براى خودشان و براى محارمشان اگر غنا نباشد اشكال ندارد.

س 1680
اشاره

- خوانندگى زن براى زنان چه حكمى دارد؟

ج

- اگر غنا نباشد و همراه با استفاده از آلات لهو نباشد اشكال ندارد.

س 1681
اشاره

- خوانندگى زن اگر بصورت محزون باشد، در نزد مردان چه حكمى دارد؟

ج

- براى غير شوهر به هر نوعى كه معرض ريبه و التذاذ و تهييج شهوت باشد جائز نيست.

آرايش بانوان

س 1682
اشاره

- آرايش كردن خانمها در بيرون از خانه و يا آنهايى كه مشغول كار و يا درس هستند چه حكمى دارد؟

ج

- اگر در معرض ديد نامحرم است بايد خود را بپوشاند.

س 1683
اشاره

- آرايش ابرو براى خانم چه حكمى دارد؟ آيا زينت شمرده مى شود كه در اين صورت پوشانيدن آن از نامحرم لازم باشد؟

ج

- بلى زينت است بايد از نامحرم، مستور شود.

س 1684
اشاره

- در داخل شهرها، آرايشگاههاى زنانه اى هستند كه انواع و اقسام آرايشها را انجام مى دهند و حتى بسيارى از خانم هاى بد حجاب در آن آرايشگاهها مى روند و آرايش مى كنند؛ با علم به اين مسأله كه هيچ آرايشگاه زنانه اى نيست كه با آرايش در آن برخى زنان خود را براى مردان بيگانه به معرض نمايش نگذارند آيا مى شود مردى همسرش را جهت آرايش و پوشيدن لباس عروس به آرايشگاه بفرستد يا خير؟

ج

- صرف آرايش افراد بد حجاب در آرايشگاه زنانه موجب اشكال براى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 164

آرايش ديگران نمى شود.

س 1685
اشاره

- رنگ زدن ناخن ها با رنگ هاى مصنوعى (مانند لاك) در غير مواقع غسل و وضوء به عنوان زينت چگونه است؟

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص164

ج

- مانعى ندارد. و اللَّه العالم

پوشش و حجاب بانوان

س 1686
اشاره

- آيا پوشانيدن كف و روى پا از نامحرم براى زن لازم است؟

ج

- بنابر احتياط لازم است.

س 1687
اشاره

- دست دادن زن با مرد نامحرم از زير چادر چه حكمى دارد؟

ج

- در صورتى كه معرض فساد نباشد و همراه با فشردن نباشد اشكال ندارد ولى خلاف رسوم اسلامى و معمول بين مسلمين است شخص متدين باتقوا از آن اجتناب ميكند، از پيامبر اكرم- صلى الله عليه و آله- روايت شده كه فرمودند: «نحن معاشر الانبياء لا نصافح النساء».

س 1688
اشاره

- آيا زن مى تواند لباس يا كفش مرد را به مدّت كوتاهى بپوشد و بالعكس؟

ج

- قدر متيقّن از حرمت اين ستكه مرد پوشش مختص به زنها و زن پوشش مختص بمردها را لباس خود قرار دهد، بنابراين پوشيدن موقت در منزل و امثال آن اشكال ندارد.

س 1689
اشاره

- بلند گذاشتن ناخن دست ها براى خانم ها با ملاحظه رعايت نظافت آنها چه صورتى دارد؟

ج

- كار مناسبى نيست و بر خلاف شئون زن مسلمان است. و اللَّه العالم

س 1689
اشاره

- ازدواج با زنان بد حجاب آيا جايز است يا خير؟

ج

- ازدواج با بد حجاب بنفسه باطل و حرام نيست بلكه اگر مطمئن باشد كه بتواند طرف را با موعظه وادار به پوشيدن حجاب كامل نمايد بسيار خوب است ولى اگر اطمينان به ترك بد حجابى نداشته باشد اقدام به ازدواج با او نكند. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 165

س 1691
اشاره

- آيا پوشيدن مانتو با مقنعه كفايت از چادر و حجاب مى كند؟

ج

- مناسب است خانمها جهت پوشش از چادر استفاده كنند. و اللَّه العالم

س 1692
اشاره

- پوشيدن جورابهاى نازك و بدن نما براى خانمها در جلوى افراد نامحرم چه حكمى دارد؟

ج

- جايز نيست.

س 1693
اشاره

- بيرون گذاشتن موى سر از چادر و يا روسرى از سوى خانمها در انظار عمومى و در ديد نامحرمان چه صورت دارد؟

ج

- حرام است.

س 1694
اشاره

- پوشيدن لباس در رنگهاى زننده و جلب نظركننده در اجتماع براى آقايان و خانمها چه حكمى دارد؟

ج

- مجرد رنگ موجب حرمت نيست لكن اگر بنحوى باشد كه انگشت نما باشد يا موجب مفسده ديگرى شود بايد از آن اجتناب گردد.

س 1695
اشاره

- تراشيدن ريش از سوى آقايان و همچنين زينت آلات طلا اعم از انگشتر، ساعت و يا گردنبند براى آقايان چه صورتى دارد؟

ج

- حرام است و نماز مرد به همراه زينت آلات طلا باطل است.

س 1696
اشاره

- شركت در مجالس عروسى و جشنهايى كه در آن برنامه هاى موسيقى اجرا مى شود چگونه است؟

ج

- جايز نيست.

س 1695
اشاره

- آيا اينكه بعضى مواقع كاغذهايى نوشته مى شود بدين مضمون كه مثلًا دخترى در حرم حضرت زينب خوابش برد و حضرت از او خواست كه به زنان بگويند حجاب را رعايت كنند و ... و در پايان از خواننده كاغذ خواسته مى شود از روى اين كاغذ چند بار بنويسيد و اگر ننويسد اتفاق بدى براى او مى افتد نظر حضرت عالى در اين مورد چيست و گاهاً ديده شده پشت مفاتيح نوشته مى شود؟

ج

- رعايت حجاب در اسلام از مسائل ضرورى است ولى نقل خواب بنحو مذكور و نشر آن وجه صحيحى ندارد.

س 1696
اشاره

- آيا پوشيدن دستها تا مچ و پاها و صورت براى زنها لازم است، يا خير؟ توضيح دهيد.

ج

- پاها بايد پوشيده شود و نسبت به دست و صورت بنابر احتياط واجب بايد پوشيده شود. و اللَّه العالم

س 1697
اشاره

- حكم چادر با توجه به آيه 59 سوره احزاب چيست؟

ج

- چادر بهترين پوشش اسلامى است و با آن مفاتن بدن مستور و عفت جامعه حفظ مى شود.

س 1698
اشاره

- نظر حضرتعالى در مورد مباح بودن يا كراهت يا استحباب نقاب زدن (روبند) براى بانوان در جامعه امروز چيست؟

ج

- حفظ حجاب براى زن از امور واجبه است و احتياط واجب براى زن، مستور نمودن صورت است با هر وسيله اى كه ممكن است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 167

احكام نگاه كردن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 169

احكام نگاه كردن

نگاه به زن مسلمان

س 1700
اشاره

- نگاه مرد به صورت اجنبيه بدون شهوت و ريبه حلال است يا حرام؟

ج

- حرمت نگاه در مفروض سؤال خالى از قوت نيست.

س 1701
اشاره

- مى دانيد كه زن هايى مثل زن عمو، دايى و .. و نيز زن هاى همسايه هستند كه فرد به هر حال با آنها غريبه نيست. اگر شخص آنها را از نظر ظاهرى نشناسد يا موقع برخورد نگاهى نكند. از لحاظ عرفى فكر مى كنند هدف ما بى احترامى به آنها بوده، به علاوه ممكن است فرد جاها و مواقع مختلف به آنها برخورد كرده باشد ولى چون نمى خواسته نگاه كند و يا اصلًا قيافه آنها را نمى شناخته است با آنها مانند غريبه ها برخورد كرده و طبعاً احوال پرسى هم از خويش وابسته به آن زن ها هستند نكرده و اين باعث پيدايش يك سرى كدورت هايى مى شود. با توجه به اينكه آن زن ها غالباً ما را نگاه كرده و مى شناسند بفرماييد در مورد طرز

جامع الاحكام، ج 2، ص: 170

برخورد و نگاه كردن به آنها نظرتان چيست؟

ج

- قطع معاشرت و آشنايى نكنيد ولى نگاه هم نكنيد و علّت را براى آنها بگوييد كه حكم شرع است و بر همه واجب است اطاعت كنند. و اللَّه العالم

س 1702
اشاره

- نگاه بى اختيار مرد بزن بى روسرى چه حكمى دارد؟ و آيا صحبت زن با مرد خويشاوند و غير خويشاوند جايز است؟

ج

- در صورتى كه بدون قصد و بر حسب اتفاق چشم انسان به زن نامحرم بيفتد و زود نظر خود را برگرداند و نگاه را ادامه ندهد اشكال ندارد و صحبت كردن با نامحرم خويشاوند باشد يا غير خويشاوند اگر به صورت و موى آنها نگاه نكند و در صحبت كردن قصد لذت نكند اشكال ندارد.

س 1703
اشاره

- اگر زنى آرايش كرده وارد خيابان شود و جوان بى تقصير به او نگاه كند حكمش چيست؟

ج

- اگر نگاه بى اختيار بيفتد گناه نيست و همين كه ديد فوراً نگاهش را بردارد كه بر حسب روايات موجب زياد شدن ايمان مى گردد ولى نگاه عمدى گناه است و اگر خداى نخواسته كسى مرتكب آن شد بايد فوراً توبه كند.

س 1704
اشاره

- آيا احكام نظر در همسر مطلقه (يا همسر موقتى كه وقتش تمام شده باشد) مشابه فردى است كه هيچ وقت محرم نبوده؟ مثلًا ديدن عكسهاى خانوادگى گذشته كه محرم يكديگر بوده اند و بارها آنها را در گذشته ديده است چه حكمى دارد؟

ج

- همسر مطلقه كه در عده رجعيه نباشد و همسر موقتى كه مدتش تمام شده باشد حكم اجنبيه را دارد، لكن حرمت نگاه بعكس مذكور معلوم نيست.

س 1705
اشاره

- صحبت با زن نامحرم چه صورت دارد، نگاه به وجه و كفين زن نامحرم بدون شهوت چه صورت دارد، انداختن عكس زن نامحرم چه صورت دارد؟

ج

- صحبت با زن نامحرم اگر قصد ريبه و تلذّذ نباشد اشكال ندارد و نگاه به

جامع الاحكام، ج 2، ص: 171

وجه و كفّين اگر با قصد لذت باشد حرام است و نظر بدون لذت را هم بنابر احتياط واجب بايد ترك كند و انداختن عكس هم اگر مستلزم نظر نباشد اشكال ندارد و الا حكمش همان است كه گفته شد. و اللَّه العالم.

س 1706
اشاره

- اگر مجبور شويم به صورت و دست نامحرمى (بدون قصد لذت) نگاه كنيم چگونه است؟

ج

- اجبار به معنى متعارف در بين مردم مجوز معصيت نيست بلى اگر اجبار شرعى باشد مثلًا بخاطر امرى كه اهميّت آن شرعاً بيشتر از نظر به نامحرم است و اهميت آن شرعاً ثابت شده باشد در اين صورت اشكال ندارد.

نگاه به زن غير مسلمان

س 1707
اشاره

- نگاه كردن به عكس برهنه زنان اهل كتاب و مشركين بدون لذت و شهوت و بدون آنكه مقدمه گناه شود چه حكمى دارد؟

ج

- چون معرضيت براى فساد دارد جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1708
اشاره

- احتراماً خواهشمندم حكم شرعى نگاه كردن به فيلم هايى كه بازيگر زن خارجى (احياناً مسيحى) در آن ايفاى نقش مى كند و موها و بقيه اعضاى بدن پوشش اسلامى را ندارد را مرقوم فرماييد.

ج

- چنانچه نظر همراه با التذاذ باشد و يا مفسده اخلاق و لو در آينده داشته باشد جايز نيست. و اللَّه العالم

نگاه براى خواستگارى

س 1709
اشاره

- براى اينكه انسان جمال و زيبائى زن را ببيند در وقت ازدواج تا چند مرتبه مى تواند عروس را ببيند و چه مقدار از بدن او را حق دارد ببيند؟

ج

- بنابر احتياط واجب اكتفا كند به ديدن وجه و كفّين و اگر با يك مرتبه نگاه مقصود حاصل نشود يعنى اطلاع بر حال او پيدا نكند تكرار نظر مانع ندارد و شرط است در جواز نظر اينكه از حال او قبل از نظر، اطلاع نداشته باشد و احتمال تزويج با او را بدهد و الا جايز نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 172

نگاه زن به مرد

س 1710
اشاره

- دانش آموزان و دانشجويان دخترى كه در كلاس درس آقايان شركت مى كنند وظيفه آنها نسبت به نگاه كردن، سؤال و جواب و ديگر برخوردهاى بين شاگرد و استاد چيست؟

ج

- نگاه عمدى با التذاذ و ريبه حرام و بدون آن نيز بنابر احتياط واجب ترك شود و اما صحبت كردن در صورتى كه التذاذ و ريبه در بين نباشد اشكال ندارد و الّا جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1711
اشاره

- آيا بر زن واجب است وجه و كفّين را از نامحرم بپوشاند و آيا نگاه اجنبى به وجه و كفين اجنبيه و نامحرم و بالعكس جايز است و آيا نگاه زن نامحرم به سر و گردن و پاهاى مرد نامحرم آن مقدارى كه معمولًا آن را نمى پوشانند جايز است؟

ج

- بلى پوشاندن وجه و كفّين بنابر احتياط لازم است و نگاه اجنبى بآنها حرام است و نگاه زن به مواضعى كه در بين متدينين پوشاندن آنها مرسوم نبوده مانند سرو گردن چنانچه بدون نظر شهوت باشد اشكال ندارد.

س 1712
اشاره

- حكم نگاه كردن زنان به بازو، آرنج مردان نامحرم چيست؟

ج

- جايز نيست.

س 1713
اشاره

- چنانچه زنى بدون قصد و لذت به مرد نگاه كند جايز است؟

ج

- به مواضعى كه بر حسب متعارف مردان آن را نمى پوشانند جايز است ولى احتياط ترك نظر استقلالى است.

س 1714
اشاره

- آيا نگاه كردن زنان به مردان شناگر در سواحل و استخرها جايز است؟ در صورتى كه چنين موردى پيش آمد وظيفه ما چيست؟

ج

- جايز نيست و در مواردى كه پيش بيايد در صورت امكان و احتمال تأثير بايد نهى از منكر نمود. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 173

نگاه به عكس و فيلم

س 1715
اشاره

- نگاه كردن به عكس بانوانى كه آنان را مى شناسيم و حجاب اسلامى هم دارند بدون قصد و لذّت چگونه است؟

ج

- خلاف احتياط و غيرت اسلامى است.

س 1716
اشاره

- نگاه كردن به عكس بانوانى كه آنان را مى شناسيم و حجاب اسلامى ندارند بدون قصد و لذت چه صورتى دارد؟

ج

- اشكال دارد.

س 1717
اشاره

- نگاه كردن به عكس برهنه زنان مسلمان ناشناس بدون قصد لذت چه حكمى دارد؟

ج

- چون معرضيت براى فساد دارد جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1718
اشاره

- نگاه كردن به دست و ناخن هاى رنگ آميزى شده خانم ها يا عكس هايى كه دست و ناخن هاى بلند رنگ آميزى شده خانمها را نشان مى دهد، از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

ج

- نگاه به دست و ناخن هاى رنگ آميزى شده آنان اشكال دارد و نگاه به عكس ناخن هاى رنگ آميزى شده هم اگر همراه با قصد لذّت و ريبه باشد جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1719
اشاره

- ديدن زن بى حجاب در تلويزيون چه صورت دارد؟

ج

- اگر معرض ريبه يا التذاذ نباشد و زن را نشناسد جواز آن بعيد نيست.

عكس گرفتن و فيلمبردارى از زن

س 1720
اشاره

- اخيراً يعنى چند سالى است كه در بين بعضى از مخدرات مذهبى عكس گرفتن در مجالس عروسى و جشنها و يا مهمانيهاى خودمانى شايع گشته و حتّى بدون چادر با موهاى پريشان و مثلًا آستينهاى كوتاه مرتكب اين امر مى گردند و مدّعى هستند كه چاپ كننده اين فيلمها خانمها مى باشند و بيگانه و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 174

اجنبى آن را نگاه نمى كند، امّا تحقيقى كه حقير در اين امر نموده ام خبرى كه دال بر چاپ فيلم از جانب بانوان باشد بدست نيامد و يا مى گويند الآن چاپ فيلم توسط دستگاه كامپيوتر انجام مى شود ولى در آن طرف دستگاه مردى ايستاده عكسها را گرفته داخل پاكت مى گذارد، على اىّ حال نظر اينگونه افراد اين است كه اگر عكس را بيگانه چاپ كند چون نمى شناسد اشكالى ندارد آيا نظر حضرتعالى در اين مورد چيست و آيا اجازه مى فرماييد به صورت مزبور عكس گرفته شود حتى اينكه چاپ كننده مرد باشد و صاحبان عكس را نشناسند؟

ج

- نفس عمل در صورتى كه در تمام مراحل بوسيله بانوان انجام گيرد اشكال ندارد و در صورتى كه در معرض بعض مفاسد اخلاقى و يا بر خلاف عفت و حياء باشد اشكال دارد و اگر متصدى ظهور فيلم مرد نامحرم باشد و صاحبان عكس را بشناسد نگاه كردن به آنها جايز نيست و در صورتى كه آنها را نمى شناسد جواز نگاه محل اشكال است. و اللَّه العالم

س 1721
اشاره

- فيلمبردارى از مجالس عروسى و جشن عقد كنان با توجه به اينكه كليه مراسم و حتى رقص هاى زنان ديگر فيلمبردارى شود؛ چه حكمى دارد؟

ج

- اگر در معرض ديد نامحرم و ترويج فساد باشد اشكال دارد.

پوشش آقايان

س 1722
اشاره

- حدود پوشش شرعى آقايان چيست؟ آيا لباس آستين كوتاه جايز است؟

ج

- در جايى كه معرض نظر اجنبيه است احتياط براى مرد پوشيدن لباس آستين دار است. و اللَّه العالم.

س 1723
اشاره

- آيا استفاده از لباس بدن نما براى آقايان بنحوى كه حجم كامل بدن مشخص باشد جايز است؟

ج

- خلاف شرم و حيا و متانت است و اگر موجب رؤيت بدن باشد براى ستر مواضعى كه پوشاندن آن واجب است، كافى نيست. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 175

س 1724
اشاره

- منظور از حدّ شرعى حجاب براى آقايان چيست؟ اين امر مورد شبهه جامعه قرار دارد و مى گويند با مسائلى كه از سوى بعضى افراد صادر مى شود، لباس احرام در زمان حج از لحاظ حجاب مردان به زير سؤال مى رود.

ج

- بر مردان بر حسب حكم اوّلى، مستور نمودن عورتين واجب است و همه اعمّ از مرد و زن و محرم و نامحرم بجز همسر و مملو كه نظر بر عورتين مرد حرام است و همچنين نظر زن اجنبى بساير مواضع مرد بجز جاهائى كه پوشاندن آنها براى مرد از سابق متعارف نبوده حرام است و در حال نماز و طواف هم اگر عورتين مستور نباشد نماز و طواف باطل است و اين احكام با قطع نظر از ساير ملاحظات است، لكن بعض احكام با ملاحظات ديگر، رعايت آنها لازم است مثلًا ظاهر شدن مرد در اجتماع و در بين زنان و مردان با پيراهن آستين كوتاه كه بازوها نمايان است طبعاً در بسيارى از موارد جلب توجه زنان را مى كند و در انظار مردان نيز سبك است و تدريجاً موجب فساد اخلاق و شيوع بى عفتى در مردان و زنان و تبعات ديگر مى شود لذا رعايت پوشش خوب براى مردان پوششى كه موجب اينگونه امور نباشد راجح بلكه لازم بنظر مى رسد و پوشش مخصوص در حال احرام يك امر استثنائى است كه خود مشتمل بر اسرار و حكمتهائى است و با ساير احوال. قابل مقايسه نيست. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 177

لباس و زينت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 179

لباس و زينت

لباس

س 1725
اشاره

- مستدعى است بيان فرمائيد چنانچه كسى لباس محلى شهر خود را در شهر ديگر بپوشد به نحوى كه جلب نظر كند چه حكمى دارد؟ در ثانى اگر از اين كار هدفى داشته باشد مثلًا لباس اهالى آن شهر را مناسب نداند و قصدش اين باشد كه مردم را به پوشيدن لباس محلى شهر خودشان

تشويق كند- با اين فرض كه لباس محلى مردم شهر را اسلامى تر بداند و يا لااقل سعى كند به وسيله آن لباس محلى از تهاجم فرهنگى بيگانه و و مانند آن جلوگيرى كند- اين عمل چه حكمى پيدا خواهد نمود؟

ج

- پوشيدن لباس مربوط به شهر و يا قبيله خاصى از مسلمين با آنكه مردم مى دانند مربوط به آنهاست اشكال ندارد و به آن صدق لباس شهرت نمى كند، بلى چنانچه به نحوى باشد كه عرفاً انگشت نما شود به عنوان لباس شهرت اشكال دارد و البته اين مسأله غير از تشبه به كفار است.

س 1726
اشاره

- آيا اگر يك فرد غير روحانى با عبا رفت و آمد كند اين را خلاف

جامع الاحكام، ج 2، ص: 180

عرف و يا لباس شهرت مى گويند؟ يا لباس خلاف عرف به لباسى مى گويند كه در بين مردم بيگانه و عجيب باشد؟

ج

- موارد خلاف عرف مختلف است و عرف آن را بخوبى تشخيص ميدهد و پوشيدن عبا و رفت و آمد با آن براى غير روحانى اشكال ندارد.

س 1727
اشاره

- اخيراً در ميان برخى از جوانان مدل مو و لباس هايى مد شده كه از كشورهاى اروپايى و بلاد بيگانه ارائه مى گردد (مانند رپ، هوى و ...) نظر به اينكه پوشيدن اين لباس ها و خود را اينگونه آرايش دادن عرفاً از مصاديق تشبيه به كفار است آيا شرعاً حرام است يا حلال؟

ج

- به طور كلّى تشبّه به كفار حرام است و جوانان مسلمان بايد از آرايش بنحو مذكور پوشيدن اينگونه البسه اجتناب نمايند. و اللَّه العالم

س 1728
اشاره

- آيا لباسهايى كه معمولًا شأن و موقعيت قاريان قرآن كريم نيست، از مصاديق لباس شهرت براى ايشان مى باشد؟

ج

- مجرد مخالف شأن بودن لباس، آن را لباس شهرت نمى كند. و اللَّه العالم

س 1729
اشاره

- پوشيدن لباس در رنگهاى زننده و جلب نظركننده در اجتماع، براى خانمها چه صورتى دارد؟

ج

- اگر به نحوى است كه جلب نظر و توجه اجنبى مى كند جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1730
اشاره

- پوشيدن لباسهاى مارك دار، لباس و شلوار لى و ... چه حكمى دارد؟

ج

- براى زنان كه موجب تهييج و جلب توجه اجنبى است جايز نيست و براى مردان هم بر خلاف شئون و متانت آنها است. و اللَّه العالم

س 1731
اشاره

- استفاده از كراوات چه صورت دارد؟

ج

- گرچه حرام بودن آن مسلم نيست ولى سزاوار نيست مسلمين از آن استفاده كنند بلكه احتياط ترك استفاده از آن است خداوند متعال مسلمين را در حفظ استقلال و شخصيت اسلامى در همه ابعاد موفق فرمايد. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 181

س 1732
اشاره

- با توجّه به تهاجم فرهنگى دشمنان اسلام و مسلمين كه از جمله مى خواهند همچون گذشته با الان و غير ساده بودن لباس مردان به ويژه جوانان و الوان غير ساده بودن چادر و روپوش و جوراب زنان و يا نازك بودن آنها، جامعه را بفساد بكشانند، آيا توليد و مصرف اينگونه البسه چه حكمى دارد؟

ج

- عرضه هر نوع لباس و كفش و جوراب و هر كالا كه معرض فساد جوانان و انحطاط جامعه و سلب مصونيت اخلاقى عموم باشد جايز نيست.

س 1733
اشاره

- عكسهاى مبتذلى از زنان مكشفه و مردان بى حيا كه بر روى البسه، روفرشيها و ظروف و بالشها و ... انداخته مى شود چه صورتى دارد؟

ج

- استفاده از اينگونه البسه و فرشها اگر ترويج فحشاء و بدآموزى به افراد بر آن مترتب ميشود جائز نيست ولى مجرّد داشتن عكس موجب حرمت توليد و خريد و فروش آنها نميشود.

س 1734
اشاره

- لباسى كه از پوست پلنگ است از اروپا مى آورند آيا پوشيدن آن جايز است و پاك است يا نجس؟

ج

- در فرض سؤال كه از بلاد كفر آورده شده پوشيدن آن جايز نيست و نجس هم هست بلى اگر مسلمان پلنگ را با رعايت شرائط ذبح كند پاك است ولى در اين صورت هم نماز با آن باطل است.

س 1735
اشاره

- از موارد زير كدام مستحب است؟

الف- عبا (در غير از نماز)

ب- شال كمر (كه ديده مى شود بعضى از علما التزام به بستن آن دارند)

ج- كلاه (مثل آنچه كه مسجدى ها بر سر مى گذارند)

د- عصا (براى پايين تر از 40 سال و براى غير از سفر)

ج

- استحباب هيچ يك از موارد مذكوره بنظر نرسيده است.

س 1736
اشاره

- پارچه هائى كه از بلاد كفر مى آورند (چينى، ژاپنى و ...) حكم حلال يا حرام، پاك يا نجس بودن آنها چيست اگر چه مى گويند با دستگاه تمام

جامع الاحكام، ج 2، ص: 182

اتوماتيك است. و با دست انسان تماس ندارد ولى مى دانيم كه سازنده آن دستگاهها نيز همان كفار و مشركين هستند؟

ج

- پارچه هاى غير پوستى چنانچه علم به نجاست آن نداشته باشيد محكوم بطهارت است. و اللَّه العالم

استعمال طلا براى مرد

س 1737
اشاره

- استعمال طلاى سفيد براى مرد به عنوان زينت چه حكمى دارد؟

ج

- با فرض طلا بودن حرام است.

س 1738
اشاره

- اگر بجنس طلاى زرد چيزى اضافه كنند كه مثلًا نقره اى شود، آيا حرمت استعمال براى مردان باقيست؟

ج

- جواز دائر مدار اين ستكه عرفاً آن را طلا نگويند، استفاده از طلا با خليط مس و يا نقره براى مردان جايز نبست و در اين صورت فرقى بين طلاى سرخ و زرد و سفيد نيست.

س 1798
اشاره

- پلاتين و يا طلاى سفيد براى مرد اشكال دارد؟

ج

- اگر پلاتين طلا نباشد و فلزّ ديگر باشد براى مرد اشكال ندارد.

تراشيدن ريش

س 1740
اشاره

- شغل برادرم آرايش گرى است و گاهى به تقاضاى افراد ريش آنها را مى تراشد يعنى تيغ مى زند چنانچه مزد گرفتن حرام باشد مى شود براى تخلص از اجرة حرام به امور زير متمسك شد؟

الف- شخصى كه ريش خود را مى تراشد اجرت را هبه كند يا صلح كند؟

ب- اجرتى كه در مقابل اصلاح سر است بگيرد و در مقابل ريش اجرت نگيرد.

ج- به افراد بگويد پولى كه از شما مى گيرم از بابت تراشيدن ريش حرام است ولى شما راضى باشيد پول را به من بدهيد؟

جامع الاحكام، ج 2، ص: 183

ج

- الف- ريش تراشيدن حرام است و بايد آن را ترك كند ولى اگر مبلغى را كه باو ميدهد بطور جدى (نه صورى) با قصد به او هبه نمايد ظاهراً رفع اشكال از پول مى شود ولى حرمت عمل رفع نمى شود.

ج- ب- اگر طرفين بر آن قرار بگذارند اشكال ندارد ولى در اين صورت هم حرمت عمل باقى است.

ج- ج- رفع اشكال نمى شود. و اللَّه العالم

س 1741
اشاره

- خريدوفروش تيغ و ماشين خودتراش كه صرفاً جهت تراشيدن ريش به كار مى رود چه حكمى دارد؟

ج

- اشياء مذكوره فوائد محلله نيز دارد بنابراين خريدوفروش آن اشكال ندارد مگر اين كه فروشنده به قصد اين كه مشترى از آن در جهت ريش تراشى استفاده كند فروخته باشد كه در اين صورت معامله باطل است. و اللَّه العالم

س 1742
اشاره

- كوتاه كردن ريش با ماشينهاى معمولى دستى تا حدود يك ميليمتر جايز است؟

ج

- بايد بنحوى باشد كه عرفاً صدق ريش كند. و اللَّه العالم

س 1743
اشاره

- آيا تراشيدن دو طرف گونه ها و گذاشتن ريش روى چانه كافى است و اين مقدار صدق ريش مى كند؟

ج

- تراشيدن اطراف ريش حرام نيست ولى تراشيدن خود ريش به هر صورت باشد و لو به نحو مذكور در سؤال جايز نيست.

س 1744
اشاره

- نظر حضرتعالى پيرامون تراشيدن سبيل و ريش چيست؟

ج

- تراشيدن ريش حرام است ولى تراشيدن سبيل اشكال ندارد.

س 1745
اشاره

- اگر مقدور است تا حدودى علت وجوب گذاردن ريش را توضيح فرماييد.

ج

- حرمت تراشيدن ريش از بعض روايات معتضده به سيره متشرّعه استفاده مى شود و فقيه اگر وجوب يا حرمت كارى را از ادلّه استفاده نمايد دانستن فلسفه آن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 184

لازم نيست هر چند در خصوص مورد ضررهاى بهداشتى براى پوست صورت و لثه از قول اطباء متخصص نقل شده است و در اين مورد مى توانيد به كتاب اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر اثر شهيد دكتر رضا پاك نژاد و همچنين كتاب تراش ريش از نظر بهداشت مراجعه نماييد. و اللَّه العالم

س 17546
اشاره

- آيا افرادى كه در اثر ريش گذاشتن احساس خارش مى كنند بنحوى كه موجب اذيّت مى شود مى توانند ريش خود را بتراشند؟

ج

- احساس خارش مجوز تراشيدن ريش نيست. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 185

مواد مخدر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 187

مواد مخدر

س 1747

اشاره

- تقاضا دارد فتواى آن مرجع عاليقدر را درباره مصرف مواد مخدر و مقدمات آن از قبيل- كشت، توليد، نگهدارى، مخفى كردن، حمل، توزيع، خريدوفروش اعلام فرمائيد.

ج

- ضرر اين سموم مهلك و خطرات خانمانسوز آنها براى دين و ايمان و شرف و استقلال و سلامت روح و جسم و همه شئون جامعه از واضحات است. هر عمل و معامله و حمل و نقلى كه موجب سلب مصونيت جامعه اسلامى از خطر ابتلاء افراد باعتياد به اين سموم گردد مؤكداً حرام است، و نهى از منكر و جلوگيرى از آن علاوه بر اينكه از وظائف مستقيم حكومت است بر همگان نيز طبق ضوابط شرعى واجب است، وهمه بايد هم آهنگ از اين منكر و ساير منكرات كه موجب فساد و تباهى اخلاق اسلامى جامعه است جلوگيرى نمايند.

س 1748

اشاره

- نظر حضرتعالى در ارتباط با استعمال دخانيات ترياك و مواد مخدر و سيگار چيست؟

ج

- ضرر اعتياد به مواد مخدّره مسلم است لذا شرعاً حرام است و استعمال

جامع الاحكام، ج 2، ص: 188

دخانيات نيز در هر موردى كه ضرر معتدّ به داشته باشد حرام است.

س 1749

اشاره

- معتادان به ترياك سوخته ترياك را جمع كرده و آن را طبخ مى كنند و از آن شيره بدست مى آيد آيا شيره ترياك حلال است؟

ج

- شيره حكم خود ترياك را دارد.

س 1750

اشاره

- خوردن شراب مانع مى شود كه انسان تا چهل روز نماز او مورد قبول حق تعالى واقع نشود آيا خوردن عرق (كه از تبخير شراب بدست آيد) چنين حكمى را دارد؟

ج

- عرق و شراب هر دو حرام و احكام آنها يكى است.

س 1751

اشاره

- استفاده از مواد مخدر به شرطى كه در كنار آن از غذاهاى مقوى و تأمين كننده نيازهاى بدن استفاده شود چه حكمى دارد؟

ج

- جواز آن محل تأمل است علاوه بر اينكه تجويز آن فتح باب عذر ارتكاب اين سمّ مهلك و خطرناك براى ديگران است و خلاف مصلحت نوعى تحريم اين سمّ است.

س 1752

اشاره

- آيا شروع كردن به استفاده از سيگار و دخانيات حرام است و آيا ترك آن واجب؟ و آيا ترك سيگار در جامعه براى افرادى كه مورد نظر و توجه مى باشند مانند: مسئولين ادارات و سازمانها، مسئولين مجامع فرهنگى- آموزشى چون دانشگاهها و مدارس، بسيجيان، رزمندگان، معلمين، پاسداران، پزشكان و روحانيون واجب است؟ بر كدام دسته مورد تأكيد بيشترى داريد؟

ج

- ميزان در حرمت اين است كه ضرر معتد به داشته باشد و همين طور نسبت به وجوب ترك، بلى مواردى كه موجب ايذاء غير شود در آن مورد نيز از جهت عنوان ايذاء حرام است ولى در اين صورت، حرمت مخصوص به همان مورد تحقق ايذاء است و البته از جنبه اخلاقى و حفظ متانت در شرائط كنونى عدم شروع به آن و يا ترك آن براى اصناف مذكوره تأكيد بيشتر مى دارد. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 189

وصيت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 191

وصيت

وصى

س 1753
اشاره

- شخصى در زمان حيات زيد قبول كرد كه وصى او باشد پس از چند سال از فوت زيد كليه امور مربوط به اموال زيد را به ديگرى تحويل داده آيا با اين كار ابراء ذمه از آن شخص مى گردد؟

ج

- در فرض سؤال كه وصى در زمان حيات موصى وصيت را پذيرفته است واجب است طبق آن عمل نمايد و تحويل آن به غير موجب ابراء ذمه وصى نمى شود. بلى وصى مى تواند براى انجام امور وصايت ديگرى را وكيل كند. و اللَّه العالم

س 1754
اشاره

- شخصى در حضور عده اى از مؤمنين و فرزندان وصيت كرد كه قطعه زمين معينى را پس از فوتش بعنوان ثلث مال محسوب دارند و درآمد آن را در امور خيريّه مصرف نمايند اما وصيّت نامه در دست نيست و وصى هم معلوم نيست كه چه كسى است فرزندان شخص متوفى سالها در آمد زمين را صرف

جامع الاحكام، ج 2، ص: 192

امور خيريه محل نمودند آيا اين وصيت لازم الاجراء است. و در صورت لزوم چون وصى معلوم نيست پسران و دختران با شرائط تقوى مساويند يا خير؟

ج

- بطور كلى اگر شرعاً وصيّت ثابت شود و بيش از ثلث تركه نباشد نافذ و عمل به آن واجب است و اگر وصى معلوم نباشد هر يك از ورثه اعم از پسر يا دختر كه علم بوصيّت دارد مى تواند آن را اجرا و عملى نمايد.

س 1755
اشاره

- خانم محترمه اى (مقلد مرحوم آيت الله آقا نجفى ره) حدود 20 سال قبل فوت كرده و وصيتنامه مفصلى تنظيم و جهت انجام امور وصيتنامه 6 نفر را به عنوان وصى و ناظر تعيين كرده است. و جهت حق الزحمه اين 6 نفر 12% از ثلث ماترك را قرار داده كه بالسويه ميان اين شش نفر تقسيم شود.

در طول اين سالها 3 نفر از اين 6 نفر فوت كرده اند اكنون اين سؤال مطرح است كه:

آيا حق الوصايه 3 نفر متوفى به 3 نفر باقى مانده مى رسد؟ (يعنى 3 نفر باقى مانده سهم هر يك از آنها 4% مى شود؟ يا اينكه حق الوصايه 3 نفر متوفى داخل در ثلث ما ترك شده و 3 نفر باقى مانده همان 2% قبلى را بايستى به عنوان حق الوصايه خود بردارند؟

ج

- با طلب مغفرت براى مرحومه موصيه كه نوه مرحوم عالم مجاهد و مرجع شهير آية اللَّه آقاى آقا نجفى اصفهانى عليه و على والده الفقيه وجده المحقق صاحب الحاشية و عم أبيه صاحب الفصول و على اخوته المرحومين آيات اللَّه الشيخ محمد حسين والد صاحب الوقاية و الشيخ محمد على و المجاهد الكبير الحاج آقا نور اللَّه الرحمة عن اللَّه و الرضوان مى باشد از اين وصيت نامه كه قوت ايمان و تقوى و تعبد و تعهّد دينى اين بيت شريف ظاهر و لائح است استظهار مى شود كه مقصود از تعيين دوازده درصد براى شش نفر نامبردگان تمليك مجانى به آنها نبوده بلكه غرض تعيين حق العمل سه نفر مشروط عليهم و حق النظاره سه نفر ناظر بوده على هذا با فوت هر يك از ناظرين حق نظارت او

نسبت به آينده منتفى مى شود و ظاهراً سهم او در ملكيت مشروط عليهم باقى مى ماند و به آنها تعلّق دارد اگر چه احتياط اين ستكه نسبت به آن با سائر ورثه مصالحه نمايند و اما اگر بعض از مشروط

جامع الاحكام، ج 2، ص: 193

عليهم فوت كرده باشند نظر به اينكه انفاذ شرط بر عهده ورثه او است و چيزى كه براى او معين شده در مقابل عمل او است به وارث و قائم مقام او كه عمل انجام مى دهد مى رسد نكته لازم به تذكر اين ستكه چون ظاهر عبارت اعتبار استحصال نظارت هر يك از سه ناظر است احتياط اين ستكه بجاى ناظر متوفى از طرف مجتهد جامع الشرائط شخصى معين شود و اگر اجرة المثل عمل او كمتر از سهم ناظر متوفى از دوازده درصد است به همان اجرة المثل اكتفا شود.

س 1756
اشاره

- آيا جايز است كه با عدم حضور وصى ميّت، اموال ميّت رسيدگى شود يا خير؟

ج

- رسيدگى به اموال ميّت و عمل به وصاياى او بايد با حضور و دخالت وصى باشد. و اللَّه العالم

تصرف بر خلاف وصيّت

س 1757
اشاره

- آيا عمل به وصيت واجب است؟

ج

- عمل به وصيت شرعى واجب است. و اللَّه العالم

س 1758
اشاره

- مسلمانى از دار دنيا رفت وصيّت كرد كه دو فرزند بزرگش وصى او شوند و يك سوم از محصول زمين مزروعى را بعنوان ثلث مال در نظر گرفته بود كه هر ساله در جهت امور خيريه صرف نمايند. ولى اين دو فرزند يكى اهل دين و ديانت ديگرى بر عكس اول ميباشد يعنى كلّ زراعت را بخودش اختصاص ميدهد براى پدر هيچ گونه خرجى نمى كند آيا با اين وجود ميشود زمين را بفروشند كلّيه پولش را بعنوان ثلث براى ميّت خرج كنند يا خير؟

ج

- بايد طبق وصيت زمين مذكور را حفظ كنند و عوائد آن را مصرف امور خيريه بنمايند و تصاحب عوائد زمين و عدم صرف آن در امور خيريه غصب و حرام است.

س 1759
اشاره

- آيا جايز است كه وصى پول سهميّه ميّت را كه از فروش يكى از ملكهاى مورد وصيت دريافت كرده است براى رفاه ورثه در خريد خانه صرف

جامع الاحكام، ج 2، ص: 194

كند و بعداً پس از فروش ملك دوم مورد وصيت يكجا تمام ثلث ميّت را به مصرف شرعى برساند.

ج

- جائز نيست.

س 1760
اشاره

- آيا وصى شرعاً مى تواند و حق دارد كه قسمتى از ثلث ميّت را كه بايستى در امر خير مصرف شود به عنوان قرض الحسنه به يكى از ورثه قرض دهد تا وى براى خود خانه اى تهيه كند و يا كار ازدواج خود را سر و سامان بخشد و بعداً به تدريج و كم كم وجه را دريافت نمايد و صرف امور خيريه بنمايد.

ج

- وصى شرعاً چنين حقى ندارد.

س 1761
اشاره

- در فاصله بين فوت و فروش ملك مورد وصيت بعضى از ورثه از آن خانه (ملك مورد وصيت) استفاده كرده اند حال بيان فرمائيد كه آيا لازم است مال الاجاره اى براى آن در نظر گرفته شود و 13 بر ثلث افزوده گردد و يا نيازى به چنين محاسبه اى نيست؟

ج

- اگر تأخير غير فاحش بوده مال الاجاره لازم نيست و اگر تأخير فاحش بوده اجرة المثل اجاره محاسبه و به ثلث اضافه شود.

س 1762
اشاره

- اگر طبق گفته ميّت عمل نشود وصى مى تواند در كار ميّت دخالت كند؟

ج

- وصى بايد براى عمل به وصاياى ميّت دخالت كند. و اللَّه العالم

س 1763
اشاره

- بعرض مى رساند كه پدر اين جانب قطعه زمينى در آبادان دارد و وصيت كرد محصول آن زمين براى خانواده كاشف الغطاء ارسال شود. در زمان جنگ محصول زمين كه خرما باشد از بين رفت و همچنين به خانواده كاشف الغطاء دست رسى ندارم و ظاهراً كسى از اين خانواده محترم نمانده حالا اين جانب در جهت تعمير زمين چه تكليفى دارم؟ و در ضمن اگر محصولى داد صرف چه چيزى نمايم؟

ج

- در فرض مسأله ميتوانيد از عوائد زمين جهت تعمير آن مصرف نمائيد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 195

و بقيه عوائد آن بايد بخانواده مرحوم كاشف الغطاء قدس سرّه داده شود و بعيد است كسى از آن خانواده باقى نمانده باشد بايد از اشخاص مطلع كسب اطلاع نمائيد تا آنها را شناسايى نمايند ولى در صورتى كه نسل آن مرحوم بكلى منقرض شده باشد كه بسيار بعيد است قطعه زمين متعلق به ورثه حين الفوت موصى است.

س 1764
اشاره

- وصيت نامه اى توسط شخصى در قيد حيات تنظيم و در متن وصيت نامه وراث را راهنمائى نموده اند كه سهم الارث خود را به برادر كوچك خودشان و همچنين مادرشان واگذارى نمايند تمام وراث در قيد حيات موصى، نامه را تنفيذ و امضاء نموده اند كه حاكى از قبول آنان نسبت به وصيت نامه مى باشد سؤال اين است كه اولًا: عمل به وصيت نامه با توجه به امضاى تمام وراث ذيل وصيت نامه واجب مى باشد يا خير؟ (با توجه به اينكه وصيت مازاد بر ثلث تركه مى باشد).

ثانياً: بر فرض اينكه از نظر قانون وراث موظّف به عمل كردن بر طبق وصيت نامه نباشند آيا در صورت مخالفت مرتكب معصيت شده اند يا خير؟

ج

- در مورد سؤال كه طبق وصيّت نامه درخواست و تقاضاى موصى را ورّاث قبول كرده اند بنابر احتياط همانطورى كه موصى از آنها خواسته عمل نمايند.

س 1765
اشاره

- شخصى در حال حيات به دامادش گفته كه وصيت مى كنم پانصد هزار تومان از مال مرا بعد از فوت در بانك بگذاريد و يا به كسى بدهيد و از ربح آن سالى پنجاه هزار تومان روضه خوانى كنيد دامادش گفته اين كار جايز نيست و لذا وصيت كرده كه از مبلغ پانصد هزار تومان هر سالى پنجاه هزار تومان روضه خوانى كنيد سپس از دنيا رفته ورثه اين مبلغ را به كسى به مضاربه داده اند كه از منافع آن پنجاه هزار تومان روضه خوانى كنند و مازاد را به زوجه او بدهند آيا اين عمل جايز است يا بايد از اصل مال سالى پنجاه هزار تومان روضه خوانى كنند تا تمام شود؟

ج

- در فرض سؤال، به مضاربه دادن مبلغ مذكور جايز نيست بلكه بايد آن مبلغ را در محل امنى محفوظ بدارند و هر سال مبلغ پنجاه هزار تومان از آن را صرف

جامع الاحكام، ج 2، ص: 196

روضه خوانى بنمايند تا تمام شود.

وصيت به ثلث

س 1766
اشاره

- كسى كه وصيّت ميكند ثلث اموال مرا خرج خيرات از قبيل خمس و نماز و روزه و غيره نمائيد آيا جميع اموال از قبيل پول نقد زمين كشاورزى ماشين بارى تريلى و لودر را شامل ميشود يا بعضى از اين اموال را؟

ج

- بلى در فرض مذكور وصيت جميع اموال موصى را شامل ميشود.

س 1767
اشاره

- شخصى متولّى و وصىّ شده بر ثلث شخص كه بعد از مرگ باغى را با دويست درخت خرما صرف در امور خيريه كند آيا مى شود اين باغ را فروخت و آن را جهت آن مرحوم صرف در خيرات نمود؟

ج

- بايد چگونگى وصيت ملاحظه شود اگر موصى وصيت كرده كه باغ را بعنوان ثلث صرف در خيرات بنمائيد وصى ميتواند بفروشد و صرف در خيرات نمايد و اگر وصيت كرده كه باغ بماند و عوائد آن صرف خيرات شود در اين صورت باغ را نبايد بفروشند بلكه بايد عوائد آن را صرف خيرات نمايند.

س 1768
اشاره

- شخصى متولى ثلث كسى است در اثر جنگ درختان خرما كه ثلث آن مرحوم است از بين رفت دولت خسارت نخلها را داده الآن با اين پول چه كار كند صرف در خيرات كند يا واجب است درخت بكارد؟

ج

- بايد غرس اشجار كند.

س 1769
اشاره

- پدر اين جانب وصيت كرده كه ثلث مالم را براى اين جانب خرج كنيد و وصى پدرم هم مى خواهد تمام ثلث را يك جا بگيرد و ما از ايشان مهلت مى خواهيم كه به ما مهلت دهد ولى ايشان قبول نمى كند لطفاً بفرمائيد وظيفه ما در اين مورد چيست؟

ج

- تأخير در عمل بوصيت بدون عذر شرعى جائز نيست شما بايد ثلث را در اختيار وصىّ قرار دهيد و تأخير نيندازيد.

س 1770
اشاره

- آيا ميتوان مقدارى از ثلث مال ميّتى را كه وصيت كرده براى نماز

جامع الاحكام، ج 2، ص: 197

و روزه و ردّ مظالم از آن استفاده شود جهت بناى مسجد جديد الاحداث استفاده نمود؟

ج

- با فرض اينكه مصرف ثلث را در انجام نماز و روزه و ردّ مظالم تعيين نموده باشد صرف آن در موارد ديگر هرچه باشد جايز نيست.

س 1771
اشاره

- شخصى فوت كرده ثلث مالش را وصيت كرده چند سال نماز و روزه و مابقى را در راه خدا مصرف كنند در ضمن چند تا پسر و دختر بى سرپرست و محتاج دارد آيا مى شود از مابقى ثلث كه در مورد خاصى وصيت نشده به فرزندان محتاج ايشان داده شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، وصيت از اولاد خود موصى منصرف است. و اللَّه العالم

س 1772
اشاره

- شخصى در زمان حيات خود ثلث مال خود را محاسبه نموده و با قيمت آن روز وصيت نموده كه صرف نماز و روزه و امور خيريه گردد حال كه فوت نموده ثلث مال او كه شامل وسيله نقليه و لوازم ديگر مى باشد، قيمتش بيشتر از قيمت زمان محاسبه مى باشد آيا كدام قيمت معتبر است؟ قيمت فعلى يا قيمت قبلى كه خود محاسبه كرده؟

ثانياً اگر لوازمى كه به عنوان ثلث قرار داده نماء و سودى داشته باشد آيا آن نماء و سود هم جزء ثلث محسوب مى گردد يا فقط عين همان لوازم ثلث اوست؟

ج

- در فرض مذكور چنانچه با تعيين قيمت ثلث حين الوصية وصيت بمبلغ معين كرده باشد وصيت در همان مبلغ نافذ است و اگر با وجود تعيين قيمت، به ثلث اموال حين الوصية وصيت كرده اعيان متعلق وصيت است و قيمت فعلى آن بايد در آنچه موصى معين كرده صرف شود و نماء و سودى كه بعد از وصيت حاصل شده نيز جزء كل تركه است. بلى نماء و سودى كه پس از فوت موصى براى عين تعيين شده براى ثلث حاصل شود تابع عين است و از ثلث محسوب مى شود.

س 1773
اشاره

- آيا ثلث متوفى كه وصيت شده بصورت خيرات و اطعام بفقراء مصرف شود ميتوان كل يا قسمتى از آن را بصورت قرض و دين به زن و فرزندان آن مرحوم داد و اين در صورتى است كه آنان احتياج فورى و خيلى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 198

شديد به اين مقدار مال دارند و پس از رفع مشكلشان به موصى اليه برگردانند؟

ج

- ثلث ميّت بايد بدون تأخير بمصارف تعيين شده برسد و قرض دادن آن و لو مختصر هم باشد به اشخاص مذكور در سؤال جايز نيست.

س 1774
اشاره

- احتراماً مرحوم والد در زمان حيات وصيت نموده كه كل سرمايه حجره شان كه در حدود سى ميليون ريال ميباشد به عنوان قسمتى از ثلث منظور گردد حدود سه هفته قبل از فوت، ايشان مبلغ بيست و چهار مليون ريال از سرمايه فوق را جهت سفارش خريد چاى در اختيار اخوى محترمشان قرار ميدهد. اينك حدود 5 ماه از فوت ايشان ميگذرد چاى مذكور وارد و فروخته شده است با توجه به متن وصيت نامه، مبنى بر اينكه سرمايه حجره تماماً بايد صرف ثلث گرد و در واقع متعلق به ورثه نميباشد و با عنايت به اينكه اين جانب به عنوان پسر ارشد تنها وصى ايشان ميباشم خواهشمند است نظر مبارك را در مورد اينكه مبلغ مزبور در اختيار اين جانب قرار گيرد تا به مصرف خيرات برسانم مرقوم فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال كلّ سرمايه موجود در حجره حين الفوت موصى از كالا و نقد اگر زائد بر ثلث تركه نشده باشد جزء مال الوصايه است و بايد بوسيله وصى در مواردى كه موصى معين كرده صرف شود.

س 1775
اشاره

- اگر در حال وصيت چيزى مشخص را براى خانمش وصيت كرده باشد و پسر بزرگ نه در حال مرگ مادرش شي ء مورد نظر را و نه بعد از فوت مادرش پرداخت نكند مديون نيست؟

ج

- اگر آنچه براى همسر خود وصيت كرده از ثلث بيشتر نبوده يا اگر بيشتر بوده ورثه امضاء كرده باشند شى ء مورد وصيت بعد از فوت موصى لها (همسر) بورثه او مى رسد و كما فرض اللَّه بين پسر بزرگ و سائر ورثه تقسيم مى شود و پسر بزرگ اگر مخالفت كند يا اگر در اختيار اوست سهم سائر ورثه را ندهد مسئول و ضامن است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 199

وصيت بيش از ثلث

س 1776
اشاره

- در باب ارث كه پسر 2 برابر دختر مى برد آيا براى پدر و مادر جائز است كه وصيت كنند كه وارث ذكور و اناث مساوى ارث ببرند يا نه؟

ج

- وصيت تا مقدار ثلث نافذ است و زائد بر آن موقوف بامضاء و اجازه ورثه است بنابراين انسان ميتواند وصيت كند از ثلث مالم فلان مبلغ به فلان دخترم مثلًا علاوه بر سهم الارث بدهيد و اما وصيت به اينكه پسر و دختر بعنوان ارث مساوى باشند نفوذ ندارد.

س 1777
اشاره

- انسان ميتواند وصيت كند تا همسرم زنده است منزل مسكونى بايد در اختيار او باشد و هيچ كدام از ورثه حق دخالت و تصرف ندارند آيا در اين مورد رضايت و عدم رضايت وراث اثر دارد يا ندارد؟

ج

- بلى ميتواند و رضايت ورثه شرط نيست ولى بايد توجه داشت كه در اين وصيت هم بايد ملاحظه ثلث بشود يعنى مجموع وصيتهاى مالى او كه وصيت به ثلث نموده و از جمله همين وصيت از ثلث تركه بيشتر نشود.

س 1778
اشاره

- شخصى وصيت نمود كه وضع خانه مسكونى او و املاك صحرا به همان وضع كه هست باقى بماند و ورثه بهم نزنند و در اختيار همسر باشد تا چندى كه حيات دارد و بعد از فوت همسرش ورثه سهم خود را ببرند و ضمناً ثلث اموال منقول و غير منقول را به مصرف نماز روزه و مخارج بعد از مرگ و خيرات مبرات برسانند و اگر قبل از فوت همسر ورثه خواستند تقسيم كنند بايد با اجازه مشار اليها باشد آيا وصيت نافذ است يا نه و آيا تقسيم موقوف به اجازه مشار اليها مى باشد يا نه؟

ج

- در مورد سؤال اگر موصى اوّل ثلث مال خود را جهت صرف در استيجار نماز و روزه و مخارج بعد از مرگ و خيرات معين نموده وصيت او نسبت به اينكه خانه و غيره مادام الحيوة در اختيار همسرش باشد وصيّت زائد بر ثلث است و نفوذ آن موقوف بر اجازه ورثه است و اگر اوّل درباره همسرش وصيت نموده و بعد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 200

نسبت به ثلث وصيت كرده حكم ديگرى دارد در صورت حاجت مرقوم داريد تا جواب داده شود. و اللَّه العالم

س 1779
اشاره

- شوهر اين جانبه فوت نموده است وصيت كرده و صريحاً نوشته است فرزندانم هيچ گونه حقى ندارند كه مادرشان را از عمارت و خانه بيرون نمايند آيا اين وصيت نافذ است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه وصاياى مالى متوفى مانند مخارج ايام ثلثه و اجرة المثل تصرفات همسرانش در خانه و اثاث البيت تا چندى كه زنده هستند و شوهر نكرده اند مجموعاً از ثلث تركه، تجاوز نكند نافذ است و نسبت به زائد بر ثلث منوط بامضاء كبار ورثه است و در سهم صغار، نفوذ ندارد و اگر مجموع وصايا از ثلث تجاوز كند و ورثه مازاد بر ثلث را اجازه نكنند بايد بمقدارى كه ثلث وافى باشد عمل كنند با رعايت ترتيبى كه در وصيت نامه ذكر شده است توضيحاً بدهى مالى ميّت مانند مهريه و خمس و مظالم و غيرها اگر متوفى وصيت نكرده باشد كه از ثلث پرداخته شود از اصل تركه خارج ميگردد و بعد ملاحظه ثلث مى شود.

س 1780
اشاره

- شخصى از دنيا رفته است و وصيّت نموده كه كليّه اموال او را صرف راه خير كنند، و اين شخص فرزند ندارد و وارثين او يك همسر و پنج برادر ويك خواهر ميباشد يكى از برادرانش را وصى خود قرار داده و فقط گفته طبقه بالاى ساختمان و مغازه هاى جنب خيابان مال همسرم باشد، حال نظريه مبارك را راجع به اين وصيّت بيان فرمائيد، چنانچه يكى از ورّاث بخواهد سهميه خود را بگيرد وصى مسئوليتى دارد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، پس از اداء ديون واجبه و پرداخت خمس، وصيت نسبت به ثلث بقيه ماترك او نافذ و زائد بر ثلث محتاج به امضاء ورثه هر كدام نسبت به سهم خود است و اگر امضاء نكنند هر وارثى ميتواند سهم الارث خود را از دو ثلث تركه مطالبه نمايد و در اين صورت بايد وصى سهم الارث مطالبه كننده را بدهد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 201

منجزات مريض

س 1781
اشاره

- آيا وصيت مريض يا سفيه نافذ است؟

ج

- وصيت مريضى كه عقل و شعور او بجاست نافذ و قبول است و سفيه هم نسبت به چيزهائى كه احتياج به صرف مال ندارد صحيح است و در امور مالى صحيح نيست. و اللَّه العالم

س 1782
اشاره

- شخصى با داشتن چند فرزند دختر و پسر در سن 75 سالگى در اثر عارضه سكته مغزى از زبان و دست فلج شده ولى ميتوانسته منظور خود را با ايماء و اشاره به اطرافيان بفهماند بنا به اظهار يكى از پسران آن مرحوم چند ماه قبل از فوت كه منزل آن پسر مهمان بوده مغازه شخصى خود را كه مدت ده سال تعطيل بوده در حضور عيال همان پسر به او بخشيد بعد از اين جريان روزهاى متوالى مكرّر منزل بقيه فرزندان رفت و آمد داشته ولى در اين مورد به هيچ يك از فرزندان اظهار نكرده اند حال تكليف ورثه در اين مورد چيست (توضيح آن كه آن مرحوم وصيت نامه معتبر و سه وصى داشته است)؟

ج

- بطور كلى اگر او در حال صحت مشاعر به فرزند خود هبه نموده و بخشيده باشد و به قبض فرزند خود داده باشد هبه نافذ و صحيح است ولى اگر اين كيفيّت مورد اختلاف باشد مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1783
اشاره

- پدرم در حال موت (يعنى چند روز قبل از موت) مى توانست حرف بزند ولى با اشاره مطلب و مقصود خود را رساند آيا وصيت او نافذ است يا نه؟

ج

- بلى در فرض سؤال كه با اشاره مقصود موصى عرفاً مفهوم باشد صحّت وصيّت بعيد نيست اگر چه با امكان مصالحه احوط تصالح است. و اللَّه العالم

س 1784
اشاره

- شخصى در مرض موتش وصيت نموده تمام ما يملك او از جمله زمينى كه دارد مصرف تكفين و تدفين و خيرات نمايد و وارث او اولاد خواهر از طبقه دوّم مى باشد آيا اين وصيت زائد بر ثلث محتاج بامضاء ورثه است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال نفوذ وصيت در زائد بر ثلث نسبت به سهم كبار ورثه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 202

محتاج به امضاء كبار ورثه است و اگر ورثه صغير دارد وصيت در زائد بر ثلث نسبت به سهم صغار معلّق به بعد از بلوغ آنها است كه اگر بعد از بلوغ اجازه كردند در سهم خودشان نافذ است و الّا نفوذ ندارد.

س 1785
اشاره

- شخصى دو سال قبل از فوتش با وجود مرضى كه منجر به فوت او شده است جميع ما يملك خود حتى الوتد فى الجدار را فروخته به همسرش (ورثه شرعى او از ارث محروم شده اند) آيا اين معامله صحت شرعى دارد يا خير؟

اگر در فرض مذكور احتمال اجبار در معامله باشد حكم آن چيست؟

اگر در فرض مذكور احتمال قصد ضرر زدن به ورثه باشد حكم آن چيست؟

ج

- معامله مذكور محكوم به صحت است و احتمال اجبار و قصد ضرر زدن مضرّ بصحة معامله نيست.

ديون ميّت

س 1786
اشاره

- شخصى در حال حيات خود خمس و زكاه و حج مديون است ولى مضايقه و مسامحه مى كند تا از دنيا مى رود و ضمناً فرد متوفّى بچّه صغير دارد آيا تكليف خمس و زكات و حج او چه مى شود نحوه پرداخت بدهكارى ايشان به چه صورت است و چنانچه نماز روزه بدهكار باشد به چه شكل بايد اداء گردد؟

ج

- در مورد سؤال بمقدارى كه متوفّى خمس و زكات مديون است و همچنين به مقدار اجرت حجّ ميقاتى بايد از اصل تركه ميّت قبل از تقسيم ارث اداء شود و اما نسبت به نماز و روزه ميّت چنانچه وصيّت نكرده باشد به عهده پسر بزرگ او است و اگر وصيّت كرده باشد از ثلث تركه او بايد نماز و روزه او را استيجار كنند البتّه وصيّت در زائد بر ثلث نفوذ ندارد. و اللَّه العالم

س 1787
اشاره

- پدر اين جانب هشتاد سال عمر نمود در زمان حيات خود چندان پايبند به اعمال واجب شرعيه من جمله نماز، روزه و حج نبود اكنون كه ايشان

جامع الاحكام، ج 2، ص: 203

فوت نموده اند معادل حدود يك مليون تومان (ملك) از خود بجاى گذاشته، همسرى عليل و دو پسر و چهار دختر هم از ايشان باقى ماندهاست، اعمال واجب شرعيه ايشان كه به جاى نياورده اند تكليفى داريم؟ آيا با وجود عدم وصيت ما تكليفى نسبت به نماز، روزه، حج و احتمالًا خمس و سهم امام ايشان داريم يا نه؟

ج

- در فرض سؤال اگر به ملك او خمس تعلق نگرفته مثل اينكه خودش آن را نخريده و به ارث به او رسيده باشد از بابت خود اين ملك ظاهراً اداء خمس واجب نيست ولى اگر آن را خريدارى كرده يا كسى به او بخشيده خمس آن بايد اداء شود و همچنين اگر مى دانيد كه از راههاى ديگر اشتغال ذمه به خمس يا زكات دارد بايد از مال او اداء شود و همچنين اگر كفاره افطار عمدى يا عذرى بر ذمّه او باشد بايد از مال او اداء شود و اما نسبت به حج اگر وضع مالى او طرزى بود كه بدون آنكه در معاش اختلالى واقع شود مى توانست به حج برود و راه هم باز بوده بايد براى او حج ميقاتى بگيريد و اگر وضع معاش بطرزى بوده كه واجب الحج نبوده از بابت حج چيزى بر ذمه او نيست و امّا قضاء نماز و روزه او اگر بجهت عذر شرعى انجام نداده باشد بر پسر بزرگتر او واجب است بلكه بنابر احتياط اگر عمداً هم

بجا نياورده باشد پسر بزرگتر بايد آن را قضاء يا براى قضاء آن اجير بگيرد.

س 1788
اشاره

- اين جانب به شخصى وكالت رسمى دادم كه مقدارى از درآمدهاى مرا از اجاره مغازه و امثال آن جمع آورى و به من تحويل دهد نامبرده درآمدها را جمع كرده و قبل از تحويل فوت نموده است اكنون ورثه او اظهار مى دارند كه پرداخت ديون موكول به انحصار وراثت و امثال ذلك است خواهشمند است مرقوم فرمائيد ديون متوفى از اصل ما ترك كسر مى شود يا بايد پس از تقسيم ما ترك پرداخت شود؟

ج

- ورثه بايد ديون متوفّى را از اصل تركه پرداخت نمايند و تأخير آن بدون رضايت طلب كار جائز نيست و اين محتاج به انحصار وراثت نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 204

س 1789
اشاره

- شخصى در كوره آجرپزى در اثر ريزش خاك جان خود را از دست مى دهد. و صاحب كار ديه متوفى را مى پردازد. از متوفى اولاد به جاى نمانده و ورثه او منحصر است به پدر و مادر و زنش و ضمناً مديون هم مى باشد و غير از اثاثيه منزل از قبيل فرش، يخچال تلويزيون و .... از اموال دنيا چيزى از او باقى نمانده آيا قبل از پرداخت ديون و بدهى او ماترك و ديه بر ورثه تقسيم مى شود يا بعد از پرداخت ديون او؟ در صورتى كه ديون او تمام ما ترك و ديه را فرا بگيرد و يا بيشتر از آن مسأله چه حكمى دارد؟ در صورتى كه قضاى نماز و روزه بر گردن او باشد آيا قضاى آنها از ما ترك و ديه قبل از تقسيم بر ورثه برداشته مى شود يا خير؟

ديگر اينكه نفقه زن را در ايام عدّه چه كسى بايد پرداخت كند و از كجا؟

پولهائى كه پدر متوفى از خودش بدون رضايت به عنوان شيربهاء يا عناوين ديگر به فاميل عروسش داده و مقدار آن هم زياد بوده در صورت داشتن شهود مى تواند آنها را پس بگيرد يا حق ندارد؟

ج

- در مورد سؤال بايد قبلًا ديون مالى ميّت از تركه ميّت كه ديه هم جزء تركه ميّت محسوب است ادا شود سپس اگر چيزى باقى ماند بين ورثه كما فرض اللَّه تقسيم شود و براى قضاى نماز و روزه او اگر وصيت نكرده باشد از تركه او برداشته نمى شود و لكن در فرض سؤال كه متوفى اولاد ندارد احتياط واجب اين است كه اگر قضاء بعهده ميت باشد پدرش

آن را قضا نمايد و زوجه در ايام عدّه وفات نفقه ندارد، و اما نسبت به چيزهايى كه پدر متوفى به فاميل عروس تمليك نموده چنانچه هبه يعنى بخشش بوده و متّهب ها نسبت نسبى با واهب ندارند اگر عين اشيا موجود باشد مى تواند پس بگيرد، ولى اگر عين آنها موجود نباشد نمى تواند چيزى مطالبه كند و اين در صورتى است كه صاحب كار شرعاً مديون پرداخت ديه باشد ولى اگر مديون نباشد و تبرعاً يا طبق روش عرفى آن را بورثه بدهد جزء تركه ميت محسوب نمى شود و به هر نحوى كه صاحب كارخانه بورثه پرداخت، ملك خود آنها است و اداء ديون ميت از آن واجب نيست.

س 1790
اشاره

- اين جانب برادرى داشتم مجرّد بوده چندى قبل بدون وصيّت نامه در

جامع الاحكام، ج 2، ص: 205

سن 60 سالگى فوت كرده داراى 3 برادر و دو خواهر ميباشد از ايشان يك خانه بجا مانده كه برادر بزرگتر مى گويد خانه را بفروشيم برايش نماز و روزه بخريم ولى ديگر ورثه با اين برنامه مخالفند آيا برادر بزرگتر مى تواند بدون رضايت ديگر ورثه خانه را بفروشد و صرف نماز و روزه كند يا خير؟

ج

- در مورد سؤال برادر بزرگتر بدون رضايت بقيه ورثه حق ندارد سهم آنها را بفروشد بلى نسبت به سهم خودش بهر نحو مايل است ميتواند اقدام نمايد ولى سزاوار است هر يك از ورثه از سهم خود براى ميّت خيراتى مثل استيجار نماز و روزه بدهند.

س 1790
اشاره

- معروض ميدارد ... بر اينكه شخصى فوت نموده ... پاى صغير در ميان است خانه بهمين حال بماند و قرض ... كم كم از مالى باقى و غيره جور كرده ادا ميكنم آيا بالغ وضع ميتوانند خانه را بفروشند يا خير و در صورت جواز فروش شرعاً كيفيت ارث بر گردن ورثه چگونه بوده و حق ... تركه چه نحوى است و آنچه جهيزيه كه ... است متعلق بزوجه است يا اينكه جزء اموال ميّت است؟

ج

- در مورد سؤال، بايد از تركه ميّت قرض ميّت اداء شود و لو بفروختن خانه و صغير بودن وارث مانع از جواز بيع نيست بلى اگر طلب كار براى اداء دين مهلت بدهد تأخير اداء دين مانعى ندارد، و كيفيت تقسيم ارث در مورد سؤال اين است كه بعد از أداء ديون و وصيت نافذه ميّت پدر و مادر هر يك يك ششم و زوجه ميّت يك هشتم از تركه را ميبرد و بقيه تركه به پسر او ميرسد و جهيزيه اى كه زوجه با خود بمنزل شوهر آورده متعلّق به زوجه است به ورثه متوفى تعلّق ندارد و ضمناً چون ولى صغير جدّ پدرى او است بايد با ملاحظه صرفه و مصلحت صغير عمل نمايد.

در صورتى كه مادر صغير اينگونه اظهار شفقت به او مى نمايد و طلبكارها هم مهلت مى دهند اگر پدر و مادر هم كه هر يك شش يك خانه را مى برند بنحوى ملاحظه صغير را بنمايند احسان به او است و اجر و ثواب دارد.

س 1791
اشاره

- شخصى در وصيت خود فقط از مجالس و ختم و مصارف در مساجد يا قبرستان يادآورى كرده ولى از واجبات مثل نماز و روزه و رد مظالم و غيره مثل نماز وحشت و ختم قرآن و ختم در ماه رمضان يادآورى نكرده (با وجود وارث صغر) حم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال آنچه براى مصارف مذكوره تعيين نموده اگر از ثلث مجموع تركه بيشتر نباشد بايد بر حسب وصيت انجام شود و اگر بيشتر از ثلث باشد در مقدار زائد بر ثلث منوط بامضاء كبار ورثه است نسبت به سهم خودشان و در سهم صغار نفوذ ندارد و اگر ورثه يقين داشته باشند كه واجبات مالى مثل مظالم و كفاره و خمس و مهريه زن بر ذمّه دارد بايد از تركه او بپردازند هرچند وصيّت نكرده باشد و بعد از پرداخت آنها ثلث باقيمانده را در مواردى كه در وصيت تعيين شده مصرف نمايند و اگر يقين دارند كه نماز و روزه بر ذمّه دارد بر پسر بزرگ واجب است آنها را انجام دهد.

س 1792
اشاره

- اگر شخص وفات كند و ورثه او همه صغير باشند چنانچه شخص متوفى وصيت نكرده باشد آيا ميشود از اموال شخص متوفى كه بعد از وفاتش تعلق به ورثه صغيرش گرفته برداشته صرف در خيرات و فاتحه نمايند و آيا قرض ميّت را مى شود پرداخت نمايند و يا نمى توانند و ضمناً آيا ميشود خمس را از مال او اداء كرد يا نمى شود؟

ج

- اگر يقين به تعلّق خمس به اموال متوفى داشته باشند، يا بدانند كه ذمه او مشغول است بايد خمس و ساير ديون را بپردازند و سپس اموال را تقسيم نمايند و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 206

از سهم صغار نميتوانند خرج مجالس فاتحه و خيرات براى ميّت نمايند.

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص206

س 1793
اشاره

- كسى كه در حيات خود ربا مى خورده بعد از فوت او با اموالش چه كار بايد كرد؟

ج

- هر مقدارى كه ربا گرفته بايد از تركه او به كسانى كه ربا داده اند و يا ورثه آنها پرداخت شود.

س 1794
اشاره

- پدرم در وصيت نامه خود خواستار انجام امورات شرعيه از قبيل نماز، روزه، رد مظالم، تدفين و مراسم هفته و چهل و سالگرد شد كه از اصل مال او پرداخت شود ولى تعيين ثلث در ما ترك و يا اينكه مستطيع مى باشد يا خير چيزى بيان ننموده است تكليف چيست؟

ج

- در مورد سؤال، نسبت به مظالم در صورتى كه اشتغال ذمه موصى يقينى باشد و مخارج تدفين از اصل تركه ادا مى شود و اما اگر يقينى نباشد مانند اجرت نماز و روزه و مراسم هفته و چهلم و سالگرد از ثلث خارج مى شود و در صورتى كه زايد بر ثلث باشد نسبت به مقدار زايد موقوف به اجازه كبار ورثه از سهم خودشان است. و اللَّه العالم

س 1795
اشاره

- شخصى وصيت نموده كه اولادش 20 سال قضاى نماز و روزه به جا آورند در صورتى كه موصى عمداً و بدون عذر نماز و روزه اش را بجا نياورده آيا اين وصيت نافذ است و بر اولاد اكبر ذكور واجب است به اين وصيت عمل نمايند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اگر اكبر ذكور يقين دارد اين مقدار نماز و روزه بعهده والد او بوده واجب است بعد از موت والد خود انجام دهد اگر چه عمداً ترك كرده باشد و اگر وصيت كرده كه پسر بزرگتر از تركه او برايش نماز و روزه استيجار نمايد پسر بزرگتر مى تواند در صورتى كه ثلث تركه وافى براى اين كار است از آن بردارد و در مازاد بر ثلث اجازه ورثه لازم است.

س 1796
اشاره

- شخصى وفات كرده حدود 4 ميليون تومان به مردم بدهكار است و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 207

داراى 7 فرزند كه 4 تن آنها صغير مى باشند. از مال دنيا فقط سه دانگ خانه دارد و مختصر اثاثيه منزل هم دارد اجناس هم دارد كه كفاف قرض او را نمى دهد در اين مورد چه جواب مرقوم مى داريد و در بانك صادرات هم سه نفر ضامن اند.

ج

- در فرض سؤال، بايد ورثه از تركه متوفى هر چند خانه و اثاث خانه باشد و هر چند متوفّى صغير هم داشته باشد به مقدارى كه تركه وفا مى كند از دين او بپردازند و اگر دينى باقى بماند ورثه يا پدر متوفّى تكليفى نسبت به آن ندارند و اگر ضمانت بانكى به اين نحو بوده كه آن سه نفر ضامن شده اند كه بانك به متوفّى وام بدهد مشروط به اينكه اگر متوفى آن وام را به بانك برنگرداند آنها بدهند ضمانت باطل است و چيزى بر عهده ضامن نيست. و اللَّه العالم

احكام متفرقه وصيت

س 1797
اشاره

- مادر ما از دنيا رفته است و وصيت نموده كه ثلث مالش را صرف نماز و روزه او كنند و بقيه بين ورثه تقسيم شود. حال برادر ما، تمام ما ترك را ضبط كرده و نه سهم ما را مى دهد و نه سهم ثلث را، و مى گويد چون من عيال وار هستم ثلث بمن ميرسد خواهشمندم تكليف ورثه را تعيين فرمائيد.

ج

- بطور كلى اگر متوفى وصيت كرده باشد ثلث را در مورد خاصى مصرف كنند بايد بهمان مصرف برسد و ورثه هم هر يك سهم الارث خود را مى بردند. و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

س 1798
اشاره

- شخصى به اين عبارت در وصيت نامه خود نوشته است. مبلغ شش ميليون تومان در بانك سپه بنام اين جانب و دو دختر اين جانب مى باشد كه طبق قرارداد شرعى كه با آنها گذاشته شده، استفاده از آنها تا زنده بودن مربوط به خود اين جانب مى باشد، و اگر تا زمانى كه زنده هستم و آنها شوهر كردند به خاطر جهيزيه اى كه دادم آنها مال كلّ ورثه است و اگر شوهر نكرده باشند هركدام دو مليون كه به نامشان مى باشد غير از سهم الارث متعلق به خود آنها مى باشد.

مشار اليه به رحمت خدا رفته، درحالى كه دو دختر نامبرده هنوز شوهر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 208

نكرده اند، آيا وصيت او كه ظاهر در وصيت تمليكيه و در تعليق ملكيت آنها به شوهر نكردن آنها در حيات موصى است شرعاً معتبر است يا خير؟

ج

- با حمل بر صحت قرارداد واقع فيما بين موصى و دختران او ظاهر اين ستكه مصالحه اى بين آنها در مورد چهار مليون تومان از مبلغ مرقوم واقع شده كه بر حسب آن چهار ميليون تومان را به دخترهايش صلح كرده و شرط كرده كه مادام الحيوة حق تصرّفاتى را كه منافى با مالكيت آنها نباشد در آن داشته باشد و چنانچه آنها در زمان حيات او شوهر رفتند جهيزيه آنها را در مقابل اين وجه تهيه نمايد بنابراين در صورتى كه در زمان حيات او دخترها بشوهر نرفته اند اين چهار ميليون تومان در ملكيت آنها باقى ميماند و چنانچه فرضاً قرار داد مذكور قابل حمل بر صحت نباشد و چهار مليون تومان ملك خود موصى باشد بر حسب اين عبارت حدّ اقل وصيّت تمليكيه

است و اگر زائد بر ثلث تركه ميّت نباشد نافذ است و در مازاد محتاج بامضاء سائر ورثه است و به دخترهاى نامبرده علاوه بر سهم الارث آنها تعلق دارد و چون دليل بر لزوم جزم و تنجيز در عقود اجماع است و با فرض تحقق آن و حمل آن بر اجماع تعبدى، قدر متيقن آن بعض عقود مثل بيع و نكاح و وكالت است و شامل وصيت كه در اصل آن نيز تعليق وجود دارد نميشود و بر حسب اطلاقات اين وصيّت محكوم بصحت است.

س 1799
اشاره

- شخصى طى وصيت نامه پيوست به شرح متن وصيّت نامه ملكى را ثلث خود قرار داده است چند سؤال شرعى مطرح است

الف: اينكه نوشته شده اولاد ذكور مقصود اولاد ذكور پس از پنجاه سال است يا حين الفوت و يا ورثه آنها؟

ب: آيا قبل از تمام شدن مدت 50 سال اجازه تبديل به احسن داده مى شود يا خير؟

ج

- الف: استظهار اينكه مراد موصى از عبارت (و پس از مدّت پنجاه سال مورد ثلث بايد بين أولاد ذكور بالسويه تقسيم نمايند) اولاد ذكور پس از پنجاه سال باشد قريب بنظر ميرسد چنانچه ظاهر اين ستكه در صورتى كه اولاد ذكور بلا واسطه حين الوصيه موصى زنده باشند فرزندان آنها را شامل نيست ولى چنانچه پس از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 209

پنجاه سال بعض اولاد ذكور بلا واسطه فوت شده باشند فرزندان آنها با اولاد بلا واسطه در بردن سهم از مورد وصيّت مشاركت خواهند داشت و اگر چه ظاهر اين است كه با اولاد بلا واسطه بالسويه سهم ميبرند احتياط اين است كه با تراضى و مصالحه عمل نمايند و اگر همه اولاد بلا واسطه فوت شده باشند بين اولاد مع الواسطه بالسويه تقسيم ميشود.

ب: قبل از تمام شدن مدت پنجاه سال تبديل مورد وصيّت بعنوان تبديل باحسن جايز نيست. و اللَّه العالم.

س 1800
اشاره

- الف: شخصى وصيت كرده كه وصى او از ثلث ماترك، حياطش را از ورثه اش بمدت سى سال اجاره كنند تا پسرش در آنجا سكونت كند. آيا در اين صورت ورثه مى توانند اين وصيّت را قبول نكنند يا اجاره ندهند، و در اين صورت تكليف وصى چيست؟

ب: اگر ميّت، ورثه صغير يا غايب داشته باشد جايز است او را در حياط خود غسل داد يا نه؟ براى اينكه ميّت را در حياط خود غسل دهند اجازه ورثه لازم است يا نه؟

ج

- الف: در فرض سؤال، وصىّ بايد براى اجاره نمودن حياط، مراجعه به ورثه كند لكن بر ورثه واجب نيست حياط را اجاره دهند بلى اگر اجاره دادند وصى بايد از ثلث آن را اجاره نمايد. و اللَّه العالم

ب: در مثل اين فرض بنابر احتياط اجازه ورثه لازم است اگر وارث صغير داشته باشد احتياطاً بايد با اجازه ولى شرعى سهم صغير را براى هر تصرّفى اجاره نمايند و مال الاجاره بمصرف صغير برسد و در مورد غايب از حاكم شرع جامع الشرائط اذن بگيرند. و اللَّه العالم

س 1801
اشاره

- الف- آيا در سكنى و عمرى جايز است كه شرطى شود يا نه مثلًا شخصى حياط خود را يا قسمتى از آن را عمرى مى كند بزوجه اش مشروط بر اين كه مادامى كه ازدواج نكرده تا آخر عمر در آنجا سكونت كند و در صورت ازدواج ديگر حقى نداشته باشد؟

جامع الاحكام، ج 2، ص: 210

ب- و آيا جايز است كه انسان وصيت كند كه پس از تمام شدن عمرى يعنى پس از وفات كسى كه برايش عمرى شده ملك عمرى شده به شخص معينى داده شود. البته در صورتى كه بيشتر از ثلث نباشد يا نه.

ج

- الف: جايز است سكنى به اين صورت باشد كه شوهر سكناى خانه خود را تا موقعى كه زوجه اش شوهر نكرده براى او قرار دهد و اگر به اين صورت، قرار داد، زوجه بعد از ازدواج حق سكونت ندارد و اگر ازدواج نكرد و لو تا آخر عمر، حق دارد و عمرى قرار دادن به صورت شرط، به نحو مذكور در سؤال هم مانع ندارد. و اللّه العالم.

ج- ب: در عمرى ملك عمرى شده به ملكيت، مالك آن باقى است بنابراين، وصيت به اين كه بعد از اتمام شدن عمرى، ملك، به شخص معينى داده شود و حسب الفرض، زائد بر ثلث هم نباشد اشكال ندارد. و اللَّه العالم

س 1802
اشاره

- اگر ورثه در اثر تقليد از مراجع مختلف اختلاف نظر داشته باشند، به چه نحوى بايد عمل نمايند؟

ج

- در صورت مفروضه چنانچه ورثه با يكديگر در نحوه عمل توافق كنند احوط است و الّا رفع امر به حاكم شرع جامع الشرائط مى شود و او طبق نظر خود حكم مى كند. و اللَّه العالم

س 1803
اشاره

- از اين به بعد ورثه نسبت به استفاده از تركه تقسيم ناشده همچون استفاده از ميوه درختان چگونه بايد عمل كنند؟ آيا حكم رفتن به خانه برادر و خواهر و دوست را دارد؟ يا بايد هر كس به اندازه سهم آينده اش استفاده نمايد؟

(و لو مقدار اندك يك كيلو ميوه)

ج

- اگر استفاده از آنها با تراضى نسبت به يكديگر باشد اشكال ندارد و الّا حكم بقيّه اموال متوفّى را دارد كه هر يك از ورثه در آن حسب السهم شريكند. و اللَّه العالم

س 1803
اشاره

- اگر شخصى در زنده بودن خود با عقل و هوش سالم ملكى را در وصيت نامه اى كه نوشته است به نوه خود ببخشد و در وصيّت نامه ذكر كند كه كسى از وراث حقى به او ندارند و وصيت نامه هم به مهر و امضاى شوراى روستا رسيده باشد و اين شخص هم ملك آن مرحوم را كه به او بخشيده احيا كرده باشد و تمام دستورات شخص فوت شده را كه در وصيت نامه ذكر شده است از قبيل نماز و روزه و رد مظالم و بدهى هاى ديگر و تكاليف آن مرحوم را انجام داده باشد آيا وراث مى توانند اين ملك را به تصرف خود در بياورند؟

ج

- بطور كلى اگر كسى در حال حيات ملكى را به نوه خود و يا به هر كس ديگر ببخشد و ملك را در اختيار متهب قرار دهد يعنى به قبض او بدهد ورثه حقى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 211

به آن ندارند و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است. و اللَّه العالم

س 1804
اشاره

- در مواردى كه هزينه مخارج هفتم و چهلم و ... باعث تصرف در اموال ميت كه صغيردار و يا بخطر افتادن آبروى شخص مصيبت ديده مى شود و براى حفظ آبروى خود ناچار به گرفتن قرض از اين و آن مى شود، حكم شرعى چيست؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه متوفى وصيت به صرف مخارج ايام هفته و چهلم و غيره نموده باشد بمقدار ثلث تركه با ملاحظه ساير وصاياى نافذه اعتبار دارد و لو ورثه صغير داشته باشد ولى اگر وصيت نكرده باشد از سهم ورثه صغير صرف در مخارج ايام هفته و چهلم و غيره جائز نيست و كبار مختارند از مال خودشان مصرف نمايند البته توجه داشته باشيد در صورتى كه ورثه هم متمكن نباشند نبايد خود را با قرض و غيره در مضيقه قرار دهند. يادآورى اين مطلب لازم است كه اگر مؤمنين بجاى بعض مخارج غير لازم كه در اينگونه موارد مرسوم شده است و چنانچه در سؤال نوشته ايد گاهى بايد تصرّف در مال صغيره يا قرض كردن انجام شود امورى را كه بيشتر بدرد متوفى مى خورد نظير قضاء نماز و روزه و اداء حقوق واجبه مانند خمس و زكاة و مظالم بجا آورند بسيار بهتر و بلكه در بعض موارد لازم است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 213

ارث

جامع الاحكام، ج 2، ص: 215

ارث

تقسيم ارث

س 1805
اشاره

- زنى فوت كرده اولاد ندارد پدر و مادر و چهار برادر و 2 خواهر دارد تكليف تقسيم ارث و مهرى كه طلب دارد و جهيزيه اى كه در خانه شوهر دارد چيست؟

ج

- در فرض سؤال بعد از اداء ديون مالى و وصيت نافذ، نصف تركه آن زن به شوهرش مى رسد و مهريّه و جهيزيه هم جزء تركه او محسوب است و يك ششم تركه او به مادرش مى رسد و بقيه تركه به پدر او مى رسد.

س 1806
اشاره

- در صورتى كه شخصى بدون وصيت از دنيا رفته و فرزند بزرگ هم دارد و صغيرى به تكليف نرسيده نيز دارد مصارف اموال او چه حكمى دارد؟

ج

- در فرض سؤال آنچه را كه ورثه مى دانند بر ذمّه متوفى است مانند ديون به مردم و يا وجوهات شرعيه و يا حج بايد از اموال او به مصرف آنها برسانند هر چند صغير داشته باشد توضيح اينكه ديون مالى از اصل مال خارج مى شود و بعد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 216

باقيمانده بين ورثه تقسيم ميگردد و قضاء نماز و روزه هم اگر بر ذمه ميّت باشد بر عهده پسر بزرگ است يا خودش انجام دهد و يا از مال شخصى خودش استيجار نمايد.

س 1807
اشاره

- شخصى در زمان حيات خويش حقوق تنها وارث خود را كه خواهرش بوده بعنوان مصالحه از او سلب نموده كه با پرداختن مبلغ 14000 تومان به وارث خود، مشار اليها هيچ گونه حقى نسبت به ارث برادر خود بعد از وفات وى نداشته باشد و جميع ما يملك را نيز به همسر خويش صلح نموده است و اين صلح و مصالحه دو سال قبل از فوت مشار اليه و در حالت مرضى بوده است كه منجر به وفات وى شده است با توجه به اجمالى كه گذشت آيا اين صلح و مصالحه صحيح است و مانع ارث مى شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، صلح مذكور صحيح نيست و مانع ارث نمى شود ولى صلح به همسر اگر با شرائط صحت واقع شود نافذ است و خواهر مصالح نسبت به مورد صلح بعنوان ارث حقى ندارد.

س 1808
اشاره

- اشخاصى كه در شركتهاى غير دولتى و يا كارخانه هاى شخصى مشغول كار هستند در صورت فوت از طرف شركت مبلغى به ورثه آنان وجه نقد مى دهند آيا اين وجه داخل در تركه ميّت است يا نه؟

ج

- اين امر تابع مقرّرات شركت و يا كارخانه مربوطه است و حكم تركه را ندارد.

س 1809
اشاره

- اگر زنى كه خانه دار است از اموال شوهر بدون رضايت او، و باغ يا زمين و طلا هم جهت زينت ايشان خريدارى نموده است كه شوهر طلا را به او بخشيده است آيا بعد از فوت زن، اين اموال مال شوهر است يا مال وارث زن؟

ج

- در مورد سؤال اگر خريد زمين و باغ و غيره به ذمه بوده (كما اينكه معمولا همينطور است) آنها ملك زوجه شده و بعد از فوت او به ورثه او مى رسد و لو اينكه از مال شوهرش بدون رضايت او قيمت آنها را پرداخته باشد بلى هر مقدار از مال شوهر بدون رضايت شوهر برداشته بايد از مال او برداشته شود و به شوهر و يا ورثه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 217

او داده شود و اما نسبت به طلاجات هر مقدار طلاجات را شوهر به زوجه خود بخشيده است حكم بقيه تركه زوجه را دارد و اگر نبخشيده متعلق به شوهر است و به وارث زوجه نمى رسد.

س 1810
اشاره

- كسانى كه از ميت باقى مانده اند: 1- زوجه دائمى (كه دختر عموى متوفى بوده) 2- دختر عموى ديگر از مادر ديگر 3- يك نفر پسر دايى 4- از دايى ديگر سه پسر دايى و سه دختر دايى ابوينى 5- دو پسر خاله و دو دختر خاله از يك مادر و پدر (ابوينى) لطفاً معلوم فرمائيد آيا دختر دايى ها و پسر و دختر خاله ها بطور مساوى ارث مى برند يا «للذكر مثل حظ الانثيين»؟

ج

- در مورد سؤال، زوجه دائمى او به عنوان زوجيّت ربع تركه را ارث مى برد البته زوجه در مورد سؤال از زمين منزل مسكونى ارث نمى برد و از قيمت هوايى منزل ربع مى برد و ثلث تركه را اولاد دايى و خاله او مى برد و در مورد سؤال كه فرض شده از دو دايى و يك خاله اولاد باقيمانده، سهم الارث يك دايى به اولاد او مى رسد يعنى مثلًا يكى از دائى ها كه فقط يك فرزند از او باقى مانده تمام سهم الارث يك دايى به يگانه فرزند او مى رسد و سهم الارث يك دايى ديگر به شش فرزند او (سه پسر و سه دختر) مى رسد و سهم الارث يك خاله به دو پسر و دو دختر كه از او باقى مانده مى رسد و به نظر اين جانب نسبت به تقسيم سهم الارث دايى و خاله ابوينى و همچنين اولاد آنها بنابر احتياط مصالحه شود و بقيه تركه به اولاد عموى ابوينى او كه زوجه او مى باشد مى رسد و دختر عموى ديگر كه در سؤال براى او ذكر شده چون نوشته ايد از مادر ديگر است يعنى فقط أبى است با بودن دختر عموى

ابوينى (كه زوجه اوست) ارث نمى برد. و اللَّه العالم

س 1811
اشاره

- متوفى اضافه بر اموالى كه داشته يك باب منزل و يك دستگاه تلفن را قانوناً به نام يكى از ورثه نموده و در زمان حيات خود تصميم فروش آن را داشته، از نظر شرعى براى بقيه ورثه چه حكمى دارد آيا اين دو شي ء متعلق به كليه ورثه يا اين كه به مالك قانونى آن تعلق دارد؟

ج

- در فرض سؤال، اگر منزل و تلفن را با اينكه بنام يكى از ورثه كرده

جامع الاحكام، ج 2، ص: 218

نبخشيده و چنانچه در سؤال مذكور است قصد فروش آن را داشته متعلّق بهمه ورثه است و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

س 1812
اشاره

- مقدار نسبتاً زيادى كتب فقهى، تفسيرى، اعتقادى، اخلاقى و غيره از يكى از علماء كه برحمت ايزدى پيوسته موجود است، آن مرحوم داراى سه فرزند است يك پسر روحانى و دو دختر، حال سؤال اين است: آيا كتابها فقط به پسر مى رسد يا جزء ماترك ميت است كه بحسب قانون ارث بين ورثه بايد تقسيم شود ضمناً بر فرض اينكه فقط به پسر مى رسد، بعد از پدر آن پسر هم از دنيا رفته در اين فرض كتابها به پسر بزرگ مى رسد يا بايد بين همه ورثه تقسيم شود.

ج

- كتابها متعلّق به همه ورثه است هر چند پسر روحانى داشته باشد بنابراين موردى براى سؤال دوّم باقى نمى ماند.

س 1813
اشاره

- باستحضار مى رساند كه پدرى با داشتن همسر 2 پسر و 2 دختر فوت مى نمايد و بعد از فوت پدر يك پسر و يك دختر نيز فوت مى كنند حال مى ماند يك پسر و يك دختر و مادرشان، تا اينكه دختر شوهر مى كند و يك دخترى از او بجا مى ماند و خودش نيز مى ميرد حال مى ماند يك پسر و يك دختر كه خواهرزاده پسر مى باشد حالا امر بفرمائيد؟

خواهر زاده چقدر ارث از دارائى مى برد- و مادر چقدر از ارث و از دخترش كه فوت كرده چقدر ارث مى برد؟

ج

- در فرض سؤال، پس از فوت پدر يك هشتم از تمام تركه او بعد از استثناء ديون ميّت و وصيّت نافذه به همسرش مى رسد و بقيه طورى تقسيم مى شود كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد و بعد از فوت يك پسر و يك دختر اگر اولاد نداشته اند سهم الارثى كه از پدر به آنها رسيده به مادرشان مى رسد و بعد از فوت دخترى كه شوهر رفته و يك دختر دارد سهم الارث پدرى و ساير اموالى كه دارد يك چهارم آن به شوهر و بقيه چهار قسمت مى شود يك قسمت به مادرش و سه قسمت به دخترش مى رسد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 219

طبقات

س 1814
اشاره

- متوفى در وصيت نامه خود زمين خويش را براى دختر خويش وصيت نموده چون اولاد ذكور نداشته و مدتى بعد از فوت متوفى دختر ايشان نيز فوت كرده مادر دختر در قيد حيات است آيا زمين متوفى بعد از فوت دختر براى مادرش انتقال پيدا ميكند چون دختر وارث ديگر ندارد يا به پسر عموى دختر منتقل مى شود اگر بعد از فوت دختر زمين به مادر منتقل شود، و پسر عموى دختر با قدرت خود تصرف كرده باشد حكم مسأله چيست؟

ج

- بعد از فوت دختر اگر دختر مادر داشته ارث او به پسر عمويش نمى رسد و تصرّف پسر عمو بدون رضايت مالك شرعى غصب و حرام و موجب ضمان اجرة المثل است.

س 1815
اشاره

- در باب ارث فقهاء عظام ميفرمايند طبقه اول ورّاث پدر و مادر و اولاد هستند و با نبودن اولاد، اولاد اولاد هر چه پائين بروند سؤال اين است كه اگر ميت هم اولاد دارد و هم اولاد اولاد از اولادهاى ديگر آيا اولاد ميت مانع و حاجب از ارث برادرزاده ها يا خواهرزاده هستند يا خير. برادرزاده ها و خواهرزاده ها سهم پدر و يا مادر خود را مى برند و اولاد ميت تا هستند فقط حاجب از ارث فرزندان خود مى باشند نه فرزندان برادر و يا خواهر.

ج

- با بودن اولاد بلاواسطه اولاد اولاد (يعنى نوه مطلقاً) ارث نمى برد.

س 1816
اشاره

- محترماً بعرض عالى ميرساند شخصى دار فانى را وداع كرده است فرزندانى از او باقى مانده است و زوجه او هم در حيات مى باشد و وصيّت ننموده است و يكى از پسران مرحوم فرزندى دارد آيا اين نوه كه پدرش قبل از پدر بزرگش از دنيا رفته است در ارث سهيم مى باشد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال كه متوفى فرزند بلا واسطه دارد نوه او ارث نمى برد. و اللَّه العالم

س 1817
اشاره

- خانمى چندين سال قبل فوت نموده كه در هنگام فوت اولاد و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 220

همسر و پدر و مادر نداشته فقط شش خواهر داشته كه پنج خواهر با او پدر و مادرى بوده اند و يك خواهر هم پدرى تنها بوده يعنى از مادر با زن فوت شده جدا بوده بفرمائيد آيا با بود خواهران پدر و مادرى خواهر پدرى تنها سهم ارث ميبرد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، با بود خواهران پدر و مادرى- خواهر پدرى تنها از متوفى ارث نميبرد.

س 1818
اشاره

- پسر بنده فوت كرد و يك زن و يك بچه از او باقى ماند بعد از مدتى بچه فرزندم هم فوت كرد آيا بنده و زوجه پسرم از بچه و فرزندم ارث مى بريم يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، موقعى كه پسر شما فوت نموده وارث او پدر و مادر و بچه و زوجه او بوده يعنى يك ششم به مادر و يك ششم به پدر و يك هشتم به زوجه مى رسد و بقيه متعلق به بچه اوست و موقعى كه بچه فرزند شما فوت نموده آنچه از بچه فرزند شما باقى مانده به مادرش مى رسد و با وجود مادر به شما كه جد او محسوب ميشويد از مال او ارث نمى رسد.

س 1819
اشاره

- خانمى دو شوهر كرده است شوهر اول قبل از خودش برحمت خدا رفته مهريه خانم از شوهر اول يك ساعت آب ملك مى باشد شوهر دوم اين خانم هم زنده مى باشد اين خانم 4 برادر 3 خواهر دارد و شوهر اولى 2 برادر 2 خواهر از نظر ارث چه حكمى دارد؟ (در ضمن اين خانم از هيچ كدام از شوهرها بچه ندارد)

ج

- در مورد سؤال بعد از اداء ديون و وصيت نافذه نصف تركه آن خانم هر چه هست به شوهر دوم او مى رسد و بقيه تركه بين برادران و خواهران او كما فرض اللَّه تقسيم مى شود اگر برادران و خواهران ابوينى هستند هر برادر دو برابر خواهر ارث ميبرد. و با وجود خواهر و برادر ابوينى برادر و خواهر ابى ارث نميبرد و ارث او به برادر و خواهر شوهر اول نمى رسد.

س 1820
اشاره

- ميت ورّاث طبقه اول و طبقه دوم ندارد عيال هم نگرفته بوده از طبقه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 221

سوم عمه و خاله هم ندارد 2 عمو داشته كه هر دو فوت شده اند از يك عمو 1 پسر داشته كه آن هم فوت شده و يك نوه پسر از آن مانده و عمو ديگر سه دختر داشته هر سه فوت شده اند و چهار نوه پسر و يك نوه دختر مانده كه موجودند و يك دائى داشته كه فوت شده و يك پسر دائى زنده است لطفاً حكم ارث را ذيلًا مرقوم بفرمائيد.

ج

- بطور كلى با بودن پسر دائى، نوه عمو ارث نمى برد.

س 1821
اشاره

- شخصى فوت كرده كه فرزند ندارد و خواهر و برادر هم ندارد فقط چند خاله زاده دارد كه همه خاله زاده هاى پدر و مادرى هستند يعنى مادر متوفّى با مادر خاله زاده ها همگى خواهرهاى پدر و مادرى بوده اند آيا اين خاله زاده ها از متوفى ارث مى برند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه متوفى خاله هاى متعددى داشته سهم هر يك از خاله ها به فرزندش مى رسد توضيح اينكه اگر از يك خاله مثلًا يك بچه دارد و از خاله ديگر مثلًا پنج بچه، سهم خاله اول به آن يك بچه مى رسد و سهم خاله دوم به آن پنج بچه، كه به طور مساوى بين آنها تقسيم مى شود چه فرزندان خاله از يك جنس باشند و پسر و دختر باشند.

س 1822
اشاره

- آيا هر وقت شخصى قبل از پدرش فوت نمايد فرزندان آن شخص از ارث پدرى او بهره مند ميشوند يا خير؟ (يعنى شخصى فوت مى نمايد و چند تا بچّه هم دارد و پدر آن شخص در حيات ميباشد. آيا فرزندان متوفى از پدر پدر يعنى از جد خود ارث ميبرند يا خير)؟

ج

- در فرض سؤال، اگر پدر پدر فرزند داشته باشد يا بودن فرزند بلا واسطه نوه ها كه فرزندان بواسطه باشند ارث نمى برند.

س 1823
اشاره

- شخصى فوت كرده همسر نداشته بلا عقب است نامبرده سه نفر خواهر ناتنى مادرى دارد ويك برادر پدرى دارد ويك خواهر پدر و مادرى دارد توضيح بفرمائيد تركه ايشان به چه نحو تقسيم مى شود؟

ج

- در فرض سؤال بعد از اداء ديون مالى و وصيّت نافذه، ثلث مال او به سه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 222

خواهر مادرى او مى رسد كه بين خودشان بطور مساوى تقسيم ميكنند و دو ثلث بقيه به خواهر ابوينى او مى رسد و با بود خواهر ابوينى برادر پدرى او ارث نمى برد.

س 1824
اشاره

- خانمى از دنيا رفته و داراى هيچ فرزندى نيست و در ضمن شوهر و پدر و مادر ايشان هم از دنيا رفته اند و ايشان داراى يك خواهر ابوينى و يك برادر ويك خواهر امّى ميباشد. آيا به ايشان ارث مى رسد و قسم هر كدام چقدر مى باشد؟

ج

- در فرض سؤال، بعد از اداء ديون مالى و وصيّت نافذه متوفّى، تركه او سه قسمت مى شود ثلث آن به برادر و خواهر امّى مى رسد كه بين خود بطور مساوى تقسيم ميكنند و دو ثلث آن به خواهر ابوينى مى رسد.

احكام ارث زوجين

س 1825
اشاره

- خانه اى داريم به قيمت شش ميليون و پانصد و شصت هزار تومان لطفاً جنابعالى معلوم كنيد سهم هر كدام از افراد ذيل را، خانواده داراى 5 دختر و 2 پسر مى باشد در ضمن سهم زوجه را هم تعيين كنيد چون پدر خانواده در قيد حيات نيستند.

ج

- به نظر اين جانب چنانچه زوجه از متوفّى فرزند دارد مانند بقيّه ورثه از همه تركه اعم از منقول و غير منقول ارث مى برد و سهم او 18 است و بقيه به فرزندان متوفى مى رسد و هر پسرى دو برابر دختر مى برد. و اللَّه العالم

س 1826
اشاره

- احتراماً به عرض مى رساند خانمى است كه سه سال پيش ازدواج نموده كه حدود 5 ماه پيش بر اثر بيمارى فوت نموده است در ضمن بچه هم ندارند تكليف مهريه و جهيزيه ايشان به چه صورت مى باشد؟

ج

- در فرض سؤال، نصف ما ترك زوجه اعمّ از مهريه و جهيزيه و طلاجات و ساير اموال او، به زوج و بقيه به پدر و مادرش مى رسد.

س 1827
اشاره

- زيد حياط مسكونى خود را با مخلفات و ما فيها من الاثاث از ثلث ما ترك به يكى از ورثه يا غير ورثه وصيت نموده است آيا همسرش از اعيان آن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 223

سهميه مى برد يا نه و در صورت عدم آيا از ساير ما ترك معادل آن را مى برد يا نه؟

(توضيح اينكه ساير ما ترك شخص معهود كلا اراضى بدون اعيان هستند كه اگر زن از مخلفات ارث نبرد ديگر چيزى كه ارث به آن تعلق گيرد وجود ندارد).

ج

- بنظر اين جانب چنانچه زوجه از متوفى فرزند نداشته باشد از زمين خانه ارث نمى برد نه عيناً و نه قيمتاً ولى از قيمت اعيانى در صورتى كه متوفى از زن ديگر داراى فرزند باشد هشت يك و در صورت نداشتن فرزند چهار يك مى برد و از بقيه اموال ميّت چه زمين و چه غير آن ارث مى برد و چنانچه زوجه از متوفى فرزند داشته باشد از همه اموال ميّت ارث مى برد و در فرض سؤال كه خانه و اموال منقول متوفى بعنوان ثلث تعيين گرديده زوجه از زمينهاى زوج سهم الارث خود را مى برد.

س 1828
اشاره

- در تاريخ 22/ 1/ 70 عقد زناشوئى بين من و شوهرم انجام شد، شوهرم چون مرد شصت ساله بود نسبت به سنش خريد آينه و شمعدان را قبيح مى دانست و قرار شد پول آينه و شمعدان را در هر زمان كه شد بدهد. ولى نداد و عند المطالبه باقى ماند.

در عقدنامه نوشته يك جلد كلام اللَّه مجيد پول طلا بقيمت سيصد هزار تومان و آينه و شمعدان پول آينه و شمعدان مشخص نيست. حالا ورثه شوهرم مى خواهند مهريه و مطالبات شرعى بالا را بپردازند آيا بايد به قيمت آن زمان باشد يا خير؟ قيمت زمان فوت شوهرم محاسبه شود يا خير؟ نسبت به وضع مالى شوهرم كه بسيار خوب بوده محاسبه شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه در عقدنامه آئينه و شمعدان جزء مهريه آمده اگر نوع آن مشخص شده بايد خود آن و يا قيمت فعلى آنها از تركه او پرداخت شود، و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1829
اشاره

- شوهر مرحومم داراى خانه مسكونى و دكان و زمين و اموال منقول مى باشد از متوفى فرزندى دارم سهم الارث اين جانبه در ماترك او به چه ترتيبى است لطفاً بيان فرمائيد؟

ج

- به نظر حقير پس از اخراج مخارج تغسيل و تكفين و دفن و ديون ثابته كه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 224

مهر زوجه نيز از آن محسوب است يك هشتم از عين كل تركه اعم از منقول و غير منقول كه منزل مسكونى را نيز شامل مى شود، به شما مى رسد.

س 1830
اشاره

- با توجه به اينكه شوهر اين جانبه در يك درگيرى و نزاع فوت نموده و از او داراى فرزندى نمى باشم و چون داراى پدر و مادر مى باشد لذا تقاضا مى شود سهم الارث اين جانبه را در ذيل اين ورقه مرقوم داريد؟

ج

- در فرض سؤال كه زوج اولاد ندارد زوجه يك از تمام تركه او باستثناء عين و قيمت زمين خانه حكم اموال او است و زوجه از آن سهم خود را مى برد.

س 1831
اشاره

- دختر اين جانب كه حدود 14 ماه در عقد دائمى شخصى بوده است و حدود 10 روز به ازدواج رسمى آنها مانده بود كه دخترم بر اثر حادثه سوختگى در بيمارستان فوت نمود.

در ضمن به اطلاع مى رسانم كه مهريه آن مرحومه از قرار زير مى باشد. يك جلد كلام اللَّه مجيد. آئينه شمعدان. 5 مثقال طلا. 112 سكه بهار آزادى. شير بهاء مبلغ 150000 تومان كه دريافت نموده ام، و 5 مثقال طلا هم بعنوان مهريه براى دختر خريده اند و تحويل داده اند مقدار زيادى لباس و وسايل لازمه ازدواج كه شوهرش خريدارى نموده است. اين جانب در اين مدت كه فرزندم در عقد ايشان بوده مقدارى جهيزيه برايش تهيه نموده بودم كه در صدد بودم بطور كامل تكميل نمايم كه بر حسب حادثه دخترم فوت شد از محضر جنابعالى خواستارم كه بطور كامل و واضح در مورد مسائل شرعيه آن مرحومه و مسائل مربوط به نماز و روزه را پاسخ بفرمائيد.

ج

- در مورد سؤال، آنچه مهريه بوده تمام آن را استحقاق دارد و مانند ساير اموالش اگر داشته باشد، بين ورثه تقسيم مى شود و همچنين طلائى كه شوهر براى دختر خريده و تحويل او داده و نيز لباسها و سائر اشيائى كه زوج تحويل داده و تمليك نموده تماماً متعلق به دختر است و آنچه بعنوان شيربها گرفته ايد هر مقدار كه عين آن باقى است با مطالبه زوج بايد برگردانيد و آن مقدارى كه در آن تصرف شده

جامع الاحكام، ج 2، ص: 225

برگرداندن آن لازم نيست و حق ندارند آن را مطالبه نمايند و جهيزيه را هم اگر تحويل نداده ايد متعلق به خودتان است و

باحتياط واجب هر مقدار نماز و روزه كه يقين داريد بر ذمه دختر بوده بايد برايش بجا آوريد يا برايش استيجار نمائيد يادآورى مى شود تقسيم ارث دختر بدين گونه است نصف تمام تركه دختر به زوج و ثلث آن به مادر و بقيه به پدر مى رسد.

س 1832
اشاره

- اين جانب پسرى داشتم كه در اثر تصادف فوت نموده است كه داراى زن و يك پسر و حقير و مادرش وارثين او هستيم و تمام دارائى مرحوم پول خونى است كه به ما داده اند به اضافه يك قطعه زمين بدونِ ساختمان و مبلغ 000/ 150 تومان (صد و پنجاه هزار تومان) پول مهريه زوجه اوست:

آيا پول مهريه را از اصل مال بايد بدهيم يا از سهميه پسر مرحوم ضمناً جهيزيه زن مرحوم به خود زن تعلق مى گيرد يا خير؟ (چون به عنوان شيربهاى او گرفته شده).

ج

- در فرض مسأله مهريه از اصل مال بايد اداء شود و آنچه از جهيزيه كه ملك زن بوده متعلق به خود زن است و كسى در آن حقى ندارد. و اللَّه العالم.

س 1833
اشاره

- شوهرم چندى قبل مرحوم شد و اولاد هم نداشت، خواستم 2 مسأله را بعرض برسانم:

الف: اول اينكه مهريه من زمين است. از تاريخ ازدواج با ايشان تا 16 سال قبل كه عازم مكه مكرمه بود بمن گفت اگر اجاره زمينت را تا حال كه عازم مكه هستم بمن صلح كنى من شما را هم با خود مى برم، من هم صلح كردم و با ايشان به مكه رفتم. از 16 سال قبل تا حال كه فوت كردند هر چه مطالبه مى كردم مقدارى از اجاره زمينم را بمن بده تا براى دوا و دكتر يا كمبود لباس و غيره به مصرف برسانم ايشان امتناع مى كردند. آيا اين اجاره را بايد از اموال ايشان برادرش كه وارث است بدهد يا خير؟

ب: و ديگر اينكه آيا من از زمين مزروعى ايشان حق دارم يا خير؟

ج

- الف: در مورد سؤال چنانچه اجاره زمين را نگرفته ايد و نبخشده ايد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 226

ميتوانيد از تركه زوج حق خود را مطالبه نمائيد. و اللَّه العالم.

ب: بنظر اين جانب زوجه از زمين مزروعى ارث ميبرد. و اللَّه العالم.

س 1834
اشاره

- بنده به عقد دائمى فردى در آمدم با اينكه ايشان مريض بوده و هيچ گونه ابراز نكرده مدتى قبل نامبرده فوت نمود آيا از مهر چيزى بمن تعلق مى گيرد يا نه و چه كسى مديون مى باشد؟

ج

- بطور كلى اگر مردى در مرضى كه به آن مرض از دنيا رفته زنى عقد كرده و با او نزديكى نكرده آن زن از آن زوج ارث نميبرد و حق مهر ندارد و اگر در آن مرض حين العقد از دنيا رفته و لكن علت موت او مرض ديگر يا از جهت ديگر باشد احتياط اين است كه با ورثه در مهر و ميراث مصالحه نمايند و زوجه نيز احتياطاً عده وفات نگه دارد. و اللَّه العالم.

س 1835
اشاره

- اگر وارث ميّت فقط يك خواهر پدرى و يك خواهر مادرى و يك زوجه باشد، ارث ميان آنان چگونه تقسيم مى شود؟

ج

- در فرض سؤال زوجه ربع مال و خواهر مادرى يك ششم مال و بقيه را خواهر پدرى ميبرد و زوجه در مورد سؤال از زمين خانه ارث نميبرد نه از خود زمين و نه از قيمت آن ولى از قيمت هوائى آن ارث ميبرد. و اللَّه العالم.

س 1836
اشاره

- شخصى در حدود 70 ساله كه سكته ناقصى هم باو رسيده بود و هميشه قرص ميخورد با اين حال با دخترى ازدواج كرده و بخانه آورده و در حدود يك ماه يا كمتر با هم بودند و در اين مدت مقدمات جماع را هم فراهم كرده اند. ولى مرد در اثر مريضى كه داشت يا پيرى قادر به مجامعت نشده است حال آن مرد وفات كرده مستدعى است حكم مهر و ارث زوجه را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، زوجه تمام مهر را از شوهر طلبكار است و سهم الارث خود را نيز اگر موت زوج مستند به آن سكته نبوده، كما فرض اللَّه مى برد، و اللَّه العالم.

س 1837
اشاره

- آيا كادوهايى را كه هنگام عروسى آورده اند به زوجه تعلق مى گيرد يا جزو ارثيه زوج است؟

ج

- هر كادويى كه براى شخص زوجه آورده شده مثل اين كه پدر و مادر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 227

زوجه و يا منصوبين ديگر او اشيايى را بعنوان كادو به قصد اين كه مال زوجه باشد آورده باشند متعلق به زوجه است و جزء ارثيه متوفى نيست. و اللَّه العالم

س 1838
اشاره

- آيا لباسهايى كه شوهرم برايم خريده و به او تمليك نكرده بعد از فوت شوهرم مى توانم استفاده نمايم؟ (در ضمن از همسرم فرزندى ندارم).

ج

- لباسهاى زوجه كه شوهر براى او خريده بعد از فوت شوهر جزء اموال شوهر محسوب است و همه ورثه از آن ارث مى برند البته زوجه هم سهم الارث خود را از آن لباسها ميبرد.

س 1839
اشاره

- آيا زنى كه در عقد دائم بوده، ولى هنوز مراسم عروسى برگزار نشده است، از شوهر متوفاى خود، ارث مى برد يا نه؟

ج

- بلى زوجه دائم از شوهر ارث مى برد هر چند عروسى نكرده باشد. و اللَّه العالم

س 1840
اشاره

- آيا در صورت تعلق ارث، مقدار سهم الارث يك چهارم از ديه كامل است يا كمتر؟

ج

- در صورتى كه زوج مقتول اولاد نداشته باشد زوجه يك چهارم از ديه كامل زوج را ارث مى برد. و اللَّه العالم

س 1841
اشاره

- آيا زن دائمه بر خلاف مصالحه خانواده شوهر حق الارث خود را مطالبه كند؟

ج

- زوجه مى تواند نسبت به سهم الارث خود از ديه مصالحه نكند و تمام ربع ديه كامله را مطالبه نمايد. و اللَّه العالم

س 1842
اشاره

- آيا با توجه به اينكه تمام درآمد شوهرم از تهران براى پدر و مادرش ارسال مى شد، حقير مى توانم از خانواده شوهر، مهريه را مطالبه كنم؟ به چه ميزان، مهريه كامل يا نصف آن؟

ج

- از خانواده شوهر نمى توانيد مهريه طلب كنيد ولى از ماترك ميّت كه از جمله آنها ديه است مى توانيد تمام مهريه خود را مطالبه نماييد و بر ورثه او واجب

جامع الاحكام، ج 2، ص: 228

است كه مهريه زوجه او را مانند ساير ديون متوفى از ما ترك او بپردازند. و اللَّه العالم

س 1844
اشاره

- بيوه زنى هستم كه از شوهر مرحومم يك باب خانه مسكونى به ارث مانده است 4/ 1 (يك چهارم) اين خانه مهريه اين جانب است، آيا از بقيه زمين خانه ارث مى برم يا خير؟ لازم به توضيح است كه ساختمان اين خانه مخروبه است و ارزشى ندارد ولى زمين آن داراى ارزش است. ضمناً از شوهر مرحومم فرزندى وجود ندارد و ورّاث آن مرحوم طبقه دوم (برادرزادگان) مى باشند.

ج

- در فرض سؤال، شما فقط 14 كه مهريه است حق داريد و از بقيّه زمين خانه مذكور، ارث نمى بريد. و اللَّه العالم

س 1844
اشاره

- اين جانب داراى 4 فرزند ذكور كه سه فرزند ازدواج نموده كه مشتركاً كشاورزى موتور آب و نانوايى و غيره داشته و كار مى كنيم و هيچ گونه اموال و املاك در اختيار هيچ كدام و به تصرّفشان ندادم اخيراً يكى از فرزندانم كه كر و لال و داراى جنون ادوارى بود. در عين حال كه در امورات كشاورزى فردى كارآمد بود ولى هزينه درمان سالانه وى نيز زياد بود مرحوم شده ضمناً ايشان فاقد فرزند نيز مى باشد مرقوم فرماييد حقوق شرعى همسر ايشان به ذمه اين جانب چگونه مى باشد؟

ج

- در مورد سؤال هر مقدار كه فرزند متوفاى شما به دستور شما براى شما كار كرده و در حال جنون بوده اجرة المثل كار خود را استحقاق دارد و اگر در حال افاقه بوده، و قصد مجّان در كار كردن نداشته اجرة المثل كار خود را (اگر اجرة المسمّى در بين نبوده) استحقاق دارد كه بعد از كسر نمودن مخارج خود و زوجه اش (اگر مخارج آنها را شما مجّانى نمى داده ايد) آنچه باقى مانده تركه آن مرحوم محسوب است كه بعد از اداء ديون مالى و وصيت نافذه بين ورثه او كه زوجه هم يكى از آنها است كما فرض اللَّه تقسيم مى شود و مهريه زوجه اگر قبلًا داده نشده جزء ديون ميّت محسوب است و اگر متوفى مالى از خود باقى نگذاشته و از پدر هم چيزى به عنوان كار طلب ندارد زوجه او حقّى به پدر متوفّى ندارد. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 229

ارث كسانى كه در يك حادثه كشته شده اند و تقدم و تأخر فوت آنها معلوم نيست.

س 1845
اشاره

- در مورد ارث بردن اشخاصى كه از يكديگر ارث ميبرند و بواسطه هدم و غرق و يا غير اينها فوت شوند، به صورتى كه تاريخ فوت (تقدم و تأخر و تقارن) مجهول باشد، آيا احكام مربوط به هدم و غرق در مورد غرق در غير از آب نيز اثرى دارد يا خير؟

ج

- بنظر اين جانب احكام مذكوره اختصاص به هدم و غرق در آب ندارد بلكه در هر حادثه اى كه مشابه آنها باشد مانند غرق در غير آب و يا سقوط هواپيما و تصادف ماشين جارى است. و اللَّه العالم.

س 1846
اشاره

- به عرض مى رساند كه زن و شوهرى كه فاقد اولاد مى باشند در اثر سانحه تصادف اتومبيل دار فانى را وداع گفته اند از آن مقام محترم تقاضامنديم حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال چنانچه تقدم و تأخر و تقارن فوت زوج و زوجه معلوم نيست و وارث طبقه اول نيز ندارند آنچه زوج هنگام فوت داشته بعد از اخراج ديون مالى و وصيت نافذه چهار يك تركه زوج بعنوان ارث بزوجه مى رسد و از زوجه هم به وارث زنده او مى رسد (البته زوجه از زمين خانه ارث نميبرد) و همچنين آنچه زوجه حين فوت داشته بعد از اداء ديون مالى و وصيت نافذه نصف آن بعنوان ارث به زوج مى رسد و از زوج هم به وارث زنده او مى رسد و بقيه تركه هر كدام به ساير ورثه خود آنها كما فرض اللَّه مى رسد.

س 1847
اشاره

- در يك حادثه رانندگى تمام اعضاى يك خانواده اعم از مرد- زن- يك پسر و دو دختر همگى فوت مى كنند ولى به نقل قول از كسانى كه بعد از تصادف بالاى سر آنها ميرسند اظهار ميدارند كه يكى از فرزندان آنها كه دختر بوده يكى دو ساعت زنده بوده و بعداً فوت مى كند ولى هيچ كسى كه بگويد كه آن چهار نفر بقيه كدام اوّل فوت نموده و كدام بعد، وجود ندارد و كسى نمى داند جز

جامع الاحكام، ج 2، ص: 230

خداوند تبارك و تعالى و با توجّه به اينكه همگى از دار دنيا رفته اند اند و با فرض اينكه آخرين فردى كه از آن خانواده فوت مى كند همان دختر باشد مستدعى است نحوه تقسيم ارث آنان را بيان فرمائيد.

الف: مرد متوفى داراى پدر و مادر و چهار برادر و پنج خواهر مى باشد و برادران و خواهران مرد متوفى همگى از يك پدر و مادر مى باشند.

ب: زن (متوفى فيه) داراى پدر و

مادر و سه برادر و يك خواهر مى باشد كه برادران و خواهر (زن متوفى فيه) همگى از يك پدر و مادر مى باشد.

ج

- در فرض سؤال برادران و خواهران مرد متوفى از او ارث نميبرند بلكه ارث او به پدر و مادر زنده و فرزندان و زوجه او كه در تصادم فوت نموده اند مى رسد يعنى بعد از اداء دين و وصيت نافذ متوفى يك ششم از تركه به پدر و يك ششم به مادر ويك هشتم به زوجه او مى رسد و بقيه به فرزندان او مى رسد كه پسر دو برابر دختر ميبرد و آنچه به فرزندان رسيده دو ثلث آن به جد و جده پدرى و يك ثلث آن به جد و جده مادرى آنها مى رسد و يك هشتم زوجه به دخترى كه بعد فوت نموده و پدر و مادر زوجه مى رسد و سهم اين دختر نيز به اجداد چهارگانه او مى رسد كه كما فرض اللَّه بين آنها تقسيم مى شود و اگر زوجه و فرزندان قبل از فوت مالى داشته اند تقسيم آن هم با بعض تفاوت بهمان تفصيل است كه راجع به اموال مرد متوفى ذكر شد كه بايد با راهنمائى شخص مسأله دان تقسيم شود. و اللَّه العالم.

ميراث غائب و مفقود الاثر

س 1848
اشاره

- اين جانب خواهرى دارم كه مدت چهار سال است كه مفقود الأثر شده و چند خواهر و برادر دارد خواهشمند است نسبت به تقسيم اموال او، ما راهنمائى فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال، تا ورثه يقين بفوت مفقود الأثر پيدا نكنند نميتوانند تركه او را تقسيم كنند و در صورت يقين به فوت بعد از اداء ديون شرعى، بمقدار يكه يقين دارند كه در ذمّه متوفّى و در عين تركه او هست، ميتوانند اموال او را بين خود كما فرض اللَّه تقسيم كنند. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 231

س 1849
اشاره

- شخصى در حدود 70 سال پيش در سن 30 سالگى رفته روسيه، و تا حال از وى خبرى نرسيده زنده است يا مرده داراى اولاد است يا نه، يك برادر ابوينى داشته و يك برادر امى برادر ابوينى اش در حدود 14 سال پيش وفات كرده و داراى اولاد هم بود. اكنون در مورد املاك او چه ميتوان كرد؟ عمر طبيعى تا چند سال است؟ اگر فرض كنيم كه زنده است، در املاك او چه كسى اولى بتصرف است؟

ج

- در فرض سؤال بايد بمقدارى صبر كنند كه يا از طريق تواتر اخبار و يا قرائن علم بموت او حاصل گردد و يا بيّنه شرعيه بر موت او قائم شود و يا از جهت طولانى شدن مدّت غيبت او اطمينان پيدا كنند كه مرده است و تا به اين مرحله نرسيده حق تصرّف در اموال او را ندارند و موقعى كه موت او به يكى از راههائى كه گفته شد به ثبوت شرعى رسيد وارث او كسى است كه در حين ثبوت شرعى موت وارث مى باشد پس اگر امروز مثلًا موت او شرعاً ثابت شود وارث او منحصراً برادر امى است و اگر بعدها ثابت شود حكم مسأله از جهت ارث ممكن است تفاوت پيدا كند و اگر فرزندان برادر ابوينى مدعى باشند كه موت او قبل از موت پدرشان بوده است بايد به ثبوت شرعى برسانند، و الا مسموع نيست. و اللَّه العالم.

س 1850
اشاره

- احتراماً بعرض ميرساند كه اخوى اين جانب دوازده سال قبل در جنگ مفقود الأثر گرديده و مشخص نبود كه شهيد است يا اسير و اكنون پس از دوازده سال شهادت او مسلّم و محرز شده است. اين شهيد همسر داشته اما فرزند ندارد استدعا دارد به سؤال ذيل پاسخ فرمائيد:

الف: حقوق اين شهيد در طول اين دوازده سال بطور كامل و يكجا توسط همسر او گرفته شده و خرج مى شده است آيا تمام اين حقوق از او بوده است يا اينكه چيزى از آن بعنوان ارث يا غيره به پدر و مادر و برادر و خواهر آن شهيد مى رسد)؟

ب: اكنون كه شهادت او مسلّم شده است مقدارى پول بعنوان

پول خون يا غرامت توسط اداره اى كه آن شهيد در آن كار مى كرده داده مى شود اين پول از چه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 232

كسى است آيا منحصراً از همسر اوست يا فقط ساير ورثه يا بايد بين آنان تقسيم شود؟

ج: با توجه به اينكه وى در سال 61 شهيد شده و خبر شهادتش در سال 73 آمده است و از طرفى پدر آن شهيد در سال 66 مرحوم شده آيا پدر آن شهيد از شهيد ارث مى برد يا شهيد از پدر خود ارث مى برد و ملاك روز شهادت آن شهيد است يا روزى كه خبر شهادت او آمده است؟

د: دو سال قبل از آنكه شهادت آن شهيد محرز شود همسر او از بنياد شهيد تقاضاى طلاق نموده و رئيس بنياد شهيد حكم طلاق او را صادر كرده او را طلاق داده است آيا اين همسر از آن شهيد ارث مى برد يا خير و آيا از پول خون ارث مى برد يا نه و آيا در مدّت اين دو سال حق داشته است كه حقوق شهيد را گرفته و خرج كند يا خير؟

ج

- الف: در مورد سؤال بايد از مسئولين بنياد شهيد سؤال شود و طبق مقرّرات بنياد شهيد كه حقوق را مى دهد رفتار شود و حكم ارث را ندارد. و اللَّه العالم.

ب: حكم جواب اوّل را دارد. و اللَّه العالم.

ج: با فرض اينكه فرزند قبل از فوت پدر شهيد شده فرزند مذكور از پدر ارث نمى برد ولى پدر از آن شهيد ارث ميبرد يعنى ملاك روز شهادت آن شهيد است نه روز خبر شهادت. و اللَّه العالم.

د: در مورد سؤال كه در وقت شهادت

شهيد زوجيت محقق بوده زوجه از ما ترك شهيد ارث مى برد و امّا نسبت به پول خون و حقوق دريافتى به جواب اول و دوم مراجعه نمائيد. و اللَّه العالم.

نزاع در ارث

س 1851
اشاره

- ملكى دو قسمت آن در بالاى جاده و قسمت ديگر آن در زير جاده واقع است. در مورخ 8/ 10/ 74 اين زمين ها بين وراث طبق نوشته اى تقسيم شده است. دو نفر از وراث از كيفيت زمينها با اطلاع بوده و وارث ديگر بى اطلاع

جامع الاحكام، ج 2، ص: 233

و بى سواد بوده است زمينى كه در زير جاده و متعلق به شخص بيسواد است داراى عيوب زيادى است خواهشمند است جهت حل اختلاف بين سه فرد مسلمان نظر خود را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال وارثى كه مغبون شده حق فسخ تقسيم را دارد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1852
اشاره

- ملكى بعد از فوت پدر حدود 40 سال است كه در دست ماست ولى هنوز هم تقسيم نشده است حالا وارثين سه برادر از ما ادعاى زمين و سود حاصله از آن را مى كنند. حق ارث و طلب سود حاصله را دارند يا نه؟

ج

- در مورد سؤال با فرض اينكه زمين موروثى بين ورثه تقسيم نشده يعنى همه وارثين حق خود را از آن نبرده اند بايد سهم آنها با اجرة المثل اجاره سهمشان را متصرف بپردازد مگر اينكه سائر ورثه عين يا منافع آن را به ورثه اى كه متصرفند واگذار كرده باشند و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1853
اشاره

- در مسئله ارث بعضى موارد اتفاق افتاده زمين مزروعى نزد اولاد برادر مانده مثلًا 30 سال، برادر و خواهر مرحوم شده اولاد خواهر ادعاى حق مادر را ميكند آيا اولاد برادر بايد اثبات هبه يا رضايت خواهر نمايد يا ذو اليد مقدم است و اولاد خواهر بايد ثابت كند كه امانت مانده (واقع قضيه هم معلوم نيست كه خواهر راضى شده يا نه)؟

ج

- در مورد سؤال اگر ذو اليد قبول دارد كه ملك قبلًا متعلّق به ديگرى بوده است بايد بطريق شرعى اثبات كند كه ملك به هبه و غيره به او منتقل شده و مجرّد ذو اليد بودن در اين فرض اثر ندارد اجمالًا فرض سؤال نزاع موضوعى است و محتاج به مرافعه شرعيه است.

س 1854
اشاره

- محترماً بعرض عالى ميرسانم شخصى فوت شده و در بين ورثه هم صغير هست و طلبكار هم دارد با چه شرايطى طلب ثابت مى شود و ورثه ملزم به دادن دين از اموال مرحوم شده اگر چك يا سفته ارائه بدهند و يا بگويند در دفتر مرحوم هم نوشته شده است آيا با اينها در طلب ثابت مى شود و واجب مى شود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 234

به ورثه دين مورّث را از مالش بدهند؟

ج

- دعواى دين بر ميّت با اقامه بيّنه و قسم مدّعى، ثابت مى شود و به مجرّد چك و سفته در صورتى كه حتى با ضمّ قرائن ديگر موجب علم نشود حكم بثبوت آن نمى شود و بر ورثه نيز با عدم علم به اشتغال ذمه ميّت تكليفى نيست بلى اگر ورثه قطع باشتغال ذمّه ميت و شك در اداء دين داشته باشند بعيد نيست كه استصحاب اشتغال ذمّه جارى بشود. و اللَّه العالم.

س 1855
اشاره

- الف: زن و شوهرى مدّت 52 سال زندگى مشترك داشته اند و صاحب اولاد نشده اند زوج فوت نموده و حال زوجه ادّعا دارد كه در زمان حيات از ايشان مطالبه اجاره زمين مزروعى شخصى خود را نموده و شوهر نپرداخته، آيا مى تواند از ورثه مطالبه نمايد؟

ب: زوجه فوق بعد از سه سال شوهردارى بخاطر بچّه دار نشدن سه جريب زمينِ خود به شوهر صلح نموده است آيا بعد از فوتِ ايشان شرعاً اين زمين به زوجه عودت داده مى شود يا خير؟ در صورتى كه زمينِ مذكور به زوجه تعلق بگيرد اجاره بها دارد يا خير؟

ج: آيا طلب زوجه قبل از تقسيم به ورثه برداشته شود يا بعد از تقسيم به ورثه؟

ج

- الف: فرض سؤال از مصاديق ادّعاى بر ميّت است كه نياز به بيّنه و قسم مدّعى در نزد حاكم شرع جامع الشرائط دارد. و اللَّه العالم.

ب: با فرض تحقق صلح صحيح شرعى ملك مذكور از ما ترك زوج محسوب مى شود. و اللَّه العالم.

ج: كلّيه ديون ميّت كه از جمله آن طلب زوجه است، قبل از تقسيم تركه بايد ادا شود.

س 1856
اشاره

- شخصى سفارش مى دهد كه وسيله اى را براى او خريدارى نمايند تا پس از تحويل گرفتن پول آن را بدهد. وسيله خريدارى مى شود و به وى تحويل مى گردد ولى آن فرد وجه آن را نمى دهد و خريدار نيز كه فرزند وى بوده مطالبه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 235

نمى كند و پس از مدتى سفارش دهنده فوت مى كند و از وسيله خريدارى شده نيز استفاده نمى نمايد آيا وسيله خريدارى شده متعلق به ورثه است يا متعلق به فرزندى كه خريده و پول آن را نگرفته.

ج

- در فرض سؤال، چنانچه همه ورثه قبول دارند كه پول وسيله خريدارى شده پرداخت نشده بايد پول آن را از تركه ميّت بپردازند و وسيله متعلّق بهمه ورثه است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1857
اشاره

- اعيانى خانه مسكونى كه ملك زيد بوده پس از فوت او به فرزندان صغير و كبيرش رسيده و يكى از آنها اقدام به تهديد بنا كرده است، آيا ديگران سهمى در اين خانه جديد دارند؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه وارثى كه خانه را تجديد بنا كرده با اجازه ورثه از مال خودش براى شخص خودش بنا كرده ورّاث ديگر از آن سهمى ندارند و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است توضيح آنكه در اجازه نسبت به سهم صغير امر باقيم شرعى او است كه طبق مصلحت او عمل نمايد.

س 1858
اشاره

- هنگام تقسيم تركه پدر سهم دختران را ندادند و آنها سكوت نموده پس از گذشت چند سال مدعى شده اند آيا سكوت آنها دليل بر رضايتشان نبوده است؟

ج

- در مورد سؤال مجرد خاموشى دختران هنگام تقسيم تركه پدر، دليل اعراض از سهم خود و يا تمليك آنها سهم خود را به برادران نيست. و اللَّه العالم

س 1859
اشاره

- چنانچه افرادى از ورثه ماترك متوفى را از قبيل اثاث البيت و آب و زمين و اشجار پنهان و آشكار بنفع خود تصرف نموده و حق ساير ورثه ضعيف را نداده اند، تصرف در اموال آنها شرعاً چه صورتى دارد؟

ج

- بطور كلى تصرف هر يك از ورثه در ماترك متوفى بدون رضايت وارثى كه حقّش پرداخت نشده حرام است. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 236

نماء ارث

س 1860
اشاره

- شخصى در وصيت نامه خود اينچنين وصيت نموده است كه عينا بيان مى گردد «هر چه در بانك دارم به اسم خودم مبلغ 670000 تومان بابت مهريه همسرم مديون مى باشم بدهيد و بقيه را از كارخانه برداشت كنيد و به او بدهيد» با توجه به گذشت زمان به علت طى نمودن مراحل ادارى انحصار وراثت و ترخيص پول از بانك مقدارى سود بر اين پول اضافه شده است كه در حال حاضر از مبلغ دين افزون تر است لطفاً بفرمائيد مبلغ اضافى از دين متعلق به فرد مذكور مى باشد يا بايد بين ورثه تقسيم شود؟

ج

- در فرض سؤال آنچه بر پول مذكور اضافه شده متعلّق بهمه ورثه است و بايد كما فرض اللَّه حسب السهم تقسيم شود.

ارث ديه

س 1861
اشاره

- آيا تقسيم ديه بين ورّاث بر حسب سهم الارث صورت مى گيرد بالسويّه؟ ديه متوفايى كه وراث او منحصر به پدر و مادر مى باشند به چه نسبت بين ايشان تقسيم مى شود؟

ج

- ديه هم مانند ساير اموال، طبق سهام ارث تقسيم مى شود بلى متقرّب به ام از ديه ارث نمى برد و در صورت انحصار وارث به پدر و مادر تقسيم ديه متوفى به اين نحو است كه اگر مادر حاحب ندارد يك ثلث به مادر و دو ثلث به پدر مى رسد و اگر حاحب دارد 16 به مادر و 56 به پدر مى رسد و مقصود از حاحب اين است كه متوفى دو برادر يا يك برادر و دو خواهر و يا چهار خواهر پدرى داشته باشد. و اللَّه العالم

س 1862
اشاره

- شخصى در اثر تصادف ماشينش با ماشين ديگر كشته شده است آيا همسر نيز مانند بقيه اولياء مقتول از ديه اى كه گرفته مى شود يا نه؟

ج

- همسر نيز جزء ورثه است و از ديه ارث مى برد.

س 1863
اشاره

- در قتل خطايى و قتل شبه عمد آيا قاتل از مورث ارث مى برد يا نه؟

ج

- قاتل در مورد قتل خطايى از مقتول ارث مى برد ولى از ديه اى كه عاقله

جامع الاحكام، ج 2، ص: 237

مى پردازد ارث نمى برد و شبه عمد هم همين حكم را دارد. و اللَّه العالم

س 1864
اشاره

- اگر مردى زوجه خود را با مرد اجنبى در يك فراش ببيند يا در حالتى كه به منزله وجود در يك فراش است مشاهده كند و هر دوتاى آنها را بكشد، آيا زوج از زوجه خود ارث مى برد يا نه؟

ج

- آنچه را فقهاء ذكر نموده اند اين است كه اگر مردى زوجه خود را در حال زنا ببيند جايز است در همان حال هر دو را بكشد پس اگر در چنين حالتى قتل انجام شود زوج از زوجه ارث مى برد. و اللَّه العالم

ارث محجور

س 1865
اشاره

- پدر اين جانب حدود چهار سال پيش فوت نموده است از ايشان همسر، فرزندان و مادر ايشان در قيد حياتند و با توجه به اينكه مادر نامبرده كه 16 از ما يملك ارث مى برد اكنون هوش و حواسى ندارد.

الف: آيا فرزندان ايشان مى توانند نسبت به حساب و كتاب و تحويل سهم ايشان اقدام كنند يا خير؟

ب: از مادر متوفى يك پسر و سه دختر در قيد حياتند آيا تمام فرزندان بايد دخالت كنند يا وكالت فقط با پسر ايشان است؟

ج

- در مورد سؤال امر اموال نام برده با رعايت غبطه و مصلحت با حاكم جامع الشرائط است و مداخله فرزندان در مال او با اجازه حاكم شرع جائز است. و اللَّه العالم.

س 1866
اشاره

- آيا به ديوانه ارث پدرى مى رسد يا نه؟

ج

- بلى به ديوانه هم ارث مى رسد و در اين جهت فرقى با عاقل ندارد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 238

ارث صغير

س 1867
اشاره

- شوهر بنده فوت نموده است متوفى داراى عيال و يك فرزند ذكور 5/ 5 ساله و يك مادر مى باشند طفل صغير فعلًا تحت حضانت مادر قرار دارد.

سؤال شرعى اين است كه آيا عيال متوفى شرعاً حق دارد مهريه اش را از ماترك متوفى وصول نمايد و وسيله معاش صغير از چه راهى تأمين مى شود و مادر صغير مى تواند موجودى نقدى و غير نقدى متوفى را در اختيار خود بگيرد و هزينه زندگى صغير را تأمين سازد يا اينكه جدّ مادرى اين وظيفه را عهده دار شود؟

ج

- در فرض سؤال يك ششم تركه متوفّى به مادرش و يك هشتم آن بشما مى رسد و بقيه متعلّق به فرزند است و اگر متوفّى براى خودش وصى تعيين ننموده شما ميتوانيد با اجازه مجتهد جامع الشرائط مهريه خود را بر داريد و معاش صغير را از سهم الارث خودش مصرف كنيد لكن براى مخارج خودتان نميتوانيد از سهم صغير مصرف كنيد. و اللَّه العالم.

س 1868
اشاره

- زيد از دنيا رفته وارث او مادر و همسر و سه فرزند هستند بعد از مدتى مادر او هم از دنيا مى رود حال همسر متوفى با داشتن سه فرزند صغير اقدام به فروش مغازه و منزل مسكونى متوفى نموده است آيا اين كار براى اداره زندگى آنها جايز است؟

ج

- در مورد سؤال تركه متوفى بعد از موتش باين طريق تقسيم مى شود كه بعد از اداء ديون ميّت اگر داشته باشد و مهريه همسر، (16) شش يك سهم مادر و (18) هشت يك سهم همسر و بقيه متعلّق به فرزندان او است و هر پسرى دو برابر دختر ميبرد و بعد از فوت مادر متوفى سهم الارث او به فرزندانش كه برادر و خواهر متوفاى مذكور هستند مى رسد و همسر متوفى اگر از طرف مجتهد جامع الشرائط قيّم صغار شده بايد در مخارج و حفظ اموال صغار ملاحظه و مصلحت آنها را بنمايند و همچنين اگر خود متوفى او را قيّم نموده باشد و الا حق تصرف در اموال را ندارد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 239

ارث فرزندى كه از لقاح مصنوعى متولد مى شود

س 1869
اشاره

- ارث بردن فرزند متولد از لقاح مصنوعى- كه عبارت از قرار دادن نطفه مرد است در رحم زن- اگر نطفه از يك مرد اجنبى باشد چه حالتى دارد؟ و آيا اين فرزند از مادر و مادر از فرزند ارث مى برد؟

ج

- احتياط لازم بر اين طفل و ساير ورثه اين است كه با يكديگر مصالحه نمايند. و اللَّه العالم

ارث فرزند خوانده

س 1870
اشاره

- از نظر دين اسلام، فرزند خوانده، حكم فرزند واقعى را ندارد (ارث نمى برد با همسر انسان محرم نمى شود) حالا شخصى، فرزند نداشته فرزند كسى را به عنوان فرزندى گرفته مدت 20 سال نگه داشته از او كار گرفته آيا شرعاً نبايد اجرت المثل به او پرداخت كند؟ لقب آن كودك را به لقب خودش تغيير داده است؟ حالا تكليف اين فرزند خوانده چيست؟

ج

- اگر بچه مذكور، از زمانى كه بتكليف رسيده با رضايت خود بدون مطالبه اجرت كار كرده نسبت به اين مدّت حق مطالبه اجرت ندارد ولى اجرة المثل قبل از زمان بلوغ را طلبكار است و اگر براى بچه بعنوان فرزند خودش شناسنامه گرفته بايد ابطال كند و بايد معلوم كند كه فرزند واقعى او نيست تا امر مشتبه نشود و از جهت ارث و سلسله نسب و محرميّت و غيرها و لو در آينده با مشكلات عديده مواجه نشوند.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 241

تصرف در مال غير

جامع الاحكام، ج 2، ص: 243

تصرف در مال غير

اراضى اصلاحات ارضى و زمين شهرى

س 1871
اشاره

- فرد تحويل گيرنده زمين از سازمان زمين شهرى كه بعضاً مالك اصلى آنها اعلام نارضايتى مى كنند چه وظيفه اى دارد؟

ج

- اگر مالك شرعى زمين راضى نباشد جايز نيست و هر تصرّف در ملكى كه به خود شخص تعلق نداشته باشد بايد با اذن مالك شرعى آن باشد خواه مالك شخصى باشد يا جهت و شخصيت حقوقى، و با احتمال عقلائى مالكيت سازمان و جهل به مالكيت غير، تصرف در آن با اذن سازمان جايز است.

س 1872
اشاره

- زمينى را كه بوسيله قانون اصلاحات ارضى مالكش به حكومت وقت فروخته باشد و اين زمين را حكومت وقت به كشاورزى كه روى آن كار مى كرده است فروخته است آيا خريدن اينگونه زمين ها از كشاورزى كه امروزه مالك است جايز مى باشد؟

ج

- چنانچه مالك زمين با طيب نفس و رضا و رغبت زمين را به حكومت وقت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 244

فروخته و كشاورز زمين را با رعايت ضوابط شرعى خريدارى كرده باشد خريدن آن از كشاورز مرقوم اشكال ندارد، و الّا اختيار آن با مالك شرعى آن است.

س 1873
اشاره

- در روستاهاى كشور بعد از اصلاحات ارضى براى روستائيان سند اصلاحات ارضى صادر گرديده است روستائيان در مواقع نياز يك قطعه زمين از آن سند طبق عرف محل با حضور چند نفر شهود با سند عادى به ديگرى ميفروشند و صيغه هم جارى مى گردد آيا چنين سند عادى در شرع مقدس اسلام و قانون جمهورى اسلامى قابل قبول است يا خير؟

ج

- زمينهائى كه با سند تقسيم اراضى در تصرّف روستائيان قرار گرفته اگر با رضايت واقعى مالك در اختيار آنها قرار گرفته فروش آنها با سند عادى اشكال ندارد ولى اگر بى رضايت مالك به روستائيان فروخته شده به ملكيت مالك اصلى باقى است و قابل خريدوفروش با سند عادى يا رسمى نيست و متصرف غاصب و ضامن است. و اللَّه العالم.

س 1874
اشاره

- ملكى در مدت 30 سال قبل از طرف دولت توسط اداره كشاورزى به كشاورزى فروخته شده است و اين كشاورز راضى نيست كه وضوخانه براى مسجد در اين زمين ساخته شود آيا براى اين كه صاحب زمين راضى نيست اگر اين وضوخانه را بسازند غصبى است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اگر كشاورز مالك شرعى آن زمين باشد ساختن وضوخانه در آن زمين بدون رضايت او جائز نيست و غصب است و احكام غصب بر آن جارى است و اگر كشاورز مالك شرعى نيست اختيار با مالك آن است.

س 1875
اشاره

- با توجه به اينكه دولت بعد از واگذارى زمين كشاورزى به روستائيان، پول زمين ها را بصورت اقساط دريافت كرده است، شرعاً تصرف و زراعت در زمين هاى فوق صحيح مى باشد يا خير؟

ج

- در فرض مسأله اگر مالكين شرعى زمين راضى باشند مانعى ندارد و الّا بايد بنحوى كه ممكن است رضايت آنان جلب شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 245

س 1876
اشاره

- آيا خريدن محصولات كشاورزى از كشاورزى كه زمينش غصبى است مثلًا از زمينهاى اصلاحات ارضى است جايز است؟ اگر اين كشاورز محصولى را كه از اين زمين غصبى بدست آمده است بفروشد آيا جايز است كه اين محصول را از آن فرد دوم بخريم؟ اگر اين كشاورز مقدار ديگرى زمين هم داشته باشد كه غصبى نيست و ما ندانيم كه اين محصول از كداميك از اين دو زمين بدست آمده است آيا لازم است كه از او در اين مورد سؤال كنيم؟

ج

- معامله صحيح است، بلى در صورتى كه زراعت را در زمين غصبى انجام داده باشد فعل حرام، مرتكب شده و ضامن اجرة المثل مدت تصرّف نيز هست.

و اللّه العالم.

تصرف زن و فرزند در مال پدر

س 1887
اشاره

- فرزندى كه پدر او در سال فقط 2 هفته الى 4 هفته در خانه باشد و فرزند بخواهد چيزى را به ديگران بدهد آيا اشكال دارد؟

ج

- بايد آنچه به ديگران مى دهد با رضايت پدر باشد.

س 1878
اشاره

- زنى كه شوهر او در خانه نيست آيا اين زن مى تواند از خانه شوهر به ديگران كمك كند و از خانه شوهر در تمام كارهاى بيرون از خانه شركت كند؟

ج

- بايد آنچه را به ديگران كمك مى كند با اجازه شوهر باشد و خروجش از منزل نيز محتاج به اجازه شوهر است.

اشراف بر خانه همسايه

س 1879
اشاره

- آيا جايز است شخص آن قدر ساختمان منزل خود را بالا ببرد تا مشرف به خانه هاى همسايه گردد يا خير؟

ج

- ظاهراً دليلى بر عدم جواز نيست و اشراف بر خانه همسايه كه فعل شخص است غير از تعليه بناء است بفرمايش علامه قدس سرّه (و يمنع فى الملك من الاشراف على الجار لا من التعلية المقتضية لإمكانه).

س 1880
اشاره

- شخصى در همسايگى ما پنجره اتاقش را به سمت حياط ما باز

جامع الاحكام، ج 2، ص: 246

مى نمايد و به حياط اين جانب نظر مى كند آيا جايز است يا نه؟

ج

- پنجره باز كردن براى او جايز است ولى نظر نمودنش بداخل حياط شما جايز نيست و شما مى توانيد روى ديوار خودتان حائلى كه جلو پنجره او را بگيرد احداث نمائيد. و اللّه العالم

مسائل متفرقه تصرف در مال غير

س 1881
اشاره

- كوچه بن بستى هست كه چندين خانوار در آن ساكن هستند و همه در آن كوچه به منزلشان در دارند و يك قسمت كوچه حريم بعضى از ساكنين كوچه هست كه قبلًا در نداشته فعلًا يكى از ساكنين مى خواهد از حريم خودش به كوچه در قرار بدهد و بعضى از همسايه ها مانع مى شوند آيا همسايه مجاور يا مقابل مى تواند از حريم و ديوار خود اين شخص مانع درب قرار دادن آن باشد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال مالك ديوار بدون اجازه كسانى كه منزلشان به كوچه درب دارد حق تردد در كوچه مذكوره را ندارد و مجرد مالكيت ديوار مجوز تردد نيست.

س 1882
اشاره

- جاده اى است عمومى كه مى خواهند توسعه داده و آسفالت كنند اكثر مردم موافقت كرده اند و زمين خود را داده اند شخصى زمين خود را به هيچ عنوان نمى دهد و لو به فروختن آيا جايز است جبراً و با تهديد زمين را از او گرفت يا خير؟

ج

- اجبار او بر فروش، بدون ضرورتهاى شرع پسند جايز نيست.

س 1883
اشاره

- اگر شاخه درخت كسى در باغ همسايه برود آيا همسايه مى تواند ميوه اين شاخه را تصرف كند؟

ج

- در فرض سؤال، جواز تصرف همسايه در ميوه درخت يا شاخه او منوط به اجازه صاحب درخت است.

س 1884
اشاره

- اگر شاخه هاى درخت زيد عمرو را از استفاده نمودن از بام خود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 247

مانع شود آيا بر زيد قطع شاخه هاى درخت خود لازم است يا نه و اگر لازم باشد و زيد راضى به قطع نباشد قطع نمودن آن با رجوع به حاكم شرع و بدون رجوع به حاكم توسط عمرو چه صورت دارد؟

ج

- در فرض سؤال عمرو مى تواند از زيد كه مالك درخت است بخواهد كه شاخه هاى درخت خود را از فضاى ملك عمرو خارج كند و يا قطع كند و اگر زيد كه صاحب درخت است امتناع كند خود عمرو مى تواند اگر ممكن است بدون قطع كردن شاخه را برگرداند به ملك خود زيد و اگر برگرداندن ممكن نيست مى تواند آن را با اجازه حاكم قطع كند. و اللَّه العالم

س 1885
اشاره

- در زمان كودكى مالى از راه غير مشروع به زيد رسيده و شايد از ماجرا بى خبر باشد آيا بر من واجب است كه به او بگويم كه اين مال چگونه به دستش رسيده يا نه؟

ج

- گفتن او به عنوان ارشاد جاهل مانع ندارد. و اللَّه العالم

س 1886
اشاره

- در حدود سى و هشت سال قبل در اثر جارى شدن سيل نهالى از زمين زيد به زمين عمرو آمده و نهال مزبور الحال بزرگ شده و قيمت آن در حدود دوازده هزار تومان است صاحب نهال مى گويد مال من است و صاحب زمين مى گويد مال من است مستدعى است حكم شرعى آن را بيان فرماييد.

ج

- در مورد سؤال چنانچه صاحب نهال (زيد) از آن نهال اعراض كرده بوده ديگر حقّى به آن ندارد و اگر اعراض نكرده درخت متعلق به او است. و اللَّه العالم

س 1887
اشاره

- شخصى مقدارى از طلاى همسرش را فروخته و خرج نموده و حالا فوت كرده است آيا ولى ميت عين طلاها را به زوجه متوفى بدهد يا قيمت آن را بپردازد؟

ج

- اگر طلا ملك زوجه بوده و به شوهر نبخشيده بوده بايد از تركه متوفى پرداخت شود پس اگر مانند سكه بوده و بدون اذن زوجه فروخته و يا زوجه آن را قرض داده بوده بايد مثل آن را بدهند ولى اگر مانند گوشواره و گلوبند و انگشتر بوده در صورتى كه با اذن زوجه فروخته همان قيمت فروخته شده را اگر زوجه به او

جامع الاحكام، ج 2، ص: 248

نبخشيده بدهكار بزوجه است و اگر بدون اذن او بوده مسأله تفضيل دارد.

خسارت وارده بر مال غير

س 1888
اشاره

- شخصى به خيال اينكه مال متوفى به او مى رسد، از مال متوفى سه كيلو نخود برداشته و كاشته است آيا حاصل اين سه كيلو كه مثلًا پنجاه كيلو هست به وراث متوفى مى رسد يا كسى كه آن را كاشته، و در صورت رسيدن به وراث، آيا به اين شخص (كشت كننده نخود) مزدى مى رسد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، تمام پنجاه كيلو متعلّق به ورثه متوفى است و شخص مذكور، هر چند اشتباه كرده و به خاطر اين عمل گناه نكرده لكن مستحق اجرت نيست. و اللَّه العالم

س 1889
اشاره

- اگر شخص يا اشخاصى ملك زراعتى شخصى را بزور تصرّف نمايند علاوه بر اينكه اصل زمين را بايد به مالك اصلى برگرداند آيا محصولات كشاورزى زمين را ضامن هستند كه به مالك اصلى برگردانند يا نه؟ و همچنين اگر خساراتى بر اشجار و ساختمانهاى مسكونى زمين مغصوبه وارد آورده باشند نيز ضامن هستند يا نه؟ و هكذا زمينهاى زراعتى كه در قلمرو ملك مالك اصلى احداث نموده اند ملك مالك اصلى است يا ملك احداث كننده؟

ج

- غصب حرام است و غاصب ضامن اجرة المثل عين مغصوبه در مدّت غصب است و همچنين غاصب ضامن خسارات وارده بر اشجار و ساختمان مغصوبه است و اگر زمين مغصوبه را غاصب آباد و تعمير كرده باشد حق مطالبه اجرت در مقابل آن را از مالك زمين ندارد بلى محصولى كه غاصب در زمين مغصوبه زراعت كرده ملك خود او است.

س 1890
اشاره

- در خصوص املاك اصلاحات ارضى كه شخصى از آن زارع اوليه بعنوان نصفه كارى در آن كشاورزى مى كند آيا براى زارع دوم درآمد آن ملك حلال است يا خير؟

ج

- بطور كلّى تصرّف در ملك شرعى ديگرى بدون اذن و رضايت او حرام و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 249

غصب است و متصرّف اجرة المثل زمين را به صاحب شرعى آن مديون است ولى زراعتى كه در ملك غصبى شده باشد متعلّق بزارع است.

س 1891
اشاره

- شخصى كه متنبه شده و به جبران ما فات پرداخته در ضمن اصلاح خود به ياد مى آورد كه در سن نوجوانى 2 رأس گوسفند پيدا كرده و به جاى آنكه دنبال صاحبان آنها بگردد يكى را فروخته و پول آن را مصرف و ديگرى را ذبح كرده و خورده حال اگر بخواهد به قيمت آن وقت نوجوانى از جانب صاحبش صدقه بدهد مبلغ چندانى نخواهد بود و مشكلى نيست ولى اگر بخواهد به قيمت يوم الدفع بپردازد مبلغ زيادى مى شود كه از توان او خارج است اينك بفرمائيد تكليف او چيست؟

ج

- بايد بمقدار قيمت يوم التلف صدقه بدهد.

س 1892
اشاره

- آيا زمينى كه داراى سند مالكيت رسمى مى باشد مى توان آن را تصرف نمود بدون آن كه معوض يا وجه آن را بدهند؟ در صورتى كه بخواهند وجه آن را بدهند بايد به نرخ چه سالى كارشناسى شود؟

ج

- بطور كلى حكم غصب معلوم است كه غاصب حق تصرف ندارد و بايد ملك را به مالك برگرداند و اجرت المثل مدت تصرف را نيز ضامن است و بدون رضايت مالك نمى تواند به جاى زمين قيمت يا معوض را بدهد و در صورت رضايت مالك به قيمت بايد به هر نرخى كه مالك رضايت بدهد پرداخت شود، و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللَّه العالم

س 1893
اشاره

- شخصى در كودكى بدون اجازه مقدارى از مال كسى را برداشته و مى خواهد جبران نمايد بطورى كه صاحب مال هم نفهمد آيا از طرف صاحبش صدقه دهد يا در خانه او بگذارد؟

ج

- داخل در مال او كند بطورى كه يقين كند كه به دست او رسيده است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 250

تصرف در مال صغير

س 1894
اشاره

- اگر در معامله اى كه ولى قهرى براى فرزند صغيرش انجام داده رعايت غبطه و مصلحت صغير نشده باشد آيا آن معامله صحيح است يا خير؟

ج

- اگر معامله ولى در اموال صغار بر اساس غبطه و مصلحت صغار نباشد نفوذ ندارد.

س 1895
اشاره

- آيا به منزل صغير مى شود رفت و آمد كرد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه ولىّ شرعى يعنى جدّ پدرى داشته باشد و يا خود متوفّى و يا حاكم شرع جامع الشرائط قيّم تعيين نموده باشند با اجازه آنها رفت و آمد مانع ندارد.

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص250

س 1896
اشاره

- شخصى سه فرزند صغير دارد اين شخص در حال حيات خود به ديگر ورّاث مى گويد من اجازه مى دهم كه بعد از وفات من اشخاص تا چهل روز به خانه ام رفت و آمد نمايند آيا اين مقدار اجازه مجوز ورود افراد به خانه او مى شود يا خير؟

ج

- همين مقدار كافى است.

س 1897
اشاره

- اين جانب با دختر عمويم كه داراى يك پسر و يك دختر صغير از شوهر قبلى است ازدواج نمودم و خودم هم صاحب يك دختر و يك پسر هستم و خودم مبلغى با رضايت قيّم كه مادرشان است بعنوان اجاره خانه پرداخت مى كنم و محل كار من در قم است و سكونت دائمى در آن خانه دارم و خرج بچه هاى خودم به عهده من است و چون عقد رسمى است مبلغى بعنوان خرجى به زنم پرداخت مى كنم آيا به بچه هاى خودم كرايه تعلق مى گيرد يا نه؟ آيا مهمانى كه به خاطر من به آن خانه مى آيد اشكال شرعى دارد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، شما بايد در مدّت اجاره، مال الاجاره عادله بر طبق قيمت روز براى سكونت خود و بچه هايتان تعيين نمائيد و در صورتى كه بچه هاى همسرتان جد پدرى نداشته باشند با اجازه مجتهد جامع الشرائط باشد و در اين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 251

صورت سكونت بلا اشكال است.

س 1898
اشاره

- در سال 1370 مرد خانواده مرحوم شد و يك سال و نيم بعد يكى از پسران او فوت كرده و از وى بچه هاى صغير باقى است. طبق معمول همسر وى (همسر پدربزرگ صغير) در خانه مسكونى مرحوم زندگى مى كند آيا مى تواند با اجازه وراثى كه در قيد حياتند بعضى از لوازم غير ضرورى منزل را به فروش رساند و لوازم ديگرى كه مورد نيازشان مى باشد جايگزين نمايد؟

ج

- اجازه وراث اثرى نسبت به سهم صغير ندارد بلى اگر فروش و يا تبديل به مصلحت صغير باشد در اين صورت ولىّ يا قيّم شرعى صغير مى تواند اين را به فروش برساند يا تبديل نمايد. و اللَّه العالم

س 1899
اشاره

- پدرى مغازه فرزند صغير خود را به مدت معين با شرط واگذارى، به غير اجاره داده است پدر فوت شده، آيا مادر طفل صغير كه قيّم است حق دارد اجاره را فسخ نمايد يا خير و آيا مستأجر حق دارد اجاره را به غير واگذار نمايد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه نحوه واگذارى، به نحو مشروع (كه تفصيل آن در توضيح المسائل مسأله شماره 2851 مذكور است) بوده قيّم نمى تواند فسخ كند ولى بعد از تمام شدن مدت اجاره، قيّم بايد ملك را تحويل بگيرد و نسبت به باقيمانده مدت اجاره هم اگر شرط واگذارى به غير در ضمن عقد لازم ذكر شده باشد مستأجر مى تواند بقيه مدت را به غير واگذار نمايد و الّا نمى تواند. و اللَّه العالم

س 1900
اشاره

- بنده چند سال قبل با زنى ازدواج نمودم كه آن زن دو فرزند داشت پس از ازدواج و گذشت شش سال آن زن و فرزندانش از من ادعاء مال مى كنند و در موقع ازدواج تمام دارائى آنها يك گاو ماده و يك رأس الاغ و بيست هزار پول افغانى بود كه نزد اين جانب بود، چيز ديگرى نزدم نداشتند آيا آنان حق مطالبه اشياء فوق الذكر را دارند يا نه البته با توجه به اينكه من مدت شش سال

جامع الاحكام، ج 2، ص: 252

مخارج شان را داده ام و از افغانستان به ايران آوردم آيا در صورتى كه آنها حق مطالبه اين 3 قلم را داشته باشند من هم حق مطالبه مخارج آنها را كه پرداخت نموده ام دارم يا نه؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه در انفاق به آن دو فرزند قصد مجان نبوده و بدستور ولى شرعى آنها در صورتى كه صغير بوده اند به آنان انفاق نموده ايد مى توانيد مقدارى كه نفقه به آنها داده ايد مطالبه واخذ نمائيد و بقيه اموال را به ايشان مسترد داريد و چنانچه قصد مجان داشته ايد و يا بدون اذن ولى شرعى صغار چيزى بر ايشان خرج كرده ايد نمى توانيد مطالبه نمائيد و اموالشان را بايد مسترد نمائيد. و اللَّه العالم.

س 1901
اشاره

- آيا مادر مى تواند جهت نگهدارى و سرپرستى فرزندانش مثلًا در حد يك كارگر ساده و يا بيشتر حقوق دريافت بدارد؟ (البته بعد از دريافت مهريه و حق الارث خود) ضمناً بعرض مى رساند پدربزرگ پدرى نيز درگذشته است.

ج

- در مورد سؤال با نظر وصى، اگر باشد و اگر وصى در بين نيست با نظر حاكم شرع جامع الشرائط پرداخت اجرت به مادر مانعى ندارد. و اللَّه العالم.

س 1902
اشاره

- شخصى 16 سال قبل فوت كرده فرزند ارشد ايشان اموال باقى مانده از پدرش را كه نزد او به امانت گذاشته شده بوده به نفع خود مى فروشد، بدون اجازه حاكم شرع و دادستان و قيم و تا اين تاريخ هيچ مبلغى به سه صغير پرداخت نشده است آيا شرعاً حق فروش دارد يا خير؟ آيا با توجه به اينكه دينارى پرداخت ننموده به قيمت 16 سال قبل ارزيابى شود يا امروز؟

ج

- بطور كلى معامله آنچه فرزند ارشد از تركه بدون اذن سائر ورثه و شركاء و قيم صغار فروخته نسبت به سهم شركاء فضولى است كه در صورت رد بايد عين آن (در صورت باقى بودن) و در صورت تلف عين اگر قيمى است قيمت يوم التلف آن را حساب نمايد توضيح اينكه در فروش اموال صغار علاوه بر اذن قيم رعايت مصلحت آنها نيز لازم است.

س 1903
اشاره

- اگر پدر شخص متوفى كه قيم و ولى قهرى صغار متوفى هم مى باشد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 253

اقرار به شركت زوجه آن مرحوم نسبت به خانه موروثى از باب مهرش بنمايد آيا نسبت به سهم صغار آن مرحوم از باب قاعده «من ملك شيئاً ملك الاقرار به» نفوذ دارد و ميتوان نسبت به سهم بوده صغار هم مالك دانست همانطور كه از باب اقرار نسبت بسهم خود ولى قهرى مالكيت و شركت زن محرز مى شود؟

ج

- اقرار ولىّ عليه مولّى عليه بما هو اقرار نفوذ ندارد لكن ولىّ ميتواند طبق يقين خود عمل نمايد بلى اقرار ولىّ نسبت به تصرّفات و اعمالى كه بر حسب ولايت در اموال مولّى عليه مى نمايد، نافذ است. و اللَّه العالم.

قيّم صغير

س 1904
اشاره

- شخصى بدون وصيّت، به رحمت خدا رفته است و چند پسر و دختر صغير و كبير و دو برادر دارد، اما صغار ولىّ شرعى ندارند. آيا ممكن است پسر بزرگ او را با نظارت عموهايش قيّم اطفال صغار قرار داد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال به مجتهد جامع الشّرائط يا مأذون از مجتهد در امور حسبيه اگر در محل باشد مراجعه نماييد تا با رسيدگى و ملاحظه مصلحت صغار، برادر صغار را اگر صالح شناخت يا شخص صالح ديگر را به عنوان قيّم معين نمايد اين در صورتى است كه صغار جدّ پدرى نداشته باشند و الّا امر آنها با جدّ پدرى آنها است. و اللَّه العالم

س 1905
اشاره

- يكى از دو برادر كه باجناق هم هستند، از دنيا رفته آيا باجناق دوّم مى تواند سرپرستى خانواده برادرش را كه از دنيا رفته بعهده بگيرد يا اينكه زن بايد خودش قيّم شود. (در ضمن اين زن داراى 5 بچه است كه بزرگترين آنها 8 سال دارد و بى سرپرست مى باشند) به همين خاطر برادرش كه باجناق هم هست مى خواهد سرپرستى خانواده برادر را بعهده بگيرد آيا اين كار شرعاً صحيح است؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه متوفّى باجناق و يا زوجه خودش را وصى و قيّم صغار قرار نداده باشد آنها هيچ كدام شرعاً قيّم صغار نيستند اگر صغار جدّ پدرى ندارند بايد براى صغار توسط مجتهد جامع الشرائط قيّم تعيين شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 254

مال پيدا شده و بدون صاحب

س 1906
اشاره

- ميزان در تشخيص مال مجهول المالك و لقطه چيست؟

ج

- لقطه در اصطلاح فقهاء عظام عبارت است از هر مالى كه مالكش آن را گم كرده، و مجهول المالك در اصطلاح آن بزرگواران مالى است كه مالك آن معلوم نيست ولى گمشده هم نيست مثلًا زمينى است كه مردم مالك آن را نمى شناسند يا با قوت مالك ورثه را نمى شناسند. و اللَّه العالم.

س 1907
اشاره

- لطفاً محل مصرف مجهول المالك را بيان فرماييد؟

ج

- فقراى غير سادات، كه بايد از طرف مالك واقعى به عنوان صدقه به آنها پرداخت شود و احتياطاً با اذن مجتهد جامع الشرائط باشد. و اللَّه العالم

س 1908
اشاره

- در يكى از دبيرستانها مقدارى طلا به تدريج پيدا شده على رغم تلاش و پيگيرى مسئولين دبيرستان صاحبان طلا پيدا نشده است بفرماييد تكليف شرعى چيست؟

ج

- در مورد سؤال اگر به مقدار يك سال تعريف شده و مأيوس از پيدا شدن صاحب آنها هستيد، مجازيد آنها را از طرف صاحبانش به فقير غير سيد صدقه بدهيد. و اللَّه العالم

س 1909
اشاره

- اگر شخصى كوپن پيدا كند تكليف او چيست؟

ج

- بايد مكرّراً اعلام كند تا صاحبش پيدا شود و در صورتى كه بعد از اعلام مأيوس از پيدا شدن صاحبش بشود بايد آن را به فقير غير سيّد بعنوان صدقه از جانب صاحبش بدهد و احتياطاً از حاكم شرع هم اجازه بگيرد.

س 1910
اشاره

- شخصى مبلغى پول خارجى (مانند دلار و پوند) پيدا كرده است و از پيدا شدن صاحب پول نااميد است و يا طبق موازين شرع آن را تعريف كرده است و پول پيدا شده زياد و مورد توجه است و مى خواهد آن را از طرف صاحب پول به چند نفر صدقه بدهد و اين پول پيدا شده دو نوع قيمت و ارزش دارد قيمت دولتى هر دلار مثلًا 300 تومان و قيمت آن در بازار آزاد 450 تومان آيا اين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 255

شخص مجاز است اين پول را براى اين منظور به پول ايرانى تبديل نمايد و در صورت جواز قيمت قانونى و دولتى آن را صدقه بدهد يا بايد قيمت آزاد آن را به فقرا پرداخت نمايد؟

ج

- در فرض سؤال، مى تواند خود پولهاى خارجى را از طرف صاحبش صدقه بدهد و اگر فروخته باشد بايد تمام ثمنى را كه گرفته صدقه بدهد و نمى تواند به مقدار نرخ دولتى صدقه بدهد و بقيه را براى خود بردارد، لكن اگر صاحبش بعداً پيدا شد بايد به او بگويد كه صدقه دارم پس اگر راضى به صدقه نشد بايد وجه را به او برگرداند و اين در صورتى است كه بدون تعريف از پيدا شدن صاحبش مأيوس باشد و اگر طبق دستور شرع تعريف كرده جايز است پولها را تملك كند با ضمانت اين كه اگر صاحبش پيدا شد و راضى نشد، به او برگرداند و يا از طرف صاحبش صدقه بدهد و اگر صاحبش پيدا شد و راضى به صدقه نشد پول را به او برگرداند.

و اللّه العالم

س 1911
اشاره

- چنانچه قطعه جنس قيمتى (مانند طلا و ساعت و ...) باشد پيداكننده طبق شرع حاكم شرع آن را تعريف نموده و يا از پيدا شدن آن جنس نااميد بوده است آيا پيدا كننده آنها شرعاً مجاز است به كارشناس و خبره مراجعه كرده طبق تعيين قيمت اين اجناس را بفروشد و يا خودش به همان قيمت تعيين شده آنها بر دارد و پول آنها را بفقرا بدهد و يا بايد خود جنس را به يك نفر فقير بدهد؟

لازم به يادآورى است كه منظور از اين فروش بردن سود مشخص نيست.

ج

- در فرض سؤال، خود اجناس را صدقه بدهد بلى مى تواند آنها را پس از صدقه دادن به فقير بخرد و مى تواند به همان نحوى كه در سؤال قبل ذكر شد براى خود تملّك كند. و اللّه العالم

س 1912
اشاره

- فردى حدود پنج سال پيش چند كارتن سيگار پيدا نموده است و حدود چهار سال است تفحص نموده است ولى از صاحب سيگارها نااميد و مأيوس شده است در حال حاضر ارزش اين سيگارها به قيمت فعلى حدود مبلغ صد هزار تومان مى باشد و فردى كه پول سيگارها نزد اوست ساكن روستا مى باشد و در اين روستا توسط اهالى يك باب منزل به عنوان خانه روحانى ساخته شده است كه فعلًا خانه مذكور احتياج مبرم به تعميرات اساسى دارد چنانچه اجازه مى فرمائيد پول مذكور را خرج منزل روحانى نمايند كتباً مرقوم فرمائيد و چنانچه خانه مذكور شرائط آن را ندارد آيا اجازه مى فرمائيد كه مبلغ فوق را بين 20 نفر از اهالى همين روستا تقسيم نمايند.

ج

- در مورد سؤال صرف پول مذكور در تعمير خانه عالم جائز نيست، بلكه بايد پول مذكور به فقير غير سيّد عوض صاحبش صدقه داده شود مجازيد كه پول را به بيست نفر از فقراى غير سيّد روستاى مذكور بپردازيد.

س 1912
اشاره

- ساليان متمادى زمينى بى صاحب است و هيچ كسى هم ادعايى نسبت به آن ندارد و حتى كسانى كه كشت مى كنند هم نه قرار دادى و نه مدركى در دست ندارند وظيفه آنان چيست مى شود وقف كرد و يا فروخت و در راه خير

جامع الاحكام، ج 2، ص: 256

مصرف كرد؟

ج

- در فرض مذكور اگر مأيوس از دسترسى به صاحبان آن باشيد بايد با اجازه حاكم شرع آن را به فقراء غير سيد تحويل دهيد. و اللَّه العالم

س 1913
اشاره

- حدود 10 سال پيش با يك افغانى شريك شديم كه خانه اى بسازيم و بفروشيم خانه را ساختيم و قولنامه كرديم بعد از قولنامه كردن او خواست به افغانستان برود و پولى كه داده بود نگرفت و رفت كه بيايد و تا امروز برنگشته سهم استفاده او از اين خانه 150000 ريال شده است تكليف ما با اين پول چيست؟

ج

- در صورتى كه از پيدا شدن صاحب آن مأيوس باشيد مجازيد وجه را از طرف صاحبش به فقير غير سيد صدقه بدهيد البته اگر صاحب پول پيدا شد و راضى بصدقه نگرديد بايد وجه را مجدداً به او بپردازيد.

س 1914
اشاره

- چاه نفتى نزديك محل ما بود سرپرست آن براى محل لوله كشى كرد كه مردم از آب لوله استفاده كنند بعداً برنامه بهم خورد لوله ها همچنان ماندند. نيامد آنها را ببرد اگر كسى يك تكه لوله را ببرد و استفاده شخصى كند از نظر شرعى چگونه است؟

ج

- اگر صاحب لوله از آن اعراض كرده باشد استفاده از آن براى غير جائز است و اگر اعراض معلوم نيست تصرّف در آن جايز نيست.

س 1915
اشاره

- در زمينهاى روستائى و كشاورزى درختهاى گردوئى مى رويد كه بذر آن را كلاغ از جاهاى ديگر مى آورد و در زمين پنهان مى كند و درخت گردو سبز مى شود و رشد مى كند و به آن كلاغ كاشته مى گويند مى دانيم كه بذر اين درخت مجهول المالك است حال تكليف صاحب زمين در مورد اين درخت چيست؟

ج

- در اينگونه موارد كه صاحبان گردو مى دانند، گردوها معرضيّت براى خوردن و يا اتلاف بوسيله حيوانات دارد ظاهراً اعراض صدق مى كند و كسى كه در زمين او درخت بعمل آمده ميتواند آن را تملك كند. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 257

س 1916
اشاره

- در روستاها مردم مرغ و اردك و غاز خود را در بيرون رها مى نمايند تخمى كه اين حيوانات در مزارع و يا حاشيه مرداب مى گذارند با علم به اينكه اين تخمها يا خوراك حيوانات وحشى مى شوند و يا از بين مى رود آيا صاحب زمين زراعى و يا اهالى مى توانند از آن تخمها استفاده نمايند؟

ج

- اگر از عمل صاحبان آنها ثابت شود كه اعراض از تخم آنها كرده اند برداشتن آن اشكال ندارد و اگر اعراض ثابت نشود حكم مجهول المالك را دارد. و اللَّه العالم.

س 1917
اشاره

- كتابهائى كه در فرودگاه جده طى سال گذشته توسط مأموران سعودى از زائران خانه خدا اخذ و ضبط گرديده، اكنون به سازمان حج و زيارت عودت داده شده است. درحالى كه اكثر كتابها تكرارى و مشابه و صاحبان آنها در بين هفتاد هزار از زائران سال گذشته نامشخص است و تشخيص كتابها هم حتى از سوى صاحبان آنها كارى است دشوار و گاهى غير ممكن و مراجعه صاحبان آنها به سازمان براى دريافت كتب موجب عسر و حرج مى باشد لطفاً حكم شرعى را نسبت به اين كتابها بيان فرمائيد.

ج

- در صورتى كه اطمينان حاصل شود كه صاحبان آنها بعد از ضبط دولت عربستان اعراض از آن نموده اند تصرّف اشكال ندارد و الّا در صورتى كه صاحبان آنها معلوم باشند بايد به آنها برگردانند و اگر معلوم نباشد مجهول المالك است و حكم آن را دارد. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 259

شركت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 261

شركت

احكام شركت

س 1919
اشاره

- اگر انسان مشتركاً با شخصى لباسى را بخرد و آن شخص بگويد من راضى نيستم، با آن مى شود نماز خواند يا خير؟

ج

- نماز با لباس مذكور جايز نيست مگر با اذن شريك.

س 1920
اشاره

- اين جانب بيست و پنج سال قبل خانه اى مسكونى به مساحت تقريبى صد و هفتاد متر مربع داراى دو اتاق و يك آشپزخانه بدون هيچ گونه امكانات ديگر شراكتاً به طور مساوى با زيد خريدارى كرده و از آن تاريخ تاكنون بدون هيچ گونه صحبت و يا قرار داد خاصى در اختيار اين جانب بوده است و در خلال اين مدت اين حقير با سرمايه شخصى خود مبادرت به تجديد بنا و احداث ساختمان جديد و ساير امكانات رفاهى از قبيل لوله كشى آب، گاز، برق، تلفن و غيره نموده و در اين خصوص نيز نامبرده نه مخالفتى با اين كار داشته و نه پولى بابت احداث ساختمان جديد و ساير امكانات آن پرداخته است و اكنون پس از گذشت بيست و پنج سال اظهار مى دارد كه در تمام ساختمان شريك مى باشد،

جامع الاحكام، ج 2، ص: 262

مستدعى است در اين خصوص حكم شرعى را بيان نمائيد.

ج

- در مورد سؤال چنانچه تجديد بناء و ايجاد امكانات رفاهى با سرمايه شخصى خود شما بوده ديگرى در آن بناء و امكانات رفاهى شريك نيست.

س 1921
اشاره

- شخصى كالاى مواد اوليه مانند (نخ و پارچه) را نقد، با شركت ديگران به قيمت نقدى خريدارى مى كند سپس كالاى خريدارى شده را خودش به مدت با قيمت زيادترى برمى دارد نخ و پارچه را براى خودش تكميل نموده به فروش مى رساند سؤال بنده اين است تفاوتى كه به صاحب پول بابت مدت كالاى خريدارى شده كه خودش برمى دارد مى دهد چه صورتى دارد اين معادله صحيح است يا خداى نخواسته اشكال شرعى دارد؟ (ضمناً پوشيده نباشد صاحب پول يا شريك كالاى مذكور را روشن نكرده و نمى كند فقط با اعتمادى كه نسبت به ايشان دارد معامله صورت مى گيرد).

ج

- در صحت خريدوفروش شرط است مالى كه مورد معامله واقع مى شود مجهول نباشد و بوصف و ديگر خصوصيات لازم معلوم و معين باشد لذا با فرض تعيين و مشخص بودن مورد معامله شريكى كه تمام آن را براى خود برمى دارد اگر از طرف سائر شركاء وكالت در فروش سهام آنها بخودش به مبلغ معين يا هر مبلغى كه خواست داشته باشد مسأله صحيح است و اضافه قيمتش كه به شريك مى پردازد مانعى ندارد. و اللَّه العالم.

س 1922
اشاره

- چند نفر برادر در زمان پدرشان و بعد از فوت ايشان زندگى داشته و با هم كار كرده اند و يكى را بعنوان امين و بزرگ قرار داده اند ولى ايشان خيانت كرده و قسمتى از املاك و دارائى كه خريده اند بنام خود كرده آيا اين چهار برادر شريك هستند و يا اينكه فقط مخصوص صاحب سند است؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه املاك مذكوره براى چهار برادر خريدارى شده ولى يكى از آنها در مقام نوشتن قباله ملك را باسم خود ثبت كرده اين ثبت كردن شرعاً اثرى ندارد و ملك متعلّق بهمه چهار برادر است ولى اگر امين و بزرگ ملك را براى خودش خريده و در اين صورت اگر معامله عين به عين بوده نسبت به سهم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 263

برادران معامله فضولى است در صورت اجازه معامله از طرف آنها ملك خريدارى شده متعلق به همه برادران است و در صورت عدم اجازه آنها معامله نسبت به سهم آنها باطل است و اگر نسبت به ثمن معامله ذمّه اى بوده ملك متعلق به خريدار است و ديگران در آن حقى ندارند و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1923
اشاره

- اين جانب ساكن يكى از روستاهاى استان مركزى مدت زيادى با پدرم مشترك زندگى مى كردم و اموال از منقول و غير منقول با هم تهيه كرديم و شايد بتوان گفت كه بنده در جمع آورى مال نقش بيشترى داشتم حال پدرم مى گويد شما از اين اموال حقى نداريد چون هرچه فرزند مال داشته باشد مال پدر است خواهشمند است حكم شرعى را بيان فرمائيد كه آيا بنده حقى دارم يا نه؟

ج

- بطور كلى ملك فرزند متعلق به پدر نيست بلكه متعلق به خود فرزند است و چنانچه تحصيل اموال منقول و غير منقول در گذشته معلوم نباشد كه بچه نحو بوده آيا براى پدر بوده يا براى خودش و يا هر دو قسم بوده اگر كار را با مصالحه تمام كنند موافق با احتياط است بلى اگر نزاع موضوعى در بين باشد محتاج به مرافعه شرعيه است. و اللَّه العالم.

س 1924
اشاره

- پدرم سرمايه مغازه اش را در اختيار من و برادرم گذاشته تا سود حاصل از آن مال ما باشد مدت سه سال با هم كار كرديم و سود را هم ضميمه سرمايه نموديم پس از بررسى اموال معلوم شد كه مقدارى از سود را برادرم بدون رضايتم برداشته و بقيه سود با اصل سرمايه در اختيار پدرم مى باشد و حقم را نمى دهند آيا مى توانم بدون رضايت پدرم حقم را تدريجاً از سرمايه اى كه سود در آن است بردارم يا نه و اگر راه ديگرى هست راهنمايى فرماييد.

ج

- در فرض سؤال تمليك سود قبل از حصول آن از جانب پدر به شما و برادرتان صورت شرعى نداشته و اگر معاملات به عين سرمايه دكان و سود آن انجام مى شده تمام آن ملك پدر شماست به هر نحوى كه روى آن عمل كند مختار است فقط شما اجرة المثل عمل خودتان را اگر بيشتر از سودى كه به شما در آن معامله

جامع الاحكام، ج 2، ص: 264

مى رسيده نباشد طلبكاريد و مى توانيد آن را با مراجعه به حاكم شرع جامع الشرائط و اذن او از سرمايه و سود موجود تقاصاً برداشت كنيد، و اگر معاملات را براى خودتان و به اثمان كلى خريدارى مى كرديد آنچه را به ذمه خريده ايد ملك شما شده و معاملاتى كه روى آن شده همه به خود شما و برادرتان مربوط مى شود هرچند ثمن آنها را بعداً از سرمايه دكان داده باشيد به هر حال چون در اين صورت مسأله تفاصيلى پيدا مى كند و تفكيك معاملات واقع شده از يكديگر محتاج به محاسبات دقيق است بهتر اين است كه با پدر و برادرتان

در اين جريان تراضى نموده و به مصالحه و سازش رفع اختلاف نماييد. و اللَّه العالم

س 1925
اشاره

- جمعى از مردم به شركت يك حلقه چاه عميق جهت شرب زراعت خود حفر نموده اند كه اين چاه هم با موتور وهم با برق كار ميكند عده اى از شركاء هر رشن آب مالكى خود را هرچند ساعت كه باشد استفاده ميكنند وعده ديگر همه رشن ها احتياج به گرفتن سهم آب خود ندارند و آبى نميگيرند ولى كاركرد موتور هم هزينه مصرف برق وهم هزينه كار كرد موتور و فرسودگى موتور را نسبت به سهم خود پرداخت مينمايند آيا آن عده كه از آب موتور هميشه وهمه رشن ها استفاده نمى كنند چنانچه موتور مرقوم احتياج به تعمير و يا هزينه مصرف برق داشته باشد بايستى با آن عده كه همه رشن ها از كاركرد موتور استفاده ميكنند هزينه پرداخت نمايند يا خير و آيا آن عده كه همه رشن ها به مالكيت خود را از موتور مذكور استفاده مينمايند رضايت بقيه كه همه رشن ها از آب موتور استفاده نمى كنند را احتياج دارد و يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، هزينه برق و تعمير بايد به نسبت مقدار استفاده از آب پرداخت شود، و تصرّف در مال مشترك بايد با رضايت شركاء باشد ولى چنانچه از اوّل رشن بندى، قرار همه شركاء بر اين بوده كه هر كس به نسبت سهم خود حق استفاده از موتور را دارد، چه بقيّه شركاء از موتور استفاده كنند و چه نكنند مادام كه از رضايتى كه داده اند عدول نكرده اند تجديد رضايت لازم نيست.

س 1926
اشاره

- آيا در امور مربوط به شركت هاى سهامى عام (با تعداد شركاء و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 265

سهامداران زياد) و غير دولتى رأى اكثريت و بالاى 50 درصد آن گونه كه در مديريت و اداره اين شركت ها نافذ است در امور مرتبط با مالكيت نظير هبه، پاداش و دخل و تصرف در اموال نيز نافذ بوده و يا صرفاً در محدوده و حيطه اموال و حق السهم شركاء و سهامدارانى كه نسبت به انجام چنين امورى اعلام رضايت نمايند عملى مى باشد؟

ج

- در مورد سؤال رأى شركاء در امور مربوط به مالكيت فقط در محدوده حق السهم خود معتبر است.

س 1927
اشاره

- آيا استفاده از اموال نظير خودروها و منازل سازمانى كه عملًا متعلق به كليه سهامداران بوده و رضايت تمامى آنان محل ترديد است، مجاز مى باشد؟

ج

- در صورت شك در رضايت تمام و يا بعض شركاء تصرّف جايز نيست.

و اللَّه العالم

س 1928
اشاره

- در صورت علم و اطلاع از نارضايتى تعدادى از شركاء و يا سهامداران چه حكمى دارد؟

ج

- تصرّف جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1929
اشاره

- كارخانه برنجكوبى بين چند وارث بايد تقسيم بشود يكى از شركاء مى گويد يا سهميه مرا بخريد يا بفروشيد يكى از شركاء ميگويد نه ميفروشم و نه ميخرم درب كارخانه را مى بندم تكليف ساير شركاء و ساير وراث چيست؟ (اگر كارخانه بسته شود ضرر زيادى به اين شركاء وارد مى زند و عده زيادى شالى در كارخانه گذاشته اند كه تبديل به برنج نمايند).

ج

- تصرّف هر يك از شركاء در كارخانه بايد به رضايت سائر شركاء باشد و بايد با هم در اداره كارخانه توافق كند و اگر يك نفر يا بيشتر از شركاء از توافق خوددارى كند با مراجعه به دادگاه شرعى دادگاه حكم لازم را براى جلوگيرى از تعطيل كارخانه و ورود ضرر بشركاء صادر مى كند، و شريكى را كه از توافق خوددارى كرده ملزم به قبول مى نمايد و اگر جلوگيرى از بسته شدن كارخانه متوقف بر فروش آن به شريك ممتنع يا خريد سهم او باشد در اين مورد نيز تصميم عادلانه گرفته مى شود، لازم بياد آورى است شريكى كه بدون اذن و وكالت از طرف سائر شركاء

جامع الاحكام، ج 2، ص: 266

مخارجى براى كار خانه نموده حق مطالبه آن را از آنها ندارد.

س 1930
اشاره

- كارخانه برنجكوبى چند وارث و چند شريك دارد شوهر يكى از وراث كه حقى در كارخانه دارد بدون اجازه شركاء كارخانه را تعمير و لوازم خريده چند سال بهره بردارى مى كند از درآمدش مخارج خود را بر ميدارد و منافع را بين شركاء تقسيم مى كند اكنون اختلاف پيدا كرده اند ميگويد چون بدون اجازه اين عمل را انجام دادم بايد مصالحى خود را بردارم آيا حقى دارد كه مصالح كه خريده بعد از چند سال ببرد يا نه ثانياً چنانچه حق برداشتن داشته باشد، ضررى كه به اصل كارخانه وارد مى آيد مربوط به اين شخص هست يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، كسى كه بدون اجازه شركاء كارخانه را تعمير كرده مخارجى را كه بعنوان انجام بعض كارها مانند نصب ادوات و يا نظائر آن متحمل شده نميتواند مطالبه كند ولى اعيان مصالحى كه بكار رفته متعلق به او است و ميتواند بردارد هر چند سالها بر آن گذشته باشد مگر اينكه صريحاً اعلام كرده باشد كه اين مصالح را به شركاء بخشيده ام بلى اگر برداشتن مصالح، مستلزم تخريب باشد بايد خرابيها را از مال خود جبران نمايد و اگر مخارجى را كه براى تعمير و خريد لوازم مى كرده از عوائد كارخانه بوده نسبت بسهم شركاء ضامن است و اگر صورت عمل آنها در اين چند سال بنحوى بوده كه عرفاً شخصى كه شوهر يكى از شركاء است به عنوان وكالت عمل مينموده و مصالح را از عوائد كارخانه خريدارى ميكرده مصالح متعلّق به همه شركاء است و به هر صورت در هر يك از اين مسائل چون نزاع موضوعى در بين است بايد مراجعه به

دادگاه شرعى شود.

س 1931
اشاره

- 6 ماه قبل تعدادى از فرهنگيان تصميم مى گيرند كه يك مدرسه غير انتفاعى تأسيس كنند و با يكى از فرهنگيان كه مجوّز تأسيس مدرسه دارد مشاركت مى نمايند و در مدت 4 سال با تلاش زياد مدرسه را سر و سامانى مى دهند سپس بين آنها اختلاف افتاده و چون مدرسه قانوناً بنام يك نفر است در اختيار همان يك نفر قرار مى گيرد و بقيه بالاجبار دستشان از مدرسه كوتاه مى شود و ساير اعضا اگر چه پس از چند ماه و تعدادى پس از يك سال سهم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 267

خود از ميز و صندلى و سرمايه موجود در حساب بانكى را گرفتند ولى هنوز مدعى هستند كه زحمات آنها در اين مدت بى نتيجه مانده. اين جانب پس از گذشت يك سال از جدايى آنها با صاحب امتياز فوق مشاركت نموده ام. حال با توجه به اينكه اعضاى قبلى مدعى هستند كه رضايتشان جلب نشده خواهشمندم اين جانب را راهنمايى فرمائيد كه آيا مى توانيم به مشاركت با گروه جديد ادامه دهم يا خير؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه شركاء سهم خود را از همه اعيان گرفته اند تصرف در آن اعيان براى صاحب امتياز و شريك بعدى مانعى ندارد و ادّعاى حق شركاء سابق نسبت به افزايش اعتبار مدرسه و امثال ذلك بجهت تلاش آنها در مدرسه، با توجه به اينكه مى دانسته اند امتياز بنام ديگرى است شرعاً اعتبارى ندارد. و اللّه العالم.

س 1932
اشاره

- خريد سهام از شركتهاى دولتى و يا سرمايه گذارى در شهرك سازى و يا فروشگاههاى زنجيره اى كه سال بسال به صاحبان سهام مقدارى سود پرداخت مى شود چه حكمى دارد؟

ج

- اگر كارخانه اى را مثلا سهم بندى كنند و بفروشند اشكال ندارد و اشخاصى كه از آن سهام ميخرند در سود و زيان آن حسب السهم شريك مى شوند و قبل از وجود كارخانه يا شهرك، فروش معنى ندارد، بلى اگر از اشخاص پول بگيرند كه با آن پولها مشتركا كارخانه يا شهرك بسازند و اشخاصى را كه پول داده اند به نسبت پولى كه داده اند شريك كنند بلامانع است و مانند فرض اوّل در سود و زيان، حسب السهم شريك مى شوند. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 269

احكام شفعه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 271

احكام شفعه

س 1933

اشاره

- زمينى از مرحوم پدرمان به من و چهار خواهرم به ارث رسيد و خواهرانم پس از تقسيم زمين سهم خود را به شخص ديگرى فروختند كه اين شخص اسباب ناراحتى مرا فراهم نموده، آيا حق شفعه براى اين جانب هست يا خير؟

ج

- در مفروض سؤال شما حق شفعه نداريد حق شفعه در مورد دو نفر شريك است و شما چند شريك بوده ايد.

س 1934

اشاره

- اگر در يك محدوده سه چهار قطعه زمين پهلوى هم باشد و آب نهر و يا كاريز آن نيز يكى باشد صاحب زمين قطعه چهارم اگر بخواهد زمين خود را اجاره دهد سالانه به مبلغ 20000 تومان اجاره مى كنند، همين مبلغ را بيشتر همسايه هاى صاحب زمين مى دهند ولى صاحب زمين حاضر نمى شود، آيا شركاء حق شفعه دارند؟

ج

- در فرض مذكور حق شفعه ثابت نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 272

س 1935

اشاره

- اگر يكى از شركاء بخواهد سهم آب زمين خود را به غريبه اى بفروشد آيا ساير شركاء مى تواند مانع شوند و آيا در اجازه زمين يا آب حق شفعه هست؟

ج

- حكم اين مسأله حكم مسأله قبلى است.

س 1936

اشاره

- شخصى يك مقدار زمين كشاورزى را به پسر دائى خودش هبه نموده كه اين پسر دائى به مدت هفت سال از اين زمين استفاده برده و بعد از هفت سال اين زمين را به كسى ديگر فروخته و مدّت هفت سال ديگر اين شخص ثانى از آن زمين استفاده برده بعد از چهارده سال پسر عموى صاحب اوّلى زمين كه زمينش را هبه كرده ادعاى شفعه بر اين زمين را نموده آيا حق شفعه براى پسر عموى بعد از چهارده سال ثابت مى شود يا نه؟

ج

- در مورد سؤال حق الشّفعه شده مگر آن كه شفيع از فروش زمين تا هفت سال بعد مطلع نشده باشد.

س 1937

اشاره

- شخص زارعى زمينى را به مقدار 25 جريب بمدت تقريباً 50 سال به عنوان مزارعة كشت و زرع مى كرد و در اين مدت نهال زيادى در آن غرس كرده كه بعضى آنها به ثمر رسيده و بعضى در شرف ثمر رسيدن است اكنون صاحب زمين مى خواهد آن را به ديگرى بفروشد زارع مى گويد بنده زمين را خريدارم و قيمت آن را مطابق عرف محل مى پردازم ولى مالك زمين قبول نمى كند با توجه به آنكه زارع در اشجار مغروسه با مالك زمين شريك است و طبق فتواى حضرت آية اللَّه العظمى گلپايگانى زارع حق ريشه در زمين مذكور طلب دارد و فقهاء رضوان اللَّه تعالى عليه در كتاب شفعه فتوى مى دهند كه اگر شخصى با مالك در زمين شريك نباشد ولى در نهر و يا طريق آن شريك باشد حق الشفعة طلب دارد و همين طور كه در اشجار آن شركت دارد تبعاً للارض آيا زارع مذكور حق اولويت خريد زمين دارد يا نه و اصولًا براى چنين زارعى حق الشفعة ثابت است يا خير حكم اللَّه را بيان فرمائيد.

ج

- اگر مالك و زارع در زمين و اشجار شريك باشند و مالك سهم خود از زمين و درخت را با هم به كسى بفروشد زارع حق شفعه دارد و اگر مالك در همين فرض كه با زارع در زمين و درخت شريك هستند درخت را تنها بفروشد زارع حق شفعه ندارد و نيز در فرض سؤال كه زارع فقط در درخت شريك باشد و مالك سهم خود را از زمين و درخت به كسى بفروشد زارع نسبت به هيچ يك از زمين و درخت

حق شفعه ندارد. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 275

هبه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 277

هبه

س 1939

اشاره

- شخصى منزلى را تمليك پسرش كرده مسلوب المنفعه ما دام الحياة اين تمليك صحيح است يا نه؟

ج

- معناى اين تمليك هبه و بخشش به فرزند است ولى مادام كه بقبض او نداده ميتواند از هبه خود برگردد و در اين صورت اگر بخواهند معامله با اينكه ما دام الحيات مسلوب المنفعه باشد تمام شود به صورت مصالحه تمليك نمايد و فرزندش اگر كبير است قبول كند و اگر صغير است خود پدرش از طرف او قبول نمايد.

س 1940

اشاره

- شخصى شش پسر و شش دختر دارد و به دخترها هنگام ازدواج جهيزيه لازم داده ولى به پسرها چيزى نداده است آيا جايز است آنچه از اموالش باقى مانده است همه را به عنوان هبه بين پسرها تقسيم كند؟

ج

- مانع ندارد و براى تحقق و لزوم هبه و هديه بايد اموال مورد هديه را به قبض و تصرف پسرها بدهد و الّا اگر فوت كند و به قبض و تصرف آنها نداده باشد دخترها نيز از آن اموال كما فرض اللَّه ارث ميبرند.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 278

س 1941

اشاره

- شخصى مى خواهد پسرش را زن بدهد آيا مى تواند بدون اجازه ساير فرزندانش هرچه بخواهد از اموال و دارائيش را به آن پسر ببخشد؟

ج

- پدر مى تواند هرچه مى خواهد از اموالش را به يكى از فرزندانش ببخشد و اجازه ساير فرزندان لازم نيست. بلى رعايت انصاف لازم است تا اينكه موجب اختلاف و مشاجره بين آنها نشود.

س 1942

اشاره

- پدر اين جانب حدود چهار سال پيش فوت نموده است از ايشان همسر فرزندان و مادر ايشان در قيد حياتند كه نتيجتاً 16 از ما يملك به مادر متوفى ميرسد مادر متوفى چند روز بعد از فوت پدرم كه در آن زمان گاهى حواسش جمع و گاهى حواس پرتى داشت در حال جمع بودن حواس سهم خودرا صريحاً به بقيّه وارث بخشيده است ولى اكنون هيچ گونه هوش و حواسى ندارد و با توجه به اينكه مادر متوفّى يك پسر و سه دختر ديگر دارد كه همگى در قيد حياتند آيا اين بخشش صحيح است يا خير و از نظر شرعى تكليف ما چيست؟

لازم به تذكر است كه مورد بخشش تمام در تصرف اين جانبان (ساير ورثه) بوده و هست.

ج

- در مورد سؤال چنانچه آن مادر درحالى كه مشاعرش سالم بوده سهم الارث خودرا به كسى بخشيده و به قبض متهب داده يعنى در اختيار متهب قرار داده يا در اختيار او بوده مال موهوب ملك متّهب شده و ديگران حقى در آن ندارند و اگر مشاعر واهبه حين هبه سالم نبوده مال موهوب به ملكيّت او باقى است. و اللَّه العالم

س 1943

اشاره

- زيدى ملك مشاعى به عمر هبه غير معوضه نموده آيا زيد مى تواند ملك هبه شده را از وارث عمر و مطالبه نمايد (در حالى كه ملك موجود است و در آن هيچ گونه تغييرى داده نشده)؟ آيا انجام امور واجبه و مستحبه در آن ملك اشكال شرعى ندارد؟

ج

- در صورتى كه عين موهوبه به قبض موهوب له داده شده باشد بعد از موت موهوب له، هبه لازم مى شود هر چند هبه غير معوّضه باشد و عين موهوبه هم موجود باشد بنابراين واهب حق ندارد عين موهوبه را از ورثه موهوب له مطالبه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 279

كند. و اللَّه العالم

س 1944

اشاره

- اگر شخصى منزل را بنام همسرش در محضر اسناد ثبت كند ولى نه صيغه هبه بخواند و نه اقباض شرعى كند باين معنى كه اين منزل را نه تخليه كرده، نه در اختيارش قرار داده، بلكه خودش با فرزندانش و همسر مذكور در آن منزل زندگانى مى كند تا اينكه آن زن وفات مى كند آيا اين منزل ملك آن زن محسوب مى شود، يا مال شوهر است كه پولش را ادا كرده است؟

ج

- بطور كلى در هبه صيغه خواندن لازم نيست بلكه اگر مالك ملكى را بقصد تمليك مجانى در اختيار كسى قرار دهد يعنى بقبض او بدهد ملكيت حاصل ميشود بلى چنانچه در هبه قبض محقّق نشده باشد ملكيت حاصل نمى شود و در مورد سؤال تحقيق قبض محل اشكال است بلى اگر معلوم شود كه تصرف شخص مذكور باذن همسرش بوده در تحقق قبض كافى است.

س 1945

اشاره

- مقدار يك هزار و دويست كيلو نسق زراعتى داشته قبل انقلاب به فرد يا افراد بخشيده ام صيغه در بين هم جارى نشده حتى از طرف دولت حق واگذارى را نداشته ام حال مغبون مى باشم آيا مى توانيم در اين مدت چند سالى كه از آن بهربردارى كرده اند نسق خود را پس بگيرم؟

ج

- بطور كلّى اگر متّهب ذى رحم نباشد و هبه معوضه نبوده است و يا اگر معوضه بوده تصرف در عوض نكرده باشيد حق رجوع داريد.

س 1946

اشاره

- آيا پدر مى تواند، زمينى را كه سى سال پيش به دخترش بخشيده و او در آن زمين زراعت كرده است بازپس گيرد؟

ج

- بخشش و هبه به ذى رحم با حصول قبض لازم است و قابل برگشت نيست. و اللَّه العالم.

س 1947

اشاره

- زيد فرزندى نداشت لذا چندين سند تنظيم نموده و در آن سندها قسمتى از اموال خود را به يكى از ارحامش و پاره ديگر را به يكى ديگر داده و آن سندها را به عنوان اقرارنامه به ثبت رسانيده است (چون زمينهاى ما ثبتى نيست)

جامع الاحكام، ج 2، ص: 280

و بعد كه صاحب اولاد شده از اين كار پشيمان و سندها را پاره نموده است و پس از وفات وى يكى از همان اشخاصى كه قسمتى از اموال را به او داده بود رفته و از دفتر ثبت رونوشت سندها را گرفته و آورده و اموال و ما ترك زيد را طبق سندهاى كذايى جابجا كرده اند. حال بيان فرماييد كه اين اموال براى آنها حلال است يا نه؟ در صورتى كه مى دانيم كه زيد اين اموال را يا به عنوان وصيت و يا به عنوان بذل به آنها داده و مى دانيم كه وصيت و بذل بدون قبض و اقباض هر دو قابل فسخ است و سند بهر عنوان كه تنظيم شده فقط صورى بوده است.

ج

- در فرض سؤال چنانچه فقط تنظيم سند نموده و اموال را به قبض آنها نداده تصرف موهوب له و يا موصى له در آن اموال جايز نيست و تصرف آنها غاصبانه است.

س 1948

اشاره

- اگر افرادى پول و يا كالائى به كسى بخشيده باشند بعد از فوت آن شخص افراد مى توانند آنچه را كه بخشيده اند عين همان را كه موجود باشد مالك شوند يا خير؟ و چنانچه اين مالكيت با رضايت بقيّه ورّاث باشد مسأله چه صورتى خواهد داشت؟

ج

- بعد از قبض موهوب و موت واهب يا موهوب له هبه لازم است و واهب يا وارث او حق رجوع ندارند. و اللَّه العالم.

س 1949

اشاره

- شخصى فوت كرده و از او سه دختر و يك پسر مانده پدر مرحوم حصّه از زمين خود را به پسر اين مرحوم هبه مى كند با اين شرط كه مادر اين بچه با برادر مرحوم ازدواج كند و خودش از طرف نوه ولاية قبض مى كند. آيا هبه صحيح است؟ و بر فرض صحة قابل فسخ است؟ پسر موهوب له بعد از يك سال از ازدواج مادرش مى ميرد، بعد جدّش تمام زمين را به پسرانش هبه و تمليك مى كند. آيا اين هبه دوم نسبة بحصة قابل فسخ است؟

ج

- در مورد سؤال، هبه مذكوره محكوم بصحت است و چون هبه به ذى رحم است فسخ آن جائز نيست، هبه دوم نسبت به سهم الارث سائر ورثه متوفى بدون رضايت آنها صحيح نيست. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 281

مضاربه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 283

مضاربه

س 1950

اشاره

- مبلغ 350 هزار تومان را به شخصى داده ام كه با پول من كاسبى كند و در ازاى هر 100 هزار تومان ماهى 3 هزار تومان بطور ثابت به من مى دهد امروزه اين معامله را پول مضاربه اى مى گويند خواهشمندم حلال و يا حرام بودن آن را مشخص كنيد.

ج

- مضاربه بنحو مذكور در سؤال صحيح نيست يكى از شرائط شرعى مضاربه آن است كه سهم سود هر يك از طرفين به نحو كسر مشاع مانند ثلث، نصف و ربع مقرّر گردد و اما تعيين مقدار معيّن مانند ماهى 3 هزار تومان براى صاحب پول صحيح نيست بلى صاحب پول آخر هر ماه و يا آخر سال مى تواند سهم سود خودرا در صورتى كه سودى حاصل شده باشد به مبلغ مذكور مصالحه نمايد. و اللَّه العالم

س 1951

اشاره

- مبلغى پول به آقائى داده ام كه ماهيانه مبلغى را بعنوان سود بدهد ولى ورشكست مى گردد و مى گويد كه كار نكرده ام تا به شما سود بدهم حكم شرعى آن را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال چنانچه پول را به نحو مضاربه و با رعايت شرائط آن در اختيار عامل قرار داده است در صورتى كه عامل معامله اى نكرده باشد و سودى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 284

عايد نشده باشد، صاحب پول حق دريافت سود ندارد و اگر پول را قرض داده كه در ماه مبلغى سود بگيرد چه معامله بشود و چه نشود، در اين صورت حكم ربا دارد و جايز نيست.

س 1952

اشاره

- اگر پولى را به شخص كاسبى بدهيم كه معامله كند و نامبرده در قبال آن بگويد اگر ضرر كردم خودم ضررش را قبول دارم و اگر سود كردم هر ماه مبلغ معينى حد اقل بشما مى پردازم مثلًا در قبال 500000 تومان ماهيانه 13000 تومان مى پردازم و اگر سود بهترى داشتم ممكن است چيزى اضافه بدهم اين معامله شرعاً صحيح است يا خير و منفعت اين پول حلال است يا خير؟

ج

- اين معامله مشروعيت ندارد و اگر غرض اين بوده كه گيرنده پول براى خودش با آن معامله كند عنوان قرض ربوى پيدا مى كند و حرام است.

س 1953

اشاره

- براى اينكه پولى را به كسى بدهيم كه كاسبى كند و سودى به صاحب پول بدهد راه صحيح شرعى آن چيست؟

ج

- پول را به عنوان مضاربه به كاسب بدهد كه او با آن معامله كند به اين صورت كه مثلًا ثلث يا نصف يا ربع درآمد متعلّق به صاحب پول دو ثلث يا نصف يا سه چهارم متعلق به كاسب و عامل باشد و اگر سرمايه تلف شود از صاحب سرمايه باشد و كاسب ضامن نباشد.

س 1954

اشاره

- كسانى كه پولى را به انسان مى دهند كه با آن معاملاتى بشود و شخص وكيل مى گردد كه معاملات را انجام داده و در قبال آن پول سودى را كه مورد توافق طرفين مى باشد به طرف سرمايه گذار متعهد گردد به چه شكل مى باشد؟

ج

- اگر بصورت مضاربه عمل كند بى اشكال است ولى بصورتى كه مرقوم شده صحيح نيست.

س 1955

اشاره

- مبلغ پانصد هزار تومان ميخواهم به كسى بدهم كه با آن كار كند و از قرار هر ماه مبلغ سى هزار تومان به بنده بدهد آيا اين عمل جايز است يا خير؟

ج

- عمل بنحو مذكور صحيح نيست و راه صحيح اين است كه با كاسب قرار بگذارد كه سود اين پول هرچه شد نصف يا ثلث آن مثلًا مال من و بقيه مال تو باشد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 285

يعنى بنحو كسر مشاع (درصد) تعيين نمايند بلى اگر آنچه را ماهيانه مى گيرد بعنوان على الحساب بگيرد و در آخر ماه يا سال تمام سود سهم خود را به آنچه تا آن موقع گرفته، مصالحه نمايد اشكال ندارد.

س 1956

اشاره

- اين جانب مبلغى پول در يك شركتى گذاشته ام بدون هيچ گونه قراردادى و هيچ گونه حرفى در هر سه ماه مبلغى پول به اين جانب مى دهند آيا از نظر شرع مقدس اسلام صحيح است يا خير؟

ج

- بطور كلى چنانچه قرض را مشروط به گرفتن زياده نداده باشيد و خود شخص مبلغى مى دهد و طورى باشد كه اگر ندهد شما خود را طلبكار ندانيد و مطالبه ننماييد اشكال ندارد و همچنين است اگر به جهت انجام معامله مشروع پول را به او پرداخته ايد و او هم از سود معاملات به شما مى پردازد. و اللَّه العالم

س 1957

اشاره

- پولى بعنوان قرض الحسنه به تاجرى مى دهيم و همان قدر هم رسيد مى گيريم نه بيشتر او با آن پول كار مى كند و بدون اينكه هيچ شرط و قرارى با هم بگذاريم او خود ماهيانه مبلغى باختيار خود بما مى دهد و يا مى بخشد اين مسأله چه حكمى دارد حلال است يا حرام؟

ج

- چنانچه در قرض قرارداد سود نباشد و قرض گيرنده با رضايت و طيب خاطر چيزى به قرض دهنده بدهد اشكال ندارد، بلكه مستحب است. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 287

اراضى موات

جامع الاحكام، ج 2، ص: 289

اراضى موات

س 1958

اشاره

- زمينهاى بايرى در خارج از شهر تهران كه متعلق به خانواده شخصى كليمى بنام القانيان بوده است توسط بنياد مستضعفان و جانبازان به اشخاص فروخته شده و نامبردگان در زمينهاى مزبور اقدام به عمران و آبادانى و خيابان كشى و درختكارى نموده اند و حاليه بصورت قطعات اقدام به فروش مى نمايند.

استدعا دارد با توجه به مراتب مشروحه نظر مباركتان را در مورد خريد قطعاتى از املاك فوق الذكر اعلام و ذيلًا مرقوم فرمائيد.

ج

- از جريان اين موضوع شخصى اطلاع نداريم بطور كلّى اگر زمين موات باشد و حريم معموره نباشد از انفال است و هيچ شخصى حقيقى يا حقوقى مالك آن نميشود و خريدوفروش آن مشروعيت ندارد على هذا اگر اراضى مرقوم كه على الفرض در يد القانيان بوده موات بوده است به او تعلق نداشته و به اشخاصى كه آن را احياء كرده يا احياء بنمايند تعلّق دارد و اگر در حالتى كه موات بوده آن را از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 290

شخص حقيقى يا حقوقى خريده باشند ميتوانند مبلغى را كه پرداخته اند استرداد نمايند و اگر وضع زمين بصورت ديگر است توضيح دهيد تا جواب مقتضى داده شود.

س 1959

اشاره

- آيا احياء اراضى موات مطلقاً موجب تملك ميشود يا نياز به اجازه ولىّ فقيه دارد (البته بعد از تشكيل حكومت اسلامى).

ج

- احياء زمين موات با شرائطى كه در جاى خود ذكر شده موجب تملّك احياءكننده است.

س 1960

اشاره

- شخصى در سال 1310 شمسى يك قطعه زمين از اراضى موات را احياء مى نمايد در سال 1320 شمسى پس از انجام مراحل و تشريفات ثبتى و قانونى در زمين احياء شده مبادرت به احداث بناء نموده و در سال 1338 شمسى زمين و اعيانى مستحدثه را به فرزند خود انتقال ميدهد اگر چه بر طبق فتاواى جمهور علماء شيعه (من أحيا أرضاً ميتةً فهي له) زمين شرعاً محكوم به مالكيت مُحيى بوده مع ذلك با توجه باينكه دولت وقت (رژيم سابق) ادعا مى نمايد كه زمين احياء شده جزء اراضى خالصه دولت ميباشد (در حالتى كه كمترين بيّنه و حجت شرعيه بر خالصه بودن زمين وجود نداشت) دوباره من غير وجه شرعى بهاء زمين را (به قيمت عادله روز) از منتقل اليه اخذ مى نمايد آيا از نظر معظم له مالكيت و تصرف شخصى منتقل اليه نسبت به قطعه زمين شرعاً ثابت است يا خير؟

ج

- بطور كلى هر زمين موات را كه حريم محيات نباشد هر كس احيا كند مالك آن مى شود و اگر براى زراعت و كارهاى كسبى و شغلى احيا كرده باشد خمس آن را بايد بدهد و اگر براى خانه مسكونى مورد حاجت احياء كرده خمس هم ندارد.

س 1961

اشاره

- شخصى زمينى را مى خرد، بعداً معلوم مى شود به دليل موات بودن سازمان زمين آن را به نام خود نموده و به فروشنده و يا خريدار زمين مى گويد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 291

مبلغى را مى بايستى پرداخت تا ما به شما حق تصرّف بدهيم و خريدار زمين ناچاراً اين مبلغ را مى پردازد، آيا فروشنده بدليل تعيين نكردن چنين عيبى و يا عدم احياء آن و يا عدم پرداخت آن مبلغ قانونى، شرعاً ضامن پول آن خريدار هست يا نه؟ و چنانكه اين معامله بخواهد شرعى باشد، چگونه خواهد بود؟ و آيا خريدار و فروشنده مى توانند براى مشروع نمودن معامله بصورتى مصالحه نمايند؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه زمين مورد معامله موات بوده و هيچ گونه احيائى در آن انجام نشده باشد خريدوفروش آن صحيح نيست و در حقيقت مالك ندارد و كسى كه آن را فروخته بايد وجهى را كه گرفته به خريدار پس بدهد و هم چنين كسى حق ممانعت از احياء يا گرفتن وجهى از كسانى كه مى خواهند آن را احياء نمايند ندارد همان احياء زمين موات سبب مالكيت آن مى شود ولى اگر زمين بصورتى احياء شده باشد و احياءكننده آن را فروخته باشد و به تصرف خريدار داده باشد و ديگرى بطور قهر از او مطالبه وجهى بنمايد فروشنده ضامن نيست و اگر فروشنده بدون پرداخت وجه به ديگرى قادر به تصرف دادن زمين به خريدار نباشد و نپردازد اصل معامله اشكال پيدا مى كند و به هر حال اگر طرفين با هم مصالحه و تراضى نمايند اشكال برطرف مى شود. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 293

قرض

جامع الاحكام، ج 2، ص: 295

قرض

قرض ربوى

س 1962
اشاره

- آيا دريافت وام ربوى در حال ضرورت جايز است يا خير؟

ج

- ضرورتهاى متعارفى كه مردم آن را ضرورت حساب مى كنند مجوز گرفتن وام ربوى نيست. بلى اگر بحد الجاء و اضطرارى برسد كه ارتكاب حرام جايز مى شود بمقدار دفع اضطرار جايز است. و اللَّه العالم

س 1963
اشاره

- اگر شخصى مبلغى بعنوان قرض از فردى گرفته باشد و طرفين قرار گذاشته باشند كه شخص مقروض هر ماه مبلغى به عنوان بهره پول (مثل بانكهاى فعلى) پرداخت نمايد و پس از گذشت ماهها و تمديد آن مبلغ بهره پول همانطور مستمر و معمول بوده است. بفرمائيد:

1- اكنون كه مبلغ بهره از كلّ قرض اوليّه بيشتر شده است آيا بدهكار مى تواند اين معامله را فسخ نمايد و بهره ها را از قرض اوليّه كم كند؟

2- اگر بدهكار متوجه ربوى بودن اين معامله گرديد با آن كه در قرارداد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 296

ملتزم شده است كه مبلغ را پرداخت نمايد، آيا ملزم به رعايت اين قرارداد و پرداخت آن مى باشد يا خير؟

3- حكم اين گونه قراردادها چيست؟

ج

- بطور كلّى در صورتى كه قرض دهنده مبلغى معادل يا بيشتر از اصل قرض به عنوان ربا از قرض گيرنده دريافت كرده باشد ذمّه قرض گيرنده از بدهى به قرض دهنده به تهاتر برى شده و مقرض حق مطالبه از مقترض را ندارد. و اللَّه العالم.

س 1964
اشاره

- الف: يك نفر ميگويد مقدارى پارچه پنبه نقد خريدارى نموده ام و حالا شما پول پارچه را نقد بدهيد و من چك آن را مدت يك ماه از قرار هر يك كيلو پارچه پنبه 45 تومان براى مدت آن نفع ميدهم آيا معامله صحيح است- و اگر معامله صحيح نيست مى تواند 45 تومان منافع را بذل كند؟

ب: اين جانب معامله را فسخ نموده و چهار قطعه چك را تحويل دادم بعد بدون هيچ گونه شرط و قرار دادى تاريخ چك ها را تغيير داده و مبلغ پولى روى چك گذاشته به اين جانب داده است آيا اين صحيح است يا خير؟

ج

- الف: عمل مذكور در سؤال قرض و اقتراض ربوى است و حرام است ولى اگر قرض گيرنده بدون شرط و قرار داد قبلى مبلغى به قرض دهنده هبه نمايد اشكال ندارد. و اللَّه العالم

ج- ب: در صورت عدم قرارداد سود، اگر مديون به رضا و رغبت خود علاوه بر طلب چيزى به طلبكار بدهد اشكال ندارد بلكه مستحب است و ثواب نيز دارد. و اللَّه العالم

س 1965
اشاره

- شخصى 55 سال پيش از شخص ديگرى به عنوان قرض الحسنه 200 تومان اسكناس معادل 2000 ريال قرض گرفته تاكنون موفق نشده كه قرض را ادا كند راجع به اين مسأله تكليف اين شخص چيست؟ دستور بفرماييد كه آيا همان وجه دريافت شده را بايد داد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال شخص قرض گيرنده كه تاكنون بدهى را نپرداخته همان مبلغ دويست تومان را بدهكار است ولى اگر قرض دهنده مطالبه مى كرده و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 297

قرض گيرنده با قدرت بر اداء مسامحه مى كرده بايد ضرر قرض دهنده را از اين جهت جبران نمايد و احتياط اين است كه با هم مصالحه و تراضى نمايند. و اللَّه العالم

س 1966
اشاره

- بعضى ها مى گويند ربا گرفتن يا دادن به بانك اشكالى ندارد چون خطاب تأكلوا الربا خطاب به اشخاص است و بانك شخص نمى باشد. آيا اين حرف نزد حضرتعالى صحيح است يا نه؟

ج

- ربا دادن و گرفتن نسبت به اشخاص و يا بانك حرام است و تفاوتى در اين جهت بين شخص و عنوان نيست چون از ادلّه استظهار ميشود كه نفس ربا حرام است.

س 1967
اشاره

- اگر بپذيريم پول همانند ساير منابع اقتصاد مشمول كميابى است و بنا به اين كميابى داراى قيمت به نام نرخ بهره بوده آيا با اين تفسير مى توان نرخ بهره را بعنوان غير ربا تلقى كرد؟

ج

- تفسير مذكور مقتضى ربا نبودن بهره پول در قرض نيست.

س 1968
اشاره

- آيا انسان اگر پول داشته باشد و مثلًا به يك طلافروش بدهد و ماهى سه هزار تومان پول بگيرد اشكال دارد؟

ج

- اگر قرض داده و ماهى مبلغى بعنوان سود بگيرد ربا و حرام است.

س 1969
اشاره

- عده اى داراى صندوق تعاونى محلى مى باشند و از اين صندوق وامى مى گيرند در ازاى آن وام در هنگام پرداخت، مبالغى را بيش از وام گرفته شده (كه مبلغ اضافه آن از پيش تعيين شده) مى پردازد آيا اين پرداخت اضافى حكم ربا را دارد و يا خير؟

ج

- اگر وام مشروط به پرداخت اضافه باشد ربا و حرام است.

س 1970
اشاره

- از طرف دانشگاه هر ترم پولى به عنوان كمك هزينه تحصيلى به ما داده مى شود پس از پايان درس و اشتغال به كار آن پول را با ده درصد اضافه از ما پس مى گيرند و نمى دانيم تحت چه شرايطى ده در صد اضافه گرفته مى شود. آيا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 298

گرفتن اين كمك هزينه اشكال داد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه بعنوان كمك هزينه داده مى شود و بعد هم پس مى گيرند قرض است و زياده گرفتن ربا و حرام است بلى اگر شما پول را كه مى گيريد مبنى بر دادن ده درصد اضافه نگيريد و ملتزم به آن نباشيد و در اين معنى قصد جدّى داشته باشيد و بدانيد كه در اين صورت هم متصديان امر راضى بتصرف شما در آن پول هستند گرفتن پول براى شما اشكال ندارد هر چند زياده را از شما جبراً بگيرند. و اللَّه العالم.

س 1971
اشاره

- چنانچه براى زراعت و يا غير آن پولى به اسم مساعده از كسى بگيرد و قرار داد كند كه محصول كار را نزد پول دهنده برده و به او بفروشد و حق العمل فروش بردارد چه صورت دارد؟

ج

- ربا و حرام است.

س 1972
اشاره

- شخصى كه وضع مالى اش خوب نبوده پولى از كسى قرض گرفته و صاحب پول از قرض گيرنده مبلغى به عنوان نزول گرفته است تكليف قرض گيرنده چيست؟

ج

- قرض گيرنده ميتواند آنچه را بعنوان نزول به قرض دهنده داده است از او مطالبه كند و ميتواند هم به او ببخشد.

س 1973
اشاره

- زيد نياز به پول دارد و عمر بادام دارد زيد بادام از عمر كيلويى 460 تومان مى خرد تا پول را پس از 3 ماه به عمر بدهد و در همان مجلس عمر بادام را از زيد كيلويى 430 تومان مى خرد و پول را به زيد مى دهد، حكم اين مسأله چيست؟

ج

- اگر معامله اوّل مشروط به معامله دوّم باشد صحيح نيست. واله العالم

س 1974
اشاره

- شخصى مبلغ پولى را به صورت نزول به كسى مى دهد كه مثلًا در هر ماهى در مقابل صد هزار تومان سه يا پنج هزار تومان به عنوان سود به صاحب پول پرداخت كند و پس از پايان مدت تعيين شده اصل تمام پول را به صاحب پول

جامع الاحكام، ج 2، ص: 299

برگرداند. آيا چنين معامله شرعيّت دارد؟ در صورت بطلان معامله مبلغ پولى را كه به عنوان سود (نزول) به صاحب پول پرداخت شده است مى تواند برگرداند و يا از اصل پول حساب كند؟

ج

- پول دادن و سود گرفتن به نحو مذكور در سؤال ربا و حرام است و اگر كسى به اين نحو به كسى پول قرض داد و سود گرفت، شخص قرض گيرنده مى تواند آنچه را به عنوان سود داده برگرداند و يا از اصل بدهى كسر نمايد. واله العالم

فرار از ربا

س 1975
اشاره

- اگر كسى براى فرار از ربا مقدارى از خانه زيد را مى خرد و به او اجاره مى دهد تا مدت معينى و اين مقدار پول را در قبال اجاره از او مى گيرد و بعد از فرارسيدن مدت دوباره پولش را مى گيرد آيا اين صحيح است يا نه؟

ج

- اگر خانه را با قصد جدى بفروشد و در ضمن شرط كند كه تا مدت معينى اختيار فسخ معامله را داشته باشد و در همان مدت تعيين شده معامله را فسخ كند و خانه خود را پس بگيرد صحيح است ولى اگر آن مدت بگذرد و معامله را فسخ نكند ديگر حقى به خانه ندارد و اجاره دادن آن خانه از طرف خريدار به فروشنده اشكال ندارد. و اللَّه العالم

س 1976
اشاره

- صندوقى داراى 20 عضو، كه ماهانه مبلغى را به عنوان پس انداز در اختيار مسئول آن ميگذارند و طبق نوبت به همه اعضاء آن بدون هيچ شرطى وام قرض الحسنه داده ميشود، گاهى يكى از اعضاء يا غير اعضاء معامله اى ميكند مثلًا خانه يا زمين يا دستگاه يا مغازه و غيره ميخرد و صندوق با دادن مبلغى آن جنس را با آن شخص شريك ميشود و در همين مجلس آن جنس را به او گرانتر و به صورت اقساط ميفروشد آيا اين معامله جائز است يا نه؟ و اگر جائز نيست براى تصحيح معامله چه راه حل پيشنهاد ميفرمائيد؟

ج

- در مورد سؤال، اگر صندوق يك پنجم جنس را از فروشنده ميخرد و به آن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 300

شخص به قيمت گرانتر مى فروشد اشكال ندارد.

س 1977
اشاره

- شخصى كه ميخواهد وام در مدت معينى بگيرد آيا ميتواند مبلغى به وام دهنده صلح كند و در ضمن آن مصالحه وام مزبور را شرط كند مثلًا بگويد پنجاه هزار تومان بتو صلح ميكنم بشرط آنكه دويست هزار تومان ده ماه بمن قرض بدهى و او هم اين صلح را قبول كند؟

ج

- اشكال ندارد.

تصرف در مالى كه از راه رباخوارى به دست آمده

س 1978
اشاره

- اگر كسى به عنوان نزول خوار در جامعه باشد و مسئولين و مردم نيز از اين امر آگاه باشند و بعد آن فرد فوت كند آيا از نظر شرع لازم است بر وارثين او كه مال مردم را برگردانند به صاحبان اصليش يا خير؟

ج

- اگر شرعاً ثابت شود كه متوفى ربا گرفته و معلوم باشد كه از اين بابت چه مقدار مديون است بايد به صاحبان آنها برگردانده شود ولى اگر احتمال داده شود كه متوفّى آنچه اضافه مى گرفته به صورتهاى شرعى دريافت مى كرده بر ورثه او كه باين احتمال اطمينان به اشتغال ذمّه او ندارند چيزى نيست و اگر كسى ادعائى بر متوفى دارد بايد با مراجعه نزد حاكم شرعى ثابت نمايد.

س 1979
اشاره

- آيا ربا خوار اموالى را كه از طريق ربا بدست آورده بايد به صاحبانش برگرداند؟

ج

- بلى بايد به صاحبانش برگرداند.

س 1980
اشاره

- با اشخاصى زندگى مى كنيم كه احتمالًا بعضى از غذاهائى كه به خانه مى آورند مخلوط به مال ربوى است تكليف چيست؟

ج

- در فرض سؤال، تا يقين نداشته باشيد عين آنچه را كه به خانه شما مى آورند از مال حرام است براى شما اشكالى ندارد و مجرد اينكه اموال او مخلوط بحرام است موجب عدم جواز تصرّفات شما نميشود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 301

س 1981
اشاره

- معامله با كسانى كه سالهاى قبل ربا مى خوردند چه صورتى دارد.

ج

- در فرض سؤال، چنانچه پولى كه بشما مى دهد يقين نداشته باشيد كه آن پول حرام است اشكال ندارد.

ربا بين پدر و فرزند

س 1982
اشاره

- آيا دختر مى تواند از پدر ربا دريافت نمايد ضمناً اگر دختر داراى شوهر باشد تكليف چيست؟

ج

- ربا گرفتن دختر از پدر و بالعكس اشكال ندارد، و تفاوتى ندارد كه دختر شوهر داشته باشد يا نداشته باشد. و اللَّه العالم.

س 1983
اشاره

- آيا بين مادر و فرزند، و زن و شوهر ربا جايز است يا نه؟

ج

- ربا گرفتن پدر و فرزند و زن و شوهر از يكديگر اشكال ندارد ولى ربا گرفتن مادر و فرزند از يكديگر جائز نيست. و اللَّه العالم

كارمزد

س 1984
اشاره

- بعضى از صندوقهاى قرض الحسنه هنگام پرداخت وام به وام گيرنده، از يك تا پنج درصد مبلغ وام را به عنوان كارمزد و هزينه از وام كسر مى كنند و بقيه را به وام گيرنده مى دهند به گونه اى كه اگر وام گيرنده اين عمل را نپذيرد وام تعطيل مى گردد و آيا اين عمل صورت شرعى دارد؟ آيا شرط در قرض اشكال دارد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال اگر وجهى را كه صندوق قرض مى دهد ملك صندوق يا مشترك بين صندوق و اشخاص باشد شرط مذكور به نفع صندوق و در حكم زياده و ربا و حرام است. ولى اگر وجوهى كه قرض داده مى شود ملك اشخاص باشد و صندوق فقط وكيل صاحبان وجوه و واسطه گى بين طرفين را در وقوع معامله عهده دار باشد مى تواند آنچه را براى انجام معامله هزينه مى نمايد و هم چنين حق العمل واسطه گى خود را براى اداره امور صندوق و استمرار عمل آن از قرض گيرنده دريافت نمايد و بدون قبول آن از طرف قرض گيرنده معامله را انجام ندهد. و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 302

اگر وجوهى كه به قرض داده مى شود ملك صندوق باشد و قرض و استقراض متوقف بر عملى باشد كه عرفاً ماليّت داشته باشد مثل نوشتن سند و نگاه دارى حساب و صندوق به درخواست قرض گيرنده نه شرط و الزام بر او آن عمل را انجام دهد يا اوراقى را مصرف نمايد قرض گيرنده بايد اجرة المسمى يا اجرة المثل عمل صندوق و بهاى اوراق را بپردازد مع ذلك گرچه با هر يك از اين دو راه و راههاى ديگر از جمله فروش دفترچه حساب به متقاضى وام مى توان بطور مشروع مخارج صندوق قرض الحسنه را

تأمين نمود، سزاوار است براى اينكه اين اقدام خير كامل و موجب اجر و ثواب بيشتر و اعانت زيادتر به ضعفا گردد مخارج صندوق را مؤمنين از تبرعات و هدايا به صندوق يا معاملات مشروع ديگر تأمين نمايند و از قرض گيرنده بطور مشروع هم وجهى بيش از اصل قرض نگيرند.

س 1985
اشاره

- آيا صندوقهاى قرض الحسنه مى توانند مخارج و هزينه هاى پرداخت و دريافت وام را از گيرنده آن طلب كنند؟

ج

- اگر صندوق قرض الحسنه و مسئولان آن بعنوان واسطه بين صاحبان وجوه عمل مى كنند كه بوكالت از آنها پول آنها را به وام گيرنده قرض مى دهند، كه وام دهنده، صندوق يا مسئول صندوق نباشد، و خود صاحب پول باشد در اين صورت صندوق و مسئول آن مى تواند مبلغ معينى را بعنوان حق العمل و مخارج كاغذ و غيره از گيرنده وام بگيرد ولى اگر وجوهى كه گرفته مى شود جزء موجودى صندوق و ضميمه وجوه بودجه و اعتبار وامى صندوق مى شود كه طبعاً صندوق هم وام دهنده مى شود وام دادن بشرط اينكه وام گيرنده پول و بهاى اين هزينه ها را بصندوق بدهد اشكال دارد و حكم ربا را دارد، راه ديگر علاوه بر صورت اولى كه صندوق بوكالت عمل كند اين است كه وام گيرنده قبل از گرفتن وام مبلغ معينى به بانك بشرط اينكه بانك مبلغ معينى را به او وام بدهد هبه كند مثلًا يك هزار تومان نقد به صندوق به اين شرط كه يكصد هزار تومان به او قرض الحسنه بدهد هبه كند و يك هزار تومان را به صندوق بدهد و بعد صندوق يكصد هزار تومان به او قرض بدهد، ولى بهتر از همه كه ثواب آن بيشتر و با نيت خيرخواهانه مؤسسين موافقتر است و خلوص نيت وام دهندگان را بيشتر جلوه مى دهد و اعانت به ضعفاء و برادران و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 303

خواهران ايمانى نيازمند است اين است كه اين افراد موفقى كه صندوق تشكيل مى دهند هزينه ها و مخارج را نيز از كيسه احسان خود يا

كمك محسنين و نيكوكاران ديگر بدهند و از وام گيرنده چيزى بنام هزينه و غيره دريافت ننمايند، هم اكنون بعضى صندوقها به اين صورت عمل مى نمايند.

عمليات بانكى (جوائز حساب قرض الحسنه و سود سپرده بانكى)

س 1986
اشاره

- شخصى فقط بخاطر اعتماد و حفاظت پولش را در حساب قرض الحسنه بانك مى گذارند و بانك به طريق قرعه جوايزى به صاحبان حساب مى دهد اين جايزه حلال است يا حرام (خصوصاً اگر نظر ضمنى هم بجايزه داشته باشد و در صورت حلّيت در مازاد مؤونه خمس به آن جايزه ميرسد).

ج

- ظاهراً در صورتى كه دادوستد مبنى بر شركت دادن او در قرعه كشى براى جايز نباشد جايزه حلال است و در مازاد بر مصرف در مؤونه خمس به آن تعلّق مى گيرد.

س 1987
اشاره

- اگر كسى با قصد دريافت سود پولى در حساب خود در بانك بگذارد گرفتن اضافى جايز است يا خير؟

ج

- اگر با قرار دريافت سود باشد اگر چه به زبان هم نياورند جايز نيست.

س 1988
اشاره

- سپردن پول در بانكهاى جمهورى اسلامى بقصد اخذ بهره معين چه حكمى دارد؟

ج

- قرض بشرط سود مطلقا حرام است بنابراين اگر سپردن پول و دادوستد آن بر مبنا و شرط پرداخت بهره باشد ربا و حرام است.

س 1989
اشاره

- سپردن پول در صندوقهاى قرض الحسنه به قصد دريافت جوايز غير معين چه حكمى دارد؟

ج

- اگر سپردن پول به بانك قرض الحسنه به شرط شركت دادن قرض دهنده در قرعه كشى جوائز نباشد و خود بانك براى تشويق قرض دهندگان جوائزى معين كند و قرض دهنده پول را به قصد قرض الحسنه بلا شرط بدهد اشكال ندارد هر چند قرض دهنده از برنامه جوائز بانك مطلع باشد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 304

س 1990
اشاره

- پولى كه در بانك به رسم كوتاه مدّت بدون قيد يا شرطى گذاشته مى شود بعد از مدتى مبلغى بصاحب پول مى دهند به رسم على الحساب آيا جائز است يا خير بيان فرمائيد؟

ج

- اگر بطريق مضاربه شرعيه پول را به بانك بدهد و يا وكالت بدهد كه بانك از طرف او معاملات شرعيّه انجام دهد اشكال ندارد ولى وام به شرط سود ربا و حرام است.

س 1991
اشاره

- در جمهورى اسلامى ايران كه وضع بانكها تغيير كرده گذاشتن سپرده و گرفتن ماهيانه مبلغى چه صورت دارد و نيز گرفتن وام از بانك و دادن مبلغ بعنوان كار مزد يا چيزى ديگر چه صورت دارد؟

ج

- اگر بانك با آن پول معاملات شرعى انجام دهد و شرائط آن معاملات را هم رعايت كند و مراجعه كننده هم بانك را وكيل در انجام آن معاملات كند اشكال ندارد و اگر قرض بشرط سود بدهد ربا و حرام است. و اللَّه العالم.

س 1992
اشاره

- قسمتى از مقرّرات مادّه واحده بانك ملّى ايران ذيلًا درج ميگردد خواهشمند است ملاحظه فرمائيد با توجه به مقرّرات جارى بانك سپرده ها به نظر جنابعالى صحيح است يا خير صراحتاً اعلام نظر فرمائيد متشكرم.

(مادّه واحده بانك ملّى ايران به وكالت از طرف سپرده گذار با داشتن حق توكيل وجه سپرده را طبق قانون عمليات بانكى بدون ربا بطور مشاع بكار گرفته و منافع حاصله را پس از كسر حق الوكاله طبق آئين نامه و مقرّرات مربوط يا داشتن حق مصالحه منافع بين بانك و سپرده گذاران به تناسب مبلغ و مدّت بكار گرفته شده تأديه خواهد نمود).

ج

- اگر سپرده گذار با توجه بمفاد ماده واحده مسئولين بانك را وكيل كند اشكال ندارد. و اللَّه العالم.

س 1993
اشاره

- بانكها در جمهورى اسلامى تحت عناوين شرعيّه «مضاربه- مساقات- مزارعه- شركت- جعاله و ...» با مشتريان و بالعكس قرارداد منعقد ميكند و هر ماه على الحساب 14% يا كمتر و بيشتر در اختيار مشتريان قرار داده و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 305

در پايان مدت تصفيه حساب ميكند نظر باينكه مردم عادى و مشتريان عموماً شرايط و قيود مندرج در برگه قرارداد را مطالعه نمى كنند و نوعاً به امضاء كردن اكتفاء مى كنند و بدين وسيله رضايت خودرا در پذيرش كليّه شرايط و قيود اعلام ميدارند آيا صرف امضاء كردن يا قبول كليّه شرايط بطور شفاهى با آنكه از خصوصيات و عناوين شرعيّه آگاهى ندارند سبب تحقق عقود مذكور و مشروعيّت آنها مى شود يا لازم به تفهيم و تفهّم از طرف بانكها يا متعاقدين مى باشد.

ج

- صحت در كليه عضو المعاملات توجه طرفين و تعيين نوع معامله در رعايت شرايطى كه در صحت آن معتبر است لازم است و بامضاء ناآگاهانه و خالى از قصد نوع و شرايط معامله اكتفا جايز نيست. و اللَّه العالم.

س 1994
اشاره

- پول را جهت حفظ و نگهدارى در بانك به حساب مى گذاريم پس از مدتى بانك مقدارى سود به صاحب حساب مى پردازد آيا اشكالى دارد و در صورت اشكال اگر چنين پولى را دريافت نموده ايم بايد چه كرد؟

ج

- چنانچه پول را فقط جهت نگهدارى در بانك بگذاريد و منظور شما گرفتن سود نباشد بطورى كه اگر بانك سود را ندهد مطالبه نمى كنيد اشكال ندارد.

س 1995
اشاره

- پرداخت سود بانكها با تضمين سود و فروش اوراق با سود تضمينى چه حكمى دارند؟ و جرائم دير كرد اقساط وام بانكى چطور؟

ج

- اگر پرداخت سود تحت عنوان يكى از معاملات شرعى با مراعات شرائط شرعى آن باشد مانعى ندارد و الّا جائز نيست و گرفتن جرائم ديركرد اقساط جائز نيست مگر اينكه در ضمن عقد شرط شده باشد و براى مهلت و تأخير در مطالبه نباشد.

س 1996
اشاره

- بانكها وامهايى به عنوان مضاربه و شركت و امثال ذلك در اختيار افراد قرار مى دهند و مقدارى سود دريافت ميدارند و در مقابل تأخير در پرداخت اقساط، ديركرد مى گيرند بفرمائيد اينگونه وامها شرعاً چه صورتى دارد؟

ج

- در مضاربه شرط دريافت سود سهم صاحب سرمايه از عامل به اقساط اگر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 306

چه سود حاصل نشده باشد صحيح نيست بلى نسبت به پرداخت سود حاصل شده شرط اقساط جايز است لكن گرفتن ديركرد به صورت مرسوم فعلى جايز نيست و در اين صورت اگر در ضمن عقد شرط كنند كه اگر در پرداخت قسط تأخير كند فلان مبلغ معين را بدهد جائز است بشرط اين كه به اذن در تأخير و تأجيل معجّل در مقابل پرداخت زياده برگشت نكند.

س 1997
اشاره

- آيا مادر مى تواند در ضمن قراردادى كه با بانك منعقد مى كند بگويد:

من اين مبلغ پول را به صورت امانت در اختيار بانك مى گذارم و بانك متعهد است در صورتى كه فرزندم به سن رشد رسيد، آن را تحت اختيار او قرار دهد و تا زمانى كه او به سن قانونى نرسيده، اين امانت در تصرف بانك مى باشد و حق دخل و تصرف با خودم (مادر) است؟

ج

- واگذاشتن پول به عنوان امانت صحيح نيست چون بانك آن را نگه نمى دارد و در آن تصرف مى كند و بر مالى كه در گردش و تصرف است امانت صدق نمى كند و اگر مال به عنوان هبه به فرزند صغير تمليك شود حصول ملكيت براى صغير متوقف بر قبض ولىّ شرعى (پدر و جدّ پدرى و با فوت آنها مجتهد جامع الشرائط) است بنابراين اگر مادر در حالى مى خواهد پول در بانك براى فرزند صغير بگذارد كه با شوهر خود زندگى مى كند مى تواند با گفتگوى قبلى مال را به عنوان هبه به فرزند، به پدر او كه ولى شرعى است بدهد و او ولايةً قبض نمايد و در اين خصوص نوشته اى تنظيم نمايند با گواهى محضر رسمى و قانونى و بعد پول را به نام فرزند در بانك بگذارد چون قبض ولى شرعى محقق نشده به ملكيت مادر باقى است و نتيجه اى براى فرزند ندارد و در اين مورد بهتر اين است كه پول را به نام خود در بانك بگذارد و وصيتنامه رسمى تنظيم نمايد و در آن وصيت كند كه بانك آن را به فرزندش بدهند در اين صورت اگر مبلغ مذكور زايد بر ثلث كل

تركه نباشد تمام آن و الّا با عدم امضاء ساير ورثه مبلغى از آن كه معادل با ثلث باشد به فرزند او داده مى شود. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 307

س 1998
اشاره

- اين جانب مقدارى زمين در شهرستان داشتم كه بعد از اعلام دولت مبنى بر دادن وام مخصوص به كارمندان آن را فروختم و در بانك مسكن گذاشتم تا وام مسكن بگيرم، حالا كه نوبت وام رسيده مى گويند حرام است يا اشكال دارد و از طرفى من در برخى مسائل از امام خمينى (ره) عدول كرده ام و در بعضى مسائل مقلد ايشان مانده ام والان مقلد شما هستم. حالا نمى دانم وام بنده چه حكمى دارد از طرفى چون در فروش زمين ضرر كرده ام و اكنون نيز مشكل مسكن دارم و به دشوارى افتاده ام راه چاره چيست؟ لطفاً راهنمايى كنيد ضمناً در استخاره خريد خانه بد و براى وام و ساختن خانه خوب آمده است، لطفاً مرا راهنمايى فرمائيد تا مشكل مسكن من حل شده و به حرام نيز نيافتم.

ج

- وام با سود ربا و حرام است و استخاره براى انجام عمل حرام معنى ندارد. اشكال اين عمل از دو جهت است اول گذاردن پول در بانك مسكن و بعبارت ديگر قرض دادن آن به بانك به شرط اينكه بانك وام مسكن به او بدهد اين معامله ربوى حرام است ولى حال كه انجام شده وام دهنده ميتواند به بانك اعلام كند كه از حق عرفى الزامى كه بر بانك دارد صرف نظر كرده است و بانك خود مختار است در اين صورت اگر بانك خودش وام مسكن را به او بدهد ظاهراً اشكال ندارد، و دوم از جهت اينكه بانك مسكن بخواهد چيزى زيادتر از اصل وام از وام گيرنده دريافت كند در اين صورت اين مسائله هم اگر بصورت وام به شرط سود باشد ربا و

حرام است و اگر بعنوانى از عناوين شرعيه مثل مشاركت و حتى فروش اسكناس به مبلغى بيشتر انجام شود ظاهراً رفع اشكال مى شود.

س 1999
اشاره

- من جانباز جنگ تحميلى هستم و براى ساختن منزل مسكونى بانك مبلغى وام پرداخت مى كند ولى چند در صد بهره مى گيرد آيا جايز است (لازم به ذكر است كه من نمى دانم بنابر چه ضوابطى آن بهره را مى گيرند).

ج

- قرض به شرط سود ربا حرام است بلى چنانچه پول را قرض ندهد بلكه به عنوان يكى از معاملات شرعى با مراعات شرائط شرعى آن معامله باشد اشكال ندارد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 308

س 2000
اشاره

- در عمليات بانكى بدون ربا در سيستم بانكى جمهورى اسلامى ايران اساس كار بر معاملات مجاز و مشروع استوار است. چنانچه شخصى از بانكى تحت عنوان يكى از عقود مشاركت- مضاربه- جعاله- فروش اقساطى و غيرهم وجهى در قبال تضمين معتبر يا ترهين ملك و امثال آن بنام تسهيلات بانكى دريافت كند و آن وجه را در راه غير از آنچه با بانك قرار داد داشته مصرف كند آيا مرتكب فعل حرام شده يا آن عمل حلال است؟ به عنوان نمونه فردى براى تعميرات مسكن خود عقد جعاله منعقد كند و وجه اعطائى را صرف خريد سهام شركتها يا سرمايه گذارى در جاى ديگر يا خريد اتومبيل يا تأمين جهيزيه عروسى فرزند خود نمايد. اگر منفعتى از اين راه بدست آورد مشروع است يا خير؟ اگر منفعت بدست آمده را روى اصل وجه بگذارد سپس به صورتى تمام يا قسمتى از آن را مطابق قرار داد اوليه با بانك مصرف كند چه حكمى دارد؟ اكنون اگر بانك از مصرف وجه اعطائى در راه غير قرار داد مطلع شود شرعاً چه وظيفه اى دارد؟

ج

- اگر گرفتن وجه از بانك مشروط به استفاده در مورد خاص باشد و مشترى آن را در مورد ديگرى مصرف نمايد بانك پس از اطلاع مى تواند قرار داد را فسخ و وجه خود را مطالبه كند ولى معاملاتى كه مشترى بذمّه انجام داده باطل نيست.

س 2001
اشاره

- سودى كه از بانكها هر ماه به صاحب پول مى پردازند مى شود با ماليات و عوارض ديگر مصالحه نمود يا نه؟

ج

- مورد اشكال است.

س 2002
اشاره

- چرا بانكها معمولًا يك نرخ مشاركت را براى كليّه عقود در نظر مى گيرند آيا با وجود تفاوت عقود مختلف در بازدهى و ريسك آن كه طبيعتاً درجات يا نرخهاى مشاركت متفاوتى را مى طلبد با نفس بانكدارى اسلامى مطابقت دارد يا خير؟

ج

- در عقود مشروعه نحوه معامله در حدود مشروع بستگى به تراضى متعاملين دارد، و متعاملين ملزم به اينكه مقدار بازدهى را در نظر بگيرند نمى باشند.

س 2003
اشاره

- اين جانب براى بازسازى و نوسازى منزل پدرى از بانك مسكن و در سال 68 وام گرفته ام آيا مشاركت بانك با اين جانب و خريد اقساطى اين جانب

جامع الاحكام، ج 2، ص: 309

از بانك اشكال دارد يا خير و به طور كلّى وامى كه براى تعميرات و يا بناى جديد از بانك مى گيريم در مدت 15 سال به صورت اقساط اشكال دارد يا خير؟

ج

- از جمله طرق شرعيه تخلّص از ربا اين است كه بانك خانه شما را يا قسمتى از آن را نقداً از شما واقعاً بخرد و سپس آن را اقساطى به شما بفروشد ولى اگر معامله صورى باشد و در واقع وام به شرط سود باشد ربا و حرام است.

س 2004
اشاره

- افرادى هستند كه در بانك مسكن پول پس انداز مى كنند تا از طريق قرعه كشى صاحب خانه شوند. اين روش خانه دار شدن براى افرادى كه پول زيادى ندارند تا يكجا خانه بخرند و از اين طريق عمل مى كنند چه حكمى از نظر شرع مقدس اسلام دارد؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه پول را به داعى اينكه او را در قرعه كشى شركت دهند و احتمالًا صاحب خانه شود در بانك بگذارد مانع ندارد ولى اگر به شرط شركت دادن در قرعه كشى باشد در حكم ربا است و جائز نيست.

س 2005
اشاره

- آيا بانكها شرعاً مى توانند پولى را كه در بانك به امانت گذارده شده با دستور دادگسترى و يا اداره تأمين اجتماعى خودشان بدون اجازه صاحب حساب برداشت نمايند؟

ج

- پولهايى كه در بانك گذارده ميشود حكم امانت ندارد چون به حال خود باقى نمى ماند و در تغيير و تبديل و مورد استفاده اشخاص است بلكه قرض دادن به بانك است و به هرحال برداشت پول بدون اجازه صاحب خود حساب جائز نيست و در واقع برداشت نمى شود و بانك ضامن پرداخت آن به صاحب وجه است بلى در بعض موارد مثل اينكه مجتهد جامع الشرائط حكم به افلاس شخصى بكند و از تصرف در اين گونه اموالش ممنوع شود پرداخت آن به صاحب حساب جائز نيست و بايد طبق دستور مجتهد جامع الشرائط عمل شود. و اللَّه العالم.

س 2006
اشاره

- بانك ميگويد مثلا بيست هزار (20000) تومان براى گرفتن سكه نام نويسى كنيد، پس از مدت دو ماه كه براى گرفتن سكه ميرود، ميگويد مثلا دو هزار تومان ديگر بدهيد، آيا گرفتن سكه اشكال دارد، (يا اينكه در بازار قيمت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 310

آن بيشتر است) همچنين اسم نوشتن براى ماشين كه بعد از مدت دو سال تحويل مى دهد و بخاطر پولى كه قبلا گرفته بوده، قيمت را كمتر از قيمت روز حساب مى كند؟

ج

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص310

اگر از اوّل قيمت سكه را تعيين نكنند چون معامله واقع نميشود بانك ميتواند در موقع تحويل، قيمت را تعيين و بر مبناى آن ثمن را تعيين كند و براى كسى كه قبلا پول بحساب ريخته اشكال ندارد بلى اگر اين مبلغ را ببانك بدهد بشرط اينكه در موقع معين سكه به او بفروشد اشكال ربا دارد و همچنين پول براى ماشين دادن بشرط اينكه در موقع ماشين به او بفروشند اشكال دارد. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 311

احكام خوراكيها

جامع الاحكام، ج 2، ص: 313

احكام خوراكيها

وسيله ذبح

س 2007
اشاره

- ذبح حيوان با كارد استيل چه حكمى دارد؟

ج

- اگر استيل آهن باشد اشكال ندارد. و اللّه العالم

س 2008
اشاره

- حضرت عالى فرموده ايد كه در ذبح يكى از شرايطش آهن است و اگر روكش آن آهن باشد و يا مخلوط و از نقره و مس و ديگر فلزات باشد، صحيح است يا نه؟

ج

- بايد فقط آهن باشد بلى اگر مخلوط آن كه غير آهن است بقدرى كم باشد كه چيزى بحساب نيايد و عرفا آهن محسوب شود اشكال ندارد. و اللّه العالم

گفتن بسم اللّه وقت ذبح

س 2009
اشاره

- در مورد اينكه در كشتارگاههاى مرغ كه مرغها را به دستگاهى مى بندند و سر آنها را مى برد مى خواستم بدانم كه آيا اين طور سر بريدن اشكالى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 314

ندارد و اين مرغها را كه ما مى خوريم حلال است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه آنچه را در ذبح معتبر است مانند بسم اللّه گفتن و رو بقبله بودن رعايت نمايند بعيد نيست ذبيحه حلال شود بشرط اينكه اگر ذبح بطور تدريجى انجام مى گيرد براى هر مرغى بسم اللّه گفته شود و اگر دفعتا چند مرغ با هم ذبح مى شود براى هر دفعه بسم اللّه بگويد.

س 2010
اشاره

- آيا نوشتن «بسم اللّه» بر ديوار كشتارگاه، در ذبح كفايت مى كند؟

ج

- كفايت نمى كند.

س 2011
اشاره

- آيا گفتن يك بسم اللّه در صبح هنگام شروع كار دستگاه تا هنگام غروب كفايت مى كند؟

ج

- كفايت نمى كند.

س 2012
اشاره

- در صورتى كه جواب دو سؤال قبل منفى است تكليف ما، با توجه به اينكه نمى دانيم مرغ هاى موجود در سطح شهر از كدام كشتارگاه آمده و هنگام ذبح بسم اللّه گفته شده است يا نه چيست؟

ج

- اگر از دست مسلمان ميخريد و احتمال ميدهيد كه ذبح شرعى شده باشد اشكال ندارد و پاك و حلال است.

س 2013
اشاره

- آيا گفتن يك مرتبه بسم اللّه هنگام روشن كردن دستگاه در كشتار مرغ كافى است؟

ج

- ظاهرا براى هر مرتبه روشن كردن دستگاه كافى است بشرط اينكه همه مرغها دفعة با هم ذبح شوند ولى اگر پى درپى ذبح شوند اگر چه سريعا انجام شود كفايت يك مرتبه بسم اللّه براى حليت مرغهائى كه بعد از مرغ اوّل ذبح ميشود محل اشكال است بلكه كافى نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 315

ذبح كننده

س 2014
اشاره

- حكم ذبيحه سنّيهاى مالكى، حنبلى، شافعى و حنفى چيست؟

ج

- ذبيحه آنها پاك است.

س 2015
اشاره

- حكم ذبيحه «محارب» و اهل كتاب چيست؟

ج

- محاربينى كه محكوم بكفر هستند و همچنين ذبيحه اهل كتاب نجس و حرام است.

س 2016
اشاره

- حكم ذبيحه «جاحد النّبى» چگونه مى باشد؟

ج

- جاحد النّبى صلى اللّه عليه و آله كافر است و ذبيح او حرام و نجس است.

س 2017
اشاره

- حكم ذبيحه «غلاة»، «خوارج»، «ناصبى»، «ساب النّبي (ص) أو أحد الائمة (ع)» چيست؟

ج

- ذبيحه غلاة و خوارج و ساب النبي (ص) و ائمه عليهم السلام حرام و نجس است.

س 2018
اشاره

- حكم ذبيحه «مجسمه»، «مشبهه»، «جبريه»، «مفوضه» و ذبيحه «قدريه» چيست؟

ج

- طوائف مذكور اگر شهادتين را و لو اجمالا قبول دارند و توجه به توالى فاسد اعتقاد خود از لحاظ استلزام انكار ضرورى ندارند ذبيحه آنها پاك است.

غذائى كه به وسيله غير مسلمان تهيه مى شود

س 2019
اشاره

- از غذاهايى كه غير مسلمان- كتابى يا غير كتابى- درست مى كند اعم از برنج و غير برنج و گوشت و غير گوشت جايز است كه از آنها بخوريم يا خير؟

ج

- اگر غذا با دست و يا عضو ديگر غير مسلمان ملاقات كرده باشد خوردن آن جايز نيست و همچنين اگر با گوشت غير مذكّى درست شده باشد.

س 2020
اشاره

- سوسيس هايى كه از كشورهاى خارجى وارد مى شود چه حكمى دارد؟

ج

- در فرض سؤال اگر مشتمل بر گوشت و پيه و مانند آن باشد كه حليّت آن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 316

موقوف بر تذكيه است و از بلاد كفر وارد شده و شك در تذكيه آن داشته باشد محكوم به حرمت و نجاست است. و اللَّه العالم.

س 2021
اشاره

- آيا كنسروهايى كه در كشورهاى خارج بسته بندى مى شود و در ايران بفروش مى رسد خوردن آن چه صورت دارد آيا حلال است يا حرام؟

ج

- در مورد سؤال اگر يقين نداريد كه ماهى فلس دار را زنده از آب گرفته اند خوردن آنها حرام است. و اللَّه العالم.

س 2022
اشاره

- اگر يك نفر غير مسلمان- كتابى يا غير كتابى- و يا مورد اعتماد و غير اعتماد بگويد گوشت درون غذا يا اين گوشت مثلًا ذبح اسلامى است مى شود از او قبول كرد يا خير؟

ج

- اگر از گفته كسى يقين به تذكيه شرعى پيدا شود و يا بيّنه شرعى به تذكيه اقامه شود گوشت محكوم به تذكيه است و الا محكوم به نجاست است.

غذائى كه بوسيله مسلمان تهيه مى شود

س 2023
اشاره

- اگر يك نفر مسلمان ولى نه چندان قابل اعتماد مدعى است كه اين غذا يا گوشت از مذبوح اسلامى درست شده جايز است از او بپذيريم يا خير؟

ج

- قول يك نفر حجّت نيست هر چند مورد اعتماد باشد مگر اينكه از قول او يقين حاصل شود يا ذى اليد باشد.

س 2024
اشاره

- اگر يك نفر مسلمان اعم از مورد اعتماد و غير اعتماد ما را براى صرف غذا در منزلش دعوت كند خوردن غذاى او جايز است يا خير؟ و آيا در مورد اسلامى بودن نتيجه بايد سؤال كرد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال استفاده از غذاى دعوت كننده جايز است و سؤال لازم نيست.

س 2025
اشاره

- اقوامى كه مى دانيم از منبع غير شرعى، امرار معاش مى كنند، ارتباط با آنها در صورتى كه اطمينان نداشته باشيم كه غذا يا آبى كه براى ما مى آورند از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 317

همان منبع است خوردن آن چگونه است؟

ج

- در صورتى كه نمى دانيد از آن منبع است اشكال ندارد.

س 2026
اشاره

- آيا براى شوفر خوراك مجانى كه در هتلهاى بين راه يا ارزانتر از سرنشينان ماشين مى دهند حلال است؟ و همچنين مأمورين خريد ارگانها و يا گروه ها كه بخاطر خريدشان از فروشنده به آنان تخفيف ميدهند بعد از اتمام معامله پذيرائى مى كنند آيا اين كار جايز است؟

ج

- در مورد راننده اگر توقف او در مكان خاصى از لحاظ سرنشينان ماشين تفاوت نداشته باشد خوراك مجانى يا ارزانتر براى او بى اشكال است و با وجود تفاوت اگر خوراك در برابر اين عمل باشد بى اشكال نيست و در مورد مأمورين ارگانها و گروهها نيز اگر اين برنامه موجب شود كه جنس را به قيمتى كه بيشتر از قيمتى كه خريد آن از فروشنده يا محل ديگر ممكن باشد خريدارى كند اشكال دارد و خيانت است.

حيوانات حرام گوشت

س 2027
اشاره

- نظر خود را نسبت به خرچنگ كه در آب زندگى مى كند بمنظور صادرات به كشورهاى غير مسلمان بيان فرمائيد. (البته كشورهاى مسلمان غير تشيّع مصرف كننده كل موجوداتى كه از دريا صيد مى كنند مى باشند.)

آنچه مسلم است اين است كه منفعت محلله خريدوفروش و نهايتاً آمدن ارز به كشور كه با صدور اين قبيل كالاها كه در كشور ايران مصرف نداشته و مى توان با توليد و پرورش آن مبالغ بسيار زيادى ارز وارد كشور كرد و با پول آن اقتصاد شيعه و مملكت را بهبود بخشيد. لذا خواهشمند است موضوع فوق را از هر دو ديدگاه مصرفى و اقتصادى ملاحظه فرموده نظر مبارك را اعلام فرمائيد؟

ج

- خوردن خرچنگ جائز نيست و فروختن آن نيز براى خوردن جائز نيست بلى چنانچه خرچنگ منفعت محلّله داشته باشد از قبيل خوراك طيور و غيره، فروختن آن براى اين جهت اشكال ندارد.

س 2028
اشاره

- بين گروهى مردم بخصوص افرادى كه در زمينه شكار حيوانات

جامع الاحكام، ج 2، ص: 318

دخالتى دارند شايع است كه گوشت خرگوش و نوعى جوجه تيغى كه علفخوار است و جثه بزرگى دارد و گويا شكنبه هم دارد مكروه است و مى توان گوشت اين جانوران را خورد تقاضا مى نمايم حكم شرعى اين مسأله را بيان بفرمائيد.

ج

- گوشت خرگوش و جوجه تيغى هر نوع كه باشند حرام است.

س 2029
اشاره

- آيا فروش گوشت كوسه جايز است و حلال ميباشد يا خير؟

ج

- كوسه حرام گوشت است و اگر گوشت آن منافع محلّله اى داشته باشد فروش آن بمنظور صرف در آن منافع اشكال ندارد.

س 2030
اشاره

- بنظر حضرتعالى طاووس از اقسام مأكول اللحم است يا خير؟

ج

- طاووس مأكول اللحم نيست.

س 2031
اشاره

- در حرمت گوشت خرگوش بين نر و ماده آن فرق است يا نه؟

ج

- نر و ماده آن در حرمت گوشت آن تفاوت ندارد. و اللَّه العالم

احكام ماهى ها

س 2032
اشاره

- اگر ماهى در تور ماهيگيرى درون آب بميرد آيا حرام مى شود يا نه؟

ج

- حلال است.

س 2033
اشاره

- خوردن خاويار ماهى فلس دار چگونه است؟

ج

- حلال است.

س 2034
اشاره

- ما صيادان و ماهيگيران، ماهى به اسم خشاك صيد مى نماييم و به عاملين ماهى مى فروشيم و ايشان مى گويند كه ما به كشور ژاپن مى فروشيم. آيا خوردن و خريدوفروش اين ماهى حلال است يا حرام؟

ج

- چنانچه ماهى مذكور، فلس ندارد خوردن آن حرام است و امّا فروش آن در صورتى كه منافع حلال مانند مصارف دامى يا داروئى داشته باشد جايز است ولى فروش به جهت اكل حرام است.

س 2035
اشاره

- ماهى فلس دار كه از غير مسلمان خريدارى مى شود و ماهى بازار

جامع الاحكام، ج 2، ص: 319

غير مسلمانها چه حكمى دارد؟

ج

- در فرض سؤال اگر احراز تذكيه شرعى نشود خوردن آن جايز نيست و با اينكه از دست غير مسلمان و بازار كفّار گرفته مى شود اگر مسبوق بودن آن به مسلمان معلوم نيست خوردن آن نيز جايز نيست.

س 2036
اشاره

- خوردن نوشابه هاى خارجى از نظر شرعى چه حكمى دارند آيا شرعاً حرام است يا حلال؟

ج

- اگر يقين به نجاست آنها نداشته باشيد مانعى ندارد البته سزاوار است كه مسلمين از محصولات كفّار كه ضرورتى در مصرف آن ندارند اجتناب نمايند. و اللَّه العالم

مسائل متفرقه خوراكيها

س 2037
اشاره

- بره اى كه از شير سگ خورده آيا مثل خوردن شير از خوك است و آن احكام را دارد؟

ج

- حكم شير خوك را ندارد. و اللَّه العالم

س 2038
اشاره

- چيزهايى كه در ذبيحه گوسفند حرام است مثل مغز حرام كه در ميان تيره پشت است در مرغ اگر يافت شود حرام است؟

ج

- بلى اگر هر يك از آنها در مرغ باشد حرام است. و اللَّه العالم

س 2039
اشاره

- خوردن تخم مرغ آغشته به خون چه حكمى دارد؟

ج

- خون تخم مرغ بنابر احتياط واجب نجس است و خوردن آن حرام است.

س 2040
اشاره

- آيا استفاده كشمش در داخل غذا كه در بعضى موارد بايد آن را سرخ يا در بعضى مواقع در داخل غذاهاى ديگر در آب جوش قرار مى گيرد جايز است؟

ج

- كشمش به جوش آمدن و سرخ كردن نجس نميشود و خوردن آن نيز اشكال ندارد.

س 2041
اشاره

- جوشاندن اقسام خرما و كشمش و خوردن آن دو و سرخ كردن خرما

جامع الاحكام، ج 2، ص: 320

و كشمش در روغن همچنين استفاده از كشمش در آبدوغ و ديگر موارد جايز است يا خير؟

ج

- هيچ يك از موارد مذكور در سؤال اشكال ندارد. و اللَّه العالم

س 2042
اشاره

- با توجه به رعايت شرع اسلام در مورد ذبح شرعى حيوانات مكرراً مشاهده مى شود كه مذبوح را به سمت راست خوابانيده و با دست چپ سر مذبوح را جدا مى كنند، و عده اى هم به سمت چپ خوابانيده و با دست راست سر حيوان را جدا مى كنند لذا از محضر حضرتعالى استدعا دارم جواب صحيح ذبح حيوان را اعلام و توضيح اينكه در غير اين صورت مذبوح چه حكمى را خواهد داشت.

ج

- مقاديم بدن حيوان كه بطرف قبله باشد فرقى نمى كند بر سمت راست خوابانده شود يا بر سمت چپ. و اللّه العالم

س 2043
اشاره

- چون بعضى از اقليت هاى مذهبى گوشت برخى از حيوانات را كه از نظر شرع مقدس اسلام حرام است مصرف مى نمايند:

1- آيا مجاز است كه مسلمانى در توليد و بسته بندى اين نوع گوشتها (مانند خوك، گراز و ...) صرفا براى مصرف غير مسلمين و يا صادرات توليد نمايد.

2- آيا مى شود كه از سوى دولت جمهورى اسلامى ايران اجازه داده شود با ايجاد واحدهاى صنعتى نسبت به توليد وف روش فرآورده هاى اين نوع گوشتها توسط اقليت هاى مذهبى و صرفا براى مصرف اقليت هاى مذهبى كشور و يا صادرات به كشورهاى غير مسلمان اقدام شود.

3- آيا مى شود توسط دولت اجازه داد تا اقليت هاى مذهبى نسبت به توليد مشروبات الكلى صرفا براى صادرات و يا مصرف غير مسلمين اقدام كنند.

ج

- هيچ يك از موارد مذكوره در سؤال جايز نيست مضافا باينكه موجب وهن نظام مقدّس جمهورى اسلامى و لطمه شديد به وجهه اسلام است اعاذنا اللّه من الفتن و اتباع الهوى، و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 321

قضاوت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 323

قضاوت

مستند حكم قاضى

س 2044
اشاره

- آيا قاضى موظف است به علم خود عمل نمايد يا فقط مجاز به عمل است؟

ج

- ظاهر ادلّه وجوب عمل به علم است.

س 2045
اشاره

- آيا قاضى به علمى كه از راه حدس براى او حاصل شده مى تواند عمل نمايد؟ (بعنوان مثال اگر خارج از محتويات پرونده قاضى حدس بزند كه شخص مجرم است و منشأ علم او نيز همين حدس باشد آيا مى تواند به استناد آن علم حكم نمايد؟)

ج

- اگر براى قاضى علم حاصل شود تفاوت نمى كند كه از مطالعه پرونده يا قرائن خارجيه ديگر باشد و در هر دو صورت منشأ علم او حدس است و در اعتبار علم اگر حاصل شود فرقى بين اينكه سبب آن حسّ يا حدس باشد نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 324

س 2046
اشاره

- در صورتى كه منشأ علم قاضى، رؤيت و شهود او باشد چه فرقى با شهادت دارد؟ و آيا مى توان گفت قاضى نيز مانند يك شاهد است و در صورت تكميل شهود (بينه شرعى) كه قاضى نيز جزء آن است مى توان حكم نمود؟

ج

- قول به اينكه علم قاضى مانند يك شاهد است و براى حجيّت آن شاهد ديگر لازم است، ظاهراً بين فقهاء قائل ندارد، و از جهات متعدّد مردود است و اگر منشأ علم قاضى حسّ باشد فرقش با بيّنه كه بايد عن حسّ باشد اين ستكه در حجّيت بينه براى قاضى حصول علم شرط نيست و اگر اتفاقاً علم براى او حاصل شد حكم او مستند به علم است كه اقوى از بيّنه است به هر حال در حكم حاكم به علم، علم او موضوعيت دارد.

س 2047
اشاره

- در كتب فقهاء اماميه بعضا و همچنين در قانون مجازات اسلامى ايران يكى از راههاى ثبوت ادعاى مدعى و يا موضوع ادعاء شده را علم قاضى مى دانند حال در اينجا چند سؤال مطرح است:

1- آيا علم قاضى بايد بر اساس مدارك و دلائل و قرائن وجود در پرونده باشد تا حجت باشد؟

2- با وجود دلايل و مدارك و محتويات پرونده اگر خود قاضى شاهد قضيه بوده و آن را از نزديك ديده باشد مى تواند بر همان مشاهدات خود حكم صادر نمايد؟

3- آيا با وجود مدارك و محتويات و قرائن پرونده اگر قاضى علم و يقين بر خلاف آنها پيدا كرد نمى تواند به علم خود عمل كند؟

ج

- در تمام موارد سؤال، قاضى مى تواند بر طبق علم خود حكم كند.

و اللّه العالم

س 2048
اشاره

- اگر قاضى به يك حالت روحى، وجدانى دست يابد كه بدون داشتن هيچ دليل و مدركى و بدون هيچ مشاهده حسّى، برايش علم و يقين حاصل شود آيا در اين صورت مى تواند طبق همين علم و يقين خود حكم صادر نمايد؟

ج

- در فرض مذكور اگر قاضى قطّاع باشد اگر چه قطاع براى خودش حجت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 325

است ولى وجود اين حال در شخص و خروج او از متعارف موجب سلب صلاحيت و عدم نفوذ حكم او و بلكه حرمت مداخله او در امور قضائى است.

س 2049
اشاره

- طرق شرعى احراز عدالت شاهد در قضاوت را ذكر فرماييد؟

ج

- 1- قاضى شخصاً عدالت شاهد را از حسن ظاهر مثل مواظبت او در فعل واجبات و ترك محرمات و شركت در جماعات و غيرها احراز كند. 2- دو نفر شاهد معلوم العدالة عند القاضى شهادت به عدالت او بدهند. 3- شهرت و شياعى كه موجب اطمينان باشد.

س 2050
اشاره

- نظر اسلام را پيرامون اعتبار اسنادى كه توسط دستگاههاى مدرن تهيه مى شود بيان فرماييد: مانند فاكس، فيلم، عكس، نوار ضبط، تلفنگرام، زيراكس، فتوكپى، پرينتر و اسكنر كامپيوتر و ... كدام يك مى تواند مستند حكم قاضى قرار گيرد و به عنوان مؤيد تا چه حدّ قابل استفاده اند؟

ج

- اسناد مذكوره با اسناد متعارفه در جهت اعتبار تفاوتى ندارند زيرا در هر دو قسم بايد اطمينان به صحت مضمون و صحت استناد به صاحب آن حاصل شود.

س 2051
اشاره

- آيا يك شاهد همراه با قسم مدعى را براى اثبات دعوا كافى مى دانيد؟

ج

- در بعض موارد مانند دين يك شاهد و يمين مدعى براى اثبات دعوى كافى است.

و اللَّه العالم

س 2052
اشاره

- قتلى واقع شده و قاتل مردد بين دو نفر است قاضى ظن دارد كه قاتل احد الفردين لا بعينه هست و شواهد و قرائن هم ظن قاضى را تأييد مى كند در اين صورت آيا با قرعه معين كنند قاتل را يا برنامه ديگرى است؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه اولياى مقتول مدعى هستند كه قاتل يكى از اين دو نفر است ولى بينه شرعيه ندارند و براى قاضى از شواهد و قرائن ظن به صدق اولياى مقتول حاصل شده از موارد لوث است كه بايد مدعى قسامه بياورد اگر قسامه آورد، قاتل در يكى از دو نفر بطور لا بعينه تعيين مى شود و در اين صورت بايد هر دو نفر را قسم بدهند پس اگر هر دو قسم خوردند بر عدم قتل و يا هيچ يك قسم نخوردند بايد ديه را مشتركاً به ورثه مقتول بدهند ولى اگر يكى از دو نفر قسم خورد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 326

و ديگرى نكول كرد قتل بر ناكل ثابت مى شود. و اللَّه العالم

س 2053
اشاره

- اگر مقتولى در شارع عام يا در اماكنى كه محل آمد و رفت عمومى است به صورت مجهول الهويه كشف شود و در مقام بررسى و تحقيقات در محاكم قضائى از جهت استناد عمل مجرمانه قتل نسبت به شخصى با وجود قرائن ظنيه از موارد لوث تشخيص گردد و براى مقتول ولى دمى شناخته نشود اجراى قسامه با چه شخصى است و اگر با ولى امر مسلمين است به چه كيفيت؟

ج

- در صورت مذكوره كه ولى دم مقتول مجهول است و يا لااقل معلوم العدم نيست قضيه متروكه مى ماند، هر وقت ولى دم معلوم شد و ادعا كرد طبق موازين باب قسامه عمل ميشود و الا (الحاكم ولى الغائب) در مثل اين مورد كه در صورت اقامه قسامه از طرف قاتل موجب سلب قاعده (الغائب على حجّته) مى شود جارى نيست، ولى اگر معلوم باشد كه مقتول وارثى غير از امام عليه السلام ندارد، مثل اينكه همه ورثه او كافر باشند و از جهت ولاء عتق و ضمان جريره نيز وارث نداشته باشد، در اين صورت قول به ولايت حاكم جامع الشرائط بر طلب قسامه بعيد نيست.

س 2054
اشاره

- شخصى با كمك دو نفر، جوانى را عالماً و عامداً بعلت وجود اختلافات شديد با ضربات كارد مجروح كرده بعد از حمل به بيمارستان فوت ميكند. پدر متوجه فوت فرزندش در بيمارستان ميشود و بلافاصله مسلحانه به منظور انتقام از قاتل فرزندش بيمارستان را ترك دفعتاً به عموى قاتل كه او نيز از محركين بوده است بر خورد و با شليك يك رگبار پنج تيرى او را بقتل ميرساند و خود را به مأمورين معرفى و سلاح را نيز تحويل و اقرار به قتل قاتل فرزندش مى كند و بر اقرار خود نيز باقى است. اولياء مقتول دوّم اخيراً مدعى هستند كه پدر مقتول اول قاتل نيست بلكه فرزند ديگرش كه در بيمارستان بر بالين مقتول اوّل بوده قاتل است و چند نفر شاهد نيز در اين زمينه معرفى كرده اند كه شهادتشان محلّ تأمل است. لطفاً بفرمائيد از نظر شرع انور قاتل قتل اخير پدر مقتول اول است كه

اقرار به قتل نموده و بر اقرار خود نيز باقى است يا فرزند منكر او كه مورد ادعاى اولياء مقتول دوم ميباشد؟

ج

- در مورد سؤال، در صورتى كه ورثه مقتول مدّعى باشند كه قاتل برادر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 327

مقتول اوّل است و به پدر مقتول اوّل ادّعا نداشته باشند و بر ادعاء خود در محضر حاكم شرع بيّنه شرعيّه اقامه نمايند اقرار مقرّ به قتل موجب ردّ بينه نمى شود مگر اينكه حاكم شرع از قرائن و امارات يقين به صدق مقرّ پيدا كند كه در اين صورت بر طبق بيّنه حكم نمى دهد و حكم عليه مقرّ نيز در صورتى صادر ميشود كه ورثه عليه او اقامه دعوى نمايند. و اللَّه العالم.

س 2055
اشاره

- همانطور كه در باب قتل در موارد لوث احتياج به قسامه مى باشد (البته در دادگاه) آيا در آيات و يا احاديث و روايات نصّى بر اينكه بتوان در دادگاه در حضور قاضى قسم به نفع متهم خورد و بى گناهى متهم را با قسم خوردن ثابت كرد وجود دارد يا نه؟ (مثلًا يك عده قسم بخورند كه اين شخص قاتل نمى باشد)

2- على فرض عدم وجود دليل بر مطلب فوق آيا از ضمن ادله يا فحواى احاديث و روايات مى شود اين مطلب را فهميد؟

ج

- آنچه از ادلّه شرعيه نسبت به قسم استفاده مى شود اين است كه منكر و يا مدّعى در موارد خاصّى خودشان و يا بانضمام منسوبين ذكور در مورد قسامه قسم مى خورند و در غير اين موارد جهت اثبات دعواى ديگرى يا ردّ آن قسم پذيرفته نيست. و اللَّه العالم.

س 2056
اشاره

- اگر متّهمى به محكمه و قاضى كتباً اعلام كند كه من از تخلّفات و تقصيرات منتسبه مبرّا هستم و از محكمه و قاضى بخواهد كه او را احضار كنند، حضوراً توضيحات لازم را بدهد و مدارك بى گناهى خود را ارائه نمايد در چنين فرضى آيا قاضى و دادگاه حق دارد به تقاضاى او توجهى نكرده و بدون احضار متهم غياباً رأى صادر كند و اگر چنين حكمى صادر شود محكوم به بطلان است يا خير؟

ج

- در موردى كه به نظر قاضى جامع الشرائط حضور متّهم لازم نباشد نظر قاضى متّبع است بلى اگر قاضى احتمال هم بدهد كه با حضور متهم كه با حضور متهم نظرش تغيير مى كند حضور متهم لازم است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 328

شرائط قاضى

س 2057
اشاره

- قضاوت غير مجتهد مأذون از ناحيه مجتهد در زمان غيبت امام عليه السلام جايز است يا خير؟

ج

- فعلًا به نظر اين جانب مسأله محلّ اشكال است. و اللَّه العالم.

س 2058
اشاره

- در صورت كمبود قاضى آيا قضاوت قاضى غير مجتهد را تجويز مى فرماييد و اين قاضى غير مجتهد بايد طبق نظرات مقلد خود حكم كند يا طبق نظرات مقلَّد متهمان يا قانون مدون؟

ج

- قضاوت قاضى غير مجتهد صحيح نيست فقط مى تواند بيان فتوى كند كه بايد بگويد فتواى مرجع تقليد متهم در اين مورد چنين است و حكم كردن اختصاص به مجتهد دارد. و اللَّه العالم

س 2059
اشاره

- در مورد دادگاه هاى ادارى كه به تخلفات كارمندان رسيدگى مى كنند و حكم به پرداخت جريمه و يا انفصال از خدمت به طور موقّت يا دائم و امثال اينها صادر مى نمايند آيا همان شرايطى كه در قاضى لازم است از قبيل اجتهاد و عدالت و غيره در اعضاء حكم دهندگان اين دادگاه ها لازم است وجود داشته باشد يا لازم نيست؟

ج

- به طور كلّى در هر موضوعى كه اختلافى در بين باشد كه رفع آن محتاج به حكم قاضى باشد بايد رفع نزاع به وسيله قاضى جامع الشرائط انجام بگيرد. و اللَّه العالم

س 2060
اشاره

- مستدعى است نظر مباركتان را در رابطه با قضاوت زنان و ورود زنان به دستگاه قضاء جهت رسيدگى به دعاوى حقوقى، كيفرى و امور حسبيّه از بدو تشكيل پرونده، مرحله تحقيقات و ختم رسيدگى و اصدار و ابلاغ و اجراى حكم مرقوم فرمائيد.

ج

- قضاوت زنان جائز نيست و از اوّل پيدايش اسلام تاكنون در هيچ عصرى زن متصدى منصب قضاوت نبوده است و ورود آنها به دستگاه قضائى هرچند

جامع الاحكام، ج 2، ص: 329

قاضى نباشند هم مستلزم مفاسد و تبعات سوء اخلافى است اين گرايشهاى غير اسلامى همه از غرب گرائى و تبليغات استعمارگران و خودباختگى برخى از زنان و مردان مسلمان است خداوند متعال استقلال و عزت بانوان اسلامى و شخصيت آنها را از اين خطرات حفظ نمايد. و اللَّه العالم.

س 2061
اشاره

- با توجه به اينكه تحقيقى از طرف دانشگاه در مورد قضاوت زن در اسلام برايمان تعيين شده است لذا در جهت اين امر در صورت ممكن نظر و دلايل مورد نظرتان را مرقوم فرماييد.

ج

- مسأله مشروط بودن جواز قضاء به ذكوريت قاضى از مسائل مسلمه و مورد اجماع و اتفاق است و علاوه بر دلالت روايات و سيره مستمره و ارتكاز متشرعه و اقتضاء مجموع برنامه ها و تعاليم اسلامى در مورد بانوان، مقتضاى اصل نيز عدم نفوذ قضاء زنان است. و اللَّه العالم

س 2062
اشاره

- آيا حسب فتواى حضرت عالى قاضى تحكيم جايز است و حكم او نافذ است يا نه؟

ج

- حكم قاضى تحكيم در صورتى كه واجد شرايط باشد نافذ است. و اللَّه العالم

تجديد نظر در حكم قاضى

س 2063
اشاره

- بدواً به استحضار مى رساند در قوانين سابق قانون گذار در مواردى كه احكام صادره قابليت تجديد نظر داشته و از آنها تجديد نظر خواهى شده است، قائل به اثر تعليقى بوده است يعنى اجراء حكم تا صدور مرجع استينافى معلق بوده و اجراء آن ممكن نبوده است. سؤال اين كه در كتب فقهاء خصوصاً در باب حدود قائل به عدم وجود اثر تعليقى هستند بواسطه صدور حكم از جانب مجتهد جامع الشرائط بوده است يا شامل قضاوت قاضى مأذون نيز مى باشد؟

ج

- اصل جواز اذن در قضاء به غير مجتهد خصوصاً در باب حدود محل اشكال بلكه محكوم به عدم جواز است و اگر در باب حدود از جانب حاكم شرع

جامع الاحكام، ج 2، ص: 330

واجد شرائط حكم صادر شد قابل تعليق نيست. و اللَّه العالم.

س 2064
اشاره

- آيا ولايت حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار (ع) و به تبع آن فقيه جامع الشرائط كه والى مسلمين است، تا اين حد گسترش دارد كه براى كليه احكام قضائى اولًا قائل به قابليت تجديد نظر خواهى شود و ثانياً اثر تعليقى را بر آن بار نمايد؟

ج

- منع از اصدار حكم قبل از رجوع به امام عليه السلام بعضاً يا كلًا از جانب امام عليه السلام جايز است ولى بعد از صدور حكم موردى كه واقع شده باشد فعلًا در نظر نيست و به هر حال نسبت به مجتهد جامع الشرائط منع قبلى و تعليق حكم او بعد از اصدار جايز نيست. بلى شخص مجتهد مى تواند در موارد نادره اگر مصلحت اهم لازم الاستيفاء در معرض تفويت باشد يا مفسده اهم واجب الدفع در بين باشد از اصدار حكم يا اجراء آن منع نمايد. و اللَّه العالم.

س 2065
اشاره

- بر فرض كه شارع مقدس قائل به تجديد نظر در بعضى احكام صادره شود آيا تجديد نظر كردن بدون اثر تعليقى مجوز شرعى دارد؟ خصوصاً اگر با اجراى حكم بدون جبران خسارات وارده ميسر نباشد؟

ج

- عنوان تجديد نظر در حكم قاضى جامع الشرائط مطلقاً مطرح نيست. بلى در موارد تعزيرات شخص حاكم مى تواند به ملاحظه مقامات و موارد تعزير را به اخفّ از آنچه كه خود حكم داده تخفيف دهد و در واقع تجديد نظر در حكم خود بنمايد حتى به شفاعت اشخاص ترتيب اثر بدهد و اجراء حكم را متوقف سازد. و اللَّه العالم.

س 2066
اشاره

- اگر در موضوعى حاكم شرع، حكم صادر كرد ولى مرجع تقليد ما آن را خلاف شرع يا مبتنى بر اشتباه دانست به كدام يك از دو نظر بايد ملتزم شد؟

ج

- بطور كلى چنانچه بين حكم قاضى جامع الشرائط و فتواى مرجع تقليد اختلاف باشد حكم قاضى متبع است. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 331

مسائل متفرقه قضاء

س 2067
اشاره

- اگر دو نفر كتابى متحد المذهب دعوايى به محكمه اسلامى آورند؟

ج

- در فرض سؤال قاضى مخيّر است بين اين كه مطابق دين خود آنها حكم كند و يا مطابق دين اسلام. و اللّه العالم

س 2068
اشاره

- اگر دو نفر كتابى مختلف المذهب به محكمه اسلامى دعوايى را بياورند؟

ج

- در فرض سؤال، قاضى مطابق دين مقدس اسلام حكم مى كند. و اللّه العالم

س 2069
اشاره

- در و صرت رجوع يك مسلمان و يك اهل كتاب وظيفه دادگاه در پذيرش و حكم چگونه است؟

ج

- حكم سؤال قبل را دارد. و اللّه العالم

س 2070
اشاره

- اگر يك مسلمان با يك اهل كتاب توافق كرده باشند در صورت بروز اختلاف بين آنان طبق قانون اهل كتاب حكم شود آيا اين توافق از نظر محكمه اسلامى محترم است؟

ج

- اين توافق صحيح نيست. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 333

ديات

جامع الاحكام، ج 2، ص: 335

ديات

احكام ديه
س 2071
اشاره

- آيا اخذ ديه امرى تعبّدى است يا از مقدار آن مى توان عدول كرد؟

ج

- اصل ديه و مقدار آن تعبّدى است ولى چون حقّى است براى مجنى عليه و يا ورثه او كه از طرف شارع مقدس قرار داده شده مجنى عليه و يا ورثه او مى توانند تمام ديه و يا مقدارى از آن را عفو كنند.

س 2072
اشاره

- آيا ديه به عنوان خسارت است يا مجازات مالى؟

ج

- حكم ديه تعبّد است هر چند از حكمت هاى آن يكى از اين دو امر يا هر دو باشد.

س 2073
اشاره

- آيا همه موارد ديه اصل است (كداميك از موارد ششگانه)؟

ج

- همه موارد اصل است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 336

س 2074
اشاره

- آيا ضرر و زيان زايد بر ديه قابل مطالبه است يا خير؟

ج

- زائد بر ديه قابل مطالبه نيست.

س 2075
اشاره

- آيا ديه همان خسارت است يا جانى بايد علاوه بر ديه خسارات وارده به مجنىّ عليه و كليه هزينه هاى درمان را بپردازد؟ جائى كه مقدار ديه از خسارت بيشتر، مساوى يا كمتر باشد چه حكمى دارد؟

ج

- جانى زائد بر مقدار ديه ضامن خسارات وارده از جهت درمان و معالجه نيست، بلى در جرح خطائى مادون السمحاق نسبت به مخارج احتياط آن است كه جانى و مجنىّ عليه مصالحه كنند. و اللَّه العالم

س 2076
اشاره

- اولا: ارش مثل ديه مهلت پرداخت دارد يا خير؟

ثانيا: اگر ميزان آن به ثلث برسد به نصف تقليل مى يابد يا نه؟ و آيا اصولا ارش همان ديه غير معين است و طبعا آثار و خواص گوناگون آن را دارد يا صدمه و خسارتى است نظير خسارتهاى ديگر.

ج

- ظاهرا ديات مقدره و همچنين غيرم قدره كه بوسيله ارش معلوم مى شود و در مواردى كه با صلح يا حكم حاكم تعيين مى گردد در احكام عامّه مشترك مى باشند. و اللّه العالم

س 2077
اشاره

- گرچه فتواى مشهور فقهاء بزرگوار (رض) اينست كه ديه را بايد يوم الاداء پرداخت نمود و قيمت ديه را يوم الاداء محاسبه مى نمايند ليكن اخيرا مستندا به نظريه برخى از اساتيد و بزرگان عصر حاضر شايد بدليل برقرارى يك رويه و نظم خاص در پرداخت ديه قيمت آن را بر مبناى روز صدور و قطعيت حكم محاسبه مى كنند حال سؤال اين است نظر مبارك حضرتعالى در پرداخت قيمت ديه يوم الاداء است يا روز صدور حكم و يا روز وقوع حادثه لطفا ارشاد نمائيد.

ج

- در فرض سؤال، به نظر اين جانب قيمت ديه را مطابق قول مشهور، بايد يوم الاداء محاسبه نمود و وجه وجيهى براى محاسبه آن بر مبناى روز صدور و قطعيت حكم يا روز وقوع حادثه بنظر نمى رسد و وحدت رويه كه در مواردى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 337

مطرح مى نمايند و قاضى را ملتزم برعايت آن مى كنند موجب اشكالات متعدّد است و در خصوص اين مورد جانى يوم الحادثه اشتغال ذمّه به ديه پيدا مى كند بلى اگر در يوم حادثه اداء تمام اشياء معين شده براى ديه معتذر باشد در اين صورت ممكن است گفته شود مخير بين اداء قيمت يوم الحادثه آنچه از ديه قمى است و اداء قيمت يوم الاداء مثل آنچه مثلى است مى باشد. و اللّه العالم.

س 2078
اشاره

- شخصى با مراجعه به دادگاه مدعى است كه بر اثر صدمه وارده توسط زيد مبلغ يك ميليون تومان هزينه دارو و درمان نموده است درحالى كه 400000 تومان ديه به او تعلق گرفته و خواستار 600000 تومان مابقى مى باشد دادگاه تكليفى دارد يا خير؟

ج

- مجنىّ عليه بيشتر از ديه مقرّره شرعى چيزى طلبكار نمى شود. و اللّه العالم.

س 2073
اشاره

- گرچه فتواى مشهور فقهاء بزرگوار (رض) اينست كه ديه را بايد يوم الاداء پرداخت نمود و قيمت ديه را يوم الاداء محاسبه مى نمايند ليكن اخيراً مستنداً به نظريه برخى از اساتيد و بزرگان عصر حاضر شايد بدليل برقرارى يك رويه و نظم خاص در پرداخت ديه قيمت آن را بر مبناى روز صدور و قطعيت حكم محاسبه مى كنند حال سؤال اين است نظر مبارك حضرتعالى در پرداخت قيمت ديه يوم الاداء است يا روز صدور حكم و يا روز وقوع حادثه لطفاً ارشاد نمائيد.

ج

- در فرض سؤال، به نظر اين جانب، قيمت ديه را مطابق قول مشهور، بايد يوم الاداء محاسبه نمود و وجه وجيهى براى محاسبه آن بر مبناى روز صدور و قطعيت حكم يا روز وقوع حادثه بنظر نمى رسد و وحدت رويه كه در مواردى مطرح مى نمايند و قاضى را ملتزم برعايت آن مى كنند موجب اشكالات متعدّد است و در خصوص اين مورد جانى يوم الحادثه اشتغال ذمّه به ديه پيدا مى كند بلى اگر در يوم حادثه اداء تمام اشياء معين شده براى ديه متعذر باشد در اين صورت ممكن است گفته شود مخير بين اداء قيمت يوم الحادثه آنچه از ديه قيمى است و اداء قيمت يوم الاداء مثل آنچه مثلى است مى باشد. و اللّه العالم.

س 2078
اشاره

- شخصى با مراجعه به دادگاه اعلام مى دارد براى خرج زيدى كه بر اثر ضربه به وى مجروح گرديده 200000 تومان خرج دارو و درمان نموده است آيا مى توان از ديه مقرره مبلغ فوق را كسر نمود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه خرج مذكور را با امر زيد صرف نموده مى تواند از مقدار ديه كسر كند يا ديه را بدهد و بعد مبلغ خرج شده را از زيد بگيرد. و اللّه العالم.

س 2079
اشاره

- اگر شخصى به بچه اى كه به سن بلوغ نرسيده جنايت وارد نمايد و يا اينكه ضربه اى بزند كه موجب ديه است آيا ولىّ شرعى (پدر يا جد پدرى) و در صورت نبودن آنان حاكم شرع مى تواند از ديه ضرب و جرح، جانى را عفو نمايد يا نه؟

ج

- ولى شرعى اعمّ از پدر و جدّ پدرى و وصى و حاكم شرع حق ندارد ديه ضرب و جرح جانى را عفو كند.

س 2080
اشاره

- اگر شخصى به غير بالغ امر كند كه فلان شخص را به قتل برسان بدون آنكه بچه را اكراه به قتل كرده باشد تكليف شرعى را نسبت به آمر و قاتل بيان فرمائيد.

ج

- آمر، حبس ابد مى شود و ديه مقتول به عهده عاقله قاتل است.

س 2081
اشاره

- شخصى با اسلحه ساچمه اى مورد اصابت يك گلوله واقع مى شود، با توجه به اينكه ساچمه هاى گلوله تفنگ ساچمه زنى متفرق و به نقاط مختلف بدن اصابت مى نمايند و ساچمه ها بعضاً وارد بدن مى شود، آيا اصابت گلوله به شرح فوق در حكم جائفه واحد است و يا اصابت هر عدد ساچمه يك جائفه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 338

محسوب مى گردد؟

ج

- مجرد فرو رفتن ساچمه بر بدن جائفه نيست و جائفه عبارت است از وارد شدن سلاح به داخل شكم، بنابراين هر يك از ساچمه ها كه به درون شكم رفته حكم جائفه دارد و الا حكم ديگر دارد و ظاهراً ساچمه هاى متعدّد كه به محلّ متعدد بدن اصابت نموده هر يك حكم جداى خود را دارد و ديه آن به تعدد زخم متعدد است. و اللَّه العالم.

س 2082
اشاره

- شخصى در سالهاى قبل بواسطه رساندن جنايتى بر ديگرى محكوم به ديه شده، و به قيمت درهم از او دريافت ديه شده و مجنى عليه هم رضايت داده است اينك كه مبلغ ديه بيشتر معيّن شده مطالبه ما به التفاوت را مينمايد آيا چنين ادعايى از او مسموع است يا خير؟

ج

- اين مسأله و مطالبه مبلغ بيشتر ظاهراً مبنى بر اين است كه اجراء حكم صادر بر اداء ديه به قيمت درهم اشتباه بوده، يا از جهت اينكه دينار و درهم در زمان حاضر وجود خارجى ندارد على هذا تعيين قيمت آن بى موضوع، و ديه متعين در چهار چيز ديگر مى شود يا از اين جهت كه گفته شود هزار دينار يا ده هزار درهم كه ديه كامله معلوم شده بلحاظ قيمت اشياء ديگر بوده و جانى مخيّر شده بين اداء قيمت يا تحويل عين يكى از چهار چيز (شتر، و گاو و گوسفند و حلّه) و در هر دو صورت جانى به پرداخت قيمت هر يك از اشياء چهارگانه هركدام قيمتشان كمتر است يا تسليم عين يكى از آنها محكوم مى شود، اگر چه الزام مجنى عليه بر قبول قيمت و الزام جانى بر اداء آن با وجود عين اشياء مذكوره بنابر وجه اوّل محلّ اشكال است بنابراين نظر به اينكه اعمال انجام شده بر اساس قيمت درهم صحيح نبوده و مجنى عليه و جانى از جهت جهل به اين جهت رضايت داده اند بايد بر اساس تحويل عين يا قيمت هر كدام از اشياء چهارگانه كه قيمت آن كمتر است ديه ادا شود، اگر جانى مبلغ بيشترى پرداخته استرداد كند و اگر كمتر پرداخته

به مجنى عليه بپردازد، بلى اگر مجنى عليه با علم و اطلاع به تفصيل حكم مذكور رضايت داده حق مطالبه ما به التفاوت را ندارد.

س 2083
اشاره

- شخصى به علت واژگون شدن خودرو پايش شكسته و اعلان

جامع الاحكام، ج 2، ص: 339

بخشش نموده و رضايت به راننده داده، بعد از 21 ماه ميگويد حقّم را مى خواهم آيا بعد از بخشش حق دارد يا ندارد؟ آيا پول خرج كرد را حق دارد يا ديه پا را؟

آيا بعد از اينكه پا خوب شد تمام ديه پا را حق دارد يا ما به التفاوت سالم و ناسالم را؟ آيا ما بين سالم و ناسالم را بايد دكتر معين كند يا خود شخص مدعى؟

ج

- در فرض سؤال مجنى عليه بعد از عفو و بخشش ديگر حق مطالبه ديه و يا خرج كرد را ندارد، و لو اينكه پاى او معيوب شده باشد.

س 2084
اشاره

- همسر و فرزند خردسالم تصادف كرده اند به طورى كه هر دو زير ماشين رفته اند و از ناحيه پشت سر تا قسمت بناگوش و تقريباً نزديك پيشانى پوست گرفته شده و ضربات زيادى از آن تصادف ديده اند و همچنين همسرم كه با اين همه مشكلات زيادى كه به وجود آمده بود بعد از مرخص شدن از بيمارستان سريعاً به دادگاه رفته اند و بدون دريافت ديه و بدون ضمانت از آن طرف رضايت داده اند آيا من حق مطالبه ديه را دارم؟

ج

- در فرض سؤال كه همسرتان رضايت داده و از حق خود صرف نظر نموده ديگر حق مطالبه ندارد لكن نسبت به بچه رضايت مادر، اثرى ندارد و مى توانيد ديه آن را مطالبه نمائيد.

س 2085
اشاره

- پدرم طى سانحه اى به رحمت ايزدى پيوسته است شخصى كه رانندگى خودرو سانحه ديده را به عهده داشته است، قاعدتاً توسط مراجع قضائى و قانونى به پرداخت ديه كامل و حبس تعزيرى و كفاره محكوم خواهد شد. قرار است اين جانب جهت آمرزش روح مرحوم والد از طرح شكايت در مراجع دولتى خوددارى نمايم و در عوض، راننده و عاقله هاى ايشان ديه كامل يك مرد مسلمان آزاد را به اين جانب تأديه نمايند كه داراى وكالت نامه ثبتى و شرعى از وراث مرحوم مى باشم. متمنى است پاسخ دهيد آيا اين عمل حقير منع شرعى دارد يا خير؟ و اگر پاسخ منفى است متمنى است در ذيل كميت و كيفيت ديه كامل مرد مسلمان آزاد را كه به قتل خطا تلف شده باشد، مرقوم بفرمائيد.

ج

- در صورتى كه بدون شكايت، عاقله و يا خود قاتل ديه را بپردازند شكايت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 340

كردن لازم نيست و ديه كامله مرد مسلمان يكى از شش چيزى است كه در رسائل عمليه ذكر شده به مسأله 2808 توضيح المسائل مراجعه فرمائيد، و اختيار تعيين يكى از موارد با قاتل است.

س 2086
اشاره

- اين جانب در سنّ پانزده سالگى در حالت جوانى كه با كسى درگيرى داشته ام با چوب سر وى را شكسته ام بطورى كه پوست سر پاره شده الآن كه پنجاه سال گذشته و حقير او را نمى شناسم و نمى توانم پيدايش كنم تا رضايتش را حاصل نمايم ديه اش را معين كنيد تا بپردازم و از مديونى در بيايم البته مبلغ هزار تومان در اين مورد به فقير داده ام لطفاً جواب مرحمت فرمائيد.

ج

- تفصيل ديه در مورد سؤال اين است كه اگر پوست سر پاره شده يك شتر و اگر به گوشت رسيده و قدرى از آن را پاره كرده دو شتر و اگر خيلى از گوشت را پاره كرده سه شتر و اگر به پرده نازك استخوان رسيده چهار شتر و اگر استخوان نمايان شده پنج شتر و اگر استخوان شكسته ده شتر تا آخر مسأله كه در توضيح المسائل مسأله 2815 ذكر شده و اگر دسترسى به او نداريد بايد مقدارى را كه ضامن هستيد از طرف او به فقير غير سيد صدقه بدهيد و چون احتياط آن است كه در اين امر از حاكم شرع اجازه گرفته شود به شما اجازه داده مى شود و آنچه را كه قبلًا داده ايد اگر بعنوان صدقه از طرف آن شخص بوده مى توان از بدهى كسر كنيد و چنانچه به هيچ وجه تمكن مالى از پرداخت آن نداشته باشيد مى توانيد فقير غير سيّدى را پيدا كنيد و مبلغ بدهى را از كسى قرض نمائيد و به آن فقير بدهيد و او با رضايت قلبى واقعى بعد از قبول، به شما برگرداند البته اگر تمكن داشته باشيد كه تدريجاً بپردازيد

عمل بنحو مذكور مبرء ذمّه نيست.

س 2087
اشاره

- در اثر درگيرى دسته جمعى يك نفر كشته شده، اهل قريه اى كه آن نفر را كشته اند بايد ديه پرداخت نمايند- با توجه به اين كه بعضى از اين مردم كه در اينجا زمين دارند در هيچ يك از برنامه دعوى و قتل شركت نداشتند و در خارج از كشور زندگى مى كنند آنهائى كه در آنجا هستند ادّعا دارند كه بايد ديه مقتول را همه پرداخت نمايند چه در قتل و دعوى شركت داشته و چه نداشته اند

جامع الاحكام، ج 2، ص: 341

و در غير اين صورت حق ندارند از زمين شان يا كوه عام استفاده نمايند آيا آنانى كه در قريه حاضرند مى توانند- از آنهائى كه در خارج از كشور زندگى مى كنند و در دعوى و قتل شركت ندارند مطالبه كنند يا خير؟

ج

- در مورد سؤال كسانى كه در درگيرى دسته جمعى نبوده اند ديه بدهكار نيستند و ممانعت آنها از استفاده ملك مشروعشان جائز نيست.

س 2088
اشاره

- دو نفر عمداً و يا خطأً تيرى را به فردى شليك نموده اند كه موجب قتل وى گرديده و معلوم است كه قتل بوسيله يكى از دو تير صورت گرفته ولى تير كداميك بوده غير معلوم است حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، چنانچه اولياء دم بدانند يا احتمال بدهند كه خود آن دو نفر ميدانند كه تير كداميك آنها اصابت كرده مى توانند هر دو نفر را قسم بدهند بر نفى علم، پس اگر هر دو قسم بخورند بر عدم علم يا هيچ يك قسم نخورد و قتل عمدى باشد بايد ديه را مشتركاً به ورثه مقتول بدهند و اگر خطائى باشد عاقله هر دو مشتركاً بدهند ولى اگر يكى از دو نفر قسم بخورد و ديگرى نكول كند قتل بر ناكل ثابت مى شود كه اگر عمدى است قصاص مى شود و اگر خطائى است ديه بر عاقله اوست.

س 2089
اشاره

- شخصى پول خوبى گرفته البته بدستور دادگاه ... شخص فاعل كه پول را ... كرده چند صغير تحت تكفل دارد كه از آن پسرش و چند آن خون دارد ... اين شكل يك ماشين پيكان بوده و يك ساختمان ... ايشان واگذار نموده به خانواده مقتول و فعلًا منتظر مى باشد و هيچ ... ندارد ... كند آيا اين پول كه خانواده مقتول گرفته مى توان خرج ساختن مسجد كرد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه قتل شبه عمد بوده مدت اداء آن دو سال است و اگر عمد بوده و تراضى به ديه شده يك سال و اولياء مقتول حق ندارند قاتل را مجبور به پرداخت فورى كنند علاوه بر اينكه ديه دين است بر ذمّه قاتل، و اولياء مقتول نمى توانند قاتل را مجبور به واگذارى خانه محلّ سكونت خود و يا فروش آن نمايند مانند ساير ديون و در هر حال پولى كه بعنوان ديه بر طبق حكم شرع گرفته شود اولياء مقتول در مصرف آن مختارند لكن اگر امرار معاش قاتل منحصر است به ماشين و موهائى كه واگذار نموده مقتضى است كبار ورثه مقتول هر كدام از سهم خود مقدارى از آنها را با رضايت خود به قاتل برگردانند تا بتواند زندگى خود را اداره كند اميد است ان شاء اللَّه از اجر و ثواب الهى بهره مند شود.

س 2089
اشاره

- اين جانب مرتكب قتل غير عمد شده ام و از طرف دادگاه محكوم به مبلغ چهار ميليون و هفتصد هزار تومان به ديه شتر شده ام ولى خدا و رسول او گواه بر اين مطلب هستند كه اين جانب قادر به پرداخت ديه نيستم چون وضع زندگى من بسيار ضعيف و در سطح پايين مى باشد و الان مدت پنج سال است كه در زندان به سر مى برم (به علت پرداخت نكردن ديه) و خرج و مخارج زندگى اين جانب در اين مدت پنج سال از ناحيه فاميلان صورت گرفته لذا نظر حضرتعالى براى موارد ذكر شده چيست آيا دادگاه مى تواند از طريق اعسار ديه اين جانب را از بيت المال پرداخت نمايد؟

ج

- به طور كلى ديه قتل (شبه عمد) حكم سائر ديون را دارد، در صورتى كه براى قاضى بعد از تحقيق ثابت شود كه قاتل غير از مستثنيات دين مالى ندارد كه ديه را ادا كند نبايد او را حبس كند بلكه بايد او را آزاد كند تا وقتى كه تمكّن پيدا كرد ديه را ادا كند. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 342

ديه تنبيه فرزند
س 2090
اشاره

- شخصى براى تربيت كردن فرزندانش دست به كتك با كمربند و يا هر چيز ديگرى مى زند و آنان را به وضعى تنبيه مى كند كه جاى آن كبود، سياه مى شود و يا خون مى آيد آيا چنين كارى شرعاً جايز است؟

ج

- تأديب فرزندان بر پدر لازم است لكن در حدودى كه شرع مقدّس اجازه داده و دستور شرع به اتفاق همه مراجع اين است كه تنبيه بايد بنحوى باشد كه موجب ديه نشود پس اگر طورى باشد كه بدن يا صورت سرخ يا كبود يا سياه شود و يا خون بيايد حرام و معصيت است و هر يك ديه دارد كه تفصيل آن در توضيح المسائل مسأله 2816 ذكر شده ضمناً يادآورى مى شود زدن زياد مخصوصاً به صورت مذكوره در سؤال، غالباً نتيجه معكوس دارد و در آينده عكس العمل هاى غير مطلوب از طرف فرزندان دارد به هر حال بايستى كمال ملاحظه را در تأديب فرزندان نمود كه هدف تربيت باشد نه تشفّى قلب و غيره كه به خاطر حال عصبى كه پيدا شده پيش مى آيد.

س 2091
اشاره

- شخصى فرزند خودش را طورى زده است كه ديه واجب شده و اين شخص ديه را به صاحب ديه نپرداخت تا فرزند بالغ شد حال بايد ديه را بدهد به فرزند و اگر فرزند خودش ببخشد يا مصالحه كند برى ء الذّمة مى شود يا نه؟

ج

- در مورد سؤال اگر فرزند ديه را ببخشد و يا مصالحه كند پدر برى ء الذمه مى شود.

و اللَّه العالم

س 2092
اشاره

- معلّمى كه شاگرد خود را كتك بزند بحدّى كه ديه واجب شود، ديه را به ولىّ شرعى مى دهند يا بعد از بلوغ به فرد مضروب؟

و اگر ديه را به پدر كودك دادند آيا او مى تواند مصرف كند يا بايد نگهدارد و بعداً به فرزند بدهد؟ و اگر كودك كتك خورده بعد از بلوغ و رشد فكرى بگويد من راضى هستم و پدر قبلًا مقدار ديه را مصرف كرده باشد بايد برگرداند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال بايد ديه به ولىّ شرعى طفل پرداخت شود و ولىّ بايد ديه را براى طفل حفظ كند يا به مصارف لازم او برساند بلى ولىّ مى تواند بعنوان قرض

جامع الاحكام، ج 2، ص: 343

ديه را مصرف نمايد و بعد از بلوغ طفل به او بپردازد و طفل بعد از بلوغ مى تواند عفو نمايد و عين ديه را اگر باقى باشد يا عوض آن را به جانى برگرداند ولى بر ولىّ ميت كه طبق ولايت عمل كرده چيزى نيست. و اللَّه العالم

ديه جنين
س 2093
اشاره

- زنى اقدام به سقط جنين نموده است آيا كفاره دارد يا نه؟ اگر دارد چه مقدار است و چه چيزى است و بايد به چه كسى بدهد؟ آيا ديه به زن تعلّق مى گيرد يا به شوهرش؟

ج

- اين كار، ديه دارد و ديه آن در حال نطفه بودن بيست مثقال شرعى طلاى سكه دار است كه هر مثقال آن 18 نخود است و اگر علقه يعنى خون بسته باشد چهل مثقال و اگر مضغه يعنى پاره گوشت باشد شصت مثقال و اگر استخوان شده باشد هشتاد مثقال و اگر گوشت آورده ولى هنوز روح در او دميده نشده باشد صد مثقال و اگر روح دميده شده چنانچه پسر باشد هزار مثقال و اگر دختر باشد پانصد مثقال و ديه را در مورد سؤال اگر خود زن قرص و دوائى كه موجب سقط مى شود خورده باشد بايد زن بدهد و اگر دكتر مرتكب سقط جنين شده ديه بر ذمّه دكتر است.

س 2094
اشاره

- ديه سقط جنين بر زن واجب است يا بر دكترى كه آمپول مى زند يا كورتاژ مى كند؟

ج

- هر كس مباشر سقط باشد ضامن ديه است و در فرض سؤال دكترى كه آمپول مى زند و بچه سقط مى شود و يا كورتاژ مى كند مباشر است. و اللَّه العالم

س 2095
اشاره

- اگر زن حامله فوت نمايد و دكتر متخصص تشخيص بدهد كه حمل زنده است دكتر مى خواهد طبق وظيفه شرعى و انسانى با عمل جراحى حمل را زنده از شكم مادر بيرون آورد ولى شخصى از اقرباء زن مانع خارج نمودن حمل مى شود و بچه در شكم مادر فوت مى كند لطفاً بيان فرمائيد شخصى كه مانع از خارج كردن حمل شده ضامن ديه بچه فوت شده خواهد بود يا خير؟

ج

- اگر شخص مذكور بطور قهر مانع شده باشد ضامن ديه است و الّا منع غير قهرى او سبب سقوط تكليف ولىّ طفل و همچنين پزشك نمى شود ولى با ترك تكليف و عدم اخراج طفل ظاهراً كسى ضامن ديه نيست هر چند معصيت كرده اند. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 344

س 2096
اشاره

- اگر زن حامله كارى كند بچه اش سقط شود و در رسائل عمليه مى نويسند كه بايد ديه آن را به وارث بچه بدهد و به خود زن از آن چيزى نمى رسد اگر شوهر اطلاع داشته و راضى باشد از اين كار و اجازه بدهد در سقط جنين، آيا ديه به شوهر يعنى پدر اين بچه مى رسد؟ يا نه بلكه بايد ببرادر و خواهر و جد و جده اين بچه بدهد كه طبقه دوم محسوبند و در صورت عدم تعلق به پدر آيا شوهر در اداء ديه با آن زن شريك است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اگر مادر مباشر سقط جنين بوده ديه بر عهده مادر است و بايد آن را بشوهر بدهد، و اگر با موافقت و رضايت شوهر بوده احتياط اين است كه پدر بچه و كسانى كه بعد از پدر وارث بچه هستند كه در مورد سؤال برادر و خواهر و جدّ و جدّه مى باشند با هم مصالحه كنند و شوهر در اداء ديه با زن شريك نيست.

ديه اعضاء
س 2097
اشاره

- بر اثر درگيرى و در مقام دفاع از نفس بطورى كه داشتم خفه مى شدم در فروردين ماه 1357 در اثر گاز گرفتن بينى يكى از مهاجمان قسمتى از نوك بينى ايشان كنده شد و اين موضوع مورد تأييد كارشناس پزشكى قانونى و رياست دادگاه قرار گرفته است و در نظريه پزشكى قانونى نوشته شده است قسمتى از نوك بينى پارگى و كندگى دارد نقص عضوى بوجود نيامده است.

على هذا نظر باينكه طبق ماده 358 قانون مجازات اسلامى ديه از بين بردن نوك بينى كه محل چكيدن خون است نصف ديه كامل انسان تعيين شده خواهشمند است در مقام استفتاء بيان فرماييد، كنده شدن قسمتى از نوك بينى كه نقص عضو نيز ايجاد نشده باشد همان ميزان ديه را دارد يا خير؟

ج

- ديه كنده شدن نوك بينى كه به آن روثه گفته مى شود نصف ديه كامله است و در فرض سؤال كه قسمتى از نوك بينى جدا شده ديه مقدّره ندارد و بايد ارش داده شود و چون تعيين ارش در اين زمان ممكن نيست طرفين بايد با مصالحه يكديگر را راضى نمايند بلى اگر در مقام دفاع از خود بوده و بغير اين طريق راه ديگرى براى دفاع نداشته چيزى بر او نيست ولى اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 345

لازم است. و اللَّه العالم.

س 2098
اشاره

- اگر گلوله به دست يا پاى كسى فرو رود و از طرف ديگر خارج شود و موجب فلج دست يا پا نيز بشود آيا فقط ديه جائفه بر عهده جانى است يا ديه فلج نمودن دست يا پا يا هر دو ديه بر عهده جانى مستقر است و در هر صورت اگر زخم ظاهرى نيز ايجاد شده باشد ديه مستقل دارد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال بايد ديه فلج شدن كه دو ثلث ديه خود عضو است داده شود و با حصول فلج چيزى جهت زخم ظاهرى آن زائد بر دو ثلث ديه عضو لازم نيست.

س 2099
اشاره

- اگر در اثر جنايت جانى مچ دست كسى بشكند و در اثر ضربه، محدوديت در حركت دست به ميزان هفتاد در صد ايجاد شود بيان فرمائيد ديه چنين جنايتى چه مى باشد.

ج

- اگر شكستگى زند موجب خشك شدن كف يا شل شدن تمام انگشتها شود ديه آن دو ثلث ديه دست است با توجه به اينكه توانائى حركت دست هفتاد در صد از بين رفته است بعيد نيست كه جانى ضامن هفتاد در صد دو ثلث ديه تمام دست باشد لكن احتياط به مصالحه ترك نشود.

س 2100
اشاره

- اين جانب بعنوان كارگر در موتور آب مشغول كار بودم و موقع برگشت جهت صرف عصرانه و چاى به موتورخانه، كارفرما مشغول دسته نمودن بيل بود و بنده را صدا زد بيا اينجا بنشين تا بيل را دسته بزنم و با هم برويم متأسفانه پيشه اى از بيل ايشان به چشم بنده فرورفت و ايشان به خانم خود دستور داد با آهن ربا پيشه را در بياور متأسفانه خسارات جبران ناپذيرى به چشم بنده وارد شده كه قادر به جبران آن نيستم چون از نظر مالى خيلى بى بضاعت مى باشم لذا خواهشمندم شما بفرمائيد به اين امر، ايشان بايد ديه بپردازد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال اگر كار فرما و خانم ايشان باعث مصدوم شدن چشم شده اند بايد ديه بدهند و نسبت به مقدار آن با هم مصالحه نمائيد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 346

س 2101
اشاره

- ديه شرعى مربوط به شكستگى استخوان گونه صورت، طرف چپ را تعيين فرمائيد. ضمناً لازم به ذكر مى باشد كه عمل جراحى اين شكستگى با پيوند استخوان از قسمت لگن انجام گرفته است.

ج

- ديه شكستگى استخوان صورت، ده شتر (عشر ديه نفس) است.

س 20102
اشاره

- پسر بچه 11 ساله اى در اثر تصادف با ماشين، مضروب و مجروح گرديده كه موارد جرح به شرح زير مى باشد:

1- پوست و گوشت قسمت زيادى از ماهيچه ساق پا و ران مجروح و لِه گرديده (در حدى كه گوشت هاى جدا شده از پا به زمين ريخته).

2- باعث خرد شدن و قطعه قطعه شدن كاسه زانو و مفصل گرديده.

3- بعضى از اعصاب و رگ هاى زير زانو و ماهيچه ها كه در سلامت و حركت پا نقش دارند در حد پاره شدن بوده.

4- صفحه رشد ما بين مفصل زانو (كه از سنين كودكى الى 18 سالگى باعث قد كشيدن و رشد استخوان ساق پا و ران مى شود) از بين رفته در نتيجه اين پا كوتاه مى ماند و پاى ديگر رشد طبيعى خود را دارد. نهايتاً پس از جراحى هاى مكرر و پيوندهاى لازم، پاى مصدوم كج و كوتاه و زانويش بى حركت و مقدارى خميده مانده كه طبق نظريه پزشكى قانونى در مجموع و شرايط فعلى 65 درصد نقص عضو (نسبت به ارزش عضوى) ايجاد شده است خواهشمند است مقدار ديه و يا ارش را كه شخص ضارب و مقصر نسبت به موارد فوق بايد بپردازد را بيان فرماييد.

5- جهت ترميم گوشت و پوست پاى مصدوم، از پاى ديگرش گوشت و پوست برداشته و پيوند زده اند آيا پاى سالم هم كه تكه بردارى شده و اثراتش باقى است، ارش دارد؟

ج

- ظاهراً مورد سؤال از موارد رضّ است و چون صدمه به پاى مصدوم وارد شده و با معالجه بهبودى كامل نيافته ديه آن يك ششم ديه كامله است كه بايد پرداخت شود ولى نسبت به گوشت و پوست پاى ديگر

مصدوم كه جهت معالجه جراحت وارده برداشته شده و اثرش نيز باقى مانده جانى ضمانى ندارد. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 347

س 2103
اشاره

- فردى در اثر ضربه وارده به سر وى- خونريزى، داخلى مغزى پيدا كرده است و جرحى به سر وى وارده نشده تا به كيسه مغز برسد آيا اين عمل به حكم مامومه و جانى بايد ثلث ديه را بپردازد يا آنكه ارش بايد بپردازد؟

ج

- مورد سؤال ظاهراً از موارد مأمومه نيست و از موارد ارش است و چون تعيين ارش در اين زمان به دقت ممكن نيست بايد اختلاف با مصالحه حل شود. و اللّه العالم.

قتل عمد و خطا
س 2104
اشاره

- شخصى غير وارد، يك خانه درست كرده متأسّفانه يك عدّه زير آوار مانده، خانه خراب شده است، كارشناسان و معماران ارزيابى نموده و تشخيص ميدهند كه خانه خراب شده را كسى درست كرده است كه وارد نبوده، و در مصالح ساختمانى هم خيانت شده است لذا از حضرت عالى تقاضامنديم كه آيا قتل عمد است يا خير؟

ج

- مورد سؤال، قتل عمد محسوب نمى شود.

س 2105
اشاره

- ماده 206 قانون مجازات اسلامى- قتل در موارد زير قتل عمدى است- بند ن: مواردى كه قاتل عمداً كارى انجام دهد كه نوعاً كشنده باشد هر چند قصد كشتن شخص را نداشته باشد، نظر حضرتعالى چيست؟

ج

- بلى در صورت مذكوره قتل عمد است. و اللَّه العالم

س د 210
اشاره

- در قتل اگر قاتل قصد زدن را داشته باشد اما قصد كشتن نداشته باشد اينگونه قتلها عمد است يا خير و چه حكمى دارد؟ مثلًا براى ترساندن يا تنبيه كردن.

ج

- اگر با وسيله اى باشد كه غالباً قتل به آن واقع مى شود و ضارب عالم به اين جهت باشد اگر چه قصد قتل نداشته باشد حكم قتل عمد را دارد.

س 2107
اشاره

- اگر دو نفر يا بيشتر يك نفر را عمداً بكشند آيا اولياء مقتول مى توانند

جامع الاحكام، ج 2، ص: 348

با پرداخت ديه قاتلين، تمام قاتلين را اعدام كنند يا خير؟

ج

- اولياء دم مى توانند با پرداخت ديه اضافى قاتلين را قصاص كنند.

س 2108
اشاره

- ماده 296 قانون مجازات اسلامى، در مواردى هم كه كسى قصد تيراندازى به كسى يا شيئى يا حيوانى را داشته باشد و تير او به انسان بى گناه ديگرى اصابت كند عمل او خطاى محض محسوب مى شود، نظر حضرتعالى چيست؟

ج

- مورد سؤال قتل خطا است. و اللَّه العالم.

س 2109
اشاره

- مردى 40 سال قبل زن سيده اى را متعه كرده اولادى از او متولد شده زن دائمى آن آقا، شوهر را وادار كرده كه بچه را از بين ببرند دو نفرى مقدارى ترياك در نعلبكى ريخته او را مى كشند حالا پشيمان شده اند آيا ديه او را بايد در چه راه صرف كنند؟ (البته آن سيده كه متعه بوده فوت كرده برادر او زنده است).

ج

- پناه بخداوند متعال از اغوائات شيطان و تسويلات نفس اماره البته عاملان اين عمل فجيع بايد در توبه و استغفار، اهتمام و اصرار نمايند و كفاره قتل نفس عمدى كفاره جمع، آزاد كردن مملوك، دو ماه پى درپى روزه و اطعام شصت مسكين است كه هر كدام محلول ترياك را بحلق طفل ريخته و او را كشته است بايد از عهده اين كفاره برآيد و نسبت به آزاد كردن مملوك چون فعلًا غلام و كنيز در دسترس نيست تكليف ندارد و اما ديه اگر كسى كه محلول ترياك را به طفل خورانده پدر او بوده بايد ديه بدهد و ديه به وارث او كه مادر او بوده مى رسد و اگر او فوت كرده بوارث او مى رسد و اگر كشنده طفل كه محلول را باو خورانده زن پدر او بوده حكم قتل عمدى را دارد كه قصاص است و ناچار بايد بوارث مادر مقتول مراجعه نمايد كه يا به تفضيلى كه در فقه معيّن شده تحت نظر حاكم شرع جامع الشرائط قصاص شود و يا ورثه مادر را راضى به عفو و گذشت نمايند البته حكم مجازات هر كدام كه بچه را نگاه داشته تا ديگرى او را بكشد در صورت ثبوت

نزد حاكم شرع حبس دائم است ولى چون موضوع در محضر حاكم مطرح نشده اقرار بجرم نزد او واجب نيست اميد است با همان توبه و استغفار جبران بشود. و من يعمل سوءاً أو يظلم نفسه ثم يستغفر اللّه يجد الله غفوراً رحيماً و اللّه العام

جامع الاحكام، ج 2، ص: 349

س 2110
اشاره

- در حال رانندگى با موتورسوارى تصادف نموده و منجر به مرگ او شد حال علاوه بر ديه معمولى مبلغى به خاطر وقوع در ماه رجب از من مطالبه مى شود آيا در قتل خطائى هم مى توانند چنين مبلغى را مطالبه نمايند يا فقط در قتل عمد و شبه عمد است؟ و در صورت جواز مطالبه به چه كسى بايد پرداخت گردد؟

ج

- تغليظ ديه اضافه بر ديه معمولى در ماههاى حرام نسبت به قتل عمد و شبه عمد ثابت ولى در مورد قتل خطائى محلّ اشكال است و بهتر است نسبت بمقدار زائد بر ديه معمولى بين طرفين مصالحه شود و مقدار زائد بايد به ورثه مقتول داده شود. و اللّه العالم

عاقله
س 2111
اشاره

- استحضار داريد نظريه مشهور بين فقها در قتل خطاى محض كه با بيّنه ثابت مى شود، آن است كه ديه مقتول بر عهده آن دسته از خويشاوندان قاتل كه عاقله ناميده مى شوند، مى باشد و آنها مى بايست ديه را پرداخت نمايند و لازم نيست خود قاتل چيزى بپردازد. و همچنين است در جنايات مربوط به صغار يا مجانين كه ديه مقتول بر عهده عاقله صغير يا مجنون است.

آيا اين نظريه كه حكم مزبور منحصر به جوامعى است كه ساختار اجتماعى آنها در قالب يك نظام قبيله اى باشد، درست است؟ يا به نظر حضرت عالى، ارتباطى به نوع زندگى اجتماعى نداشته، شامل همه جوامع در همه زمانها و مكانهاست؟

ج

- احكام شرعيّه بطور كلى شامل همه جوامع و اماكن و همه ازمنه و اعصار است و فتح باب مثل اين احتمال در مثل اين حكم كه اختصاص به زمانى دون زمان يا قبيله و مردم خاصى داشته باشد كه قابل تسريه به بسيارى از احكام است با خاتميّت اسلام و جاودانى بودن دين حنيف منافات دارد «و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين» حلال محمد حلال إلى يوم القيامة و حرامه حرام إلى يوم القيامة.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 350

س 2112
اشاره

- در صورت پذيرش نظريه مشهور، آيا عاقله، تكليفاً مسئول پرداخت ديه است و ضمان بر عهده خود قاتل مى باشد، يا اين حكم در موارد مزبور، تكليفاً و وضعاً، بر عهده عاقله ثابت است و قاتل هيچ نوع مسئوليتى ندارد؟

ج

- حكم نسبت به عاقله وضعى است كه حكم تكليفى اداء ديه از آن منتزع است.

س 2131
اشاره

- فرزند 3 ساله اين جانب در يك جلسه مهمانى در موقع صرف ميوه كه با بچه هاى ديگر مشغول بازى بوده ناگهان چاقوى ميوه خورى پرتاب مى كند و به چشم پسر بچه ديگرى برخورد كرده و بطور كلى يك چشم كودك مضروب از كار افتاده و بكلى ديد ندارد و در اثر بازى اين حادثه رخ داده است و بزرگترها هيچ گونه مداخله اى نداشته اند استدعا دارد طبق موازين شرعى حكم را مرقوم فرمائيد

ج

- ظاهراً در مورد سؤال ديه بر عاقله است.

حكم ديه اعضاء ميت
س 2114
اشاره

- سوزاندن ميّت و جدا نمودن سر او از بدن ديه دارد يا نه و در صورت ديه وارث از آن ارث مى برد يا خير؟

ج

- ديه دارد و ورثه از آن ارث نمى برد بايد مصرف خيرات جهت ميّت بشود.

احكام ديه در سوانح رانندگى
س 2115
اشاره

- اگر راننده اى ناگهان خود را محير بين دو محذور ببيند مثلًا يا بايد از تصادف با ماشين مقابل فرار كند و به ناچار با عابر پياده برخورد نمايد و يا با ماشين مقابل تصادف نموده و موجب قتل مسافرين گردد و سرانجام راه اوّل را انتخاب نموده و با عابر برخورد و موجب قتل عابر شود آيا قتل عمد محسوب

جامع الاحكام، ج 2، ص: 351

است و حكمش قصاص است و يا حكم ديگرى دارد؟

ج

- مسأله شقوق و فروض مختلف دارد، يك فرض اينست كه راننده ماشين ببيند ماشينى كه از روبرو مى آيد بوضع غير عادى و غير مجاز چنان در حركت است كه تصادم او با او، و تلف مسافرينش و بلكه مسافرين ماشين روبرو قطعى است و براى نجات خود و مسافرينش راهى غير از تغيير مسير و قتل عابر پياده نباشد در اين صورت تغيير مسير و قتل عابر پياده براى دفع خطر ماشين مذكور جايز نيست و قتل، قتل عمد و قصاص دارد و دوران امر بين المحذورين نيست فرض دوم اين ستكه ماشين او خود بخود با ماشين مقابل يا شي ء ديگرى تصادم مى كند و رفع تصادم متوقف بر قتل عابر پياده است در اين صورت نيز قتل عابر جائز نيست و قتل عمد است و مثل اين ستكه سيل به خانه اى كه در آن ده نفر باشند متوجّه باشد و شخصى آن را بخانه اى كه پنج نفر در آن تلف مى شوند بگرداند فرض سوّم اين ستكه حادثه طورى پيش آمده باشد كه راننده يا بايد ماشين را باختيار به سمتى كه تصادف در جلو دارد ببرد و جمعى

را هلاك كند يا بسمتى كه منجر بقتل يك نفر مى شود، برود در اين صورت عقلًا بلكه شرعاً بايد اقل المحذورين را انتخاب نمايد و نظير آن اين ستكه راننده ملاحظه كند يا بايد به اختيار ترمز كند و عدّه اى تلف شوند يا بايد جلو برود و به تصادف با خطر ديگرى برخورد كند كه در اين صورت هم اقلّ المحذورين را بايد انتخاب كند و به هر حال در صورى كه مسأله دوران امر بين المحذورين باشد و خود راننده سبب حادثه شده باشد چون قتل از روى عمد و قصد واقع مى شود ظاهراً حكم قتل عمدى را دارد اگر چه احتياط اين ستكه ورثه مقتول به ديه اكتفاء كنند و اگر راننده سبب نشده و حادثه در اثر مثل نقص فنّى و جريان ناگهانى واقع شده حكم قصاص ندارد و بايد به ديه اكتفاء شود.

س 2116
اشاره

- اتومبيلى با سرعت مجاز و رعايت مقررات راهنمائى و رانندگى از كوچه اى در حال عبور بوده كه ناگهان فردى از يكى از منازل با سرعت به قصد ورود به منزل مقابل بيرون مى آيد و با اتومبيل برخورد نموده و كشته مى شود آيا قتل از موارد خطاء محض است و يا خون عابر هدر است؟

ج

- در اين فرض اگر قتل مستند به بى احتياطى و بى مبالاتى خود عابر باشد و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 352

راننده با مراعات سرعت مجاز قادر بكنترل وسيله سوارى نباشد ظاهر اينست كه خون عابر هدر است و الّا قتل به هر صورت واقع شده شبه عمد يا خطا، حكم آن را دارد.

س 2117
اشاره

- اگر شخصى از راننده اى بخواهد او را به تهران ببرد، در وسط راه بر اثر بارندگى شديد و ترمز كردن راننده، ماشين دچار حادثه شود و شخص مسافر به رحمت خدا واصل شود، راننده اكنون زنده است. سؤال اين است كه نسبت به كفاره اين قتل آيا راننده مسئوليتى دارد يا نه؟ (در ضمن در موقع بارندگى به امر مسافر راننده تصميم مى گيرد سرعت ماشين را كم كند ولى اشتباهاً ترمز مى كند كه منجر به واژگونى ماشين مى شود)؟

ج

- در فرض سؤال كه قتل بر اثر اشتباه راننده در ترمز گرفتن صورت پذيرفته است قتل خطائى است و كفاره آن بترتيب، عتق رقبه و 60 روز روزه گرفتن و 60 مسكين طعام دادن است كه با عجز از هر كدام ديگرى واجب مى شود.

س 2118

- شخصى ماشين سوارى دارد و كارش حمل مسافر و گرفتن كرايه نيست روزى رفيقش را با هدف احسان و خدمت به او سوار ميكند كه به مقصد برساند بدون كرايه در بين راه بر حسب اتفاق چرخ ماشين مى تركد و ماشين واژگون مى شود و آن شخص فوت مى كند آيا ديه او بر راننده واجبت يا خير؟

ج- در فرض سؤال، چنانچه صاحب ماشين هيچ گونه مسامحه اى در رسيدگى به ماشين و برطرف نمودن عيب و نقص آن و همچنين در مراعات نحوه رانندگى از جهت سرعت و غيره ننموده قتل مستند به راننده نيست و ديه ندارد، و اگر در رعايت امور مذكوره مسامحه شده باشد قتل شبه عمد است و ديه آن بر عهده خود قاتل است. و اللّه العالم

س 1219
اشاره

- اين جانب راننده نيسان بار با شخص موتورسوارى تصادف كردم (يعنى موتور آمده روى ماشين) به هرحال موتورسوار فوت شده است و منجر بقتل خطايى و ديه متوجه اين جانب شده است:

1- قتل خطايى كه ديه بر عاقله شخص فوت شده پسر عمومى مادر پدرم بود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 353

است و نسبتا بين فاميلهاى اين جانب متمكن بوده و فعلا از اوليا دم همچنان متمكنند آيا عاقله شامل آنها خواهد شد كه مرا در ديه كمك كنند.

2- ديگر اينكه ديه خطايى در چند مدت بايد ادا شود.

ج

- مدّت پرداخت ديه در قتل خطائى سه سال است و ابتداى مدت از حين موت مقتول است و نسبت بعنوان قتل خطائى بوده يا شبه عمد، اگر راننده وانت هيچ گونه تقصيرى نكرده و تقصير از موتور سوار بوده كه خود را در معرض تصادف قرار داده راننده وانت ضامن نيست و اگر در وقوع تصادف هيچ يك مقصر نبوده است قتل خطائى است و عاقله كه بايد ديه را بدهد عبارت است از خويشان پدرى قاتل مانند پدر و عمو و جدّ پدرى و برادر و پسر عمو و در مورد قتل خطائى، ديه بر عهده قاتل نيست و چنانچه بيان شد بر عاقله است. و اللّه العالم

س 2120
اشاره

- در تصادفى ما بين اتوبوس و موتورى و خاور، راكب موتورسيكلت فوت مينمايد نحوه تصادف به شرح زير بوده:

1- اتوبوس شهرى در جاده در حركت بوده كه بعلت متوقف شدن ماشين قبلى متوقف مى شود و براى اينكه به حركت خود ادامه بدهد بدون توجه به وضعيت پشت سر خود و نگاه به آئينه سمت چپ فرمان را به سمت چپ مى پيچد.

2- موتور سوارى كه از پشت سر اتوبوس و در جهت اتوبوس حركت مينموده به محض انحراف اتوبوس به قسمت بدنه جلو اتوبوس اصابت نموده و كنترل موتور از دستش خارج و به وسط جاده پرتاب مى شود. خاورى كه از همان جاده و در جهت مخالف اتوبوس و موتورى در حركت بوده موتور سوار را زير لاستيك خود مى گيرد و موتورى فوت مى نمايد.

3- راننده اتوبوس مدعى است موتورى پس از پرتاب شدن و به زمين خوردن بلند شد و ايستاد و اگر راننده خاور سرعتش

زياد نبوده و او را زير نمى گرفت موتورى كشته نمى شد. بعضى از شهود و ناظرين صحنه اظهار ميدارند راكب موتور پس از خوردن به زمين بلند شد و نشست و دستهاى خود را روى سر گرفت كه خاور او را زير گرفت.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 354

4- هيچ گونه خط ترمزى از خاور در جاده مشاهده نشده است.

5- راننده اتوبوس و بعضى از شهود و ناظرين صحنه اظهار مى دارند فاصله خاور با راكب حدود بيست متر بوده است ولى راننده خاور مدعى است كه فقط صدائى شنيده است و پس از ايستادن متوجه شده موتورى زير چرخ خاور رفته و منظورش اين است كه فاصله اش با اتوبوس در حين برخورد موتورسيكلت بسيار كم بوده.

6- كارشناسان تصادف، مقصر در حادثه را راننده اتوبوس بعلت انحراف به چپ مى دانند با توجه به شرح واقعه و سببيّت اتوبوس و مباشرت خاور حكم موضوع را بيان فرمائيد آيا در صورتى كه ثابت شود فاصله خاور حدود بيست متر بوده و هيچ گونه اثر ترمزى نيز از خاور مشاهده نشده مى توان راننده خاور را مقصّر صد در صد فرض نمود، يا اينكه در هر صورت سبب اقوى از مباشر بوده و در نتيجه اتوبوس مقصر در حادثه و ضامن ديه است يا حكم ديگرى دارد؟

ج

- با فرض اينكه موتور سوارى كه به اتوبوس خورده پس از آن زنده بوده و موت او بواسطه اين واقع شده كه خاور او را زير گرفته چنانچه خاور با سرعت مجاز در حركت بوده و راننده قادر به كنترل آن نبوده ظاهراً قتل مستند به راننده اتوبوس مى شود زيرا سبب اقوى از مباشر است و اگر

خاور با سرعت غير مجاز در حركت بوده يا راننده قادر به كنترل آن بوده است قتل به راننده خاور مستند مى شود. البته استناد قتل به راننده خاور موجب سقوط ديه جراحاتى كه از جهت اتوبوس به مقتول وارد شده نيست و اگر راننده اتوبوس با راننده خاور در دعوى اختلاف داشته باشند و با بيّنه شرعيّه دعوى احد طرفين ثابت نشود و قاضى نيز از اوضاع و احوال و امارات علم پيدا نكند مورد، مورد تحالف است و با تحالف طرفين بعيد نيست كه اگر طرفين به تنصيف ديه توافق نكنند حكم رجوع به قرعه باشد.

س 2121
اشاره

- اين جانب مدت 9 سال است كه با فردى يك دستگاه اتوبوس كه هر كدام سه دانگ از آن را به شراكت خريديم و در اين مدت شريكم راننده آن بوده است و هر چه بدست مى آورد، بدون پرسيدن از آن هر بار مقدارى از درآمد به اين جانب مى داد و در مخارج اتوبوس هم، با هم شريك بوديم. در اواخر ماه صفر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 355

به علت خارج شدن اتوبوس از جاده و واژگون شدن ان راننده شريكم و يك نفر از مسافران آن كشته شدند. لازم به ذكر است كه وضع زندگى آنها از لحاظ مالى خوب مى باشد و قيم آنها نيز خانمش مى باشد و فرزندان مرحوم 8 نفر و خانواده خودم نيز 10 نفر مى باشند. اكنون وظيفه ما نسبت به سهمى كه به شراكت داشتيم از لحاظ شرعى چيست؟ آيا خسارت ناشى از حادثه با خانواده شريكم راشد مى باشد يا به طور شراكت؟

ج

- بطور كلى مجرد شركت در ماشين موجب شركت در ضمان ديه مقتول نيست ديه مقتول اگر قتل شبه عمد باشد بعهده قاتل است و اگر خطائى باشد بعهده عاقله قاتل است و اما نسبت به خسارت وارده بخود ماشين اگر راننده تعدّى و تفريط در محافظت ماشين نكرده باشد ضامن خسارت وارده بر ماشين نيست. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 357

قصاص

جامع الاحكام، ج 2، ص: 359

قصاص

احكام قصاص

س 2122
اشاره

- آيا مجازات قتل عمد فقط قصاص است يا قصاص و ديه؟

ج

- مجازات قتل عمد قصاص است بلى اولياء دم مى توانند با دريافت وجه يا بدون آن از قصاص صرف نظر نمايند. و اللَّه العالم.

س 2123
اشاره

- آيا قصاص حق انحلالى است يا غير انحلالى (بسيط) است؟

ج

- حق قصاص براى همه اولياء دم است و اگر بعضى از آنها عفو كنند بايد قصاص كننده به مقدار سهم عفوكننده از ديه را به ورثه قاتل بدهد و اگر بعضى از اولياء دم راضى به ديه شوند بايد قصاص كننده به مقدار سهم راضى شونده از ديه را، به راضى شونده بدهد. و اللَّه العالم.

س 2124
اشاره

- آيا براى اجراى اعدام در مواردى كه شارع نحوه آن را مشخص ننموده است، واجب است حكومت نوعى را انتخاب كند كه حد اقل درد را براى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 360

محكوم دربرداشته باشد؟

ج

- در فرض سؤال بر حاكم شرع واجب نيست كيفيت مذكور در سؤال را انتخاب كند.

و اللَّه العالم.

س 2125
اشاره

- اگر اولياء مقتول بعضى صغير و بعضى كبير باشند اولياء كبير مى توانند با پرداخت حقّ اولياء صغير قصاص كنند؟

ج

- مانعى ندارد. و اللَّه العالم.

س 2126
اشاره

- آيا ولىّ و يا قيم مى تواند به نيابت از صغار مطالبه قصاص نمايد؟

ج

- نمى تواند. و اللَّه العالم.

س 2127
اشاره

- آيا مى شود قاتل را در زندان نگه داشت تا اينكه صغار كبير شوند؟

ج

- چنانچه با گرفتن كفيل و ضمان اطمينان به دسترسى به قاتل پيدا شد نگهدارى او در زندان مجوز شرعى ندارد و نگهداشتن قاتل در زندان تا كبير شدن صغير ظلم بر قاتل است (بلكه اگر كفيل و ضمانى هم نباشد نگهداشتن قاتل در زندان جائز نيست). و اللَّه العالم.

س 2128
اشاره

- چنانچه مجنى عليه قبل از مرگ، جانى را از قصاص نفس عفو نمايد حق قصاص ساقط مى شود و اولياى دم نمى توانند پس از مرگ او مطالبه قصاص نمايند نظر حضرتعالى چيست؟

ج

- بر حسب فتواى جمعى از فقهاء عظام حق قصاص ولىّ در صورت مذكوره ساقط نمى شود ولى به نظر حقير جواز قصاص در غايت اشكال است. و اللَّه العالم.

س 2129
اشاره

- شخصى دست كسى را مى گيرد تا قدرت دفاع را از او سلب كند، ثالثى نيز نظارت و ديده بانى مى دهد تا كسى مطلع نگردد و رابعى او را به قتل مى رساند در اين فرض اولًا مجازات قاتل و ممسك و ديده بان چيست و ثانياً مجازات ممسك و ديده بان آيا حكم است تا قابل اسقاط نباشد يا حقّ است كه با رضايت اولياء دم قابل اسقاط باشد؟

ج

- مجازات قاتل قصاص است و مجازات ممسك حبس ابد است و مجازات

جامع الاحكام، ج 2، ص: 361

ديده بان اين است كه چشم او را كور كنند و مجازات ممسك و ديده بان با رضايت ولىّ دم ساقط مى شود. و اللَّه العالم.

س 2130
اشاره

- در رابطه با اين فتوى كه «من تعلّق عليه القصاص و قتله غير ولىّ القصاص يقتصّ منه» آيا حق قصاص از اجنبى و غير ولىّ قصاص مختص اولياء دم اوّلى يعنى اولياء دم مقتول اوّل است يا اين قصاص، حقّ اولياء دم دومى يعنى اولياء دم قاتل است كه خود مقتول ثانى است؟ ضمناً اين حق مختص به هر كدام باشد آيا حقّ ديگرى باطل و موضوعاً منتفى مى گردد يا تبديل به ديه و امثال اين مى گردد؟

ج

- در فرض سؤال كه مثلًا زيد قاتل عمرو بوده و فرزند عمرو (ولى دم) حق قصاص داشته و بكر كه اجنبى بوده زيد قاتل را كشته است چون مقتول زيد از جهت اين كه بدون اذن ولىّ دم (فرزند عمرو) واقع شده ظلماً بوده قصاص براى فرزند زيد ثابت است كه ولىّ دم زيد است و ربطى به ولىّ دم عمرو مقتول (پسر عمرو) ندارد ولىّ دم عمرو حق ديه هم ندارد چون بعد از كشته شدن زيد قاتل عمرو، محلّ قصاص باقى نيست تا زمينه براى تبدّل به ديه فراهم باشد. و اللَّه العالم.

س 2131
اشاره

- در صورتى كه شخصى بر اثر قتل عمد مهدور الدم مى شود اما قبل از اين كه اولياء دم حق القصاص خويش را استيفاء كنند شخص ديگرى فضولة جانى را مى كشد حال اين شخص فضول قصاص مى شود در مقابل كدام قاتل؟

اگر در مقابل قتل خودش باشد حق اولياء مقتول اول چه مى شود در مقابل كدام مقتول؟ اگر در مقابل قاتل خودش باشد حق اولياء مقتول اول چه مى شود؟ در صورت تبديل به ديه چه كسى ديه را خواهد پرداخت؟

ج

- در مورد سؤال كه شخص ديگر يعنى غير ولىّ بدون دستور ولىّ دم جانى را كشته شخص مذكور به جهت قتل جانى قصاص مى شود و چون مقتول اوّل از بين رفته زمينه قصاص براى جنايت او نيز از بين رفته است لذا تبدّل قصاص به ديه هم مورد ندارد و كسى كه بى اجازه قاتل را كشته، فرزندان قاتل مى توانند او را قصاص كنند و مربوط به ولىّ دم مقتول اوّل نيست. و اللَّه العالم.

س 2132
اشاره

- پسرم با وجود اينكه مريض روانى مى باشد و تحت نظر پزشكان

جامع الاحكام، ج 2، ص: 362

متخصص اعصاب و روان بوده بعلت نزاع به قصاص محكوم و اولياء مقتول تحت هيچ عنوانى رضايت نمى دهند و مى خواهند فرزند مريض بنده را (كه حتى به پزشك قانونى معرفى نكردند و رياست دادگاه تحت عنوان اينكه از نظر بنده ايشان سلامت است) اعدام نمايند حاليه سؤال دارم كه آيا با بودن مدارك و شهود و وجود خود فرد مريض روانى آيا شارع مقدس دين مبين حق اينچنين اجازت به حاكم و حاكمان خود تفويض نموده كه چنين فرد روانى را اعدام نمايند يا خير؟

ج

- بطور كلّى چنانچه به طريق شرعى ثابت شود كه قاتل حين ارتكاب به قتل مبتلا به جنون بوده قصاص جايز نيست و بايد ديه گرفته شود. و اللَّه العالم.

س 2133
اشاره

- اگر شخصى ولد زنا را به قتل برساند شخص قاتل را مى توان قصاص كرد يا نه، و در صورت عدم جواز قصاص، مقدار ديه را بيان و وارث آن را مشخص فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال چنانچه ولد زنا بالغ بشود و بعد از بلوغ اسلام اختيار كند حكم سائر مسلمين را دارد و قتل عمدى او موجب قصاص است و امر قصاص كردن با حاكم شرع جامع الشرائط است و اگر در فرض بلوغ و اختيار اسلام بغير عمد كشته شود ديه كامله دارد و ديه به حاكم شرع جامع الشرائط بايد داده شود كه در موردش مصرف نمايد و اگر بعد از بلوغ اظهار اسلام نكند و يا قبل از بلوغ كشته شده در اصل ثبوت ديه و مقدار قصاص قطع عضو پس از پيوند آن تردّد است.

س 2134
اشاره

- مردى، زنى را به قتل رسانيده با توجه به اين كه وقوع قتل در ماه حرام موجب اضافه شدن ثلث ديه مى شود، اگر اولياء دم تقاضاى قصاص جانى را داشته باشند، بايد نصف ديه يك مرد در ماه حرام را به او بپردازند يا نصف ديه يك مرد در غير ماه حرام را؟

ج

- نصف ديه يك مرد را در غير ماه حرام بپردازند كافى است. و اللّه العالم

س 2135
اشاره

- در صورتى كه بعد از اعدام و قبل از دفن در سردخانه يا پزشكى قانونى و ... در مجرم علائمى حياتى ديده شود و با مداوا سلامت خود را بازيابد،

جامع الاحكام، ج 2، ص: 363

اجراى مجدد حكم چه صورتى دارد؟ آيا بين حد و قصاص تفاوتى وجود دارد؟

ج

- در فرض سؤال ظاهراً حكم اجراى حد و قصاص به قوت خود باقى است. و اللّه العالم

س 2136
اشاره

- كسى كه قرار است اعدام شود (حداً يا قصاصاً) اگر حدود و تعزيرات ديگرى اقل از قتل بر او ثابت شود، مى توان از آنها صرف نظر نمود؟

ج

- در فرض سؤال، نسبت به تعزير امر موكول به نظر حاكم شرع است ولى حد بايد قبل از اعدام اجرا شود، بلى چنانچه حد مربوط به حق الناس باشد و ذيحق بتواند آن را اسقاط كند ممكن است با صرف نظر كردن ذيحق، حد اسقاط شود مانند حدّ قذف. و اللّه العالم

قصاص قطع عضو پس از پيوند

س 2137
اشاره

- اگر جانى دست فردى را قطع كرد ولى مجدداً توسط طبيب پيوند زده شد در اين فرض:

الف) بدون نقص و عيبى، دست مزبور صحيح و سالم شد.

ب) معيوب و شبيه عضو مفلوج است، جانى محكوم به پرداخت چه چيزى خواهد شد؟

ج

- اگر قطع دست، عمدى باشد جانى قصاص دارد و اگر غير عمدى بوده در هر دو فرض ديه آن نصف ديه كامله است. پس اگر شبيه به عمد بوده ديه بر عهده جانى است و اگر خطايى بوده بر عاقله است.

مصالحه و بخشش قصاص

س 2138
اشاره

- آيا اگر اولياء دم گذشت كنند قاتل را مى توان حبس تعزيرى كرد؟

ج

- تعزير بستگى به نظر حاكم شرع دارد. و اللَّه العالم.

س 2139
اشاره

- اگر كسى شخصى را عمداً به قتل برساند و مقتول ديون و بدهكارى به مردم داشته باشد درحالى كه هيچ ما ترك از او بجانمانده باشد آيا اولياء مقتول

جامع الاحكام، ج 2، ص: 364

مى توانند قاتل را قصاص نمايند يا بايد صلح به ديه نموده بدهى او را بپردازند لطفاً نظر مبارك را در اين خصوص بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال مصالحه بر ديه بر ورثه واجب نيست، ميتوانند قصاص كنند و يا مصالحه برديه و يا زيادتر و كمتر بنمايند.

س 2140
اشاره

- چنانچه دو نفر در قتل مردى شريك باشند و حكم به قصاص آنها صادر شده باشد و اولياء دم خواستار اجراى قصاص در مورد يكى از قاتلان باشند و آن قاتل به جهت خسارتى كه به اتومبيل مقتول وارده كرده به پرداخت مبلغى مساوى يا بيشتر از نصف ديه به وارث نيز محكوم شده باشد آيا اولياء دم مى توانند به ردّ نصف ديه به قاتل جهت اجراى قصاص ادعاى تهاتر نمايند؟ در همين فرض براى پرداخت نصف ديه به قاتل، انتخاب نوع ديه با كيست؟

ج

- در مورد سؤال تعيين نوع ديه با ورثه مقتول است ولى اگر بعضى انواع آن كه ارزانتر از همه است ناياب باشد نوع ديگر كه ممكن است، به عنوان ديه معلوم مى شود نه قيمت آنكه ناياب است، و چون خسارتى را كه قاتل به مال مقتول رسانده مثلًا يا قيمةً ضامن است و غير از نوع ديه اى است كه ورثه مقتول بايد به او بپردازند حصول تهاتر مشكل است. و اللّه العالم.

س 2141
اشاره

- شخصى زنش را به قتل رسانده و كسى هم از اين ماجرا خبر ندارد آيا راهى وجود دارد؟

ج

- با فرض اينكه مرتكب قتل شده، چنانچه رضايت اولياء مقتوله را تحصيل نمايد انشاء اللَّه توبه اش مورد قبول واقع مى شود. و اللَّه العالم.

س 2142
اشاره

- در مواردى كه اولياى دم تقاضاى عفو قاتل را داشته باشند و يا مطالبه ديه نمايند، ولى با توجه به عوارض سياسى اجتماعى، حكومت بخواهد قاتل را قصاص نمايد آيا امكان اين كار وجود دارد و در صورت عدم رضايت اولياى دم آيا بايد مبلغ ديه از بيت المال به آنان پرداخت گردد؟ آيا ولى امر مسلمين با ولايتى كه بر خود «ولى دم» دارد مى تواند بر خلاف وى تقاضاى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 365

قصاص نمايد؟

ج

- در صورتى كه ولىّ دم عفو كند و يا راضى به ديه باشد اعدام به عنوان قصاص جايز نيست. بلى اگر جهت ديگرى در بين باشد كه حكم آن شرعاً اعدام باشد مسأله ديگرى است. و اللَّه العالم.

س 2143
اشاره

- اجراى قصاص نفس از ناحيه مادر مشروط به ردّ نصف ديه يك مرد مسلمان به قاتل و تأمين و تضمين سهم صغيره مى باشد، اگر مادر مقتوله ضمن تقاضاى اجراى قصاص اظهار عجز از ردّ نصف ديه به قاتل و نيز سهم صغيره نمايد، آيا قصاص قهراً به ديه تبديل مى گردد و يا بايد رد و تأمين ديه از طريق بيت المال شود و قصاص اجرا گردد؟ و يا حق قصاص تا زمان يسار ولى دم باقى و قاتل رها گردد؟

ج

- در فرض سؤال اگر چه فتواى بعض اكابر از معاصرين رحمه اللَّه عدم حق قصاص و عفو براى زنها است ولى اقرب بنظر ثبوت حق مذكور براى زنها است بنابراين اگر زن موسره نباشد و از اداء نصف ديه عاجز باشد تا زمان يسار او اجراء حكم قصاص موقوف و قاتل آزاد مى شود. و اللَّه العالم.

س 2144
اشاره

- اگر قاتل اظهار نمايد من حق خودم نسبت به نصف ديه گذشت مى نمايم و قصاص اجرا شود آيا حق گذشت دارد و يا چون ديه در آتيه جزء ماترك محسوب مى گردد حق گذشت ندارد؟

ج

- بر حسب روايات نصف ديه بايد قبل از قصاص باولياء قاتل ادا شود و قاتل حق عفو نصف ديه خود را ندارد. و اللَّه العالم.

س 2145
اشاره

- در همين فرض اگر قاتل نسبت به سهم خودش اعلام گذشت نمايد در صورت عجز ولى دم از تأمين سهم صغير تكليف چيست؟

ج

- چنانچه گفته شد قاتل حق عفو نصف ديه را ندارد و تأمين سهم صغير و عدم آن در حكم بجواز قصاص با اداء نصف ديه اثرى ندارد. و اللَّه العالم.

س 2146
اشاره

- اگر صغيره به سن كِبَر برسد و نسبت به حق خودش از پدر (كه قاتل مادر اوست) اعلام گذشت نمايد ليكن مادر مقتوله همچنان مصرّ به

جامع الاحكام، ج 2، ص: 366

اجراى قصاص باشد حكم شرع انور چيست؟

ج

- مادر مقتوله مى تواند با پرداخت نصف ديه به اضافه سهم دختر از ديه قصاص نمايد. و اگر وارث مقتوله منحصر به مادر و دختر باشد در فرض سؤال مادر اگر بخواهد قصاص كند بايد 78 ديه را بپردازد. و اللَّه العالم.

س 2147
اشاره

- هنگامى كه خانواده مقتول مى خواهند براى قصاص نصف ديه را به قاتل بدهند انتخاب نوع ديه با ولىّ است يا جانى، در صورت عدم تمكن اولياى دم از پرداخت اين مبلغ و درخواست آنان از دستگاه قضايى آيا مى توان آن را از بيت المال پرداخت؟ مواردى كه عدم قصاص، عوارض سياسى اجتماعى داشته باشد و به نوعى حكومت بايد حضور يابد، در صورت عدم تمكن اولياى دم آيا آن را مى توان از بيت المال پرداخت؟

ج

- اختيار با ولىّ دم است. پرداخت از بيت المال در مورد سؤال واجب نيست بلكه وجهى ندارد، بنابراين در فرض سؤال، خانواده، مقتول حق قصاص ندارند. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 367

حدود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 369

حدود

اجراى حد

س 2148
اشاره

- اگر قاضى در مجازات، صورت صلب را انتخاب كرد- با توجه به اينكه اگر بعد از سه روز زنده بماند حق حيات دارد- آيا اگر بخواهد قبل از اجراى حكم از داروها و غذاهاى مقاوم كننده بدن استفاده نمايد مى توان او را نهى نمود يا خير؟ و اگر كسى عصياناً به او آب يا غذا رساند بايد جلوگيرى كرد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال كه مورد آن قبل از اجراى حكم است دليلى بر منع نداريم و همچنين نسبت به غذا يا آب رساندن ديگرى به او. و اللَّه العالم

س 2149
اشاره

- كسى كه قرار است كشته شود (تيرباران- حلق آويز يا ...) آيا مى تواند با هزينه خود از پزشكى بخواهد وى را قبل از قتل بى حسّ يا بيهوش نمايد تا درد كمترى را متحمّل شود آيا در قصاص اطراف چگونه است؟

ج

- جواز آن محلّ تأمّل است و همچنين در قصاص اطراف. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 370

س 2150
اشاره

- در مواردى كه سارق مورد عفو مسروق منه قرار مى گيرد، آيا حاكم شرع بنا به مصالحى مى تواند حد را اجرا) نمايد يا خير؟

ج

- اگر قبل از رفع امر به حاكم مسروق منه سارق را عفو كند حدّ ندارد ولى بعد از رفع به حاكم و ثبوت سرقت، حاكم نميتواند حدّ را اجرا نكند و لو مسروق منه عف بكند. و اللّه العالم

س 2151
اشاره

- در مورد سرقت مستوجب حد بفرماييد:

آيا پس از شكايت مسروق منه و قبل از ثبوت جرم، امكان عفو سارق توسط مسروق منه نسبت به اجراى حد وجود دارد يا خير؟

ج

- بلى قبل از ثبوت حق، مسروق منه ميتواند سارق را عفو كند و با عفو او موردى براى محاكمه و حدّ باقى نمى ماند چون قدر متيقن از وجوب اجراء حدّ بعد از رفع ام آن بحاكم شرعى ثبوت آن عند الحاكم است و قبل از ثبوت اصل عدم جواز و درء حدود بالشبهات است. و اللّه العالم

س 2152
اشاره

- توبه محارب در مجازات چه تأثيرى دارد؟

ج

- اگر محارب قبل از آن كه حاكم شرع به او دست پيدا كند، توبه كند حدّ از او ساقط است ولى چنانچه مال كسى را تلف كرده باشد و يا جنايتى وارد كرده باشد ضمان او به توبه ساقط نمى شود. و اللَّه العالم

س 2153
اشاره

- اينكه سرقت مستوجب حدّ در مرتبه اوّل موجب قطع يد سارق مى شود آيا سارق مى تواند در حين اجراى حكم از داروى بى حسّ كننده استفاده كند و يا خير؟ و آيا مى تواند بعد از قطع يد با استفاده از امكانات پزشكى به هزينه خود انگشتان دست را پيوند بزند يا خير؟

ج

- در مورد سؤال جواز استفاده از داروى بى حسّ كننده محل تأمل است ولى پيوند زدن عضو قطع شده ظاهراً مانعى ندارد. و اللَّه العالم.

س 2154
اشاره

- پس از اجراى حد سرقت عضو قطع شده ملك كيست؟ ملك حكومتى است كه مجرى حدّ است يا شخص محدود، كه در صورت دوم ثمره

جامع الاحكام، ج 2، ص: 371

آن واضح است- پيوند عضو با جراحى.

ج

- عضو قطع شده مال كسى نيست و جواز پيوند زدن در مفروض سؤال محل تأمل است و اگر منظور، پيوند زدن به غير صاحب دست است اشكال ندارد و احتياط اين است كه به اذن صاحب دست باشد. و اللَّه العالم.

حد زنا

س 2155
اشاره

- شخصى نزد قاضى دادگاه 4 بار به زناى محصنه اقرار نموده كه حكم صادره مورد تأييد قضات ديوان عالى كشور واقع شده ليكن اقراركننده قبل از اجراى حكم كليه اقارير سابق خود را انكار نموده است. در كتب مبسوطه فقهى آمده است كه اگر كسى به جرمى اقرار كند كه مرتكبش بايد رجم گردد سپس منكر شود حد از او ساقط مى گردد. استدعا دارد آن مرجع عاليقدر نظر فقهى خود را در موضوع فوق بيان فرمائيد.

ج

- بطور كلّى، چنانچه طريق اثبات زناء محصنه اقرار باشد و متهم پس از اقرار اگر چه چهار مرتبه اقرار كرده باشد انكار نمايد رجم ساقط مى شود. و اللّه العالم.

س 2156
اشاره

- با توجه به اين كه در زناى محصنه هنگام اثبات جرم با بيّنه، در صورت فرار مجرم از حفره مى توان وى را برگرداند و حكم را اجراء نمود ولى در صورت اقرار اين كار را نمى توان انجام داد بفرمائيد: آيا حكم رجم را مى توان به انواع ديگرى از قتل تبديل نمود يا خير؟

ج

- ظاهراً تبديل جايز نيست و بايد رجم شود. و اللّه العالم

س 2157
اشاره

- اگر قاضى به علم خود حكم به رجم نمايد در صورت فرار مجرم از حفره آيا مى توان او را مجدداً به حفره برگرداند و حكم را اجراء نمود يا نمى توان و اگر علم قاضى را راه سومى بود و ملحق به بيّنه يا اقرار نباشد تكليف

ج

- در فرض سؤال ظاهراً علم قاضى حكم بينه را دارد و ملحق به اقرار نيست. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 372

حد قذف

س 2158
اشاره

- اگر مردى به همسر خود نسبت رابطه نامشروع با شخص خاصى بدهد حكم شرعى چيست؟

ج

- در صورتى كه نزد حاكم شرع ثابت شود كه مرد به زنش چنين نسبتى داده در حالى كه شاهدى بر اين ادّعا ندارد بايد حدّ قذف (هشتاد تازيانه) بر او جارى شود. و اللَّه العالم

س 2159
اشاره

- اگر مردى به همسر خود بگويد تو از يك زن هرزه خيابانى بدترى، حكم شرعى چيست؟

ج

- گفتار مذكور توهين و حرام است و اگر براى حاكم شرع ثابت شود گوينده آن تعزير دارد. و اللَّه العالم

س 2160
اشاره

- آيا بصرف بكر نبودن زوجه مى توان حكم زنا را نسبت به او ثابت كرد؟

ج

- باكره نبودن دليل بر زنا نيست و به استناد به آن نسبت زنا دادن جايز نيست.

س 2161
اشاره

- زيدى در دو الى سه مرتبه متوالى هر بار تكراراً به من نسبت ناروا داده و گفت تو العياذ باللّه ولد الزنا هستى، و تو از بابا، خود نيستى و حرام زاده هستى، چون بار دوم تكرار كرد صدايش را ضبط كردم كه نوارش موجود است صداى خودش ضبط شده حكم شرعى آن چيست؟

ج

- در مورد سؤال جملات مذكوره نسبت به مخاطب قذف نيست البته چون ايذاء مخاطب است حاكم شرع مى تواند گوينده را تعزير نمايد ولى جمله (تو از باباى خودت نيستى) نسبت به مادر مخاطب قذف محسوب است و مادر مى تواند طلب حدّ قذف كند و اما در مقام اثبات، صداى ضبط صوت كافى نيست.

ارتداد

س 2162
اشاره

- اگر فرزندى كه از پدر و مادر مسلمان متولد شده و بعد از رسيدن به سن بلوغ براى تحصيلات به كشورهاى غربى رفته و آنجا يكى از اديان آسمانى يهود يا مسيحيت را پذيرفته آيا از پدر و مادرش كه در ايران هستند و وفات

جامع الاحكام، ج 2، ص: 373

يافته اند ارث مى برد يا نه؟ و اگر تنها وارث والدين باشد چه صورتى دارد؟

ج

- فرزند مذكور، مرتد فطرى است و از پدر و مادرش ارث نمى برد هر چند تنها فرزند آنها باشد. و اللَّه العالم

س 2163
اشاره

- اگر كسى نعوذ باللَّه به ساحت يكى از 14 معصوم- عليهم السلام- دشنام دهد آيا مرتد ميشود يا خير؟

ج

- بلى مرتد مى شود.

س 2164
اشاره

- در صورت ارتداد آيا كشتن او همانجا واجب است و يا اينكه به اجازه حاكم شرع هم نياز است؟

ج

- در صورتى كه مفسده بر قتل او مرتّب نشود (مانند اين كه نتواند در حضور حاكم شرع، ارتداد او را ثابت كند) واجب است شنونده او را بكشد و محتاج به اجازه حاكم شرع نيست.

س 2165
اشاره

- اگر كسى اقرار كند (چند مرتبه) كه اين عمل را مرتكب شده آيا واجب القتل است يا نه، بايد در حضور حاكم شرع اقرار كند تا واجب القتل شود؟

ج

- حضور حاكم شرع شرط نيست.

س 2166
اشاره

- شخصى است كه بارها اين عمل را انجام داده و خودش هم اقرار كرده ولى مى گويد در هر دفعه عصبانى بوده ام آيا اين عذر از او در حالى كه اين عمل را مكرراً بجا آورده پذيرفته است يا خير؟ تكليف ما در مقابل چنين شخصى چيست؟

ج

- اگر عصبانيت بحدى باشد كه از حال اختيار خارج شود موجب ارتداد نيست و به هر حال اگر توبه كند توبه اش قبول است.

س 2167
اشاره

- شخصى عصبانى شده و بر اثر خشم و غضب قرآن كريم را پاره پاره نموده و بعداً پشيمان شده در حال حاضر چنين شخصى چه وظيفه و حكمى دارد؟

ج

- نعوذ باللَّه تعالى من الشيطان الرجيم. اين مسأله به دو صورت ممكن است

جامع الاحكام، ج 2، ص: 374

مورد سؤال واقع شود يكى از جهت حكم آن، اگر نزد حاكم شرعى ثابت شود، و يكى از جهت حكم فردى و شخصى فاعل اين عمل، كه فيما بينه و بين اللَّه عمل كند، اما حكم حدى كه براى اين عمل در صورت وقوع بعمد و اختيار و ثبوت آن نزد حاكم مترتب مى شود قتل است كه در صورت ثبوت حاكم (؟؟؟؟؟) و جواز آن از طرف غير كه مثل ساب اللَّه و سابّ النبي و الأئمة عليهم السلام باشد محلّ اشكال است بنابراين در اين جهت امر با حاكم است و دائر مدار ثبوت آن عند الحاكم است و اما نسبت به تكليف شخصى فاعل اين اهانت بسيار عظيم اگر بنحوى بوده كه ميداند اين اهانت از او در حال سلب اختيار واقع شده كه شايد فرض آن بعيد باشد ظاهراً چيزى بر او نيست مع ذلك چون نفس عمل بسيار مغضوب الهى است فاعل آن اگر چه بدون اختيار و بلكه سهو و اشتباه هم از او صادر شده باشد اگر مؤمن باشد صدور آن را از خودش موجب شرمندگى و سقوط مرتبه مى شمارد و به درگاه خدا با تضرّع از آن معذرت مى خواهد مثل بنده اى كه فرزند مولايش را در خواب يا بگمان اينكه دشمن مولى است كشته باشد كه مع ذلك در مقام

عذرخواهى برمى آيد و اگر العياذ باللَّه با عمد و اختيار از او اين گناه بزرگ صادر شده باشد اوّلًا عقد ازدواج او با زوجه اش منحل شده و زوجه اش با اين عمل قبيح از زوجيّت او خارج مى شود بنابراين اگر بخواهند با هم بمانند بايد با رضايت زوجه دوباره او را عقد نمايد و ثانياً بمجرد صدور اين عمل اموال او به ورثه او كما فرض اللَّه منتقل شده كه بايد يا به تصرف آنها بدهد و يا در تصرّف در آن اموال از ورثه اذن بگيرد ولى توبه او قبول است و اگر مسأله نزد حاكم شرع مطرح نشده اقرار نزد او لازم نيست بلكه اگر مطرح شده باشد نيز اقرار نزد او واجب نمى باشد.

س 2168
اشاره

- وظيفه مردى كه همسرش به قرآن اهانت نموده و مقدسات دين را منكر شود چيست؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه زن درحالى كه ادراك و شعور و اختيار او بجا باشد و منكر خدا شود مرتد است پس اگر مدخوله باشد محتاج به طلاق نيست، ولى بايد عدّه طلاق نگهدارد و چنانچه در بين عده توبه كند، زوجيت بر ميگردد و اگر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 375

توبه نكند تا عدّه تمام شود از شوهر جدا است و اگر مدخوله نباشد در همان لحظه ارتداد از شوهر جدا است و محتاج به طلاق نيست و عدّه ندارد و نسبت به فرزندى كه بعد از ارتداد به وجود آيد اگر بعد از ارتداد شوهر بداند كه زن مرتد شده و بداند كه بر شوهر حرام است و با اين حال با او نزديكى كند، فرزند، حرام زاده است و اگر نداند محكوم به حلال زاده است.

محارب

س 2169
اشاره

- آيا در صدق محاربه تجريد سلاح شرط است يا حمل سلاح هم از مصاديق محاربه است؟

ج

- در صدق محارب تجريد سلاح به نحوى كه بالفعل موجب اخافه مردم باشد معتبر است. و اللَّه العالم

س 2170
اشاره

- شخصى نقشه ربودن فردى را به منظور اخّاذى كشيده و شخص دوم سلاح و اتومبيل براى اين عمل تهيه نموده و شخص سوم مسلحانه اقدام به ربودن مرد مزبور نموده است، آيا بر هر سه محاربه صدق مى كند؟

ج

- شخص اول و دوم هر چند گناهكارند اما صدق محاربه بر آنها مشكل است بلكه بر شخص سوم نيز اگر عملش اخافه شخص خاص شمرده مى شود، صدق آن مشكل است.

س 2171
اشاره

- در حدّ محارب تبديل تبعيد به حبس و بالعكس را جايز مى دانيد يا خير؟

ج

- در هيچ يك از دو صورت تبديل نمى شود. و اللَّه العالم

س 2172
اشاره

- حد اقل و حد اكثر تبعيد در محاربه چند است؟

ج

- حدّ نفى بلد بنابر مشهور يك سال است. و اللَّه العالم

تعزير

س 2173
اشاره

- فعل حرامى كه مرتكب آن تعزير مى شود چه شرائطى بايد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 376

داشته باشد؟

ج

- اگر فعل حرام از معاصى كبيره اى باشد كه در شرع براى آن حدّى معين نشده و ارتكاب آن براى مجتهد جامع الشرائط ثابت شود تعزير دارد. و اللَّه العالم

س 2174
اشاره

- افرادى كه اقدام به نگهدارى فيلمهاى ويدئويى مبتذل (كه در آن بدن عريان يا نيمه عريان زن، مجالس لهو و لهب و رقص و ترانه و اختلاط، نشان داده مى شود) براى تماشا مى كنند آيا تعزير مى شوند؟

ج

- بلى مورد تعزير است. و اللّه العالم

س 2175
اشاره

- افرادى كه اقدام به تماشاى فيلمهاى مذكور را مى نمايند به تنهايى، يا با خانواده يا با دوستانشان، آيا تعزير مى شوند؟

ج

- بلى افراد مذكور تعزير دارند. و اللَّه العالم

س 2176
اشاره

- آيا در حين نزاع تعرّض به حجاب يك زن مسلمان به طور عمد (برداشتن چادر و فحاشى در ملاء عام) مجازات شرعى دارد؟ تا چه حدّ؟

ج

- تعزير مورد سؤال لازم است و مقدار و كيفيت آن منوط به نظر حاكم شرع است.

و اللَّه العالم

س 2177
اشاره

- مردى يا زنى براى انجام عمل نامشروع زنا در منزلى اجتماع كرده اند، قبل از اين كه مرتكب عمل شوند دستگير شده اند آيا تعزير مى شوند؟

ج

- بلى تعزير مى شوند. و اللَّه العالم

س 2178
اشاره

- اگر پسرى كه هنوز بالغ نشده كم تر از پانزده سال دارد بكارت دخترى را بردارد آيا حدّ شرعى زنا بر آن پسر جارى مى شود يا خير و اگر هر دو بالغ شرعى نباشد اما زنا انجام داده باشند چه صورت دارد حدّ شرعى جارى است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اوّل پسرى كه بالغ نشده حدّ شرعى ندارد و مورد سؤال دوم هيچ يك از پسر و دختر حدّ شرعى ندارند لكن هر دو فرض امر تعزير آنها با حاكم شرع جامع الشرائط است. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 377

س 2179
اشاره

- آيا در نگهدارى متهم در حبس تعزيرى (با قرار بازداشت) حد اقل و اكثرى معيار هست يا مدت زمان به نظر حاكم است؟

ج

- بنظر حقير حبس، تعزير شرعى نيست ولى تبديل ضرب به سوط، به حبس در زمان معين يا جزاء نقدى اگر مجرم هم قبول كند با نظر حاكم نه طبق قانون معين، جائز است.

توضيحاً اگر مقصود از كلمه متهم در سؤال شخصى باشد كه باتهام جرمى تحت تعقيب واقع شده و جرم او ثابت نشده است چنين شخصى حبس تعزيرى ندارد و بازداشت موقت او اگر براى مثلًا منع از امحاء دلائل جرم باشد در بعض موارد فى الجمله جائز است ولى براى پيدا شدن دليل بر ارتكاب جرم جز در مورد اتهام قتل كه تا 6 روز تجويز شده جايز نيست.

و اللّه العالم.

س 2180
اشاره

- چنانچه تعزير علاوه بر تازيانه مصاديق ديگرى داشته باشد؛ (مانند:

حبس، جزاى نقدى، تراشيدن سر، چرخاندن در شهر، لغو جواز كسب، ابطال گواهينامه رانندگى، محروميت از مشاغل دولتى، ثبت سوء سابقه و ...) بفرمائيد:

الف) آيا تعبير «التعزير دون الحد» فقط در خصوص تازيانه رعايت مى شود يا شامل ديگر موارد مذكور نيز مى شود؟

ب- در صورت شمول به موارد ديگر، ملاك «دون الحد» چه مى باشد؟

ج

- مصداق تعزير شرعي خصوص تازيانه است و (دون الحد) يعنى بحسب عدد، كمتر از حد باشد چنانچه همه فقهاء، فهيمده اند، و اين خود قرينه است بر اينكه تعزير شامل مذكورات در سؤال نميشود در رساله (التعزير احكامه و حدوده) حقير، وجه اين نظر بيان شده است. و اللّه العالم

________________________________________

[1] ( 1) خوانندگان محترم براى مطالعه بيشتر در موضوع لقاح، جلوگيرى و سقط مى توانند به كتاب« استفتائات پزشكى» آية الله صافي مراجعه نمايند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109